باورهاي ما پنجرهاي هستند که ما از آن به دنيا نگاه ميکنيم. آنها تمام زمينههاي زندگيمان را شکل ميدهند.
اگر تصميم بگيريد با نظر مثبت به زندگي نگاه کنيد، ديدگاه شما خوشبينانه و قدرتمند ميشود و خيلي زود از اين طرز برخورد با دنياي اطرافتان بهره ميبريد.
خودتان بهتر از هر کسي خودتان را ميشناسيد. مردي يک شب کليد خانهاش را گم کرده بود و نميتوانست وارد خانه شود. او بيرون منزل در نور چراغ کوچه دنبال کليدش ميگشت. کمي بعد همسايهاش او را ديد و به کمک او آمد تا با هم کليد را پيدا کنند. اما بيفايده بود. پس از کلي جستجو همسايه از او پرسيد: اگر تو کليد را در منزل گم کردهاي، چرا در خيابان دنبال آن ميگردي؟ مرد پاسخ داد: چون در خيابان نور بيشتر است!
حالا تصور کنيد شما جهت و معناي زندگي را گم کردهايد. اگر از مردم بپرسيد اهداف شما در زندگي چه بايد باشد، درست مثل اين است که در خيابان دنبال کليدي بگرديد که درخانه جا گذاشتهايد. هيچکس به شما نميتواند بگويد چطور به زندگيتان معنا ببخشيد.
روش ديگران به درد شما نميخورد. شما بايد درون خودتان را جستجو کنيد. حتي اگر يک عمر براي يافتن پاسخهاي خود جاي ديگري را جستجو کردهايد، به محض اينکه به درون خودتان رجوع کنيد، ميبينيد که پاسخ سوالهاي زندگي براي شما روشن ميشود.