كيهان:تبديل اشغالگري به تروريسم
«تبديل اشغالگري به تروريسم»عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن ميخوانيد؛روزنامه واشنگتن پست روز يكشنبه گذشته به نقل از سفير آمريكا در عراق از احتمال جدي تمديد حضور «هزاران» نظامي آمريكايي در عراق خبر داد. يك گزارش ديگر از ادامه حضور 17000 نيروي نظامي- امنيتي آمريكايي در عراق پس از پايان مهلت قانوني- دي ماه سال جاري- تحت عنوان ديپلمات و مشاوران نظامي سفارت آمريكا حكايت مي كند. يك خبر ديگر بيان گر آن است كه آمريكايي ها سعي دارند 9 پايگاه نظامي را از جنوب تا شمال عراق براي استقرار غيررسمي و دائمي در اختيار بگيرند.
آنان گفته اند به اين پايگاهها براي آموزش و پشتيباني از نيروهاي مسلح عراق، مبارزه با تروريزم و حفاظت از اماكن و نيروهاي آمريكايي نياز دارند. همزمان روزنامه وال استريت ژورنال از ادامه حضور 5 هزار نظامي آمريكا تحت عنوان حفاظت از سفارت اين كشور در بغداد! خبر داد. از سوي ديگر مقامات آمريكايي از تشديد بحران امنيتي عراق در فاصله ماه جاري تا پايان سال ميلادي خبر داده و دليل آن را عدم درخواست تمديد حضور نظاميان آمريكايي از سوي دولتمردان عراقي معرفي كردند!
مجموعه اين خبرها بيان گر آن است كه دستگاه تصميم گيري آمريكا درصدد تداوم حضور در عراق است و در عين حال از آنجا كه نسبت به اعلام يك طرفه آن بيم دارد، سعي مي كند آن را خواسته هاي عراق و عليرغم ميل باطني آمريكا نشان دهد. بر همين اساس حدود دو ماه قبل اوباما اعلام كرد كه موافق تمديد حضور نظاميان آمريكايي در عراق نيست اما جالب اين است كه رابرت گيتس، هفته قبل و درست چند روز قبل از كنار رفتن رسمي از مقام خود به عراق سفر كرد و فشار زيادي به مقامات عراقي براي موافقت با تمديد حضور نظاميان آمريكا وارد كرد. علي الدباغ سخنگوي رسمي دولت عراق در مصاحبه مطبوعاتي خود فاش كرد كه وزير دفاع- سابق- آمريكا در ديدار با نوري مالكي بطور رسمي از نخست وزير عراق خواسته است كه با تمديد حضور نيروهاي اين كشور در عراق موافقت كند ولي نوري مالكي بر عمل به توافقنامه- امضا شده در 16 نوامبر 2008- تاكيد و با تمديد قرارداد مخالفت كرده است.
آمريكايي ها در عين حال گروه هاي عراقي را تحت فشار قرار داده تا با تمديد قرارداد موافقت نمايند اين فشار بر كردها و اهل سنت عراق بسيار جدي تر است. هدف آمريكا از اين فشارها دامن زدن به دو دستگي در داخل حكومت عراق است. اين دو دستگي مي تواند موضع دولت و شخص نوري مالكي را در برابر آمريكا ضعيف كرده و به موافقت با تمديد زمان قرارداد قبلي و يا انعقاد قرارداد جديد امنيتي منجر نمايد.
آمريكايي ها مي دانند كه به خصوص كردها درباره تأثيرات خروج نظاميان آمريكايي بر اقتدار دولت مستقر در بغداد ملاحظاتي دارند. از اين منظر كردها در شرايطي قرار دارند كه نتوانسته اند مهمترين هدف گذاري هاي كردي را در خصوص كركوك، اجراي ماده 140- كه متضمن بهره برداري منطقه شمال از بيش از يك سوم درآمد نفتي عراق است- و مسئله خطوط فاصل استانهاي كردي و عربي به سرانجام برسانند، به اين دليل خروج آمريكا باعث قوت گرفتن بيشتر دولت ائتلافي حاكم بر عراق مي شود و موضع دولت ايالتي كردستان عراق در مذاكره با دولت مركزي را تضعيف مي كند. آمريكا با توجه به اين مسئله رفتاري نفاق آميز را در مواجهه با كردها و دولت مركزي در پيش گرفته است تا جايي كه يك مقام كردي- بدون ذكر نام- در وزارت خارجه عراق اعلام كرد كه مذاكراتي ميان دولت عراق و دولت آمريكا براي تمديد حضور بخشي از نظاميان آمريكايي صورت گرفته و به توافقاتي رسيده اند. كه البته براساس اعلام رسمي دولت عراق توافقي صورت نگرفته است.
در اين ميان موضعگيري نوري المالكي قابل توجه بود. مالكي از يك طرف اعلام كرد به عنوان رهبر فراكسيون دولت قانون و حزب الدعوه با تمديد حضور نظامي آمريكا مخالفم و هيچ ضرورتي به آن نمي بينم و به عنوان نخست وزير عراق مي گويم كه كيان هاي سياسي عراق- يعني كابينه، مجلس، رهبران طوايف و رهبران فراكسيون هاي مجلس، شوراهاي رياست جمهوري و نخست وزيري- بايد در اين خصوص تصميم بگيرند. اين موضع نخست وزير عراق از يك سو از فشار شديد به دولت براي تمديد حضور حكايت مي كند كما اينكه ديروز يكي از عناصر اصلي فهرست العراقيه- تحت رهبري اياد علاوي نخست وزير سابق- با صراحت و بدون آنكه واقعيت داشته باشد اعلام كرد كه بغداد و واشنگتن در حال انعقاد قرارداد جديد هستند و براساس آن حضور نظامي آمريكا در عراق استمرار مي يابد. از سوي ديگر اظهارات نوري مالكي از نگراني هاي او در حوزه امنيتي حكايت مي كند. خود آمريكايي ها- در جريان سفر هفته پيش گيتس به بغداد- با صراحت از وخيم تر شدن شرايط امنيتي عراق در فاصله جولاي تا دسامبر سال جاري- تير تا دي ماه- خبر دادند و دولت عراق را مسئول آن معرفي كردند چرا؟ چون در درخواست براي تمديد حضور نظاميان وقت گذراني كرده است! همزمان اياد علاوي هم شرايط امنيتي عراق طي ماه هاي آينده را رو به وخامت معرفي كرد.
در واقع دولت عراق در شرايطي كه احساس مي كند آمريكايي ها به همراه بعضي از نيروهاي موثر دولت و مجلس درصدد تبديل بحث خروج نظامي آمريكا از عراق به يك مسئله اختلافي هستند، موضوع را به توافق همه با آن مرتبط كرده است و حال آن كه مخالفت بعضي از فراكسيون ها و شخصيت هاي برجسته مذهبي و سياسي عراق با آن كاملا مشخص مي باشد به عبارت ديگر دولت موضوع را به گونه اي تعليق به محال كرده است. اين در حالي است كه اگر دولت عراق نظاميان آمريكايي را وادار به خروج از عراق نمايد به يك پيروزي بسيار بزرگ سياسي كه تاثيرات درازمدت و عمده اي در صحنه داخلي و منطقه اي برجاي خواهد گذاشت، دست يافته و جا دارد به پاس اين پيروزي همه عراق را چراغاني كند. اگر دولت مالكي به اين برگ برنده دست پيدا كند مي تواند اوضاع امنيتي، سياسي و اقتصادي عراق را سر و سامان بدهد و در عين حال موقعيت خود را در عراق تحكيم نمايد. اين چيزي است كه حتما به مذاق آمريكا، عربستان و نيروهاي داخلي همگرا با آنان در عراق خوش نمي آيد و متاسفانه بعضي از نيروها هم كه علي الاصول منافع آنها در خروج آمريكا از عراق است به دليل تاثيري كه اين خروج بر تحكيم موقعيت مالكي و دولت او دارد، از حمايت آشكار و جدي از اجراي توافقنامه خروج خودداري مي نمايند.
اما از آن طرف در داخل آمريكا فشار زيادي روي اوباما براي خارج كردن نيروهاي نظامي اين كشور از افغانستان و عراق وجود دارد تا جايي كه حتي جمهوري خواهان كه خود اين نيروها را به اين دو كشور گسيل كرده اند هفته گذشته از رئيس جمهور خواستند كه نظاميان را از عراق و افغانستان بازگرداند. رابرت گيتس چند روز پيش فاش كرد كه اوباما 7 جلسه پر دردسر امنيتي را براي متقاعد كردن افراد موثر دو حزب حاكم آمريكا به حفظ نيروهاي نظامي در عراق و افغانستان برگزار كرده ولي نتيجه اي نگرفته است. وزير سابق دفاع گفت: «شوراي امنيت ملي آمريكا فرمول جديدي را جايگزين حضور نيروها كرد. اين فرمول مبتني بر «پشتيباني نظامي از عمليات اطلاعاتي است» بر اين اساس مي توان پيش بيني كرد كه اقدامات غيرآشكار و فاقد اعلام قبلي و از ميان برداشتن افراد موثر و متلاشي كردن گروه هاي ناهمخوان جايگزين اقدامات سنگين نظامي خواهد شد. اين البته به وجهه آمريكا آسيب جدي وارد مي كند و آمريكا را بيش از همه نزد هم پيمانان منطقه اي اش- نظير رژيم عربستان- بي اعتبار مي نمايد چرا كه تاكنون اقداماتي از اين قبيل را آمريكا از طريق واسطه هايي نظير القاعده، فتح الاسلام و بعثي ها انجام مي داد و حال خود مستقيما مي خواهد به آن مبادرت بورزد. يك تصوير ديگر از اين روند، مخفي نگه داشتن اقدامات و هزينه هاي امنيتي آمريكا از چشم مردم آمريكاست. خبرهاي متعددي از تشديد نارضايتي عمومي از حضور نظامي آمريكا در خارج از مرزها به گوش مي رسد. مردم مي گويند روساي جمهور آمريكا طي دهه هاي گذشته وانمود كرده اند كه اقدامات نظامي آمريكا تامين كننده منافع شهروندان آمريكايي است ولي اينك اثبات اين ادعا براي رئيس جمهور فعلي بسيار دشوار است. از اين رو مي توان گفت شرايط داخلي و منطقه اي آمريكا در حال حاضر شباهت زيادي با شرايط داخلي و منطقه اي انگليس در دهه هاي 1960 و 1970 دارد. در آن دوران مردم انگليس از اينكه ابرقدرت خوانده مي شوند ولي قادر به تامين هزينه هاي نظاميان خود در درياي كارائيب، اقيانوس هند، خليج فارس و... نيستند، سرخورده شده و به دولت انگليس فشار مي آورند كه از پوست ابرقدرتي خارج شده و واقعيت اضمحلال امپراتوري بريتانيا را بپذيرد.
اما در عين حال از آنجا كه تمديد حضور بخشي از نظاميان آمريكايي در عراق و تبديل ماموريت آنان از يك نيروي آشكار اشغالگر به يك نيروي جاسوس و تروريست مخاطراتي را براي امنيت ملي عراق و ساير كشورهاي منطقه دارد بايد با حساسيت تمام مورد توجه قرار گيرد از يك طرف آمريكايي ها بايد بدانند كه منطقه به مردم آن تعلق دارد و مي توانند به روش هاي مختلف توطئه هاي دشمنان را خنثي كرده و دشمن را بيچاره نمايند كافي است كه آنان تحولات 6-5 سال اخير را يك بار ديگر مرور نمايند. از طرف ديگر دولت عراق بايد بداند كه اين يك مسئله داخلي مربوط به يك كشور- عراق- نيست كه بتواند با تمديد قرارداد و يا انعقاد قرارداد امنيتي جديد، نظاميان آمريكايي را از دريچه بازگرداند بلكه اين موضوعي است كه امنيت همه منطقه را تحت تاثير قرار مي دهد. كشورهاي منطقه بخصوص كشورهايي كه در استراتژي امنيتي شان آمريكا به عنوان دشمن علامت گذاري شده است، نمي توانند در برابر اين موضوع سكوت كنند هرچند سفير آمريكا در عراق- جيمز جفري- بگويد: «ما هيچ تهديد و دردسري براي ايران نيستيم» خود اين اظهارات نشان مي دهد كه حتي آمريكايي ها در ضمير خود حق ايران را براي هر نوع واكنشي به رسميت مي شناسند.
خراسان:فعالان سياسي روش نقادي خود را بازبيني کنند
«فعالان سياسي روش نقادي خود را بازبيني کنند»عنوان يادداشت روز روزنامهي خراسان به قلم بهروز بيهقي است كه در ان ميخوانيد؛گرچه در بادي امر تاکيد بر لزوم تکثر در جامعه و ممکن و مطلوب نبودن زدودن تمامي اختلاف نظرها، تکرار ملال آور موضوعي بديهي به نظر مي آيد، اما چگونه جاري کردن اين ديدگاه در عرصه عمل خود آن چنان غامض و پيچيده بوده که صاحبان نظر در رشته هاي گوناگون علوم انساني را به تامل و تعمق واداشته است. در ميان آرا و ديدگاه هاي گوناگون، عالمان مسلمان بر پايه آموزه هاي وحياني، ضوابطي را براي جرح و نقد مخالفان اعم ازمخالف مسلمان و غيرمسلمان ترسيم کرده اند که حرکت درچارچوب آن ها ضامن اعتدال جامعه و جلوگيري از فرو افتادن آن در ورطه افراط يا تفريط است.
چندي است که به دليل رويدادهاي بعضا خاص کشور اين ضوابط گاه به تصريح و گاه به تلويح در بيانات رهبر معظم انقلاب مورد اشاره قرار مي گيرند که بيانات روز گذشته ايشان به صراحت بيشتري شامل اين ضابطه ها مي شد. اگر به فرموده امام راحل عظيم الشأن، اشکال و بلکه تخطئه را هديه الهي براي رشد انسان ها تلقي کنيم، مکانيزم عملي بهره گيري از اين هديه الهي را مي توانيم در ۵ ضابطه اي بجوييم که مقام معظم رهبري به آن ها اشاره کردند؛ ضوابطي که لب آن ها پاسداشت اعتدال درجامعه است و ضرورت دارد که فعالان سياسي به کارنامه و عملکرد خود در رعايت اين ضوابط در حوادث بعد از انتخابات و جريان انحرافي نظري دوباره بيفکنند.
۱ - کاستن از اختلاف ها: بي ترديد مي توان بسياري از سخنان را نگفت و بسياري از مواضع را اتخاذ نکرد تا خود عامل ايجاد اختلاف ها نباشند. گاه نيز اختلاف ها آن چنان تصنعي اند که بوي مطامع شخصي يا جناحي را به راحتي مي توان از آن ها استشمام کرد. تقواي فردي و جمعي و البته به کارگيري ضمانت هاي اجراي مناسب راه کاستن اين سنخ اختلاف هاست.
۲ - خوشحالي دستگاه هاي تبليغاتي بيگانه: موارد عديده اي از رويدادهاي چند سال اخير را مي توان برشمرد که گرچه اختلاف بر سر آن ها به گزاف به وجود نيامده بود اما خرسندي آشکار بيگانگان را در پي داشت و متاسفانه در برخي موارد اين خرسندي آشکار ناديده گرفته مي شد.
۳ - تفکيک ميان اختلاف نظر با ايستادگي در برابر نظام: يکي از لوازم سياست راهبردي جذب حداکثري و دفع حداقلي، پذيرفتن اختلاف نظرها در چارچوب نظام و طردنکردن نيروها و عناصر سياسي به بهانه اين گونه اختلاف هاست. مقام معظم رهبري پيش از اين معيار و شاخص روشني تميز اين گونه اختلاف نظرها از ايستادگي در برابر نظام را در قالب فتوايي تبيين کرده اند که التزام به احکام و دستورهاي حکومتي ولي فقيه را التزام کامل عملي به ولايت فقيه و نظام مبتني بر آن برمي شمارد.
۴ - در پيش گرفتن شيوه تبيين و روشنگري به جاي جنجال: رسانه اي کردن اختلاف ها و ايجاد جنجال هاي رسانه اي در سياست ورزي هاي غيرمنبعث از آموزه هاي اسلامي امري متداول و معمول است و غالبا به دليل درآميخته شدن حق و باطل در اين گونه شيوه ها، حقيقت تا مدت ها از افکار عمومي مکتوم و پنهان مي ماند. اين درحالي است که اگر استدلال و روشنگري جايگزين قيل و قال رسانه اي شود هم حق از باطل بازشناخته مي شود و هم اختلاف ها به نتيجه اي عيني و عملي براي پيشبرد امور کشور منجر مي شود. شايد از همين رو باشد که نقد و تخطئه زمينه ساز رشد انسان ها خوانده شده است.
5 - تابلو نکردن تفکر غلط: مثلي معروف است که گاه نفي يک موضوع به اثبات آن مي انجامد. به ديگر سخن دميدن در تنور اختلاف ها هنگامي که موضوع اختلاف در معرض اطلاع جامعه نيست و در عين حال مورد حساسيت آن است، بيش از آن که نظرها را به ۲طرف اختلاف و حقانيت يا بطلان ديدگاه هاي آن ها معطوف کند، سرگرم ابعاد و جوانب موضوع اختلاف خواهد کرد. موضوعي که اگر غلط باشد آن را دست کم تا مدتي از سپرده شدن به تيغ نقدهاي عالمانه مصون نگه مي دارد.
جمهوري اسلامي:يهوديسازي قدس و سكوت ارتجاع عرب
«يهوديسازي قدس و سكوت ارتجاع عرب»عنوان سرمقالهي روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛شيخ "عكرمه صبري" رئيس هيئت عالي اسلامي و خطيب مسجدالاقصي نسبت به عدم اجراي تعهدات اتحاديه عرب در قبال وضعيت شهر قدس اعتراض كرد و هشدار داد كه برنده اصلي وضعيت كنوني فقط صهيونيستهاي اشغالگر خواهند بود. اين نكته به ويژه در آستانه به رسميت شناختن كشور فلسطين در سازمان ملل، اهميت مضاعفي پيدا كرده است. خطيب مسجدالاقصي خاطر نشان ساخت كه صهيونيستها به فعاليتهاي تخريبگرانه در چند زمينه سرگرمند و ضمن تسريع در يهودي سازي شهر قدس به احداث و گسترش معابد يهودي مشغول هستند علاوه بر اين، به طور همزمان با ساختن واحدهاي مسكوني سعي دارند موازنه جمعيت در قدس را به سود يهوديان مهاجر تغيير دهند و سوابق عربي و مسلمان بودن ساكنان بيتا لمقدس را محو سازند.
اين نكته به ويژه در گزارش منابع رسمي فلسطين هم عينا منعكس شده و تصريح گرديده كه رژيم تلآويو با توسل به كوچ اجباري فلسطينيها و تخريب خانههاي با قدمت طولاني و تصاحب زمينها، سرگرم تغيير شناسنامه شهر قدس است كه تدريجا گروههاي افراطي صهيونيستها را جايگزين فلسطينيها كند. براساس اين گزارشها اين طرح با هماهنگي و حمايت مالي بازرگانان صهيونيست در اروپا و آمريكا در حال انجام است ولي دولتهاي عربي و اسلامي عليرغم آگاهي از ابعاد آن، به سكوت مرگباري در اين زمينه ادامه ميدهند كه بيش از هر چيز به نفع صهيونيستها خواهد بود.
منابع مردمي در بيتالمقدس در پيامهاي خود خاطر نشان ساختهاند بيتوجهي سران مرتجع عرب در قبال تحولات پرشتاب يهودي سازي قدس، از يكطرف باعث گستاخي صهيونيستها و از طرف ديگر دلسردي و نوميدي فلسطينيها شده كه خود را در برابر گرگهاي صهيونيست و گروههاي مسلح افراطي، تنها و منزوي ميبينند كه در مقابل آنها،دست بسته به حال خود رها شدهاند.
مقامات مسئول در تشكيلات خودگردان، با فراموش كردن مسئوليتهاي خود به مسائل انحرافي سرگرمند و به جاي حساسيت نشان دادن در قبال اوضاع رقت بار شهر قدس و تهاجم سنگين صهيونيستها به بيتالمقدس، مشغول تعقيب فعالان اسلامي و مقابله با آنها هستند و ديگر نه تنها فرصتي براي ايفاي نقش آنها در مورد بيتالمقدس باقي نمانده، بلكه حتي با انحراف افكار عمومي و از حساسيتهاي گذشته در اين زمينه هم خبري نيست.
با وجود اين، ساكنان فلسطيني شهر قدس و روستاهاي اطراف از مقابله با صهيونيستها و زنده نگه داشتن مبارزه عليه اشغالگران منصرف نشده و با چنگ و دندان از مواضع روشن مسلمانان حمايت وحفاظت ميكنند. در همين حال، صهيونيستها با ايجاد محدوديتهاي سني، از ورود جوانان و نوجوانان به مسجدالاقصي جلوگيري ميكنند و سعي دارند پايداري ساكنان فلسطيني را درهم بشكنند اما تاكنون توفيق چنداني در اين مقوله نداشتهاند.
از طرف ديگر، پليس رژيم صهيونيستي در يك برنامه هماهنگ با افراطيون مسلح، ضمن محاصره نظامي مناطق فلسطيني، به افراطيون فرصت كافي ميدهند تا با تخريب كشتزارها و قطع درختان و شخمزدن زمينهاي كشاورزي به نابودي منابع درآمد فلسطينيها بپردازند و در عين حال، خانههاي قديمي فلسطينيها را تصاحب و ويران كنند.
به طور همزمان، دولت بنيامين نتانياهو سرگرم پيشبرد طرح احداث شهركهاي جديد صهيونيستي است كه بتواند زمينههاي موردنظر تلآويو براي مقابله با طرح به رسميت شناختن دولت فلسطيني را فراهم سازد. "ران پروسور" سفير جديد رژيم صهيونيستي در سازمان ملل در يك اجلاس اضطراري از رهبران يهودي آمريكا و "آژانس يهود" خواست يك طرح روشن و عملياتي براي مقابله با شرايط احتمالي در پرتو رايگيري سازمان ملل در شهريور ماه در مورد به رسميت شناختن يكجانبه كشور فلسطين را بررسي و اجرا كنند تا مانع تشكيل كشور فلسطيني شوند. اين نكته از آن جهت اهميت دارد كه هنوز هم جمعيت يهوديان شهر قدس با فاصلهاي پر نشدني از تعداد فلسطيني كمتر است و بعيد بنظر ميرسد اين فاصله طي سالهاي آينده هم بدون دستكاري مستقيم و موثر، جبران شود.
اعضاي دولت نتانياهو از جمله "آويگدورليبرمن" وزيرخارجه افراطي رژيم صهيونيستي و ايهود باراك وزير جنگ اسرائيل اميدوارند با توسل به سياستهاي موازي، اين مشكل را حل كنند. شايد تشديد كوچ اجباري فلسطينيها و جابجائي فوري يهوديان و استقرار آنها در شهر قدس به همراه دستكاري در آمار و ارقام رسمي بتواند تا حدودي بر اين مسئله سرپوش بگذارد. صهيونيستها در اين زمينه هم به كمك محمودعباس و تشكيلات خودگردان، اميد بستهاند و سعي دارند وي را براي درخواست به تعويض انداختن رايگيري پيرامون به رسميت شناختن كشور فلسطين تحت فشار قرار دهند. البته محمودعباس در گذشته بارها به كمك صهيونيستها شتافته و در ماجراهاي متعددي منافع صهيونيستها را تامين و تضمين كرده است. با وجود اين، طرح اخير صهيونيستها در خصوص تغيير بافت جمعيت شهر قدس، مسئله به سادگي به نفع صهيونيستها تغيير نخواهد كرد و با اعمال فشار كشورهاي عرب و اسلامي،جلوي اين توطئه گرفته ميشود. اين همان درخواستي است كه خطيب مسجدالاقصي از اتحاديه عرب و سازمان كنفرانس اسلامي دارد.
رسالت:پاسداري از پيش روندگي انقلاب
«پاسداري از پيش روندگي انقلاب»عنوان سرمقالهِي روزنامهي رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در ان ميخوانيد؛السلام عليک يا ابا عبدالله الحسين(عليه السلام). السلام عليک يا ثار الله وبن الثاره. امروز روز پاسدار است. روز خون خدا و روز پسران خون خداست. روز دلاورمردي است. روز شيران بي ادعا و زاهدان شبي است که مقتداي آنها از صدر اسلام تا به امروز حسين(ع) بود است و حسين(ع). درود خدا بر روح پر فتوح تمام شهيدان، بالاخص شهداي گرانقدر سپاه پاسداران انقلاب اسلامي.
رهبر معظم انقلاب روز گذشته در بيانات مهمي در جمع پاسداران انقلاب اسلامي ضمن اشاره به روند رو به رشد و تکامل سپاه در همه ابعاد فرمودند: "نبايد هويت سپاه پاسداران که يک هويت پاسداري است مفهوم محافظه کارانه و براي حفظ وضع موجود انقلاب تلقي شود. حفظ و پاسداري از انقلاب يعني حفظ حالت پيش برندگي انقلاب اسلامي."
تحول و تغيير جوهره هر انقلابي است. اين جوهره اما با استقرار نظام پس از انقلاب روز به رو کم رنگ تر مي شود تا جايي که روح ثبات، کالبد دگرگوني را تسخير مي کند و مولد محافظه کاري مي گردد. محافظه کاري هيزم کوره اليناسيون و شيئ گشتگي فرزندان انقلاب است. فرماسيون شي واره ها در کوره محافظه کاري تغيير مي کند و عده اي نيز بر اثر حرارت ذوب مي شوند.
اين اتفاق براي اغلب انقلاب هاي بزرگ دنيا مثل انقلاب 1789 فرانسه، انقلاب چين 1949 و انقلاب 1917 روسيه رخ داده است. انقلاب اسلامي ايران اما يک موجود زنده و پر تکاپوست. اين انقلاب اگر چه موجد ثبات سياسي شد اما هنوز منادي تغيير و تحول است. سه دهه از عمر انقلاب مي گذرد اما امواج دوم و سوم انقلاب مرزهاي جغرافيايي منطقه را درنورديده و با دميدن در صور بيداري اسلامي در منطقه خود را مهياي برپايي طوفان در مرزهاي دورتر مي کند.
چنين انقلابي با مختصات منحصر به فرد خود شايسته و بايسته است واجد يگان هاي نظامي خاص باشد. مطمئنا تشکيلات نظامي و شبه نظامي مجزايي نظيز "گارد سرخ مائو" و يا "بريگاد سرخ" بلشويک ها، فاقد توانايي ها و ابعاد لازم براي دفاع از انقلاب اسلامي است. تنها يک نهاد برآمده از انقلاب مي تواند متجانس با آن از دستاوردهايش حفاظت کند. سپاه پاسداران انقلاب اسلامي از آنجا که از جنس انقلاب اسلامي و از جنس همان مردمي است که انقلاب کردند بر اساس اصل يکصد و پنجاهم قانون اساسى مامور به پاسداري و صيانت از دستاوردهاي انقلاب اسلامي است. "سپاه پاسداران انقلاب اسلامى که در نخستين روزهاى پيروزى اين انقلاب تشکيل شد،براى ادامه نقش خود در نگهبانى از انقلاب و دستاوردهاى آن پابرجا مى ماند." در واقع عنوان "پاسداران انقلاب اسلامي" با مسمايى کاملا قانونى و دورانديشانه متضمن پاسداري از ثبات و تحولات پيش رونده انقلاب اسلامي است.
با تشکيل سپاه پس از انقلاب اسلامى بيشتر جوانان پر شور انقلابى با عضويت در اين نهاد تازه تاسيس، بدنه مردمى آن را تشکيل دادند. در واقع اکثر خانوادههاى ايرانى به نحوى از انحاء با اين نهاد انقلابى مرتبط بودند و يا به طور مستقيم يکى از عزيزانشان در سپاه مشغول خدمت به مردم و نظام اسلامى شد. با آغاز جنگ تحميلى در 1359 رويش هاى مردمى سپاه افزايش يافت. بسيج عملا فضايى بود تا پاسخگوى استقبال بى نظير مردم از نهاد انقلابى سپاه باشد . رشادت و جانبازى پاسداران در کنار برادران ارتشى که منجر به موفقيت هاى بى نظير درجبهه حق عليه باطل در 8 سال جنگ تحميلى گشت ، بيش از پيش پايگاه اجتماعى و محبوبيت مردمى سپاه را تقويت کرد.
با پايان جنگ و پذيرش قطعنامه 598 سپاه پاسداران ضمن حفظ، تداوم و تقويت بنيه نظامى خود وارد فاز سازندگى کشور شد و توانست خدمات شايان توجهى را در عرصه هاى اقتصادى و اجتماعى به ملت ايران ارائه دهد. اجراى پروژه هاى بزرگ اقتصادى وزير بنايى همچون سدها، پالايشگاه ها، راه ها و ... تنها بخش کوچکى از زحمات و خدمات پاسداران انقلاب است. در واقع سپاه پاسداران از يک بدنه مردمى برخوردار است که به نحوغير قابل انفکاک و انفصالى با تودههاى مردم پيوند خورده است از همين رو سپاه از جنس انقلاب است و نمي توان آن را به محافظه کاري متهم کرد.
صيانت و پاسداري از پيش روندگي انقلاب اما با آسيب هايي روبروست. يکي از اين تهديدها اشتغال به کارهاي غير مفيد و مضري است که به اختلافات مسئولان در کشور دامن مي زند. البته اين تهديد در 33 سال گذشته هيچ وقت در درجه اول متوجه سپاه نبوده است. اما سپاه پاسداران با علم به اين مهم که برخي جريانات در صدد اختلاف افکني بين مسئولان کشور هستند و دشمن مثل گرگ کمين کرده است تا در تنور اين اختلافات نان خود را بپزد لذا مي تواند حرکت روشنگرانه خود را محتاطانه تر و فارغ از جنجال آفريني که دلخواه دشمن است، دنبال کند.
اگر کسي حرف غلطي زد جواب دادن به آن شيوه خاص خودش را دارد. تابلو کردن حرف غلط هيچ کمکي به رفع مشکل نمي کند چه بسا که عده اي بر آنند که "بدنامي بهتر از گمنامي" است. از سويي اختلاف نظر با دشمني در برابر انقلاب اسلامي متفاوت است. ممکن است جرياني بر حرف غلطي اصرار کند اما اين اصرار به معناي دشمني با انقلاب نيست. بلکه جهل مرکبي است که تنها راه حل آن روشنگري و برخورد منطقي با آن است.
مآلا بايد تاکيد کرد پاسداري و صيانت از نظام اسلامي به عنوان يک ارزش راهبردي و در عين حال کارآمدي آن در حل مشکلات کشور بسته به اعتقاد و ايمان مسئولين به محتوا و اصول انقلاب اسلامي است. لذا در اين چارچوب تحليلي هر نهاد و جريان سياسي و اجتماعي که در رويکرد و رفتار خود به اصول و مباني انقلاب اسلامي بيشتر پايبند بود از ارزش انقلابي بيشتري برخوردار است. در اين درجه بندي مطمئنا سپاه پاسداران انقلاب در صدر جدول قرار مي گيرد و مايه مباهات و افتخار است.
سياست روز:معترضين سوريه فريب نخورند
«معترضين سوريه فريب نخورند»عنوان سرمقالهي روزنامهِ سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن ميخوانيد؛تحولات در سوريه دو جنبه دارد. جنبه نخست آن حاميان بشاراسد هستند و جنبه ديگر مخالفان وي. هر روز شاهد خودنمايي هواداران و مخالفان دولت بشار اسد در سطح خيابانهاي شهرهاي سوريه هستيم.
از شواهد و قرائن اينگونه برميآيد جمعيت هوادار از معترض بيشتر است. گرچه تعداد مخالفان هم کم نيستند.
اما تفاوت تحولات سوريه با ديگر کشورهاي منطقه از جمله مصر، تونس، يمن و ليبي در اين است که در آن کشورها اکثريت مردم خواهان سرنگوني روساي خود بوده و هستند. در مصر همين اتفاق افتاد و اکثريت مردم با حضور ميليوني در خيابانهاي شهرهاي اين کشور سرانجام به خواسته خود رسيدند، گرچه هنوز راه طولاني براي برقراري يک حکومت و دولت مردمي در پيش دارند.
در تونس نيز همين اتفاق افتاد و روند انقلاب مردمي ليبي نيز در همين مسير. بحرين نيز شاهد قيام اکثريت مردم اين کشور است.
اما اکنون سوريه دستخوش تحولاتي شده است که اين تحولات در معادلات سياسي منطقه تاثير خواهد داشت.
يک سوي تحولات سوريه، ايران قرار دارد و در سوي ديگر ترکيه نقشآفريني ميکند.
ترکيه
که چند سالي است درصدد باز آفريني دوران شکوه تاريخي خود است پس از روي
کار آمدن دولت اسلامگرا در اين کشور، به ايفاي نقش بيشتري در مسائل جهان
اسلام پرداخت که همين امر باعث شد تا سمت و سوي توجهات به سوي ترکيه جلب
شود.
اما اکنون شاهد آن هستيم که اين کشور درباره تحولات سوريه با سياستهاي غرب و آمريکا همراهي ميکند و در واقع به عنوان يک «آلترناتيو» در منطقه در حال نقشآفريني است.
ديپلماسي خارجي فعال ترکيه در منطقه نشانگر اين مدعاست. سفرهاي اردوغان به کشورهاي انقلابي از جمله مصر، سفر وزير خارجه اين کشور به کشورهاي پيروز در انقلاب و سفر اخير وي به ليبي قابل توجه است.
اما موضوع سوريه از جنبه جمهوري اسلامي ايران اهميت ويژهاي دارد که به همين خاطر رهبر معظم انقلاب براي تحولات سوريه تفاوت قائل شدند و حتي فرمودند؛ «آمريکاييها با تلاش براي شبيهسازي حوادث مصر، تونس، يمن و ليبي در سوريه سعي ميکنند اين کشور را که در خط مقاومت قرار دارد دچار مشکل کنند، اما ماهيت حوادث سوريه با ماهيت حوادث ديگر کشورهاي منطقه متفاوت است.»
و همين تفاوت، نقش جمهوري اسلامي ايران را در حوادث سوريه حساستر و سرنوشتسازتر ميکند.
بايد براي مردم معترض سوريه روشن شود که اعتراضات آنان از جنس اعتراضات مردم مصر و تونس و يمن نيست. حاکمان اين کشورها سرتاپا وابسته به آمريکا بودند و همين وابستگي و سرسپردگي، سرانجام غيرت مردم مسلمان اين کشورها را به جوش آورد تا از اين ننگ سرسپردگي رهايي يابند.
اما آيا حکومت سوريه سرسپرده آمريکا يا رژيم صهيونيستي است؟
سوريه سالهاست در خط مقدم جبهه مقاومت در مقابل تهديدات رژيم صهيونيستي ايستادگي کرده و هزينههاي زيادي را نيز پرداخت کرده است.
در اين راه جمهوري اسلامي ايران نيز همواره يار و ياور مردم و دولت سوريه بوده و به طرق گوناگون کمکهايي را نيز به اين کشور کرده است.
خيزشهاي اسلامي مردم کشورهاي عربي، ضد آمريکايي و ضد صهيونيستي است. مردمي که در سوريه به اعتراض برخاستهاند بايد متوجه اين موضوع مهم باشند.
هر چند خواسته اقليت مردم سوريه شايد خواستههاي مشروع و به حقي باشد اما، همراهي کردن با اهداف و سياستهايي که آمريکا ورژيم صهيونيستي در پي پياده کردن آن در سوريه هستند، اين کشور را در ورطه وابستگي به آمريکا و اسرائيل خواهد برد. چيزي که صددرصد در جهت مخالف خيزشهاي اسلامي مردم کشورهاي مصر، تونس، يمن و ليبي است.
اکنون شاهد هستيم که بشار اسد اصلاحاتي را آغاز کرده است. اين اصلاحات اساسي ميتواند خواستههاي معترضين را برآورده سازد. چيزي که دولت فعلي سوريه نياز دارد، آرامش معترضين و زمان است تا بتواند توطئههاي خارجي را خنثي سازد و به امور و خواستههاي مردمي بپردازد.
مردم معترض سوريه بايد نسبت به آينده کشور خود نگران باشند و تصور کنند که در صورت سرنگوني بشار اسد، چه اتفاقي براي آنها خواهد افتاد؟ آيا گمان ميکنند که آمريکاييها و صهيونيستها که در کنار اين کشور قرار دارد، اجازه ميدهد که مردم خود تصميم بگيرند؟
آيا مطمئن هستند که يک جنگ داخلي تمام عيار در اين کشور رخ نميدهد؟ خيالشان از لشکرکشي ناتو و آمريکا به کشورشان راحت است؟
دولت حاکم سوريه بايد مردم کشور خود را آگاه سازد و نسبت به اين وقايع هشدار دهد.
مردم سالاري:سرگرداني سياسي
«سرگرداني سياسي»عنوان سرمقالهي روزنامهي مردم سالاري به قلم سيدعليرضا کريمي است كه در ان ميخوانيد؛متاسفانه اصولگرايان اين روزها از «سرگرداني سياسي» عبور کرده و به «سرگيجه سياسي» رسيده اند. اگر تا ديروز نمي دانستند طرف رقابتشان براي انتخابات کيست و اينکه چگونه به وحدت برسند امروز و با توجه به ظهور جريان نوظهور که آن را «انحرافي» مي نامند به هذيان گويي و آسمان و ريسمان بافتن افتاده اند. روزگاري وضعيتشان تا حدودي روشن بود اما امروز گويي در سياهي و ظلمات سياسي به سر مي برند و بر همين اساس ناچارند به هر ريسماني چنگ بيندازند.
روزي گروهي را به پاستور فرستادند و کميته سه نفره انتخاب کردند تا به خيال خودشان حالا که اصلا ح طلبي نيست و هوا مساعد است انتخاباتي کاملا يک طرفه برگزار شود و مجلس نهم تنها يک اکثريت مطلق داشته باشد. اوايل خوش بين بودند پيغام و پسغام بود که به پاستور مي فرستادند و در بهت همگان، دولت را به دخالت در انتخابات فرا مي خواندند. کميته سه نفره اما عمر زيادي نکرد.
جريان دولتي اصولگرا مثل دفعات گذشته روي خوش به سنتي ها نشان نداد. اين دغدغه اصولگرايان شد که چرا بايد دولتي ها ساز مخالف بزنند. ابتدا بر اختلا فات سرپوش گذاشتند اما فهميدند ساز پاستور نشينان براي آنها حسابي ناکوک است. در همين حين با توجه به برخي ديگر مسائل «جريان انحرافي» علم شد. اصولگرايان معتقد بودند حالا که آنها وحدت انتخاباتي را قبول نمي کنند و سهم خواهي مي کنند بايد طرد شوند. قصد اصولگرايان تا همين چندي پيش به اين سادگي بود. اما اکنون موضوع جناح راست پيچيده شده است. پيش از اين سردرگمي برسر جريان انحرافي بود اما امروز اين ماجرا يک سر ديگر هم پيدا کرده است.
آن سر هم «بيم از اصلا ح طلبان» است. از اينجا به بعد سرگيجه برادران اصولگرا آغاز مي شود.اين سوال ملکه ذهن سران جناح راست و ليدر رسانه اي شان است که بهتر است با جريان نوظهور اصولگرا رقابت کنيم يا با اصلا ح طلبان؟ مثلا ليدر رسانه اي اصولگرايان مي نويسد: "اصلا ح طلبان هزار بار «زشت تر» و «پلشت تر» از جريان انحرافي هستند."اما به فاصله يک روز يکي از سرشناسان اين جناح که اتفاقا قرابت فکري نزديک و عجيبي با شخص قبلي دارد مي گويد: "جريان انحرافي از تمامي جريان ها يعني اصلا ح طلبان، ملي مذهبي ها، سلطنت طلب ها و مارکسيست ها خطرناک تر است." آيا اين سرگيجه سياسي آقايان نيست؟ آيا اين در عالم سياست هذيان گويي تعريف نمي شود؟ فرار رو به جلو اين آقايان پيروي از يک روش کهنه و تکراري است.آن روش دست يازيدن به تاريخ، مقدسات و بداخلا قي است.
آيا اين مضحک نيست از يک طرف به مقدسات و اعتقادات مردم چنگ مي اندازند و از سوي ديگر رکيک ترين الفاظ را نثار وکلا ي ملت مي کنند؟از کي تا حالا مقدسات که مورد احترام همه است با بداخلا قي قابل جمع است؟ اگر درد، دين و نظام اسلا مي است چطور به خود اجازه مي دهيد براي درمان سرگيجه خود به ديگران توهين کنيد؟ شما که ديگران را «نان به نرخ روز خور» مي دانيد چرا خودتان تا دو سال پيش اجراي قانون را ارزش مي دانستيد اما امروز آن را سنگ اندازي مجلس در برابر دولت تفسير مي کنيد؟ چرا در خصوص محبوبتان قائل به تفکيک آن هم از نوع عجيب و غريب اش هستيد اما زماني که به ديگران مي رسيد همه را با هم جمع مي بنديد.
براي مردم تشريح کنيد چرا هر وقت رئيس جمهور از آقاي مشايي سخن مي گويند شما و دوستانتان پنبه در گوش مي گذاريد و خود را به فلا ن جا مي زنيد. اگر از «انحراف» مي ناليد چرا شخص شريفتان هرجا باب ميلتان نيست اذهان عمومي را «منحرف» مي کنيد؟ اگر اينها سرگيجه نيست چرا در يک خط راست که همان اصول باشد حرکت نمي کنيد و تلو تلو خوران هر لحظه خود را به جايي مي کوبيد و خودزني مي کنيد؟ خوشبختانه نه به خاطر محدوديت ها بلکه به دليل اخلا ق اسلا مي نمي توانيم همانند شما سخن بگوييم.
تا زماني که در اين مملکت قانون حکمفرماست و قوه قهريه پابرجاست بر خلا ف برخي اين حق را به خود نمي دهيم که به جاي قاضي حکم صادر و خود نيز اجرا کنيم. از طرف مقابل درخواست کرده ايد فهرست ارائه دهيد که ببينيم چه کاره ايد. اگر اين چنين است ليست کار شما در شش سال گذشته خصوصا براي مردم خواندني تر خواهد بود. هم ما ليست مي دهيم و هم شما. مخاطب و داور هم مردم باشند. آنها بايد کارنامه ها را مقايسه کنند و تشخيص دهند که وضعيتشان 6 سال پيش بهتر بود يا اکنون که محبان شما در راس هستند.
تهران امروز:پرهيز از اختلاف، هم ضرورت، هم تكليف
«پرهيز از اختلاف، هم ضرورت، هم تكليف»عنوان سرمقالهي روزنامهي تهران امروز به قلم محمدحسين صادقي است كه در ان ميخوانيد؛شرايط و اوضاع جهان، منطقهاي و داخلي بهگونهاي است كه انسجام، وحدت و همدلي تمامي دلسوزان انقلاب اسلامي، دوستداران ايران و پيروان راستين ولايت فقيه را ميطلبد.
در چنين شرايطي رهبر معظم انقلاب چنين هشدار و انذار ميدهند: «يكي از موارد بسيار مهم و ضروري براي ادامه حركت تكاملي و رو به جلوي انقلاب اسلامي، پرهيز از دميدن و مشتعل كردن فضاي اختلاف، هياهو و جنجال در جامعه است و همه دستگاهها و جريانهاي سياسي و فكري بايد به حفظ وحدت، پايبندي علمي داشته باشند.»
ايشان در موضوع پرهيز از اختلافات و تفرقهها فرمودهاند: «يكي از كارهاي مضر، دامن زدن به اختلافات و مشتعل كردن فضاي اختلاف و هو و جنجال است كه بايد همه دستگاهها و نهادهاي نظام مراقب اين موضوع باشند.» واقعيت اين است كه هشدارها و انذارهاي مقام معظم رهبري، مخاطبان معين و مشخصي دارد. اين مخاطبان اعم از اينكه فعال سياسي باشند يا مسئول و مدير فلان دستگاه اجرايي، ميبايد از اين پس مراقب عواقب سوءرفتار و گفتارهاي تفرقهپراكنانه خود باشند. بيش از هر چيز و در برهه كنوني كشور به آرامش در جامعه و بهداشت گفتمان سياسي در ميان جريانات و گروههاي سياسي ـ اجتماعي، نياز دارد.
ايبسا در فضاي غبارآلود و ملتهبي كه ممكن است بر اثر بزرگنمايي اختلافات و تفاوت سليقهها به وجود آيد، بسياري از دلسوزان و فعالان پايبند به انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي، زير آتش تهيه خودي قرار گيرند. چنين كاري نه تنها خطاست كه سمتگيري نيروها را دچار تشتت ميكند.
در اوضاع و احوال كنوني تمام توجه نيروهاي انقلاب اعم از نيروهاي اجرايي يا فعالان سياسي ميبايد معطوف به سوي خاكريزهاي دشمن باشد.
هشدار و انذار مقام معظم رهبري مبني بر اينكه: «بايد هرچه ممكن است اختلافنظرها و اختلاف سليقهها را كم كرد و در فضاي بحثهاي اختلافي ندميد.» حاكي از آن است كه برخي از افراد كه به طيفهاي مختلف وابستگي دارند، پارا از حدود و ثغور رقابت سياسي فراتر نهادهاند و وارد فضاهايي شدهاند كه نتيجهاي جز تفرقه ندارد.
درست است كه همواره فضاي سياسي پيش از برگزاري انتخابات مجلس يا رياستجمهوري، پرجنبوجوشتر از مواقع عادي ميشود اما چنين به نظر ميآيد كه در وضعيت كنوني با پديده يا پديدههايي بيش از يك «جنب و جوش گرم انتخاباتي» مواجهيم.
آنچه از فضاي سياسي ـ رسانهاي كشور ميتوان دريافت، اين است كه نيروهاي وفادار به انقلاب و اسلام، دچار كمتوجهي به اهميت وحدت شده اند. اگرچه فعالان سياسي، احزاب و جريانات سياسي به طور اصولي حق دارند كه سليقههايشان را ابراز كنند اما قطعا تحميل سليقهها بر ديگران يا طرد ديگران به بهانه اختلافنظر يا ديدگاه، اساسا درست نيست. اين نگراني همچنان وجود دارد كه در فضاي ملتهب، رفتارهاي هيجاني و تحريكآميز بر عقلانيت انقلابي ـ اسلامي سايه افكند.
بيگمان پرهيز از هرنوع ادبيات و گفتمان «دشمن شادكن» در مقطع زماني كنوني نه يك ضرورت كه تكليف نيز هست. اگر باور داريم كه هشدارها و انذارهاي مقام معظم رهبري ميبايد دقيقا و صادقانه رعايت شوند، پس همگان بايد آن را درعمل نشان دهيم.
ابتكار: سوگند به قلم و آنچه مينگارد
«سوگند به قلم و آنچه مينگارد»عنوان سرمقالهي روزنامهي ابتكار به قلم غلامرضا كمالي پناه است كه در آن ميخوانيد؛حکايت ميکنند حاکمي در بلاغتنويسي دستي داشت. روزي جملهي زيبايي از زبان قلمش تراوش يافت که در بلاغت و زيبايي، تحسين اطرافيانش را برانگيخت. او هم براي اينکه نوشتهاش ماندگار شود، يکي از شخصيتهاي صاحبمنصب زمان خويش را قرباني کرد. آن جملهي موجز و فصيح و بليغ اين بود: «ايها القاضي بقم فقم» (اي قاضي که در قم هستي، از جايت برخيز.) چنين شد که قاضي شهر قم بيهيچ گناه و خطايي، صرفاً به سبب التذاذ ادبي دو کلمه، از منصب خود برکنار شد.
در تقويمها، امروز به نام قلم ثبت شده است. حرمت اين موهبت الهي بهاندازهاي است که در کلام حق تعالي هم به آن و تراوشهايش سوگند ياد شده است: «نون والقلم و مايسطرون». در روايات و احاديث و اقوال بزرگان دين و دانش و در ميان ملل و اديان گوناگون هم در اهميت قلم سخنان نغز و توصيههاي ارزشمندي شده که اکنون مجال پرداختن به آنها نيست.
خواستم قلم را به مرکب چموشي تشبيه کنم، ديدم که چنين نيست، بلکه دربست عنانش در اختيار سوار است؛ بنابراين خصلت سرکشي و عصيانگري خاص سوار و صاحبش است. خواستم قلم را به شمشير بُرنده و کشنده همانند کنم، باز ديدم تشبيه نامناسبي است؛ زيرا اصلاً خصلت قلم جانبخشي است نه جانستاني؛ پس آن زنگي مستي که از قلم شمشير ميسازد و جوهرش را خونآلود ميسازد و خون خلقي را در شيشهي اغراض ميکند، دسترسياش زحمتآفرين است.
قلم نوري است که به استقبالش بايد رفت. گاه ابرهاي تيرهي توهم و خودخواهي مانع درخشندگي آن ميشود. گاه با مدح و تملق مردارخواران، آلوده ميشود و گاهي هم غلغلهآفرين بوده است. ولي آنچه مسلّم است پاسداري از حقيقت هم بر دوش قلم بوده است.
بهگفتهي نسيمشمال:
غلغلي انداختي در شهر تهران اي قلم/ خوشحمايت ميکني از شرع قرآن اي قلم
گشت از برق تو ظاهر نور ايمان اي قلم/ مشکلات خلق گردد از تو آسان اي قلم
با همهي اينها، صاحبان قدرت در ادوار مختلف، در برابر قلم و اهل آن کموبيش مواضع سرسختانهاي گرفتهاند. اگرچه دستهاي از صاحبقلمان در نقد قدرتها گاهي جانب عدالت را نگه نداشته و از جادهي حقيقت و صراط مستقيم عبور کرده و چپ نمودهاند، باوجوداين، صاحبان قدرت هم از خود نابردباري نشان داده و خويش و جامعه و تاريخ را تا اندازهي زيادي از نعمت پرتوافکني قلم محروم کردهاند.
واقعيت اين است که در نگاه بنيانگذار انقلاب اسلامي قلم ارزش زيادي داشته، تاجاييکه حتي از خون شهدا هم ارزشش فراتر رفته است؛ چراکه قلم سهم زيادي در به پيروزي رساندن اين انقلاب داشته است.
با تأسف فراوان سليقههاي ناهمگون و کجانديش و کوتهبين، از نهادينهکردن نگاه الهامبخش امام(ره) به اين موضوع ممانعت کرده و گزک بهدست بدخواهان انقلاب دادهاند. هرچند باز تأکيد ميشود که گروهي با پُز روشنفکرمآبي و در کسوت مخالفگرايي، در نقد حکومت و قدرت جانب انصاف را رعايت نکرده و حقايق را آنگونه که خواستهاند، بيان کردهاند نه آنگونه که هستند. هر دو گروه حرمت قلم را شکستهاند؛ زيرا از شکستن حريم ديگران باکي نداشتهاند. با همهي اينها، شکستن قلم جايز نيست.
به همين سبب در اين روزنامه سوگند ياد ميکنيم به قلم که آنچه مينويسيم در راه خدمت به ميهن، دين، شرافت و اخلاق باشد. براي اصلاح عيوب، عيبها را نشان دهيم. از بزرگنمايي و عيبسازي بپرهيزيم. حب و بغضها و تهديد و تطميعها را کنار بگذاريم و فقط در جادهي انصاف و حقيقت گام برداريم.
آفرينش:واردات پروري به جاي توسعه صادرات
«واردات پروري به جاي توسعه صادرات»عنوان سرمقالهي روزنامهي آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در ان ميخوانيد؛وابستگي شديد اقتصاد ايران به درآمدهاي نفتي از يک طرف و کاهش توان رقابتي محصولات صادراتي غيرنفتي از طرف ديگر مانع از رشد و توسعه بخش خصوصي در اقتصاد ايران شده است. همچنين ارتباط ضعيف نهادهاي مالي و بازار سرمايه ايران با بازارهاي هم تراز بين المللي موجب محصور ماندن اقتصاد کشور گرديده است.
در حال حاضر صنعت گران و توليدکنندگان ما توان و ياراي رقابت در بازارهاي نه چندان قوي خارجي را ندارند و نتوانسته اند محصولاتي مناسب براي ارائه به بازارهاي خارجي توليد کنند و يا درصورت مرغوب بودن کالا توان توليد انبوه آن را ندارند.
تنها گزينه صادرات ما که در بازارهاي جهاني به رقابت پرداخته است فرش دست بافت است که آن هم با کاهش رو به رو شده و در حال حاضر توانسته تنها با 500 ميليون دلار در سال خود را در ميان صادرات غيرنفتي حفظ نمايد. آيا پتانسيل کشوري با اين همه نيروي انساني و اين مقدار ثروت و منابع طبيعي از توليد کالا و صادرات اين مقدار است؟
در حال حاضر به علت رکودي که اقتصاد ما با آن رو به رو شده کارخانجات و توليدکنندگان توان توليد ندارند، افزايش قيمت انرژي، تورم، ماليات، تعرفه هاي گمرکي، تحريم ها و بسياري عوامل ديگر مانع از تکاپوي صنعت گران و توليدکنندگان داخلي شده است. اين اقتصاد بيمار که هر روز به سمت تعطيلي صنايع و کارخانجات پيش مي رود نيازمند حمايت دولت مي باشد.
متاسفانه پس از اجراي طرح هدفمندي يارانه ها و آزاد سازي قيمت ها بسياري از کارخانجات توليدي به سبب افزايش سنگين هزينه هاي توليد به تعطيلي و يا کاهش توليد و تعديل نيرو روي آوردهاند و تنها سياستي که مسولان در اين قضيه انديشيده اند بحث افزايش واردات است. در صورتي که افزايش واردات نه تنها مشکلي را حل نمي کند بلکه باعث نابودي کامل توليدکنندگان داخلي مي گردد.
صادرات غيرنفتي ما از دردهاي مزمني رنج ميبرد که مي توان به جرات گفت که مهمترين آن تورم است. وسياستي که مسولان براي مهارآن انديشيده اند تنها واردات کالا بوده است.روندي که اقتصاد کشور در پيش گرفته است در حال تبديل شدن ايران به يکي از استان هاي چين است.
اين رويه انگيزه و ميل سرمايه گذاران و توليدکنندگان را براي راه اندازي بخش هاي توليدي از بين برده است.براي توسعه صنعت بايد توجه بيشتر به بخش خصوصي در صدر برنامه ها قرار گيرد که اين امر موجب توسعه صنعت و سرمايه گذاري مي شود.
دولت بايد به عنوان رقيب و سرمايه گذار، صحنه اقتصاد کشور را ترک کند و سياستگذاري هاي عمومي توسعه صنعت به صورت روشن و شفاف براي مردم و بنگاه هاي بخش خصوصي روشن شود تا بتوانند با مشاهده افقهاي آتي اقتصاد كشور نسبت به سرمايهگذاريهاي اقتصادي خود برنامهريزي كنند.
لازم است تا با حمايتهاي دولت از اين بخش موجبات افزايش توليدات داخلي را فراهم كنيم تا هم زمينههاي اشتغال در كشور فراهم شود و هم وابستگي به كالاهاي خارجي كاهش يابد.
حمايت:توقف ناوگان آزادي 2 و پيامهاي جهاني آن
«توقف ناوگان آزادي 2 و پيامهاي جهاني آن»عنوان يادداشت روز روزنامهي حمايت كه در آن ميخوانيد؛همانگونه که همگان در اخبار رسانهها مطلع شدند ناوگان آزادي 2 که حامل کمکهاي بشردوستانه به غزه بود توسط کماندوهاي يوناني مورد حمله و از حرکت به سمت مقصد بازداشته شد.
متعاقب اين اقدام، وزير خارجه رژيم صهيونيستي از اين رويداد استقبال و اعلام کرد که موفقيت تلاش ها در عرصه ديپلماسي اتفاقي نيست بلکه اين موفقيت نتيجه رايزني هاي فشرده ما با کشورهاي منطقه و جامعه جهاني است. دبيرکل سازمان ملل نيز از اقدام يونان تشکر کرده و ادعا کرده که اين سازمان براي کاهش تنش ها در اين زمينه تلاش مي کند. مقامات يوناني در پي واکنش هاي انتقادي فعالان صلح در سراسر جهان به اين اقدام ناچار شدند که اعلام دارند با انتقال کمک هاي بشردوستانه مخالف نيستند ولي بهتر است کمک ها از طريق ناوگان دريايي اين کشور و در چارچوب راه هاي مورد توافق سازمان ملل راهي نواز غره شود. در خبرها اعلام شده که فعالان صلح شرکت کننده در ناوگان آزادي 2 هم اينک در مقابل سفارت آمريکا در آتن پايتخت يونان اعتصاب غذا کرده اند و آمريکا را مسبب اين گونه اقدامات مي دانند. نظر به اهميت اين رويداد از بُعد عدالت خواهي جهاني، نکاتي در اين خصوص بشرح زير تقديم مي شود با اين اميد که همياري جهاني براي توسعه صلح خواهي در سراسر جهان روز به روز توسعه يابد.
1) مدت هاست که اسرائيل هرگونه مسير ارتباطي غزه را مسدود ساخته همچنين حاکم مخلوع مصر حسني مبارک نيز تنها گذرگاه غزه به مصر را بسته بود وبدين ترتيب هزاران شهروند فلسطيني غزه مدتهاست در بدترين شرايط از جهت رفع نيازهاي انساني بسر برده اند. با انقلاب مردم مصر خوشبختانه گذرگاه رفح گشايش يافت ولي ساير مسيرهاي ارتباطي غزه همچنان بسته است. در مدت زنداني شدن مردم غزه در سرزمين خود، بارها هيئت هايي از سازمان ملل يا اتحاديه اروپا به غزه رفته و تأييد کرده اند که مردم در رفع بسياري از نيازهاي اوليه خود ازجمله غذا و دارو با مشکل روبرو هستند با اين حال رژيم صهيونيستي به اقدامات غيرانساني خود ادامه داده و حتي در مقاطع مختلف مناطقي از غزه را مورد بمباران يا حملات موشکي قرار داده است.
در چنين شرايطي بود که جمعي از فعالان صلح سراسر جهان در خرداد سال 1389 با محوريت بنياد حقوق بشر، آزادي ها و امدادهاي بشري مستقر در استانبول( IHH) براي شکستن محاصره غزه در قالب ناوگان آزادي و با همراهي 9 فروند کشتي از کشورهاي مختلف منطقه و کشورهاي اروپايي عازم کمک رساني به مردم غزه شدند که متأسفانه در آبهاي بين المللي اطراف فلسطين با هجوم نيروهاي اسرائيلي مواجه شدند و در نتيجه آن 20 نفر کشته شدند. متعاقب اين اقدام غيرانساني بسياري از کشورهاي جهان اقدام رژيم صهيونيستي را محکوم کردند. در بسياري از کشورها در اين خصوص بررسي هاي حقوقي خوبي انجام شد و ابعاد حقوقي جنايت اسرائيل را تحليل و ارزيابي کردند.
چنانچه در کشور ما کتابي پژوهشي با حمايت شهرداري تهران و با مشارکت حقوقدانان بين المللي در اين خصوص تهيه و منتشر گرديد. هم چنين يکي از سازمان هاي فعال حقوق بشري ايران مصاحبه جالبي را با پروفسور ريچارد فالک استاد برجسته حقوق بين الملل در آمريکا و گزارشگر ويژه سازمان ملل در مورد وضعيت حقوق بشر در سرزمين هاي اشغالي فلسطين، انجام داد و در مرداد سال 89 منتشر نمود (مراجعه کنيد به بخش بايگاني مصاحبه ها در سايت کميسيون حقوق بشر اسلامي ايران-4/5/89).
مجموعه اقدامات حقوقي انجام شده در ايران و ديگر کشورهاي جهان به صراحت مشخص ساختند که اقدام رژيم صهيونيستي برخلاف موازين حقوقي و انساني بوده و هيچ محمل قابل قبولي ندارد. با اين حال هيچ نهاد مؤثر بين المللي خصوصاً شوراي امنيت خود را ملزم ندانست که از رژيم صهيونيستي بازخواست کند. حتي تلخ تر و مضحک تر اينکه در خود رژيم صهيونيستي در خصوص حمله مزبور کميته تحقيقي شکل گرفت و بررسي انجام داد و در آخر گفت خيلي کار خوبي صورت گرفته است!!!!! اين سابقه ما را با اين حقيقت آشنا مي سازد که در چه جهاني زندگي مي کنيم و عدالت و حقانيت با چه موانعي روبرو است.
2) مقوله کمک هاي بشردوستانه (Humanitarian Assistance) امروزه در ادبيات حقوقي بين المللي مفهوم شناخته شده اي است و به عنوان يک حق براي انسان هاي نيازمند کمک هاي بشردوستانه برسميت شناخته مي شود. اثر شناسايي کمک هاي بشردوستانه به عنوان يک حق انساني اين است که نه کشور حادثه ديده و محل استقرار انسان هاي نيازمند کمک و نه کشورهاي همسايه يا ديگر کشورها نمي توانند از رساندن کمک هاي بشردوستانه ممانعت کنند. سالها قبل در 1993 انستيتو بين المللي حقوق بشردوستانه ضوابطي با عنوان اصول راهنماي حق کمک هاي بشردوستانه تهيه و تدوين نموده است. برابر فهم حقوقي، کمک هاي بشردوستانه ياري مادي يا تدارکاتي به اهداف بشردوستانه است که نوعاً در پاسخ به بحران هاي بشردوستانه صورت مي گيرد. هدف اصلي کمک هاي بشردوستانه حفظ حيات، کم کردن رنج مردم و حفظ کرامت انساني است. نظر به اينکه وقوع مخاصمه يا حادثه ونياز به کمک هاي بشردوستانه جمعي از انسان ها امري است که در هر نقطه جهان امکان ظهور و بروز دارد، امروزه حق بر کمک هاي بشردوستانه در زمره مصاديق همبستگي بين المللي محسوب مي شوند که همه دولت ها و ملت ها بايد در جهت تقويت رعايت آن تلاش کنند. با اين اوصاف اگر دولت يا دولت هايي مانع رساندن کمک هاي بشردوستانه به انسان هاي نيازمند کمک شوند در ساده ترين معنا به همبستگي بين المللي لطمه زده اند و نقض حقوق انساني مرتکب شده اند که شايسته برخورد جامعه بين المللي است. اما آيا رژيم صهيونيستي اين مفاهيم را مورد توجه قرار مي دهد و آيا مرجعي در جهان وجود دارد که به جنايات اين رژيم حسابرسي کند؟!
3) تلاش فعالان صلح براي تدارک ناوگان آزادي 2 براي کمک به مردم غزه اين پيام را دربردارد که امروزه تلاش جامعه مدني در سراسر جهان براي مواجهه با بي عدالتي هاي رژيم صهيونيستي به درجه اي رسيده که طيف وسيعي از صلح طلبان متعلق به اديان وعقائد مختلف حاضرند اقدام عملي براي رسوايي اسرائيل و حاميان آن به انجام رسانند. اقدام اخير يونان و آنان که در حمايت اين اقدام سخن گفته اند براي روشنگري جهاني قابل توجه وشايسته سرزنش ونقد حقوقي است. امروزه افکار عمومي جهاني براحتي مي تواند به قضاوت بنشيند که چه دولت ها يا مقاماتي از کوچکترين اقدامات انساني که بنحوي اشغالگران صهيونيستي را رسواتر مي سازد، گريزان هستند.
ريچارد فالک بدرستي گفته بود که جنبش مدني جهاني مشروعيت زدايي از رژيم صهيونيستي ابزار مؤثري است که بالاخره زمينه اجراي عدالت را در مورد جنايتکاران فراهم خواهد آورد و به همين جهت بايد روز به روز بر توسعه ابعاد آن افزود.
سخن آخر
پيام
صلح طلبان ناوگان آزادي2 را بايد به گوش جان شنيد و در حمايت از آنها در
سراسر جهان به روشنگري پرداخت. رژيم صهيونيستي و حاميان آمريکايي و غربي آن
بيش از هر زماني در معرض نفرت و لعن صلح جويان در سراسر جهان هستند. بمدد
الهي و همت و مشارکت روز افزون ملت ها اميد است بزودي روزي فرا رسد که مردم
مظلوم غزه و ديگر مناطق فلسطين از سيطره غاصبان نجات يافته باشند. همچنين
اميدواريم مردم ستم ديده ديگر مناطق جهان که هم اينک براي رهايي خود تلاش
مي کنند و در اين مسير سختي ها و هزينه هاي بسيار جاني و مالي را متحمل مي
شوند، بزودي نسيم رهايي و آزادي را تجربه کنند. به اين سخن معصوم بسيار
بايد انديشيد و عمل کرد که: حق گرفتني است.
ملت ما:اعتماد عمومي و كارآمدي نظام
«اعتماد عمومي و كارآمدي نظام»عنوان سرمقالهي روزنامهي ملت ما به قلم عماد افروغ است كه در آن ميخوانيد؛به نظر ميرسد سلب اعتماد عمومي از برخي اجزاي نظام سياسي كه ميتواند به كارآمدي و مشروعيت نظام آسيب وارد سازد با توجه به انتخابات پيش رو مهمترين مساله و دغدغه ما باشد. در مجموع اتفاقات و جريانات قبل، حين و بعد انتخابات رياستجمهوري شرايطي را براي ما رقم زده است كه نميتوان با اطمينان خاطر از يك اعتماد عمومي دم زد.
اين شرايط بطور عمده دايربرمدار بيحرمتي، هتاكي و ايراد افتراهاي بدون ارايه سند محكمه پسند بوده است كه در اين زمينه يا بايد اسنادي محكمه پسند ارايه شود و اقناع عمومي صورت گيرد يا مراكز و كانونهاي ايراد اتهام به اشتباه خود اعتراف كرده و با عذر خواهي زمينه سازتقويت اعتماد عمومي شود.
به هر حال انتخابات همواره نماد به رخ كشيدن سطح مقبوليت و مشروعيت نظام سياسي ما بوده است كه نبايست با بيتوجهي به اين امر مهم و با خوشبيني بيش از حد شرايط كنوني را ناديده گرفته و بدون تمهيدات لازم وارد فضاي انتخاباتي شد. بايد با آسيبشناسي دقيق اتفاقات رخ داده نسبت به اتهامات وارده بيتفاوت نبود و با احراز وارد شدن ظلم به ديگران در كمال شجاعت از اين افراد دلجويي به عمل آيد.
به جرات ميتوان داوري كرد كه در سالهاي اخير با بدترين وضع اخلاقي و بيتوجهي به اخلاق و تقواي سياسي مواجه بودهايم. بيتوجهي به اخلاق در رقابتهاي سياسي هيچ نسبت و سنخيتي با آرمانهاي متعالي انقلاب اسلامي و مباني نظام جمهوري اسلامي ندارد.
تمام توفيقها و
دستاوردهاي كمي اعم از اقتصادي، علمي، فناوري و... در برابر امواج
بياخلاقيها و هتك حرمتها فاقد اعتبار ميشود. اين دستاوردها در ذيل توجه
به اخلاق و معنويت معنيدار ميشود. فراموش نكنيم كه ارزشهاي اخلاقي و
معنوي، ارزشهاي غايي ما و دستاوردهاي سياسي، اقتصادي و علمي جزو ارزشهاي
ابزاري ما هستند. ما اقتدار سياسي و اقتصادي را براي يك زيستن اخلاقي و
معنوي ميخواهيم و نه بلعكس. آنچه مسلم است ارزشهاي اخلاقي و معنوي را
ابزار ارزشهاي كمي و ابزاري خود نميكنيم اسير ماكياوليسم سياسي و اقتصادي
نميشويم.
جهان صنعت:دو هزار روز با استرس
«دو هزار روز با استرس»عنوان سرمقالهي روزنامهي جهان صنعت به قلم اردلان عطارپور است كه در آن ميخوانيد؛ در میان کارهای فرهنگی هیچ فعالیتی به اندازه روزنامهنگاری زنده و پراسترس نیست. عکسهای هشت سال پیش همکاران تحریریه را میدیدم. آنهایی که سرجایشان هستند همگی بیاستثنا بیش از هشت سال پیر شدهاند چراکه بیش از هشت سال زندگی کردهاند. در هر ثانیه بیش از هر ثانیه بودهاند. یک دلهره و نگرانی دایمی همیشه با آنان بوده است. شبانهروزی است، حتی وقتی محل کار را ترک میکنی با توست. با خودت حمل میکنی. این طرف و آن طرف میبری، در خانهات، در میان دوستانت... هر جا بروی با توست. هشت سال است ما در چنین وضعی هستیم.
آرام نداریم، چون راوی جهان ناآرام امروز هستیم. فقط باید بدویم و باید تندتر بدویم، نه به این امید که برسیم، به این امید که عقبتر نیفتیم. به این امید که مبادا چیزی را ندیده باشیم. یک کار بیستوچهار ساعته است. هیچ گروهی را سراغ ندارم که چون روزنامهنگارها تلفنهای همراهشان همیشه روشن باشد. گاهی غبطه میخورم به کسانی که کار آرامی دارند...اینها را گفتم نه اینکه عذر تقصیر شود، از تقصیرهایمان باخبریم! خیلی زود با خبر میشویم! وقتی صحبت از مطلبی میشود که ما از آن بیخبر بودهایم یا نتوانستیم به سرعت تحلیلی در مورد آن بدهیم، در این مواقع ما خجالت زدهایم، احساس سرشکستگی میکنیم. بد دردی است وقتی خستگی با احساس شکست توامان میشود....
اینها را گفتم نه اینکه عذر تقصیر شود، میخواهیم بعد از دو هزار شماره باز دست به سوی شما خوانندگان روزنامه دراز کنیم. بیشتر کمکمان کنید، سختتر نقدمان کنید. از ایرادهایمان چشمپوشی نکنید. ما مهمترین تعامل را با شما میتوانیم داشته باشیم. تخصصهای شما مددرس ماست. ما نمیخواهیم که صرفا غذای خوبی جلو خوانندگان بگذاریم. ما میخواهیم که این غذا را با هم تهیه کنیم. فکر میکنیم که حاصل خیلی بهتر میشود. در تعامل بیشتر با شماست که ما دور نمیخوریم و یک منبع عظیم انرژی بهطور دایمی جلویمان میراند.
دنياي اقتصاد:درباره وعده زمين 1000 متري
«درباره وعده زمين 1000 متري»عنوان سرمقالهي روزنامهي دنياي اقتصاد به قلم محمد صادق جنانصفت است كه در آن ميخوانيد؛همه شهروندان در همه جامعهها، اگر بتوانند حتي به ميزان يك واحد از پول ملي خود را از دولت - به شكل كالا، كمك خرج و... - دريافت كنند بسيار خرسند و ذوقزده ميشوند.
اين اشتياق به گرفتن و انباشت در ذات انسان است و افراد بسيار بسيار كم شماري هستند كه هديههاي دولتها را نخواهند. به همين دليل است كه دولتها براي خوشحال كردن شهروندان هرچند وقت يك بار به شكلهاي گوناگون مردم را در مسير خرسند شدن قرار داده و ميگويند كه قرار است كالا يا خدمت ارزانتر از قيمت بازار يا به صورت رايگان به آنها از طرف دولت داده شود.
اين تعامل ميان دولتها و شهروندان به ويژه در دولتهاي رفاه در اروپا سابقهاي طولاني دارد و دولتهايي نيز در ساير مناطق از اين رفتار دولتهاي رفاه تقليد كرده و شهروندان را براي مدتي خوشحال ميكنند. كدام فردي مثلا در ايران پيدا مي شود كه از وعده گرفتن 1000 متر زمين رايگان خوشحال نشود. رييس جمهور نيز به عنوان بالاترين مقام اجرايي كشور حق دارد كه براي اميدوار كردن مردم وعدههاي بزرگ دهد.
آقاي احمدينژاد در 6 سال گذشته از اين نوع دولت بخشيها فراوان حرف زده و اتفاقا در گذشته مخالفت چنداني نيز با دولتبخشيهاي وي ديده نميشد. منتقدان دولت از هر جناح و طيف سياسي و از هر صنف و شغلي نيز نميتوانند رييس نهاد رياست جمهوري را درباره دادن وعده نكوهش كنند، اما ميتوانند از وي يا كساني كه طرح دادن 1000 متر زمين رايگان را به او دادهاند، بپرسند كه چنين حرفي آيا پايه و اساس كارشناسي- اقتصادي دارد يا نه؟
در دو روز گذشته و پس از آنكه رييس جمهور تاكيد كرد، برنامه دولت ساخت باغ- خانه براي اكثريت شهروندان در كانون توجه و برنامهريزي قرار گرفته است، بحثهاي كارشناسي قابل توجهي از طرف كارشناسان انجام شد. به نظر ميرسد در سپهر سياسي خاصي كه دولت و منتقدان اصولگراي آن در آن گرفتار شدهاند، منتقدان ميتوانند از دولت بخواهند كه مستندات كارشناسي اين برنامه را با سرعت و بدون معطلي در اختيار افكار عمومي و كارشناسان قرار دهد تا اين موضوع به مسالهاي كشدار تبديل نشود و به دنياي سياست نرسد. در اين صورت منتقدان ميتوانند بدون اينكه موضوع دادن 1000 متر زمين به خانوادهها را در حوزه سياست حل كنند، آن را در چارچوب مسائل تكنيكي، فني و اقتصادي بررسي و درستي يا نادرستي آن را به شهروندان نشان دهند.
اين اقدام منتقدان اين مزيت را خواهد داشت كه اولا رييس جمهور را آگاه ميكند كه شايد طرح ارائه شده از سوي كارشناسان مورد اعتماد او، اجرايي نيست و ثانيا شهروندان را از غرق شدن در رويا نجات ميدهد. اقتصاددانان ميگويند، اگر انسان توانايي كيمياگري داشت و ميتوانست همه سنگها را به طلا تبديل كند، نه دولتي نياز بود و نه اينكه دولتهاي موجود نياز به برنامهريزي براي افزايش توليد ثروت داشتند؛ اما حيف كه سنگ كيميا وجود ندارد.