۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۳:۴۳
فیلم بیشتر »»
کد ۱۳۸۱۸۴

مصاحبه جالب با داماد علي پروين

گفت مي‌ خواهم براي خانواده‌ام سوغاتي بخرم در توانم نيست مبلغي به او دادم از جيب خودم، گفتم برو هر چي دوست داري بخر. كارش را راه انداختم فرداي همان روز گفتند آرش به حسين شلغم پول داده تا به او بگويند آرش مورينيو.
 گل ـ‌ شايد بعد از گذشت چند سال بشود حرف‌هايش را حذف كرد يا حداقل آن را واكاوايي كرد مردي كه همواره به واسطه حضور در خانواده‌اي بزرگ علي پروين با لقب داماد پروين با چوب انتقادات زيادي رانده شد حالا پس از گذشت چند حداقل صدايش مي‌تواند بيشتر و بهتر شنيده شود. مردي كه هم انتقادات زيادي را متوجه خود كرد و هم باعث شد تا علي پروين به واسطه به كارگيري او مورد حمله عمومی قرار بگيرد. هر چند كه حالا پس از گذشت چند سال علي دايي به عنوان يكي از منتقدان شماره يك علي پروين براي به كار گيري دامادش به همان راه مي‌رود؛ يعني استفاده از برادرش بر روي نيمكت پرسپوليس.

*آرش فرزين اين روزها چه مي‌كند؟

زند گي.

*بالاخره مالك هستي، سرمربي هستي يا صاحب آرايشگاه؟

(مي‌خندد) اولاً‌ آرايشگاه مال من نيست متعلق به همسرم است، ثانياً‌ انستيتو زيبايي كه مدتي است در خيابان پاسداران داير شده است.

*بالاخره چه مي‌كني اين روزها؟

با آرمين ذوقي استقلال قزوين را خريده‌ايم. اسم تيم هم آرمين قزوين است. تمرينات در تهران است و بازي‌ها در استاديوم شهيد رجايي قزوين. از هفته بعد هم بايد در ليگ دسته دوم بازي‌هايمان را آغاز كنيم.

*مالكي يا سرمربي؟

هم مالكم هم، هم سرمربي، كلا همه كاره‌ام.

*چرا؟

يك استارت است براي سودايي كه هميشه در سر داشتم؛ يعني مربيگري. البته مربيگري دغدغه چند سال قبل من بود و حالا مي‌خواهم يك مالك باشم، مالكي كه كار فني هم مي‌كند.

*نمونه‌ همچنين شخصي را سراغ داري؟

مثل علي پروين. سالي كه هم مالك تيم بود،‌هم مديرعامل و هم سرمربي پرسپوليس. ديديد كه پرسپوليس چه قهرماني خاطره‌انگيزي را رقم زد حالا من شده‌ام علي پروين آرمين.

*پس ديگر مورينيو نيستي؟‌

(مي‌خندد).

*سرمربي تيم كيست؟

مجيد پروين.

*در كار فني دخالت مي‌كني؟‌

صددرصد. چون هم دانش‌اش را دارم، هم فهمش را.

*پس چرا خودت سرمربي نشدي؟

صلاح نديدم. گفتم از اينجا شروع كنم بهتر است.

*هنوز هم به تو مي‌گويند مترجم قلابي؟

والا كسي اينطور من را صدا نمي‌كرد  جز همسرم. او وقتي از دستم عصباني مي‌شود من را با اين وصف صدا مي‌كند.

*به خاطر همان اتفاقاتي كه تا ابد بايد حملش كني؟

چه بايد مي‌كردم؟ مجبور بودم.

*اصلا منطقي نيست.

ببين حالا چند سال گذشته و بهتر مي‌توان كار من را بررسي كرد. من مجبور شدم به خاطر جو وحشتناكي كه حاكم بود اين كار را بكنم.

*اگر حرف‌هاي سوبل را درست ترجمه مي‌كردي چه مي‌شد؟

همه چيز به هم مي‌ريخت. 4 هفته از ليگ گذشته بود،‌دو مساوي كسب كرده بوديم دو باخت. در آن بازي كذايي مقابل ملوان هم 2 بر يك شكست خورديم، بهروز رهبري‌فر يك گل به خودمان زد يك پنالتي را هم از دست داد. همه ريختن روي سر سوبل. از بچه‌ها بگير تا علي پروين به عنوان يك انسان بايد از او دفاع مي‌كردم. حتي خيلي از چيزهايي كه در رختكن اتفاق افتاد را هم به او انتقال نكردم.

*مثل چي؟

بازيكنان به او فحش مي‌دادند از بزرگ تا كوچك، فحش‌هاي ركيك. واقعا من بايد اين حرف‌ها را به او منتقل مي‌كردم؟‌ نمي‌توانستم همه چيز را بگويم بعد از آن آمد جلوي دوربين‌ها نمي‌توانستم حرف‌هايش درست ترجمه كنم،‌نمي‌دانيد در آن لحظات چه مي‌گذشت بايد جاي من بوديد تا دقيقا درك مي‌كرديد.

*پس هنوز هم معتقدي كه اقدام درستي انجام دادي؟

نمي‌دانم اما فكر مي‌كنم در آن مقطع اين عاقلانه‌ترين تصميم بود.

*مثل همان تصميمي كه از ليدرها خواستي تا تو را روي سكوها به عنوان آرش مورينيو تشويق كنند.

خوب شد پرسيدي. سال‌ها گذشته ولي اين موضوع هنوز روي قلبم سنگيني مي‌كند. با تيم رفته بوديم مشهد حسين شلغم(عسگري) بعد از مسابقه آمد پيشم خودش هنوز حي و حاضر است، برويد از خودش بپرسيد.

*خب!

گفت مي‌ خواهم براي خانواده‌ام سوغاتي بخرم در توانم نيست مبلغي به او دادم از جيب خودم، گفتم برو هر چي دوست داري بخر. كارش را راه انداختم فرداي همان روز گفتند آرش به حسين شلغم پول داده تا به او بگويند آرش مورينيو.

*همين؟

گفتم كه خود حسين زنده است حي و حاضر، برويد از او بپرسيد.

*حتما مخالفان علي پروين اين داستان را درست كرده‌اند؟

نه،‌ اتفاقا اين داستان‌ را همان‌‌هايي درست كرده‌اند كه از عشق علي پروين دم مي‌زدند و بعدها به او پشت كردند.

*منظورت بازيكنان است يا ليدرها؟

همه، خودشان مي‌دانند. همه آنها را به خدا واگذار كرده‌ام.

*موضوع جالبي را پيش كشيدي،‌خيلي از بازيكنان دم از عشق علي پروين مي‌زدند و بعد عليه‌اش در روزنامه‌ها مصاحبه كردند.

مي‌دانم كدام‌ها را مي‌گويي آنها همه‌شان دروغگو بودند. كدام عاشقي؟ نمي‌خواهم اسم بياورم اما همان بازيكنان 200 ميليون تومان پول مي‌گرفتند و مي‌گفتند به عشق علي پروين بازي مي‌كنيم. كدام عشق؟ عاشقان علي پروين بازيكناني بودند كه در دهه 60 براي پرسپوليس بازي كردند. حميد درخشان‌ها،‌ محمد پنجعلي‌ها،‌ فرشاد پيوس‌ها،‌ ضيا عربشاهي‌ها و محمد مايلي‌كهن‌ها بقيه همه لب و دهن بودند. حالا كجا هستند، عليه پروين در روزنامه‌ها مصاحبه مي‌كنند ولي وقتي جلويش مي‌ايستند شانه‌اش را مي‌بوسند.

*از مجتبي محرمي خبري داري؟

نه،‌ اما او را به خدا واگذار كردم.

*چطور؟

بگذريم. او يكي از كساني بود كه هر چه خواست به حق و ناحق عليه‌ام گفت.

*به هر حال او به عنوان يك پيشكسوت معتقد بود  جاي آرش فرزين روي نيمكت پرسپوليس نيست.

كاش فقط همين را مي‌گفت، هر جا رسيد مصاحبه كرد و گفت كه من يك گارسون هستم. كاري كردم و هيچ وقت از آن ابايي نداشتم. اما اي كاش مي‌آمد و فني حرف مي‌زد، بگذريم.

*راستي صحبت از نيمكت پرسپوليس شد، شنيده‌اي علي دايي به عنوان يكي از منتقدان پروين كه هميشه حضور تو را به عنوان داماد او روي نيمكت نفي مي‌كرد قصد دارد برادرش را روي نيمكت پرسپوليس بنشاند.

به او حق مي‌دهم.

*جدي؟‌

چرا كه نه. اين حق طبيعي علي دايي است با هر كس كه احساس راحتي مي‌كند كار كند. محمد دايي برادر اوست با او مي‌تواند بهتر كار كند. چرا كه نه؟!

*پس شأن نيمكت پرسپوليس چه مي‌شود؟

اسم علي دايي براي شأن نيمكت پرسپوليس كافي است. مگر محمد دايي قرار است تيم را ارنج كند و پاسخگو باشد. همه كاره علي دايي است، برادرش را هم بياورد در حد يك دستيار است.

*تو اولين كسي هستي كه از اين تصميم حمايت مي‌كني؟

چون خودم دردكش هستم.

*در مدتي كه در فوتبال بودي چه كسي بيشتر از همه تو را اذيت كرد.

برخي از روزنامه‌نگارها. بخصوص عادل فردوسي‌پور(مي‌خندد).

*از فوتبال دور شويم، آرش فرزين واقعا پرسپوليسي است؟

به! چه جورش‌ام. يادم مي‌آيد سالي كه پرسپوليس با گل پرويز مظلومي يك بر صفر به استقلال باخت يك ماه و نيم به مدرسه نرفتم. خدا شاهد يك ماه و نيم به مدرسه نرفتم.

*خاطره‌اي از پدرت داري؟

يادم مي‌آيد وقتي كاست پرسپوليس خسته آماده شد،‌ دور تا دور استاديوم اين كاست خريد و فروش مي‌شد. پدرم هم تمام درآمد اين كاست را خرج پرسپوليس كرد. در آن زمان 750 هزارتومان هزينه كاست شده بود اما پدرم هيچ درآمدي كسب نكرد و همه را به علي آقا داد تا بين بچه‌ها تقسيم كند.

*اين آهنگ در ايران خوانده شد يا خارج از كشور؟

در ايران. ما سال 1988 ميلادي به خارج رفتيم.

*هيچ وقت حوس خوانندگي به سرت زده؟

صداي خوبي دارم اما نه. چون همسرم به شدت مخالف است. او مي‌گويد صدايت به درد گويندگي مي‌خورد نه خوانندگي.

*آرش فرزين سال بعد همين موقع كجاست؟

اگر زنده باشم با تيم‌ام به ليگ يك صعود كرده‌ام و در خدمت شما هستم براي يك مصاحبه ديگر.
ارسال به دوستان
وبگردی