۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۲:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۱۴۸۷۰
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۹ - ۲۶-۰۲-۱۳۸۹
کد ۱۱۴۸۷۰
انتشار: ۱۰:۰۹ - ۲۶-۰۲-۱۳۸۹

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

جام جم: براي مهندس موسوي دعا کنيم

«براي مهندس موسوي دعا کنيم» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جام جم به قلم مهدي فضائلي است كه در آن مي‌خوانيد؛ بهترين دعا براي انسان‌هايي که در سراشيبي سقوط قرار مي­‌گيرند و اميدي به بازگشت آنها نيست، آن است که فرصت سقوط از آنها گرفته شود و حداقل در نقطه‌اي متوقف شوند.

امام راحل (ره) از همين منظر شعار «مرگ بر صدام» در دوران دفاع مقدس را دعايي خيرخواهانه در حق صدام مي‌دانستند.

مع‌­الاصف سرنوشت برخي ياران ديروز انقلاب به چنين نقاطي رسيده است.

سقوط مهندس ميرحسين موسوي از زماني آغاز شد که باور کرد او محور سخن حق است و هر چيزي غير از نظر خود را مردود شمرد. او با پوشش نفاق­‌آلود از تعاليم اسلام و خط امام (ره) در مقابل قانون، انديشه­‌ها و آرمان امام و حتي اسلام ايستاد و مصداق اين آيه قرآن شد که: "اذا قيل لهم لا تُفسِدوا في الارض قالوا انّا نَحنُ مُصلِحون. اَلا اِنَّهُم هُمُ المُفسِدون ولکِن لاتشعرون" (بقره آيه 11 و 12)

چون به آنان گفته شود که در زمين فساد مکنيد، مي‌گويند، ما مصلحانيم. آگاه باشيد که اينان خود تبهکارانند و نمي­‌دانند.

قرآن در آيات پيشين، اينان را فريبکاراني مي‌خواند که در دلهاشان مرضي است. نپذيرفتن قانون و عدم تمکين در برابر آن، زير پا گذاشتن آشکار انديشه‌ها و آرمانهاي امام‌(ره)، حمايت از آشوب‌‌طلبان و مورد حمايت سران استکبار و دشمنان اسلام و مردم ايران قرار گرفتن، يکي پس از ديگري مسير سقوط نخست وزير دوران دفاع مقدس را رقم زد و هر گام که مي‌گذشت دلسوزان اميد داشتند مهندس در نقطه‌اي به خود آيد و متوقف شود اما اين اميد محقق نشد و کار به جايي رسيد که هتاکان و حريم‌شکنان عاشوراي حسيني از سوي وي «مردم خداجوي» خوانده شدند. لقبي که آشوب‌طلبان هم نتوانستند باور کنند و دنبال مي‌گشتند که آقاي موسوي اين لقب را به کدامشان داده است!

باز هم به آقاي ميرحسين موسوي مهلت داده شد اما ظاهراً اين مهلت‌ها بلاي جان وي شده است چرا که در جديدترين موضعگيري وي به اعدام تروريست‌هاي پژاک و گروه تندر که دستشان به خون انسان‌هاي پاک آغشته است، اعتراض کرده و آنها را «مظلوم» خوانده است. روشنفکرترين زن ايران! يعني خانم رهنورد نيز اعدام يکي از تروريست‌هاي زن را «خشونت در حق لطيف‌ترين بندگان خدا» دانسته است. مي‌دانيد اين «مظلومان» و «لطيف‌­ترين بندگان خدا» چه کساني بودند؟ دادستان تهران روز گذشته چنين توضيح داد: «اقدامات اين سه نفر (فرزاد کمانگر، فرهاد وکيلي و علي حيدريان) شامل تهيه خانه تيمي در تهران به منظور انجام عمليات انفجاري و تروريستي به علاوه استفاده از اوراق جعلي شناسايي بود. همچنين در تحقيقات بعدي از معدومين 17 کيلوگرم مواد منفجره و مقادير زيادي سلاح گرم از جمله 57 گلوله آر پي جي و  600 عدد فشنگ جنگي کشف شده بود».

به گفته دادستان تهران تحقيقات بعدي نشان داده است که «متهمان از سال 1377 در صدد انجام اقدامات خرابکارانه بودند، اما شروع کار آنها بعد از تشکيل گروهک مسلح پژاک (گروهکي شديدا چپگرا که به گفته سيمون هرش خبرنگار آمريکايي هم از ايالات متحده و هم از اسرائيل کمک دريافت مي‌کند. اعضاي اين گروهک بارها در مرزهاي غربي و شمال غرب ايران عمليات تروريستي انجام داده و صدها نفر را تاکنون زخمي کرده يا به شهادت رسانده‌اند) بوده است و در اين راستا موفق به انفجار بمب در ساختمانهاي فرمانداري و اداره کل بازرگاني کرمانشاه هم شده بودند اما خوشبختانه عليرغم برنامه‌ريزي براي عمليات انفجاري در تهران دستگير شدند».

دادستان تهران افزوده است: «شيرين علم هولي (يعني همين لطيف‌ترين بنده خدا) در تاريخ 6/3/ 87 در تهران به دنبال انجام يک مأموريت انفجاري در مقر سپاه پاسداران دستگير شده و هر چهار محکوم به طور مستقيم در مأموريت‌هاي تروريستي از سوي پژاک نقش داشته و از آنها مواد منفجره کشف شده است.»

به گفته جعفري دادستان تهران، نفر پنجم يعني مهدي اسلاميان از اعضاي گروهک ضدانقلابي تندر بوده که در انفجار حسينيه ره پويان وصال شيراز كه منجر به شهادت 14 نفر از مردم متدين شيراز شد، نقش داشته است.

مواضع و اظهارنظرهاي آقاي موسوي و همسرش آنقدر موهن و زشت است که نقد و پاسخ منطقي به آنها نيز ملال‌آور خواهد بود، حال اين سؤال عبرت‌انگيز به ذهن خطور مي‌کند که يک انسان چقدر مي‌تواند سقوط کند و چرا؟

پاسخ اين سؤال را نگارنده در يک کلام مي‌بيند و آن آلوده شدن به صفت «استکبار» است. صفتي که ابليس به آن آلوده شد و سرنوشتش چنان شد که خداوند در قرآن فرمود.

همگي براي مهندس موسوي دعا کنيم!

ابتكار:تحريم چاره ساز نيست، ديپلماسي را برگزينيد

«تحريم چاره ساز نيست، ديپلماسي را برگزينيد»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار است كه در آن مي‌خوانيد؛در اين مقطع زماني غرب به ويژه ايالات متحده آمريکا قصد دارد تدابير بيشتري را براي اعمال تحريم‌ها عليه ايران اتخاذ کند. باراک اوباما نيز تلاش مي‌کند تا با جلب حمايت‌هاي روسيه و چين دور چهارم تحريم‌ها عليه ايران در شوراي امنيت سازمان ملل تصويب شود.

 انتظار مي‌رود که شوراي امنيت سازمان ملل در ماه ژوئن در اين مسير گام بردارد. لايحه کنگره آمريکا که هدفش ممنوعيت واردات گازوئيل و بنزين به ايران است نيز تا پايان ماه مه بر روي ميز کار اوباما قرار خواهد گرفت. همچنين گزارش شده که در وزارت خزانه داري ايالات متحده آمريکا، مقامات اين وزارت خانه قصد دارند دور ديگري از تحريم‌هاي يک جانبه واشينگتن عليه بخش مالي ايران از جمله تحريم بانک‌هاي خصوصي و حتي بانک مرکزي ايران را طرح ريزي کنند.

در پشت تمامي اين تحريم‌ها که در حقيقت باعث وارد شدن رنج و گرفتاري بيشتر براي مردم عادي ايران مي‌شود، يک موضوع نهفته است: تقريبا هيچکس در جبهه هم پيمان غرب از جمله حاميان اعمال تحريم‌هاي بيشتر به اين موضوع فکر نمي‌کنند که مسيري که در پيش گرفته اند با توجه به اينکه مدتهاست موثر واقع نشده، اشتباه است.

به اين موضوع در دولت اوباما بارها اذعان شده است که هيچ ترکيبي از تحريم‌هاي اقتصادي موفقيت آميز نخواهد بود. حتي در کنگره آمريکا نيز افراطي‌ترين حامي تحريم‌هاي بنزين عليه ايران نيز انتظار دارد اين تحريم‌ها ناکام بماند.

« اِد رويس» يک نماينده جمهوري خواه از ايالت کاليفرنيا در اين رابطه مي‌گويد: حتي تحريم‌هاي کمرشکن عليه ايران نيز ممکن است موثر واقع نشوند. در واشينگتن، انديشکده‌ها و مصاحبه‌هاي مختلف با کارشناسان امور ايران، بر اين مسئله تاکيد شده است که استفاده از گزينه تحريم عليه ايران ابزار موثري محسوب نمي‌شود.

«سوزانه مالوني» از موسسه بروکينگز نيز گفت: اکثر تحليلگران امور ايران نسبت به اينکه فشارهاي اقتصادي عليه ايران نتايج مورد نظر غرب را به همراه بياورد، شک و ترديد دارند. حتي يک ديپلمات ارشد اسرائيل نيز که از تحريم‌ها عليه ايران حمايت کرده و خواسته نامش فاش نشود به نشريه « نيشن» گفت که مجامع بين‌المللي به هيچ وجه آمادگي اعمال تحريم‌هاي اقتصادي سخت‌تر عليه ايران را که حتي ممکن است باعث تقويت قدرت ايران شود، ندارند. وي تصريح کرد: به نظر من عزم ايران در ادامه حرکت رو به جلو در مسير برنامه هسته‌اي خود بيشتر از عزم مجامع بين‌المللي در متوقف کردن برنامه هسته‌اي ايران است.

مطمئناً اعمال تحريم‌هاي جديد عليه ايران بار ديگر تهران- واشينگتن را به مسير تقابل سابق باز مي‌گرداند و تقريبا اکثر پيشرفت‌هايي که در مذاکرات بر سر برنامه هسته‌اي ايران حاصل شده، نقش بر آب خواهد شد و بدتر از همه اينکه تحريم‌هاي جديد در وادار کردن ايران براي متوقف کردن برنامه هسته‌اي اش ناکام خواهد ماند و اين ناکامي مباحث مطرح شده افراطيون و جنگ طلبان در آمريکا و اسرائيل در باره حمله نظامي به ايران را برجسته تر از گذشته خواهد کرد.

تصميم دولت اوباما براي تصويب تحريم‌ها عليه ايران نشانه اين است که دولت واشينگتن عملا نمي‌داند که در قبال برنامه هسته‌اي ايران چه اقدامي انجام خواهد بدهد.

اقدامات اوباما در قبال ايران با دادن وعده‌هاي چشمگير آغاز شد. در سال 2009 اوباما در سخنراني آغاز دوران رياست جمهوري اش به موضوع ايران اشاره کرد، به ايرانيان در سال جديد تبريک گفت و در ژوئن 2009 در سخنراني در مصر خواستار از سرگيري روابط مناسب با دنياي اسلام شد. اما جمهوري خواهان تندرو، نومحافظه کاران و هم پيمانان آيپک مسير را براي اوباما در حصول توافق در راستاي متقاعد کردن ايران براي حضور در مسير معامله سخت تر کردند. اوباما تحت فشار بنيامين نتانياهو نخست وزير اسرائيل، جنگ طلبان اسرائيلي و آيپک در بهار گذشته از روي حماقت اعلام کرد اگر مذاکرات با ايران تا پايان سال 2009 موفقيت آميز نباشد، وي در راستاي همکاري با مجامع بين‌المللي براي اعمال تحريم‌هاي جديد عليه ايران گام بر خواهد داشت.تقريبا همه کارشناسان امور ايران مي‌دانستند که بعيد است مذاکرات با ايران به سرعت باعث حصول نتايج قابل توجه شود. البته جاي تعجب نداشت که اين مذاکرات بلافاصله متوقف شد و اوباما تلاش کرد روسيه، چين و ديگر کشورها از جمله برزيل، ترکيه و هند را نسبت به موافقت با تحريم‌هاي جديد عليه ايران متقاعد کند.

اما اکنون چه اتفاقي افتاده است؟ براساس اعلام خود مقامات دولت اوباما، کاخ سفيد همچنان بر مواضع قبلي خود پافشاري مي‌کند اما هيچ نشاني از اينکه اين استراتژي کاخ سفيد رو به جلو گام بر دارد، وجود نداشته است.

حال آيا ديپلماسي مي‌تواند بار ديگر به جريان بيفتد؟ برخي معتقدند اگر چه مذاکرات در مورد برنامه هسته‌اي ايران ممکن است نتايجي در پي نداشته باشد اما اين مذاکرات است که تحت آن مي‌توان با ايران در مورد افغانستان، عراق و مبارزه با مواد مخدر تعامل کرد.

«جان ليمبرت» يک ديپلمات سابق آمريکا که در تسخير سفارت آمريکا در ايران در سال 1979 در اين سفارت خانه بود، در اين رابطه گفت: نبايد در مذاکرات با ايران فقط بر موضوع برنامه هسته‌اي اين کشور متمرکز شد.

«تريتا پارسي» رئيس شوراي ملي ايران- آمريکا نيز از اوباما خواسته تا از تعيين ضرب الاجل خودسرانه در مذاکرات با ايران جلوگيري کند.

بايد پذيرفت که انتخاب گزينه‌هاي «اعمال تحريم» و« تقابل» در قبال ايران اقدام پرخطري است. اوباما بايد بار ديگر بر آمادگي خود براي مذاکره با ايران در تمامي مسائل تاکيد کند. رئيس جمهور ايالات متحده آمريکا بايد به جنگ طلبان و افراطيون در آمريکا و اسرائيل بگويد که مشکل با ايران يک بحران فوري براي جهان محسوب نمي‌شود چون ايران در حال حاضر سلاح هسته‌اي در اختيار ندارد و اگر هم بخواهد به آن دست يابد، چند سال بطول خواهد انجاميد.

اوباما بايد راههاي مبتکرانه‌اي بيابد که توافق حاصل شده در اکتبر گذشته با ايران احيا شود. اوباما بايد اقداماتي انجام بدهد که نشان بدهد در نهايت وي آماده است تا حق ايران در غني سازي اورانيوم تحت نظارت آژانس بين المللي انرژي اتمي را به رسميت بشناسد.

مردم سالاري:شهادت کوثر قرآن

«شهادت کوثر قرآن»عنوان سرمقالهِ‌ روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم سيدرضا اکرمي است كه در آن مي‌خوانيد؛سوم جمادي الثاني سالروز شهادت دختر يگانه پيامبر اسلا م، همسر بي مانند امير مومنان مادر حسنين وزينبين، سرور زنان جهان و کوثر قرآن حضرت زهرا عليها السلا م مي باشد، لذا اين روز سخت وتلخ و اين مصيبت عظمي را به امام عصر ارواحنا له فداه و رهبر معظم انقلا ب اسلا مي و ملت ايران، تسليت عرض مي نمايم و نکاتي را يادآور مي شوم: 1-سالروز شهادت حضرت فاطمه عليها السلا م، فرصتي است جهت معرفي آن گرامي از منظر قرآن، روايات، تاريخ، اشعار شاعران و گفتار انديشمندان و دانشمندان و هوشمندان در طول 1420 سال قمري از شهادت وي«1-1431» تا حال درباره وي، فرصتي است براي شناساندن آن در تابلوهاي«تقويمي و تاريخي، توصيفي و تطبيقي و تقريبي» به خود و ديگران. هر بخش به گونه اي خاص اين اسوه و سرور زنان عالم را معرفي مي نمايند.

شناسنامه و شجره نامه و برنامه و کارنامه، وصيت نامه حضرت با خود حرف وحديث بسيار دارد. حضرتش در سيماي رويدادها چون «ولا دت، شعب ابيطالب، وفات مادر و عموي پدر، مام پدرشدن، ليله البيت براي پدر و هجرت براي فاطميات به همراه امام علي عليه السلا م ازدواج، نبرد احد و خندق و فتح مکه وحجه الوداع، وفات حضرت رسول و حوادث پس از وفات پدر و النهايه شهادت وي» کارنامه ديگري دارد، حضرت زهرا عليها السلا م درعبادت روحيه و کارنامه خاص دارد. دفاع از پدر در احد و از همسر پس از وفات پيامبر«نفسي لنفسک الوقا و روحي لروحک الفدا»، کنت معک ان کنت علي خير ام کنت علي شر» کارنامه ديگري دارد. بنابراين در شناخت حضرت بايد موضوع بحث را مورد توجه قرار دهيم.

2-برخي، ائمه اطهار و زهراي اطهر را بانويي دور از دسترس مي شناسند و علي الدوام مي گويند ما کجا و آنان کجا، آنان معصوم اند و عصمت براي ما نيست،آنان علم لدني  دارند و ما دانش مدرسه اي و حوزه اي داريم، آنان نورند و ما بي بهره از آن، بلي آنان در سرشت و دانش وعصمت و عنايت الهي با ما فاصله دارند و زهراي اطهر «حورا» انسيه» است، ولي در همين جهان تکوين يافته اند و در همين دنيا رشد نموده اند، و در همين جهان زندگي کرده اند و با حوادث و رويدادهاي همين کره خاکي همراه بوده اند و در همين دنيا امتحان شده اند و شايستگي و بايستگي خود را به اثبات «و جعلنا منهم ائمه يهدون بامرنا، لما صبروا و کانوا باياتنا يوقنون» رسانده اند و بهترين خيرخواهي براي مردم نموده و بالا ترين دل سوزي داشته اند، اينان درانسان بودن با مردم يکسانند و تفاوت در انسانيت و عبادت و عرفان و عدالت دارند. هيچکس نمي گويد، ما علي و حسن و حسينعليهم السلا م شويم و يا فاطمه و مريم. بلکه گفته مي شود آنان  را الگو قرار دهيم و به آنان اقتدا «فيهداهم اقتده» نماييم و در حد امکان خود را به آنان نزديک سازيم. ادب و ايمان و اخلا ق و گفتار و رفتار ما با آنان تطبيق شود، زيرا آنان انسانهاي کامل مي باشند، آنان آموزگاران بشري اند و انسانهاي تضمين شده در قول و عمل و عقيده و اخلا ق اند و همانند آنان نداريم. پس آنان را پيشوا بشناسيم و از آن تبعيت نمائيم.

3- توجه به گوشه اي از زندگي نامه حضرت، مفيد خواهد بود.  شب نخست زندگي را با شب زنده داري و عبادت با همسر خود آغاز نمود و حضرت علي عليه السلا م وي را «نعم العون علي طاعه الله» معرفي کرد، در اولين روز زندگي، علي و زهرا از پيامبر خواستند وظيفه هر يک  را  در زندگي مشترک، مشخص سازد که پيامبر فرمود، کارهاي بيرون خانه بر عهده علي و کارهاي درون خانه برعهده فاطمه «و البته در هنگام سفر و ماموريت، کارهاي بيرون را نيز انجام مي داد و امام در کارهاي خانه، حضرت زهرا را ياري مي داد» حضرت علي عليه السلا م دانست که همسرش مطالب تعليمي پدر را در مسجد مي داند، پرسيد چه کسي به تو اطلا ع مي دهد و جواب شنيد که حسن را به مسجد فرستاده و از وي مي خواهد گفتار پيامبر را براي وي باز گويد، يعني مسجد محوري فرزندان، يعني دانش آموزي در مسجد،يعني کوشا ساختن فرزندان از کودکي. کار دست جمعي داشتن امام علي و حضرت زهرا و فضه خادمه در روزه داري و دادن افطاري به سه نفر «يتيم و مسکين و اسير» گوشه ديگري از خدمت رساني به توده هاي محروم جامعه و وجود روحيه تعاون و احسان و ايثار «و يطعمون الطعام علي حبه مسکينا و يتيما و اسيرا»، انما نطعمکم لوجه الله، لا  نريد منکم جزا» ولا شکورا، انسان» در ارکان خانواده مي باشد.

4- در آخرين روز زندگي به امام مي گويد: در تمام زندگي مشترک به تو دروغ نگفتم، خطا و خيانت و مخالفت «ما وجد تني خائنه و لا  کاذبه و لا  خاطئه و ماخالفتک فذ عاشرتني» در کارنامه اي نداري، ولي از تو مي خواهم مراحلا ل کني و با حلا ليت بدرود حيات گويم و حضرت علي عليه السلا م کمال رضايت را اعلا م داشت و از صبر و شکيبايي وتلخي آن گفت.

چرا کمترين خلا ف و خطا و خيانتي در زندگي مشترک آنان ديده نشد، با اين که فراز و فرود در 9 سال زندگي آنان وجود داشت، امکانات زندگي در سطح بسيار عادي وجود داشت، شايد عواملي چون «کفو بودن» احترام يکديگر را داشتن، زينت يکديگر بودن، اعتماد متقابل، ايمان متقابل، صبر و مصابره متقابل، تعاون متقابل، صفا و صميميت متقابل» چنين آثار و برکات «لطيبات للطيبين و الطيبون للطيبات، المومنون و المومنات بعضعم اوليا» بعض» را دارند.

كيهان:عاقبت اين عشق...

«عاقبت اين عشق...»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن مي‌خوانيد؛سينه ريحانه پيامبر(ص) و ميخ در؟ لطافت گل و خشونت درفش؟ نه، هيچ تناسبي نبود اما كينه و حسادت و نفاق كه فوران كند، تنها ميل عقده گشايي دارد. گويا انتقام همه كفر را يكجا از پيامبر اعظم و فرزند و جانشين او گرفتند. ميخي كه سينه ريحانه النبي را آزرد و فرياد او را تا عرش برد، ميخ ديانت و ولايت بود كه تا ابد محكم كوبيده شد. و فاطمه خود چنين اراده كرده بود كه با وجود داغ داري رحلت پيامبر(ص)، يكجا براي رسالت و ولايت سينه سپر كند.

فاطمه(س) مي خواست فديه و فدايي ولايت باشد وگرنه او را با فدك چه كار؟! مگر نه اينكه مولاي متقيان فرمود «و ما اصنع بفدك و غيرفدك... مرا به فدك و غيرفدك چه كار حال آن كه جايگاه نفس، فردا گور است كه در تاريكي آن نشانه هاي وجودش از بين مي رود» (نامه 45نهج البلاغه)

آيا بايد از يهودي سند آورد كه چون ديد علي(ع) را دست بسته و كشان كشان مي برند، به حقانيت او شهادت داد. و چون پرسيدند كه تو را چه مي شود، گفت «اين علي كه امروز چنين دست بسته مي برند، صاحب ذوالفقاري است كه همين چند سال پيش پهلوانان عرب را يكي پس از ديگري بر زمين زد و كسي از عرب و عجم جرئت ايستادن در برابر بازو و شمشير او را نداشت. او عمرو بن عبدود را بر زمين كوبيد و در قلعه خيبر را از جا كند كه چهل تن نمي توانستند. او اكنون هم اگر اراده كند مي تواند كل مدينه را به هم بريزد و حكومت را به دست گيرد اما سكوت كرده است.» حقانيت و اخلاص از اين بالاتر؟! از جناب عايشه دختر ابوبكر سند مي آورم كه گفت «من روي زمين كسي را راستگوتر از فاطمه جز پدرش نديدم.» آيا فاطمه و فدك و اقامه دليل و ارائه سند؟! عايشه تو بگو آيا اين گل رنجور را كه امروز بين در و ديوار با تازيانه مي نوازند، همان نيست كه گفتي «من در ميان مردم كسي را شبيه تر از فاطمه به پيامبر از نظر كلام و گفتار نديدم؛ چون بر رسول خدا وارد مي شد، پيامبر خوشامد مي گفت و او را به سينه خود مي چسباند و دستش را مي بوسيد و او را جاي خود مي نشاند»؟ نه، اينها كه عايشه مي گويد مربوط به روزگار اصحاب كهف نيست كه 309 سال از آن گذشته و غبار گرفته باشد. عايشه، همين چند ماه پيش را مي گويد.

عشق آسان نبود چندان كه در آغاز مي نمود. البلاء للولاء. رنج و بلا براي دوستان و عاشقان است. طلاي ناب باكي از فرو رفتن در آتش ندارد كه اين بر عيار و تابندگي او فزايد. هم براي فاطمه اين گوهر مكنون و محجوب خلقت تلخ بود در خانه يكايك صحابه را زدن و به ياري علي(ع) فراخواندن. و هم براي علي اين مظهر قدرت و غيرت الهي، كه گوشه نشين شود و خار در چشم و استخوان در گلو صبر كند و پاي خدا بنويسد- صبرت و احتسبت حتي أتاك اليقين- تا بدانجا كه از زهراي رنجور بشنود «چرا مانند جنين به خود پيچيده اي»؟ اما «راضيه» و «مرتضي» شدن كه بي بلا و ابتلا نمي شود. و گويا لسان غيب حافظ، فقط براي فاطمه و علي سروده است.

در كار گلاب و گل، حكم ازلي اين بود
كان شاهد بازاري، وين پرده نشين باشد!

علي، خدا را برگزيده بود و فاطمه، علي را. كه خدا، علي را برگزيده بود. شمع وجود فاطمه در آن دو سه ماه، در فرقت مصطفي سوخت و با غربت مرتضي ساخت. كه آن ميزبان جبرئيل باور داشت «انّ السعيد كل السعيد من احبّ علياً في حياته و بعد موته. خوشبخت تمام، كسي است كه به علي در حيات و مماتش عشق بورزد». فاطمه بايد مي سوخت و مي ساخت. شمع و گل و پروانه اي را ديده اي كه ياراي دو ماه سوختن و ساختن داشته باشد؟! به قول شاعر؛ عاقبت اين عشق هلاكم كند- در گذر كوي تو خاكم كند.

نگاه نكن كه فاطمه به مولا مي گفت چرا مانند جنين به خود پيچيده اي. از سر دريغ و افسوس بود نه اعتراض. آن روز فاطمه را ببين كه به خشم آمد و دست به آسمان گشود تا نفرين كند. و مگر، رد خور داشت غضب و نفرين دردانه خلقت كه پيامبر اعظم در توصيف او فرموده بود «هر كس فاطمه را خشنود كند، خدا را خشنود ساخته و هر كس او را به غضب آورد، خداوند را غضبناك ساخته است». آن روز كه مولاي مظلوم را به مسجد بردند و تيغ كشيدند كه يا بيعت كن يا گردنت را مي زنيم، باز زهرا بود و زهرا، تنهاي تنها. طاقتش طاق شد و به يكي از همان ها گفت اگر دست از علي برنداريد، به شكايت كنار مرقد رسول خدا مي روم. سپس دست حسنين عليهماالسلام را گرفت و كنار مرقد پيامبر رفت تا جماعت را نفرين كند. «سلمان فاطمه را درياب، گويي دو طرف مدينه را مي نگرم كه به لرزه درآمده است. به خدا سوگند اگر فاطمه در كنار قبر پيامبر نفرين كند، مهلتي باقي نمي ماند و زمين همه آنها را در كام خود فرو مي برد». علي بود كه سلمان را پي فاطمه مي فرستاد. اما مگر فاطمه در برابر قصد جان علي كردن صبوري تواند؟ «سلمان! آنها قصد جان علي را دارند و من بر اين صبر نتوانم، مرا به حال خود واگذار تا جانب مرقد پدرم روم، مو پريشان كنم، گريبان چاك دهم و به درگاه خدا فرياد سر كنم».

سلمان كه فاطمه را براي نفرين مصمم يافت، گفت علي مرا فرستاد و فرمود كه بگويم به خانه بازگرديد و از نفرين خودداري كنيد. «حال كه چنين است برمي گردم و صبر مي كنم و مي شنوم- به جان مي خرم- سخن او را و اطاعت مي كنم». و ديگر بار كه اين اتفاق تكرار شد، فاطمه(س) به سلمان فرمود «واي بر آنها سلمان! آنها مي خواهند فرزندانم حسن و حسين را يتيم كنند. به خدا سوگند از مسجد خارج نمي شوم تا علي را به چشم سالم ببينم».
و چون مهاجمان دست از امام كشيدند و حضرت جانب دختر پيامبر بازگشت، فاطمه محبت خود به اميرمؤمنان را چنين باز گفت «روحي لروحك الفداء و نفسي لنفسك الوقاء يا اباالحسن... روحم فداي روح تو و جانم سپر بلاي جان تو يا اباالحسن! اگر در خير و نيكي به سر بري، با تو خواهم بود و اگر در سختي و محنت سركني با تو سرخواهم كرد».

بار غم عشق او را گردون نيارد تحمل
چون مي تواند كشيدن اين پيكر لاغر من

اين راز سوختن فاطمه با علي و براي علي است. و راز حيرت من و تو و تاريخ كه نازكي طبع گل و ريحان را چه نسبت با ميخ و تازيانه و آتش؟ محبت مولا را بر سينه فاطمه ضرب نمي كردند، پس بر كدام سينه مي زدند؟ و ميخ ايمان بر سينه او نمي كوبيدند تا به ابد محكم و استوار بماند، بر كدام سينه مي كوبيدند؟ وگرنه فاطمه را با فدك و غيرفدك چه كار آنجا كه فرشته وحي را جواب كرده بود، فرشته اي كه پيغام آورده بود هر چه مي خواهي بگو تا بشود. «لذت خدمت پروردگار، مرا از هر خواسته اي بازداشته. لا حاجه لي غير النظر الي وجه الكريم. هيچ حاجتي ندارم جز نظر به جمال كريم پروردگار.»

فاطمه از جنس اين قوم نبود. جان او براي علي مي رفت و رفت. مگر نشنيدي كه به زنان عيادت كننده مي گويد «به خدا صبح كردم در حالي كه بي ميل به دنياي بي وفاي شما و غضبناك از مردانتان هستم. آنان را آزمودم و همه را دور انداختم. و چه قدر زشت است سستي عقيده و تباهي سخن... به خدا سوگند كه دنيا ريسمان بندگي بر گردن آنها انداخت و دام خود را براي آنان گسترد. پس مرگ و ذلت براي قوم ستمكار باد! واي بر آنان! از علي به كجا روي برگرداندند؟ سوگند به خدا كه دشمني آنها با علي تنها به خاطر برندگي شمشير و استواري و پايداري در راه حق و ثبات قدم او عليه باطل است... همانا نطفه فتنه و فساد بسته شد و اكنون منتظر بارور شدن آن باشيد و پس از اين به جاي شير، از شتران خود خون كثيف و سم سوزان بدوشيد و هر روز شاهد فتنه و آشوب و ستم ظالمان باشيد... شما را به استبداد ستمگراني بشارت مي دهم كه جمعتان را درو خواهند كرد». و با ام سلمه بود كه فرمود «صبح كردم در ميان حزن و غم و اندوه غوطه ور. پيامبر رفت و بر جانشين او ستم شد. به خدا سوگند آن كس كه بر امام او ستم شود و نه به دستور خدا و نه توصيه رسول با او عمل نكند، حجاب حرمت او دريده و هتك مي شود. اما آنچه با علي كردند، كينه هاي جنگ بدر و ميراث جنگ احد بود كه در قلب هاي منافقان تا به حال مخفي بود و هر لحظه احتمال اين فتنه مي رفت و اكنون كه پيامبر رحلت كرده، آن كينه ها بيرون ريخته است.»

صحابه اي كه مسموم نفاق بودند، ايمان را بالا آوردند چندان كه حضرت فرمود «خداوند اطاعت ما را مايه نظام دين و امامت ما را امان از تفرقه و جهاد را مايه عزت اسلام قرار داد... آنگاه كه خداوند، خانه پيامبران و آرامگاه اوليا را براي پيامبرش برگزيد، نفاق پنهان در شما ظاهر شد و جامه دين كهنه گرديد... و شيطان سر از مخفيگاه به در آورد و شما را فراخواند، ديد كه پاسخگوي دعوت باطل او هستيد و براي فريب خوردن آماده ايد... پس به كجا برمي گرديد با آن كه راه را شناخته ايد؟ و چه چيز را كتمان مي كنيد پس از آن كه حقيقت را دريافته ايد؟ آيا پس از آن كه ايمان آورديد دوباره مشرك مي شويد؟... همانا شما را مي بينم كه به عيش و نوش و رفاه چسبيده ايد و آن را كه شايسته بود به عنوان مولا و مقتداي خود برگزينيد، از خود دور ساخته ايد و به خيال خود از سختي به آسايش رهنمون شده ايد. پس آب]ايمان[ را كه در دهان خود جمع كرده بوديد، يكباره همه را بيرون ريختيد و هر چه را خورده بوديد، بالا آورديد و برگردانديد (و البته به فرموده قرآن) كفر شما و تمام انسان هاي روي زمين زياني به خدا نمي رساند...»

او از جنس اين قوم نيست، پس با گريه وصيت مي كند كه اميرمؤمنان، دردانه پيامبر را شبانه و غريبانه غسل و كفن كند و به خاك بسپارد؛ گمنام و بي نشان. اندوه بر جان فاطمه حاكم شده است. «جانم محبوس آه و اندوه است و كاش كه به همراه آه از تن خارج شود». علي دلداريش مي دهد «گريه نكن، به خدا سوگند اين سختي ها در راه خدا براي من ناچيز و كوچك است». اما امشب كه خلوت و تاريكي، همراز مولا شود، گريه است كه بي امان بر علي هجوم خواهد آورد.

- سلام بر تو اي رسول خدا از جانب من و دخترت كه در جوارتو فرود آمد. و چه زود به تو پيوست! اي پيام آور خدا در فراق برگزيده تو طاقتم كم شد و تاب و تواني نمانده، مگر اينكه به سختي مصيبت فراق تو تأسي كنم... امانت به صاحبش بازگشت... اما غم من هميشگي و شبم به بيداري است تا آن كه خداوند همان جايگاه را كه تو در آن اقامت داري براي من برگزيند. و به زودي دخترت تو را باخبر خواهد ساخت كه چگونه امتت براي از بين بردن حقوق او اجتماع كردند. به اصرار از او بپرس و از حال او خبر بگير. اين در حالي است كه روزگاري نگذشته و ياد تو هنوز فراموش نشده است. و سلام بر شما، سلام كسي كه وداع كند نه سلام كسي كه رو گردان و آزرده خاطر است. پس اگر باز گردم نه به جهت ملال و خستگي است و اگر بمانم نه به جهت بدگماني به آن وعده اي است كه خداوند به صابران داده است.

فردا كه آفتاب بدمد، اول ماجراست.تا آن مبارك سحري كه فرياد فزت و رب الكعبه به آسمان برخيزد، 92 سال پرماجرا در پيش است، تا آن روز كه مشتاق مهجور فاطمه شهادت دهد «به خدا سوگند، با مرگ و شهادت چيزي به سراغ من نيامد كه ناخوش داشته باشم، من مانند جوينده اي هستم كه ناگهان به مطلوب خود دست يابد و تشنه اي كه در ظلمت بيابان ناگهان به آب رسد».

فديه و صبر و وفا را امشب و فردا بايد آموخت. شب قدر فاطمه است و علي امشب. شب قدر حبيبه خداست كه فرمود «هركس عمل خالص خود را نزد خدا فرستد، خداوند بهترين مصلحت را براي او نازل مي كند».

تهران امروز:اهميت چندگانه نشست تهران

«اهميت چندگانه نشست تهران»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي تهران امروز به قلم بهمن سعادت آغاز اجلاس گروه 15 در تهران در حالي باعث جلب توجه رسانه‌هاي بين المللي شده است که علاوه بر دستور کار اصلي اين نشست موضوعاتي در حاشيه جلسات اعضا مطرح خواهد شد که اهميتي کمتر از دستور اصلي اجلاس ندارند و اين بر اهميت اين اجلاس در نزد اين تحليلگران افزوده است .

گروه G15که اکنون تعداد اعضاي آن به 19 کشور ارتقا يافته، جمعي از کشورهاي در حال توسعه است که عمدتا در مناطق آمريکاي جنوبي، لاتين، آفريقا و آسياقرار گرفته‌اند. سابقه تشکيل اين گروه به سال 1989 باز مي‌گردد که تعدادي از کشورهاي عضو گروه 77 به واسطه موقعيت مشابه اقتصادي و نيز جايگاه نسبتا همتراز در مناسبات بين المللي که طبعا باعث شکل‌گيري منافع مشترکي ميان اعضا مي شد ،اقدام به ايجاد تشکلي خاص خود کردند.ايران نيز 10 سال بعد از تاريخ تشکيل اين سازمان با توجه به مشي غير متعهد سياست خارجي خود و علاقه به همکاري با کشورهاي همسان در نظام بين المللي به اين گروه پيوست.

وجه مشخصه فعاليت‌هاي کشورهاي تشکيل دهنده سازمان دغدغه هاي مشترک مبني بر شکل دادن به فرايندي از توسعه سريع درون زاست.از اين منظر عضويت و محوريت يافتن جمهوري اسلامي در اين گروه اگر از سويي مي تواند بستري براي همکاري‌هاي اقتصادي ميان کشورمان با اين گروه شود؛ از سويي ديگر مي توان به اين موضوع اشاره کرد که برخي از کشورهاي عضو داراي تجربيات قابل توجهي در مسير توسعه اقتصادي هستند که بستر سازي براي همکاري‌هاي نزديکتر از مسير اجلاس‌ها و نشست‌هاي مشترک مي تواند فضاي مناسبي براي تبادل تجربيات فراهم آورد.

نکته دوم در تحليل اهميت نشست اعضاي را مي توان در اهميت جي 15 کشورهاي عضو در مناسبات سياسي بين المللي ديد.ما در جهان امروز با فرايندي از افزايش سهم و نقش گروه هاي منطقه اي و تشکل کشورهاي داراي منافع مشترک در عرصه بين المللي روبرو هستيم و در اين ميان گروه جي 15به واسطه اينکه شامل تعدادي از قدرتهاي نوظهور و تاثير گذار بين المللي و منطقه‌اي چون ايران،ترکيه،برزيل،هندوستان و مالزي است همگرايي آنها حول دغدغه ها و اولويت هاي خاص خود مي‌تواند تاثير و نقش اين کشورها را در مناسبات بين‌المللي ارتقا بخشد.

نکته ديگر اينکه نبايد از نگاه تکثرگرايانه در عرصه مديريت جهاني غافل ماند. با توجه به اين مسئله مي توان به اين رويکرد اشاره داشت که از چنين منظري تقويت نهاد هاي منطقه اي و فرا منطقه اي بين‌المللي مي توانند در تثبيت چند جانبه گرايي موثر واقع شوند و در مديريت جهاني ايفاي نقش کنند.

بدين ترتيب مي توان از منظرهاي مختلف به تجزيه و تحليل نقش گروه پانزده پرداخت. چنانچه اين گروه بتواند ساختارهاي مناسبي را در درون خود ايجاد کنند و مکانيزم هاي همگرايي دروني را تقويت کند مي تواند به عنوان يک نهاد بين المللي در عرصه جهاني فعاليت کند.

رويه ديگر اينکه، تشکيل گروه پانزده در مقطع کنوني در تهران داراي پيام بسيار مهم و روشن براي قدرت هاي بزرگ و آمريکاست. همانطور که مي دانيم مدت هاست موضوع انزواي ايران در دستور کار جدي آمريکا قرار گرفته است.

ايران نيز با برگزاري اين اجلاس مهم نشان داده که انزوا پذير نيست و همچنان مشغول فعاليت در عرصه بين‌المللي است. از سوي ديگر دنياي معاصر نيز ناچار است با ايران در تعامل قرار گيرد.

در نهايت اينکه اين نشست مي تواند با ايجاد ساختار متناسب و تعاملات مثبت نقش مثبتي را به شکل درون گروهي و برون گروهي ايفا کندو درون گروهي از اين جهت که مي تواند موجب حرکت فزاينده اقتصادي مي‌شود از لحاظ برون گروهي نيز مي تواند در نقش مديريتي کارا موثر واقع شود.

رسالت:در سوگ ياس آل ياسين

«در سوگ ياس آل ياسين»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم سيد مسعود علوي است كه در آن مي‌خوانيد؛السلام عليک يا بنت رسول الله! ما «اسير» عنايت تو هستيم و «مسکين» و محتاج شفاعتت. اينک «يتيم» هجران توييم و سيه پوش نيلوفر ساقه شکسته شهود؛ «و يطعمون الطعام علي حبه مسکينا و يتيما و اسيرا.» ما را نيز به طعام معرفت و محبت، ميهمان کن و از زلال زمزم خير کثير، بنوشان اي عطيه عرش! سلام بر غمگنانه ترين روايت ولايت! امروز جان علي از تن مفارقت کرد، گرد يتيمي بر رخسار مهساي زينب نشست، موسم تنهايي حسن فرا رسيد، حسين از همين لحظه، کربلايي شد و طليعه عاشورا بر صحيفه راز، تابيد. اي مهدي موعود، اي آخرين حجت يار! تو شاهدي که مادر سادات را شبانه به جانب مزاري ناپيدا مشايعت کردند و پيکر زخمي شقايق باغ ولايت را به آغوش خاک سپردند و علي بي ياور شد. اي قائم آل ياسين، اي شمس بني هاشم، اي برپا کننده قسط ، اي احياگر عدل علي!

ذوالفقار قيام از نيام برآور و روا مدار که چنين، امواج غم بر درياي دل شيعه بيفزايند. اينک در شعاع آفتاب ارديبهشت، اندوهي سترگ بر شکوفه هاي قلب شيعه سايه گستر شد. ستاره اميد نبي بر خاک فتاد و موج درياي دل علي به ساحل فرقت رسيد و برترين آشناي عرشيان بر فراز دست سپيداران در سياهي شب به ضيافت سرخ لقا نايل شد.

السلام عليک يا بنت رسول الله! ما «اسير» عنايت تو هستيم و «مسکين» و محتاج شفاعتت. اينک «يتيم» هجران توييم و سيه پوش نيلوفر ساقه شکسته شهود؛ «و يطعمون الطعام علي حبه مسکينا  و يتيما  و اسيرا.» ما را نيز به طعام معرفت و محبت، ميهمان کن و از زلال زمزم خير کثير، بنوشان اي عطيه عرش!

سلام بر غمگنانه ترين روايت ولايت! امروز جان علي از تن مفارقت کرد، گرد يتيمي بر رخسار مهساي زينب نشست، موسم تنهايي حسن فرا رسيد، حسين از همين لحظه، کربلايي شد و طليعه عاشورا بر صحيفه راز، تابيد.

اي مهدي موعود، اي آخرين حجت يار! تو شاهدي که مادر سادات را شبانه به جانب مزاري ناپيدا مشايعت کردند و پيکر زخمي شقايق باغ ولايت را به آغوش خاک سپردند و علي بي ياور شد. اي قائم آل ياسين، اي شمس بني هاشم، اي برپا کننده قسط ، اي احياگر عدل علي! ذوالفقار قيام از نيام برآور و روا مدار که چنين، امواج غم بر درياي دل شيعه بيفزايند.

اينک در شعاع آفتاب ارديبهشت، اندوهي سترگ بر شکوفه هاي قلب شيعه سايه گستر شد. ستاره اميد نبي بر خاک فتاد و موج درياي دل علي به ساحل فرقت رسيد و برترين آشناي عرشيان بر فراز دست سپيداران در سياهي شب به ضيافت سرخ لقا نايل شد.

مادر، چه غريبانه از ديار عاطفه ها هجرت کرد و در مشايعتش مرغ دل تا فراسوي آسمان کوچيد. معتصمين شيطان، تلخي شوکران فراق را در کام ياران سپيده ريختند. واحسرتا! مهتاب نيلي شفاعت به محاق نشست و طوباي رعناي ولايت و آذين صحيفه شهادت، پاي به معراج نهاد و سايه هماي عنايتش را از ماسوا برچيد.

امروز از سيماي ياسها و نسترنهاي بهاري، نکهت غم مي خيزد. امروز شقايقهاي دشت بي قراري، سياهپوش زهراي آل ياسينند و از سمت آبي دلدادگي، سحاب حزن و توفان حسرت به آسمان احساس سرخ شيعه رسيده و بارش اشک و تراوش زمزم عشق و ريزش آبشار حرمان و رويش غنچه هاي درد و داغ، منظر بهار غمند و عندليب عاطفه را به نغمه فرقت فرامي خوانند.

يا فاطمه، يا سيدتنا و مولاتنا!
ادرکنا!
امروز صباي سوزدلها حزين و خرامان به سوي مدينه وزيد و عطر ياسمنهاي اندوه در کوچه هاي ارادت پيچيد. سلام عاشقان بر غريب مدينه. امروز تمام راههاي آسمان را به سوي مدينه گشوده اند و راهيان سبز سلوک به تنهايي مزار يار مي انديشند. آنک، در رثاي گوهر گمگشته علي، ريزش الماس اشک را شايد و تراوش ياقوت آه. آنگاه که شمشاد شيداي ولايت را شبانه به معراج مهر بردند، چشمه اشتياق خشکيد و ماه اميد، هجرت کرد.

چه شباهنگام دلتنگي بود و چه سپيده سياهي! تمام خورشيدهاي شعف، يکباره با غروب آشنا شدند. سيماي سپيد زهره منظومه ولايت به سرخي گراييد.

فاطمه، معيار فضايل بود و اسوه سرآمدان عصمت و ميزان محسنين. در فناکده خاک، افول کرد و در بقاسراي عرش، طلوع و تابندگي نمود. هنوز آواي شيوايش در گوش دلها باقي است که همگان را به پارسايي و پايداري در ولايت علوي مي خواند و خود، عامل نخست آن بود.آيين محمد (ص) از استقامت سرخ زهرا آوازه يافت و امت از مرام زيبايش، مجد. فرداي شيعه از ديروز شعله ناک آلاله شهيد نبي، به روشنايي رسيد و سوز سينه آسماني اش، اقتدار و صبر حسين و سطوت و صلابت حسن را به ارمغان آورد.

السلام عليک يا فاطمه الزهرا يا ام ابيها!
ما خاک پاي يوسف گمگشته توييم و حيات و قيام و حکومت و جان و روح و
 هستي مان رهين يک نگاه آسماني اوست. انقلاب اسلامي ما جلوه کوچکي از نورعنايت فرزند عزيز توست. تمام شقايقهاي دشت التهاب براي قطره اي از درياي احسانش در انتظار، مي سوزند.

ام الائمه! اي مظهر اعلاي حجاب و عفاف الهي! زلال نجابت و طهارت را در جان بانوان ما جاري ساز تا آماج هجمه مهاجمان فرهنگ منحط بيگانه نباشند؛ هم آناني که آداب و اخلاق و ايمان پيروان آيين جاويدان اسلام را نشانه گرفته و هماره در پي مسخ مسلک زنان زهرايي ما هستند و نمادهاي شرافت ما را با شبيخون شيطاني خويش، به غارت مي برند.

خدايا مباد که نسيان و غفلت ما، موعود عاشقان را دل آزرده سازد، که تمام حيات و نهضت ما براي يک تبسم مليح اوست. سالهاست که دلتنگ غيبت و نهاني اوييم و نيک مي دانيم که وجود جودآگينش حضور محض است و نهاني، از آن ماست.

يا فاطمه الزهرا، يا قره عين الرسول!
پدر و مادرم فداي خاک قدوم گل گمگشته ات باد. نگاه عنايت خويش را بر ما دلخستگان عصر انتظار، هرگز دريغ مدار و در جرگه سپاه صبح قيام، بپذيرمان و در اطاعت از نايب يوسف زهرا، وارث ولايت آل علي، خامنه اي عزيز تا جلوه جميل امير نهضت و نور، امام  زمان، توفيق مدام، عطايمان فرما!
يا وجيهتا عند الله، اشفعي لنا عند الله!

جمهوري اسلامي:براي جاري ساختن فرهنگ فاطمي

«براي جاري ساختن فرهنگ فاطمي»عنوان سرمقالهِ‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛به همان اندازه كه سياست سالم و عادلانه براي جامعه لازم و مفيد است، سياست‌زدگي زيانبار است. زيان سياست‌زدگي آنگاه بيشتر مي‌شود كه برروي فرهنگ سايه بياندازد.
افرادي را مي‌شناسيم كه در دوران اصلاحات، پوشيدن لباس تنگ و عقب رفتن روسري دخترها و زن‌ها را خلاف شرع ميدانستند و درست همان افراد در دوران حكومت اصولگراها مبتذل‌ترين پوشش‌ها را امري عادي مي‌دانند و درصدد توجيه وضعيت موجود بر مي‌آيند. اين، يعني سياست‌زدگي و اينكه سياست سايه خود را به فرهنگ تحميل كند.

سياست‌زدگي در همه حوزه‌ها زشت و خطرناك است و در حوزه فرهنگ و اخلاق و ارزش‌ها زشت‌تر و خطرناك‌تر. فرهنگ و اخلاق و ارز‌ش‌ها، براي يك جامعه مذهبي اصل و پايه هستند و سياست و اقتصاد و صنعت و هر چيز ديگر بايد خود را با آنها منطبق نمايند. فرهنگ، جوهر است و بقيه عرض. قوام به جوهر است و اگر قرار به سايه افكندن باشد، بايد فرهنگ سايه خود را بر سياست بياندازد تا سياست اصالت و سلامت خود را حفظ كند و دچار آلودگي و انحراف نشود. اينكه كساني بدحجابي را در يك دوره "بد" بدانند و در دوره‌اي ديگر بدتر از آن را "خوب" بدانند از نتايج به حاشيه رفتن فرهنگ و اصالت يافتن سياست است. اين، درست برعكس آن چيزي است كه يك جامعه انقلابي و مذهبي و آرماني اقتضا دارد.

امروز، نظام جمهوري اسلامي در جهان پرچمدار ارزش‌ها و نماد دينداري شناخته مي‌شود. ما چه بخواهيم و چه نخواهيم مردم جهان براي ملت ايران جايگاه ويژه‌اي قائل هستند و ايران امروز را مظهر اخلاق و دين و نمونه آرمان‌گرائي و ارزش‌مداري ميدانند. برخورداري ايران از چنين جايگاهي براي قدرت‌هاي استكباري قابل تحمل نيست. آنها تلاش مي‌كنند چنين القا نمايند كه ايران نه تنها مظهر اخلاق و دين و آرمان‌ها و ارزش‌ها نيست بلكه بشدت منحط و آلوده و فاسد است. اين هدف را از راه‌هاي مختلف دنبال مي‌كنند و البته تلاش‌هائي نيز براي دور ساختن مردم ايران از اصول و ارزش‌ها و آرمان‌ها و رواج آلودگي‌هاي اخلاقي در جامعه ايراني بعمل مي‌آورند.

اينكه سالانه ميلياردها دلار خرج ماهواره‌ها مي‌شود تا بي‌بندوباري و فساد اخلاقي و اباحيگري به درون خانه‌هاي ما ايراني‌ها راه يابد، اينكه مراكز ويژه‌اي در غرب تلاش مي‌كنند با باصطلاح داوري درباره فيلم‌ها و برگزاري جشنواره‌ها، درجه و جايزه به فيلم‌هاي تهيه شده در ساير كشورها بدهند و هر فيلمي كه ايران را عقب ا فتاده و مردم ايران را فاسد و جاهل و بي‌فرهنگ نشان دهد آنرا با عناويني از قبيل برگزيده و ممتاز شايسته تشويق معرفي كنند و به آن جايزه بدهند، و اينكه در ايران نيز عده‌اي تمام امكانات را بكار مي‌گيرند تا چهره‌اي ناموفق، شكست خورده و آلوده از ايران و روحيه‌اي نااميد از مردم ايران در فيلم‌هاي خود ترسيم نمايند، همه‌ي اين تلاش‌ها براي تحقق همان هدف است. آنها ميخواهند به مردم جهان اين دروغ بزرگ را القاء كنند كه ايران پرچمدار ارزش‌ها و اصول نيست و نمي‌تواند براي ساير ملت‌ها يك الگوي موفق باشد.

در كنار اين تلاش و تكاپوي پرهزينه كه دولت‌هاي غربي براي وارونه نشان دا دن چهره ايران بعمل مي‌آورند، اقداماتي نيز براي ايجاد فاصله ميان مردم ايران با ارزشها و اصول و فرهنگ و سنت‌هاي اصيل نيز صورت ميگيرد كه يك نمونه آن مربوط به عرصه سينماست و نمونه‌هاي عيني و عملي را مي‌توان در عرصه جامعه مشاهده كرد. آنچه اين روزها در جامعه در قالب بدحجابي و ابتذال در پوشش و آرايش و رفت و آمدها جلوه كرده، لايه آشكار اين اقدامات است ولي متاسفانه آنچه زير پوست جامعه مي‌گذرد، كه لايه پنهان اين صحنه‌هاست، هشدار دهنده‌تر است. نگراني اصلي نيز در اينست كه با توجه به همين واقعيت تلخ، چرا عده‌اي حاضر نيستند صداي زنگ خطر را بشنوند؟ و به عبارت روشن‌تر، با اينكه صداي اين آژير خطر به گوش همه مي‌رسد چرا اينها خود را به نشنيدن مي‌زنند؟

متاسفانه بي‌توجهي شديد به اين خطر و كوچك شمردن آن، كار را به جائي رسانده كه آنچه تا امروز عوامل فساد جرأت آشكار ساختن آنرا نداشتند و لايه پنهان محسوب مي‌شد اكنون درحال راه پيدا كردن به صحنه جامعه و پيوستن به لايه آشكار است. اگر بشنويد كه "اخيرا در برخي نقاط تفريحي مشهور شمال غرب تهران، عده‌اي بطور علني كاسبي مشكوك و ويژه‌اي به راه انداخته‌اند" چه صحنه‌اي به ذهنتان راه خواهد يافت؟ و اگر در ادامه خبر بشنويد يا بخوانيد‌: "... اين افراد كه معمولا ظاهري مثل دستفروشان يا متصديان پاركينگ دارند، در پاركينگ رستوران‌ها و سفره‌خانه‌ها مستقر هستند، با نزديك شدن به اتومبيل مراجعان، بطور علني به زوج‌هاي جوان و دخترها و پسرهاي مراجعه كننده پيشنهاد استفاده از "منزل شخصي" و تهيه مواد مخدر و مشروبات الكلي و... خود در نزديكي رستوران را در قبال دريافت مبالغ قابل توجهي پول مي‌دهند" آيا باز هم صداي بلند آژير خطر را نخواهيد شنيد؟!

عبور ملت ايران از جامعه كثيف و آلوده دوران طاغوت به جامعه پاك و ارزشي بعد از انقلاب كه امام خميني رضوان الله تعالي عليه آنرا "جامعه الهي" ناميدند با فداكاري‌ها، شهادت‌ها، زندان رفتن‌ها، ايثارها و تحمل شكنجه‌ها و سختي‌ها ميسر شد. حفظ و ارتقاء سلامت جامعه‌اي كه با اين بهاي سنگين به دست آمده بر آحاد جامعه واجب است و در اين ميان مسئولت متوليان امور از ديگران سنگين‌تر است.

در شرايط فعلي هيچكس نبايد ديگري را به كوتاهي و تقصير يا قصور در مبارزه با ناهنجاري‌هاي اجتماعي متهم كند. دنبال مقصر گشتن نه تنها هيچ مشكلي را حل نمي‌كند بلكه وقت‌ها را تلف و قانون‌شكنان را گستاخ‌تر مينمايد. براي جلوگيري از اين زيان‌ها، همه بايد به همديگر كمك كنيم و با اجراي دقيق قانون، بساط اين ناهنجاري‌ها و مفاسد را برچينيم.

ايام فاطميه مي‌تواند زمان مناسبي براي خالص كردن نيت‌ها، كنار گذاشتن مشاجرات بيهوده و رسيدن به وحدت نظر و وحدت عمل براي جاري ساختن فرهنگ فاطمي در جامعه باشد. در اين جهاد فرهنگي بايد رسانه ملي پيشاهنگ باشد و نهادها و ارگان‌هاي رسمي با جديت به كار و تلاش بپردازند و مردم نيز در همه‌ي مراحل يار و ياور مسئولان باشند. علماي دين و صاحبنظران فرهنگي نيز به سهم خود در اين جهاد فرهنگي شركت خواهند نمود و خداي متعال وعده داده است عمل صالح را به نتيجه برساند.

آفتاب يزد:وظيفه امروز ما

«وظيفه امروز ما»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفتاب يزد است كه در آن مي‌خوانيد؛سوم جمادي الثاني مصادف با سالروز شهادت اسوه و الگوي زنان و بانوي بزرگواري است كه به فرموده پيامبر گرامي اسلام حضرت محمد (ص) پاره تن ايشان اسـت؛ آزار دهنده او، آزار دهنده خــداونــد سـبـحــان و رسـولـش مي باشد. ‌ ‌ حـضـرت فـاطـمـه (س)، كـسـي كـه يـازده ستاره آسماني امامت و ولايت از مطلع وجود او پـديـد آمـده اســت و حـكـومـت تـوحـيـد و عـدل الـهـي بـا ظهور آخرين فرزند موحدش حـضــرت حـجــت ابــن الـحـســن الـعـسـكـري (عـج) بـرپـا مي گردد تا ثمره خلقت عالم و آدم تا خاتم محقق گردد. ‌

حضرت فاطمه (س) به عنوان شفيع روز محشر تـا جـايـي بـه عـاقـبـت امت حـضـرت مـحمد (ص) مي‌انديشيد كه به پدرش رسول گرامي(ص) اسلام فرمود:اي پدر از خداوند بخواهيد كه مهريه مرا اين قرار دهد كـه در روز قـيـامـت بـتـوانم از گـنـهـكـاران امـت شـما شـفـاعـت نـمـايم و در آخرين ساعات عمر با بركت و مـبــارك خـود به هـمـسـرش مـولاي مـتـقـيـان حـضـرت امام علي (ع) فرمود: يا علي من فاطمه دختر محمدم.وظيفه امروز ما خداوند مرا با تو تزويج كرد تا در دنيا و آخرت با تو باشم، تو به من سزاوارتري از غير من، شب، مرا تشييع كن، غسل بده، كفن كن و برمن نماز بخوان و مرا شبانه دفن كن و به احدي اعلام نكن تو را به خدا مي‌سپارم و به اولاد من تا روز قيامت سلام مرا برسان. و امروز روزي است كه امت اسلام و مسئولان در نظام جمهوري اسلامي بايد دين خود را به پيامبر گرامي اسلام و خاندان مطهرش ادا نمايند.امروز معضلات اجتماعي به يكي از دغدغه‌‌هاي علـمـا ومـراجـع و بـزرگـان ديـن تبديل شـده اسـت.

امروز بي‌حجابي و بدحجابي كه توطئه دشمنان اسلام و نظام است، بيداد مي‌كند. امروز است كه دستگاه‌هاي مـتـولـي و امـور فـرهـنگي بايد مضرات بدحجابي و محسنات حجاب را براي دختران و پسران تبيين نمايند؛ اگر مي‌خواهيم در آخرت روسفيد باشيم هركس در هر جايگاهي كه قرار دارد، بايد به ترويج حجاب بپردازد و امر به معروف كند.امروز نمي توان گفت: فاطمي هستيم و ساكت نـشـســت. امــروز وظـيـفـه دسـتـگـاه‌هـاي متولي، مطبوعات، صدا و سيما دوچندان است.

بايد به ياد جوانان و مسئولان آورد كه در گذشته‌اي نه‌ چندان دور، وقتي نوجوان دانش‌آموز در دست دشمن بعثي اسير ‌شد، حاضر نشد با يك خبرنگار بي‌حجاب مصاحبه كند و او را نصيحت كرده و خطاب قرار مي‌دهد كه:  اي زن به تواز فاطمه اينگونه خطاب است؛ ارزنده‌‌ترين زينت زن حفظ حجاب است. ما را چه شده است؛ در نظامي و كشوري زندگي ‌مي‌كنيم كه در امنيت به سر مـي‌بـريـم ولـي ايـن فـريضـه را فـراموش كرده‌ايم؟ كار‌ي‌كنيم كه در برابر شهدا و خانواده شهدا و در آخرت رو سفيد باشيم و ديگر اينكه بنا به فرموده مقام معظم رهبري فاطميه را عاشورايي برگزار كنيم.

آرمان:تبعات غفلت از اعتماد اجتماعي

«تبعات غفلت از اعتماد اجتماعي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آرمان به قلم سيد ضياء هاشمي است كه در آن مي‌خوانيد؛ اعتماد اجتماعي در بين مردم و اعتماد به نهادهاي رسمي يعني سازمانهاي مديريتي مشهود است. بنابراين، اين نکته بايد مدنظر قرار گيرد که اگر اعتماد اجتماعي کاهش پيدا کند کار آمدي در سطوح مختلف اجتماعي افت پيدا مي‌کند و به عبارت بهتر نتايج مدنظر بدست نخواهد آمد.کاهش اعتماد اجتماعي زمينه‌اي را فراهم مي‌کند تا هزينه

بيشتري پرداخت شود. زيرا سرمايه‌اي که صرف مي‌شود به خوبي جواب نمي‌گيرد و جامعه در روند رشد و شکوفايي خود با کندي مواجه مي‌شود و بخش‌هاي مختلف به اهداف خود دست پيدا نمي‌کنند.

اين رويداد زماني رخ مي‌دهد که در مردم اين احساس تقويت شود که نمي‌توانند به نهادها اتکا کنند و به تبع آن احساس رضايت کاهش مي‌يابد. بنابراين تمام جوامع تلاش مي‌کنند که اعتماد اجتماعي افزايش پيدا کند زيرا افزايش اعتماد اجتماعي يک سرمايه براي کشورها محسوب مي‌شود.

اين دغدغه و حساسيت موجب شده که مديريت کلان تلاش نمايد تا امکاني فراهم شود تا بخش‌هاي مختلف جامعه اين احساس را داشته باشند که جامعه به آنها تعلق دارد.جامعه موفق، جامعه‌اي است که منافع فرد و جامعه در آن به هم گره بخورد تا زماني که اين پيوند وجود داشته باشد موفقيت حاصل مي‌شود. به عبارت بهتر جامعه‌اي موفق است که بتواند اين احساس را در بين مردم جامعه به وجود بياورد در غير اين‌صورت مشکلات زياد مي‌شود.

هر زماني که اين احساس از بين برود فرد‌گرايي مخرب تقويت مي‌شود که در تقابل با جمع گرايي قرار مي‌گيرد. البته در برابر فرد گرايي مخرب، فرد گرايي سازنده نيز وجود دارد همچنانکه بسياري از افراد براي رسيدن به اهداف و مصالح خود در بعد اقتصادي تلاش مي‌کنند اما در نهايت مصالح جامعه نيز تامين مي‌شود.

اگر فرد منافع خود را در تعارض با اهداف خود ببيند فرد گرايي منفي محسوب مي‌شود که به هيچ وجه نمي‌تواند اهداف و منافع جامعه را تامين کند. زيرا در جامعه بين اين دو دسته، ارتباط ايجاد نشده و فرد براي تامين منافع خود منافع اجتماعي را ناديده مي‌گيرد.

دنياي اقتصاد:واردات بي رويه و چالش اشتغال

«واردات بي رويه و چالش اشتغال»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم دكتر فرخ قبادي است كه در آن مي‌خوانيد؛بحث در مورد «واردات بي‌رويه» همچنان داغ است و روزي نيست که در رسانه‌ها از اين مقوله سخني در ميان نباشد.

روزنامه‌ها از واردات کالاهايي گزارش مي‌دهند که مشابه آنها به وفور در داخل کشور توليد مي‌شود و هيچ منطقي، سواي ارزاني گاه باور نکردني آنها، وارداتشان را توجيه نمي‌کند.برخي از اين گزارش‌ها از واردات کالاهايي خبر مي‌دهد که اگر پيامدهاي غم‌انگيز آنها – ورشکستگي توليدکنندگان داخلي و بيکاري کارگران کشورمان – در ميان نبود‌، مي‌توانستند خنده‌آور باشند. به راستي هم در اقتصادي که کارخانه‌ها و کارگاه‌ها، با نيمي‌از ظرفيت فعاليت مي‌کنند و بيکاري بزرگ‌ترين دغدغه متوليان اقتصاد کشور است، واردات سنگ قبر و زنجير و علم و کتل عزاداري و نمونه‌هاي «برابر اصل» صنايع دستي اصفهان، خنده‌آور و در عين حال تاسف‌انگيز نيست؟(1)

به نظر مي‌رسد که نمايندگان مجلس نيز تداوم اين وضعيت را نگران‌کننده يافته‌اند و اخيرا 116 نفر از آنها طي نامه‌اي از رييس‌جمهور خواسته‌اند که جلوي واردات بي‌رويه را بگيرد؛ البته در اين نامه روشن نشده که چه عواملي زمينه‌ساز واردات بي‌رويه هستند و غير از افزايش تعرفه‌ها – که خود مشکلات عديده‌اي در پي دارد – چگونه مي‌توان جلوي واردات را گرفت؟

«واردات بي‌رويه» البته مفهوم دقيق و مشخصي نيست؛ اما قاعدتا منظور منتقدان از اين عبارت‌، واردات در حد و اندازه‌هايي است که اقتصاد کشور را مختل ساخته‌، توليد داخلي را به حاشيه رانده و به افزايش بيکاري دامن زده است. تعطيلي کارخانه‌ها و استفاده نازل از ظرفيت‌هاي توليد‌ که به اخراج کارگران مي‌انجامد‌، مايه اصلي اين نگراني‌ها است. به گفته يکي از اعضاي کميسيون اقتصادي مجلس: «همه دوستان و آشنايان اولين جمله‌اي را که مطرح مي‌کنند، بيکاري است...: هر کس که با او برخورد مي‌کنيم انتظار دارد به واسطه اينکه نماينده مجلس هستيم کاري براي فرزند بيکار او يا دوستانش انجام دهيم و اين درحالي است که چنين امکاني وجود ندارد. وي با اشاره به حجم عظيم واردات به کشور گفت: مدت‌ها است فرياد مي‌زنيم که اين قدر اجازه واردات ندهيد. 116 نماينده با نامه‌اي رسمي ‌به رييس‌جمهور از دولت خواستند تا در سياست‌هاي وارداتي تجديدنظر کند؛ اما هيچ نتيجه‌اي نداد...... از يکسو هم‌اکنون با سکوت وزارت کشاورزي، واردات انبوه محصولات کشاورزي، کشاورزان را از کشت و زراعت نااميد کرده است و از سوي ديگر به دليل بي‌تفاوتي وزارت صنايع و معادن، کارخانه‌هاي داخلي به دليل وجود محصولات مشابه خارجي با خطر تعطيلي مواجه هستند.»(2)

اما چه کسي بايد جلوي واردات را بگيرد ؟ بر اساس چه قانون و مقرراتي مي‌توان از واردات ممانعت کرد؟ و چه ابزارهايي براي تحقق اين سياست وجود دارد؟

واقعيت اين است که در شرايط موجود‌، واردات کالاهاي مجاز منع قانوني ندارد و دست‌اندرکاران امر فقط با اعمال سياست‌هاي تعرفه‌اي – يعني گران‌تر کردن کالاهاي وارداتي – مي‌توانند از شدت اين سيل بنيان کن بکاهند؛ البته انصاف بايد داد که مسوولان ذي‌ربط در اين زمينه کوتاهي نکرده‌اند و هم‌اکنون ميانگين نرخ تعرفه‌هاي گمرکي در کشور ما‌، در زمره بالاترين نرخ‌هاي تعرفه‌اي در سراسر جهان است. (بر اساس اطلاعات موجود‌، در ميان 153 کشور عضو سازمان تجارت جهاني و 30 کشور عضو ناظر آن‌، ايران از نظر بالا بودن ميانگين نرخ تعرفه‌هاي وارداتي‌، مقام سوم را دارد. در ميان همه اين 183 کشور‌، تنها جزاير باهاما و کشور جيبوتي نرخ‌هاي تعرفه‌اي بالاتر از کشور ما دارند.) (3)

اما اين هم واقعيتي است که افزايش تعرفه‌ها‌، چنانچه از حد و حدود معيني فراتر رود‌، حاشيه سود واردات غيرقانوني را بالا مي‌برد و بر جذابيت آن مي‌افزايد که اين امر‌، عمدتا به گسترش قاچاق کالا و کم اظهاري گمرکي مي‌انجامد. (4) مطالعات متعددي که در کشورهاي مختلف صورت گرفته‌، ارتباط ميان تعرفه‌هاي بالاتر و خلافکاري گمرکي را به روشني نشان داده و اين در حالي است که در برخي کشورها قاچاق کالا مجازات‌هاي سنگين‌ و در مواردي اعدام‌، متخلفان را به دنبال دارد.

سوال اساسي‌تر اين است که چرا و چگونه توليدکنندگان خارجي قادرند کالاهايي با کيفيت کم و بيش مشابه با کالاهاي توليدي ما را از فواصل دور به کشور ما بفرستند‌، تعرفه و عوارض گمرکي هم بپردازند‌ و باز هم اين کالاها را به قيمت‌هاي نازل‌تر از توليدات داخلي در بازارهاي ما عرضه کنند؟ پاسخ اين سوال بايد در تفاوت چشمگير ميان هزينه‌هاي توليد در ايران با کشورهاي طرف معامله ما – به ويژه چين و ساير کشورهاي آسيايي – جست‌وجو شود. صرف‌نظر از فضاي کسب‌وکار نامساعد و چالش‌هاي بي‌شمار توليد در کشور ما، که نهايتا در افزايش هزينه تمام شده توليدات داخلي منعکس مي‌شود، مساله اصلي در تفاوت نرخ تورم (و هزينه‌هاي توليد) در اقتصاد ما با تورم ناچيز در کشورهاي طرف معامله ما است.

هزينه‌هاي ريالي توليد در کشور ما طي ده سال گذشته‌، به طور متوسط‌، حدود 15 درصد در سال افزايش يافته‌ است، در حالي که افزايش سالانه هزينه‌هاي توليد در چين‌، ويتنام‌ و ساير کشورهاي طرف معامله ما در آسيا و اروپا در همين دوره از 2 تا 4 درصد تجاوز نکرده است. قاعدتا اين تفاوت مي‌بايست از طريق اصلاح نرخ ارز جبران شود‌، که ما با اتخاذ سياست تثبيت نرخ ارز و به برکت درآمدهاي ارزي سرشار‌، از تحقق آن ممانعت کرده‌ايم.

انتظار اينکه توليدکنندگان داخلي اين تفاضل چشمگير در هزينه‌هاي توليد را با افزايش بهره‌وري جبران کنند‌، آن هم در فضاي کسب و کار نامساعد و پرچالشي که با آن دست به گريبانند‌، رويايي است که هرگز به حقيقت نخواهد پيوست.

خوشبختانه به نظر مي‌رسد که در ماه‌هاي اخير‌، ريشه معضلي که توليدکنندگان داخلي را در رقابت با کالاهاي وارداتي ناتوان ساخته و آنها را به حاشيه رانده است‌، بر بسياري از کارشناسان دولتي نيز مکشوف گشته و آنها را نيز به چاره‌جويي‌هاي کارآمد واداشته است.

سخنان اخير رييس موسسه مطالعات و پژوهش‌هاي بازرگاني کشورمان‌، نشانه‌اي از اين واقعيت است. به گفته ايشان: «ثبات نرخ ارز‌، با توجه به تورم دو رقمى در داخل كشور‌، قابل تداوم نيست و هم‌اكنون نيز اثر آن در افزايش واردات، كاهش قدرت رقابت كالاهاى صادراتى و فشار بر توليد و اشتغال داخلى كاملا مشهود است..... صرف نظر از ساير ملاحظات، تعرفه‌هاي مورد نياز براي جبران ارزاني نسبي نرخ ارز به اندازه‌اي سنگين خواهد بود که توسل به آنها با افزايش سودآوري قاچاق کالا، واردات غيرقانوني بسياري از کالاها را به شدت افزايش خواهد داد و شرايط رقابتي را براي توليدکنندگان داخلي، حتي دشوارتر از پيش خواهد ساخت. راه‌حل پيشنهادي ايشان براي حل اين معضل نيز جاي چون و چرا ندارد. «واقعيت اين است که براي صرفه جويي در هزينه‌هاي ارزي و تغيير در الگوي مصرف و در عين حال نجات توليد داخلي از کالاهاي ارزان وارداتي‌، راه‌حلي منطقي‌تر و کارآمد‌تر از اصلاح نرخ ارز وجود ندارد.» (5)

بحران اقتصاد جهاني‌، بازارهاي فروش را محدود ساخته و رقابت کشورهاي صادرکننده را براي نفوذ در بازارهاي خارجي تشديد کرده است. در اين راستا‌، برخي کشورها پول ملي خود را مصنوعا ارزان نگه داشته‌اند و با پرداخت يارانه‌هاي آشکار و پنهان نفوذ صادرکنندگان خود را به بازارهاي خارجي تسهيل کرده‌اند. در مقابل‌ و به‌رغم تورم دو رقمي اقتصاد، ما در ده سال گذشته‌، از افزايش معني دار نرخ ارز جلوگيري کرده‌ايم و به دست خود راه را براي صادرکنندگان خارجي هموارتر ساخته‌ايم. رقابت نابرابري که از اين طريق به توليدکنندگان ما تحميل شده‌، آنها را به حاشيه رانده و به افزايش بيکاري دامن زده است.

اين در حالي است که ظاهرا برنامه دولت محترم‌، کاهش چشمگير نرخ بيکاري از طريق اشتغالزايي در بخش خصوصي است. معاون وزير اقتصاد‌، با اعلام اينکه بايد نرخ بيکاري را تعديل کنيم‌، گفته است: «اين اتفاق در مسير سرمايه‌گذاري دولتي نخواهد افتاد و دولت اصلا کشش و ظرفيتش را ندارد.»(6) از سوي ديگر وزير کار و امور اجتماعي نيز گفته‌اند: «براي تحقق اهداف برنامه پنجم که رسيدن به نرخ بيکاري 7 درصد در کشور است، بايد سالانه يك ميليون و 100 هزار شغل در کشور ايجاد شود. هم‌اکنون همه مديران کشور توجيه شده‌اند که محور فعاليت‌ها را اشتغالزايي قرار دهند…. ما…جلسه‌اي با حضور همه استانداران کشور برگزار کرديم و سهم يک به يک استان‌ها را براي ايجاد يك ميليون و 100 هزار شغل تعيين کرديم و با همه استانداران نيز يک تفاهم نامه به امضا رسانديم و از اين طريق، استانداران متولي توسعه اشتغال در استان‌هاي خودشان شدند.» (7)

با توجه به هدفمند شدن يارانه‌ها در نيمه دوم سال‌جاري که بي‌ترديد جهش قيمت‌ها (و هزينه)‌ها را به دنبال خواهد داشت‌ و با تداوم سياست کنوني تثبيت نرخ ارز‌، حتي حفظ اشتغال موجود نيز براي بخش خصوصي چندان محتمل به نظر نمي‌آيد. استانداران محترم نيز‌ در تحقق وظيفه‌اي که بر عهده گرفته اند‌، بي‌ترديد کار دشواري پيش رو خواهند داشت. اصلاح نرخ ارز نوشدارويي نيست که همه مسائل توليد و اشتغال را در اقتصاد ما از سر راه بردارد؛ اما بي‌ترديد آثار مثبت آن بسياري از نابساماني‌ها را تخفيف خواهد داد.

1 - براساس مشاهدات عينى از بازار صنايع دستى شهر اصفهان، بسيارى از صنايع دستى اين شهر به صورت کپى‌بردارى شده از کشور چين به اين بازار وارد شده و تحقيقا به مرحله اشباع رسيده است، تا جايى که بسيارى از فروشندگان و توليدکنندگان صنايع دستى به تجارت اين محصولات کپى‌بردارى شده روى آورده‌اند. آنان فاکتور قيمت را مهم‌ترين عامل کشش‌پذيرى مصنوعات چينى مى‌دانند و مى‌گويند اين محصولات به قدرى به صنايع دستى توليد شده در ايران شبيه است که بعضا خريداران اين محصولات، فرقى ميان آنان حس نمى‌کنند.
مشاهدات عينى حکايت از آن دارد که در بازارچه‌هاى حاشيه ميدان نقش جهان‌، صنايع دستى وارداتى چينى ابتکار عمل را از پنجه‌هاى طلايى هنرمندان ايرانى ربوده‌اند. ن.ک. به سايت تابناک. 21/1/89
2 - سخنان نماينده بندرعباس در مجلس شوراي اسلامي. نقل شده در روزنامه مردمسالاري. 19/2/89
3 - ايسنا 18/9/88
4 - کم اظهاري گمرکي بدين معنا است که کالاي وارداتي را که مثلا 20 دلار خريداري شده‌، 5 يا 10 دلار «اظهار» کنند و در نتيجه تعرفه کمتري بپردازند.
5 - دنياي اقتصاد. 19/2/89
6 - سايت تابناک. 20/2/89
7 - مردمسالاري. 20/2/89

پول:بعد از اختراع ترازو

«بعد از اختراع ترازو»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي پول به قلم مهرداد خدير است كه در آن مي‌خوانيد؛برگزاري سي‌ودومين اجلاس وزيران امور خارجه کشورهاي عضو گروه 15درتهران، فرصتي براي خبرنگار روزنامه «پول» فراهم آورد تا از سخنگوي دستگاه ديپلماسي بخواهد از اهداف اقتصادي اين همايش بگويد.

مهم‌ترين هدف ازنگاه آقاي رامين مهمانپرست چنين بيان شد: «گروه 15در پي تغيير در ساختار نهادهاي بزرگ اقتصادي بين‌المللي است زيرا آنها تحت تاثير چند قدرت بزرگ دنيا هستند. کشورهايي که بحران‌هاي اقتصادي خود را به ديگر کشورها که سهمي از منافع آنها ندارند سرايت مي‌دهند و اين نهادها در خدمت آنها هستند.» هوش چنداني نمي‌خواهد که دريابيم اشاره سخنگوي محترم در وهله اول به صندوق بين‌المللي پول و در مرتبه بعد به بانک جهاني است، دو سازماني که ايران نيز در آنها عضويت دارد.
 
همچنين قابل درک است که اين نگاه، جزئي از راهبرد کلي «ديپلماسي تهاجمي» در دولت‌هاي نهم و دهم است. با اين حال به نظر مي‌رسد بهتر آن باشد که دستگاه ديپلماسي، راهبرد تهاجمي خود را به نهادهاي ديپلماتيک محدود سازد و بر سرايت آن به سازمان‌هاي اقتصادي اصرار نورزد. اين امر ناشي از اين باور نيست که سياست و اقتصاد بر يکديگر اثرگذار نيستند، بلکه بيشتر بر اين پايه استوار است که اتفاقا مي‌تواند در روزهاي دشوار به ياري عرصه سياست بيايد.
 
ضمن اينکه هيچ يک از اهداف سه‌گانه صندوق‌ بين‌المللي پول تعارضي با سياست‌هاي راهبردي اقتصادي ما ندارد. شناسايي آثار جانبي اقتصادي کشورها بريکديگر و حصول همکاري‌هاي چندجانبه، کمک به کشورها براي پشت‌سرگذاشتن دوره‌گذار از بحران‌هاي اقتصادي و مقابله با «ناترازي»‌هاي تجاري در عرصه اقتصادي دنيا هيچ يک با استراتژي کلي اقتصادي ايران مغايرت ندارد که اگر چنين بود جمهوري‌اسلامي ايران بي‌درنگ از عضويت در چنين صندوقي کناره مي‌گرفت.

انتقاد اما از سرچيست؟ انتقاد اصلي به خاطر سهم 45درصدي 7کشور صنعتي در نهادي است که 184کشور عضو آن هستند. در صندوق‌ بين‌المللي پول، قاعده هر عضو يک‌ راي رعايت نمي‌شود و حق راي را ميزان سهمي که آن کشور در آن صندوق دارد تعيين مي‌کند و اين قاعده هر چند با تعريف رايج ما از «عدالت» سازگار نيست اما اقتضاي هر تشکيلاتي است که در آن «سرمايه» تعيين‌‌کننده است. در مثل مناقشه نيست اما آيا مثلا همه شرکت‌ها در بورس تهران وزن واحدي دارند؟ طبيعي است که ميانگين وزني شرکتي چون ايران خودرو با سرمايه‌ دو‌هزارميليارد توماني تاثير بيشتري بر شاخص‌ها دارد تا شرکتي با ميانگين وزني بسيار کمتر.

ضمن اينکه اصرار بر«تغيير ساختار» به جاي «تغيير رفتار» هدفي نيست که به سرعت قابل وصول و حصول باشد و تنها مي‌تواند اين تلقي را در اذهان جهانيان ايجاد کند که ايران مدام در پي ساختار‌شکني است و سازمان‌هاي بين‌المللي را بيش از گذشته به سوي رويارويي سوق دهد. اين در حالي است که همان‌گونه که رتبه ايران در فوتبال دنيا را فدراسيون بين‌المللي فوتبال تعيين مي‌کند و بر پايه رنکينگ فيفا از ارتقا يا تنزل جايگاه جهاني خود آگاه مي‌شويم، نهادهاي بين‌‌المللي اقتصادي نيز مرتبه اقتصادي ما را تعيين مي‌کنند.

از ياد نبريم که کمتر از دو هفته پيش روزنامه دولت با تيتر درشت در صفحه نخست از قول صندوق بين‌المللي پول نوشت: «ايران هجدهمين قدرت اقتصادي دنياست» از ياد نبريم که حذف و هدف‌مندي يارانه‌ها از توصيه‌هاي موکد و مکرر همين صندوق در تمام سال‌هاي گذشته بوده و در اين دولت قرار است اجرايي شود. به بيان صريح‌تر از يک‌سو به گزارش‌هاي اين نهادهاي بين‌المللي اتکا و استناد مي‌شود و گاه مانند مورد اخير (رتبه 18) به آنها مي‌باليم و درصدد اجراي مهم‌ترين توصيه آنها (حذف يارانه‌ها) هستيم و در عين حال در پروژ‌ه‌هايي چون«‌فاضلاب شهري» از بانک جهاني وام مي‌گيريم و در عالي‌ترين سطح در نشست‌هاي آنان در واشنگتن شرکت مي‌کنيم و از جانب ديگر بر آنيم که فلک را سقف بشکافيم و طرحي نو دراندازيم و صندوقي با ساختار تازه برپا کنيم‌.
 
اين تناقض‌هاي رفتاري ما را از امکانات بالقوه‌اي که در اين سازمان‌ها وجود دارد، محروم مي‌سازد. ازجمله اين امکانات بالقوه مي‌توان به کارشناسان زبده ايراني اشاره کرد که با اين نهادها همکاري مي‌کنند. چهره‌هايي چون دکتر مجيد رهنما يا دکتر هاشم پسران که فارغ‌ از هر گرايش سياسي که احتمالا دارند يا ندارند امکاني براي اقتصاد ايران به شمار مي‌آيد.

فراموش نکنيم که مهم‌ترين ابزار قدرت صندوق بين‌المللي پول وام‌هايي است که از محل وجوه عضويت اعضا به کشورهاي متقاضي پرداخت مي‌شود و کشورها مي‌توانند با شرايط خاص و قبول استاندارد‌هاي بسيار دشوار در عملکرد‌هاي اقتصادي از کمک‌‌هاي مالي اين صندوق برخوردار شوند.

ترديدي در اين نيست که الزامات و شرايط تحميلي اين صندوق بر کشورهاي وام‌گيرنده همواره انتقادات فراواني در پي داشته است چرا که ناگزير مي‌شوند به رياضت‌هاي بودجه‌اي و خصوصي‌سازي ولو به بهاي تشديد فقر اقشار آسيب‌پذير تن دهند.

اگر نه تنها به رفتار که به ساختار اعتراض داريم چه اصراري براستمرار عضويت و محک‌زدن اقتصاد با گزارش‌هاي رسمي اين سازمان‌ها و احيانا تقاضاي وام و کمک و صد البته اجراي پروژ‌ه‌هايي چون حذف يارانه‌هاست تا نظر آنان جلب شود و اگر قواعد اين بازي را که در ذات خود به خاطر نقش سرمايه ناعادلانه است پذيرفته‌ايم مي‌توانيم و بايد که ميانگين وزني خود را افزايش دهيم.

هر ترازوي ديگري هم که بسازيم ناگزير از رعايت قواعد پذيرفته شده خواهيم بود. هر چند که بهتر است عجالتا ايده ساخت ترازوي تازه اقتصادي را واگذاريم و هرگاه از ترازوهاي ديگر فراغت حاصل شد به اين يک بپردازيم چرا که اقتصاد مثل فوتبال اين قابليت را دارد که زمينه‌اي براي تعامل باقي بماند و روزنه‌هاي آن از قابليت انعطاف بيشتري برخوردار هستند.

ارسال به دوستان
وبگردی