۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۴:۱۳
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۲۰۵۴۳
تاریخ انتشار: ۱۹:۲۴ - ۲۳-۰۳-۱۳۸۹
کد ۱۲۰۵۴۳
انتشار: ۱۹:۲۴ - ۲۳-۰۳-۱۳۸۹

بانی ترويج اخلاقيات در شهرهای بزرگ

تهيه كننده «طلا و مس»
منوچهر محمدي را بايد به مثابه يك تهيه‌‌كننده مولف دانست، كسي كه در طي بيست سال حضور در سينماي ايران مسيري هدفمند را پيموده است و رد پاي خود را در اغلب آثار توليديش به جاي گذاشته است. به مناسبت اكران فيلم «طلا و مس »گفت‌وگويي را با او ترتيب داديم:

سوال اول من در واقع دو سوال است اما به دليل درهم تنيدگي اين دو را در قالب يك سوال از شما مي‌پرسم. اول اينكه شما به نظرم تنها تهيه كننده سينماي ايران هستيد كه سه فيلم با محوريت روحانيت تهيه كرده ايد، هدف از ساخت اين سه گانه چه بود؟ دوم چرا فاصله زيادي بين «مارمولك» و «طلا و مس» افتاد؟

در همين ابتدا من نكته‌اي را كه متاسفانه اين روزها در مطبوعات سينمايي جريان دارد را مي‌خواهم اصلاح كنم، بنده با ساخت «زير نور ماه»، «مارمولك» و «طلا و مس» به هيچ عنوان قصد ساخت سه‌گانه نداشته‌ام، ندارم و نخواهم داشت. به اين لحاظ كه براي من بيشتر آن تم و درونمايه اثر مهم است. حالا ممكن است اين فيلم‌ها در حوزه فيلم‌هاي اجتماعي، جنگي و يا كمدي باشد.

اين نكته‌اي كه گفتم برايم مهمتر است تا اينكه خودم را مقيد كنم حتما يك سه‌گانه بسازم. حتي ممكن است فيلم بعدي من باز درباره روحانيت و مسائل پيرامون آن باشد. اگر كارنامه سينمايي من را مورد بررسي قرار دهيد متوجه مي‌شود كه سه فيلم در حوزه سينماي دفاع مقدس نيز تهيه كردم:«از كرخه تا راين»، «ارتفاع پست» و «ميم مثل مادر». و حتي استارت اين سه فيلم زودتر از فيلم‌هايي با محوريت روحاني شكل گرفت. پس من بايد الان صاحب يك سه‌گانه در حوزه سينماي جنگ نيز باشم.

بايد ديد چه قصه‌هايي قابليت پرداخت به مضامين مورد علاقه‌ام را دارد براي مثال همين فيلم« طلا و مس» با درونمايه عشق و اخلاق شكل گرفت. دو موضوعي كه اين روزها فقدانش را حس مي‌كنيم. زماني كه كارنامه سينمايي‌ام را مرور مي‌كردم، احساس كردم جاي يك فيلم عاشقانه در اين ميان كم است ولي در عين حال تاكيد داشتم اين مدل عشق‌هاي سطحي و سبك را نمي‌پسندم و فكر مي‌كنم خيلي واقعي نيست و ريشه در فرهنگ ما ندارد.از طرفي ديگر به دنبال مضاميني همچون اخلاق بودم به اين معنا كه ما امروز در زندگي پيرامون خود روز به روز فقدان اخلاق را بيشتر احساس مي‌كنيم و دوست داشتم توجه مردم را به اين نكته كه اخلاق جزء از زندگي ماست، جلب كنم. زندگي در كلان شهرهايي مثل تهران به ناخودآگاه معايبي را براي انسان معاصر رقم زده است، تك‌افتادگي و دور بودن از يكديگر يكي از همين معضلات است كه باعث پديد آمدن بي‌اخلاقي در جامعه شده است. بازگشت به سمت اخلاق‌مداري در اين فيلم برايم بسيار اهميت داشت بدين نحو كه اگر قالب مناسب‌تري را براي بيان موضوع داشتم حتما با آن قالب خاص به سراغ چنين مضاميني مي‌رفتم.

مصاحبه‌اي از آقاي اسعديان مي‌خواندم كه ايشان عنوان كرده بودند« طلا و مس» ابتدا قرار بود به عنوان يك اپيزود از سه‌گانه سازمان ملي فرش براي تلويزيون تهيه شود. در واقع قرار بوده سه گانه‌اي با نام‌هاي «ده رقمي»،« آخرين گره خورشيد» و« طلا و مس» ساخته شود؟

زماني كه قرار بود اين سه‌گانه را براي سازمان ملي فرش بسازيم به همراه آقاي اسعديان فكرها و ايده‌ها را جمع كرديم و در مراحل توليد دو فيلم «ده رقمي» و«آخرين گره خورشيد» ساخته شد اما سر سوژه فيلم سوم به يك بن بست رسيديم و دائم فكر مي‌كرديم كه موضوعي كه مد نظر ما است را چگونه در بياوريم؟ چندين طرح و قصه مورد بررسي قرار گرفت و همگي كنار گذاشته شد.

وقتي به طرح «رنگ و ترنج» رسيديم اين وقايع مصادف شد با در ميان گذاشتن طرح «طلا و مس» با جناب اسعديان. البته اين را هم در پرانتز عرض كنم كه طرح اوليه «طلا و مس» همزمان با توليد «مارمولك» در ذهن من نقش بست و همان موقع هم من آن طرح را كه به لحاظ جزئيات با فيلمنامه نهايي تفاوت داشت با آقاي فرهاد توحيدي به عنوان نويسنده فيلمنامه مطرح كردم و حتي مدتي روي آن كار كرديم و جلساتي را هم داشتيم اما به دليل گرفتاري من و جناب توحيدي آن فيلمنامه به مرحله توليد نرسيد. بعد از اينكه فيلم «مارمولك» ساخته شد و به اكران درآمد و اتفاقاتي كه همه از آن آگاهي داريم من احساس كردم كه درك متقابلي از كاري كه ما انجام مي‌دهيم وجود ندارد و شايد زمان نياز است تا باز چنين مضاميني را مطرح كرد. بخشي از وقفه‌اي كه بين «طلا و مس» و «مارمولك» افتاد، به خاطر همين مسئله بود. البته در اين بين بنده بيكار هم نبودم و فيلم‌هاي همچون «ميم مثل مادر» و «عصر روز دهم» را تهيه كردم.

فكر نمي‌كنيد اگر امروز به سراغ فيلمنامه همچون «مارمولك» برويد باز با شرايط 6 سال پيش رو به رو مي‌شويد؟ به هر حال «طلا و مس» فيلم مطلوب‌تري در نگاه‌هاي رسمي است.

من فكر مي‌كنم آن چيزي كه باعث شد «مارمولك» از پرده‌هاي سينما پايين بيايد حواشي پيرامون آن بود نه خود فيلم. من كماكان از افراد و اقشار مختلف مي‌شنوم كه در مورد خود فيلم، هدف و پيام آن مشكلي ندارند، حتي اين اواخر اين بحث تنزل پيدا كرده وبه نام فيلم رسيده و فكر مي‌كنم اگر سوژه خوبي در اين زمينه پيدا شود باز مي‌توان مباحث مهمتري را در اين حوزه بيان كرد. به گمان من طنز يكي از زمينه‌هاي نسبتا موفقي است كه جامعه با آن ارتباط بر قرار مي‌كند، لذا ما اگر سوژه‌هايي پيدا كنيم كه نخواهد به هر بهانه‌اي مخاطب را بخنداند و ضمنا سهل‌انگاري در ساخت نداشته باشد و يك فيلم تميز و پاكيزه در بستر طنز بسازيم، چه ايرادي دارد؟

شما تنها تهيه‌كننده سينماي ايران هستيد كه علاقه به ساخت آثاري با محوريت روحانيت در جامعه دارد. به هر حال اين مضامين در نگاه‌هاي رسمي يك جور تابو به حساب مي‌آيند. اما سوال اينجاست چه چيزي باعث مي‌شود شما تن به اين ريسك بدهيد و خود را در مقابل اين تابوها قرار دهيد؟

به گمان من در دنياي هنر شما اگر بخواهيد راهي را كه ديگران مي‌روند، برويد به دليل اينكه آزموده شده است و درجه ريسكش كمتر است خيلي با عالم هنر تطبيق ندارد. شما وقتي تاريخ هنر را مرور مي‌كنيد مشاهده مي‌كنيد كه افرادي موفق‌تر هستند كه عرصه‌هاي ديگري را تجربه كرده‌اند.

در نتيجه شما مي‌بينيد در سينماي ما وقتي شخصي به سراغ مضامين آپارتماني مي‌رود و در جذب مخاطب موفق مي‌شود بقيه نيز به همين نوع سينما گرايش پيدا مي‌كنند اين نوع رويكرد براي من اصلا جذاب نيست و هميشه سعي كردم اين تفاوت در كارهايم وجود داشته باشد. درست مثل اين مي‌ماند كه به شما بگويند دوست داري به يك سفر اروپايي برويد و يا به يك جزيره ناشناخته سفر كني كه كسي تا به حال پايش را در آنجا نگذاشته است؟ به نظر من لذت اين كشف و شهود بسيار جذاب و فوق العاده است. البته من اين را زير مجموعه يك بحث عميق‌تر در فلسفه هنر مي‌دانم. بدين نحو كه اگر هنرمند دغدغه جاودانگي نداشته باشد، خود به خود به روزمرگي مي‌افتد.

براي مثال در تاريخ ادبيات خودمان مي‌بينيم افراد بسياري معاصر فردوسي مي‌زيستند اما اينكه يك شاعر پيدا شود و بگويد مي‌خواهم ديوان شعري بگويم كه تماما بر زبان فارسي استوار باشد و حتي يك لغت غير فارسي در آن يافت نشود نفس اين هماورد بسيار جذاب است. حالا اگر شخصي آراسته به اصول حرفه‌اي فن خود باشد، به ناگاه با اثري عظيم همچون شاهنامه روبه‌رو مي‌شويم كه قرن‌ها پس از مرگ فردوسي از آن به نيكي و بزرگي ياد مي‌شود. البته اين مثالي كه عرض كردم مرادش مقايسه خودم با فردوسي نيست. بلكه بيشتر منظور اين است كه يك هنرمند بايد با همان ديدگاه جاودانگي به سراغ توليد فيلم و آثار هنري برود و اگر با همين حس به سراغ توليد آثار برود مطمئنا با اثر سطحي و ضعيفي رو به رو نخواهيم بود. اما در مورد سوال شما بايد بگويم همين كه شما فكر مي‌كنيد بايد روي يك طناب باريك چندين كيلومتر راه برويد و دائم بايد اين هراس، دغدغه و كنترل را داشته باشيد كه مبادا سقوط نكنيد به خودي خود جذاب است

در« زير نور ماه» و «طلا و مس» ما با طلبه‌اي مواجه هستيم كه چند وقت ديگر ملبس مي‌شود اما دغدغه‌هاي او سبب شده در شغلي كه انتخاب كرده دچار ترديد شود. چقدر با اين برداشت موافق هستيد؟

هم موافقم و هم نه! در «زير نور ماه» بحث بر سر مسئوليتي است كه اين لباس با خود به همراه مي‌آورد قهرمان فيلم «زير نور ماه» دچار ترديد شده است كه آيا من با اين لباس مي‌توانم براي جامعه‌ام مفيد باشم و يا خير؟ به واقع ما اين كار را كرديم بر طرح ترديد در ايمان. حالا ايمان داشتن به هر چيزي مثلا پوشيدن يك لباس و يا انجام دادن يك كار. مسلما كاري كه بر اساس ايمان صورت بگيرد كار بي‌عيب و نقص تري خواهد بود تا كاري كه بر اثر اجبار و يا تقليد صورت بگيرد. در پاسخ به بخشي ديگر از سوال شما بايد بگويم ضرورت فيلمنامه چنين ايجاد مي‌كرد به همين خاطر حتي در «طلا و مس» ما وارد كلاس درس اخلاق نمي‌شويم. هيچ وقت چهره معلم اخلاق را نمي‌بينيم تا ذهن بيننده سمت و سوي ديگري رهنمود نشود. با اين انتخاب مي‌خواستيم نشان دهيم كه در مقطع طلبگي راه و مسير دشواري پيش روي شخص قرار دارد.

فيلم «طلا و مس» محصول مشترك سازمان فرهنگي و هنري شهرداري تهران و دفتر شما است. وقتي محصولات توليد شده در مركز فرهنگي و هنري شهرداري تهران را مرور مي‌كنيم به يك ويژگي مشترك مي‌رسيم و آن هم بحث هويت شهري در آثار توليدي است. در واقع در اين فيلم‌ها شهر داراي شخصيت است و بيشتر سكانس‌هاي فيلم در خيابان‌ها جريان دارد. مانند «طهران،تهران»، «دعوت»،«محاكمه در خيابان» و «چهل سالگي» اما «طلاو مس» از اين قاعده مستثني است و به‌جز چند سكانس اكثر اتفاقات فيلم در خانه شخصيت اصلي رقم مي‌خورد. سازمان فرهنگي و هنري شهرداري تهران چگونه حاضر به همكاري با چنين پروژه‌اي شد؟

سوال خوبي كردي و فكر مي‌كنم قابليت تبديل به سر فصل‌هاي مهمي را دارد. ما اگر شهر را بنا و فيزيك ببينيم، اين حرف شما كاملا درست است اما اگر بخواهيم به اين نكته برسيم كه شهر يك نوع محل زندگي است و براي اين زيستگاه بايد يك روح قائل بود و يك فضاي معنوي برايش ساخت. من سال 1349 وقتي براي اولين بار كتاب «غرب‌زدگي» جلال آل احمد را خواندم به نكته‌اي برخوردم كه در آنجا جلال به شهر‌هاي بزرگ اشاره مي‌كرد و آنها را مورد تحليل قرار مي‌داد. مثلا شهري مثل اهواز با آن سابقه علمي كه جندي شاپور در آن قرار داشت يا شهرهاي مثل اصفهان و شيراز كه بر مبناي درستي شكل گرفته‌اند يعني يا كنار يك رود بزرگ شكل گرفتند و يا داراي خصوصيت اقليمي و محيطي مطلوب بودند. در مقابل شهر‌هايي داريم كه به زور بخشنامه‌هاي دولتي و وزارتخانه‌اي تبديل به شهر شدند، اين شهر‌ها ابتدا محل تردد اتوبوس و وسايل نقليه بوده‌اند بعد اطرافش چند قهوه خانه و مركز خريد به وجود آمده و كم‌كم دامنه آن گسترده شده و در نهايت تبديل شده به شهر.

اين شهر‌ها نه قابليت كشاورزي دارند و نه مبناي صنعتي و فرهنگي دارند بنابراين فاقد مباني اوليه يك شهر هستند و داراي يك روح شهري نيستند. شهر تهران يكي از همين شهرها است كه فاقد استاندارد‌هاي اوليه زيستي است، من فكر نمي‌كنم در تهراني به اين عظمت ما5 كيلومتر پياده رو قابل قبول براي پياده‌روي داشته باشيم، اين شهر فاقد معماري شرقي است يعني آنچه كه بر روح تهران حاكم شده يك روحيه مصرف‌گرايانه است. تمام اينها را گفتم تا به اين نكته برسم كه شهر نشيني ما در تهران فاقد يك سري ويژگي‌هاست، اگر فيلم‌هايي از جنس « طلا و مس» ساخته شوند كه با طرح مضاميني در حيات اجتماعي ما كه در اين معكب و مستطيل‌هاي بنا شده و به عواطف انساني درون آنها بپردازد،در واقع توجه به مقوله شهرنشيني است.

يعني معتقد هستيد با فيلم‌هايي از جنس «طلا و مس» مي‌توان ترويج اخلاقيات در شهرهاي بزرگي مثل تهران را انجام داد؟

قطعا همينطور است. به نظرم مي‌توان با اين آثار مباحث بسيار عميق‌تر و كلي‌تر مورد بررسي قرار داد.

شهرداري تهران چه مقدار از هزينه فيلم را تقبل كرد؟

حدودا چهل درصد. البته سابقه همكاري بنده با مركز فرهنگي و هنري شهرداري تهران به فيلم ميم مثل مادر باز مي‌گردد كه در آنجا نيز چهل درصد شريك بودند. «ميم مثل مادر» تنها فيلمي بود كه علاوه بر اينكه اصل پول را بازگرداند، دو برابر سود آن نيز به شهرداري پرداخت شد. اين اميد را دارم كه همين اتفاق براي فيلم« طلا و مس» بيفتد و با استقبالي كه در اين روزها از طرف مردم شاهد هستيم اين اميد روز به روز قوت مي‌گيرد.

و حرف آخر؟

فقط اميدوارم شرايط پديد بياييد كه باز بتوان فيلم‌هايي از جنس «طلا و مس» ساخت.

منبع: تهران امروز
ارسال به دوستان
اگر در این ترافیک گیر بیفتید، زندگی‌تان متوقف می‌شود! (عکس) ناگفته‌هایی از مزایده زباله در ایران / پول‌سازی ۱۰ میلیارد دلاری آشغال‌ها در سال پزشکیان : امروز در مجلس اولویت عده‌ای موضوع حجاب است/ این موضوع با زور و گشت ارشاد نتیجه‌ عکس خواهد داد هشدار وزارت کار درباره پیامک‌های جعلی کالابرگ اعطای وام ضروری به بازنشستگان + شرایط پرداخت معاون وزیر کشور : طرح نور با قوت به‌کار خود ادامه خواهد داد / یک مورد هم نداشتیم که نسبت به اجرای طرح مخالفتی داشته باشند و به پلیس اعتراض کنند خبر خوش بانک جهانی برای ایران کفشور های سال 1403 به قیمت درب کارخانه احتمالا تعطیلی شنبه بر پنجشنبه‌ چربیده است مقام ارشد ارتش روسیه بازداشت شد دیدنی های امروز؛ از اعتراضات ضداسراییلی دانشگاه های آمریکا تا اوضاع غزه پوتین با هوش مصنوعی بازیگر فیلم زندگینامه خودش شد (+عکس) رئیس دیوان عالی کشور : حجاب در ایران قانون است و همه باید از آن پیروی کنند، حتی کسانی که مسلمان هم نیستند رونمایی از بزرگ‌ترین مسئله ایران و جهان که از فقر هم وحشتناک تر است رازی که «هوش مصنوعی» دربارۀ این نقاشی 500 ساله کشف کرد
وبگردی