۳۱ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۹:۳۴
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۱۷۸۲۳
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۸ - ۰۹-۰۳-۱۳۸۹
کد ۱۱۷۸۲۳
انتشار: ۰۹:۵۸ - ۰۹-۰۳-۱۳۸۹

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

كيهان: نسبت دولت با فرهنگ

«نسبت دولت با فرهنگ» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن مي‌خوانيد؛ «فعاليت هاي فرهنگي بايد از نگاهي ارزشي، آرماني و ديني عميق برخوردار باشد. امروز كشور به فعاليت هاي فرهنگي محتوايي و فعاليت هايي كه منجر به تقويت و احياي هويت انقلابي، ديني و آرماني مردم شود، نيازمند است».

آنچه در عبارت بالا نقل شد بخش هايي از سخنان رئيس جمهور محترم در نشست كارگروه فرهنگ و هنر استان كرمان بود كه روز چهارشنبه گذشته بيان شد و از استواري لازم برخوردار مي باشد. اين سخنان بيانگر راه روشني است كه دولت در ارتباط با مسايل فرهنگي در پيش دارد. در خصوص رابطه دولت و مقوله فرهنگ گفتني هايي وجود دارد كه به بعضي از موارد آن مي پردازيم.

1- دولت در نظام ديني داراي كاركردهاي مختلفي است كه فرهنگ يكي از اين كاركردها است و اساسا در اين حوزه هيچ نهاد ديگري به اندازه دولت تاثيرگذار نيست. جمع دانش آموزان و دانشجوياني كه از مهد كودك تا دانشگاهها در اختيار مراكز مرتبط با دولت هستند از 15ميليون نفر فراتر مي رود و جمع آموزگاران، مربيان، كادر اداري و اساتيدي كه در اين مكان هاي آموزشي- پرورشي به خدمت اشتغال دارند از 1.5 ميليون نفر فراتر مي رود. با اين وصف به ازاي هر 3.5 نفر شهروند ايراني يك نفر مستقيما تحت تاثير اين مراكز قرار دارد. علاوه بر اين دولت از طريق سازمان هاي فرهنگي اجتماعي- نظير سازمان تربيت بدني، سازمان ملي جوانان، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و دهها مركز ديگر- تاثيرات عميقي در عرصه هاي مختلف فرهنگي دارد بنابراين نمي توان و نبايد سهم دولت را در موفقيت هاي فرهنگي و نيز معضلات فرهنگي ناديده گرفت. كساني كه شعار دولت نبايد در حوزه فرهنگ دخالت كند را مطرح مي كنند عمدتا دولت را يك «مجري» به حساب مي آورند و حال آنكه دولت در عرصه هاي فرهنگي فقط مجري نيست بلكه پيش و بيش از آن «سياستگذار» و «برنامه ريز» است بر اين اساس بايد مهمترين مطالبات فرهنگي جامعه متوجه دولت باشد.

2- مسئوليت دولت در عرصه فرهنگ فقط در حوزه «سخت افزاري» نيست بلكه بيش از آن معطوف به حوزه نرم افزار است. خود رئيس جمهور محترم در نشست روز چهارشنبه با كارگروه فرهنگ و هنر كرمان به درستي به اين مسئله اشاره كرده و گفت: «بودجه هاي دولت براي فعاليت هاي فرهنگي نبايد براي اقدامات سخت افزاري مثل خريد و تجهيز ساختمان استفاده شود بلكه بايد در مسير فعاليت هاي محتوايي هزينه شود.»

متاسفانه در گذشته وقتي از دولت هاي سابق سؤال مي شد كه شما در عرصه فرهنگ چه كرده ايد بلافاصله به سراغ آمار و اعداد مي رفتند و مي گفتند تعداد دانشجويان از آن تعداد به اين تعداد رسيده و تعداد رشته هاي دانشگاهي از آن تعداد به اين تعداد رسيده و متراژ ساختمان هاي آموزشي ما از آن مقدار به اين مقدار رسيده است. حال آنكه سؤال از اينكه «در حوزه فرهنگ چه كرده ايد» يك سؤال نرم افزاري است نه سخت افزاري. از اين رو اهتمام دولت به جنبه هاي نرم افزاري فرهنگ مي تواند و بايد شايسته تقدير باشد.

3- مبناي حركت دولت در عرصه فرهنگ بايد «آرماني»، «انقلابي» و «ديني» باشد كه اين سه عنصر به خوبي در بيانات آقاي دكتر احمدي نژاد آمده بود. واقعيت اين است كه دولت نمي تواند بدون توجه به آرمان هايي كه مردم را به حركت درمي آورد، انقلابي كه براي برپايي آن دهها هزار خون پاك بر زمين ريخته شد، و ديني كه مهمترين عنصر تجديد حيات ملت ها و مهمترين پشتوانه منافع ملي كشور است، يك حركت فرهنگي را تعريف و تعقيب نمايد.

هر نوع فعاليت فرهنگي كه پشت به آرمان و انقلاب و دين باشد هر چند كه پر از زرق و برق مادي باشد و زبان تحسين گويان- فرار و آرمان گريز- را به حركت درآورد نمي تواند از سوي دولت پذيرفتني باشد كما اينكه از ساير بخش هاي نظام نيز پذيرفتني نيست.

متاسفانه طي دو دهه گذشته شاهد رسوخ عده اي از عناصر فرهنگي وابسته به محافل خارجي در مراكز تصميم گير فرهنگي نظام هستيم و به تجربه دريافته ايم كه اين رسوخ يافتگان از غفلت مسئولان ارشد اجرايي براي به انحراف كشاندن چرخه فرهنگي دولت استفاده مي كنند. در يك دوره اي ذيل عنوان بازگرداندن سرمايه داران و سرمايه هاي ايراني به ميهن، در يك دوره اي ذيل عنوان «گسترش آداب و فرهنگ ايراني» و امروز تلاش مي كنند تا ذيل عنوان «احياء ارزش هاي تاريخي و تمدني ايرانيان» وارد دستگاههاي اجرايي كشور شوند و دولت را به مسير انحراف بكشانند. واقعيت اين است كه جدا كردن ايران و اسلام از يكديگر و يا تقديم ايران به اسلام بيش از آنكه براي اسلام ضرري داشته باشد به ضرر ايران تمام مي شود. يك لحظه تصور كنيد كه از عرصه ادبيات كشور آثار شعراي مسلمان پارسي گوي كنار گذاشته شود و يا از فلسفه و كلام ايراني، آثار ناموران مسلماني نظير سهروردي، ابن سينا و ملاصدرا كنار گذاشته شود و نيز از آثار هنر نقاشي و معماري كه در دنيا به نام ايران به ثبت رسيده است آيا چيزي باقي مي ماند كه با آن ايران شناخته شود. ايراني ذوق ملي خود را با تعهد ديني در هم آميخت و از آميزش اين دو تمدن ايراني- اسلامي پديد آمد. حالا اگر كساني با بزرگ كردن الواح دوره هخامنشي و يا تطهير شاهان از انواع تيرگي ها درصدد باشد هويت ممتاز و متمايزي را براي ايراني دست و پا كند قطعاً بيراهه مي رود و اين هيچ خدمتي به اسلام و مسلمانان نيست.

4- دولت وظيفه دارد عرصه فرهنگ را به روي انسانهاي خدوم و متعهد و كارشناس باز كند و در مقابل ورود طراران و سارقان اين عرصه محكم بايستد و از ميراث فرهنگي و ديني كشور دفاع نمايد. پرواضح است كه دولت در اين عرصه نمي تواند «مولد» باشد و لاجرم بايد توليد فرهنگي را به كساني بسپارد كه در اين عرصه صلاحيت و خبرويت داشته و توامان دل در گرو دين و ايران داشته باشند. در اين عرصه دولت هرگز نمي تواند بگويد كه در عرصه فيلمسازي و يا موسيقي و يا هنرهاي تجسمي چون به اندازه كافي هنرمند خبير و با صلاحيت نداريم فعلاً آن را جولانگاه كساني مي كنيم كه مانند آب خوردن اين مملكت را به بيگانه مي فروشند، آبروي آن را در رسانه هاي دروغپرداز بيگانه به حراج مي گذارند و براي دين اين مردم هيچ ارزشي قايل نيستند. ما اجازه نداريم به دليل فقدان آب آشاميدني بهداشتي به مخاطبان خود آب هاي آلوده و بيماري زا بدهيم.

نكته ديگر در اين حوزه اين است كه عرصه فرهنگ آنجا كه به دين مربوط مي شود را بايد به متوليان اصلي و كارشناس آن- روحانيت- سپرد دولت در اين عرصه بايد براي خويش نقش «كارپرداز» قايل باشد نه بيشتر از آن. واقعيت اين است كه هيچ امري به اندازه دين «سهل ممتنع» نيست. دين براي بشر آمده است اما جز «اهل الذكر» نمي توانند عمق آن را دريابند و جز اهل آن نمي توانند حدود و ثغور آن را بيان نمايند. اين در حالي است كه حتي فقاهت- به معناي فني آن- در امر دين هم كافي نيست بلكه فردي كه وارد اين حوزه مي شود حتماً بايد از «طهارت» لازم برخوردار و به «مطهرين» متصل باشد- لايمسه الا المطهرون. اينكه عده اي با خواندن چند كتاب و يا ديدن چند نفر روحاني بتوانند خود را در جايگاه «مبلغ ديني» و مفسر آن جا بزنند، آفت بزرگ دينداري در طول تاريخ بوده است.

دولت در پيگيري امورات ديني بايد تابع محض «اسلام فقاهتي» باشد كه البته الحمدلله اين دولت بيش از هر دولت ديگري اين دلمشغولي و حساسيت را دارد.

دولت در مقولاتي مثل ولايت فقيه، مهدويت، نقش روحانيت شيعه و مراجع در جامعه اسلامي و... نبايد تفسيري خاص كه با تفاسير روحانيت اصيل ناسازگار است ارائه داده و با استفاده از فرصت هاي تبليغي به نشر آن ديدگاه ها بپردازد اين موضوعي است كه ممكن است در گام اوليه چندان اهميت نداشته باشد ولي از آنجا كه «زاويه كوچك» به بروز شكاف هاي بزرگ منجر مي شود دولت محترم كه اصالت خود را از باورهاي ديني و انقلابي مي گيرد بايد به اين نكات با حساسيت توجه كند.

5- بسياري در تلاش هستند كه با انگشت گذاشتن روي يك مسئله كه ابعاد آن هم چندان مشخص نيست چهره دولتي را كه براي احياء ارزش ها و آرمان هاي انقلاب كمر همت بسته است، مخدوش كنند و جالب تر آن كه اين كارها عمدتاً از سوي كساني مي شود كه طشت رسوايي شان از بام افتاده و حتي يك نقطه روشن از دينداري در پرونده خود ندارند. عده اي كه در سالهاي 78 و 79 آنقدر تندروي داشتند كه در حالي كه مسئوليت رسمي دولتي داشتند در پارك دانشجو در ميان جمعي آشوب طلب اعلام مي كردند:«عليه خدا مي توان راهپيمايي كرد» و در روزنامه صبح امروز با وقاحت مي نوشتند: -العياذبالله- «مفاد سوره يوسف با عقل جور درنمي آيد و متناقض است»! حالا اين ها دوره افتاده اند كه جريان حامي احمدي نژاد تندرو هستند و اصلاح طلبان و اصولگرايان بايد هم پيمان شوند و آن را از سر راه بردارند.

6- دولت كنوني به درستي در دوره اول متهم بود كه آن گونه كه در عرصه خدمات اقتصادي و اجتماعي تلاش كرده براي حوزه فرهنگ بودجه قابل توجهي اختصاص نداده است. در دولت دهم ما شاهد جبران اين مسئله هستيم و شاهد اختصاص بودجه هاي فراوان براي التيام آلام فرهنگي كشور هستيم اين بودجه ها به عبارتي از 20 برابر بودجه فرهنگي دولت نهم فراتر رفته است. اين البته جاي تقدير و تشكر دارد ولي در عين حال اين مسئله يك آفت هم دارد و آن ضعف در نظارت است. رئيس جمهور محترم خود با ظرافت به عدم كارسازي اين بودجه در امور سخت افزاري اشاره كردند ولي اين همه حرف نيست.

بايد كاركرد فرهنگي دولت در عرصه نرم افزاري به درستي تعريف شود تا اين اطمينان به دست آيد كه بودجه هاي فرهنگي به دست آدم هاي امين، انقلابي و متدين مي افتد و ثمره آن پس از 3-4 سال بهبود شرايط فرهنگي است. اگر اين نظارت به درستي صورت نگيرد و حساسيت لازم وجود نداشته باشد ممكن است بعد از پايان عمر اين دولت براي نيروهاي انقلابي و متدين يك افسوس باقي بماند، افسوس از فرصتي كه آمد ولي قدر آن دانسته نشد. البته شاكله سالم اين دولت جاي زيادي براي اين نگراني باقي نمي گذارد.

تهران امروز:از ميان احزاب، در برابر احزاب

«از ميان احزاب، در برابر احزاب»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي تهران امروز به قلم حسام‌الدين كاوه است كه در آن مي‌خوانيد؛تازه‌ترين اظهارنظر محمود احمدي‌نژاد رئيس‌جمهوري و از موسسان و بنيانگذاران جمعيت ايثارگران با واكنش تند محافل سياسي، احزاب و تشكل‌هاي گوناگون به‌ويژه دو طيف اصولگرا مواجه شد.

رئيس‌جمهوري در جريان سفر به كرمان گفته بود: «احزاب و گروه‌ها با اينكه محترمند، اما حق دخالت در امور كشور را ندارند.»

شايد يادآوري اين واقعيت كه «حق تعيين سرنوشت» يكي از حقوق اساسي ملت در قانون اساسي توصيف شده و نيز فعاليت احزاب و تشكل‌هاي سياسي در چارچوب قوانين مدون از جمله قانون اساسي به رسميت شناخته شده است، تكرار مكررات به نظر آيد اما صرف نظر از مفاد موادي از قانون اساسي كه به حقوق مزبور به صراحت تاكيد كرده‌ است، نقش احزاب در سازماندهي به گرايش‌هاي مردم و از خلال ايجاد تشكل‌هاي سياسي، زمينه‌سازي براي حضور مستمر مردم در عرصه و صحنه‌هاي مختلف سياسي را نمي‌توان ناديده انگاشت.

از نگاه برخي از چهره‌هاي سياسي كه از اتفاق، خود با حمايت احزاب و گروه‌هاي سياسي در مصدر رياست نشسته‌اند، ممكن است احزاب تنها نقش تشويق و ترغيب افكار عمومي در دوره‌هاي مختلف انتخابات را داشته باشند.

بي‌درنگ بايد افزود حتي اگر چنين تصوري وجود داشته باشد بر فرض وجود كامل نيست، احزاب و تشكل‌هاي سياسي نمي‌توانند تنها در دوره‌هاي انتخاباتي فعال باشند و در فاصله دوره‌هاي انتخاباتي تنها نقش تزييني را ايفا كنند. پوشيده نيست كه يكي از مهم‌ترين راه‌هاي نظارت مستمر مردمي برعملكرد دستگاه‌هاي اجرايي، حضور و فعاليت جدي احزاب و نظارت و رصد كردن فعاليت‌هاي قوه مقننه و قوه مجريه است.

رسالت:ارزيابي کارنامه يک ساله و نصيحت به رقبا

«ارزيابي کارنامه يک ساله و نصيحت به رقبا»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رستان به قلم محمد کاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خو.انيد؛کارنامه دولت در يک سال گذشته يک کارنامه شفاف و روشن در سياست خارجي و سياست داخلي است. دولت به مفهوم حاکميت يک جنگ نرم را در مقياسي که از سوي آمريکايي ها و انگليسي ها مديريت مي شد پشت سر گذاشت و مردم با بصيرت به ژنرال هاي انقلاب مخملي «نه» گفتند و از انقلاب صيانت کردند. رهبري معظم انقلاب با دفاع جانانه از راي ملت در پاسداشت جمهوريت اجازه شيطنت به عناصر غافل و خائن ندادند. دولت دهم يک سال است مستقر شده است و با اقتدار در صحنه هاي جهاني عمل مي کند.

دشمن در9  دي و22  بهمن شکست را پذيرفت و پياده نظام خود را از خيابان ها جمع کرد و کف خيابان را براي تسويه حساب مناسب نديد. اما معارضه با دولت و نظام همچنان در دستور کار آنان است. رقيب بي هيچ دليل حقوقي هنوز مي گويد «راي من کو» و مشارکت40  ميليوني و راي25  ميليوني مردم به منتخب خود را به رسميت نمي شناسد.

 رقيب به تحريک منافقان و معاندان نظام در روزهاي13  آبان،16  آذر، روز قدس و روز عاشورا از مرزهاي فکري و عقيدتي اعلام شده خود عبور کرد و رودرروي اصول و ارزش هاي نظام و انقلاب و مردم قرار گرفت.

رقيب خود را از مرتبت اپوزيسيون قانوني به اپوزيسيون غيرقانوني فروکاهيد و حتي در دفاع از محاربان با نظام هم هيچ پرده پوشي نکرد. آمريکا و اروپا تمام قد از رقيب که در سير و سلوک سياسي خود به مرز محاربه و معارضه با نظام و مردم رسيده دفاع مي کنند و تمام امکانات سياسي - تشکيلاتي و ارتباطي خود را در اختيار سران فتنه و پياده نظام آنها که همه گروه هاي معاند و معارض نظام را در بر مي گيرد قرار داده است.

ملت ما با هوشمندي و بصيرت با پيروي از رهبر معظم انقلاب همه مراحل آزمون وفاداري به اسلام و نظام و انقلاب را طي کرد و در اين آزمون الهي نيز پيروز و سرافراز بيرون آمد.

اکنون ملت گفتمان پيشرفت، عدالت و خدمت را که توسط دولت نمايندگي مي شود پذيرفته و حمايت مي کند و آن را در آراي نوراني خود در مقياس40  ميليون نشان داده است. رقيب رو درروي ملت گفتمان آشوب و براندازي را پيش گرفته و دنبال فرصت مي گردد با زخم زبان، دروغ پردازي و فريب ريخت حکومت را زشت و غير انساني جلوه دهد.

اين کمترين به عنوان رو سياه ترين بنده خدا در اندازه  اي نيستم که نصيحت به کساني کنم که روزگاري جزء «رجال سياسي- مذهبي» کشور بودند.

اما از روح پر فتوح امام(ره) الهام گرفتم که از زبان آن پاکمرد تاريخ معاصر سخني با کساني داشته باشم که طي يکسال گذشته خاطرملت ايران را مکدر کرده و دل دشمنان قرآن و اسلام را شاد کردند.

کساني که امنيت ملي را به مخاطره انداختند و با اعمال غير عقلاني خود در دشمنان قسم خورده نظام اميدواري ايجاد کردند.

امام خميني(ره) در بند «ن» وصيت نامه سياسي- الهي خود با ذکر و شناسايي همه لايه هايي که به نوعي با انقلاب و اسلام سرناسازگاري دارند سخن مشفقانه و ناصحانه دارد.
لذا با يادآوري و خلاصه نويسي اين بند از وصيت نامه امام(ره) اميدوارم همه کساني که مخاطب امام در  بي مهري به نظام و انقلاب هستند کمي انديشه کنند.

امام خميني(ره) بنيانگذار جمهوري اسلامي در بند «ن» وصيت نامه خود به اشخاص و گروهک هايي که در ضديت با ملت و جمهوري اسلامي و اسلام فعاليت مي کنند و از فريب و دروغ پردازي و توطئه پرهيز ندارند مي فرمايند؛

1- مسير يک ملت فداکار را با ترور و انفجار و دروغ پردازي نمي شود منحرف کرد.
2- دولت را نمي توان با شيوه هاي غير انساني و غير منطقي ساقط کنيد.
3- ملت با شما نيست، جز دشمن تراشي کار ديگري نتوانستيد بکنيد.

4- نصيحت مي کنم از کارهاي بي فايده و غير عاقلانه دست برداريد و گول جهانخواران را نخوريد. توبه کنيدخدا ارحم الراحمين است،ملت ان شاء الله از شما مي گذرد.
5- نصيحت مشفقانه من به شما آن است که از راه اشتباه برگرديد و با محرومين جامعه که با جان و دل به جمهوري اسلامي خدمت مي کنند متحد شويد.

6- من به شما احزاب و گروه ها، چه آناني که به چ‘ گرايي معروف - اگر چه بعضي شواهد و قراين دلالت دارد که اينان کمونيست آمريکايي- هستند و چه آنان که از غرب ارتزاق مي کنند و الهام مي گيرند... وصيت مي کنم که به ملت بپيوندند... با دولت تشريک مساعي نموده و از ياغيگري و خدمت به بيگانگان و خيانت به ميهن دست بردارند.

7- وصيت من به گروه هاي مسلمان که از روي اشتباه به غرب و احيانا به شرق تمايل نشان مي دهند... آن است که بر سر اشتباه خود پافشاري نکنند و با شهامت اسلامي به خطاي خود اعتراف و با دولت و مجلس و ملت مظلوم براي رضاي خداوند همصدا و هم مسير شده و اين مستضعفان تاريخ را از شر مستکبران نجات دهيد.

8- وصيت من به نويسندگان و گويندگان و روشنفکران و اشکال تراشان و صاحب  عقدگان آن است که به جاي آنکه  وقت خود را در خلاف مسير جمهوري اسلامي صرف کنيد و هر چه توان داريد در بد بيني و بد خواهي و بد گويي از مجلس و دولت و سايرخدمتگزاران به کار بريد و]به جاي اينکه[  با اين عمل کشور خود را به سوي ابر قدرت ها سوق دهيد، با خداي خود يک شب خلوت کنيد و اگر به خداوند عقيده نداريد با وجدان خود خلوت کنيد ببينيد آيا با کدام معيار و با چه انصاف خون اين جوانان قلم قلم شده را در جبهه ها ناديده مي گيريد.... و به اختلاف انگيزي و توطئه هاي خائنانه دامن مي زنيد و راه را بر مستکبران و ستمگران باز مي کنيد.
 
مردم سالاري:صدا و سيما و فارسي وان

«صدا و سيما و فارسي وان»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم حميدرضا شکوهي است كه در آن مي‌خوانيد؛اظهارات اخير رئيس سازمان صدا و سيما در مورد ارسال پارازيت  روي شبکه هاي ماهواره اي را وقتي در کنار اعتراض جديد کارگردان فيلم تازه اکران شده «دختران» به عزت الله ضرغامي در مورد عدم پخش تبليغات اين فيلم در صداوسيما قرار دهيم به نتايجي مي رسيم که مرور آن خالي از لطف نيست.

رئيس سازمان صدا و سيما که خود در کنگره جمعيت ايثارگران انقلاب اسلامي شرکت و در آن سخنراني کرده بود و گزارش کامل مراسم آن نيز در شبکه خبر پخش شد گفته بود که: «اين روزها درباره فارسي وان اطلاع رساني مي شود. اين شبکه تعدادي از سريال ها را دوبله مي کند... و آنقدر حوزه سرگرمي را گسترش مي دهد که در خانواده ها روابط نامشروع بين محارم نيز به راحتي نمايش داده مي شود...

همچنين نظرسنجي ها هم نشان مي دهد درصد بسيار بالايي از بينندگان فارسي وان اذعان دارند که فيلم هاي اين شبکه فسادآميز است. حال که چرا مردم، اين شبکه را تماشا مي کنند، مساله ديگري است». جالب اينجاست که رئيس سازمان صدا وسيما از کنار موضوع اصلي به راحتي عبور مي کند و اينکه «چرا مردم اين شبکه را تماشا مي کنند»، مساله ديگري مي داند در حالي که عامل اصلي رويکرد نادرست برخي مردم به اين شبکه ماهواره اي را بايد تا حد زيادي در عملکرد صدا و سيما يعني مجموعه تحت مديريت آقاي ضرغامي جست وجو کرد. قطعا آن دسته از افرادي که فارسي وان را تماشا مي کنند، خلا » مهمي در برنامه هاي تلويزيوني سيماي جمهوري اسلا مي ايران ديده اند که به سمت فارسي وان گرايش پيدا کرده اند و اين موضوعي است که صدا و سيما نمي تواند پاسخگوي آن نباشند. در اين ميان، قاسم جعفري کارگردان فيلم «دختران» درنامه اي به  رئيس سازمان صدا وسيما، نسبت به عدم پخش تبليغات اين فيلم سينمايي در رسانه ملي اعتراض کرد و نوشت: جايي خواندم که فقط 45شبکه فارسي زبان در فضاي  مجازي عليه کشورمان فعالند و رسانه ملي ما به رياست جنابعالي قرار بوده و هست به جنگ شبکه هايي که چون قارچ از هر نقطه اي مي رويند برود.

شنيده ام فارسي وان با دوبله سريال هايي پر بيننده، متاسفانه گوي سبقت را از ما ربوده و کم کم مردم، خصوصا جوانان و نوجوانان در اوج ساعات پربيننده تلويزيون، به جاي رسانه ملي، فارسي وان را تماشا مي کنند...». اما گويا اين موضوع که چرا مردم اين شبکه را تماشا مي کنند، از ديدگاه رئيس سازمان صدا وسيما مساله ديگري است; نيازي به تفصيل نيست چرا که ماجرا به خودي خود روشن است. اي کاش  رسانه ملي، بيش از آن که در انديشه مسائل حاشيه اي باشد به مسايل اصلي و محوري  تري مي پرداخت، آنگاه قطعا اين همه طرفدار جذب شبکه هاي ماهواره اي معلوم الحال نمي شدند; شبکه هايي که فرهنگ اصيل ايراني و ملي و ديانت اسلا مي و خانواده هاي ما را نشانه رفته اند.

وطن امروز:کارت‌هاي باخت رئيس‌جمهور جوان

«کارت‌هاي باخت رئيس‌جمهور جوان»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي وطن امروز است كه در آن مي‌خوانيد؛بايد اين روزها را به خاطر سپرد. پسر جوان کاخ سفيد سال‌ها بعد قطعا خاطرات خوبي از اين روزها نقل نمي‌کند. باراک اوباما اين روزها 2 باخت همزمان را تجربه مي‌کند و ماجرا وقتي جالب مي‌شود که ايران بيشترين فايده اين باخت‌ها را برده است. اجلاس بازنگري معاهده «ان‌پي‌تي» روز گذشته به پايان رسيد. چهارم ماه مه، زماني که اين اجلاس آغاز شد روزنامه لوموند در گزارشي نوشت: اين کنفرانس صحنه «زورآزمايي ايران و آمريکاست». اينک در 29 مه، نتيجه اين زورآمايي را فقط در يک جمله مي‌توان خلاصه کرد: «آمريکا باخت.» چرا؟

1- در سند نهايي کنفرانس بازنگري «ان‌پي‌تي» مهم‌ترين موضوعات محل مناقشه معاهده «ان‌پي‌تي» عنوان شد. موضوع هسته‌اي ايران نه تنها به عنوان هيچکدام از سرفصل‌هاي اين سند قرار نگرفت، بلکه در زيرفصل‌هاي اين سند نيز نامي از ايران ديده نمي‌شود. يعني در واقع تمام تلاش ايالات متحده براي گنجاندن برخي مفاد ضدايراني در اين سند ناکام ماند. به عنوان مثال موضوع منع کشور‌ها از خروج از «ان‌پي‌تي» و نيز مرتبط ساختن برنامه‌هاي هسته‌اي به استعداد نظامي کشورها از جمله مواردي است که ايالات متحده درصدد بود با گنجاندن آنها در سند نهايي اين اجلاس، فشار هسته‌اي را بر ايران مضاعف کند. به هرحال در اين حوزه، آمريکا توفيقي نيافت.

2- عدم توفيق ايالات متحده البته با يک ضربه سهمگين نيز مواجه شد. سند پاياني اجلاس بازنگري «ان‌پي‌تي» در سر فصل «خاورميانه؛ مهم‌ترين محور مذاکرات مجمع» از اسرائيل خواسته به عضويت اين معاهده درآيد. ارزيابي بهتر و دقيق‌تر از تلاش براي عضويت رژيم صهيونيستي در معاهده «ان‌پي‌تي» در حالتي صورت مي‌گيرد که بند‌هاي اين سرفصل بخوبي مطالعه شود. کشورهاي حاضر در اين اجلاس در سند پاياني خود صراحتا بر «عاري‌سازي خاورميانه از سلاح هسته‌اي و ساير سلاح‌هاي کشتار جمعي» تاکيد کرده‌اند. قطعا عضويت رژيم صهيونيستي مي‌تواند به عنوان نخستين گام براي تحقق اين مهم ارزيابي شود. البته حمايت برخي اعضاي «ان‌پي‌تي» – نظير آمريکا، فرانسه و انگليس- از رژيم صهيونيستي دورنماي اين موضوع را اميدوارکننده نشان نمي‌دهد.

3- محمود احمدي‌نژاد 4 مه ‌در افتتاحيه اجلاس به سخنراني پرداخت و 11پيشنهاد را مطرح کرد. پيشنهادات رئيس‌جمهور بر يک محور اساسي استوار بود: «عاري‌سازي دنيا از سلاح هسته‌اي.» برآيند مفاد 11 پيشنهاد احمدي نژاد نيز همين مهم را حاصل مي‌کرد. البته هدف نزديک رئيس‌جمهور قرار دادن اسرائيل در چارچوب الزام‌آور «ان‌پي‌تي» بود. سند پاياني اجلاس نيز تا حدود زيادي از دغدغه‌هاي مشترک جمهوري اسلامي ايران با ديگر کشورهاي دنيا خبر مي‌دهد. علاوه بر تاکيد مجدد اعضاي حاضر در اجلاس بازنگري «ان‌پي‌تي» بر اجرا و پايبندي به ماده 6، اقدام بي‌سابقه دعوت از رژيم اشغالگر قدس براي عضويت در «ان‌پي‌تي» را مي‌توان يک پيروزي بسيار بزرگ براي ايران و کشورهاي خاورميانه تلقي کرد. به عبارت ساده‌تر ناکامي ايالات متحده در تحديد قانوني ايران، با فشار قانوني به همپيمان خاورميانه‌اي اين کشور همراه شد.

4- يکي ديگر از دلايل ناکامي ايالات متحده را بايد در افزايش گستره فعاليت ايران جست. حضور فعال در مجامع ديپلماتيک در ابتدا حوزه تاثيرگذاري آمريکا را دچار خدشه کرده و در ادامه توانسته دامنه تاثيرگذاري نظرات جمهوري اسلامي را توسعه دهد. به عنوان مثال حضور رئيس‌جمهور در اجلاس بازنگري «ان‌پي‌تي» و ارائه پيشنهادات به اعضا توانسته است يک نگاه منطقي را در مقابل نظرات آمريکا قرار دهد. در چنين شرايطي قطعا آنچه حاصل مي‌شود، ميل اجلاس به سوي موضع ميانه و تحليل نزديک‌تر به واقعيات است.

با اين حال همه آنچه رفت تنها شرح يکي از شکست‌هاي باراک اوباما در روزهاي اخير است.

آنان که تحولات هسته‌اي ايران را به صورت دقيق رصد مي‌کنند اينک هيچگونه پيش‌بيني قابل اطميناني از رفتار نهايي آمريکا در قبال بيانيه تهران ارائه نمي‌کنند. ماجرا بسيار جالب شده است. اين روزها آنان که اخبار هسته‌اي ايران را دنبال مي‌کنند مواضع جمهوري اسلامي را از زبان سران برزيل و ترکيه مي‌شنوند. به عبارت ديگر بيانيه تهران باعث شد جبهه جديدي در فضاي مناسبات هسته‌اي گشوده شود. ايالات متحده در برهه زماني فعلي بايد شنواي گوشه‌اي از استدلال‌هاي هسته‌اي ايران آن هم از بالاترين تريبون‌هاي رسمي ترکيه و برزيل باشد.

اتفاقات روزهاي اخير را بايد تا مدت‌ها به تحليل نشست. به عنوان مثال وقتي رجب طيب اردوغان ترک در ريودوژانيروي برزيل زبان به استهزاء هيلاري کلينتون مي‌گشايد و مي‌گويد آمريکا صلاحيت اظهارنظر درباره برنامه هسته‌اي ايران را ندارد يا وقتي لوئيز ايناسيو لولا داسيلوا نامه محرمانه اوباما را فاش مي‌کند تا همگان از مواضع دوگانه آقاي «تغيير» در قبال ايران باخبر باشند؛ بايد اين رخداد‌ها را فارغ از هرگونه مناسبات با دولت ايران به ارزيابي نشست.

اين تحليل که ترکيه و برزيل براي دفاع از حيثيت بين‌المللي خود بايد پايبندي به مفاد بيانيه تهران را مراعات کنند، تحليل درستي است اما سازوکار ظريف فضاسازي براي بازيگري ترکيه و برزيل در برنامه هسته‌اي تهران را بايد قدر دانست. از سوي ديگر بسيار بديهي است نگرش اين 2 کشور با نحوه نگاه کشور‌هاي خارج از محدوده سلطه به تحولات دنيا بسيار متفاوت است، بنابراين تشکيل يک جبهه جديد در تحولات جهاني تنها مي‌تواند قدرت‌هاي مايل به ثبات بلوک‌بندي‌هاي دنيا را دچار خدشه کند. ايالات متحده نيز در زمره اين کشورهاست. اوباما اينک به جاي تهران، چشم به آنکارا و برازيليا دارد.

رئيس‌جمهور جوان آمريکا روزهاي دشواري در پيش دارد.

ابتكار:آدم‌هاي فارسي وان

«نسبت دولت با فرهنگ»،«از ميان احزاب، در برابر احزاب»،«ارزيابي کارنامه يک ساله و نصيحت به رقبا»،«صدا و سيما و فارسي وان»،«کارت‌هاي باخت رئيس‌جمهور جوان»،«آدم‌هاي فارسي وان»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم اميرعلي تفرشي است كه در ان مي‌خوانيد؛ سال‌ها مهمترين و معروفترين شبکه فارسي زبان ماهواره اي، صداي آمريکا با نام اختصاري voa بود. در سال 1387 شش ماه قبل از انتخابات رياست جمهوري دهم شبکه فارسي BBC هم در کنار صداي آمريکا شروع به کار کرد. بي بي سي بر خلاف همتاي آمريکاييش آنقدر حرفه‌اي بود که بتواند ظرف مدت زمان کوتاهي به مهمترين رسانه در جمع شبکه‌هاي فارسي زبان ماهواره‌اي تبديل شود. اما با گذشت اتفاقات بعد از انتخابات رياست جمهوري و عملکرد ضعيف رسانه ملي فضاي رسانه‌اي کشور وارد مرحله جديدي از حيات خود شد.

بي اعتمادي گسترده مردم نسبت به اين رسانه جمهوري اسلامي فضايي براي رسانه‌هاي بيگانه فراهم آورد تا اين رسانه‌ها تورهاي صيد مخاطب خود را در درياي ايرانيان بي اعتماد نسبت به صدا و سيماي دولتي بيندازد. يکي از مهمترين اين رسانه‌ها فارسي 1 بود.فارسي 1 نام شبکه‌اي تلويزيوني متشکل از چند کمپاني منطقه‌اي و بين المللي است.

اين شبکه از اواسط سال گذشته با پشتيباني تمام و کمال کمپاني بزرگ «نيوز کورپوريشن» وارد عرصه رقابت شبکه‌هاي فارسي زبان شده است؛ رقابتي که بسياري گمان مي‌برند پيروزي آن از آن شبکه‌اي است تازه وارد که «رابرت مرداک» پشتيبان و ياور آن است.اما سوال اصلي در مورد فارسي 1 اين است که اهداف مستقيم، غير مستقيم و آشکار و نهان اين شبکه چيست؟ چه چيزي باعث مي‌شود «رابرت مرداک» مالک غول‌هاي رسانه‌اي فاکس، اسکاي، سان و ... دست به تاسيس چنين شبکه‌اي آن هم در اين برهه حساس از نظر سياسي و اجتماعي کشور بزند؟

بعد از حوادث تلخ سال 88 و بي اعتمادي بخش عظيمي از ملت به رسانه ملي فضا براي ظهور شبکه فارسي 1 فراهم شد. در اين زمان بود که «رابرت مرداک» مالک کمپاني بزرگ «نيوز کورپوريشن» ماموريت ايجاد شبکه‌اي حرفه‌اي فارغ از فضاي خبري و در ظاهر تنها براي سرگرمي فارسي زبانان منطقه خاورميانه را به دست گرفت.

اين شبکه با پشتوانه قوي «کمپاني فاکس قرن بيستم» مي‌تواند بهترين و پر طرفدارتين سريال‌هاي جهان را عرضه کند، همين موضوع شرايط رقابت را براي ديگر رسا نه‌ها از جمله صدا و سيماي جمهوري اسلامي سخت مي‌کند. رسانه‌اي که تا آن زمان رقابايش در حد پخش فيلم فارسي‌هاي چند دهه پيش توان داشتند و مي‌توانست با پخش سريال و فيلم‌هاي متوسط مخاطبانش را در فضايي که رقيب جدي وجود نداشت، حفظ کند با شرايطي روبرو شد که حريفي قدرتمند در مقابلش عرضه اندام کرد.

اين رقيب قدرتمند از تمامي وسايل موجود براي صيد کردن مخاطبان رسانه داخلي استفاده مي‌کند؛ فارسي 1 براي صيد کردن مخاطبان ايراني محدوديتي در به کار گيري از لوازم موجود ندارد، نه داخل ايران است که به ضوابط و قوانيني پايبند باشد و گرفتار سانسور شود و نه محدوديت اخلاقي براي پخش بسياري صحنه‌ها دارد. اما فارسي 1 با شناختي که از فضاي فرهنگي جامعه ايران دارد سعي کرده آرام آرام پيش رود، عجله نکرده است؛ اين شبکه خوب مي‌داند که اگر بخواهد حجم گسترده‌اي از مخاطبان ايراني را به خود جلب کند بايد مولفه‌هاي فرهنگي آنها را در نظر بگيرد.

جالب توجه است که اين شبکه براي اينکه بتواند جمع خانواده‌هاي ايراني را جلوي رسانه اش نگه دارد از تبريک گفتن عيد فطر و عرض تسليت محرم ابايي ندارد حتي اگر لازم ببيند صحنه‌هايي از سريال هايش را سانسور مي‌کند. اين سانسورهاي حداقلي شامل نوع لباس، پوشش، مفاهيم و موضوعات و ديالوگ‌هاي سريال نمي‌شود بلکه فقط صحنه‌هاي برهنه بازيگران را هدف قرار داده؛ بهتر است بگوييم مخاطب را تا لب جوي مي‌برد و تشنه بر مي‌گرداند.

اين کار نه از سر خيرخواهي به حال جوانان ايراني است بلکه صرفا بازي با ارزش‌ها و مولفه‌هاي فرهنگي جامعه ايراني صورت مي‌گيرد. صحنه‌هايي که اين رسانه آن‌ها را حذف مي‌کند در درجه دوم اهميت قرار دارند مهمتر از آن‌ها سوغاتي است که اين شبکه براي بينندگانش دارد؛ سوغاتي که که مملو از خيانت ها، بي بند و باري‌ها و شهوت راني هاست که اين شبکه مي‌خواهد آن‌ها را دلواي ديالوگ‌هاي زيبا، بازيگران خوش چهره و داستان‌هاي جذاب به مخاطبانش عرضه کند. فارسي 1 به هيچ وجه نمي‌خواهد به عنوان يک رسانه «پورنو» نزد خانواده‌هاي ايراني شناخته شود که صحنه‌هاي مستهجن به نمايش مي‌گذارد بلکه مي‌خواهد از طريق عرضه نمادهاي فرهنگ منحط غربي، ارزش‌هاي مردم و نيازهاي آنها را مرحله به مرحله تغيير دهد و حرفش را در پستو‌هاي ذهن مخاطبانش به صورت کاملا حرفه‌اي و پنهان در دراز مدت عرضه کنند.

وقتي فارسي 1 مي‌تواند سريال‌هاي درجه يک و پر طرفدار جهان را پخش کند؛ لاست، فرند، 24 و ويکتوريا را پخش کند و با وجود دوبله ضعيفي که دارد مخاطب را جلوي رسانه اش ميخکوب کند مي‌تواند با فرهنگ، ارزش‌ها و پيش زمينه‌هاي ذهني او هم بازي کند. او وقتي 24 را نگاه مي‌کند مسلمانان تروريستي مي‌بيند که مي‌خواهند يک از ايالت‌هاي آمريکا را با بمب هسته‌اي منفجر کنند، آنها قبل از اجراي نقشه شان نماز مي‌خوانند و از شکنجه کردن و تکه تکه کردن انسان‌هاي بيگاه ابايي ندارند.

در سريال «ويکتوريا» مخاطب ايراني زني را به عنوان قهرمان داستان مي‌پذيرد که با همسر و دو فرزندش زندگي مي‌کند. ويکتوريا بعد از سال‌ها زندگي با همسرش در مي‌يابد که او با دستيارش رابطه دارد. در اين ميان زن زيباي داستان فارسي 1 هم با مردي جوان تر از خودش به نام ژرونيمو آشنا مي‌شود.

او بين دو راهي قرار مي‌گيرد؛ دو راهي وفاداري به همسر يا رفتن به دنبال عشقش و او راه دوم را انتخاب مي‌کند. در اين داستان اتفاقات ديگري هم مي‌افتد؛ دختر بزرگ ويکتوريا پس از رابطه با دوست پسرش باردار مي‌شود و دختر کوچک او هم مورد تجاوز مردي قرار مي‌گيرد. پسر ويکتوريا هم از غافله عقب نمي‌ماند و بعد از آشنايي با دوست مادرش با او رابطه برقرار مي‌کند. فاجعه آنجا رخ مي‌نمايد که قرار است ويکتوريا آن زن زيباي شبکه فارسي 1 براي بينندگانش الگو باشد. زنان ايراني ويکتوريا را قهرماني مي‌دانند که به دنبال عشقش مي‌رود.

آنها سعي مي‌کنند مانند او لباس بپوشند، مانند او راه روند و مانند او زندگي کنند. الگوي آنها زني است که به همسر خود خيانت کرده و فرزندانش انجام رابطه نامشروع را مانند نوشيدن چاي در يک شب سرد زمستاني مي‌دانند.

اين‌ها موضوعاتي است که خوراک خانواده‌هاي ايراني در فارسي 1 مي‌شود؛ عشق، خيانت، شهوت؛ خوراک آلوده‌اي که در لواي زندگي زيبا و قشنگ بازيگران سريال ها، مي‌شود روز و شب بينندگان آن؛ داستان آدم‌هايي که زندگيشان مملو از رابطه‌هاي جنسي، شهوت راني‌ها و بي بند و باري هاست، داستان آدم‌هايي که مهترين دغدغه شان سقط بچه نامشروعشان است يا خيانت به همسرانشان؛اين است داستان آدم‌هاي فارسي 1.

جمهوري اسلامي:شكست دوباره استراتژيهاي آمريكا

«شكست دوباره استراتژيهاي آمريكا»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي خوانيد؛باراك اوباما رئيس‌جمهور جنجالي و پرمدعاي آمريكا پس از 16 ماه استقرار در كاخ سفيد و در ادامه شعارهاي دهان پركن تغييراتش، استراتژي جديد امنيت ملي اين كشور را ارائه كرد و اعلام داشت كه زمان جنگ عليه تروريسم، ديگر سپري شده و بايد براساس ديپلماسي چندجانبه فعاليت كرد. اوباما، درحالي با دكترين معروف بوش، موسوم به جنگ عليه تروريسم مخالفت مي‌كند كه خود در عمل همچنان به اين استراتژي پايبند است و آنرا در سياست داخلي و بين‌المللي دنبال مي‌نمايد.

اوباما، در اين سند 52 صفحه‌اي كه نخستين دگرگوني و تغيير ظاهري در استراتژي امنيت ملي آمريكا در دهه اخير بشمار مي‌رود، از برخي كشورها همچنان به عنوان دشمن آمريكا نام برده و به آنها به خاطر عدم پذيرش سياستهاي واشنگتن و تسليم نشدن در برابر فشارهاي سياسي و هسته‌اي شديدا هشدار داده است.

اوباما در استراتژي جديد امنيت ملي آمريكا بار ديگر ادعاهاي كاخ سفيد درباره برنامه هسته‌اي ايران را تكرار كرده و سعي نموده تا با مطرح كردن تهديدهايي عليه ايران، دشمنان فرضي براي سياست خارجي آمريكا تصوير كند. وي در دو بخش جداگانه در گزارش خود به طور صريح به رويكرد آمريكا در قبال جمهوري اسلامي ايران پرداخته و تحت عنوان "تحقق ايران پاسخگو"، مدعي شده ايران همچنان برخلاف مقررات بين‌المللي عمل كرده و به حمايت از تروريسم و ا نكار صلح جهاني مي‌پردازد.

اين راهبرد جديد هر چند در بخشهايي به ظاهر، به معناي فاصله گرفتن از دكترين خشونت‌آميز و زنگ زده جرج بوش رئيس‌جمهور مفلوك آمريكاست كه بر گسترش سلطه نظامي آمريكا در جهان به بهانه مبارزه با تروريسم و جنگ پيشگيرانه عليه تهديدهاي دشمنان فرضي تاكيد مي‌كرد ولي در حقيقت همچنان به معناي ادامه شكست راهكارهاي واشنگتن در دهه گذشته است. شايد توجه به نكات زير در واكاوي اين شكست كه اكنون در پوشش استراتژي جديد ارائه مي‌شود، موثر باشد.

1 - آقاي اوباما درحالي اقدام به ارائه استراتژي جديد امنيت ملي آمريكا و عقب‌نشيني از برخي مواضع جنگ‌افروزانه كرده كه همچنان بر طبل خود ساخته مبارزه با تروريسم مي‌كوبد و ادامه حضور اشغالگرانه نظاميان آمريكايي در عراق، افغانستان و ساير مناطق حساس و استراتژيك جهان را با همين عنوان توجيه مي‌كند. وي هر چند سياستهاي دولت بوش را تاييد نمي‌كند و در سند راهبرد ا منيت ملي خود با دكترين "جنگ پيشگيرانه"‌مخالفت مي‌نمايد، اما در عين حال برخي كشورها را از اين موضوع مستثني نموده و تصريح مي‌كند: "آمريكا بايد از حق اقدام يكجانبه برخوردار باشد، گرچه اين اقدام بايد براساس استانداردهايي باشد، كه حاكم بر استفاده از زور است!"

او در اين سند راهبردي با بازي كردن با كلمات، همان دكترين سابق بوش را كه متكي بر ادامه "قدرت" و "نفوذ" بلامنازع آمريكاست، ادامه مي‌دهد و تنها تفاوت عمده رويكرد اين دو رئيس جمهور، در برآورد ميزان قدرت آمريكا و دامنه پاسخگويي آنست به طوري كه مي‌گويد: "هيچ كشوري، هرقدر هم قدرتمند باشد، نمي‌تواند به تنهايي پاسخگوي چالش‌هاي جهاني باشد."

2 - هر چند در راهبرد اوباما، به ظاهر نشاني از تفكر نومحافظه‌كاران مبني بر گسترش دمكراسي با توسل به زور وجود ندارد و او در رويكرد خود، ضرورت دفاع از ارزشهاي بين‌المللي را برسميت مي‌شناسد و مدعي است كه "آمريكا هيچ نظام دولتي را بر كشور ديگري تحميل نمي‌كند" لكن بر "افزايش توازن قدرتي"‌تاكيد دارد كه بتواند به "افزايش آزادي ملت‌هاي مخالف با سياست‌هاي آمريكا" بينجامد.

او در سند راهبردي خود در اقدامي تناقض‌آميز با رياكاري هرچه تمام از ايران و كره شمالي به عنوان تهديدات بين‌المللي نام مي‌برد كه امنيت جهاني را به خطر انداخته و دكترين پيشگيرانه و حق اقدام يكجانبه در مورد آنها همچنان قابل اجراست!

3 - خطر فريبكاري اوباما و استفاده از حربه سياست نرم و تغيير در سياستهاي خشن آمريكا، كمتر از عربده‌كشي‌هاي بوش و نومحافظه‌كاران همپالگي او نيست. يك تحليلگر معروف آمريكايي با بررسي سياستهاي 16 ماه گذشته اوباما اثبات مي‌كند كه وي حتي يك تغيير نيز در سياستهاي جرج بوش ايجاد نكرده و هيچكس نمي‌تواند حتي يك عمل به وعده‌هاي هر چند كوچك او را در پرونده رئيس‌جمهور جديد آمريكا به اثبات برساند. آخرين نظرسنجي‌ها نشان مي‌دهد كه محبوبيت وي در افكار عمومي آمريكا به كمتر از 50 درصد رسيده است به طوريكه مردم آمريكا دوران حكومت وي را دوران مردم فريبي لقب داده‌اند.

كساني كه گمان مي‌كنند تغييراتي در سياستهاي اوباما نسبت به بوش ايجاد شده، لابد اين سياستها را با سال‌هاي پس از 20 شهريور سال 80 مقايسه مي‌كنند كه بوش در آن زمان استراتژي ضربه پيش دستانه يا جنگ پيشگيرانه را دبنال مي‌‌كرد و زير پا گذاشتن قوانين بين‌المللي را در پيش گرفته بود، و اين درحالي است كه خود بوش نيز بعد از دومين دوره رياست جمهوري خود و پس از شكستهاي متعددي كه متحمل گرديد و پوزه‌اش به خاك ماليده شد، عملا از سياست خود عقب‌نشيني و به شكست دكترين خود اعتراف كرده بود.

4 - اعلام اين استراتژي جديد را بايد در راستاي مسائل داخلي و رقابتهاي موجود ميان دو حزب دمكرات و جمهوريخواه ارزيابي كرد. ضعف روزافزون آقاي اوباما در مديريت مسائل كلان در عرصه سياستهاي اقتصادي و بين‌المللي آمريكا باعث شده او در تيررس انتقادات رقباي جمهوريخواه خود قرار گيرد و لازم بود كه وي براي آنكه ضربه‌اي به جمهوريخواهان و پيروان سياستهاي جرج بوش وارد كند، در ظاهر خط بطلاني بر ناكارآمدي و شكست سياستهاي جنگ‌افروزانه آنان در مبارزه با تروريسم بكشد و عملكرد دهه گذشته آنان را زير سئوال ببرد. اين پديده، به خودي خود به رزمگاهي براي مبارزه سياسي و تبليغاتي دو حزب اصلي آمريكا تبديل شده كه يكي ديگري را به جنگ‌افروزي در گذشته و قديمي‌هاي كهنه كار، تازه به دوران رسيده‌ها را به بي كفايتي در حفظ منافع ملي آمريكا متهم مي‌كنند.

5 - اوباما با اعلام استراتژي جديد امنيت ملي آمريكا درعين حال كه نمي‌تواند به صراحت اعتراف كند سياستهاي آمريكا در مقابله با آنچه آنرا تروريسم مي‌خواند، عليرغم صرف هزينه‌هاي گزاف كه به اقتصاد اين كشور لطمه جدي وارد كرده به شكست انجاميده، اما سعي دارد با استفاده از عبارات سياسي و بازي با كلمات، همان راهبرد قديمي را با دستكاري‌هائي ادامه دهد.

اين راهبرد جديد، در حقيقت تلاش براي انجام يك جراحي زيبايي در چهره مخدوش و منحوس آمريكاست تا شايد بتوان ظاهر قابل قبولي از ماهيت پليد واشنگتن ارائه داد، ولي سردمداران كاخ سفيد بايد بدانند هرچند آمريكا نياز به تغيير دارد ولي اين تغييرات بايد عميقا ماهوي و زيربنايي باشد كه طبعا با اين تاكتيك‌ها و راهبردهاي رياكارانه و عوامفريبانه كه همچنان به تعقيب سياستهاي استكباري و سلطه‌جويانه آمريكا ادامه مي‌دهد، امكان‌پذير نيست.

دنياي اقتصاد:پيامدهاي مغفول هدفمندسازي

«پيامدهاي مغفول هدفمندسازي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم دكترعلي دادپي است كه در آن مي‌خوانيد؛پس از بحث‌هاي گوناگون و تامين نظر دولت با سپردن اختيار هزينه کردن بودجه مصوب مجلس به آن در حذف يارانه‌ها، بحث هدفمند شدن يارانه‌ها وارد فاز اجرايي شده است؛

 با‌ اين حال بحث درباره آن همچنان ادامه دارد. در حالي که بسياري از صاحب‌نظران معتقد به مرحله‌اي بودن اجراي ‌اين طرح و حذف تدريجي يارانه‌ها هستند، گويا دولت در حال آماده شدن براي اجراي ضربتي ‌اين طرح است.

در ابتداي بحث درباره يارانه‌ها، طبق سنت جامعه‌ايراني همه نگران مصرف‌کننده و قيمت تمام شده محصول براي او بودند. پس از آنکه نگراني‌هاي تورمي ‌مطرح شد نوبت به تحليلگران صنعتي رسيد که هشدار مي‌دادند حدف يارانه‌هاي انرژي باعث تغييرات عمده ساختار اشتغال در صنايع و حتي تاثيرپذيري منفي تعداد قابل توجهي از بنگاه‌هاي صنعتي خواهد شد. پس از آنکه نگراني‌هاي ‌اين گروه هم به ميان آمد و پاسخ درخوري نيافت، اکنون نوبت به شهرداري‌ها رسيده است. شهرداري‌هاي کشور که عموما از طريق فروش تراکم و مجوز ساخت و ساز هزينه‌هاي خود را تامين مي‌کنند، نگرانند که حذف يارانه‌ها باعث کاهش درآمدها و افزايش هزينه‌هايشان خواهد شد.

شکي نيست که حذف يارانه‌هاي انرژي و کالاهاي مختلف باعث خواهد شد تا شهرداري‌هاي کشور حداقل در کوتاه مدت با افزايش شديد هزينه ارائه خدمات شهري مواجه شوند. اما‌ آيا خواهند توانست ‌اين افزايش هزينه‌ها را تامين کنند؟ از آنجا که درآمدهاي شهرداري در شکل فعلي تابع حجم فعاليت‌هاي بخش مسکن است، در شرايط رکود در بخش مسکن پاسخ‌ اين سوال منفي است. حذف يارانه‌ها باعث ورود همه بخش‌هاي اقتصادي کشور به حالت گذار مي‌شود و ‌اين پيش‌بيني افق در پيشرو را دشوار مي‌کند. در بهترين حالت، حجم فعاليت‌هاي بخش مسکن در حد فعلي ثابت خواهد ماند و درآمد شهرداري‌ها در حد فعلي حفظ خواهد شد. در نتيجه شهرداري‌هاي کشور با کسري بودجه‌اي مواجه خواهند شد که در تاريخ فعاليت‌شان اگر بي‌نظير نباشد کم نظير خواهد بود.

آيا‌ اين کسري بودجه باعث خواهد شد تا شهرداري‌ها به ابزار مالياتي بيشتري متوسل شوند يا بيشتر به کمک‌هاي دولت مرکزي وابسته شوند؟ کمک‌هاي دولت مرکزي از حد معيني بيشتر نخواهد بود؛ چرا که دولت بايد همزمان به نجات مصرف‌کنندگان و صنايع بشتابد. حتي اگر وزن سياسي شهرداري‌ها را با گروه‌هاي فوق يکي بدانيم، که ‌اين‌گونه نيست، شهرداري‌ها کسري از کمک‌هاي دولتي را دريافت خواهند نمود که به سختي، کمبود منابعشان را جبران خواهد کرد. در نتيجه حجم قابل توجهي از‌ اين کسري بودجه بايد از طريق طراحي و معرفي ابزارهاي مالياتي مانند ماليات شهري بر فروش کالا و خدمات يا عوارض جديد نوسازي تامين شود. درباره تاثير چنين تحولاتي بر بخش بازرگاني در کشور تنها مي‌توان حدس زد؛ با‌ اين حال ترديدي نيست که بنگاه‌هاي بخش توليد و خدمات‌اين ماليات‌ها را افزايش مستقيم هزينه‌هاي خود خواهند دانست. در شرايطي که قيمت انرژي و ساير عوامل توليد براي ‌اين بخش‌ها افزايش مي‌يابد، قابل درک است که ماليات‌هاي جديد باعث خوشحالي فعالان ‌اين بخش‌ها نخواهد شد.

به نظر مي‌رسد برخي از افق‌هاي در پيش‌رو ناشناخته‌اند، شتافتن به سوي آنها از خطرات در پيش‌رو نمي‌کاهد و تنها توانايي اقتصاد ما را در پاسخ و تطبيق با شرايط جديد کاهش مي‌دهد.

ارسال به دوستان
وبگردی