استانبول؛ شهر زنده و شاد برای همه سلیقه ها

4.5
از 36 رای
تقویم ۱۴۰۳ لست‌سکند - جایگاه K - دسکتاپ
مقصدی بی‌نظیر برای ایرانیانی که به دنبال شهری زنده می‌گردند! + تصاویر

bn48.jpg

از سال قبل برنامه ریزی کرده بودیم که اواخر 97 یا اوایل 98 با همه پس اندازمون بریم دو تا شهر اروپایی رو به مدت 10-15 روز بگردیم.

توی تابستون بود که ارز همینطور داشت می رفت بالا. نگران شده بودیم و من شروع کردم به سرچ کردن بلیط هواپیما و هتل از بوکینگ برای کشورایی که دوست داشتیم ببینیمشون که شاید سفر رو جلو بندازیم. همون موقع بود که هنوز داشتن ارز مسافرتی می دادن. کارمون یجورایی در ارتباط با دارو هست و از اینکه کمبود دارویی بوجود اومده بود و از طرفی تخصیص ارز به دارو انقدر با اما و اگر روبه رو شده بود هیچ جوره دلمون نمیومد برای سفر ارز بگیریم وقتی می دونستیم چقدر مشکلات وجود داره. ارز آزاد شد و ما برای مهرماه تصمیم گرفتتیم سفر بریم.

چون تا حالا تجربه ی سفر خارج از کشور بدون تور نداشتیم همون موقع تصمیم گرفتیم اولین بار بریم یه جایی که یه کم برای ایرانیها راحتتر باشه. این جای راحتتر استانبول بود.

شروع کردیم به سرچ از بوکینگ برای هتل و سایتای داخلی برای بلیط هواپیما.

بلیط هواپیما قیمت های خیلی متفاوتی داشت. از 990 هزار تومن تا چیزی حدود 2.5 میلیون تومن برای هر نفر رفت و برگشت. این چیزی بود که ما نمی دونستیم که مثلا ممکنه پرواز ساعت 8 صبح 2 میلیون باشه و ساعت 8 عصر 990 هزار تومن و ...

از سایت بوکینگ هم جا رو انتخاب کردیم و پرداخت در محل رو توی گزینه هامون زدیم. اما از اونجایی که اولین بارمون بود همسرم خواست تا با هتل هماهنگی کنیم قبل از رفتن. من زنگ زدم و با هتل صحبت کردم و ایشون گفتن که باید پرداخت حتما  با کردیت کارت صورت بگیره و از اونجایی که ما کردیت کارت نداریم و نمی خواستیمم به کس دیگه ای این زحمت رو بدیم کلا بی خیال رزرو از بوکینگ شدیم و از یکی از آژانسهای مسافرتی هتل مد نظرمون رو رزرو کردیم با کمی بالاتر از قیمت بوکینگ که به خاطر درد سر کمتر قابل اغماض بود.

موقع رزرو آنلاین هتل  از آژانسها یا تورهای مسافرتی حواستون باشه که آیتمی رو انتخاب کنید که تا چند روز قبل از سفر امکان کنسل کردن رایگان رو بهتون میده که البته یه مقداری هزینش بیشتره، وقتی هم به زمان سفر نزدیک میشه اگر کنسل بشه باز هم یه مقداری از هزینه بهتون برمیگرده و در واقع یه جور مدیریت ریسک هست. با توجه به وضع نابسمان اوضاع اقتصادی کشور ما این گزینه رو انتخاب کردیم.

برای مساله ای به آژانس مراجعه کرده بودیم و اونجا چندین نفر بودن که بخاطر عدم انتخاب گزینه free cancelation موقع کنسل کردن سفر چندین هفته قبل سفر همه ی هزینه ی سفر ازشون کسر شد متاسفانه. آقایی که دچار خسارت شده بود، ادعا می کرد که کارمند آژانس در مورد شرایط کنسلی خوب راهنمایی نکرده. پس بهتره حواستون باشه موقع رزرو هتل چه از طریق آژانس و چه از طریق بوکینگ، حتما شرایط کنسلی رو با دقت بررسی کنین.

بالاخره بلیط و هتل رو آخر مرداد ماه رزرو کردیم.... در روزهای آتی قیمت ارز همینطور بالا و بالاتر می رفت... انقدری که چند بار همسرم از من خواستن که سفر رو به خاطر این حجم از عدم قطعیت کنسل کنیم. ولی من بهشون گفتم که این سفر هدیه به مناسبت تولد شما هست و این شد که دیگه بحثی روی کنسل کردنش نشد. حرفای بعدی ما پیرامون این بود که احتمالا اون سفر اروپایی رو حداقل تا چندین سال دیگه نمی تونیم بریم و در نتیجه بهتره از همین سفر نهایت بهره رو ببریم.

قطعا شبیه همه ی آدم ها ناراحتی از بالا رفتن ارز حال ما رو هم بد کرده بود. برنامه ریزی ها و آرزوهامون نه فقط برای سفر که برای خیلی کارای دیگه رو تحت پوشش قرار داده بود... اما تصمیم گرفتیم که نذاریم سفر بهمون بد بگذره...

شروع کردم به خوندن سفرنامه های لست سکند. خیلی هم سرمون شلوغ بود و واقعا تایم زیادی برای این کار نداشتیم. روزای آخر شبیه شب امتحان شده بود و تا توی خود فرودگاه من داشتم پیجایی که باز کرده بودم روی گوشیم رو می خوندم.

چند تای آخر رو هم خلاصشون و جدول های برنامه های موزه ها و ... رو روی ورد توی گوشیامون سیو کرده بودیم.

دقیقا روز قبل از سفر ما ارز مثلا ارزون شد و تلاشش رو کرد که به ما ضد حال بزنه اما موفق نشد برای اینکه ما فقط به اندازه سفرمون ارز گرفته بودیم و قرار بود به ما خوش بگذره و شعارمونم این بود ارز ارزون شه اشکالی نداره که سفر ما گرون در میاد حداقل معاش خودمون و بقیه بهتر میشه. (بگذریم از اینکه هنوزم که دارم این سفرنامه رو می نویسم هنوز تغییر محسوسی نکرده قیمتش)

خلاصه بعد از چندین هفته کار سخت، سفرمون رو توی هفته دوم مهرماه به سمت استانبول زیبا به نیت آرامش و استراحت آغاز کردیم.

قبل سفر چند تا اپلیکیشن مهم رو دانلود کردیم. یکیش maps.me بود که با اینکه ما از قبل دانلود کرده بودیم ولی خیلی خوب کار نکرد تو سفر. ما حتی نقاطی که می خواستیم ببینیم رو توی گوگل مپ ستاره زده بودیم و سیو کرده بودیم ولی آفلاین خیلی خوب کار نمیکرد و نمی دونم دلیلش چیه. اما این دو از کارهای مهمیه که قبل سفر انجام بدین شاید برا ما ایراد از گوشی بود. یه اپلیکیشن انگلیسی به ترکی استانبولی و برعکس بود که اونم گاهی به کمکمون می آمد. و دیگری اپلیکیشن برای مسیر مترو و وسایل نقلیه عمومی بود که اونم بعضی وقتا خوب بود. در خود گوگل مپ وقتی آنلاین باشین میزنه که مسیر رو چجوری برین اگر ماشین ندارین.

برای پرداخت عوارض یا به تعبیر قشنگ برخی دوستان جریمه خروج از کشور توی فرودگاه بهتره کارت بانک ملی همراهتون باشه تا بتونین به سرعت از طریق خودپرداز پرداخت کنین در غیر اینصورت باید تو صف پرداخت بانک برین.

و نکته بعدی اینکه این سفرنامه رو اگر به قصد خرید فقط میرین استانبول نخونین چون ما خودمون قصد خرید نداشتیم و بیشتر ویندو شاپینگ انجام دادیم.

 

روز اول ما حدود 12 رسیدیم به هتل. مسیر فرودگاه تا هتل رو به راحتی با مترو اومدیم و به طور کلی تمام سفر، ما با وسایل نقلیه عمومی رفت و آمد کردیم. تقریبا میشه گفت که تمام نقاط استانبول رو میشه با ترکیبی از سیستم حمل و نقل عمومی که شامل مترو، تراموا، فونیکولر و اتوبوس میشه، رفت.

همون جا توی فرودگاه آتاتورک ایستگاه مترو هست.  استانبول کارت رو با کمک مامور ایستگاه از دستگاه های مخصوص این کار خریداری کردیم و بعد 10 لیر هم شارژ کردیم. بعد از اون دوباره روزانه حدود 5-10 لیر شارژ میکردیم که البته بستگی به نیازمون داشت. شارژش هم راحته، کارت رو میذاشتیم روی قسمت مشخص شده دستگاه و اسکناس رو وارد میکردیم و تا مرحله آخر صبر میکردیم و بعد کارت رو بر می داشتیم (زود بر ندارین)

در مورد انتخاب هتل هم اگر توی تریپ ادوایزر امتیاز خوبی دادن بهش اون رو انتخاب کنید. چون بنظر میاد که توی استانبول سه ستاره و چهار ستاره خیلی با هم تفاوتی ندارن و فرقشون توی یه کم بزرگتر بودن اتاق و احتمالا یه کم تنوع بیشتر توی صبحانه 4 ستاره هاس که بسته به سلیقه افراد می تونه قابل اغماض باشه.

هتل ما سمت تکسیم بود.(امرالد هتل – 4 ستاره) ما از انتخابمون راضی بودیم ، هر شب با وجود خستگی زیادمون چون نزدیک خیابون استقلال بودیم میرفتیم استقلال گردی ولی قاعدتا اگر دور بودیم و باید از وسیله نقلیه برای رسیدن بهش استفاده می کردیم احتمالا بی خیالش می شدیم.

این شور و زندگی که توی عنوانم آوردم بخش بزرگش رو مدیون خیابون استقلال هست. خیلی خیلی دوست داشتم شبهاشو. ما می رفتیم پیاده روی و نهایت یه چای و دسر و خیلیا هم که علاقه داشتن توی کافه ها که آخر هفته هاشون پر از موسیقی و شلوغی بود وقت میگذروندن.

 (تصویر 1- خیابان استقلال)

1esteghlal.JPG

بیشتر، هتلهای سمت تکسیم یا سمت سلطان احمدن طرفدار دارن. سلطان احمد نزدیک بافت تاریخی استانبول هست.

همه اینا به راحتی با وسایل نقلیه عمومی قابل دسترسین و اصلا نگرانی نداره.

ترکی استانبولی یه ترکیبی از ترکی و عربی و فارسی و انگلیسیه. بنابراین گرچه بیشتریاشون اصلا انگلیسی متوجه نمیشن، وقتیکه شما وسطاش شروع کنین به فارسی حرف زدن می فهمن. اصلا نگران زبان نباشید. مثلا یبار ما خیلی تلاش کردیم که انگلیسی بهشون بگیم دنبال مسجد میگردیم که نماز بخونیم متوجه نمیشدن. آخر فارسی گفتیم مسجد گفت آهان مچِّد! و نشونمون دادن.

گفتم مسجد این رو هم اضافه کنم که مسجد های قدیمی و زیبا در جای جای استانبول وجود دارن و خیلی خوشحال کننده است که همیشه هم بازه بر عکس مسجدای ایران، در هر زمانی بخوای می تونی بری نمازتو بخونی. و نکته خوشحال کننده تر مساجد استانبول دستشوییای ایرانیشه که آب دارن! چون بقیه مکانهای عمومی به شیوه غرب توالت فرنگی بدون آب هست. منتها هنوز با مکانیسم شیلنگ آشنایی ندارن! و یه پارچ کوچیک در نقش آفتابه این کارو می کنه.

جالبه توالت آتاتورک توی کاخ دولماباغچه هم از این توالت های قدیمی بود که نوستالژی ترسناک بچگیا بود و یه چاه عمیق بین دو تا آجر رو شامل می شد. ینی با اینهمه پیشرفت و تغییر آتاتورک هنوزم معتقد به همین توالتا بوده که توی ترکیه بهشون توالت عربی میگفتن و به فرنگی فرنچ.

خب از بحث جالب توالت خارج میشیم و به شرح برنامه روزانه میپردازیم:

 

روز اول:

روز اول رسیدیم هتل دیگه نزدیک ساعت 1 بود و اتاق رو تحویلمون دادن. ما یه مقدار لیر تو فرودگاه ایران خریدیم که توی فرودگاه ترکیه بتونیم بلیط مترو بخریم بیایم تا هتل اما خب برای تهیه نهار و ... کافی نبود پس برای چنج کردن دلارمون به لیر راهی بازار سنتی شدیم. توی سفرنامه ها خونده بودیم که بهترین جا برای تبدیل پول به لیر بازار هست. پس رفتیم اونجا و برای یکی دو روزمون تبدیل کردیم. نهارمون رو هم همونجا توی بازار خوردیم . دورام بورک و اسکندرکباب. روزهای بعد پولمون رو سمت همون خیابون استقلال تبدیل کردیم و تفاوت چندانی با بازار نداشت و نیاز به این همه راه تا بازار نیست (صرافی ها اسمشون دوویز هست و پولی برای تبدیل کردن ازتون نمیگیرن. نرخ تبدیل هرروز رو هم روی تابلو دم در زدن که مدام در حال تغییره). بهتره از صرافی بخواین که ترکیبی از پول های ترکیه (اسکناس های صد، پنجاه، بیست، ده و پنج لیری + سکه های یک لیری) رو بهتون تحویل بده...

اونجا طرفدار بازار آزادن و روی اجناسشون قیمت مصرف کننده نمی زنن. برای همین توی رستوراناشون قیمت کوکا یا فانتا با قیمت سوپرمارکتا و قیمت فروشگاهها خیلی خیلی فرق میکنه. مثلا توی فروشگاه 1 لیر توی سوپر 2-3 لیر و توی رستوران بین 4-10 لیر نوشابه رو میفروشن!! و تو هم حرفی نمی تونی بزنی. حتما قبل از سفارش و خرید هر چیزی، قیمتش رو بپرسین و از قیمت اطمینان حاصل کنین ... اگر چیزی رو به تعداد می خواین بخرین یه سری به فروشگاهاشون بزنین. اونجا همه چی زیرش قیمت خورده و نمی تونن با هر قیمتی بفروشن.

پس از کلی عکاسی از محیط بازار و مسیرش که از دانشگاه استانبول رد می شد برگشتیم هتل یه کم استراحت کردیم و شب رو رفتیم خیابون استقلال. برای اولین شب همه چیز این خیابون برامون جالب بود. سری به همه ی مغازه های برند زدیم و دیدیم که تقریبا چیزی نمیشه خرید. علاوه بر افزایش عجیب غریب نرخ ارز، خود اونها هم یه تورمی داشتن که در ادامه در مورد اونا هم توضیح می دم. در نتیجه همون روز اول فهمیدیم که بهتره بیشتر از ویندو شاپینگ لذت ببریم و خیلی وقتمونو برای خرید نذاریم.

(تصویر 2- دانشگاه)2university.JPG

 

توی جای جای مختلف شهر استانبول سه مدل دکه می دیدی. بلال فروشا، بلوط فروشا و سیمیت فروشا. سعی کنین حداقل یه بار هر کدومشو امتحان کنین. علیرغم اینکه همشونو تو ایرانم داریم ولی خب خیلی فرق داره. مثلا بلالشون به شدت آبدار و شیرینه. من که خیلی دوست داشتم. هم کباب شده و هم پختش هر دو خوشمزه بود.

(تصویر 3 و4)

3dake.jpg4balal.jpg

توی خیابون استقلال پر بود از گروهای موسیقی خیابونی و قشنگ اینکه بیشترشون ایرانی و بعد از اونها عرب ها بودند. اوایل مهرماه و به دنبال افزایش نرخ ارز تعداد ایرانی هایی که تو استانبول می دیدی خیلی زیاد نبود. در نتیجه با شنیدن یه موسیقی ایرانی یهو میدیدی کلی ایرانی هستین اونجا که دور هم جمع شدین و با هم می خونین و حس قشنگی داشت. شادیهای ساده ...

 

روز دوم:

یه صبحانه اساسی خوردیم و رفتیم سمت بافت تاریخی. مسجد سلطان احمد و مسجد ایاصوفیه دقیقا روبروی هم هستن و یه محوطه سبز بینشون هست.

شنیده بودیم که با خریدن گذر موزه استانبول می تونین بازدیدها رو به صرفه تر انجام بدین. ولی کلا در سفر ما همه ی قیمتا با آخرین سفرنامه ای که تو شهریور پست شده بود خیلی فرق داشت. عکسش رو میذارم توی تصویر که قیمتا مشخص شه. تنها توضیحی که می دم اینه که مثلا بازدید ازکاخ توپکاپی قبلا 40 لیر بوده و لیر 700 تومن بوده. الان شده 60 لیر و هر لیر 2200 تومن (با دلار 12700 تومن) و در نتیجه اگر قبلا با 28000 تومن بازدید انجام میشد الان با 130000تومن می تونستی از کاخ بازدید کنید. دیگه خودتون افزایش قیمتا رو با همین روش تخمین بزنین. گذر موزه هم قیمتش دیگه 125 لیر نبود و شده بود 185 لیر. ما پکیجی که کاخ توپکاپی، مسجد ایاصوفیه و موزه باستان شناسی رو شامل می شد انتخاب کردیم به قیمت 135 لیر برای هر نفر که قیمت تک تکش می شد 60 و 60 و 30 که انگار 15 لیر به ازای هر نفر تخفیف داشت. در واقع خیلی زیاد اهل موزه و اینها نیستیم ولی ندیدن این چیزای اصلی وقتی بار اولته به یه شهر میری مثل اینه که بری پاریس ولی لوور و ایفل رو نبینی! در نتیجه از اینکه بازدید کردیم ازشون راضی هستیم.

(تصویر 5)

5price .jpg

توی مسجد ایاصوفیه دوستی و صلح رو می تونی ببینی. اینجا اول کلیسا بوده و بعد از فتحش توسط مسلمونا تبدیل به مسجد میشه اما هنوز نمادهای مسیحیت اونجا هست.  یه جایی اون بالا بین الله و محمد تصویر عیسی مسیح نقش بسته و می تونه یهو تو رو مملو از انرژی مثبت کنه. (این یه عکس از اینترنت برداشته شد). انرژی مثبتی که توی جاهای مختلف استانبول جاریه. همه به هم احترام میذارن. یکی محجبه س یکی نه و برای همه آدما همه جور تسهیلاتی هست و کسی دیگری رو قضاوت نمیکنه.
این انرژی مثبت توی آسمون اونجا هم هست. صاف و آبی با ابرای توپول سفید. گربه ها هم انگار خوشحالن...

(تصویر 6 و 7 و 8)

6.jpg7abr.JPG8pishi.JPG

عصر برگشتیم هتل و دوباره شب رفتیم استقلال یه کم پیاده روی کردیم و شام خوردیم.

راستی اینم بگم که قبل سفر خیلی سرچ کردیم در مورد اینکه گوشتهای ترکیه حلالن یا نه و پاسخ اینه که اصلا دامداریهای اونجا ذبح حلال انجام میدن. پس با خیال راحت  مک دونالد و بقیه رستورانها رو امتحان کردیم.

 

روز سوم:

روز سوم رو با کشتی رفتیم جزیره بیوک آدا. من هرچی از قشنگی و خاص بودن این جزیره بگم کمه. واقعا زیبا و دلنشین و فانتزی بود و مملو از آرامش. ما نهار رو اونجا نزدیک ساحل ماهی کبابی خوردیم  و از منظره دریا لذت بردیم(که خیلی خیلی بنظرم گرون بود و شاید اگر از ساحل کمی دورتر بشین بتونین با قیمت کمتری نهار بخورین)

برای اینکه وقتی می رسین به اسکله مجبور نباشین منتظر بمونین تا کشتی بعدی بیاد بهتره برنامه حرکت کشتی ها رو داشته باشین

(تصویر 9و 10 و 11 و 12و 13 و 14)

9biok.jpg10biok2.JPG11biok3.JPG12kaftar.jpg13barname .jpg14kashti.JPG

کبوترها تاثیر زیادی توی فانتزی کردن جزیره و البته استانبول دارن.

توی راه برگشت هم مرغ های دریایی با نونی که مردم توی آب می ریختن کشتی رو تا یه جاهایی همراهی میکردن و تصاویر قشنگی رو برای ما می ساختن.

آب و هوا تو همه مدت سفر بسیار مطبوع بود فقط در کشتی و جزیره بیوک آدا لازم بود لباس گرم بپوشیم.

از جزیره برگشتیم و شبانه رفتیم به سمت برج گالاتا. البته خیلی خسته بودیم و بالای برج نرفتیم. اما کوچه های اطراف گالاتا هم توی شب خیلی حس و حال خوبی داشت.  برگشتیم هتل و اون شب دیگه استقلال نرفتیم. موندیم هتل تا فردا پرانرژی تر بریم گردش.

 

روز چهارم:

روز چهارم کلا در مراکز خرید گذشت. اولش رفتیم سمت بازار ادویه. حس و حالش شبیه بازار رضای مشهد بود. مغازه دارا تلاش میکردن با هر ترفندی شده شما رو با زبان فارسی و عربی و انگلیسی و ترکی بکشن داخل مغازه تا خرید کنین.

اونجا ما خوشمزه ترین کنافه رو در بافت سنتی از باقلوافروشی صفا توی بشقاب الومینیومی و به صورت داغ داغ همراه با چای و قهوه ترکی خوردیم. برای خرید باقلوا بهتره از اینجا خرید کنید. قیمتش تقریبا نصف باقلوایی بود که در خیابان استقلال به فروش می رفت. البته در کل قیمتاشون نسبت به ایران بالا هست اما برای خرید همون مقدار کم برای تجربه ی باقلوای اصل استانبولی هم از بازار ادویه اون رو بخرید.

(تصاویر 15و 16و 17و 18)

15advie.jpg16kenafe.JPG17coffee.JPG18baghlava.jpg

روبروی این باقلوا فروشی، قهوه فروشی محمت افندی قرار داره که از صفی که جلوی مغازه بسته شده بود میشد کیفیت قهوه اون رو فهمید.

از سفرنامه ها خونده بودیم که خوبه یکی از بازارهای محلی رو برین. ما شنبه بازار باکیرکوی به برناممون می خورد و یک سر هم به اونجا زدیم. چیز زیادی نخریدیم ولی برای بعضی اجناس که برند نیستن میشه با قیمتهای خیلی خیلی خوب خرید کرد. فقط اونجا باید خیلی مراقب کیف هاتون باشید.

(تصویر 19)

19shanbe bazar.JPG

همونجا از یکی از مغازه های اطراف یه نهار خیابونی خوردیم و رفتیم به سمت استانبول فروم. تقریبا چیز خاصی از اونجا نخریدیم بجز همون فروشگاه بزرگ مارکتش که خوراکی جات خریدیم. البته برای کسی که قصد خرید داشته باشه مال بزرگ و خوبیه. بعد یجوری خسته رسیدیم هتل که فکر نمیکردیم توان از جا بلند شدن داشته باشیم اما از شدت گرسنگی نتونستیم تحمل کنیم و رفتیم خیابون استقلال و از یکی از سلف سرویساش غذا گرفتیم و خوردیم و خیلی هم خوشمزه بود.

 

روز پنجم:

یکشنبه بود و اول  از کلیسای سنت آنتونی شروع کردیم. دیدار از کلیسا رو گذاشتیم برای یکشنبه تا مراسم مذهبیشون رو ببینیم. تجربه ی خوبی بود و مراسم کلا به زبان انگلیسی بود برای همین ماهم مستفیض شدیم. کاملا حس موعظه شدن از طرف روحانیون خودمون رو تداعی میکرد. متاسفانه نتونستیم اونجا عکاسی کنیم در حین مراسم. بعدش حرکت کردیم به سمت دولماباغچه.

من هرچقد از قشنگی کاخ دولماباغچه بگم کم گفتم. هم محوطه کاخ و هم داخلش که اجازه عکسبرداری نداشت خیلی زیبا بود. به مسئولین موزه که خیلی شدید مراقبت میکردن کسی عکس نگیره گفتم واقعا چرا نمیذارین عکس بگیریم؟ شما بیاین ایران ما می ذاریم از کاخ هامون عکس بگیرین! کاخ های نیاوران و سعادت آباد زیبا هستن ولی واقعا این کاخ خیلی خیلی زیبا و با شکوه بود واگر خواستین بین توپکاپی و دولماباغچه انتخاب کنین (که بنظرم نکنین) دولماباغچه قطعا انتخاب بهتریه. یه درختی توی بیشتر فضاهای استانبول دیده میشه که من نمی دونم اسمش چیه ولی میوه ای شبیه کاج داره که وقتی نرسیده قرمز رنگه. (تصویر 20)

20derakht.JPG

 دیشبش دوباره من داشتم سرچ میکردم و دیدم ای بابا ما تنگه بسفر رو چرا نرفتیم تورشو؟! این شد که بعد از دیدن کاخ دولماباغچه رفتیم سمت تنگه بسفر. کاخ دولماباقچه نزدیک اسکله کاباتاشه و مبدا تور بسفر و همچنین کشتی ها برای جزیره بیوک آدا همینجاست.

 استفاده کردن از تور کاملا بستگی داره به اینکه کجای کشتی بشینین. ویوی ما سمت دریا بود و از طرفی کمی طولانی و حوصله سر بر. تجربه کشتی سواری رو هم  که در سفر به بیوک آدا داشتیم. جاهایی که توضیح می داد رو قبلا در اینترنت خونده بودیم و بنظرم تور تنگه بسفر می تونه حذف بشه از برنامه اگر وقتتون تنگه.

بعد از اونجا دوباره رفتیم سمت برج گالاتا بخاطر اینکه خونده بودیم مراسم رقص سماع درموزه مولانا یکشنبه عصرها برگزار میشه. موزه در حوالی برج گالاتا قرار داره. ما که رسیدیم موزه بهمون گفتن از مراسم 20 دقیقه مونده و راهمون ندادن. سعی کردیم ناراحت نشیم زیاد. گرسنمون هم بود خیلی زیاد و رفتیم که یه چیزی بخوریم . ولی خب رسما اون مراسم رو از دست دادیم!  و فقط فردا تا ظهر رو داشتیم. اگر روزهای قبل بود میتونستیم مراسم رقص سماع رو در جای دیگه ای از شهر استانبول ببینیم. دلیل این نرسیدن به برنامه هم کارمند پذیرش هتل بود. من شماره موزه رو دادم به ایشون و ازش خواستم سوالای ما رو بپرسن. سوالام رو توی یه کاغد نوشتم شامل اینکه چه ساعتی شروع میشه و اینکه نیاز به رزرو از قبل داره یا نه. اون بنده خدا هم جواب مارو گرفته بود و توی کاغذ برامون نوشته بود. منتها وقتی ما شب قبل برگشتیم شیفت عوض شده بود و هرچی من به همکار ایشون گفتم چک کنید ببینید برای من نوت گذاشتن یا نه با اطمینان گفت نه هیچی نیست. بعد که برگشتیم هتل و به همون بنده خدایی که برای ما پرس و جو کرده بود گفتیم از دست دادیم مراسم رو خیلی ناراحت شد و فکر کنم بعدش برن گیس و گیس کشی. چون همش از ما می پرسید کدومشون بود آخه من گفته بودم اینو بدن به شما. آخرش هم از سر ناراحتی گفت دفعه بعدی که اومدین من خودم از هزینه خودم براتون بلیط رقص سماع میگیرم. اصلا اشک تو چشم ما حلقه زد... می خواستیم بگیم خیلی چاکریم با مرام که به تنک یو بسنده کردیم. در عوض خودمون رو به یه شام خیلی شیک و مجلسی توی رستوران  مطعم دعوت کردیم و بعد برگشتیم هتل تا چمدونامون رو ببندیم.

رستوران مطعم توی اوایل خیابون استقلال، که در حقیقت همون رستوران بوراک، آشپز معروف استانبوله، همونی که با خنده و حرکات عجیب غریب غذاهاشو میپزه و سرو میکنه از خودش فیلم میگیره ...

 

روز ششم:

از قبل کلی برنامه برای روز ششم ریخته بودیم. مثل آب انبار ولی دیدیم خودمونو زیادی خسته می کنیم. پس بعد از تحویل دادن اتاقمون و امانت گذاشتن چمدون ها به سمت مرکز خرید ونیزیا حرکت کردیم که خیلی هم از تکسیم دور بود. بیشترنزدیک به فرودگاه بود ولی قاعدتا نمی تونستیم چمدونا رو دنبال خودمون بکشونیم. این مرکز خرید بسیار زیبا طراحی شده بود . گشت و گذاری توی مرکز خرید زدیم و کمی هم خرید کردیم. و بعد راهی هتل شدیم و چمدونها رو برداشتیم راه افتادیم سمت فرودگاه.

(تصویر 21)

21venizia.jpg

یه نکته مهم اینه که پیاده روی زیاد کردیم و میانگین روزی 15 کیلومتر راه می رفتیم. پس کفش مناسب همراهتون باشه حتما.

گفته بودن به تعداد افراد کارت بلیط مترو بگیرین. چون تخفیف ها تصاعدی کم میشه و اگر دو بار بزنین همون خط رو دیگه تخفیف نمی خوره. من امتحان کردم که تخفیف تنها شامل زمانی میشه که شما در همون ساعت دارین خط عوض می کنین. برعکس متروی ما اونجا به ازای هرخطی که عوض کنین باید کارت بزنین و اگر مثلا برین و در راه برگشت کارت بزنین دوباره همون مقدار 2.8 لیر کم میشه. نتیجتا اینکه بنظرم خیلی فرق نمیکنه که به تعداد افراد استانبول کارت بگیرین. چون نفری 6 لیر که بهای کارت هست روی دستتون می مونه و احتمالا اون تخفیف تصاعدی که کم میشه از این میزان اگر کمتر نباشه بیشتر هم نیست.

من سفرنامه رو جوری نوشتم که انگار شما بقیه اطلاعات رو از سفرنامه های دیگه گرفتین و این سفرنامه صرفا شامل حس و حال ما از این سفر و شاید تکمیل کننده اطلاعات سفرنامه های قبلی باشه.

استانبول واقعا قشنگه. حتی وقتی شب بالای استانبول پرواز می کنین. استانبول خیلی خیلی وسیعه. قبلا فکر نمیکردم. استانبول شهر زندگی و شوره. دوستش داشتیم.

(تصویر 22)

22saye.jpg

 

نویسنده : صبا صباغ

تمامی مطالب عنوان شده در سفرنامه ها نظر و برداشت شخصی نویسنده است و وب‌ سایت لست سکند مسئولیتی در قبال صحت اطلاعات سفرنامه ها بر عهده نمی‌گیرد.