۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۷:۴۲
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۶۶۲
تاریخ انتشار: ۱۸:۲۷ - ۲۵-۰۵-۱۳۸۵
کد ۱۶۶۲
انتشار: ۱۸:۲۷ - ۲۵-۰۵-۱۳۸۵

نوذر پرنگ، غزلسرای ايرانی درگذشت

دوستانش می گویند که از همان جوانی از شهرت و چاپ اشعار خود گریزان بود و شعرهایی هم که گهگاه در این مجله و آن هفته نامه به چاپ می رسید به اصرار دوستانش – محمد معلم، حسین سرفراز، نصرت رحمانی، فریدون مشیری، ناد نادرپور، احمد سروش – انتشار می یافت.

نوذر پرنگ که شامگاه یکشنبه 22 مرداد در بیمارستانی در تهران خاموش شد، متولد 1317 بود. کار خود را از ترانه سرایی آغاز کرد و سپس به عنوان غزل سرا مشهور شد.

غزل های او چنانکه بیژن ترقی و مهدی برهانی در مقدمه کتاب او، « آن سوی باد » یادآور شده اند نخست در مجله سخن به چاپ می رسید که در آن سالها مشهورترین مجله ادبی ایران بود که دکتر پرویز ناتل خانلری منتشر می کرد. بعدها دست به نوپردازی های هم زد اما از میان مجموعه سروده های او غزل هایش مشهورتر است.

دوستانش می گویند که از همان جوانی از شهرت و چاپ اشعار خود گریزان بود و شعرهایی هم که گهگاه در این مجله و آن هفته نامه به چاپ می رسید به اصرار دوستانش – محمد معلم، حسین سرفراز، نصرت رحمانی، فریدون مشیری، ناد نادرپور، احمد سروش – انتشار می یافت.

بی اعتنایی او به سروده هایش به حدی بود که اشعار او به وسیله دوستان او نامگذاری می شد. در صفحه اول «فرصت درویشان» که در سال 1365 به وسیله انتشارات پاژنگ منتشر شده می خوانیم: «همه شعرهای این مجموعه بجز یک غزل به وسیله دوستان شاعر نام گذاری شده است.»

همین بی اعتنایی سبب می شد که در پی گردآوری و چاپ آثار خود برنیاید. از دو کتابی که از او منتشر شده، « فرصت درویشان » به اصرار ناشر گردآوری شده و « آن سوی باد » به همت بیژن ترقی، ترانه سرای معروف انتشار یافته است.

مرید حافظ بود و در غزل سرایی از او تقلید می کرد. در سالهای اولیه انقلاب علی موسوی گرمارودی در روزنامه اطلاعات یک ويژه نامه ادبی دایر کرد که نام آن « گلچرخ » بود. این واژه را از نوذر پرنگ به عاریت گرفته بود که در غزلی در ستایش حافظ گفته است:

بعد حافظ کس چنین گلچرخ رنگینی نزد
بسته عهدی دیگر ای گل، چرخ با دوران تو*

از سروده های نو پردازانه او چند شعر معروف است. از جمله شعر « ره آورد » در کتاب «فرصت درویشان» که به عنوان بهاریه، نوروز امسال در همین سایت انتشار یافت.

چون بهار از سرزمین سبز جادوییش
جامه های نیک، رنگارنگ
ارمغان می آورد زی دشت های خالی و عریان.
وز نشاط عید نارستان،
پوستین سبز خود می افکند بر دوش.

وان تناور نارون های کنار کوه،
می تکانند از غبار برف بالا پوش.

هان و هان هشدار
ای سپهر تیرهء تا جاودان ها دور
وز حصار روز و شب مهجور
وی بهار روستا آرا
ای کهن پیرِ کهن آرا
آنقدر می مان
آنقدر می گرد
تا بر افتد رسم این بیداد
آدمی در بند و مرغ آزاد

 

--------------------------------------------------------------------------------


* این بیت از غزلی است با عنوان « معنی نازک » که در وصف و ستایش حافظ گفته شده است:

ای دل عالم اسیر کلک مشک افشان تو
روح دنیای اثیر آیینه دار جان تو

غزل ادامه می یابد و به این بیت می رسد:

این قلم دیری است در جهل مرکب مانده است
کو ید بیضا و انگشت ورق گردان تو

 

ارسال به دوستان
وبگردی