در پژوهش حاضر، موضوع اساسى و مهم آموزش جنسى در مدارس، همراه با چالشهاى پيش روى آن مورد توجه قرار گرفته؛ هر چند با توجه به ابعاد بحثانگيز موضوع و نياز به حساسيت و دقت در آن در بسيارى از موارد، نگارنده به جزييات نپرداخته، اما تلاش كرده است برخى سؤالات اساسى در اين زمينه را پاسخ گويد.
به موازات پيشرفت علمى انسان در زمينههاى گوناگون، مخصوصا علوم انسانى، ابعاد وجودى انسان و نياز هر يك از ابعاد او نيز روشنتر مىشود. به عنوان مثال، تربيت عقلانى انسان كه در آن بر آموزش چگونه فكر كردن، كيفيت آموختن، تصميمگيرى، تجزيه و تحليل و اقامه دليل تأكيد مىشود، همچنين تربيت عاطفى انسان كه در آن، چگونگى بروز عواطف، منشاء احساسات و نحوه كنترل آنها مورد بحث واقع مىشود و تربيت اجتماعى كه در آن شيوههاى روابط اجتماعى، قوانين مدنى، برخورد با مشكلات اجتماعى، جامعه پذيرى، حقوق شهروندى و پديده شهر نشينى را مورد بررسى قرار مىدهد و سرانجام تربيت اخلاقى كه در آن از ارزشها و بايد و نبايدهاى تربيتى سخن گفته مىشود، مورد توجه جدّى مربيان انديشمند بوده است.
يكى ديگر از ابعاد تربيتى انسان، كه زمان چندانى از طرح آن نمىگذرد و مخصوصا در جامعه ما كمتر به آن توجه شده است، تربيت يا آموزش جنسى است. البته اين گفته تازگى ندارد كه غريزه جنسى از ابتداى خلقت با آدمى همراه بوده و نقشى دوگانه در جهت تخريب يا سازندگى شرايط زندگى انسان ايفا كرده است، اما طرحى كه مخصوصا در كشورهاى شرقى به تازگى رخ نموده و با نقد و نظرهاى فراوانى مواجه شده است، اين است كه آيا مىتوان يا لازم است آموزش جنسى را به عنوان يك درس در برنامههاى آموزشى مدارس بگنجانيم؟ اين مسئله سوگيرىهاى متفاوت و گاه متناقض انديشمندان تربيتى در اينباره را در پى داشته است، به گونهاى كه گروهى اين امر را فسادانگيز و مخرب دانسته، گروهى ديگر از ضرورت اجتنابناپذير آن سخن به ميان آورده و گروه سوم راهى ميانه را در پيش گرفتهاند. گشايش باب گفتگو و كنكاش در اين زمينه، مىرود تا سرانجام از ميان تاريكىها و ابهامها، راه روشنى فراروى برنامه ريزان آموزشى قرار دهد.
در پژوهش حاضر، موضوع اساسى و مهم آموزش جنسى در مدارس، همراه با چالشهاى پيش روى آن مورد توجه قرار گرفته؛ هر چند با توجه به ابعاد بحثانگيز موضوع و نياز به حساسيت و دقت در آن در بسيارى از موارد، نگارنده به جزييات نپرداخته، اما تلاش كرده است برخى سؤالات اساسى در اين زمينه را پاسخ گويد. برخى سؤالاتى كه در اين مقاله، به آنها پاسخ داده مىشود عبارتند از:
1 ـ آيا پرده پوشى در وادى اطلاع رسانى جنسى به سلامت فردى و اجتماعى دانشآموزان كمك مىكند؟ اگر چنين است ميزان اين پرده پوشى چه اندازه است؟ (اختلاف اساسى در تعيين اين سطح است و موافقت يا مخالفت با آموزش جنسى، ناشى از همين اختلاف مىباشد).
2 ـ آيا اين فرض كه سطوحى از اطلاع رسانى جنسى به سلامت جامعه كمك مىكند، رد مىشود؟
3 ـ آيا با فرض پرده پوشى، آنچه را كه سلامت جامعه مىخوانيم، تضمين خواهد شد؟
4 ـ آيا كتمان اطلاعات جنسى، بر حرص و عطش كسب اطلاعات نمىافزايد؟
5 ـ با فرض خوددارى از اطلاع رسانى جنسى، آيا علاقهمندان، اين اطلاعات را از منبع ديگرى كسب نخواهند كرد؟
6 ـ آيا خوددارى نظام تعليم و تربيت از اطلاع رسانى جنسى به جوانان، موجب تداعى اين انديشه در ذهن آنان نمىشود كه متوليان دينى و حكومتى، قادر نيستند احساس و عشق آنان را درك كنند؟
7 ـ آيا بى توجهى در اطلاع رسانى به موقع در امور جنسى، موجب تسريع در گسترش امراضى از قبيل سفليس، سوزاك و مهمتر از آنها، غول ايدز كه به نظر دانشمندان، مهمترين راه انتقال آن فعاليتهاى جنسى است، نخواهد شد؟
اميد است اين نوشتار گامى هر چند مختصر در جهت رسيدن به هدف مطلوب باشد. پيش از ورود به بحث، ضرورى است مفاهيم كليدى اندكى توضيح داده شود.
تعريف مفهومى
الف) "مفهوم جنسيت" در روانشناسى عبارت است از:
1 ـ مجموعه وجوه تمايز بين دختر و پسر از قبيل تفاوتهاى جسمانى ـ روانى و كاركردهاى اجتماعى؛
2 ـ ويژگىهايى كه موجب جذب جنس مقابل به جنس ديگر مىشود.(1) اين ويژگىها وضعيت جسمانى و حالات روانشناختى را شامل مىشود. در اين مقاله، جنسيت به هر دو مفهوم بكار گرفته شده است.
ب) تربيت يا آموزش جنسى
1 ـ تربيت يا آموزش جنسى نيز در اصطلاح دو معنا دارد: در يك معنا، مقصود از تربيت يا آموزش جنسى، آن است كه به هر يك از دو جنس دختر و پسر بياموزيم، مطابق هنجارهاى جنس خود عمل كنند. به عنوان مثال، در جامعه فعلى، با خريد عروسك براى دختران و تشويق آنان به بازىهاى آرام، همچنين خريد دوچرخه براى پسران و ترغيب آنان به بازىهاى پر تحرك، در واقع هنجارهاى اجتماعى هر جنس را به آنان آموزش مىدهند و انتظار دارند فرزندان بر اساس آن عمل كنند. روشن است كه هنجارهاى اجتماعى هر يك از دو جنس پسر و دختر، در همه جاى دنيا يكسان نيست، بلكه وابسته به نقشى است كه هر يك از اين دو در ايفاى زندگى اجتماعى بر عهده گرفتهاند. در عين حال، در اين گونه تربيت، تأكيد بر آن است كه از تداخل نقشها و در نتيجه، ابتلا به بحران هويت و بروز رفتارهاى غير مورد انتظار از جنس خاص جلوگيرى شود.
معناى دوم آموزش يا تربيت جنسى، در اختيار گذاردن اطلاعات لازم در باب مسايلى است كه به نوعى با غريزه جنسى انسانها مرتبط است. محتواى اين موضوع به صورت فراگيرتر، در مباحث آينده بيان خواهد شد.
ناگفته نماند، برخى دانشمندان بين آموزش و تربيت جنسى تفاوت قايل شدهاند. به گفته "و. د. كوچتكف و و. م. لاپيك"، در كتابهاى پزشكى عمومى، "تربيت جنسى" غالبا به معناى آموزش جنسى استعمال مىشود در حالى كه تربيت جنسى معناى وسيعترى دارد. تربيت، نه تنها احساس جنسى را دربرمىگيرد، بلكه داراىويژگى رشد شخصيت اجتماعى، اخلاقى و فرهنگى نيز هست.
تاريخ آموزش جنسى در مدارس
كمتر انديشمندى است كه نداند اصولاً ريشه اين مبحث ـ يعنى آموزش جنسى در مدارس رسمى ـ به كشورهاى غربى باز مىگردد. به درستى روشن نيست كه بنيانگذار اين انديشه چه كسى و در كجا بوده است و اگر قرار باشد، بررسى دقيقى در اين باره صورت گيرد، بايد تاريخچه تربيت و آموزش هر يك از كشورهابهصورت جداگانه بررسى شود كه اين كار از عهده يك مقاله خارج است. اما به دليل آنكه انگلستان غالبا در اينگونه موضوعات پيشقدم بوده و اخيرا نيز در همين زمينه قوانينى به تصويب رسانده، مناسب به نظر مىرسد كه تاريخچه آموزش جنسى در اين كشور موردبررسىقرار گيرد.
قبل از آن، يادآورى اين نكته لازم است كه بررسى موضوع آموزش جنسى، از چند جهت داراى اهميت است: 1ـ ارضاى غريزه جنسى از نيازهاى اوليه انسان هايى است كه به بلوغ جنسى رسيدهاند و بر اساس هِرَم "مازلو"، تا زمانى كه حداقلى از نيازهاى اوليه برآورده نشود، نمىتوان انتظار داشت، انسانها به ساير نيازهاى خود بينديشند. طبيعى است كه نيازهاى اوليه را نيز بايد طبقه بندى كرد؛ اما با فرض تأمين خواب و خوراك و پوشاك، مىتوان انتظار داشت نياز جنسى در مرحله بعد از آن قرار گيرد.
2 ـ به عقيده روانشناسان و مشاوران خانواده، بسيارى از ناهنجارىهاى اجتماعى و طلاقها و اختلافات خانوادگى، ناشى از كاستىها يا فزون خواهىها در حيطه جنسى است.
براى اينكه روشن شود اصولاً انديشه آموزش جنسى در مدارس از چه زمانى مطرح شده است، لازم است سير تاريخى آموزش جنسى را ملاحظه كنيم.
انگلستان: به نظر مىرسد زمان زيادى نباشد كه مسئله آموزش جنسى در مدارس غربى مطرح شده است و در مجموع قدمت آن به يك قرن نمىرسد؛ اما مشكل اين است كه آغاز و مراحل آن به صورت دقيق ثبت نشده است.
"ميشل جى. ريس" در اين باره مىگويد: تا كنون بررسى اختصاصى درباره تاريخ آموزش جنسى در مدارس انگلستان صورت نگرفته است. به گفته وى، "مارى آن دگت" در مقدمهاى كه بر كتاب آموزش روابط جنسى(4) نوشته است، پيشينه آموزش جنسى را تا سال 1978 دقيقا بيان و آثار نويسندگانى از قبيل "بارى"، "دالاس"، "پيرسون"، "لامبرت"، "ريد" و "ونت" را درباره تاريخ آموزش جنسى در مدارس بررسى كرده است. به گفته همين نويسنده، آخرين مطالعات را در اين باره "كلى" (1992)، "ريز" (1993)، "تامسن" (1994) و "ونت" (1995) انجام دادهاند.
ايشان در ادامه مىافزايد: در قرن حاضر، آموزش جنسى از جهت هدف، روششناسى، فرضيات اساسى، محتوا و سياق متحول شده است. اصلىترين هدف اين نوع آموزش در دوران معاصر، بررسى شيوههايى است كه شرايط اجتماعى و سياسى زمان، فرضيات اساسى و اهداف و محتواى آموزش جنسى مدارس را تحت تأثير قرار مىدهد. علاوه بر اين، تربيت جنسى مدارس، به حدّى در معرض طوفان تحولات سياسى ـ اجتماعى بوده كه تلاش براى ارايه گزارشى طولى از روند آن در گذر زمان، احتمالاً بىنتيجه است. حداكثر اين است كه مىتوان عوارض اينگونه آموزشها، از قبيل افزايش امراض قابل انتقال يا ترس از كاهش ارزشهاى اخلاقى، را اعلام و كيفيت تأثير آن بر برنامه آموزشى و درسى را بيان نمود.
پيش از جنگ جهانى دوم: اطلاعات چندانى درباره آموزش جنسى پيش از جنگ جهانى دوم تا سال 1939 در دسترس نيست. تحقيقاتى در اينباره، به خصوص توسط "هام فيزر" (1998) همراه با گزارشهايى شفاهى ارايه شده، اما اين گزارشها ناقص است و بايد با تحليلهاى مستند و عملىتر و احيانا مصاحبه با دستاندركاران آموزش جنسى آن دوره تكميل شود.
احتمالاً پيش از جنگ جهانى دوم، اينگونه آموزشها از نظر قانونى ممنوع بوده است (بارى، 1979). اما احتمال ديگر آن است كه آموزشجنسىدرآن زمان، بيشتر متوجه دختران بوده و از احساسات نوعدوستانه سرچشمه مىگرفته، با اين هدف كه از سقوط دختران جوان در موقعيتهاى نامطلوب جلوگيرى كند.
دهههاى چهل، پنجاه و شصت: جنگ جهانى دوم براى بيشتر مردم اروپا و برخى كشورهاى ديگر، نتايج رقّتبارى در پى داشت. از جمله آنكه هر جا گروهى سرباز دور هم جمع مىشدند، مقاربتهاى نامشروع و در نتيجه، امراض مسرى مقاربتى افزايش مىيافت. به نظر مىرسد هدف اصلى آموزش جنسى پس از جنگ جهانى دوم، ممانعت از گسترش امراض مقاربتى، به ويژه سفليس و سوزاك بوده است. بررسى متون درسى آن زمان، مثلاً، دستگاه توليد مثل خرگوشها يا گردهافشانى گياهان گلدار، حاكى از آن است كه بسيارى از مدارس در سالهاى 1950 و 1960 در باب آموزش جنسى با احتياط سخن مىگفتهاند و معلمان، مخصوصا به كودكان و بالاخص به آنها كه درمدارس خصوصى تحصيل مىكردهاند، درباره پيامدهاى خطرناك استمنا هشدار مىدادهاند.
دهه هفتاد: به گفته "ونت" (1995)، آموزش جنسى مدارس در دهه هفتاد، از پايه دگرگون شده؛ يعنى در درس زيستشناسى، درباره دستگاه توليد مثل انسان، مفصلاً بحث شد و علاوه بر اين، شيوههاى جلوگيرى از باردارى به صورتى گسترده آموزش داده شد. در آن زمان، بيشتر بر ارايه دقيق اطلاعات تأكيد مىشد و هدف از طراحى برنامههاى آموزشجنسى، كاهش ناآگاهى، جرم و جنايت، شرم و حيا و اضطراب و نگرانى بود. مسايلى نيز كه در اين زمينه مورد بررسى قرار مىگرفت، بيشتر در برنامههاى آموزش شخصى و اجتماعى و امثال آن مطرح مىشد تا در درس زيستشناسى.
اگر اهداف آموزش جنسى سالهاى مزبور، همان باشد كه ذكر شد، آيا عاقلانهتر نبود به جاى تأكيد بر مسايلى از قبيل كاهش شرم و حيا، بر خويشتندارى، رعايت حريم ديگران و شرم و حياى معقول تأكيد مىشد؟
دهه هشتاد: در دهه هشتاد، آموزش جنسى با اهداف گستردهترى دنبال شد. استقبال فزاينده از انديشه "فمينيستى"، منجر به افزودن برنامههايى شد كه شاگردان را به بررسى نقش زنان و مردان در جامعه تشويق مىكرد. هدف آن بود كه دانشآموزان اصل تفاوتهاى جنسى و همچنين ميزان آن را درك كنند. همزمان با آن، برنامههاىآموزش جنسى اهدافى از قبيل كسب مهارت براى تصميمگيرى، برقرار كردن رابطه با ديگران، ايفاى نقش پدرى و مادرى و تعيين خط مشى در زندگى شخصى را دنبال مىكرد.
به موازات تأكيد بر مهارتها، در برنامههاى آموزش جنسى، اين بحث مطرح شد كه چگونه مىتوان جوان را قادر كرد مستقل بينديشد و در مسايل جنسى آگاهانه تصميم بگيرد. اين مباحث، بسيارى از والدين را به دليل آنچه "آزادىهاى رو به افزايش آموزش جنسى در مدارس" خوانده مىشد، به شدت به هراس افكند. نگرانى و هراس والدين، يگانه ارمغان آزادىهاى جنسى نبود، بلكه پيامدهايى بالاتر از آن مانند سفليس و ايدز نيز داشت.
هجوم بيمارى ايدز
ساخت داروهاى آنتى بيوتيك پس از جنگ جهانى دوم، نگرانى مردم از افزايش بيمارىهاى سفليس و سوزاك را كاهش داد، اما چيزى نگذشت كه اين وضعيت، ناگهان در سالهاى آخر دهه 1980 تغيير كرد. دانشمندان پى بردند كه عامل بيمارى موسوم به ايدز، همجنسگرايى است كه به وسيله آميزش معمولى جنسى نيز انتقال مىيابد. اين عامل كه ويروس اچ. آى. وى. (H.I.V) نام گرفت، به سرعت بسيارى از كشورهاى دنيا را درنورديد. ترس و وحشت، قريب به بيست و پنج سال بر جهان حاكم گرديد و احساس مىشد بسيارى از مردم به اين ويروس آلوده و به بيمارى ايدز مبتلا شدهاند و سرانجامى جز مرگ ندارند. علاوه بر اين، دانشمندان به اين نكته پى بردند كه هر كسى ممكن است سالها به اين مرض آلوده باشد، اما خود از آن اطلاعى نداشته و هيچ علامت آلودگى هم نداشته باشد. اين در حالى است كه براى آلودگى به اين ويروس و بيمارى ايدز، هيچ درمانى نمىيافتند. مجله امريكايى "پلين تروس" با استناد به آمار دريافتى از مديران، مىنويسد: امراض مقاربتى در امريكاى جنوبى و دنياى غرب، از مهار پزشكان خارج شده است.
در همان زمانى كه آموزش جنسى در انگلستان تبديل به يك بازى سياسى شده بود، ايدز به موضوعى بهداشتى تبديل شد و درگيرى بر سر اين موضوع بالا گرفت كه والدين حق دارند جستوجو كنند كه آيا دخترانشان پيشازسنشانزدهسالگى،داروهاى ضد حاملگى مصرف مىكنند يا نه؟ در اين زمان، قدرت رو به افزايشجنبشوابسته به زنان، مجبور به نگرشى دوگانه در باب آموزش جنسى شد. سراسيمگى در وضع قانون و صدور بخشنامههاى دولتى در خصوص آموزش جنسى، كه تا امروز هم ادامه دارد، ثابت كرده است كه برنامه آموزش جنسى، نبايد تهى از ارزشهاى اخلاقى باشد.
ديدگاههاى مختلف درباره آموزش مسايل جنسى
در اينجا، مناسب است به ديدگاههاى موجود در اين زمينه و بيان موافقتها يا مخالفتها درباره آموزش جنسى در مدارس اشاره شود. روشن است كه در باب آموزش جنسى نيز، مانند هر موضوع مهم ديگرى، نظرات و ديدگاههاى مختلفى وجود دارد، كه در اين جا به آنها اشاره مىشود.
ديدگاه اول
اين ديدگاه بر ممانعت از هرگونه ارضاى جنسى تأكيد مىكند و معتقد است ارضاى آن، آدمى را از رسيدن به كمال انسانى باز مىدارد. آثار اين نحوه نگرش به دوران حاكميت قانون كليسا بر اروپا باز مىگردد. شهيد مطهرى به نقل از "برتراند راسل"، فيلسوف مشهور، مىگويد: "عوامل و عقايد مخالف جنسيت در اعصار خيلى قديم وجود داشته و به خصوص در هر جا آيين مسيحيت و بودا پيروز شده، عقيده مزبور نيز تفوق يافته است.
...غير از اين دو آيين، در جاهاى ديگر دنيا، اديان و راهبانى بودهاندكه از مجردزيستن طرفدارى مىكردهاند ... در يونان و روم متمدن نيز، طريقه كلبيون جاى طريقه اپيكور را گرفت ... سرانجام، اين عقيده با اندكى اصلاح، به كليسا راه يافت.
ايشان مىافزايند: "قانون كليسا به صورتى افراطى در محدود كردن روابط جنسى كوشش مىكرد و ... اساسا در قانون كليسا، ارتباط جنسى مطلقا ـ ولو با همسر شرعى ـ عملى پليد بود. زن ذاتا موجودى پليد به حساب مىآمد و عمل مقاربت، هر چند با همسر شرعى، عمل كثيفى بود. به همين دليل، افراد مقدس و پاك، افرادى كه مىتوانستند به مقامات عالى روحانىبرسند، كسانى بودند كه در همه عمر، زنى را لمس نكرده و با او نزديكى نكردهبودند. پاپ نيز از ميان افرادى انتخاب مىشود كه در تمام عمر ازدواج نكرده باشد.
روشن است كه پرداختن به علل ورود اين عقيده به عالم مسيحيت، بحث اصلى اين مقاله نيست، اما اشاره مىشود كه شايد تفسيرهاى نامناسب كليسا از مجرد زيستن حضرت عيسى عليهالسلام ، زمينه راهيابى اين انديشه به آيينى را فراهم كرده باشد كه ريشه وحيانى دارد.
هر چند نمىتوان با صراحت و يقين بيان كرد، اما اين احتمال كه وضعيت كنونى غرب واكنشى عليه آن ديدگاه تفريطى گذشته است، چندان دور از حقيقت نيست. گذشته از وضعيت اسفبار جنسى، كه امروزه توده مردم با آن دست به گريبانند، متأسفانه بيش از همه، خود كسانى كه به عنوان مبلّغ كليسا، ازدواج شرعى را تحريم كردهاند، در بند انحراف جنسى گرفتار آمدهاند؛ يعنى به دليل فشارهاى كليسا، راههاى شرعى را بر خود بسته و به كوره راههاى انحراف و آسيبزا روى آوردهاند. به عنوان مثال، نشريه پگاه حوزه به نقل از روزنامه "كانزاس سيتى استار"، طى گزارشى چنين مىنويسد: "تاكنون سيصد كشيش در امريكا بر اثر ايدز مردهاند. صدها نفر ديگر از آنها نيز آلوده به ويروس ايدز هستند. خبرنگاران با بررسى برگههاى گواهى فوت و پرسشهايى از 801 كشيش كاتوليك، به اين نتيجه رسيدهاند كه ميزان مرگ و مير بر اثر ايدز در ميان كشيشها، چهار تا هفت برابر ميانگين در بقيه مردم است. دو سوم كشيشهايى كه مورد پرسش قرار گرفتهاند، اظهار داشتهاند كه مباحث جنسى، در هنگام آموزشهاى مذهبى آنها، به ندرت مورد توجه قرار گرفته يا اصلاً به آن توجه نمىشده است. "ايزولوا"، روانشناس نيويوركى كه با آنان در ارتباط بوده است، مىگويد: در مدارس علوم دينى، هرگونه سؤالى درباره مسايل جنسى، غالبا با اين پاسخ از سوى استاد مواجه مىشود كه اگر هر روز دعاهاى دسته جمعى را بخوانى، بقيه مسايل به خودى خود حل مىشود. طى نظرسنجى انجام شده، نود درصد كشيشها اظهار داشتهاند كه حداقل هر كدام با يك روحانى مسيحى كه تاكنون بر اثر ايدز مرده، آشنايى داشتهاند.
اين منبع در پايان، اظهار نظر مىكند كه "خبر مزبور ـ هر چند با ترديدهايى در محافل كليسايى روبهرو شده ـ اما نشانگر آن است كه مخالفت با غرايز طبيعى انسان در ميان اصناف مردم، از جمله روحانيان، چه عواقبى ممكن است در پى داشته باشد. مخالفت كليساى كاتوليك با ازدواج كشيشان در طول تاريخ كليسا، موجب مشكلات متعددى براى روحانيان مسيحى بوده است. در اين زمينه، كتابهاى تاريخى و نيز داستانها و فيلمهاى سينمايى، آكنده از رويدادهاى سخت و تكاندهندهاى است كه بر اثر اين تحريم پديد آمده است.
ناگفته نماند كه برداشتهاى غيرواقعى از برخى تعاليم اسلام نيز، گاهى به موضعگيرىهايى از اين قبيل دامن مىزده كه نمونههايى از آن در تاريخ اسلام ذكر شده است.
به هر حال، اين ديدگاه به تدريج، از حدّ افراطى سقوط كرد و در دورانى به مرحله تعديل رسيد؛ يعنى ارضاى جنسى به صورت معمول و بدون احساس گناه ادامه يافت. در عينحال،مردم ـ مطابقشواهد،عكسوفيلمهاى آنزمان ـ دركشورهاىاروپايىو غربى، وضعيت سنّتى خود را حفظ نمودند و در تمام ابعاد، اعم از اجتماعى و خانوادگى، حريم خانواده را رعايت و از روابط نامشروع پرهيز كردند.
بهعنوان مثال، "هومفريس"(9)، در كتاب "ميوه ممنوع" سرگذشت دخترى به نام "آداهاسكين" را اينگونه نقل مىكند: "آداهاسكين دختر مردى معدن كار، در سال 1911 در دهكده معدنى كوچكى متولد شد. در سن شانزده سالگى، او را براى كار به لندن فرستادند. در سال 1930 به خانه برگشت. چيزى نگذشت كه با جوان قايقرانى كه در همسايگى آنان زندگى مىكرد، آشنا شد و پس از چندى از او حامله شد. وقتى كه دو خانواده از اين اتفاق باخبر شدند، بلافاصله مراسم ازدواج دو جوان را برگزار كردند، اما اين مراسم درست در لحظات پايانى به هم خورد، زيرا داماد به دليل ترس از عواقب آن، به دريا گريخته بود. مادر "آدا" نيز كه شرم سراپايش را گرفته بود، با وانمود كردن اينكه نوزاد از آن خود اوست، دختر را از ميان فاميل به منطقه ديگرى فرستاد." همانگونه كه ملاحظه مىشود، قريب هفتاد سال پيش، يعنى در دهه 1930، رفتارهايى از اين قبيل چندان شرمآور بود كه خانوادهها از داشتن چنان فرزندانى خجالت زده و سر به زير بودند. اما اين شرايط، همچنان راه انحطاط را پيمود تا به وضعيت كنونى منجرشد. روشن است، مطابق اين ديدگاه كه پرداختن به امور جنسى و ارضاى آن را از هيچ طريقى مجاز نمىداند، سخن گفتن از آموزش جنسى بيهوده است.
ديدگاه دوم
همانگونه كه پيشتر اشاره شد، غرب و كشورهاى اروپايى، بيشتر سنّتهاى پيشينيان خود را، به ويژه در مسايل جنسى، به فراموشى سپرده و رويكرد جديدى در اخلاق جنسى بنيان نهادهاند كه مىتوان آن را "ولنگارى جنسى" ناميد. مظاهر اين رويكرد در جامعه و آموزشهاى مدرسهاى متجلّى شده است. در ضمن بحث، ويژگىهاى اين رويكرد به صورت دقيقتر روشن خواهد شد؛ از اينرو، مناسب است پيش از هر بحث ديگرى، به ريشههاى اين رويكرد جديد اشاره شود.
مبانى ديدگاه دوم
1 ـ بايد ديد چه تغييرات ريشهاى در انديشه غربيان ايجاد شده كه به سنّتهاى خود پشت پا زده و در زندگى خود، طرحى متفاوت و نه چندان جديد و ريشهدار در دوران جاهليت انسانها در انداختهاند.
گفته شد اين امكان كه شرايط كنونى در واكنش به تحميلهاى كليسا و برخى مكاتب ديگر ايجاد شده باشد، چندان بعيد نيست؛ زيرا به تدريج كه كليسا حاكميت سياسى خود را از دست مىداد، انديشههاى آن نيز به فرسودگى مىگراييد و مردم هم كه زمانى خود را مغلوب آن انديشهها مىدانستند، خود را آزاد ديدند و تلاش كردند برعكس آموزههاى كليسا عمل كنند. اما بنيادىتر از اين سخن، آن است كه هر انديشهاى كه در شاخههاى گوناگون معرفتى عرضه شده و به منصّه ظهور مىرسد، بىريشه و بريده از انديشههاى اساسى انسان در ساير زمينهها نيست. به عنوان مثال، تغيير در نحوه نگرش به هستى، مبدأ، انسان، دنيا و عقل مىتواند كيفيت بينش انسان در ساير حوزههاى علوم انسانى، حتى علوم طبيعى را تحت تأثير قرار دهد. به بيان روشنتر، اگر انسان به اين نتيجه برسد كه اخلاق جنسى، كه زمانى حرف اول را در اين زمينه مىزد، صرف تصور يا برداشتهايى است كه به فراخور ذهنيت، تصور و محيط در انسان ايجاد شده و هيچ حقيقت مستقلى ندارد، در تغيير دلخواه شيوه عملكرد خود در باب غريزه جنسى، مقدمات و مؤخّرات و آموزش آن ترديد نمىكند و همينگونه هم هست؛ يعنى آنچه امروزه مشهود است، ناشى از تغيير نحوه نگرش افراد به مسايل اخلاقى، به خصوص اخلاق جنسى است كه البته اين به نوبه خود در امور اساسىترى نيز ريشه دارد. در همين زمينه بوده كه اخلاق جنسى، به اصطلاح نوينى بنيان نهاده شده و مبناى رويكرد در اينباره قرار گرفته است. به تحليل شهيد مطهرى رحمهالله در اين باب، كه به گفته خود او، از مجموع گفتهها و نظرات طرفداران اين نظام اخلاقى استنتاج كرده است، اصول و پايههايى كه مكتب جديد (اخلاق جنسى) بر آن بنا شده، عبارتند از:
1 ـ آزادى فردى مطلقا محترم است، مگر آنجا كه مزاحم آزادى ديگران باشد (اصل فلسفى)؛
2 ـ سعادت بشر در گرو پرورش استعدادهاى اوست. خود پرستىها و ناراحتىها، ناشى از آشفتگى غرايز و بالاخص غريزه جنسى است و آشفتگى غرايز از عدم ارضاى آن ناشى مىشود (اصل تربيتى)؛
3 ـ آتش ميل و رغبت بشر در اثر منع و محدوديت فزونى مىگيرد و در اثر ارضا كاهش مىيابد. براى انصراف بشر از توجه دايم به امور جنسى و جلوگيرى از عوارض آن، بايد هر قيد و ممنوعيتى را از ميان برداشت.
روشن است كه پرداختن به هر يك از موارد مزبور، به عنوان عوامل بسترساز يا پشتوانههاى نظرى اين رويكرد، مطالعه و تحقيقى جداگانه مىطلبد كه اين مقال جاى پرداختن به آن نيست و تنها برخى عوامل مشهود را يادآور مىشود. ناگفته نماند هر يك از عوامل زير نيز به مباحثى دامنهدار نياز دارد كه در اينجا به اشارهاى كوتاه در مورد آنها بسنده مىشود.
عوامل زمينهساز ديدگاه دوم:
الف) نظريه فرويد
به نظر برخى از روانشناسان و در رأس آنها "فرويد"، مهار غرايز و عدم ارضاى شهوات، به ويژه غريزه جنسى، موجب ايجاد عقدههاى روانى خواهد شد. اين دسته از دانشمندان، زمانى مشكلات، خشونتها، ناهنجارىها و اضطرابهاى فردى و اجتماعى را ناشى از قيد و بندهاى جنسى و غرايز سركوب شده مىدانستند و معتقد بودند براى رهايى از آن همه اضطراب و پريشانى فردى و اجتماعى، بايد زمينه رهايى انسانها از هر قيد و بندى را آماده كرد و او را در جهت ارضاى كامل جنسى، به هر طريق كه بخواهد، آزاد گذاشت.
اما طرفداران اين نظريه با ملاحظه يك روى سكه، روى ديگر آن را ناديده گرفتهاند. اگر قرار باشد انسان با ارضاى غريزه جنسى، خود را از شرّ عقدهها برهاند، بايد به اين سؤال پاسخ دهد كه آيا ارضاى اين غريزه در هيچ زمانى به حد مطلوب خواهد رسيد؟ يعنى آيا زمانى مىرسد كه افراد بگويند ديگر به ارضاى جنسى نيازى ندارند و تمام اضطرابها و مشكلات آنها برطرف شده است؟ پاسخ بسيار روشن است. هرگز چنين اتفاقى نخواهد افتاد. لذتجنسى داراى دو جنبه جسمانى و روانى است. توان جسمانى آدمى بسيار محدود بوده و ممكن است كسى با يك بار ارضا نيز اشباع شود. اما جنبه روانى، كه از آن به هوس يا تنوعطلبى تعبير مىشود، هرگز سيرىپذير نيست. آيا هرگز كسانى كه در دوران اقتدار، براى خود حرمسرا داشتند، بدان قانع بودند؟
شهيد مطهرى پس از بيان مطلبى كه مضمون آن نقل شد، در اين باره چنين اظهار نظر مىكند:
"اشتباه فرويد و امثال او، اين است كه پنداشتهاند تنها راه رام كردن غرايز، ارضا و اشباع بى حد و حصر آن است. اينها فقط متوجه محدوديتها و ممنوعيتها و عواقب سوء محدوديتها شده و مدعىاند كه قيد و ممنوعيت، غريزه را عاصى، منحرف و سركش مىكند. حرفشان اين است كه براى ايجاد آرامش، بايد به آن آزادى مطلق داد. غافل از اينكه همانگونه كه محدوديت، غريزه را سركوب و توليد عقده مىكند، رها كردن و تسليم شدن و در معرض تحريكات و تهييجات قرار گرفتن نيز، آن را ديوانه مىسازد و چون امكان ندارد كه هر خواستهاى براى هر فردى برآورده شود، غريزه او بيشتر سركوب مىشود و عقده روانى بيشترى ايجاد مىكند. به عقيده ما، براى آرامش غريزه، دو چيز لازم است: 1 ـ ارضاى آن در حد طبيعى؛ 2ـ جلوگيرى از تحريك و تهييج آن. انسان از نظر حوايج طبيعى، مثل چاه نفت است كه تراكم گاز درون آن، خطر انفجار به وجود مىآورد. در اين صورت، بايد گاز را خارج كرد و آن را آتش زد. اما فراموش نكنيم كه اين آتش را هرگز نمىتوان با افزودن طعمه سير كرد."(10) به بيان ديگر، هر يك از نيازها و غرايز انسان از قبيل گرسنگى و تشنگى پس از رفع نياز، تا مدتى آرامش يافته و حسرت اوليهاش تسكين مىيابد؛ در حالى كه ارضاى غريزه جنسى، حداكثر اشباع جسمانى ناشى از ناتوانى در ادامه فعاليت را در پى خواهد داشت، ولى آتش التذاذطلبى روان را برافروختهتر مىنمايد و آن را در حسرت فزايندهترى فرو مىبرد و تنها تقوا و كفّ نفس قادر است زمام آن را بكشد و جلودار آن باشد. شايد آنچه در دعاها به نقل از معصومان(ع) آمده، اشاره به همين واقعيت باشد كه "الّلهمَّ اِنّي أعوذُ بِكَ مِن نفسٍ لاتَشبعُ؛ خدايا از نفس سيرىناپذير به تو پناه مىبرم".
به نظر مىرسد نظريه فرويد عملاً نتوانست مشكلى را بگشايد، بلكه تا حدودى با برداشتهاى نادرستى كه از آن به عمل آمد بر ابعاد مشكل افزوده است. اگرچه خود "فرويد" موفق نشد، نتيجه عملى نظريه علمىاش را كه با بريدن قيد و بندهاى جنسى، انسان را از عقده و اضطراب مىرهاند، كاملاً ملاحظه كند، ولى همه كسانى كه از نزديك شاهد از همگسيختگى شيرازههاى اجتماعى، افزايش خشونت، اضطراب و تنشهاى روانى و اجتماعى هستند، قادرند درباره نتايج نظريات او به خوبى قضاوت كنند.
اين نكته، بخصوص براى كسانى كه تصور مىكنند افزايش محرّكهاى اجتماعى و جنسى به صورت پيوسته براى بيننده و شنونده عادى خواهد شد و از اينرو، استفاده آزاد از سايتهاى ضد اخلاقى در شبكه جهانى ارتباطات (اينترنت) يا روزنامهها و مجلات مبتذل را در سطح عموم توصيه مىكنند تا به اين وسيله، از عطش جوانان كاسته شود، قابل توجه است. اين راهى است كه برخى كشورها رفتهاند، اما نه تنها در اين جهت موفق نبودهاند بلكه ثمرى جز تباهى، خشونت، تحريك و تهييج مداوم، افزايش اضطراب و از هم پاشيدگى خانوادهها حاصل نشده است.
ب) جنبش فمينيسم
از جمله امورى كه در جهت بسترسازى بىبند و بارى جديد جنسى مؤثر بوده است، "جنبش فمينيسم" و "نهضت طرفدارى از تساوى حقوق زنان و مردان" است. مؤسسان و هواداران اين انديشه، با شعار احياى حقوق زنان و برقرارى تساوى بين مردان و زنان در زمينههاى گوناگون اجتماعى، فرهنگى، سياسى و حتى بچه دار شدن و فعاليتهاى جنسى، افراد زيادى را به سمت اين تفكر جذب كردهاند.
ج) نظريه اختلاط (co education)
نظريه اختلاط دختران و پسران در مدارس و مؤسسات آموزش عالى، هر چند ابتدا مطابق اصول روانشناسى و تحقيقات اجتماعى توصيف مىشد و فرض بر آن بود كه تحصيل مختلط، راه را براى شناخت پيدا كردن دو جنس از يكديگر باز مىكند و مشكل ازدواج را تسهيل مىكند، اما به دليل حذف مسايل اخلاقى و دينى از يك سو و تأكيد بر آموزش جنسى در مدارس از سوى ديگر، خسارات ناشى از اينگونه اختلاط، به مراتب بيش از منافعى بوده كه عايد شد. به هر حال، مطابق اين ديدگاه، آموزش جنسى، آن هم با طرح مسايل آميزش جنسى، بايد در متن برنامههاى آموزشى و درسى مدارس در تمام سطوح تحصيلى گنجانده شود.
اما به اعتراف برخى محققان غربى، اين گونه برخورد با مسايل جنسى، نه تنها دستاورد قابل توجهى به نفع انسانيت به ارمغان نياورده بلكه زيانهاى بسيار سهمگينى نيز به او تحميل كرده است. به گفته "توماس ليكونا" از دانشگاه "مك گيل" كانادا، مطالعهاى كه در سال 1993 توسط انجمن امريكايى بانوان دانشگاه انجام شد، نشان داد، از هر پنج نفر دانشآموز، چهار نفر آنها در معرض آزار جنسى قرار گرفتهاند. در نزديكى "مينياپوليس"، مادرى شكايت مىكرد كه در سرويس مدرسه، بچههاى كلاس سوم و چهارم، دختر كلاس اولىاش را با كلمات هرزه آزار داده و از او درخواستهاى ناپسندى داشتهاند ... . در سن 18 سالگى بيش از يك چهارم دختران و يك ششم پسراناز سوء استفاده جنسى رنج مىبرند. از هر چهار دانشآموز دختر، يك نفر از آنها توسط معلمان، مديران، رانندگان سرويس مدرسه، كمك معلمان، گارد امنيتى يا مشاوران مدرسه در معرض جنايت جنسى قرار گرفته است.
آنچه تا اينجا به عنوان مبناى ديدگاه دوم مطرح شد، در واقع، زمينه فكرى آموزش جنسى در مدارس را به صورتى ناسازگار با كرامت انسانى فراهم آورده است. ترديدى نيست براى اينكه آموزش جنسى در چهارچوب انسانى قرار گيرد، لازم است محدوده آن به صورت منطقى و معقول و با پرهيز از هرگونه افراط و تفريط تعيين شود. در عين حال كه تعيين اين محدوده به كاوشى محققانه و كارشناسانه نيازمند است، اشارهاى به ديدگاههاى متفاوت در اين باب، مىتواند اولين گام در جهت اين بررسى باشد.
محدوده اخلاقى آموزش جنسى
شايد يكى از مهمترين تفاوتهاى انسان و حيوان درباب مسايل جنسى، مربوط به شرايط اخلاقى باشد كه زمان، مكان، نحوه و شرايط اعمال اين غريزه را تعيين مىكند. به تعبير ديگر، انسان بودن، اقتضا مىكند براى ارضاى اين غريزه و آموزش آن، حد و مرزهايى قايل شويم؛ يعنى رعايت آنچه امروزه با اصطلاح "اخلاق جنسى" از آن تعبير مىكنند. اين موضوع، ما را به شرايط انسانى نزديكتر مىكند و به عكس، فرار از محدوديتهاى اخلاقى يا آزادى جنسى مرز حيوانيت را به روى انسان مىگشايد. اما به نظر مىرسد دنياى امروز، عملاً به سوى قلع و قمع ريشههاى اخلاقى به پيش مىتازد. در عين حال، مصيبتبارتر از بىبند و بارىهاى اخلاقى، از جا كندن ريشههاى نظرى اخلاق و به تعبير ديگر، زير سؤال بردن اصول بديهى اخلاق است كه به مراتب خطرناكتر از پاى بند نبودن عملى به آن است. مثلاً نويسنده كتاب هدايت برنامه به سوى آموزش جنسى در كاليفرنيا مىنويسد: درست يا نادرست در رفتار جنسى، مانند درست و نادرست در نام و آدرس افراد است.
اينگونه موضعگيرى، كه هر چند به ظاهر نام خنثى را يدك مىكشد اما در واقع ضداخلاقى است و همچنين طرح غيرمستقيم بودن آموزش جنسى، كه اندكى بعد توضيح داده خواهد شد، و آموزش جامع جنسى، اثر بسيار مخربى بر كشورهاى دستاندركار داشته است. به عنوان مثال، يكى از دانشمندان غربى در اين زمينه مىگويد: "در سال 1986 مطالعه دانشگاه "هاپكينسون" نشان داد كه آموزش جامع جنسى، ميزان حاملگى را كاهش نداده است. در ساير تحقيقات نيز، همين نتيجه تكرار شد. "لو هاريس پل" در تحقيقات خود در سال 1986 به اين نتيجه رسيد كه نوجوانانى كه واحدهاى آموزش جنسى جامع، از جمله راههاى جلوگيرى از حاملگى را گذراندهاند، بيشتر به مجامعت روى آوردهاند تا كسانى كه اين واحدها را نگذراندهاند.
اما سؤالى كه رخ مىنمايد اين است كه محدوده اخلاقى چگونه و بر چه اساسى بايد تعيين شود؟ صرف نظر از مباحث تخصصى كه آيا اخلاق حقيقت بنيادين و مستقلى دارد يا ذوق و سليقه افراد آن را تعيين مىكند، كه در فلسفه اخلاق به آن پرداخته مىشود، به نظر مىرسد مبادى اخلاقى از فطرت و سرشت انسان، سرچشمه مىگيرد و بايد در تعيين قلمرو اخلاق جنسى مورد توجه باشد، ولى اين امر به كلى ناديده گرفته مىشود.
به هر روى، موضوع تعيين محدوده اخلاق جنسى تا چندى پيش دغدغه خاطر بسيارى كشورها از جمله كشور انگلستان بود. "يك دهه پيش، دولت بريتانيا در بخشنامه شماره 87/11 تلاش كرد مستقيما به اين سؤال پاسخ دهد كه اصولاً محدوده اخلاق جنسى كجاست. در آن بخشنامه، تصريح شده بود كه تدريس جنبههاى فيزيكى رفتار جنسى، بايد در محدوده چهارچوب روشن اخلاقى قرار گيرد؛ محدودهاى كه در آن دانشآموزان به اهميت خود كنترلى، كرامت و پاس داشتن حرمت خود و ديگران توجه كنند. بايد كمك كنيم كه دانشآموزانخطراتجسمانى،عاطفىو اخلاقى ناشى از لاابالىگرى و روابط ناپايدار جنسى را تشخيص دهند. مدارس بايد پسران و دختران را تشويق كنند كه در امور جنسى مسئولانه عمل كنند. بايد به دانشآموزان كمك كرد تا منافع ازدواج پايدار و زندگى خانوادگى و مسئوليت هاى والدين را احساس كنند ... در هيچ شرايطى، نبايد در آموزشهاى مدرسهاى، از همجنسبازى حمايت شود، بهگونهاى كه آن را يك هنجار جلوه داده يا مورد تشويق قرار دهد.
اين گونه گفتار، حاكى از دو نگرش متضاد زمان حاضر و يك دهه قبل در بريتانيا است. در سالهاى اخير، تلاش چندانى در جهت تعيين چارچوب اخلاقى براى آموزش جنسى صورت نگرفته است.
اين امر منحصر به بريتانيا نبوده، در كانادا و امريكا نيز امر به همين منوال بوده است."(13)
همانگونه كه اشاره شد، يكى از مسايل ضرورى و فورى در شرايط حاضر، تعيين محدوده اخلاق جنسى است. اما به دلايل فراوان، از جمله نحوه نگرشهاى سياسى، اجتماعى، دينى و سنّتى، نمىتوان انتظار داشت كه به محدوده روشن و مورد اتفاق همگان دست يابيم. به تعبير ديگر، مشكل است بتوان دسته بندى واحدى را معرفى كرد كه مواضع موجود راجع به كيفيت چارچوب اخلاقى را مفصلاً ترسيم كند، اما ديدگاههاى كنونى عبارتند از: ديدگاه محافظهكارانه و ليبراليستى و ديدگاه دينى و غيردينى. به عقيده محافظهكاران، ارزشهاى سنّتى بسيار محترم است و اگر بنا باشد در آنها تغييرى رخ دهد، بايد با آرامى و با رأى بالاى مردم صورت گيرد.
اما ليبرالها توجه زيادى به سنّتها نمىكنند و بر آموزش جنسى در مدارس تأكيد دارند. در عين حال، به عقيده "ديويد كار"، آزادى آموزش جنسى حتى با معيار ليبرال دمكراتيك الحادى تا اين حد قابل قبول نيست. اخلاق جنسى ليبرال، براى تجويز يا ممنوع كردن اين امور، وظيفه دارد بر سنّتها، زمينههاى دينى و غايت رشد انسان، كه همان اخلاق با فضيلت است، تكيه كند.
سكولاريستها ـ كه ممكن است محافظه كار يا ليبرال باشند ـ معتقدند كه ارزشهاى دينى، تناسب چندانى با جوامع مدرن امروزى ندارند و بايد كنار گذاشته شوند.
ديدگاه مذهبى ـ كه غالبا محافظهكارانه بوده، اما ممكن است ليبراليستى هم باشد ـ معتقد است كه گفتوگوى عقلانى در اين زمينه ضرورى است، اما در عين حال، عقل به تنهايى كافى نيست، بلكه بايد از كتب مقدس و علومى كه مؤمنان و رهبران آنها طى سالها مطالعه و تحقيق به آن دست پيدا مىكنند، استفاده كرد.
تا اين اواخر، در انگلستان، مطلب چندانى درباره آموزش جنسى مدارس با ديدگاه دينى نوشته نشده بود. تنها يك سلسله مطالب براى خوانندگانى كه اعتبار مواضع دينى را از قبل پذيرفته بودند، نوشته مىشد. اما در سالهاى اخير، توصيههاى فراوانى از جانب مربيان آموزش جنسى، اعم از آنها كه مذهب خاصى را باور دارند يا ندارند، دريافت شده است كه نگرش دينى بايد مورد توجه قرار گيرد. علاوه بر اين، گفته شده كه مذهب به صورت فزايندهاى تبديل به ابزار تعيين هويت افراد مىشود.
اولين اقدام اساسى كسانى كه به سنّتهاى دينى ايمان دارند، تلاش براى به توافق رسيدن بر سر منظر دينى واحد در باب آموزش جنسى بود كه حاصل آن توافق اعضاى شش مذهب بزرگ انگلستان و صدور بيانيه بود.(14) اين بيانيه، آموزش جنسى معاصر، يعنى اصول فهرست شده رايج در آموزش جنسى، را به نقد كشيده و براى آن چارچوب اخلاقى بيان مىكند. اين چارچوب به عفت و پاكدامنى و بكارت قبل از ازدواج و همچنين ايمان و وفادارى در محدوده ازدواج توصيه كرده و تخلف جنسى از محدوده ازدواج و فعاليتهاى همجنسبازى را منع و از مسئوليت و ارزشهاى والدين حمايت كرده و توصيه مىكند كه همگان به پدر و مادر خود احترام بگذارند، از آنها اطاعت كنند و نسبت به مراقبت آنها در دوران پيرى و ناتوانى احساس مسئوليت نمايند. همچنين رابطه بين زوج و زوجه را مبتنى بر احترام و عشق مىداند.(15)
نقد آموزش جنسى در جهان غرب
امروزه دو نوع رويكرد بنيادى نسبت به آموزش جنسى وجود دارد كه شايد بتوان گفت دغدغه اصلى در اين رويكردها فراگير شدن فساد جنسى است؛ يعنى در هر يك از اين دو رويكرد، تلاش شده مفاسد اين نحوه آموزش به حداقل كاهش يابد، اما برخى از آنها هيچ توفيقى كسب نكردهاند. اين دو رويكرد عبارتند از: "آموزش غيرمستقيم" و "آموزش مستقيم".
رويكرد آموزش غيرمستقيم، با شعار "خودنگهدارى نه، امّا..." درصدد است دو امر را به دانشآموزان تفهيم كند: اول، خويشتندارى تنها راه اجتناب از حاملگى، ايدز و ساير امراض مقاربتى است. دوم، اگر دانشآموزى از جهتجنسىفعال است و قادر به خويشتندارى نيست، مىتواند با استفاده پيوسته و به جا از كاندوم اين خطر را كاهش دهد. اين الگوى مختلط كه هماكنون نيز در بسيارى از مدارس دولتى و خصوصى رايج است، براى بسيارى از مردم تبديل به يك باور شده است. اما بررسىها نشان مىدهد در اين الگو، مشكلات بنيادى وجود دارد.
مشكل اساسى اين است كه اين الگو پيامى دوگانه ارسال مىكند و مضمون آن چنين است كه ارضاى جنسى را ترك كن، اما براى ارضاى آن راه نسبتا امنى وجود دارد. اينگونه آموزش در واقع آموزش غيرمستقيم جنسى است كه تأثير منفى آن كمتر از آموزش مستقيم نيست. تأكيد اينگونه آموزش نيز، بر خود تصميمگيرى است، نه بر تصميم شايسته گرفتن. بنابراين، آموزش غيرمستقيم از جهت اخلاقى و بهداشت عمومى قابل توجيه نيست.
اما رويكرد آموزش مستقيم به معناى كمك به جوانان براى رسيدن به امنيت، سعادت و منش است. هدف اين رويكرد، آموزش عفت است. اين رويكرد سه امر را توصيه مىكند:
1ـ خويشتندارى جنسى تنها راه سلامت بهداشتى بوده و از نظر اخلاقى گزينهاى مسئولانه براى جوانان مجرّد است.
2ـ بر خلاف آنچه در بالا بيان شد، كاندوم نمىتواند ارضاى جنسى قبل از ازدواج را تبديل به ارضايى مسئولانه كند، زيرا نمىتواند سلامت جسمانى آدمى و سلامت عاطفى و اخلاقى او را تأمين كند.
3ـ تنها راه درست سلامت جنسى، ارضاى آن از طريق برگزيدن همسر و شريك زندگى است؛ كسى كه فقط با شما رابطه جنسى داشته باشد. اگر از مجامعت قبل از ازدواج پرهيز كنيد، شانس زيادترى براى سلامت و توانايى فرزنددارشدن خواهيد داشت. هر چند اين ديدگاه با ديدگاه دينى بسيار نزديك است، اما بزرگترين مشكل آن اين است كه اين سؤال مهم را بدون پاسخ گذارده است كه براى جوانانى كه قادر به خويشتندارى نيستند، چه چارهاى بايد انديشيد؟
براى اصلاح جامعهاى كه لذت بخشى براى او تبديل به فلسفه زندگى شده و تمام رسانههاى گروهى و تبليغات تجارى با آن همراه شده است، راهكارهايى وراى تغيير آموزشهاى جنسى رسمى نياز است.
ضرورت آموزش جنسى
به نظر مىرسد ضرورتهاى زمان، لزوم اطلاعرسانى صحيح و جلوگيرى از اطلاعات انحرافى و دهها دليل ديگر، ضرورت طراحى يك برنامه درسى مناسب را توجيه مىكند. برخى از اين دلايل به شرح زير است:
الف) در دوران پيش دبستانى: هر كه با كودكان سر و كار داشته باشد، مىداند كودك اصولاً كنجكاو و پيوسته درصدد طرح سؤال است. يكى از سؤالهايى كه معمولاً كودكان در سنين پايين مىپرسند، درباره نحوه پيدايش و تولدشان است. به طور طبيعى، كودك در پى يافتن پاسخهاى سؤالاتش است. چنين نيست كه با پاسخ ندادن، از كنجكاوى او كاسته شود. او سؤالش را آن قدر تكرار خواهد كرد تا پاسخى بشنود.
ب) كودكان بسته به شرايط محيطى، با پديده هايى روبهرو مىشوند كه برايشان سؤال برانگيز است و مىخواهند جواب سؤالهايشان را بدانند.
ج) هر يك از دختران و پسران در دوران بلوغ، با تغييراتى اساسى در وضعيت جسمانى و روانى خود روبهرو مىشوند. آيا براى آنان سؤال برانگيز نيست كه چرا و چگونه اين اتفاقات مىافتد؟ چه كسى بايد به اين سؤالات پاسخ دهد؟ آيا نوجوان حق ندارد پاسخ سؤالات مربوط به خود را بداند؟ اگر نياز به دانستن ضرورى نبود، مطابق حكمت الهى اصلاً سؤالى به ذهن كسى نمىرسيد.
د) مواردى ديده شده كه دختران نسبت به پسران و به عكس، نگرش نادرستى دارند. گاهى آنها را موجوداتى فرشته صفت و گاهى در زمره ديوان و ددان مىدانند. به راستى، آيا لازم نيست اين نگرشها تعديل شود و درك درست آن ها از يكديگر به دست آيد تا هر يك بداند در جامعه، محيط كار و زندگى آينده با چه كسى مواجه است. عاملى كه مىتواند بسيارى از ناسازگارىها را ايجاد كند، طلاقها و كج خلقىهاى زيادى به وجود آورد و خانوادهها را تباه كند و يا موجب سعادت و خوشبختى خانوادهها شود. آيا لازم نيست براى ايجاد خانواده و جامعه سالم، تلاش شود؟
ه) آيا گرايش پسران و دختران در دوران بلوغ به عشقهاى افراطى و سقوط در درههاى خطرناك بىعفتى، اقتضا نمىكند كه پيش از واقعه با آگاهى دادن چارهانديشى كنيم؟ چه كسى به اين سؤالات دختران و پسران پاسخ مىدهد؛ آيا عاشقى جرم است؟ آيا دوستى بين پسر و دختر گناه است؟ اگر عاشق باشم چه بايد بكنم؟ و ... اگر مديرى بپندارد كه با اجبار و تحميل، مىتوان از طرح و بروز آنها جلوگيرى كرد، سخت در اشتباه است. اين مبارزه، افراد را در انديشه خود پايدارتر خواهد كرد.
به راستى از چه راهى جز آموزش مىتوان خطرات خود ارضايى يا همجنسبازى را به دختران و پسران يادآور شد و راههاى خويشتندارى و تأخير تا وقت مناسب را به آنها آموخت؟
و) بعضا ديده مىشود دختر و پسرى پس از ازدواج فهميدهاند كه ازدواج آنها به لحاظ پزشكى،قانونى يا شرعى نادرست بوده و نبايد با يكديگر ازدواج مىكردهاند. به راستى،اگر نهاد تعليم و تربيت، پاسخگوى اين مسايل نباشد، كدام نهاد بايد به آنها پاسخ دهد؟
آموزش و پرورش با طراحى و اجراى برنامه درسى مناسب مىتواند كمك زيادى به كاهش اين مشكلات نمايد، ولى بايد از هرگونه افراط يا تفريط در طرح چنين مباحثى، خوددارى شود. از اينرو، توصيه مىشود مربيان و معلمانى كه اينمباحث رامطرح مىكنند، اولاً خود آموزش ديده و ثانيا، متعهد و دلسوز باشند.
ز) علاوه بر موارد مزبور، اين موضوع در سطح بينالمللى نيز مطرح است و طبيعتا ديدگاه دينى مىتواند در اين جهت پاسخ مناسبى ارايه دهد. با رعايت دقت و احتياط و روشنبينى در برنامهريزى و توجه جدّى به عفت عمومى، حفظ متانت و حيا مىتوان طرحى ارايه داد كه پاسخگوى نيازهاى جامعه امروز باشد؛ طرحى كه با مشاركت گروهى از روانشناسان، جامعهشناسان، فقهاى آگاه به شرايط زمان و افراد مجرّبى كه ساليان دراز عمر خود را در راه تعليم و تربيت صرف كردهاند، تهيه شده باشد. از اين طريق است كه مىتوان محتوا و همچنين شيوههاى مناسب براى آموزش آن را بررسى كرد.
اكنون كه دنيا به دهكدهاى كوچك تبديل شده، سزاوار است از واقعياتى كه در ساير كشورها مىگذرد و ما از نزديك شاهد آن هستيم عبرت بگيريم و از حوادث تلخ و غمبار آينده، كه در صورت سهلانگارى حتما رخ خواهد داد، جلوگيرى كنيم.
ح) عطش رو به افزايش نوجوانان و جوانان نسبت به كسب اطلاعات جنسى، بلوغ و مسايل مربوط به آن.
ط) افزايش محركهاى جنسى ناشى از محيط، تغذيه و بلوغ زودرس.
ديدگاه سوم
ديدگاه سوم، ديدگاه اسلام نسبت به آموزش جنسى است كه با توجه به منابع اسلامى مورد بررسى قرار مىگيرد. ضمن اين كه به دليل اشتراك و وحدت نظر مكاتب وحيانى در مسايل اساسى، آنچه را در باب نظر اسلام بيان مىشود، تا حدودى مىتوان به ساير مكاتب وحيانى نيز نسبت داد؛ هر چند نمىتوان گفت تمام نظرات آنها در اين زمينه با اسلام كاملاً منطبق است.
به عنوان مثال، "آنتونى كلارك"، كه آموزش جنسى را با ديدگاه كاتوليك رومى مىنگرد، معتقد است آموزش جنسى در مذهب كاتوليك با برترين آرمانها و مبتنى بر تعاليم كليسا در اينباره محقق مىشود كه انسان حقيقى كيست؟ به عقيده او، آموزش جنسى را نبايد از آموزش اخلاقى جدا دانست، بلكه بايدآنرا بخشى از آموزش اخلاقى پنداشت.
قرآن كريم نيز به عنوان كتاب هدايت،تربيت وآموزش، برخى موضوعات مربوط به مسايل جنسى را با صراحت يا كنايه بيان كرده است. تعابيرى از قبيل: "اُحِلّ لكم ليلةَ الصّيامِ الرفثُ اِلى نسائِكم"(16)، "خَلقَ لَكم مِن اَنفسِكم اَزواجا لتسكُنوا اِليها"(17)، "و كواعبَ اَترابا"(18) و صدها آيه ديگر از اين قبيل، گواه روشن اين مدعاست.
يكى از انديشمندان تعليم و تربيت اسلامى، طى مقالهاى در فصلنامه "تعليم و تربيت" مىگويد: "خداى متعال در قرآن فرموده هر چيزى جفت آفريده شده و زن به عنوان همسر يا دوست مرد از گل او سرشته شده است. به همين دليل، اين دو جنس به صورت ذاتى به يكديگر علاقه دارند."
بىترديد، خداى حكيم در هنگام خلقت هر موجود، ابزار مورد نياز براى زندگى و كمال را به صورت فطرى، در آن به وديعت نهاده است؛ مثلاً، در آدمى احساس نياز ايجاد كرده و راههاى تأمين آن نيازها را نيز تعيين كرده است: "رَبّنا الّذي اَعطى كُلَّ شيءٍ خَلقه ثُمَّ هدى؛ پروردگار ما كسى است كه همه موجودات را نعمت وجود بخشيد و سپس به راه كمال هدايت كرد."(19)
در تعاليم اسلام غريزه جنسى و اهميت آن به عنوان يك حقيقت مسلّم پذيرفته شده و براى ارضاى آن، راههايى پيشنهاد شده است. اصلاً حكيمانه نيست كه خداى متعال نيازى را در آدمى ايجاد كند، اما راههاى اشباع آن را ببندد.
نگرش اسلام به غريزه جنسى
پذيرش اصل غريزه جنسى
غريزه جنسى به عنوان يك واقعيت پذيرفته شده و برخى كاركردهاى آن عبارتند از:
الف) بقاى نسل بشر: "وَاللّهُ جَعلَ لكم مِن اَنفسِكم اَزواجا و جَعلَ لكُم مِن اَزْواجِكُمْ بَنينَ و حفدةً؛ خداوند براى شما از جنس خودتان همسرانى آفريد و از راه همسرانتان، فرزندان و نوادگانى براى شما خلق نمود."(20)
ب) تأمين آرامش: "هو الّذي خَلقَ لكم مِن اَنفسِكم اَزواجا لتَسكُنوا اِليها؛ خداى شما كسى است كه از خود شما برايتان همسرانى آفريد، تادر كنار آنان بياراميد."(21)
ج) حفظ عفت: "مَن اَحبَّ اَن يَلقىَ اللّهَ طاهرا مطهّرا فليتعفّف بزوجةٍ؛ كسى كه دوست دارد پاك و طاهر به لقاى الهى نايل گردد، بايد با انتخاب همسر، موجبات عفت و پاكى خود را فراهم آورد."(22)
نحوه ارضاى غريزه جنسى
الف) توصيه به ازدواج و مذمّت شيوههاى رهبانى و انتخاب عزوبت:
نقل شده است كه روزى رسول اكرم صلىاللهعليهوآله احوال قيامت را براى مردم توصيف نمودند. پس از آن، دو نفر از مسلمانان به منزل "عثمان بن مظعون" آمدند و با يك ديگر قرار گذاشتند روزها روزه بگيرند و شبها عبادت كنند، در بستر نخوابند، گوشت نخورند، با زنان نزديكى نكنند، عطر استعمال ننمايند و ... . وقتى اين خبر به رسول اللّه صلىاللهعليهوآله رسيد، فرمودند: من به چنين روشى مأمور نيستم. آنگاه فرمودند: نفس شما به گردن شما حق دارد ... من، هم عبادت مىكنم، هم مىخوابم، هم افطار مىكنم، گوشت و چربى مىخورم و سراغ زنان مىروم. هر كس از سنّت من اعراض كند از من نيست،(23)... ترك مراوده با همسر در دين من نيست. ايشان در روايت ديگرى مىفرمايند: "بدترين شما عزبهاى شما و پستترين مردگان شما نيز عزبهايند."(24)
ب) ارضاى جنسى از طريق ازدواج و انتخاب همسر.
تعيين وظيفه براى والدين
الف) توجه دادن والدين به اينكه تا اطمينان به خواب بودن فرزندان ندارند، از هر اقدام جنسى امتناع كنند.
ب) جلوگيرى از بلوغ زودرس اطفال. براى اين منظور، مىتوان اقداماتى از قبيل جدا كردن بستر فرزندان: "فَرّقوا بينَ اولادِكم فِى المضاجعِ اذا بلغوا عشرا؛ وقتى فرزندان شما ده ساله شدند، بستر خواب آنها را از يكديگر جدا كنيد"، كسب اجازه هنگام ورود به اتاق خواب والدين، حرمت بوسيدن كودك مميّز توسط نامحرم و... را انجام داد.
خويشتندارى
در اين راستا استفاده از شيوههاى مهاركننده فردى مثل پوشيدن چشم از نامحرم، تضعيف قوّه باه از طريق روزه گرفتن، در اختيار گرفتن انديشه و قدرت خيال توصيه مىشود. حضرت عيسى عليهالسلام به حواريون فرمودند: "حضرت موسى عليهالسلام شما را از زنا نهى كرده است، ولى من مىگويم فكر آن را هم به دل راه ندهيد؛ زيرا كسى كه انديشه آن را در دل بپروراند، مانند كسى است كه در خانه نقش و نگار شده آتش بيفروزد؛ اگر آتش خانه را نسوزاند، نقش و نگار آن را از بين مىبرد."(25)
مهار اجتماعى
براى تحقق اين امر اجراى راهكارهاى ذيل توصيه مىشود:
الف) استفاده از شيوههاى مهار اجتماعى همانند امر به معروف و نهى از منكر.
ب) سالم نگه داشتن جامعه از عوامل محرّك جنسى.
حدّ و تعزير
تعيين مجازات حد و تعزير براى اعمالجنسىكهاز راه غيرشرعى محقَّق مىشود.
ذكر اين نكته ضرورى است كه حكومت اسلامى وظيفه دارد براى سالم سازى محيط اجتماعى، زمينههاى ازدواج جوانان را همراه با ايجاد اشتغال و درآمد براى آنان مهيا نمايد.
به اين ترتيب، درباب تبيين نظر اسلام درباره آموزش جنسى، مىتوان گفت، اسلام، فىالجمله با آموزش جنسى موافق است و حتى آن را لازم مىداند و توصيه مىكند، والدين در موقعى كه با يكديگر خلوت مىكنند، ملاحظات اخلاقى را رعايت كنند و همواره به فرزندان خود استيذان (اجازه گرفتن هنگام ورود به اطاق خواب والدين)، مسايل احتلام، حيض، بلوغ، جداخوابى، حرمت بوسيدن كودكان مميّز توسط نامحرم و مانند آن را بياموزند.
محتواى پيشنهادى درس آموزش جنسى
در باب تعيين محتوا، دو سؤال مهم مطرح است: نخست آن كه محتواى مناسب با اين موضوع كدام است و دوم آن كه نحوه ارايه آن چگونه بايد باشد؟
يكى از مسايل بحثانگيز در ميان برنامهريزان آموزشى غرب، اين بوده است كه پس از پذيرش اصل آموزش جنسى، محتواى آن را چگونه بايد تعيين كرد. به عنوان مثال، در سال 1992، انجمن برنامهريزى خانواده با همكارى مسئولان آموزش بهداشت، نشستى ترتيب داد و از 24 مربى آموزش جنسى از اديان متفاوت دعوت به عمل آورد و تلاش كرد مسايل جنسى را بررسى نمايد.
در آن جلسه، اين نتيجه حاصل شد كه اين مطالب تحت عنوان "آموزش جنسى" مطرح شود: احترام گذاشتن به يكديگر، پذيرش تفاوتها، دين و تحولات اجتماعى، تساوى حقوق زن و مرد، رابطه و ازدواج، همجنسبازى، مجامعت و ناتوانى جنسى و عزوبت. در ضمن اين بيانيه، حقوقى نيز براى دانشآموزان در نظر گرفته شد. از جمله در آن آمده بود كه يكى از حقوق شاگردان بر مربيان آموزش جنسى، اين است كه اطلاعات كامل، دقيق و عينى درباره رشد و توليد مثل، تحت عناوين رسش، والدين، جلوگيرى از باردارى، نگهدارى كودك و مسئوليت پدران و مادران به دانشآموزان ارايه كنند.(26) البته به درستى روشن نيست كه برنامه درسى بالا، براى كدام گروه سنّى و تحصيلى توصيه شده است. آنچه در زير مىآيد محتواى درسى پيشنهادى است كه تلاش شده منطبق با نيازهاى اجتماعى و مبانى دينى باشد.
نخست، لازم است دو نكته يادآورى شود:
1 ـ براى ارايه طرح نهايى، بايد از ديدگاه جمعى از صاحبنظران در زمينههاى علوم تربيتى، روانشناسى، جامعهشناسى، فقه و تعليم و تربيت استفاده كرد.
2 ـ طبيعى است كه براى ارايه اين طرح، بايد متغيرهايى از قبيل جنسيت، سن، محيط زندگى (محل و منطقه سكونت)، مقطع تحصيلى و مانند آن مورد توجه باشد. مربيان و برنامهريزان هر شهر يا استان، بايد با توجه به عوامل مزبور و شرايط محيطى و جغرافيايى، سرعت يا كندى بلوغ و ميزان وجود محرّكهاى جنسى، برنامه آموزشى جداگانهاى متناسب با شرايط منطقه ارايه نمايند. بنابراين، آنچه در اينجا بيان مىشود، عام و كلى است.
معيارهاى پيشنهادى براى درس آموزش جنسى:
الف) توجه به تلقى هر يك از دو جنس نسبت به يكديگر و تلاش در جهت تعديل اين تلقى.
از آنجا كه دختر و پسر دو عضو از يك پيكرند، نحوه تلقى آنها از يكديگر تأثير مهمى در نحوه رابطه آنها دارد، انتظارات آنها از يكديگر را متعادل و متناسب مىنمايد و دور نماى زندگى آينده را براى هر يك روشن و ازدواج را تسهيل مىكند.
ب) تعديل احساس دگرخواهى و عشق افراطى.
مطابق تجربههاى جوانى و بيان روانشناسان، نوجوانان دختر و پسر در ايامى از عمر خود، بهويژهدوران بلوغ، به عشقى افراطى گرفتار مىشوند؛ به اين معنا كه با صرف نظر از اينكه طرف مقابل او چه كسى است، نسبت به او عميقا عشق مىورزدوبهمصداق ضرب المثل "عشق، آدمى را كر و كور مىكند"، تمام بدىهاى او را خوبى و زيبايى مىپندارد و از ديدن يا شنيدن حقايق ناخوشايند درباره معشوق طفره مىرود.اگراينعشقافراطىتعديلنشود،سرانجام آن روشن نيست. مربيان مجرّب ضمن اين درس، به دانشآموز مىآموزند كه چگونه مسير اين محبت را تعيين نمايد و در جهت متعادل كردن و ارضاى صحيح آن تلاش كند.
ج) بيان حالات روانى. عشق و خشم، توقع و انتظارات، توانايىها و كاستىها و خلاصه مجموعه ويژگىهاى يك جنس براى جنس ديگر، بايد تبيين شود.
د) تبيين تغييرات و تحولات جسمى ـ روانى دوران بلوغ. تغيير در غدههاى جنسى، گونادها، تغيير در حالات روانى، احتلام در پسران و قاعدگى در دختران و عوارض هر يك و آگاهانيدن آنها از قاعدگى و احتلام و مانند آن بايد بيان شود.
ه) آموزش وظايف شرعى و بهداشتى دختران در حين قاعدگى، كه در دو بخش وظايف دختران پيش از ازدواج و وظايف آنان پس از ازدواج قابل بحث است.
و) تبيين صحيح خودارضايى و خطرهاى آن، خويشتندارى و تأخير ارضا تا زمان مناسب؛
ز) پرهيز از تهييج و تحريك غريزه جنسى در انديشه، ذهن يا از طريق چشم و گوش و نظر بازى و مانند آن؛
ح) تبيين شيوههاى صحيح همسرگزينى، ويژگىهاى همسر مطلوب و نحوه شناختن او؛
ط) تبيين مسئوليت هر يك از زن و شوهر نسبت به يكديگر، تلاش در جهت تربيت كودك به صورت مشترك، حق آنها نسبت به يكديگر، و حق فرزندان بر والدين؛
ى) تشريح راههاى جلوگيرى از حاملگى ناخواسته، توجه به فاصلههاى لازم بين تولد كودكان، و تنظيم خانواده متناسب با سن و مقتضيات فراگير؛
ك) بيان مراحل تبديل نطفه به جنين، نحوه انتخاب تخمك توسط اسپرم، نحوه تغذيه كودك در دوران جنينى، تأثير رفتارهاى مادر بر جنين و همچنين تأثير غذا و حالات روانى مادر بر او؛
ل) تبيين قبح همجنسبازى، امراض مقاربتى همچون سفليس، سوزاك، ايدز و راههاى مقابله با آنها؛
م) هشدار به دختران از اغفال و دستبرد گوهر عفت و يادآورى خطر روابط ممنوع؛
ن) تشريح شرايط زمانى و مكانى مقاربت، مقاربت در ايام حيض و كفّاره آن؛
س) بيان عواقب سقط جنين و كفّاره آن؛
ع) تبيين مسايل مربوط به تجاوز به عنف، زناى محصنه و... .
بايد توجه داشت كه نظر به فراوانى عناصر دخيل و متغيرهاى فراوان در تعيين محتواى آموزشى براى هر مقطع، جنس و گروه سنّى خاص و لزوم دقت در آن، لازم است در اولين گام، طرح آموزشى از متخصصان علوم تربيتى، روانشناسى، جامعهشناسى و مربيان كارآزموده و مجرّب استفاده كرد.
در پايان تذكر دو نكته ضرورى به نظر مىرسد:
1 - لزومى ندارد اين محتوا به صورت كتاب يا جزوهاى مستقل تهيه شود، بلكه مىتوان آن در ميان مباحث ساير كتابهاى درسى توزيع كرد؛ به گونهاى كه هيچ حساسيتى را در پى نداشته باشد.
2 - طرح آموزش جنسى دست كم در سه مرحله قابل اجرا است:
1ـ در سطح خانوادههاى دانشآموزان و توجيه اعضاى خانواده و اولياء؛
2ـ در سطح مربيان جهت پىبردن به ضرورت كار و عدم مقاومت در برابر آن
3ـ در سطح دانشآموزان.
منبع: خبرگزاری فارس