كيهان: كابوهاي وحشي!«كابوهاي وحشي!» عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن ميخوانيد؛ حادثه تروريستي مسجد جامع شهرستان زاهدان كه پنج شنبه شب گذشته رخ داد و حمله ناجوانمردانه و بزدلانه به مردم بي گناه و بي سلاح، قبل از هر چيز نشانه عجز و ناتواني آمريكا و متحدانش و خشم مشترك آنها از مردم و نظام جمهوري اسلامي است كه بخصوص در هفده، هجده ماه گذشته هر چه نقشه كشيدند نقش بر آب شد و در تمامي بزنگاه ها علي رغم به صحنه آوردن همه پتانسيل خود و به كار بستن انواع دسيسه ها و لطايف الحيل ناكام مانده بودند.
بعد از اين حادثه خونين كه منجر به شهادت 27 تن و مجروح شدن بيش از 300 نفر از هموطنانمان شد گروهك تروريستي موسوم به جندالله - جندالشيطان- مسئوليت اين حمله تروريستي را پذيرفت اما درباره علت اين اقدام و پشت پرده آن گفتني هايي هست كه با واكاوي و رصد اتفاقات گذشته در ماه هاي پيش بهتر قابل درك خواهد بود.
1- گروهك تروريستي جندالشيطان از سال 82 جنايات متعددي را در كارنامه خود به ثبت رسانده است و بارها با اقدامات تروريستي و سبعانه مردم بي گناه و برخي از مسئولان نظام را به شهادت رسانده است اما اسفند ماه سال گذشته سركرده اين گروهك تروريستي - عبدالمالك ريگي- توسط سربازان گمنام امام زمان(عج) در آسمان ايران شكار شد و اين مسئله ضربه سهمگيني براي تروريست ها بود.
عبدالمالك ريگي در اسفند ماه سال 88 طي اعترافاتي حاميان اصلي و پشت پرده «تروريسم» را فاش نمود.
اگر خاطرتان باشد، ريگي در بخشي از اعترافات خود با اشاره به ملاقاتش با مقامات آمريكايي در دوبي خاطرنشان مي كند كه يكي از عوامل بلندپايه سيا -CIA- به وي گفته است حمله نظامي به ايران مشكل است و سيا روي عمليات تروريستي گروهك ريگي حساب باز كرده اند و آماده اند هر نوع كمكي به آنها بكنند!
سركرده گروهك تروريستي جندالشيطان علاوه بر اعتراف به اين كه سيا حامي مالي اين گروهك تروريستي بوده اضافه مي كند كه سيا آموزش هاي نظامي و امنيتي از جمله آموزش شنود تلفني، رايانه و روش هاي چگونگي به كارگيري ابزار و فن آوري لازم در سطوح وسيع را به گروهك جندالله تعليم مي داده است.
از سوي ديگر؛ پس از اعدام عبدالمالك ريگي در ماه گذشته كه 79 اقدام جنايتكارانه او احراز گشت يك آرامش تاريخي در منطقه شرق كشور ايجاد شد و موجي از خرسندي و شادي در ميان مردم سيستان و بلوچستان بوجود آمد.
بنابراين توان اطلاعاتي نظام جمهوري اسلامي در دستگيري عبدالمالك ريگي، اعترافات بي پرده، مستند و غيرقابل انكار وي درباره حاميان اصلي اقدامات تروريستي در منطقه و همچنين نقش مستقيم واشنگتن در ساماندهي فعاليت هاي گروهك جندالله(!) بيانگر اين مطلب است كه هر چند ته مانده هاي گروهك از هم پاشيده شده ريگي حادثه تروريستي اخير را پذيرفته اند اما مسببان و عوامل اصلي اين حادثه اربابان آمريكايي آنها هستند.
طرح اين مسئله كه علت اين حادثه تروريستي انتقام از جمهوري اسلامي ايران بخاطر به دارآويختن عبدالمالك ريگي بوده است تنها مي تواند بيان يكي از علت ها باشد اما علت العلل اصلي را بايد در ناكامي ائتلاف دشمنان نشان دار نظام دانست كه در فتنه سال گذشته از مردم سيلي و تودهني محكمي دريافت كردند.
جالب اينجاست كه تلويزيون بي بي سي كه نقش فعالي در فتنه پس از انتخابات در سال گذشته داشت اين بار مأموريت يافته بود تا خبر انفجارهاي تروريستي زاهدان را بصورتي ويژه درصدر اخبار خود بازتاب دهد و به مخاطب اينگونه القاء نمايد كه اين اقدام تنها بخاطر اعدام ريگي بوده است.
2- البته علت ديگري كه باعث شده تا آمريكايي ها و دشمنان تابلودار نظام از طريق ته مانده هاي گروهك تروريستي ريگي اين اقدام ددمنشانه را ساماندهي كنند شكاف در اتحاد و همبستگي مردم مسلمان كشورمان است چرا كه در تمامي ماه هاي گذشته آنچه كه بيش از همه گزينه ها مورد توجه دشمنان بود رخنه در وحدت و همدلي آحاد ملت ايران بود.
بنابراين از 22 خرداد 88 به انواع شگردها و شيوه ها براي تضعيف ساختار نظام و شكستن وحدت مردم روي آوردند اما نتيجه خروجي معكوس داشت و باعث شد كه در 9 دي و 22 بهمن 88 مردم منسجم تر از گذشته و فارغ از هرگونه سلايق سياسي اتحاد بي نظير خودشان را در حمايت از نظام جمهوري اسلامي و رهبري آن به نمايش بگذارند و مديريت بيروني فتنه كه اميد زيادي به ائتلاف سلطنت طلب ها، سكولارها، بهايي ها، گروهكي ها، تروريست ها و... بسته بود از هيچيك از اقدامات خود طرفي نبست.
البته اين كه آمريكايي ها و معاندين نظام جمهوري اسلامي از گذشته درس عبرت نمي گيرند جاي تعجب و شگفتي نيست، زيرا اين عبرت نگرفتن ها در تمامي سه دهه قبل و بخصوص حوادث و وقايع سال پيش با خوي زياده خواهي و افزون طلبي و طينت قلدرمآبانه آنها ارتباطي تنگاتنگ و درهم تنيده دارد و ترور و غارت و تخريب، خروجي طبيعي ماهيت استكباري آنهاست.
3- آمريكايي ها با ساماندهي اين اقدام تروريستي نشان دادند كه مشي آنها به مانند گذشته وادار كردن عوامل تروريست به عملياتي است كه عليه مردم عادي برنامه ريزي شده است.
اين بدان معناست كه آنها مي خواهند به طور مستقيم از عموم مردم انتقام بگيرند آن هم با يك عمليات انتحاري و نه عمليات اطلاعاتي. هرچند آنها دريافته اند كه قدرت اصلي جمهوري اسلامي ايران عقبه مردمي و حمايت همه جانبه افكار عمومي از نظام خودشان است و از همين روي مستقيما مردم بي گناه و بي سلاح را نشانه رفته اند اما به نظر مي رسد نمي خواهند بفهمند كه اينگونه اقدامات رذيلانه عزم مردم را در حمايت از حكومت شان جدي تر و مصمم تر مي نمايد.
نگاهي گذرا به 30 سال گذشته تاريخ انقلاب اسلامي گواهي است بر اين كه هر بار آمريكايي ها و جريان استكبار به اقدامات عجزآلود تروريستي روي آوردند ايمان و عزم آحاد ملت ايران در ادامه دادن راه خود چند برابر گشته است.
طرفه آن كه پس از حادثه تروريستي اخير در مسجد جامع زاهدان مقامات آمريكايي و از جمله هيلاري كلينتون وزير امور خارجه اين كشور اقدام تروريست ها را محكوم كردند تا به خيال خودشان هرگونه تصوري در دخالت داشتن خودشان را پيشاپيش از ميان برده باشند اما هر ذهن سياسي كه وقايع چند ماه گذشته را دنبال و پيگيري كرده باشد رد پاي كابوها را آشكارا و به عيان مي بيند. آمريكايي ها و يكي دو كشور غربي ديگر پس از انتخابات سال گذشته ايران سعي داشتند به جهت زير سؤال بردن مشروعيت نظام، «حقيقت انتخابات» را ترور نمايند اما در نهايت چشمان حقيقت بين آحاد ملت پرسوتر از گذشته فريب سيماي بزك كرده آنها را نخورد و اكنون به ترور فيزيكي مردم حقيقت بين و بابصيرت روي آورده اند!
4- دشمنان نظام جمهوري اسلامي در ماه هاي گذشته چند بار طعم «شكست اطلاعاتي» را چشيدند كه نمونه اخير آن بازگشت شهرام اميري پژوهشگر دانشگاه مالك اشتر به ايران اسلامي است كه 14 ماه پيش آمريكايي ها او را ربوده بودند ولي سرانجام پس از يك رسوايي اطلاعاتي نتوانستند از اين ربايش بهره مند شوند و امروز آنچنان كه رسانه هاي غربي تأكيد دارند مسئله شهرام اميري به دردسر تازه اي براي سازمان جاسوسي و اطلاعاتي آمريكا تبديل شده است.
5- بالاخره بايد گفت آنچه مشخص است اين است كه آمريكايي ها و جريان استكبار در مواجهه با جمهوري اسلامي ايران در كارزارهاي مختلف سياسي، اقتصادي، هسته اي، فرهنگي، ديپلماسي و حقوق بشر مستأصل و سردرگم شده اند.
در ساحت سياست توانمندي و اقتدار ايران بيش از گذشته افزايش يافته است تا جايي كه منابع رسانه اي غربي و صهيونيستي به اين مسئله اعتراف دارند و تصريح مي كنند كه ايران قدرت برتر در منطقه است.
از ميان حجم انبوهي از كدها و نمونه ها در اين باره، سخنان بنيامين نتانياهو در شوراي روابط خارجي آمريكا كه در منابع مختلف بازنشر يافت قابل تأمل است. اين مقام صهيونيستي با نگراني از اينكه ايران در همه جا صاحب نفوذ است ايران را قدرت بزرگ منطقه ياد كرد.
يا در ساحت اقتصادي عليرغم صدور قطعنامه تحريمي 1929 و به دنبال آن اعمال تحريم هاي به اصطلاح شديد بر ضد ايران از سوي آمريكا و اتحاديه اروپا، همين چهار روز پيش بود كه روزنامه فايننشال تايمز طي مطلبي تحليلي و براساس نمودارهاي مختلف آماري تأكيد كرد كه تحريم ها هيچ صدمه اي به اقتصاد ايران نزده و نمي زند.
در عرصه ديپلماسي و هسته اي نيز آنچه كه امروز ترجيع بند همه تحليل هاي رسانه هاي غربي است اعتراف به اين واقعيت است كه طرح منزوي شدن ايران امكان ندارد. ضمن آنكه بيانيه سه جانبه تهران و حمايت 120 كشور غير متعهد از برنامه هسته اي كشورمان باعث شده تا افكار عمومي دنيا ذره اي ترديد نداشته باشد كه پرونده سازي عليه فعاليت هسته اي ايران سياسي است و مشكل فني و حقوقي در اين زمينه وجود ندارد. چرا كه شوراي امنيت در برابر تعامل ايران، گزينه تقابل را برگزيد و بدون هيچ مبناي حقوقي قطعنامه 1929 را صادر كرد.
خلاصه آنكه اين اقدام تروريستي آمريكايي ها تنها عجز و ناتواني آنها را در برابر مردم ايران به اثبات رساند و اين در حالي است كه همانطور كه رهبر بصير و خبير انقلاب هفته گذشته در ديدار فرماندهان سپاه تأكيد داشتند، پختگي سياسي و مجرب شدن مردم از واقعيات ايران است و در اين حادثه هم دشمنان نمي توانند فتنه تفرقه مذهبي را شعله ور نمايند.
مردم سالاري:احزاب و لزوم پذيرش دعوت به مناظره«احزاب و لزوم پذيرش دعوت به مناظره»عنوان سرمقالهي روزنامهي مردم سالاري به قلم ميرزا بابا مطهري نژاد است كه در آن ميخوانيد؛«حيرت آور» و«باور نکردني» از جمله توصيفاتي است که مي توان براي وضعيت امروز احزاب سياسي فعال در عرصه حيات سياسي، اجتماعي و فرهنگي کشورمان به کار برد.حيرت آور از آن جهت که گروه هاي داعيه دار احقاق حقوق سياسي مردم و تامين کنندگان و تضمين کنندگان مشارکت و حضور عيني مردم به عنوان مهمترين و بزرگترين پشتوانه ايجاد، حفظ و نگهداري پايگاه مردمي انقلا ب اسلا مي ايران و حکومت بر خاسته از آن يعني جمهوري اسلا مي ايران با جايگاه برجسته در اصلي ترين و مهمترين سند هويتي نظام يعني قانون اساسي جمهوري اسلا مي ايران از سوي بالا ترين مقام اجرايي کشور يعني رئيس جمهور که وفق اصل 113 قانون اساسي مسووليت اجراي قانون اساسي به او سپرده شده است مورد انکار قرار مي گيرند و وجودشان به تعبيري زائد اعلا م مي شود!!
به نظر نگارنده که بيشتر اگر صبغه اي دارد صبغه فرهنگي است تا سياسي اين رويداد و اين اظهار نظر و اعلا م ديدگاه از سوي رئيس جمهور محترم را اگر نگويم مهمترين رويداد تاريخ انقلا ب است به جرات مي توانم بگويم مهمترين رويداد انتخاب دهم رياست جمهوري است.
چنانچه عمل و اعمال حزبي مورد نقد و شکايت و تدقيق قرار گيرند و اين بررسي ها با نقاط و قوتي همراه باشند نه تنها مشکلي نيست، بلکه زمينه رشد و ارتقاي آنها را فراهم ميآورد اما اين که ذات پديده حزبي در يک نظام مبتني بر سيستم پارلماني و متکي به آراي مردم نه تنها مورد هجوم که مورد انکار قرار گيرند آن هم نه در محافل غيرمسوول و در بين محفل نشينان حرفه اي، که توسط بالا ترين مقام مسوول اجرايي کشور که صرف نظر از افرادي که در اين مقام قرار مي گيرند، ذات اين مقام يکي از بزرگترين، والا ترين و محوري ترين آرمان هاي يک ملت شجاع، با فرهنگ و با تمدن و دستآوردي غرورآفرين و تاريخ ساز است، جاي حيرت، آن هم حيرتي مبهوت کننده است.
تعجب که بازخورد برخي احزاب نسبت به چنين رويدادي، بازخوردي مناسب «خورد» نبود و آن نگراني اي که بايد برمي انگيخت! نينگيخت هرچند انصافا برخي احزاب هم، محترمانه ترين، اما مناسب ترين باز خورد را بروز دادند، از جمله دبير کل حزب مردم سالا ري که رئيس جمهور محترم را به مناظره دعوت کرد. از ساير احزاب و شخصيت هاي دلسوز به نظام، انقلا ب، امام (ره) و رهبري انتظار است به تبيين عميق و پيش بيني نتايج چنين نگرش هائي اهتمام ورزند، به قول حافظ
طبيب عشق، مسيحا دم است و، مشفق، ليک
چو «درد» در تو نبيند، که را «دوا» بکند؟!
يا به قول استاد ابوالقاسم حسينجاني در مجموعه «جرات تازگي»: هرجا که درد درخوري را نتوانيم در يافت کرد، درمان به درد رنجوري را هم هرگز نمي توانيم سراغ گرفت.
آه،ببخشيد درد در من اوج گرفت و ابتداي سخنم از ياد رفت!
آغاز سخنم «حيرت آور» و «باورنکردني» بود، اما چرا «باور نکردني»؟
به اين دليل که در همين وضعيت «حيرت آور» نيز چنان حرکات مثبتي از احزاب شکل گرفته است که اثر وجودي و دست آوردهاي مدني آنرا به يک ماجراي باورنکردني تبديل کرده است.مردم، همانها که امام(ره) آنها را صاحب واقعي انقلا ب ناميد، در پي نياز به يافتن يک پايگاه مطمئن براي گرفتن ابتدائي ترين حقوق خود، در احزاب که گردهم ميآيند و با سازماندهي مبتني بر قانون، شوري مي آفرينند که توطئه دشمنان انقلا ب را نقش بر آب مي کند، حضور چهل ميليوني مردم در پاي صندوق هاي راي در خرداد سال گذشته با تحليل و تفسير و تحقيق هر ناظر و محقق بي طرف، از جمله ثمره هاي وجود احزاب و يکي ازدست آورد هاي حضور همه جانبه و فراگير احزاب بود.
ايجاد اميد، نشاط و حضور آرمان گرايانه در صحنه هاي مختلف فرهنگي،اجتماعي، سياسي نتيجه وجود احزاب بوده و هست. البته بسياري از منکران احزاب خودشان هم حزبي عمل مي کنند و بخشي از موفقيت هاي خويش را قطعا مرهون احزاب هستند لذا باورکردني نيست که با چنين واقعياتي بذر ناباوري نسبت به اصل بيست وششم قانون اساسي را کشت کنيم.
هيچکس مخالف ارزيابي نيست، هيچکس مخالف نقد عمل حزبي نيست و هيچکس مدعي بي عيب ونقص بودن حرکت احزاب نيست،همچنان که هيچکس نمي تواند مدعي بي عيب و نقص بودن حرکت سطوح مختلف مديريت در کشور باشد، آنچه مهم است و مورد نظر، اين که ذات وجود احزاب به عنوان مظهري از مظاهر متعدد قانون اساسي نه تنها پذيرفته شود، بلکه حمايت شود، تقويت شود و امور سياسي کشور براي مصون ماندن از سليقه ها به احزاب سپرده شود،که هم دستاوردي بشري است و هم با هيچ يک از مباني و معتقدات ما مغايرت ندارد، نفي وجود آنها فردايي اميد بخش را نويد نمي دهد، به قول استاد حسينجاني «هرچند که رخ و رخدادها-همه- رفتني است;اما هيچ کس هم نيست که نداند دنباله ها و دستاوردهاي آنها ماندني است!»به هر حال اميدوارم مناظره پيشنهادي دبير کل حزب مردم سالا ري پذيرفته شود تا حقايق بيشتري از استدلا ل ها روشن شود. به ويژه آن که قر ار بود پس از انتخابات خرداد 88 مناظره هاي جدي (و نه صوري) تداوم يابد.
رسالت:شرارت جديد تروريستها«شرارت جديد تروريستها»عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در ان ميخوانيد؛جنايت تروريستي بقاياي گروهک ريگي در زاهدان که منجر به شهيد و مجروح شدن306 نفر از هموطنانمان شد، ايران را يک پارچه عزادار کرد. قربانيان اين حادثه دهشت انگيز که براي خواندن دعاي کميل در شب ميلاد ابالفضل العباس(ع) به مسجد جامع شهر زاهدان رفته بودند هيچ يک نظامي نبودند و در بين آنان زنان و کودکان کم سن و سال نيز به چشم مي خورد. اين اقدام ددمنشانه بار ديگر نقاب از چهره سفاک تروريسم و محرکان و مسببان اصلي آن در آن سوي مرزها برداشت و قلب ميليون ها ايراني را عزادار کرد. در بررسي صورت ظاهري و زير پوستي اين جنايت وحشيانه شايسته است نسبت به چند نکته امعان نظر نمود.
1 - در نقشه جغرافياي پراکندگي عمليات تروريستي در جهان، جمهوري اسلامي ايران در زمره يکي از اصلي ترين قربانيان تروريسم قرار دارد. در اين نقشه پاکستان، افغانستان و عراق به عنوان کانون هاي مولد تروريسم در خاورميانه بسيار پر رنگ تر از ايران مشخص شده اند.
موضوع اساسي در تروريسم “اعمال خشونت” آشکار است که با شيوه هاي غيرقانوني و براي دستيابي به هدفهاي سياسي صورت مي گيرد. هدف از اعمال تروريستي ايجاد اغتشاش در نظم عمومي و تخريب ساختارهاي اجتماعي، اقتصادي و سياسي است. در واقع کشتار و اعمال خشونت بدون در نظر گرفتن تمايز افراد در حيطه تروريسم قرار مي گيرد.
پديده شوم تروريسم در منطقه خاورميانه همزاد ميليتاريسم و لشگرکشي ايالات متحده آمريکا به عراق و افغانستان پس از حوادث يازدهم سپتامبر است. در گزارشي که جرج تنت رئيس اسبق سازمان سيا در24 فوريه 2004 به کميسيون اطلاعات سنا ارائه کرد، نکات جالبي در همين زمينه به چشم مي خورد.
الف- حمله آمريکا به افغانستان و بيرون کردن طالبان از آن کشور و به دنبال آن پراکنده شدن سازمان القاعده موجب شده است که گروه هاي بي شماري به شکل مستقل و خودکفا در ساير نقاط جهان و بخصوص در کشورهاي اسلامي با رهبري معنوي القاعده به وجود آيند.
ب- تشکل هاي تازه تاسيس با انگيزه هاي بسيار قوي و به شکل بسيار انتقام جويانه به ميدان آمده اند و کشورهاي اشغال شده زمينه مناسبي را براي آنها بعد از حمله آمريکا فراهم آورده است.
ج- وارد ساختن ضربه به رهبري القاعده و مخصوصا بن لادن موجب شده رهبري هاي جديد در راس تشکلهاي پراکنده به وجود آيد و...
حادثه تروريستي پنج شنبه شب زاهدان که موجب تالم عمومي ملت ايران شد مصداق اقدامات سبعانه يکي از همين گروههايي است که بر اثر لشگرکشي آمريکايي ها به منطقه خاورميانه وحمايت هاي بي شائبه آنها به وجود آمده اند. در واقع هر چند هيلاري کلينتون بلافاصله انفجارهاي زاهدان را محکوم کرد اما مسئوليت اصلي اين دست حوادث تروريستي به طور مستقيم متوجه دولت آمريکاست و جمهوري اسلامي حق شکايت در مجامع بين المللي را براي خود محفوظ مي داند. سازمان هاي جاسوسي در آمريکا و برخي از کشورهاي منطقه طي چند سال اخير هزينه زيادي براي تخمگذاري تروريسم و فتنه در بستر اختلافات فرقه اي و مذهبي با تحريک ايادي مزدور و سرسپرده صورت داده اند که مسلما تاوان اين اشتباه خطرناک خود را بايد بپردازند.
نکته قابل تامل اينکه اين حادثه درست در زماني رخ مي دهد که دستگاه اطلاعاتي آمريکا در قضيه بازگشت شهرام اميري با يک افتضاح امنيتي و اطلاعاتي روبرو شده است و سي آي ايبراي پوشاندن اين واترگيت امنيتي و انحراف افکار عمومي دست به چنين اقدام وحشيانه اي مي زند.
2 - دستگيري و اعدام عبدالمالک ريگي سردسته گروهک شرور “جندالله” (بخوانيد جند الشيطان) موجي از امنيت و ثبات را در منطقه سيستان و بلوچستان به همراه آورد و مايه آسودگي خاطر مردم شد. اما حادثه اخير نشان داد که استکبار جهاني دست به بازتوليد تروريسم در بقاياي اين گروهک تروريستي زده و در اقدامي انتقام جويانه عده اي از مردم بي گناه را به خاک و خون کشيد.
واقعيت اين است که چشم فتنه ريگي کور شده است اما ريشه آن هنوز در نيامده است. ريشه اين تروريسم حضور چکمه داران آمريکايي در منطقه است. تا زماني که انقلاب نفس مي کشد دشمني وجود دارد و تا زماني که آمريکايي ها در منطقه خاورميانه لنگر انداخته اند دست از بازتوليد تروريسم به انحاي مختلف بر نخواهند داشت. منابع درآمدي گروهک تروريستي عبدالمالک ريگي بنا بر اعترافات خودش و برادرش و همچنين هزينه هاي سفرهاي وي، سيستم هاي ماهواره اي، تجهيزات نظامي تامين مربي و استاد براي آموزش، ايجاد پايگاه و دفاتر در دبي، امارات، لندن و آمريکا، ماهواره هاي خبري و پوشش هاي ماهواره اي ، گوشي هاي ماهواره اي و شارژ آنها به دلار رايگان و ساير امکانات مستقيما از آمريکا تامين مي شد. چگونه ممکن است آمريکا اين مولود نامشروع خود را که به تازگي يتيم شده است، به سادگي رها کند. بر اين اساس شايسته است دستگاه هاي امنيتي و اطلاعاتي کشور اهتمام مضاعفي در رصد اين دست تحرکات دشمن داشته و تلاش کنند از وقوع حوادث مشابه جلوگيري شود.
3 - شيعه و سني در سيستان و بلوچستان قرن ها در کنار هم زندگي کردهاند و مسلما اين حرکات مذبوحانه تاثيري در وحدت آنها نخواهد داشت. از زمان نادر شاه افشار تلاش دولت و ملت در ايران وحدت شيعه و سني و پرهيز از اختلاف افکني و تفرقه بوده است. پس از صفويه بدين سو هيچ جنگ مذهبي در ايران رخ نداده است و شيعيان و اهل تسنن قرن هاي متمادي در کنار هم و به شکل مسالمت آميز زندگي کرده اند.
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي تلاش هاي گسترده اي توسط امام خميني(ره) و رهبر معظم انقلاب آيت الله خامنه اي براي اتحاد کلمه مسلمين اعم از شيعه و سني صورت گرفته و علي رغم محوريت تشيع در کشور از هر گونه عامل شائبه برانگيزي که جنبه تفرقه برانگيزي داشته باشد پرهيز شده است.
البته تا زماني که شيعه و سني وجود دارند نمي توان منکر دامنه اي از اختلاف نظر ها و مباحثات فکري و نظري بين آنها شد اما به لحاظ سياسي و اجتماعي تجربه چند قرن اخير نشان داده است شيعيان و اهل تسنن زندگي عاري از تفرقه و خشونتي مي توانند با هم داشته باشند. اين درست بر خلاف کاتوليک ها و پروتستان ها در دين مسيحيت است که سابقه جنگ هاي مذهبي در مقاطع مختلف تاريخي بايکديگر را دارند.
محصول تنازعات مذهبي مسيحيان در طول تاريخ پاککردن صورت مسئله و حذف دين از عرصه اجتماع و سياست بوده است. اما تجربه انقلاب اسلامي در ايران نشان داده است که اساسا نقش آفريني دين در جامعه به خودي خود مي تواند يکي از عوامل اصلي وحدت بين شيعيان و برادران اهل سنت باشد.
تهران امروز:شناخت حاميان ترور«شناخت حاميان ترور»عنوان سرمقالهي روزنامهي تهران امروز به قلم حسامالدين كاوه است كه در آن ميخوانيد؛در پي انفجار انتحاري در مسجد جامع زاهدان و در مراسم جشن ميلاد حضرت سيدالشهدا(ع) و حضرت ابوالفضلالعباس(ع) دهها نفر شهيد و مجروح شدند. اين جنايت هنگامي رخ ميدهد كه سركرده گروهك جندالله، اعدام شده بود و بازماندگان اين گروهك تهديد كرده بودند كه در برابر اعدام سركردهشان دست به مقابلهبهمثل خواهند زد.
در ريشهيابي گروهكهاي تروريستي افراطي همچون القاعده، طالبان، جندالله و... بررسيهاي بسياري نشان ميدهد كه نطفه اين گروهكهاي افراطي از سوي سازمانهاي اطلاعاتي آمريكا (C.I.A) و ساير سازمانهاي اطلاعاتي نظامي ايالاتمتحده و كشورهاي همپيمان آن در منطقه شكل گرفته است.
اكنون اين موضوع واقعيتي غيرقابل انكار است كه گروهكهايي همچون القاعده و طالبان افغانستان با پشتيبانيهاي مالي، تجهيزاتي، ارتباطي و آموزشهاي نيروها توسط كادرهايي قابل اطمينان كه در پايگاههاي سيا (C.I.A) آموزش ديدهاند، شكل گرفته، گسترش يافته و فعاليتهاي خود را آغاز كردهاند.
در وابستگي گروهك جندالله (گروه عبدالمالك ريگي) به گروهكهايي همچون طالبان افغانستان و القاعده ترديدي نيست، اما فراتر از آن گروهك ريگي پيوندهاي بسيار استواري با افسران اطلاعاتي C.I.A مستقر در افغانستان، پاكستان و برخي ديگر از كشورهاي منطقه داشتهاند.
آمريكا در جريان تقابل و تخاصم خود با ايران اسلامي از تمامي امكاناتي كه ميتوانست و ميتواند، بهره گرفته و ميگيرد. در طرحهاي آمريكا ناامنسازي مرزها يكي از پارامترهاي مهم و اساسي است، چرا كه بخش عمدهاي از توان و نيروهاي ايران را صرف مقابله با تهديدهاي بالقوه يا بالفعل در مرزها ميسازد.
توجه به شيوه رفتار تروريستها، نكات مهمي را باز مينماياند. ترور افراد غيرنظامي در جريان جشن ميلاد حضرت سيدالشهدا(ع) بيانگر اراده معطوف به اختلاف و دشمني ميان شيعه و سني نيز هست.
تمام طراحيهاي تروريستي صورت گرفته با هدف نوعي جنگ فرسايشي صورت ميگيرد كه بخشهايي از اتباع جمهوري اسلامي ايران را از بدنه ملت جدا ميسازد.
در واقع اينگونه عمليات تروريستي معطوف به افزايش فشار بر ايران است و نتايج خاصي از آن انتظار ميرود.
1 - تحت تاثير قرار دادن ايران. بدين معني كه حمايت و پشتيباني ايران از جنبشهاي آزاديخواه و استقلالطلب همچون «حماس» با هزينههايي همچون تحركات ايذايي گروهكهاي تروريستي وابسته به حاميان پرقدرت غربيشان، روبهرو خواهد شد.
2 - پيش بردن يك نبرد فرسايشي عليه ايران و نماياندن اين تصور كه امنيت و آرامش – دستكم در مناطق مرزي كشور – وجود ندارد.
3 - بهرهگيري تبليغاتي و رسانهاي از ماجراجوييهاي تروريستي به نفع سناريوهايي كه در آن ايده مركزي اين تبليغات يعني: «تقابل دولت و ملت» تقويت شود.
4 - ترورهايي از اين دست، هزينه عمليات مستقيم را براي دشمنان ايران كاهش ميدهد. در واقع گروهكهاي تروريستي نقش پيادهنظام و ستون پنجم را براي دشمنان كشور ايفا ميكنند؛ همانگونه كه گروهك منافقين چنين خدماتي را به رژيم صدامحسين ارائه ميداد.
اما از سوي ديگر دولت و بهويژه سازمانهاي اطلاعاتي و امنيتي، تكاپويي سخت را در پيشرو دارند. به موازات شناسايي و دستگيري عوامل تروريست و چه بسا بسيار بيش از آن، بايد ارتباط و روابط انساني در منطقههاي مورد تهديد ميان مسئولان و مردم افزايش يابد. بر مفاهيم وطن، كشور، ملت، دين اسلام، وحدت برادري تاكيد بيشتر شود، همچنين سطح خدمات رفاهي و عمراني بايد افزايش يابد. تقويت عالمان ديني سني كه ديدگاه مطلوبي به جمهوري اسلامي ايران دارند، ضروري است و فتاواي آنها عليه گروهكهاي تروريستي ميتواند تا حد مطلوبي كارساز باشد.
و سخن آخر اينكه: چنين حادثهاي از پيش قابل پيشبيني بود و به نظر ميرسد عدم برخي سهلانگاريها و كاستيها در تدارك يك حفاظت مطلوب ميتوانست از چنين فاجعهاي جلوگيري كند.
وطن امروز:وحدت مردم بيشتر خواهد شد«وحدت مردم بيشتر خواهد شد»عنوان سرمقالهِ روزنامهي وطن امروز به قلم پيمان فروزش است كه در آن ميخوانيد؛ابعاد گروهک تروريستي ريگي با دستگيري وي و اعترافاتي که داشت مشخص شده است. هماکنون به طور کاملا آشکار مردم ميدانند که اين گروهک بدون کمک و ياري سرويسهاي اطلاعاتي کشورهاي غربي نظير آمريکا و انگليس و رژيم صهيونيستي هيچ کاري نميتوانست انجام دهد. به همين دليل بايد گفت ، اين اقدامات تروريستي همچنان از بيرون از کشور و توسط سرويسهاي اطلاعاتي غربي هدايت ميشود.
گروهک تروريستي ريگي به دستور ياريدهندگان خارجي خود و مخالفان نظام جمهوري اسلامي با انجام عملياتهاي تروريستي عليه انسانهاي بيگناه منطقه سيستان و بلوچستان قصد دارد با ايجاد نقار و تفرقه ميان مسلمانان و ناامن کردن استان،رابطه مردم با دولتمردان جمهوري اسلامي را دچار خدشه کند و به همين دليل ما بار ديگر شاهد انجام يک عمليات تروريستي وحشيانه مثل تمام دفعات قبل بوديم و نوع تروري که انجام شده و زمان آن که همزمان با برگزاري جشنهاي شعبانيه در منطقه بوده است، نشان ميدهد هدف اصلي از اين عمليات وحشيانه از بين بردن اعتماد و روابط خوب شيعه و سني در منطقه بوده است.
با وجود اينکه تاکنون ما شاهد عملياتهاي گستردهاي براي اختلافافکني در منطقه بودهايم،رشد آگاهيها در مردم منطقه نسبت به اين مسائل باعث شده که تروريستها به اهداف خود در اين زمينه دست پيدا نکنند و خوشبختانه مردم سيستان و بلوچستان نه تنها کوچکترين دورياي نسبت به دولت و نظام جمهورياسلامي
ابعاد گروهک تروريستي ريگي با دستگيري وي و اعترافاتي که داشت مشخص شده است. هماکنون به طور کاملا آشکار مردم ميدانند که اين گروهک بدون کمک و ياري سرويسهاي اطلاعاتي کشورهاي غربي نظير آمريکا و انگليس و رژيم صهيونيستي هيچ کاري نميتوانست انجام دهد. به همين دليل بايد گفت ، اين اقدامات تروريستي همچنان از بيرون از کشور و توسط سرويسهاي اطلاعاتي غربي هدايت ميشود.
گروهک تروريستي ريگي به دستور ياريدهندگان خارجي خود و مخالفان نظام جمهوري اسلامي با انجام عملياتهاي تروريستي عليه انسانهاي بيگناه منطقه سيستان و بلوچستان قصد دارد با ايجاد نقار و تفرقه ميان مسلمانان و ناامن کردن استان،رابطه مردم با دولتمردان جمهوري اسلامي را دچار خدشه کند و به همين دليل ما بار ديگر شاهد انجام يک عمليات تروريستي وحشيانه مثل تمام دفعات قبل بوديم و نوع تروري که انجام شده و زمان آن که همزمان با برگزاري جشنهاي شعبانيه در منطقه بوده است، نشان ميدهد هدف اصلي از اين عمليات وحشيانه از بين بردن اعتماد و روابط خوب شيعه و سني در منطقه بوده است.
با وجود اينکه تاکنون ما شاهد عملياتهاي گستردهاي براي اختلافافکني در منطقه بودهايم،رشد آگاهيها در مردم منطقه نسبت به اين مسائل باعث شده که تروريستها به اهداف خود در اين زمينه دست پيدا نکنند و خوشبختانه مردم سيستان و بلوچستان نه تنها کوچکترين دورياي نسبت به دولت و نظام جمهورياسلامي مشاهده نکردهاند، بلکه بيش از پيش به فکر ايجاد وحدت در جهت استقرار امنيت در منطقه بودهاند و اين وحدت و اعتماد نسبت به نظام جمهوري اسلامي به دليل ريشهداربودن اعتقاداتشان در اينباره است. مردم ما با شنيدن اعترافات عبدالمالک ريگي و ديدن فجايع انسانياي که اين تروريست و شرور منطقه سيستان و بلوچستان به وجود آورده بود، هيچگاه کمک و ياري سرويسهاي اطلاعاتي کشورهاي مختلف به اين فرد و گروهک تروريستي را فراموش نخواهند کرد و هر روز در جهت استحکام روابط و وحدت تلاش خواهند کرد.
سرويسهاي اطلاعاتي غربي در چند ماه اخير با عملياتهاي اطلاعاتي که توسط نيروهاي ايراني با موفقيت انجام ميشود تحت فشارند و با توجه به دستگيري ريگي و اعدام او و همچنين آزادي شهرام اميري از دست نيروهاي اطلاعاتي آمريکايي و اسرائيلي، اين نيروها ميخواهند به هر طريق ممکن و از هر بهانهاي استفاده کنند تا نشان دهند هنوز قدرت و نفوذ خود در ميان تروريستهاي منطقه را حفظ کردهاند و به همين دليل نيز ايران بايد با هر گونه تروريستي که به امنيت و آرامش مردم لطمه ميزند برخورد کرده و به اين مساله توجه داشته باشد که دشمن ما واقعي است و اگر راه خود را براي ابراز دشمنياش عوض کند، به معناي پايان يافتن دشمنياش نخواهد بود. به همين دليل مردم و دولت ما بايد با هوشياري به شناخت اين دشمن مشترک تمام قوميتها و مذاهب پرداخته و دشمني دولتهايي چون آمريکا و رژيم صهيونيستي را پايان يافته تلقي نکنند.
جمهوري اسلامي:تلاش مذبوحانه«تلاش مذبوحانه»عنوان سرمقالهي روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛همزمان با سالروز ميلاد با سعادت حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام و روز پاسدار، دو انفجار در مقابل مسجد جامع زاهدان موجب شهادت دهها نفر از هموطنان و زخمي شدن عدهاي ديگر شد. خبرگزاريها خبر دادند مسئوليت اين انفجارها را عناصري به عهده گرفتهاند كه خود را پيروان شرور معدوم عبدالمالك ريگي ميدانند.
درباره اين انفجارها و مسائل حاشيهاي آن به چند نكته مهم بايد توجه شود.
اول آنكه انتخاب سالروز ميلاد مسعود حضرت امام حسين عليه السلام، كه روز پاسدار نام گرفته، براي اين اقدام جنايتكارانه، نشان ميدهد طراحان اين جنايت از سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به دليل اينكه در برابر شرارتها و خيانتهاي آنان ايستاده و توطئههاي آنها را خنثي ميكند خشمگين هستند. پاسداران با اين كار خود به راه امام حسين عليه السلام ميروند و طراحان و عوامل انفجارها در خط يزيد هستند. اين، جنگ حق و باطل است كه از ابتداي خلقت آدم شروع شده و تا ابد ادامه خواهد داشت، اما همواره در اين ميدان گسترده نبرد، پيروزي از آن حق است.
دوم آنكه دست و پا زدنهاي بي حاصل بقاياي شرور معدوم عبدالمالك ريگي بعد از آنكه شريان حياتي اين جريان خائن و مزدور قطع شد، هر چند امري طبيعي است اما بسيار كوتاه و كم رمق خواهد بود. هنگامي كه رگهاي حياتي يك حيوان بريده ميشود، آن موجود ذبح شده در لحظات آخر عمر خود دست و پا ميزند. اين دست و پا زدن، نشانه پايان عمر اوست و نه تنها سودي به حال او ندارد بلكه به همه علامت ميدهد كه به نقطه پايان رسيده است. اين دست و پا زدنها "تلاش مذبوحانه" نام دارد، يعني تقلاي موجودي كه عمرش به پايان رسيده و هرچه تلاش كند نتيجهاي نخواهد گرفت.
سوم آنكه شرور معدوم عبدالمالك ريگي در اعترافاتش بر اين نكته بارها تأكيد كرد كه آمريكا او را تغذيه ميكرد و او با دريافت دستور و كمكهاي مالي و تجهيزاتي از آمريكا اقدام به كشتن افراد بي گناه و ربودن آنها و انفجارها و ساير جنايات ميكرد. بنابر اين، كاملاً طبيعي است كه سازمان جاسوسي آمريكا (سيا) همچنان پي گير اهداف شوم خود از طريق بقاياي شرور معدوم باشد و شانس خود را با ادامه بودجه و امكانات آزمايش كند.
اما اينهم يك تلاش مذبوحانه است و آمريكا ميداند كه وقتي خود شرور عبدالمالك ريگي نتوانست كاري از پيش ببرد و گرفتار پنجه عدالت شد و در تور اطلاعاتي جمهوري اسلامي ايران گرفتار آمد و اعدام شد، از پس ماندههاي او هيچ كاري برنخواهد آمد. اينكه عليرغم روشن بودن اين واقعيت، باز هم آمريكا به تلاش ناكام خود ادامه ميدهد صرفاً يك نمايش است براي آنكه در عرصه تبليغات بتواند به نوعي خودنمائي كند تا شايد بتواند به افراد و عناصر سرخوردهاي كه روي دستش ماندهاند روحيهاي بدهد و يا خود را از شر آنها خلاص نمايد.
چهارم آنكه برخلاف آنچه در اين تلاش مذبوحانه ممكن است مورد نظر آمريكا باشد انفجارهاي زاهدان عامل ديگري است براي انزواي بيشتر آمران و طراحان اين جنايت و در رأس آنها خود آمريكا. اكنون خشم مردم و انزجار آنها از اين واقعه جنايتكارانه، چه در خود زاهدان و استان سيستان و بلوچستان و چه در كل ايران، موج جديدي به راه انداخته كه آمريكا و مزدورانش را هرچه بيشتر منزوي ميكند. بدين ترتيب، نه تنها اين تلاش مذبوحانه به نفع آمريكا و مزدورانش نيست بلكه آنها را زمين گير خواهد كرد.
پنجم آنكه هدف اصلي آمريكا از تأسيس گروهك تروريستي شرور عبدالمالك ريگي، ايجاد تفرقه ميان شيعه و سني و ناامني در منطقه شرق كشور براي ضربه زدن به نظام جمهوري اسلامي بود. با دستگيري و اعدام سركرده اين گروهك، اين هدف به محاق رفت و مردم بلوچ و اهل سنت شرق كشور، اعم از علما و اقشار مختلف مردم، از شكست اين توطئه ابراز شادماني كردند. جنايات بقاياي اين گروهك تروريستي هرقدر ادامه پيدا كند، تنفر مردم، اعم از شيعه و سني، از اين عناصر جنايتكار بيشتر و انسجام مردم و عزم و اراده آنها براي حمايت از نظام جمهوري اسلامي و مقابله با توطئههاي آمريكا بيشتر خواهد شد. تصور اينكه چنين اقداماتي ميتواند خللي در اراده مردم يا مسئولان نظام بوجود آورد، فقط يك توهم است و درست همين توهمات است كه دشمنان ملت ايران را هر روز ضعيفتر مينمايد و بر قوت و اقتدار نظام جمهوري اسلامي ميافزايد.
و ششمين و آخرين نكته اينكه انفجارهاي اخير زاهدان قابل پيش بيني بود و نيروهاي امنيتي قدرت و توان جلوگيري از چنين وقايعي را دارند، كما اينكه از ورود فردي كه در پوشش زنانه قصد ورود به مسجد و اقدام جنايتكارانه داشت جلوگيري كردند. اين هوشياري بايد بيش از آنچه خود را نمايانده جلوه گر شود تا بتواند توطئهها را در نطفه خفه كند.
عملكرد نيروهاي اطلاعاتي و امنيتي در شرق كشور بيترديد قابل تحسين و تقدير است، با اينحال در شرايط كنوني كشور بايد ضريب دقت بالاتر باشد. درست است كه با توجه به اقتداري كه وجود دارد، دشمنان از رسيدن به اهداف شومشان قطعاً عاجز هستند و در همه صحنهها ناكام خواهند ماند، لكن حتي مجال استفاده تبليغاتي را هم بايد از آنها گرفت. آمريكا و بوقهاي تبليغاتي همسو با آمريكا تلاش ميكنند از وقايعي از قبيل انفجارهاي اخير زاهدان بهره برداري تبليغاتي كنند و ما بايد با هوشياري و دقت و جلوگيري از چنين وقايعي حسرت چنين بهره برداريهائي را نيز بر دل آنان بگذاريم.
ابتكار:وصله ناجور بر لباس زيباي سيستان و بلوچستان«وصله ناجور بر لباس زيباي سيستان و بلوچستان»عنوان سرمقالهي روزنامهي ابتكار به قلم محمدعلي وکيلي است كه در آن ميخوانيد؛تاريخ مردم سيستان وبلوچستان حکايت صلح و مدار است. مردمي که در دليري نام رستم را بر تارک خود دارد صدها سال است شيعه و سني در کنار هم به پاي مشترکات خود ايستاده اند و اجازه صداهاي تفرقه افکن را نداده اند . آنان همواره بر قرآن به عنوان کتاب واحد،کعبه قبله واحد، رسالت پيامبر واحد،اتکا کردند و هويت واحد را شکل داده اند و تاريخ مشترکي را رقم زدند به زبان واحد رسيدند و فرهنگ مشترک ايجاد کردند .
آنان زندگي خود را بر اساس محورهاي مشترک مهندسي کردند .حکيمانه دريافتند که با اينهمه مشترکات نبايد به اختلافات جزئي و سلايق متفاوت چنگ انداخت. چراکه در آن صورت دشمن مشترک با هزار خدئه و نيرنگ به ميدان خواهد آمد و راحت تر از هميشه سر از تن اين پيکر جدا ميکند و سرمايههاي مادي و معنوي را به يغما ميبرد و فقر و فلاکت را بر جاي ميگذارد.
تاريخ سيستان حکايت پيکر واحدي است مردمان اين سرزمين به هر زباني که سخن بگويند و در هر لباس که باشند، دلهاشان همراه است و نگاهشان به هم مهربان است. حوادث دلخراش گذشته و حال سيستان گوياي اين است که دشمنان مشترک اقوام ايراني با نقشهاي سيستماتيک به دنبال جدايي اقوام و جنگ قومي و مذهبي ميباشند .
فقر و توسعه نايافتگي و خشکسالي مزيد بر علت شده است . بلوچستان با دارا بودن 1100 کيلومتر مرز خاکي از شرق با پاکستان و افغانستان و 300 کيلومتر مرز آبي از جنوب با درياي عمان و کشورهاي خليج فارس را شامل ميشود.اين استان پهناور هنوز که هنوز است داراي ساختاري به شدت کهنه و عشيرهاي است همه چيز در گرو قبايل و طوايف اصلي اين منطقه است .
در چنين شرايطي است که پديده گروه جند ا... سر بر ميآورد و معجوني از رفتارهاي القاعده، وهابيت وتعصبات عشيرهاي و شعارهاي جاه طلبانه سياسي را به نمايش ميگذرد
القاعده و طالبان که خود مولود دکترين نفاق مذهبي و قومي ميباشند اکنون با استفاده از منطقه معروف به مثلث طلايي،بخشي از اهداف خود را به پيش ميبرند. مثلث طلايي ناحيهاي بياباني است که دور از دسترس دولتهاي ايران، پاکستان و افغانستان قرار دارد مثلث طلايي پس از سقوط طالبان در افغانستان به محل تجمع عرب افغانهاي القاعده تبديل شده و پيوندهاي مذهبي و قومي و عشايري قبايل اين نواحي امکان احتفاي آنان را افزايش داده است اعتراف عبد المالک ريگي سر کرده معدوم گروه جند ا...به بده بستان نيروهاي ريگي و فرقان با ژنرالهاي پاکستاني، آمريکايي و انگليسي حاکي از آن است که دشمنان خارجي با انواع امکانات مالي و نظامي به دنبال استفاده ابزاري از سيستان و بلوچستان براي فشار بر نظام جمهوري اسلامي هستند به گمان آنان سيستان و بلوچستان به پاشنه آشيل امنيتي ايران تبديل شده است و هر گاه آنان در هر نقطهاي از مناطق رويارويي خود با جمهوري اسلامي به مشکل بر ميخورند.
سعي ميکنند آنرا در سيستان و بلوچستان جبران و تلافي نمايند. به هر حال حادثه مسجد جامع زاهدان که به کشته و زخمي شدن صدها نفر از هموطنان عزيز منجر شد زنگ خطر ديگري بود که نشان ميدهد امنيت اين منطقه مسئله پيچيدهاي است و نبايد با تحليلهاي ساده و نسخههاي ابتدايي از کنار آن گذشت .دستگيري و مجازات عبدالمالک و عبدالحميد ريگي گام مهمي بود و باعث خوشحالي مردم آن سرزمين گرديد اما در همان زمان هم هشدارها داده شد که مسئله امنيتي سيستان با مجازات يک نفر به پايان نرسيده است مسايل اين استان ريشههاي عميق اجتماعي،اقتصادي،مذهبي،عشيرهاي و خارجي دارد تکيه بر تک نسخه ها، راهگشا نيست مجموعهاي از عوامل دقيق با مطالبات اجتماعي،سياسي و اقتصادي ميبايست به اجراء گذاشته شود تا اعتماد عمومي جلب گردد و زمينه وصلههاي ناميمون برچيده شود.
ترور و نا امني به وصله ناجور لباس زيباي صداقت و سعه صدر و مداراي مردم آن خطه چسبيده است همه ميبايست براي پاک کردن اين وصله و نمايش لباس زيبايي وحدت و يکپارچگي تلاش کنند و البته مردم آن ديار از عهده اين خواست برخواهند آمد.آنان بيش از ديگران هم کلام با فردوسي بزرگ سرود سر ميدهند که :
دريغ است ايران که ويران شود کنام پلنگان و شيران شود
سياست روز:سپاه پاسداران خار چشم دشمنان اسلام«سپاه پاسداران خار چشم دشمنان اسلام»عنوان سرمقالهي روزنامهي سياست روز به قلم علي يوسفپور است كه در آن ميخوانيد؛
1- انقلاب اسلامي در سال 57 بگونهاي به پيروزي رسيد كه تنها پشتواني تودههاي عظيم مردم ايران را به همراه داشت و تشكيلات قوي سياسي يا نظامي آن به معني كه درديگر انقلابات وجود داشت . در متن و همراه آن نبود. از طرف ديگر فرماندهان ارشد ارتش شاهنشاهي وابستگي به غرب و رژيم گذشته داشتند كه بعد از پيروزي انقلاب با وجود اينكه بدنه ارتش به انقلاب پيوسته بود اما به علت فرار فرماندهان و دستگيري آنان ارتش در يك حالت ضعف زيادي بود.
كميتههاي مردمي بصورت خودجوش در سراسر كشور بوجود آمدهاند بدون اينكه آموزشهاي لازم را ديده باشند يا افرادي مناسب براي كارهاي امنيتي و انتظامي به نظام باشند درماههاي اول انقلاب، سپاه پاسداران تشكيل گرديد كه همزمان شد با ناامني شديدي كه در استانهاي مرزي ودر شهرهاي بزرگ توسط گروهك ها بوجود آمد و در شهريور 59 هم لشكر صدام به چهار استان ما با كمك قدرتهاي غربي حمله نمود. سپاهي كه تازه تشكيل شده بود مي بايستي درداخل كشور با بيش از هفتاد گروهك مبارزه ميكرد و در جنگ هم خود را آماده مقابله با ارتش متجاوز عراق مينمود.
اگر چه سپاه آن زمان را جوانان عاشق و جان بركف تشكيل دادند كه فاقد آموزشهاي لازم و همچنين تشكيلات قدرتمند بودند، اما اين سپاه داراي 3 نقطه قوت بود. يكي ايمان و عشق به اسلام، دوم پشتيباني قوي مردمي و سوم رهبري بيبديل حضرت امام خميني. در يك دوره ده ساله اول انقلاب، سپاه پاسداران با دادن شهداي زيادي توانست در تمام مياديني كه دشمن وارد شده بود به پيروزي برسد و بعد از پايان جنگ نيز بهعنوان يك ارتش قدرتمند كه داراي ابعاد اعتقادي، فرهنگي، سياسي، نظامي، فني و مهندسي بود در صحنه كشور باقي بماند.
2- طبق قانون اساسي كه به نيروهاي مسلح اجازه ميدهد در زمان صلح از امكانات فني و مهندسي خويش براي سازندگي كشور استفاده كنند، سپاه هم وارد عرصه سازندگي كشور گرديد و با تشكيل قرارگاه خاتمالانبيا در مدت بيست سال گذشته در حوزههاي مختلف، راهسازي، سدسازي، ايجاد خطوط نفت و گاز، سازههاي دريايي و ديگر حوزهها موفقيتهاي بزرگي را كسب نمود و اين در شرايطي بود كه فضاي پيمانكاري كشور در كارهاي عمراني داراي پيمانكاران قدرتمند و فراواني نبود، عدهاي از آنان متعهد و علاقمند به كار بودند، ولي عدهاي ديگر با شيوههاي ناسالم سعي داشتند كه با طولاني نمودن زمان طرحها، تنها از راه تعديلها به ثروتهاي كلان دست يابند، نه با انجام كار سالم، با سرعت و با كيفيت. ضمن اينكه در برخي از مناطق مانند كردستان يا بلوچستان يا در سازههاي دريايي كمتر پيمانكاري حاضر به كار بود.
مسئله ديگر اينكه بدنه دولت هم با بروكراسي پيچيده و كندي كه داشت، بر كندي پيشرفت طرحها و پروژههاي عمراني ميافزود.
3- در دولت اصلاحات كه در حقيقت، حاكميت در دولت با ليبرالها و سكولارها بود و در عمل با حكومت ديني و اساسي جمهوري اسلامي مخالف بودند و در حوزههاي فرهنگي، انتظامي،سياسي و اعتقادي درصدد كمرنگ كردن ارزشهاي اسلامي و سست نمودن پايههاي جمهوري اسلامي بودند، در اين برهه از زمان هم سپاه پاسداران با كمك بسيج مردمي توانستند در ابعاد فرهنگي، سياسي، اجتماعي و امنيتي وارد عمل شود و توطئههاي گوناگوني كه مهمترين آنها 18 تير سال 1378 بود را خنثي نمايند.
آخرين توطئه دشمنان ما درسال 88 بعد از انتخابات رياست جمهوري اتفاق افتاد كه چندين ماه طول كشيد و سران استكبار و عوامل داخلي آن در صدد تغيير ماهيت نظام اسلامي بودند كه نقش سپاه پاسداران در ابعاد مختلف فرهنگي و امنيتي آن بسيار اساسي و كليدي ميباشد.
هم اكنون كه دشمنان علاوه بر ميدانهاي اقتصادي – نظامي در ميدانهاي فرهنگي وارد جنگ نرم شدهاند. توانايي سپاه پاسداران در تطبيق خويش در ميدان جنگ نرم هم بسيار قابل تقدير و ستايش ميباشد.
نكته آخر اينكه طراحي جنگ نامتقارن بوسيله سپاه پاسداران باعث ايجاد هراس و ترس در دل دشمنان ما گرديده است كه به خود اجازه كوچكترين تجاوزي را به خاك كشور ما نميدهند و هنوز هم اين گفته حضرتامام خميني (ره) داراي حقيقتي هميشگي و پايدار است كه «اگر سپاه نبود كشور هم نبود.» و علت غيض و دشمني بيش از حد استكبار جهاني با سپاه پاسداران كه در قطعنامه اخير شوراي امنيت هم متجلي است اين است كه در هر ميداني كه آنها وارد شدهاند سپاه پاسداران با پشتيباني مردم وهدايتهاي مقام معظم رهبري پيروز ميدان بوده است.
آفرينش:صدا و سيما،نگاهي به آينده«صدا و سيما،نگاهي به آينده»عنوان سرمقالهي روزنامهي آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن ميخوانيد؛امروزه کمتر کسي است که بر نقش اساسي و زيربنايي تلويزيون به عنوان مهمترين رسانه شکي روا داشته باشد.
نقشي که در واقع جداي از تاثيرات سياسي،اقتصادي،فرهنگي،اجتماعي و رواني هم مي تواند پيامدهاي مثبت و تاثيرگذاري در بستر يک کشور ،منطقه و يا افکار عمومي جهان بر عهده داشته باشد و يا اينکه حاوي پيامدهاي منفي تاثيرگذار باشد.در اين راستا اين اهميت استراتژيک تلويزيون است که امروزه باعث شده است کشورها و قدرت هاي پيشرفته و يا در حال رشد،تلاش هاي خود را با راه اندازي شبکه هاي تلويزيوني براي گسترده تر کردن تاثير سياسي ،فرهنگي خود بر مخاطبان مورد نظر استفاده کنند.
در اين بين در کشور ما نيز صدا و سيما جدا از نگاه قانون اساسي به آن اينک در شرايط ويژه اي قرار گرفته است.شرايطي که اکنون به نظر مي رسد با گسترده تر شدن فضاي رقابت در دنياي شبکه هاي فارسي زبان و ماهواره اي کار اين رسانه داخلي را به مراتب سخت و سخت تر ساخته است و به نگاه بسياري عملا تهديدي اصلي براي صدا و سيماست.
تا چند سال گذشته هرچند رسانه هاي ماهواره اي فارسي زبان جدا از اهداف آنان حضور فعالي در دنياي رسانه اي منطقه داشتند اما در دو سال گذشته با ورودBBC فارسي و سپس افزايش کمي و کيفي شبکه هاي ديگري همانند فارسي وان و ... در کنار خبرهايي همچون راه اندازي شبکه فارسي زبان يورونيوز،شبکه فارسي ترکيه و مصر وافزايش شبکه هاي فارسي وان تا 6 واحد در آينده و ...در واقع در آينده نه چندان دوري صدا و سيما با چالش هاي بيشتري روبرو است.
چالش هايي که در يک سال گذشته و فقط در رويکرد شبکه فارسي وان به مخاطبان ايراني مي تواند براي صدا و سيما نگران کننده باشد.در اين راستا انتشار اخباري که حکايت از روند روز افزون استفاده از ماهواره و شبکه هاي تلويزيوني فارسي زبان خارجي در شهرهاي بزرگ و حتي روستاهاست بايد به عنوان امري هشدارگونه نگريست.امري که به نگاه بسياري در پرتو افزايش رقابت در فضاي آينده رسانه اي شبکه هاي فارسي زبان مسئوليت صدا و سيما را در قبال بالا بردن برنامه هاي کمي و کيفي خود افزون و افزون تر کرده است.در واقع هم اينک به نگاه بسياري صدا و سيما با توجه به پتانسيل هاي گسترده تا وضع مطلوب و ايده آل در پخش برنامه ها فاصله ي بسيار زيادي دارد.
فاصله اي که در صورت نبود نگاهي آسيب شناسانه ممکن است عملا فضاي رسانه اي را به دست رسانه هاي فارسي زبان خارج از کشور بسپارد.در اين ميان هر چند در چند سال گذشته مسئولان اين سازمان از افزايش کمي و کيفي برنامه ها و افتتاح شبکه هاي جديدي همانند مستند،فيلم و سريال،ورزش و ... خبر داده اند اما به نظر مي رسد هنوز گشايش برخي شبکه هاي وعده داده شده به تعويق افتاده است.
جدا از آن نيز با توجه به افزايش رسانه اي مخاطبان ايراني صدا و سيما بايد با شناختي عميق تر و با متنوع تر کردن برنامه هاي خود نظر مخاطبان ايراني را به خود جلب کند.در اين راستا جدا از ايرادات وارد شده بر برنامه هاي سريال ها و فيلم هاي صدا و سيما در واقع کاهش برنامه هاي متنوع،کاهش برنامه هاي طنز و شاد و ... همواره از نکاتي بوده است که بر اين سازمان وارد بوده است.
جهان صنعت:آمارهايي از جنس باد«آمارهايي از جنس باد»عنوان سرمقالهي روزنامهي جهان صنعت به قلم حميدرضا طهماسبيپور است كه در آن ميخوانيد؛ بيشک داشتن اطلاعات و آمار صحيح و دقيق لازمه توسعه پايدار در هر بخشي است چراکه اگر برنامهريزي جامع و استراتژي پشتوانه تحليل اطلاعاتي نداشته باشد راهي جز شکست را نميپيمايد.با اين فرض به تحولات توسعهاي کشور بپردازيم.
چرا در ايران و خاصه در سالهاي اخير يکي از مشکلات دايمي سيستم اداره کشور همين موضوع آمار و ارقام بوده و باعث شده حتي ميان بخشهاي مختلف دولت هم درگيريهاي آماري را شاهد باشيم. نمونه اختلافهاي آماري يکسال اخير بسيار گوياست؛ اختلافهاي آماري سه وزارتخانه در بحث واردات و صادرات، اختلاف آماري بانک مرکزي و وزارت نفت در درآمد فروش نفت و گاز و تناقض آماري وزارتخانههاي بازرگاني و کشاورزي در بحث سرانه مصرف کالاهاي اساسي تنها نمونههايي است که جنجالهاي گستردهاي در کشور داشته تا بسياري اين سوال را مطرح کنند که چرا اينگونه است؟ مگر متولي اين بخش معلوم نيست که هر مجموعهاي خود را بينياز از تاييد علمي بودن آمارها ميداند؟در اين شرايط بايد پرسيد حاصل اين اختلافها جز اين بوده که ناکارآمدي برنامهها و سياستگذاريها در حوزههاي مختلف بروز کرده و حتي دولت را براي اعلام رشد صنعتي کشور با مانع مواجه ساخته است؟بخشينگري وزارتخانهها و سازمانها نتيجهاي جز بيقراري آماري و اختلافنظرهاي سازماني را در پي داشته که بتوان از شرايط کنوني عبور کرد؟تنها در يک نمونه از اختلاف آماري بخش بازرگاني و توليد در ميزان سرانه مصرف مردم شاهد هستيم که افزايش واردات، توليد را به ورطه نابودي کشانده و سود هنگفتي به جيب واسطهها ريخته است.انگار حکايت آمارها در ايران به قصه مساله معروف کتاب رياضي دوران دبستان شبيه شده است که به جاي حل مساله بايد فروشنده پرتقالها را در آن پيدا و تعداد پرتقالها و سود فروشنده آن را به دلخواه خود تصور کرد!
پس تنها به اين هشدار جدي کارشناسان بسنده کنيم؛ تا زماني که مرکز آمار، بانک مرکزي، مرکز پژوهشهاي مجلس، وزارتخانهها، دولتمردان و مسوولان نهادها آمارهاي متفاوت و بخشي ميدهند بايد دانست که کشور روي ريل توسعه پايدار نيست.
چراکه توسعه و پيشرفت بر خط آمارهايي که تناقض دارند خطايي است بزرگ، زيرا تحليل خودمحور از تحولات که به آمارهاي دلخواه منتهي شود، چيزي جز بيراهه رفتن و سرانجامي جز اشتباه ندارد.مسوولان هم باور کنند که همه راست نميگويند چون علم آمار يک عدد علمي براي هر بخش تعريف کرده و برخي تناقضهاي آماري ريشه در برداشتهاي غلط و آمارسازيهايي دارد که به چالههاي گمراهي رهنمودمان ميکند.
اي کاش اين خطاي بزرگ از ريشه درمان شده و يکبار براي هميشه سازمان مسوول و اصلي در بخش آماري کشور به روشني معرفي شود و ديگر بخشها موظف به کسب تاييديه از اين سازمان گردند تا توسعه پايدار کشور براساس آمار واحد و واقعي بنيان گذارده شود چراکه علم آمار دروغ نميگويد اما آمارسازي يک دروغ بزرگ است!
دنياي اقتصاد:حمايت ويژه از توليد با حفظ فضاي رقابت«حمايت ويژه از توليد با حفظ فضاي رقابت»عنوان سرمقالهي روزنامهي دنياي اقتصاد به قلم مهران دبيرسپهري است كه در آن ميخوانيد؛برخي از مسوولان بر اين اعتقاد هستند كه حمايت از توليد بايد تا حد مشخصي صورت گيرد و توليدكنندهاي كه مثلا با تعرفه واردات بيست درصد نميتواند با محصولات مشابه خارجي رقابت كند، پس همان بهتر كه اصلا توليد نكند. اين استدلال در كشورهاي صنعتي كه محيط بسيار مناسبتري از ايران براي توليد دارند، كاملا صحيح است؛ اما در كشوري كه در شرايط تورميهست و مبتلا به بيماري هلندي ميباشد و ميزان قاچاق كالا در آن بالا است، نميتوان آن را با كشورهاي صنعتي مقايسه نمود. يعني توليد كننده ايراني اين استحقاق را دارد كه در برابر واردات، از حمايت بيشتري برخوردار شود؛ البته در صورتي كه اين حمايت به صورت مساوي و عادلانه براي همه وجود داشته باشد. چندي پيش يكي از مديران بانكي طي مصاحبهاي در خصوص يكي از بدهكاران بزرگ بانكي گفتند كه (نقل به مضمون) «ايشان كارخانهاي دارد كه چند هزار نفر در آن مشغول كار هستند و علاوه بر آن املاكي در شمال تهران دارد. من به ايشان گفتم شما با فروش املاك خود ميتوانيد بدهي بانك را تسويه كنيد پس چرا بدهي خود را نميدهيد؟»
منظور از ارائه بخشي از مصاحبه فوق در اينجا آن است كه نبايد از چنين توليدكنندگاني كه در واقع باج خواهي ميكنند، اين گونه حمايت كرد؛ به طوري كه توليدكننده، تصور كند از كشورش طلبكار است؛ زيرا موجب گسترش خوي رانتجويي در جامعه ميشود. بهترين حمايتي كه ميتوان از توليدكنندگان نمود آن است كه با مهار تورم از كاهش مداوم نرخ ارز جلوگيري نمود كه اين كار موجب كاهش نرخ بهره نيز خواهد شد، لذا بهتر است با اعمال قانون، كارخانه شخص مزبور و موارد مشابه در بورس يا از طريق مزايده به فروش رسد تا بدهي بانكي آنها تسويه شود.
در خصوص نرخ تعرفه ايدهآل براي واردات در كشور به نظر ميرسد اگر نرخ تورم را با نرخ بهره پول در بازار غير متشكل پولي جمع كرد، به عددي ميرسيم كه بايد نرخ حداقل تعرفه (به جاي نرخ حداقل 4 درصدي سازمان تجارت جهاني) براي واردات محسوب شود كه در حال حاضر عدد آن بيشتر از 40 درصد خواهد بود.
در اين صورت اگر مسئولان، علاقهمند به تعرفه 4 درصدي باشند چارهاي ندارند، جز آن كه سياستهاي پولي و مالي را به گونهاي تنظيم نمايند كه نرخ تورم روي عدد صفر يا بين صفر و يك، تثبيت شده و با پرهيز دولت از ايجاد تقاضا در بازار پول، نرخ بهره به حداقل برسد. در اين صورت طبق فرمول گفته شده، نرخ تعرفه 4 درصدي محقق خواهد شد. حسن چنين فرمولي آن است كه در صورت پايدار بودن آن، يك رقابت عادلانه نيز بين محصولات ايراني و خارجي در داخل كشور به وجود ميآيد و نميتوان انگ انحصاري بودن بر بازار ايران چسباند؛ زيرا تعرفهها بر اساس سليقه تعيين نخواهد شد.
اولين قدم براي حمايت از بانك مركزي در مهار تورم، كاهش تقاضاي پول يا به عبارت بهتر، كاهش درخواست وام از بانكها است كه براي اين كار، اولويتبندي پروژههاي عمراني از اهميت خاصي برخوردار است. براي مثال ميتوان به پل خليجفارس اشاره نمود كه اخيرا آگهي مناقصه آن منتشر شدهاست. به گزارش دنياي اقتصاد، (22/4/1389) علت آنكه قرار است اين پل براي اتصال جزيره قشم به سواحل جنوبي كشور ساخته شود، اينگونه بيان شد: «بنادر جنوبي ايران در حال حاضر تنها ميتوانند کشتيهايي با ظرفيت حداکثر 100 هزار تن را پذيرش کنند.
از اين رو، کشتيهاي خارجي حملکننده کالا به مقصد ايران، به جاي پهلوگيري در بنادر جنوبي کشورمان، راهي اسکلههاي اماراتي ميشوند تا محمولهها را از آنجا مجددا با کشتيهاي کوچکتر به ايران ارسال کنند.»
استدلال فوق به هيچ وجه قابل پذيرش نيست؛ زيرا مشكل مزبور تنها با احداث يك بندر بزرگ حل ميشود و ربطي به احداث پل يا راه آهن ندارد.
طبيعي است كه پس از احداث اين بندر در قشم ميتوان بار كشتيهاي عظيم را تخليه سپس به كشتيهاي كوچكتر منتقل نمود؛ يعني همان كاري كه در امارات انجام ميشود. تازه اگر نگوييم اين اسكله بزرگ را ميتوان در مجاورت اسكلههاي بندرعباس يا بوشهر يا ... ساخت.
به هر حال بانكهاي ما بيش از حد توانشان در معرض وام خواهي قرار دارند و نبايد با اين نوع طرحهاي عمراني، اقتصاد كشور را در معرض فشار بيشتر قرار داد. ضمن آنكه توان كشور بايد مصروف تسهيل صادرات باشد نه واردات؛ در صورتي كه كشتيهاي عظيم مورد اشاره، عموما براي واردات، مورد استفاده ايران قرار ميگيرند.
در شرايطي كه به دليل كمبود برق و ضعف خطوط انتقال، به مدت دو روز ادارات دولتي تعطيل ميشود، به نظر ميرسد در حال حاضر اولويت اول در كشور احداث نيروگاه باشد و پل مذكور در اولويتهاي بعدي حتي اولويت دهم هم قرار نميگيرد، لذا بهتر است با اعطاي مشوقهايي، يا با آزادسازي قيمت برق، بخشخصوصي را در عرصه توليد الكتريسيته درگير نمود نه درگير ساخت يك پل هزار ميليارد توماني. به هر حال براي حمايت از توليد، اولويتي بالاتر از مهار تورم وجود ندارد.