۲۸ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۸ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۲:۲۳
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۱۶۰۳۶
تاریخ انتشار: ۱۱:۱۹ - ۰۱-۰۳-۱۳۸۹
کد ۱۱۶۰۳۶
انتشار: ۱۱:۱۹ - ۰۱-۰۳-۱۳۸۹
روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

رسالت: پيام بيانيه تهران؛ تعامل به جاي تقابل

«پيام بيانيه تهران؛ تعامل به جاي تقابل» عنوان سرمقاله روزنامه‌ رسالت بهقلم  دکتر امير محبيان است كه در آن مي‌خوانيد؛ گره روابط پيچيده ايران و غرب در طي سي سال گذشته دائما_ بدليل عدم شناختغرب و بويژه ايالات متحده از نحوه صحيح تعامل با ايران محکم تر شده است. بهره گيري از ادبيات خشن بدليل نشناختن روانشناسي ايرانيان هماره شکافميان ايران و غرب را ژرف تر کرده وسندي براي اثبات تمايل غربيان برايبرخورد از موضع بالا مبتني برنگرش استعماري محسوب شده است.

روي کار آمدن باراک اوباما نشانه اي از تغيير رفتار آمريکا تلقي شد وفارغ از نگاه بدبينانه گروهي در ايران که پيشاپيش هر گشايشي را فريب ميانگارند؛ بسياري اميدوار بودند اوباما از اشتباهات بوش درس گرفته وواقعيت هايي چون قدرت منطقه اي و نيز نقش مهم جهاني ايران را بپذيرد؛دراين صورت مي توانست بجاي اتکاء به مشورت هاي تعدادي کوته فکر تند رو بهسخنان واقعگراياني گوش فرا دهد؛ که در صدد اصلاح وجهه آن کشورميباشند؛وجهه اي که بويژه در ميان مسلمانان روزبروز نامطلوب تر مي شود.

گره روابط پيچيده ايران و غرب در طي سي سال گذشته دائما_ بدليل عدم شناختغرب و بويژه ايالات متحده از نحوه صحيح تعامل با ايران محکم تر شده است.

بهره گيري از ادبيات خشن بدليل نشناختن روانشناسي ايرانيان هماره شکافميان ايران و غرب را ژرف تر کرده وسندي براي اثبات تمايل غربيان برايبرخورد از موضع بالا مبتني برنگرش استعماري  محسوب شده است.

روي کار آمدن باراک اوباما نشانه اي از تغيير رفتار آمريکا تلقي شد وفارغ از نگاه بدبينانه گروهي در ايران که پيشاپيش هر گشايشي را فريب ميانگارند؛ بسياري اميدوار بودند اوباما از اشتباهات بوش درس گرفته وواقعيت هايي چون قدرت منطقه اي و نيز نقش مهم جهاني ايران را بپذيرد؛دراين صورت مي توانست بجاي اتکاء به مشورت هاي تعدادي کوته فکر تند رو بهسخنان واقعگراياني گوش فرا دهد؛ که در صدد اصلاح وجهه آن کشورميباشند؛وجهه اي که بويژه در ميان مسلمانان روزبروز نامطلوب تر مي شود.

واقعيت آنست که رفتار اوباما تفاوتي جدي با رويکرد جرج دبليو بوش پسرداشت. ارسال علائمي دال بر تمايل براي حل مشکل با ايران مي توانست حاکياز نوعي واقعگرايي در ميان اطرافيان باراک اوباما باشد.

اما اين روند در جريان بروز آشوب هاي  پس از انتخابات سال گذشته شديداآسيب ديد.اوباما بر اساس تحليل کاملا غلطي که در ادامه برداشت هاي غلطدولت بوش از وضعيت داخلي ايران بود؛ تمامي نتايج مثبت اقدامات پيشين خودرا در قماري کوته انديشانه باخت. به عبارتي؛ دريچه اي هر چند کوچک کهبراي حل معضلات سي ساله روابط ميان دو کشور گشوده شده بود بدليل اشتباهتحليلي اوباما و مشورت هاي غلط به او بسته شد.متاسفانه اين اشتباه بااشتباهات جديد ادامه داده مي شود؛ ارسال پيش نويس تحريم هاي جديد عليهايران کاري بي فايده است که فقط گرهي بر گره هاي پيشين خواهد زد.

اکنون اگر با دقت نگريسته شود بيانيه تهران علامتي هوشمندانه؛ دقيق وظريف از سوي ايران به جهان غرب مبني برميل به تعامل است.البته تعاملي کهبر ستونهايي از واقعيت گرايي و احترام دو جانبه بنا شده است.

در بيانيه تهران بستر لازم براي همکارهاي وسيع تر در زمينه فعاليتهاي صلحآميز هسته اي کشورها فراهم آمده و بر آن تاکيد شده است.از نکات قابل توجهدر بيانيه تهران، آغاز حرکت براي ايجاد فضاي تعاملي به جاي فضاي تخريبي،تقابلي و صدور قطعنامه است.

واکنش آمريکا در قبال اين بيانيه تاسف آور بود و نشان داد که اين بيانيهحتي با دقت خوانده نشده است و اگر هم خوانده شده است انديشمنداني واقعگرا و فارغ از پيشداوري در مورد آن به اوباما مشورت نداده اند.

بر اين باورم که بيانيه تهران علامتي مثبت از سوي ايران بوده و ميتواندگشاينده دريچه اي باشد که با اشتباه اوباما بسته شد.

در مورد شخص  احمدي نژاد و دولت او هر نگاهي مي توان داشت؛ قضاوتي که ميتواند به تمايل فرد و گرايش سياسي او مرتبط باشد ولي نمي توان منکر شد کهاحمدي نژاد روحيه  و نيز تمايلي استثنايي براي انجام کارهاي بزرگ دارد؛بيانيه تهران بذرهاي کاري بزرگ را با ظرافت درون خود نهان دارد؛ آيا جهاناين پيام را در خواهد يافت؟

تهران امروز:ما و جاسوسان ساده

«پيام بيانيه تهران؛ تعامل به جاي تقابل»،«ما و جاسوسان ساده»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي تهران امروز به قلم سيدجواد سيدپور است كه در ان مي‌خوانيد؛هيچ‌كس در هيچ كجاي دنيا براي جاسوسي از كشوري ديگر «ويزاي جاسوسي» نمي‌گيرد، اين ابتدايي‌ترين درس دنياي جاسوسي است كه جاسوس‌ها، جاسوس نيستند.

بنابراين ساخت هويت‌هاي جعلي براي عوامل اطلاعاتي و جاسوسي جزو اصول اساسي اين دنيا محسوب مي‌شود. سازمان سيا در آغاز دهه 80 ميلادي صدها شغل و عنوان فعالان زيرمجموعه خود را تغيير داد و در عوض به ساخت مشاغل جديد براي عوامل خود روي آورد.

هيچ وقت هيچ‌كس از اين افراد كه معمولا براي انجام عمليات‌هاي خاصي به نقاط ديگر اعزام مي‌شوند مداركي دال بر حضور رسمي در سيستم‌هاي جاسوسي و اطلاعاتي نه همراه مي‌برد و نه به همراه دارد. بنابراين وقتي اين گروه در نقطه‌اي از عمليات دچار خطا شده و دستگير مي‌شوند بلافاصله با تكذيب كشورها مواجه مي‌شوند كه آنها اصلا جاسوس نيستند بلكه توريست، روزنامه‌نگار، پژوهشگر، استاد دانشگاه، پزشك، معلم، ورزشكار، شهروند عادي يا چيزي شبيه به اين هستند و بازداشت آنها مثلا درست نيست يا غيرقانوني است. اين اتفاق براي افرادي كه در ايران در چند مدت اخير بازداشت شده‌اند به كرات رخ داده است.

تازه‌ترين نمونه از اين دست مسئله «كلوتيلد ريس» فرانسوي است كه در ايران در حوادث پس از انتخابات به جرم جاسوسي براي فرانسه بازداشت شد ولي فرانسوي‌ها اعلام كردند كه او صرفا يك شهروند عادي بوده كه به دعوت دانشگاهي به ايران رفته اما بلافاصله پس از آزادي او يكي از مقامات سابق امنيتي فرانسه بر جاسوس بودن او اذعان كرد و گفت كه اطلاعاتي را براي فرانسه مي‌فرستاده، اين در حالي است كه «كوشنر» وزير خارجه فرانسه پيش از آن گفته بود «كشورش اينقدر احمق نيست كه فردي مثل ريس را براي جاسوسي به ايران اعزام كند.»

كيهان:گزينه هاي راهبردي در بيانيه تهران

«گزينه هاي راهبردي در بيانيه تهران»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن مي‌خوانيد؛واكنش آمريكا به بيانيه تهران و توزيع فوري پيش نويس قطعنامه چهارم تحريم ها در ميان اعضاي شوراي امنيت، در واقع كمي غير منتظره بود؛ نه به اين دليل كه كسي در تهران تصور مي كرد آمريكايي ها دست از كينه توزي عليه ايران بردارند بلكه از اين رو كه حقيقتا هيچ كس فكر نمي كرد دولتمردان آمريكا تا اين حد بي خرد و ناتوان از تشخيص سود و زيان خود باشند.

ايده مبادله بيش از يك سال قبل، زماني روي ميز مذاكرات گذاشته شد كه آمريكايي ها متوجه شدند هدف گذاري تعليق غير منطقي و دست نايافتني است و اصرار بر آن جز ريخته شدن هر چه بيشتر آبروي آنها حاصلي نخواهد داشت. درك اين موضوع كه آمريكايي ها به دليل مواجه شدن با« بحران گزينه» در مقابل ايران (ناكارآمد شدن گزينه هاي قبلي و ناتواني از ايجاد گزينه هاي جديد) مايل به يافتن راهي براي خروج آبرومند از بحران تقابل با ايران هستند، هرگز براي ايران دشوار نبوده است. سال هاست كه رسانه ها و تحليلگران آمريكايي تاكيد مي كنند اساسا هيچ روش كارآمدي براي متوقف كردن ايران وجود ندارد و دولت آمريكا بايد همان سياستي را در مقابل ايران در پيش بگيرد كه در دهه 80 در مقابل چين در پيش گرفت، يعني پذيرش موجوديت و قدرت آن و بعد تلاش براي يافتن راه هايي براي تعامل با آن كه حتي المقدور بر منافع مشترك تاكيد مي كند و از نقاط رويارويي فاصله مي گيرد.

مقام هاي رسمي دولت آمريكا هم مدتي است -اگرچه با فاصله نسبت به جامعه رسانه اي و تحليلي- دقيقا همين رويكرد را در پيش گرفته اند. مهم ترين نمونه از اين دست نامه اي است كه رابرت گيتس در ژانويه 2010 به تيم امنيت ملي اوباما نوشت و در آن درخواست كرد فكري براي سبد خالي گزينه هاي آمريكا در مقابل ايران بكنند. تا آنجا كه مربوط به خالي بودن دست آمريكا در مقابل ايران مي شود، رابرت گيتس شايد صريح ترين مقام آمريكايي است. اين استدلال كه حمله نظامي فقط مي تواند برنامه ايران را براي مدت كمي به تاخير بيندازد ولي هرگز قادر به متوقف كردن آن براي هميشه نخواهد بود اساسا متعلق به اوست.

در مورد تحريم ها هم اگرچه آمريكايي ها فكر مي كنند اعمال تحريم هاي «سنگين همراه با اجماع جهاني در زماني طولاني» ممكن است بتواند نهايتا روي ايران تاثير بگذارد ولي در حال حاضر حتي يك نفر هم در هيئت حاكمه آمريكا نيست كه عقيده داشته باشد قطعنامه چهارم تاثيري فوري بر ايران خواهد گذاشت و بلكه برعكس يك اليت قدرتمند وجود دارد كه مي گويد اگر ايران تصميم بگيرد به قطعنامه جديد پاسخ حقوقي يا فني بدهد، ممكن است ديگر هيچ چيز براي آمريكا باقي نماند چون پاسخ حقوقي بعدي به معناي ايجاد صدمه اساسي در همكاري ايران با آژانس و طبعا كور شدن چشم هاي غرب در ايران و پاسخ فني به معناي يك جهش عميق در برنامه غني سازي 20درصدي ايران خواهد بود و اينها كابوسي است كه توهمات آمريكا در مورد تاثير قطعنامه ها بر ايران را نابود خواهد كرد.

دقيقا بر اساس همين مباني يعني علم به نياز شديد آمريكا به خروج از بحران با حداقل آبروريزي بود كه ايران گزينه مبادله را هرگز رد نكرد و فقط اعلام كرد بايد تضمين هايي عيني در دست داشته باشد كه مطمئن شود در ازاي موادي كه خارج مي شود، سوخت 20 درصد وارد ايران خواهد شد. آمريكايي ها البته هرگز نخواستند تضمين هاي مورد نظر ايران را تامين كنند و حتي پس از مذاكرات وين اعلام كردند ديگر هيچ مذاكره فني با ايران نخواهند كرد (و جالب است كه حالا ايران را متهم به بي علاقگي به مذاكرات مي كنند!) با اين وجود، حتي وقتي آمريكايي ها مذاكرات تحريم را آغاز كردند ايران ايده مبادله را از روي ميز برنداشت چرا كه تصور مي كرد در اينكه اين راه باز بماند نهايتا اشكالي نيست. در كنار اين، ايران يك سلسله اقدامات استراتژيك انجام داد كه مباني بازي را به طور كامل تغيير داد.

فهرست اين اقدامات چنين است: 1- ايران مطابق برنامه خود به توليد اورانيوم كم غني شده ادامه داد و ميزان ذخاير خود را از 2000 كيلوگرم فراتر برد. اين امر نهايتا ايران را در موقعيتي قرار داد كه خطر استراتژيك تهي شدن انبار ذخيره مواد هسته اي خود را -يعني همان چيزي كه غربي ها در پي آن بودند- براي هميشه از بين ببرد. 2- ايران با اعلام تاسيسات فردو و بعد اعلام برنامه خود در مورد ساخت 10 تاسيسات جديد غني سازي (در پاسخ به قطعنامه شوراي حكام) عملا وضعيتي بوجود آورد كه موضوع نطنز از دستور مباحثات استراتژيك خارج شود. 3- ايران در گام بعدي غني سازي 20 درصد را آغاز كرد و ظرف يك روز از آبشار S8 در نطنز محصول گرفت. اين كار چند پيام كليدي داشت. اولا توجه به اين نكته بسيار مهم است كه ايران تنها زماني غني سازي 20 درصد را آغاز كرد كه غربي ها نتوانستند پيام اعلام بي علاقگي ايران به بالاتر بردن غني سازي از سطح 5/3 درصد را دريابند. ثانيا ايران در شرايطي غني سازي 20 درصد را شروع كرد كه قبل از آن تمام جهان اذعان كرده بود ايران اورانيوم 20 درصد غنا را جز براي مصارف صلح آميز در راكتور تهران براي چيز ديگري نمي خواهد. در واقع اين اولين بار بود كه غربي ها اسير حرف هاي خود شدند و نتوانستند ايران را به اقدامات غير صلح آميز متهم كنند. ثالثا- نكته ديگر اين است كه آغاز غني سازي 20 درصد باعث شد ايران تجربه فني را به دست بياورد كه شايد در شرايط عادي هرگز توجيهي براي كسب آن نداشت. در واقع اگر غرب سوخت راكتور تهران را به ايران مي داد ايران هيچ وقت امكان اين تجربه فني را نمي يافت، تجربه اي كه اگر در آينده به هر دليل غني سازي 20 درصد در ايران متوقف شود هم براي ايران باقي خواهد ماند و ديگر قابل بازگشت به عقب نيست. غربي ها خود ضرب المثلي دارند كه مي گويند آدمي نمي تواند آنچه را كه مي داند نداند! رابعا و شايد مهم تر از همه اينها، ايران با آغاز غني سازي 20 درصد موضوع غني سازي 5/3 درصد را كاملا به حاشيه برد و آن را به يك گزينه غير قابل گفت وگو تبديل كرد.

مجموعه اين اتفاقات باعث شد غرب احساس كند دچار نوعي عقب ماندگي استراتژيك شده است. ايران دائما گزينه هاي جديدي را به سبد خود اضافه مي كرد در حالي كه غربي ها در كارآمد كردن همان يك گزينه مورد ادعاي خود يعني تحريم درمانده بودند. فعال شدن تركيه و برزيل براي واسطه گري ميان ايران و گروه 6 علاوه بر انگيزه هاي اختصاصي كه خود آنها داشتند، محصول چراغ سبزي بود كه آمريكايي ها پس از مشاهده همين دورنماي تاريك مبارزه جويي با ايران به اين دو كشور نشان دادند. تركيه و برزيل در اصل 3 انگيزه بيشتر نداشته اند. اول اينكه مي خواستند گرهي كه آمريكا در پي باز كردن آن با دندان بود و نمي توانست، را با دست باز كنند و از اين طريق جايگاه بين المللي خود را ارتقا ببخشند. دوم، اين دو كشور مي دانستند كه هرگونه تحريم جديد در شوراي امنيت مي تواند به مبادلات اقتصادي وسيع آنها با ايران آسيب بزند (البته پيش نويس جديد نشان مي دهد كه اين تحليل درست نبوده است) و در نتيجه مي خواستند يك راه حل مذاكراتي ماقبل تحريم پيدا كنند و سوم، تركيه و برزيل به اين نكته واقف بودند كه گذشته ايران در پرونده هسته اي آينده آنهاست و غرب اگر اكنون از خاكريز ايران بگذرد رويه اي ايجاد خواهد كرد كه خيلي زود دامن آنكارا و برازيليا را هم مي گيرد. ايران علاوه بر اينكه از اين انگيزه ها آگاه بود، به دليل استراتژي مبنايي خود در سياست خارجي كه مي توان آن را «به هم ريختن نظم شمال محور در روابط بين الملل» خواند، به آنها اجازه رشد داد و در زماني كوتاه نتيجه اين تعامل در قالب بيانيه تهران ظاهر شد.

بيانيه تهران براي طرف غربي حقيقتا غافلگير كننده بود. اين بيانيه دقيقا زماني در تهران امضا شد كه طرف هاي غربي خود را براي گرفتن قيافه حق به جانب در مقابل تركيه و برزيل و گفتن اين جمله كه «ديديد گفتيم با ايران نمي شود به نتيجه رسيد» آماده كرده بودند. حتي پيش از نشست تهران هم معلوم بود كه غربي ها باور نمي كردند در ايران اتفاق غير منتظره اي رخ بدهد. ديميتري مدودف رئيس جمهور روسيه روز 26 ارديبهشت در مسكو به لولا داسيلوا گفت در تهران شانسي بيش از 30 درصد ندارد و چند روز قبل از او هم هيلاري كلينتون گفته بود امكان ندارد كه تلاش هاي تركيه و برزيل به نتيجه اي برسد.

وقتي همه اين پيش بيني ها نادرست از آب درآمد واضح بود كه غربي ها دچار سرگيجه شده اند. در واقع، بيانيه تهران همه مباني اقدام آمريكا عليه ايران را فرو ريخت. اجازه بدهيد اين مباني را مرور كنيم: 1- آمريكايي ها هميشه مي گفتند ايران فقط بازي مي كند و هرگز تن به هيچ توافقي نخواهد داد. بيانيه تهران نشان داد ايران اتفاقا اهل توافق است به شرطي كه طرفي براي توافق وجود داشته باشد. 2- آمريكايي ها همواره تاكيد مي كردند برنامه هسته اي ايران يك تهديد است اما بيانيه تهران نشان داد ايران يك برنامه تجاري كاملا شفاف را تعقيب مي كند. 3- آمريكايي ها مي گفتند در مورد ايران اجماع وجود دارد اما بلافاصله پس از امضاي بيانيه تهران معلوم شد همه آن سيستم اجماعي كه آمريكايي ها ساخته بودند و هدف آن به قول خودشان فرستادن پيام يكپارچه جامعه بين المللي به ايران بود، تا چه حد شكننده است. و 4- آمريكايي ها همواره مي گفتند يافته شدن هرگونه راه حل براي مسائل مهم جهاني از جمله مسئله ايران بدون مشاركت آنها ممكن نيست. بيانيه تهران نشان داد كه اتفاقا آمريكا بخشي از مشكل است نه بخشي از راه حل و بلوك هاي جديدي شكل گرفته كه مي توانند براي مسائل مهم جهاني راه حل پيدا كنند بدون آنكه از آمريكا اجازه گرفته يا به خط قرمز هاي آن پاي بند باشند.

شايد چيزي كه بيشتر از هر موضوع ديگري آمريكا را عصباني كرد متن بيانيه تهران بود كه كساني حتي در داخل ايران هم هنوز آن را به درستي نفهميده اند. ايران طبق بيانيه تهران حتي يك گرم اورانيوم از خاك خود خارج نمي كند مگر اينكه آمريكايي ها (و گروه وين) به طور مكتوب و رسمي كليه بندهاي بيانيه را بپذيرند. پذيرش كليه بندها دقيقا به اين معناست كه آمريكا بايد غني سازي در ايران را بدون اشاره به درصد بپذيرد (بند2)، براي ساخت نيروگاه و راكتورهاي تحقيقاتي در ايران وارد عمل شود (بند3)، همه تهديدهاي خودعليه ايران را متوقف كند (بند4)، هرگونه مذاكره ميان ايران و گروه 1+5 فقط بر مبناي مشتركات دوبسته پيشنهادي باشد (بند9) و نهايتا اذعان كند كه ايران هيچ عدم پاي بندي به NPT نداشته است (بند10). در كنار اينها بيانيه تهران هيچ الزامي براي توقف غني سازي 20 يا 5/3 درصد، ساخت تاسيسات جديد و ساخت و مونتاژ ماشين هاي جديد براي ايران ايجاد نمي كند. در واقع روشن بود كه آمريكايي ها با ديدن چنين متني شوكه خواهند شد، متني كه پيشنهاد آژانس را كاملا مراعات مي كند اما از هيچ كدام از حقوق و خطوط قرمز ايران به قدر ذره اي كوتاه نمي آيد.

ارائه پيش نويس قطعنامه ششم عليه ايران پس از مواجهه با اين شوك، در واقع به اين معنا بود كه درست بودن همه استدلال هاي ايران ثابت شود. واكنش آمريكا نشان داد كه ايران در مورد همه چيز راست مي گفته است. از جمله ايران راست مي گفته كه آمريكايي ها با تركيه، برزيل و آژانس صادق نيستند و فقط مي خواهند آن را بازي بدهند، ايران راست مي گفته است كه قصد واقعي آمريكا مبادله نيست و آمريكا فقط توطئه اي براي تهي كردن انبار ذخيره مواد هسته اي ايران ترتيب داده است و ايران راست مي گفته است كه اوباما با بوش فرقي ندارد و فقط دروغگوي بهتري است. اينها مسائلي است كه اكنون ديگر نه فقط ايران بلكه كشورهايي مانند برزيل و تركيه -و بسياري كشورهاي ديگر كه فعلا ترجيح مي دهند صدايشان را بلند نكنند- آن را دريافته اند و تحت اين شرايط شايد آمريكا بتواند چند قطعنامه هم بدهد اما بايد مطمئن باشد ارزش اين قطعنامه ها براي كشورهاي جهان از حد ورق پاره هايي بي خاصيت فراتر نخواهد رفت.

جالب است كه آمريكايي اخيرا چيزهايي در اين باره مي گويند كه ايران نشان داد از فشارها تاثير مي پذيرد و احتمالا به همين دليل هم هست كه بحث قطعنامه را جدي كرده اند تا شايد بتوانند به خيال خودشان ايران را وادار به امتيازدهي كنند. چيزي كه اين گمان را تقويت مي كند زنده شدن يكباره مرده ريگ تعليق توسط آمريكايي هاست و بيان جملاتي از اين دست كه قطعنامه صادر مي شود چون ايران در مذاكره با تركيه و برزيل تعليق را نپذيرفته است! جالب است كه آمريكايي ها تا همين هفته پيش مي گفتند تنها چيزي كه از ايران مي خواهند پذيرش مبادله در كشور ثالث است (نامه اوباما به اردوغان و داسيلوا همين را مي گويد) اما حالا مي گويند ايران چرا تعليق را نپذيرفته است؟! اين اظهارات نتيجه فعاليت همان دستگاه محاسباتي معيوبي است كه قبلا در باره آن سخن گفته ايم. اگر دستگاه محاسباتي آمريكا درست كار مي كرد طبعا آمريكايي ها بايد مي فهميدند كه بيانيه تهران سقف توافقي است كه مي توان كرد .

با اين حال بايد گفت در واقع اين واكنش آمريكا در زماني بسيار خوب انجام شد چرا كه هنوز هيچ موادي از ايران خارج نشده است. حتي اگر قطعنامه اي صادر شود ايران به راحتي مي تواند در حالي كه تركيه، برزيل و بسياري كشورها را در كنار خود دارد گزينه مبادله را از روي ميز بردارد، با توجيه كامل غني سازي 20درصد و ساخت تاسيسات جديد را هم ادامه بدهد و در كنار همه اينها آمريكا را در جامعه جهاني بابت دروغگويي و خيانت پيشگي اش به چالش بكشد. فكر نمي كنم وضعيتي بهتر از اين وجود داشته باشد.

برداشته شدن گزينه مبادله از روي ميز به معناي مسدود شدن تنها راه موجود پيش پاي آمريكاست. ايران علاقه اي به ايجاد اين بن بست نداشت و اراده خود را هم نشان داد. اگر آمريكايي ها واقعا مايل به دويدن در كوچه بن بست هستند، ايران بدش نمي آيد اندكي تفريح كند.

مردم سالاري:شکل اجتماعي پديده ها و سياستگذاران

«شکل اجتماعي پديده ها و سياستگذاران»عنوان سرمقاله‌ِ روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم ميرزابابا مطهري نژاد است كه در آن مي‌خوانيد؛دردو هفته  گذشته در رسانه ها بحث فعال شدن گشت هاي ارشاد يا امر به معروف و... در آينده  نزديک  به منظور برخورد با پديده بي حجابي يا بد حجابي از زبان مسوولين نيروي انتظامي بيان و در نمازهاي جمعه برخي شهرها از جمله تهران هم حمايت شد.

بديهي است ارزش هاي اسلامي در کشور اسلامي بايد هم مورد حمايت قرار گيرد و هر مسلماني نيز از آن حمايت مي کند و ما هم مساله حجاب و پاسداري از حريم حجاب را مهم دانسته واز آن حمايت کرده و خواهيم کرد. لذا با عنايت به مسائل مطرح شده در مورد روش برخورد با پديده بي حجابي نکاتي داريم که شايد به خواندنش بيارزد.  يکي از عارضه هاي منفي و کم ثمر يا بي ثمر و به اعتقاد نگارنده مضر که متاسفانه کم کم دارد فراگير هم مي شود، محور قرار دادن شکل هاي اجتماعي مسائل و تاييد يا رد آنهاست.

توجه به اين شکل ها از طرف مردم عادي که مسووليتي در سياستگذاري ها و تعيين سياست ها و انتخاب مجريان و کارگزاران ندارند امري طبيعي و لازمه حضور ابتدايي اجتماعي  و سياسي است. اما محور قرار دادن شکل اجتماعي پديده ها بدون توجه  به علل و ريشه هاي وجودي آنها و رفع و دفع آمرانه  با توسل به قوه قهريه  از طرف کساني که مسووليت سياستگذاري و امکان نظارت و اصلاح و تکميل سياست ها را دارند اگر دقت نشود مي تواند مضر هم باشد. نياز به رويارويي فرهنگي روز به روز افزون مي شود. زيرا که فرهنگ چيزي است که زمينه سالم اجتماعي و تربيتي را فراهم مي کند تا ذات انسان قوام گيرد و همانجاست که اين انسان جديد به دور از سلطه استعماري، هم سازنده تمدن آينده خواهد بود و هم هدايتگر، اينجاست که حل مشکل فرهنگ حل مشکل سياست نيز هست.  فرهنگ ميان فلسفه انسان و فلسفه جامعه، يعني دستاوردهاي  انسان و جامعه پيوند بر قرار مي کند و همبستگي اين دستاوردها در يک شخصيت واحد، تمدن مي سازد و فرد و جامعه و روابط سالم بين آنها هدايت مي گردد.

در بيان اهميت اين نگرش و اين نياز کافيست در مبارزه با تهاجم فرهنگي يا بعنوان عمل  فرهنگي در سالهاي اخير به تبعيت از افرادي که به حسن نيت اکثر آنها شکي نيست، نگاهي حتي  نه چندان تحقيقي و عميق بلکه ظاهري بيندازيم وروش ها و عمل و نتيجه عمل  آنها را فهرست کنيم و بصورت يک کارنامه نظر افکنيم قطعا به اين نتيجه خواهيم رسيد که بايد فعاليت هاي فرهنگي و تصحيح فرهنگي با آهنگي همراه شود که هماهنگي ميسر باشد و بايد در بستري جاري شود که اولا همه آحاد جامعه را در بر گيرد، ثانيابرآيند فعاليت ها و تلاشها در نتيجه همسويي و هم بستري تلاشهاي فرهنگي بوده و هرلحظه نسبت به لحظه قبل فراتر رود، ثالثا هويت ساز باشد و مواج، رابعا قابل تبديل به مولفه هاي کمي و قابل اندازه گيري و در نتيجه قابل کنترل و نظارت.

اگر صورت مساله را تصحيح فرهنگي بدانيم و تحول در فرهنگ را هدف قرار دهيم، بايد ازسيستم اجتماعي و حتي سيستم اقتصادي  اين تصحيح را آغاز کنيم و در انتها به سيستم فرهنگي برسيم. بررسي کنيم تحول در کدام سيستم تاثير فرهنگي مي گذارد و جامعه را در بستري که هدف گرفته ايم  به حرکت در مي آورد. از کدام تئوري تصحيح فرهنگي به اين نتيجه رسيده ايم که بايد از شکل اجتماعي  به نتيجه برسيم.  آنقدر موضوع ظريف است که اگر اندکي، فقط اندکي و کمتر از اندکي بي توجه به اين مهم حرکت کنيم، به بحران تضاد ارزش ها مي رسيم، تضاد ارزش ها سنگ بناي ((التقاط هويت ))  يا (( فقدان هويت)) است.

به نظر نگارنده، آنها که بدنبال حل معضل هويت هستند بايد نظريه هاي تغيير اجتماعي را جدي بگيرند. قطعا نظريه هايي که مخاطبش فقط عناصر و شکل هاي فرهنگي باشند راه حل مساله نيست و يا روش هايي که عناصر و شکل هاي فرهنگي خاصي را هدف بگيرد به نتيجه نخواهد رسيد. در تاييد اين نگاه به عبارت زير عنايت کنيد که تهاجم فرهنگي از سيستم فرهنگي صورت نگرفته است، بلکه از سيستم اقتصادي و نظامي راه خود را برگزيده است. تصحيح فرهنگي هم همين است.

مالک ابن نبي انديشمند و نظريه پرداز بزرگ اسلامي در کتاب  وجه العالم الاسلامي مي گويد: وقتي که تهاجم صليبي ها در قرن 12 ميلادي در بعد نظامي شکست خورد، اروپائيها با شروع قرن شانزدهم، تهاجم فرهنگي    و اقتصادي را همسو با تهاجم نظامي از مسير محافل علمي و استشراق و تبليغ آغاز کردند. اين حرکت براي مدتي طولاني بد ترين نتيجه ها را در کشاندن جهان عرب به سوي ارزشهاي فاسد و انحرافي به بار آورد که خود هيچ ارتباطي با روح اسلام نداشت.

فرهنگ، گهواره سازنده شخصيت انسان است که بر اساس آن ارزش ها و ضوابط خود را مي آفريند. با هجوم فرهنگي اروپا، حرکت غرب گرايانه افزون گرديده و دخالت مهاجم در نهاد مردم (سيستم هاي اجتماعي و اقتصادي) که از انديشه اروپا تاثير پذيرفته بود قوت گرفت.  مالک ابن نبي از آيه مبارکه قرآن کريم که مي فرمايد: (( يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليک...)) اين نتيجه را مي گيرد که قرآن کريم  اساس تحول و تغيير فرهنگي را از سيستم اجتماعي آغاز مي کند.  فعلا در اين مقال فقط خواستم طرح مساله کنم و وارد مشکلات سيستم هاي اقتصادي و اجتماعي که سيستم فرهنگي را متاثر کرده نشده، که خود حديث مفصل دارد و بايد در شرايط خاص آن مطرح شود.

سياست:چالش بازيگران جديد

«چالش بازيگران جديد»عنوان سرمقاله‌ي سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن مي‌خوانيد؛از زمان انتشار بيانيه تهران يک هفته مي‌گذرد. درطي اين يک هفته شاهد واکنش‌هاي گوناگوني از سوي مقامات و رسانه‌هاي غربي و آمريکايي بوده‌ايم. بسياري از کارشناسان و برخي مقامات غربي اين بيانيه را مورد توجه قرار داده و همچنان در حال تجزيه و تحليل آن هستند.

واکنش‌ کشورهايي از جمله آمريکا، رژيم صهيونيستي و برخي کشورهاي اروپايي نشان از ناخرسندي آنها از بيانيه تهران دارد. آنها به اين خاطر از اين بيانيه ناخشنودند که آن گونه که تصور مي‌کردند اهداف و خواسته‌هايشان محقق نشد. پافشاري براي تعليق غني‌سازي اورانيوم توسط ايران، مويد اين امر است.

تا پيش از اين يکي از مباحث مهم تبادل سوخت هسته‌اي با ايران بود. ديپلماسي هسته‌اي ايران با ورود دو بازيگر تازه يعني برزيل و ترکيه وارد فاز جديدي شد. دو کشوري که به تازگي به عضويت غيردائم شوراي امنيت سازمان ملل درآمده‌اند. ايفاي نقش اين دو کشور در بحث هسته‌اي ايران باعث شد تا ناکارآمدي گروه‌هايي همچون 1+5 نمايان شود. تا هنگامي که کشورهايي همچون اعضاي گروه 1+5 که 5 کشور آن از اعضاي دائم شوراي امنيت سازمان ملل هستند، از موضع بالا با جمهوري اسلامي ايران رفتار کنند و خواسته‌هاي غير قانوني و ناحق خود را مطرح سازند، وضعيت بحث هسته‌اي ايران همچنان نامعلوم باقي مي‌ماند. اما ورود برزيل و تركيه نشان داد که مي‌توان از پتانسيل‌هاي موجود در دنيا براي حل اختلافات بهره جست.

اما اکنون که يکي از مباحث مهم يعني بحث هسته‌اي ايران در حال حل شدن است، آمريکا و غرب بر موضوع ديگري پافشاري و آن را بزرگ‌نمايي مي‌کنند. تعليق کامل غني‌سازي اورانيوم توسط جمهوري اسلامي ايران خواسته غيرقانوني است که مطرح مي‌شود.

اوباما رئيس‌جمهور آمريکا پس از انتشار بيانيه تهران اينگونه اظهارنظر کرد که اين بيانيه توقعات ما را برآورده نمي‌سازد و همچنان بر تعليق غني‌سازي اصرار کرد. اصراري که هيچ جايگاه قانوني از لحاظ قوانين بين‌المللي و آژانس ندارد.

جمهوري اسلامي ايران در ديپلماسي هسته‌اي خود با اقدامي که انجام داد ابتکار عمل را بار ديگر در دست گرفت. واکنش‌هاي غرب نسبت به اين ابتکار عمل که پيش از صدور بيانيه هيچکدام از کشورهاي غربي و آمريکايي توقع نداشتند اين توافق صورت گيرد، آينده مسئله هسته‌اي ايران را رقم خواهد زد.

اکنون کار براي هر دو طرف به نظر مي‌رسد سخت‌تر شده است، هم براي ايران و هم براي غرب. بازيگران تازه‌اي وارد پرونده هسته‌اي جمهوري اسلامي ايران شده‌اند. اين بازيگران به خاطرنقش خود خواهان امتيازهايي از هر دو طرف نيز هستند هم از ايران و هم از غرب.
براي ادامه راه و در دست داشتن ابتکار عمل نيازمند آن هستيم که با کمترين هزينه بازي را ادامه دهيم. 
 
ابتكار:فعلا يک هيچ به نفع ايران اما بازي ادامه دارد

«فعلا يک هيچ به نفع ايران اما بازي ادامه دارد»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم
علي موسوي خلخالي است كه در آن مي‌خوانيد؛ روز دوشنبه 27 ارديبهشت اتفاقي تاريخي در تهران رخ داد. ايران انتقال اورانيوم از خاک خود به ترکيه و تحويل اورانيوم غني‌شده را با مسئوليت برزيل و ترکيه پذيرفت. اين اتفاق برگ برنده‌اي براي ايران شد که مي‌رفت پرونده‌اش در شوراي امنيت براي تحريم‌هاي جديد به شور گذاشته شود. در حقيقت توافق‌نامه تهران ميز بازي پرونده هسته‌اي ايران را به هم ريخت. فعلا ايران برنده شد. ايران يک غرب صفر.
سوال نخست، اگر پرونده هسته‌اي ايران را يک بازي دو جانبه تصور کنيم چه شد که نتيجه اين بازي فعلا به اينجا کشيده شد؟

نخست، در اواخر مهر ماه 1388 طرف‌هاي ايراني، فرانسوي، امريکايي و روسي در وين گردهم آمدند تا پرونده هسته‌اي ايران را اين بار بر سر چگونگي انتقال اورانيوم کم‌غني شده به خارج و دريافت ميله‌هاي سوخت مورد بررسي قرار دهند. در آن کنفرانس مسئله اين بود که چگونه ايران 1200 کيلوگرم اورانيوم کم غني شده خود را که در حقيقت ذخاير اورانيوم آن محسوب مي‌شد، به روسيه منتقل کند و روسيه آن را به فرانسه بدهد تا در مقابل آن ايران ميله‌هاي سوخت مورد نياز رآکتور هسته‌اي تهران را دريافت کند. آن مذاکرات به دليل اين که ايران نپذيرفت 1200 کيلوگرم اورانيوم کم‌غني شده خود را به طور يک‌پارچه تحويل طرف غربي دهد و همچنين طرف فرانسوي و روسي نيز هيچ گونه تعهدي مبني بر تحويل ميله‌هاي سوخت به ايران ندادند، شکست خورد. از آن موقع تا به حال نزديک به 8 ماه مي‌گذرد و ايران با تغيير برخي از بازيگران اصلي پرونده و جايگزين کردن ترکيه و برزيل به جاي روسيه و فرانسه انتقال اورانيوم از خاک خود به کشوري ديگر را پذيرفت.

ديگر آن که در اين مدت دو بازيگر جديد وارد پرونده هسته‌اي ايران شدند. نخست برزيل که محمود احمدي‌نژاد رئيس جمهوري ايران با سفر به آن کشور آن را وارد پرونده هسته‌اي ايران کرد و جالب آن که برازيليا نيز مشتاقانه پذيرفت که به کش‌مکش هسته‌اي ايران قدم بگذارد و به نقش‌آفريني در اين پرونده بپردازد. تا يک سال پيش برزيل که دهمين اقتصاد بزرگ دنيا محسوب مي‌شود، جزء جي 20 است و يکي از کشورهاي قدرتمند سياسي دنيا به حساب مي‌آيد در اولويت‌هاي سياست خارجي ايران جايگاهي نداشت، اما ايران اين کشور را به يکي از متحدان اصلي خود تبديل کرد.

ديگري ترکيه، کشوري که روز به روز به نزديکي رابطه سياسي خود با ايران مي‌افزايد. روابط تهران و آنکارا در دوران صدارت اسلامگرايان به رهبري عبدالله گل و رجب طيب اردوغان در عالي‌ترين سطح خود رسيده است. ترکيه نيز با حمايت ايران قدم به پروسه هسته‌اي ايران گذاشت در حالي که روسيه مي‌رفت تا با پيوستن به غرب روابط خود را با تهران دگرگون کند و چين نيز تحت فشارهاي شديد غربي‌ها به تنها مدافع با قيد و شرط از برنامه هسته‌اي ايران تبديل شود.

بدين ترتيب دو کشوري وارد عرصه پرونده هسته‌اي ايران شدند که با آغاز عضويتشان در جمع اعضاي غير دائم شوراي امنيت کار را براي طرف‌هاي غربي براي ايجاد يکپارچگي عليه برنامه هسته‌اي ايران بيش از پيش سخت کردند.

در پاسخ به سئوال نخست از زاويه ديگري نيز مي‌توان به پرونده هسته‌اي ايران نگريست. پيش از اين بحث‌هاي هسته‌اي ايران در کشورهاي ديگر و عموما بي‌طرف مانند سوئيس و اتريش برگزار مي‌شد. اين بار ايران خود ميزباني صلح هسته‌اي‌اش را عهده‌دار شد و هدايت آن را خود در دست گرفت تا بدين ترتيب ابتکار عمل نه در دست طرف سوم يا بهتر بگوييم طرف غربي بلکه در دستان خودش باقي بماند.

حال ايران در کنار چين دو متحد جديد نيز در کنار خود دارد که مي‌توانند در پرونده هسته‌اي ايران باز هم براي تهران امتياز به ارمغان آورند.

در اين جا شايد بتوان پاسخ منتقدان اصلاح طلب را که نسبت به مذاکرات وين انتقادهاي تندي مي‌کردند، داد. برخي از چهره‌ها و صاحب‌نظران اصلاح‌طلب پس از برگزاري کنفرانس وين انتقاد مي‌کردند که دولت دهم پرونده‌اي را مطرح کرد که پيش از اين براي تهران به هيچ وجه مسئله نبود. آنها مي‌گفتند که تهران همواره براي تامين راکتور هسته‌اي دانشگاه تهران مشکلي نداشته و به راحتي آن را از کشورهاي ديگر دريافت مي‌کرده است. حال چرا بايد پرونده‌اي که پيش از اين مسئله نبود اکنون براي ايران مسئله شود؟ پاسخ را اکنون مي‌توانيم دريابيم. ايران بدين ترتيب هم متحد تازه دست و پا کرد و هم اين که زمان لازم را خريد. فعلا پرونده هسته‌اي ايران باز هم وارد چرخه زماني افتاده است. غرب براي تحريم ايران به بن‌بست خورده و حتي اگر روزي باز هم تصميم بگيرد تهران را تحريم کند، اين تصميم فردا عملي نخواهد شد. حتي يک، دو يا سه ماه ديگر هم عملي نمي‌شود. چون در حال حاضر آن يکپارچگي‌اي که غرب به خصوص ايالات متحده امريکا به دنبال آن بود تا بتواند به واسطه آن از اعمال تحريم عليه ايران سود بجويد، از دست رفته است. توافق‌نامه تهران هم بحث نظامي را که از سوي اسرائيل و امريکا دائما مورد تهديد قرار مي‌گرفت از ايران دور کرد و هم اين که سايه سنگين تحريم‌هاي جديد را که مي‌توانست ضربات سنگيني به اقتصاد و اجتماع کشور وارد آورد فعلا به محاق برد.

در اين جا چند پرسش مطرح مي‌شود؛ برآيند مذاکرات تهران چه شد؟ پس از آن چه خواهد شد؟ پرونده هسته‌اي ايران اکنون در چه مرحله‌اي است؟

برآيند مذاکرات فعلا اين شده است که ايران هم توانسته دو متحد استراتژيک قوي براي خود دست و پا کند و هم اين که توپ را به طور واقعي در زمين غربي‌ها بيندازد. همچنين بحث تحريم يا تهديد نظامي را نيز فعلا از خود دور کرده است.

از حالا به بعد چه خواهد شد؛ اين ديگر بستگي دارد که غرب با ايران چگونه رفتار کند. با توجه به استقبالي که چين از پرونده هسته‌اي ايران کرده، اروپا موضعي دوگانه اتخاذ کرده و ايالات متحده نيز فعلا گيج به نظر مي‌رسد، اين ديگر بستگي به غربي‌ها دارد که بخواهند چه تصميمي در برابر ايران بگيرند. حال همه چيز عوض شده است. اگر تا 24 ساعت قبل از رسيدن لولا داسيلوا به ايران روس‌ها و امريکايي‌ها به او مي‌گفتند که سفرش بي‌فايده است و نمي‌تواند کاري از پيش ببرد، حال اين روسيه و امريکا و متحدان غربي‌شان هستند که بايد به پرسش‌هاي داسيلوا که مي‌پرسد ديديد که توانستيم پرونده هسته‌اي ايران را به جلو ببريم، حال برنامه شما چيست، پاسخ دهند.

درباره جايگاه پرونده هسته‌اي نيز مي‌توانيم بگوييم، تازه به خانه اول يعني جايي که در سال 88 بود، رسيديم. غربي‌ها تا به حال مشغول حل اين مسئله بودند که چگونه ذخاير اورانيوم را از ايران خارج کنند که اکنون براي آن راه حلي پيدا شده است؛ تازه نبايد اين را هم فراموش کرد که غربي‌ها قول داده بودند در صورتي که ايران به انتقال اورانيوم پاسخ مثبت دهد، امتياز و مشوق‌هايي نيز بدهند. اما جداي از اين مورد، حال مسئله اين است که غني سازي اورانيوم به کجا مي‌رسد؟ بحثي قديمي که کش‌مکش اصلي پرونده هسته‌اي ايران طي سال‌هاي گذشته بوده است. آنچه به نظر مي‌رسد اين است که غربي‌ها بر سر خروج اورانيوم کم‌غني شده ايران که پيش از اين بر آن به شدت اصرار مي‌کردند، به چالش تازه‌اي بر خورده‌اند. اين موضوع کار آنها را باز هم پيچيده‌تر و سخت‌تر مي‌کند. صبح سه‌شنبه 18 مي، روزنامه واشنگتن پست مقاله‌اي در همين زمينه نوشت که به خوبي نشان مي‌داد غرب به چالش‌هاي تازه‌اي بر خورده که هنوز نمي‌داند چه راه حلي براي آنها وجود دارد. بر اساس اين مقاله ايران در اين 8 ماه ذخاير اورانيوم خود را به پنج هزار کيلوگرم رسانده است. غرب تا پيش از اين بر سر 1200 کيلوگرم اورانيوم با ايران چانه‌زني داشت. حال که پنج‌هزار کيلوگرم رسيده چه مي‌خواهد بکند؟

اکنون ادبيات هسته‌اي ايران تفاوت کرده است. بازيگران آن نيز فرق کرده‌اند. حال افرادي وارد پرونده شده‌اند که مي‌توانند موازنه بازي را به خوبي تغيير دهند. از حالا به بعد کار سخت‌تر شده است، هم براي ايران و هم براي غرب. چرا که بازيگران جديد امتيازهاي جديد مي‌خواهند. ايران در گرفتن وقت از غرب بر خلاف ميل غربي‌ها تا به حال موفق عمل کرده و مضافا بر آن توانسته ابتکار عمل را خود در دست گيرد. اما آيا مي‌تواند اين بازي را تا آخر با کمترين هزينه و بيشترين پيشرفت پيش ببرد؟ 

وطن امروز:بازي اتمي ايران

«بازي اتمي ايران»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي وطن امروز به نقل از وال استريت ژورنال است كه در ان مي‌خوانيد؛عجب افتضاحي! اين نخستين جمله‌اي بود که پس از ديدن مذاکرات محمود احمدي‌نژاد با سران ترکيه و برزيل، در ذهن مي‌آمد. آمريکا هم سعي کرد واکنش سريعي داشته باشد و يک روز بعد اعلام کرد تحريم‌هاي جديد ايران در راه است. ببينيم چه کار مي‌کنيد. قرار بود تحريم‌ها بهانه‌اي باشد براي يکپارچگي جهان در برابر ايران. آن يکپارچگي از بين رفته است.

اعتبار اين سرخوردگي به دولت اوباما و استراتژي ديپلماتيک بي‌خاصيت او بازمي‌گردد؛ به 9ماه پيش. ماه اکتبر بود که پيشنهاد مبادله سوخت اتمي مطرح شد و قرار شد تهران اورانيوم کمتر غني‌شده خود را به بيرون بفرستد. غرب ديد نمي‌تواند جلوي برنامه اتمي ايران را بگيرد، تصميم گرفت آن را به وقفه بيندازد.

ايرانيان هم کلک را گرفته و آن را رد کردند.اما آقاي اوباما که جواب نه از يک دولت خطرناک را نمي‌پذيرد، همين‌طور روي پيشنهادش تاکيد کرد. وقتي قرار شد در شوراي امنيت تحريم‌ها نهايي شود، ايران گفت نوع مشابهي از اين قرارداد را با همکاري ترکيه و برزيل امضا کرده است. رئيس‌جمهوري برزيل پس از امضاي آن گفت، امروز ديپلماسي نشان داد پيروز است. همان چيزي که آقاي اوباما گفته بود را به او بازگرداند.

سرخوردگي ديپلماسي آمريکا از هردو سو، لولا را بر آن داشت تا از اين موقعيت استفاده کرده و به عنوان عضو غيردائم شوراي امنيت، به ديپلماسي متوسل شود. پس به جاي اينکه به گفته اوباما، آمريکا و اروپا تا پايان بهار امسال، تهران را در يک گوشه فشار دهند، خانم کلينتون به سنا رفت و گفت بهترين پاسخ آماده شده و دور چهارم تحريم‌ها آماده است. اين درست است که روند کار سرعت پيدا کرده ولي دولت آمريکا در حال تلاش براي عقب نماندن از ايران است.

اين مبارزه در عرصه جهاني است که ناظران بر آن نظارت مي‌کنند، جايي که اوباما از يک‌طرف قرار بوده جلوي فعاليت اتمي ايران را بگيرد و از طرفي ديگر بتواند هدف خود را درست جلوه داده و براي آن حامي جلب کند اما به جاي پيروزي بر افکار و احساسات مردم، اين تلاش‌ها نتيجه اندکي داشت. مثلا کشوري مانند ترکيه که حدود 10 ميليارد دلار با ايران سطح تجارت دارد با تحريم جدي مخالف است و از اين رو هم خواهان تحريم‌هاي بدون دندان است، هم اينکه مي‌خواهد حق فعاليت صلح‌آميز هسته‌اي ايران حفظ شود.

از همه مهم‌تر، دولت آمريکا بر اين باور است که هرچند دلش نمي‌خواهد ايران اتمي شود اما اگر هم شد قدرت بازدارندگي با آن را دارد. همان‌طور که در برابر اتحاد جماهير شوروي سابق اين کار را انجام داد. ديگر کشورها هم مانده‌اند که چرا وقتي اين طور است، بايد قطعنامه تحريم‌ها را امضا کنند.در اين احوال و از زماني که دولت اوباما روي کار آمده، فعاليت هسته‌اي ايران شدت گرفته است. هفته پيش بود که آژانس بين‌المللي انرژي اتمي گزارش داد ايران فعاليت‌هاي غني‌سازي را گسترش داده است».

آفرينش:اتحاديه  دانشگاه هاي جهان اسلام و نقش ايران

«اتحاديه  دانشگاه هاي جهان اسلام و نقش ايران»عنوان سرمقاله‌ِ روزنامه‌ي آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در ان مي‌خوانيد؛اتحاديه  دانشگاه هاي جهان اسلام در واقع وابسته و نهادي برآمده از سازمان آموزشي ،علمي و فرهنگي اسلامي (آيسيسکو) است اتحاديه اي که در راستاي آرمان و هدفي بزرگ براي توسعه آموزشي عالي در جهان اسلام و افزايش همگرايي و همکاريهاي دانشگاهي در ميان جمعيت يک و نيم ميلياردي مسلمانان جهان و کشورهاي عضو سازمان کنفرانس اسلامي تلاش مي کند. تلاش هايي که با وجود موانع و چالش هاي بسيار فراروي آن توانسته است گام هاي بزرگي در راه اهداف و آرمان ها و استراتژي هاي تعيين شده باشد.

در واقع امروزه کمتر کسي است که بر نقش کم رنگ ، ناچيز و کم اهميت پژوهش ،دانش و ارتقا» علمي در ميان کشورهاي اسلامي در مقايسه با کشورهاي توسعه يافته آگاه نباشد چه اينکه آمارها و ارقام ها نشان از آن مي دهد که عملا مراکز علمي و دانشگاهي حدود 56 کشور اسلامي عملا جايگاه فراخور شايسته در جهان نداشته اند و بطوري که در رتبه بندي هاي اعلام شده جهان دانشگاه هاي کشورهاي اسلام وضعيت نامطلوبي داشته اند با اين حال با توجه کشورهاي اسلامي و افزايش توجه به نهادي همانند اتحاديه دانشگاه ها ي جهان اسلام ما در يک دهه گذشته شاهد افزايش جايگاه دانشگاه هاي اسلامي کشورهايي نظير ايران ،ترکيه ،پاکستان و حتي مصر و مالزي در رتبه هاي جهاني بوده ايم در کنار اين افزايش توجه به نقش اتحاديه دانشگاه هاي جهان اسلام در همگرايي پيوند دانشگاه هاي جهان اسلام در يک دهه گذشته باعث شده است که برخلاف بسياري از نهادهاي اسلامي سازمان کنفرانس اسلامي اين اتحاديه با برعهده گرفتن نقشي پويا قادر به توجه و افزايش نگاه مجامع علمي جهان به اين اتحاديه و حدود 200 دانشگاه عضو آن شود، در حقيقت آغاز همگرايي و توجه فزاينده به نقش اتحاديه و سپس افزايش نقش آفريني اين نهاد در مناسبات دانشگاهي جهان اسلام تاثيرات ملي و جهاني زيادي براي کشورهاي مسلمان داشته است در اين ميان کشور ما ايران توانسته است نقش مهمي در اين مناسبات داشته باشد بطوري که با برگزاري اخير مجمع اتحاديه دانشگاه هاي جهان اسلام از تلاش هاي دانشگاه آزاد اسلامي و رياست  سه دوره متوالي اتحاديه دانشگاه هاي جهان اسلام و رئيس هيات امناي دانشگاه مجازي اسلامي تقدير به عمل آمد تقديري که در جايگاه خود نشان دهنده توجه کشورهاي اسلامي به اثرات سودمند و مفيد اين اتحاديه در راستاي اهداف آيسيسکو از جمله توسعه علوم و فنون و توسعه فناوري اطلاعات در کشورهاي اسلامي است .

در اين حال بايد توجه داشت که موفقيت هاي فوق در کنار تاسيس دانشگاه مجازي اسلامي که هم اکنون رياست هيات امناي آن به عهده دانشگاه آزاد اسلامي محول شده است به نوعي گام علم و اساسي ديگري در پيوند دادن دانشگاه هاي جهان اسلام ،افزايش ارتباطات علمي استادان و دانشجويان ،تبادل تجربيات و دستاوردهاي علمي ،جلوگيري از مهاجرت نخبگان جهان اسلام به کشورهاي توسعه يافته و برداشتن مرزهاي علمي بين کشورهاي اسلامي تلقي مي شود. در اين راستا دانشگاه مجازي اسلامي مي تواند بر عهده گرفتن نقش فعالي در گستره جهان اسلام در کنار نقش علم اتحاديه دانشگاه هاي اسلامي در کنار گسترش مبادلات علمي بين کشورهاي اسلامي بويژه کشورهاي قدرتمند اسلامي نقش مهمي در تقريب مذاهب اسلامي نيز بازي مي کند چه اينکه گرد آمدن حدود 200 دانشگاه جهان اسلام در زير پوشش اين اتحاديه و افزايش مبادلات همگرايي را افزوده و در کنار آن بر کاهش اختلافات مذهبي تاثير زيادي مي گذارد و چه اينکه رشد علوم و فنون در جهان اسلام در کنار افزايش توجه جهانيان به رشد دانش و توسعه در پهنه کشورهاي اسلامي هدفي است که اتحاديه در سه دوره گذشته گام هاي بزرگي در آن راستا برداشته است.  

آرمان:بحث حجاب و جامعه

«بحث حجاب و جامعه»عنوان سرمقاله ي روزنامه‌ي آرمان به قلم معصومه ابتکار است كه در آن مي‌خوانيد؛ بعد از انقلاب اسلامي ايران شرايط و فضايي فراهم شد که اکثريت قاطع جامعه به‌طور خودکار و با انتخاب آگاهانه به سمت تحقق ارزش‌هاي ديني همه جهات در زندگي ، از جمله پوشش ولباس پيشرفت کرديم. اين امر فقط اختصاص به بحث حجاب خانم‌ها نداشته بلکه نوع پوشش آقايان هم مطرح بوده و کلا يک تحول عظيم اتفاق افتاد و تدريجا اين تحولي که با رويکرد آگاهانه و ارادي و اعتقادي بود، تبديل به يک ضابطه اجتماعي شد و گاه از مقررات اجتماعي نيز از آن ياد مي‌شود. مشکل از زماني پيش آمد که عده‌اي تصور کردند مي‌توانند چيزي که ابتدا با آگاهي انتخاب و اراده ملي شکل گرفته بود با شيوه‌هاي قهري پيش ببرند! نسل جوان با مشکلات زيادي روبرو است. ازجمله کمي توجهي به هويت جوانان.

امر به معروف و نهي از منکر به ظاهر خلاصه نشود. جوان امروز، مشکلات زيادي دارد که عبارتند از، بيکاري، معيشت و...بايد از روش و شيوه‌هايي استفاده کنيم که جوان جامعه بتواند در فضايي سالم و آزاد مباحث را بشنود و بهترين آن را انتخاب کند. با جبر در گذشته هم جواب نگرفتيم. يعني اين طرح‌ها در گذشته هم انجام شده. يک مدتي يک فضايي بوده و فقط يک يا دو هفته تاثير گذاشته است. فکر مي‌کنم اگر درجامعه فرهنگ‌سازي کنيم در زمينه‌هاي ديگر خودبه‌خود مشکلات بدحجابي نيز رفع مي‌شود. بايد مسئولان و کساني که دررأس کارند براي ساير افراد جامعه الگو باشند.

يعني مواظب رفتار اجتماعي،‌اقتصادي و ‌فرهنگي خود باشند. حتي در جمله‌اي که مي‌گويند«دعوت کنيد مردم را به سوي خدا» به روش‌هاي غير زباني اشاره دارد. اين امر خداوند است که فقط با زبان دعوت نکنيد بلکه با رفتارتان اين کار را کنيد. ما بايد رفتارمان زينت بخش دين و بزرگان دين باشد. اين را اولياي دين از ما خواستند و گفتند براي ما زينت باشيد. کساني که در رأس کارند، مسئوليت بيشتري دارند که رفتارشان مطابق با اصول رفتار اسلامي باشد.

چون ممکن است برخي مسئولان در جامعه اسلامي گاه در مقابل کار خلاف دوستشان يا هم حزب‌شان برخورد قاطع نکنند و خيلي راحت از او بگذرند و او را به چشم شهروند عادي نبينند، بلکه به چشم دوست رفتارش را بررسي ‌کنند. آنگاه ديده مي‌شود مردم جامعه که باهوشند، رفتار ما را زير نظر دارند و اين رفتار در جامعه منعکس مي‌شود. بايد امر به معروف و نهي از منکر برعکس نيز باشد. يعني از سمت مردم هم به سوي مسئولان (صاحبان منصب) باشد. مردم حق دارند و بايد واليان خودشان را کساني که متصديان امورند، منصب دارند، ثروت در اختيارشان است و بودجه در اختيارشان است را امر به معروف کنند و اگر در اين امر فرهنگ‌سازي شود بسياري از مشکلات جامعه نيز حل مي‌شود.

ما نبايد از خانواده هم در بحث حجاب دور شويم، زيرا در خانواده هم رفتارها تاثير گذارند، اگر رفتار ،‌رفتارهاي منطقي باشد، حرمت جوان و احترام جوان را داشته باشند، اگر يک فضاي معنوي و يک فضاي آزاد و ديدگاه‌ها در خانواده که سلول اوليه جامعه است، شکل گيرد به طبع در جامعه هم مشکلات قابل حل است. اول خانواده وبعد جامعه در سالم بودن افراد نقش دارند اما در کل هم خانواده و هم جامعه روي هم تاثيرگذارند و...

دنياي اقتصاد:تاثير بحران يورو بر بورس تهران

«پيام بيانيه تهران؛ تعامل به جاي تقابل»،«ما و جاسوسان ساده»،«گزينه هاي راهبردي در بيانيه تهران»،«شکل اجتماعي پديده ها و سياستگذاران»،«چالش بازيگران جديد»،«فعلا يک هيچ به نفع ايران اما بازي ادامه دارد»،«بازي اتمي ايران»،«تاثير بحران يورو بر بورس تهران»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم عليرضا كديور است كه در ان مي‌خوانيد؛به اعتقاد بسياري از كارشناسان و فعالان بازار سرمايه، بورس تهران در حال حاضر دماسنج اقتصاد كشور نيست؛

چراكه تركيب صنايع و شركت‌هاي حاضر در بورس به گونه‌اي است كه هم‌اكنون بيش از 60 درصد ارزش بازار متعلق به شركت‌هاي توليدكننده مواد خام است. شركت‌هاي فعال در صنايع فلزي و معدني، پتروشيمي و پالايشگاهي با توجه به تعرفه‌هاي موجود و فروش محصولات خود به قيمت‌هاي جهاني، كفه ترازوي بورس تهران را به سمت قيمت‌هاي جهاني سنگين كرده‌اند؛ اما اين ناموزوني در بورس، از سال 85 و در پي عرضه شركت‌هاي بزرگ دولتي در قالب اجراي سياست‌هاي كلي اصل 44 (با توجه به زمينه فعاليت اين گونه شركت‌ها) بيش از پيش تشديد شده است.

نمونه بارز تاثيرپذيري بالاي بورس از قيمت‌هاي جهاني، بازدهي 30 درصدي بورس در نيمه اول سال 87 در پي جهش قيمت جهاني مواد خام و ثبت ميانگين بازدهي 33- درصدي در نيمه دوم همان سال پس از بروز بحران جهاني اقتصاد است. وضعيتي كه به وضوح تاثيرگذاري بالاي روند حركت قيمت‌هاي جهاني بر سودآوري شركت‌هاي مرتبط و حتي روند كلي بورس تهران را نشان مي‌دهد.

از سوي ديگر، بررسي روند حركت قيمت جهاني نفت، فلزات، مواد نفتي و محصولات پتروشيمي حكايت از رابطه معكوس نرخ برابري دلار آمريكا در مقابل ساير ارزهاي بين‌المللي و قيمت اين گونه مواد دارد.به بيان ديگر تضعيف دلار آمريكا در مقابل ساير ارزها، رشد قيمت‌هاي جهاني و تقويت دلار، افت قيمت‌ها را در پي دارد. حال در شرايطي كه طي روزهاي گذشته، بحران اقتصادي، حوزه يورو را مورد تهديد قرار داده و منجر به افت ارزش يورو در مقابل دلار آمريكا و تقويت دلار شده است، قيمت جهاني مواد خام مسير نزول را در پيش گرفته‌اند. بررسي روند تغييرات يورو در برابر دلار آمريكا نشان مي‌دهد پس از ثبت بالاترين نرخ برابري اين دو ارز در سطح 599/1 در 15 جولاي 2008، يورو با شيبي ملايم به برابري 512/1 در اوايل دسامبر 2009 رسيده است؛ اما طي 6 ماه گذشته، برابري يورو در برابر دلار با افت 5/18 درصدي به سطح 24/1 تنزل يافته است. وضعيتي كه پس از يك دوره خوش‌بيني درخصوص جهش قيمت‌هاي جهاني در اسفند 88 و فروردين 89، قيمت جهاني نفت، فلزات غيرآهني، بيلت فولادي و برخي از محصولات پتروشيمي را با افتي مشابه يورو توام ساخته است.

اما در حال حاضر به نظر مي‌رسد بورس تهران به واسطه چند عامل، تاكنون نسبت به اين سقوط معنادار و احتمالا مدت‌دار واكنش نشان نداده است. در اين ميان نخستين عامل به خوش‌بيني نسبت به بهبود قيمت‌ها در ماه‌هاي پيش رو در سال‌جاري (با توجه به گذشت تنها دو ماه از سال كاري) بازمي‌گردد. از سوي ديگر نزديكي به فصل مجامع و انتظار براي دريافت سود نقدي، تا حد زيادي بار منفي رواني ناشي از سقوط قيمت‌هاي جهاني را تعديل كرده است. اما به هر رو به نظر مي‌رسد تداوم تقويت ارزش برابري دلار آمريكا نسبت به ساير ارزها و سقوط يا حتي ثبات قيمت‌هاي جهاني در سطح فعلي مي‌تواند پس از گذر از فصل مجامع و تقسيم سود نقدي (با توجه به كاهش ارزش ذاتي شركت) روزهاي متفاوتي را براي بورس تهران رقم زند. روزهايي كه تاثيرات اجراي قانون هدفمندسازي يارانه‌ها، نيز به تدريج خود را نشان خواهد داد.

جهان صنعت:خوش‌نشين

«خوش‌نشين»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جهان صنعت است كه در آن مي‌خوانيد؛اقتصاد ايران يک اقتصاد تورمي است. اين تورم، همه‌جانبه و دايمي در اقتصاد کشور جا خوش کرده است. هرگاه تورم زيادتر مي‌شود، قدرت خريد هم کمتر مي‌شود بنابراين تقاضا براي پول نيز به‌طور متناسب با قدرت خريد واقعي (و نه اسمي) دچار تغيير مي‌شود.

در اين رابطه بايد دانست که مازاد عرضه پول (که به‌وسيله بانک‌ها ايجاد مي‌شود) نيز به نوبه خود تورم‌زا بوده و به نزول «قدرت خريد پول» دامن مي‌زند.شايد اين ادعا را هم بتوان مطرح کرد که افزايش عرضه پول، راسا ساز‌و‌کاري است که در نهايت به محدوديت «پول حقيقي» منجر خواهد شد. اما در هر حال اين ذات بازار پول است که طي آن در کوتاه‌مدت تقاضاي پول را به‌واسطه عرضه اسمي پول نقد تامين کند. امادر بلندمدت، همين مکانيزم باعث کاهش قدرت خريد و افزايش تورم شده و چرخه کاهش نقدينگي را دامن مي‌زند. از اين رو است که عرضه بدون محدوديت پول نقد را نمي‌توان يک راه‌حل قطعي و کارآمد تلقي کرد چراکه چرخه فوق را در قالب يک دور باطل استمرار مي‌بخشد.

در ايران مسووليت تدوين و نظارت بر حسن اجراي سياست‌هاي پولي بر عهده بانک مرکزي قرار دارد. بنابراين اگر بپذيريم که کنترل تورم به‌عنوان يکي از اساسي‌ترين نيازهاي بازار پول هم برعهده اين بانک است با اين اوصاف بايد پذيرفت که سياست‌هاي پولي بانک مرکزي فاقد کارايي موثر از جنبه تاثير و اجرا هستند.

ناگفته پيداست که يکي از بهترين شيوه‌هاي مبارزه با تورم، تکيه بر سياست‌هاي پولي مناسب است (در کنار ساير سياست‌ها از جمله سياست‌هاي مالي). براي مثال تن‌دادن به کسري بودجه‌هاي سنگين و متوالي و همچنين بي‌انضباطي‌در ساختارها و سيستم‌هاي مالي نيز در امر مبارزه با تورم اختلال ايجاد مي‌کنند. در اينجا اگر بانک مرکزي و سياست‌هاي پولي را مسوول بدانيم، ظاهرا چندان بي‌انصاف نبوده‌ايم. دقت داريم که اين بانک مسووليت حفظ و حراست از ارزش مبادله‌اي پول را هم بر عهده دارد.

پول:آقاي استانيسلاوسکي و پول ملي

«آقاي استانيسلاوسکي و پول ملي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي پول به قلم مهرداد خدير است كه در آن مي‌خوانيد؛ نکته‌اي که از زبان آقاي طهماسب مظاهري، رييس کل پيشين بانک‌ مرکزي در پانل تخصصي کنفرانس پولي و ارزي بيان شده چندان جدي و قابل تامل است که ضرورت دارد کارشناسان و محافل مختلف اقتصادي و حتي سياسي و اجتماعي بر آن درنگ کنند و قبل از همه مجلس و بويژه اقتصاددانان و اقتصاد‌خوانان آن به‌هوش باشند.
 
هشدار تلويحي رييس کل سابق، درباره تامين پول موردنياز هدفمند کردن يارانه‌ها از بانک مرکزي است. مفهوم ديگر اين جمله اين است که کار از برداشت از ذخيره‌ ارزي گذشته و احتمالا قرار است از نظام بانکي استقراض صورت گيرد.
 
با اين توجيه که ابتدا يارانه‌هاي نقدي در استان‌هايي که اجراي آزمايشي شروع شده واريز و بعد حذف و هدفمندي اجرا مي‌شود. به اين معني که چون «دخل» اين پروژه فعلا نرسيده و تمام آن «خرج» است، منابع آن را بايد از جاي ديگر تامين کنند. حال آنکه يگانه منبع براي هزينه‌‌کردي با عنوان «پرداخت يارانه نقدي» بايد همان درآمدي باشد که از افزايش قيمت‌ها حاصل مي‌آيد. به بيان روشن‌تر مثلا وقتي قيمت برق چند برابر مي‌شود دولت هم نيمي از اين درآمد را به يارانه بگيران متقاضي مي‌دهد.
 
تامين اعتبار هدفمندي يارانه‌ها از بانک مرکزي و با چاپ پول اما اذعان به تحقق نيافتن پيش‌بيني‌هاست، همچنان‌که پيش از اين تصريح شده بود با افزايش قيمت‌ها، مصرف کاهش مي‌يابد و دولت همزمان نمي‌تواند هم در پي اصلاح الگوي مصرف باشد و هم تشويق به افزايش براي کسب درآمد.

اين را ديگر همه مي‌‌دانند که چاپ پول بدون پشتوانه پايه پولي (پول پرقدرت) را تضعيف مي‌کند و به تورم دامن مي‌‌زند. از سوي ديگر توجيه هدفمندسازي يارانه‌ها تنها در چارچوب اقتصاد آزاد امکانپذير است و همين اقتصاد آزاد با استقلال بانک مرکزي و نگاه صرفا پولي و غير دستوري نسبت وثيق دارد. از اين رو نمي‌توان از يک سو با مدل اقتصاد آزاد در ضرورت حذف يارانه‌ها داد سخن داد و از جانب ديگر بديهي‌ترين اصول آن را ناديده انگاشت و بانک را به ابزاري براي جبران کسري بودجه و کاستي‌هاي درآمدي بدل ساخت.
 
موضوع حساس‌تر و مخاطره‌آميزتر از اختلافات آکادميک و تفاوت در مقام نظر و تئوري است. مثلا در عرصه هنر و بازيگري ممکن است کارگرداني يا بازيگري پيرو مکتب «استانيسلاوسکي» باشد که معتقد بود بازيگر بايد در نقش مستحيل شود و ديگري پيرو «برشت» که به فاصله‌گذاري باور داشت و اينکه احساس کني بازيگر در حال ايفاي نقش است و خود نقش نيست.
 
در قبال پول و بانک هم دو نگاه وجود دارد. يکي نگاهي که آن را به مثابه ابزار مي‌نگرد و ديگري آنکه پول را کالا مي‌داند. اگر تفاوت دو مکتب استانيسلاوسکي و برشت، سليقه‌هايي را ارتقا مي‌دهد و بحث‌هايي را بيرون از زندگي روزمره دامن مي‌زند، تفاوت نگاه ابزاري و در خدمت اهداف دولت به پول با نگاه متناسب با اقتصاد رقابتي اما مي‌تواند پول ملي را به چنان ضعف و فتوري بکشاند که نه حذف سه صفر که قطاري از صفرها هم افاقه نکند.
 
خوب يا بد و واقعي يا اغراق‌آميز تضعيف شديد پول ملي آدمي را به ياد اقتصاد زيمبابوه مي‌اندازد؛ نمايشي که تفاوتي ندارد بازيگران آن، پيرو استانيسلاوسکي باشند و در نقش، حل و مستحيل و مضمحل شوند يا پيرو برشت و جابه‌جا يادآوري کنند که ما داريم نقش بازي مي‌کنيم.

ارسال به دوستان
دسته‌گلِ وزیر خارجه برای سردار حاجی‌زاده (عکس) ایران عضویتش را در سه سازمان بین المللی لغو کرد + اسامی ماجرای سرقت وسایل زنان هوادار تراکتورسازی از امانات ورزشگاه (+عکس) تصاویری از اجرای طرح عفاف و حجاب در تهران ۱۲ سوال جدی درباره پرونده کاظم صدیقی چرا جنگ ایران و اسراییل به نفع روسیه نیست؟ آمار غم انگیز از نابودی جنگل های ایران نماینده مجلس : آماده استفاده از سلاح هایی هستیم که قبلاً استفاده نکرده‌ایم قویترین پهپادهای نظامی جهان در سال ۲۰۲۴ (+عکس) بازرس سابق تسلیحات سازمان ملل : پاسخ تلافی جویانه ایران عامل « بازدارندگی » است با ۷ مرحله آلزایمر آشنا شوید؛ از تغییرات خاموش تا فراموشی کامل توصیه محسن هاشمی به زاکانی ؛ به جای ساخت مسجد ، مشکلات حمل‌ و نقل عمومی تهران را حل کنید جیلی گلکسی ئی5 ؛ رونمایی از یک شاسی بلند 1.3 میلیاردی (+تصاویر) بازداشت ۳۰۰۰ فلسطینی از زمان آغاز جنگ غزه ۱۰ هواپیمای جنگنده که افراد عادی نیز می‌توانند بخرند(+عکس)
وبگردی