عصرایران - مالیات بر ارزش افزوده را مصرف کنندگان نهایی هر محصولی پرداخت می کنند ، نه تاجران ، عمده فروشان و نه حتی خرده فروشان در مغازه ها ؛ مکانیزم ساده ای هم دارد: "به مبلغ هر فاکتور درصد تعریف شده ای (مثلاً 3 درصد) افزوده و از مشتری گرفته می شود.
این مبلغ نیز چند ماهی به عنوان سرمایه در دست فروشنده باقی می ماند و در نهایت در موعد مقرر به سازمان مالیاتی پرداخت می شود.
از این رو ، فروشندگان باید از این مالیات استقبال کنند زیرا نه تنها ریالی از جیب خود نمی پردازند ، بلکه همواره افزون تر از سود خود ، مبالغ دریافتی به عنوان مالیات بر ارزش افزوده را در حساب خود نگه می دارند تا با آن کار کنند و نهایتاً بعد از چند ماه ، آن را به حساب خزانه واریز کنند ؛ این پروسه ، یک سود مضاعف دائمی برای کسبه به همراه دارد.
با این حال ، گروه هایی از بازاریان ، مخالف سرسخت مالیات بر ارزش افزوده هستند و برای اعلام مخالفت خود با این امر ، حتی از اعتصاب هم فروگذاری نمی کنند ، کما این که سال گذشته طلافروشان چنین کردند و امسال نیز پارجه فروشان دو پایشان را کرده اند در یک کفش که الا و بلا ، مالیات بر ارزش افزوده نخواهیم پرداخت.
این در حالی است که هیچ پارجه فروشی (و در کل هیچ کاسبی) چنین مالیاتی پرداخت نمی کند بلکه آنها از مشتری نهایی می گیرند و عیناً همان را (آن هم بعد از چند ماه) به دولت می دهند.
حال معمای اصلی این است که چرا برخی اصناف در مقابل مالیات بر ارزش افزوده مقاومت می کنند؟ چه آن که هیچ انسان عاقلی از این که همواره مقداری نقدینگی اضافی داشته باشد که بتواند با آن کار کند استقبال می کند. حال چه شده است که پارچه فروشان می گویند این پول اضافی را نمی خواهیم؟ آیا آنها از پول بدشان می آید؟!
اتفاقاً برعکس است و چون پای منافع مالی کلان تری در میان است از این رقم اندک مربوط به مالیات بر ارزش افزوده می گذرند. در واقع پاسخ این معما را باید در عطش سیری ناپذیر برخی از بازاریان در گریز از "شفافیت" جست و جو کرد.
وقتی مالیات بر ارزش افزوده اجباری می شود ، همه افراد دخیل در سلسله توزیع از وارد کننده و عمده فروش و توزیع کننده و بنکدار و مغازه دار ، موظف و ناگزیر از صدور فاکتور می شود( که در آینده نزدیک همگی مکانیزه خواهد شد) ؛ صدور فاکتور به درج اطلاعات درست تر در دفاتر تجاری منجر می شود و نهایتاً اصناف باید مالیات واقعی بدهند نه این که با سند سازی و چند دفتره بودن و پنهانکاری ، زیر 10 درصد مالیات واقعی خود را پرداخت کنند.
مقاومت در برابر مالیات بر ارزش افزوده ، به ویژه در میان صنوفی که در کار آنها ، قاچاق کالا رواج بیشتری دارد شایع تر است ، مانند همین پارچه فروشان که میزان پارچه هایی که قانوناً وارد کرده اند ، یک چهلم پارچه هایی است که در بازارشان موجود است. این فاصله شگرف بین پارچه هایی که با پرداخت عوارض قانونی وارد کشور شده و پارچه هایی که قاچاقی آمده اند ، سود نجومی و میلیاردی قابل توجهی دارد، سودی که حتی یک ریال هم مالیات بدان تعلق نمی گیرد!
اگر مالیات بر ارزش افزوده عملیاتی شود ، تمام نقل و انتقالات کالا در یک فرایند شفاف ، رخ می دهد و این ، چیزی است که بازار آلوده به سیستم فشل و پنهانکار کنونی سخت از آن گریزان است.
این فرار مالیاتی به حدی برای برخی از اصناف دلچسب است که در جریان اعتراضات سال گذشته طلافروشان ، برخی از فعالان دانه درشت این بازار ، حتی پیشنهاد داده بودند که با پرداخت ارقام کلان به سازمان مالیاتی ، وزارت دارایی بی خیال اخذ مالیات بر ارزش افزوده از آنان باشد! در واقع آنان می خواستند با دست خودشان پولی هم بدهند تا پول حاصل از ارزش افزوده را نگیرند و از آن به عنوان یک سرمایه در گردش بهره مند نشوند!
جالب اینجاست که فرار مالیاتی طلافروشان به حدی بود که متوسط مالیات پرداختی توسط یک طلا فروش در کشور در سال قبل ، تنها 480 هزار تومان بود(درست خوانده اید: فقط چهارصد و هشتاد هزار تومان!) و این در حالی است که کارمندان و کارگران ، هم رقم بیشتری مالیات می دهند و هم قبل از این که حقوق خود را دریافت نمایند ، مالیاتش از آن کسر می شود!
حال بعد از طلافروشان، حکایت پارچه فروشان است که حتی نمی خواهند به اندازه یک کارمند معمولی هم مالیات بدهند و برای نیل به این منظور حتی حاضر شده اند کرکره مغازه های خود را پایین بکشند تا بلکه با چنین اقدامی -که قبلا طلافروشان کردند و نتیجه نگرفتند- کار خود را پیش ببرند! و این در حالی است که تقریباً همه اصناف مالیات بر ارزش افزوده را پرداخت می کنند ؛ آیا پارچه فروشان طبقه ممتاز جامعه هستند؟!
اگر سازمان مالیاتی بخواهد در برابر زیاده خواهی تاجران پارچه کوتاه بیاید ، به شرطی از خیر مالیات این صنف بگذرد که قبل از آن ، کارمندان و کارگرانی که دلشان به حقوق اندک سر برج خوش است را از مالیات معاف کند که اینان استحقاق بیشتری به بخشودگی مالیاتی دارند تا بازرگانانی که با یک تلفن ، به اندازه چند برابر کل حقوق دوران خدمت 30 ساله یک کارمند سود می کنند و کمتر از او مالیات می دهند!
پارچه فروشان هم ایزن
در اینصورت سه در کل قیمت دیگر مفهوم ارزش افزوده ندارد!
بنا بر همین منطق ، پارچه فروشی که واسطه است از کارخانه می خرد و یا وارد می کند و از دست دیگری می فروشد چه ارزش افزوده ای دارد . مگر اینکه در صد سود را ارزش افزوده بدانیم در اینصورت با دریافت مالیات عملکرد اصناف ، دولت مطالبه مالیت مضاعف میکند .
حالا قضاوت کنید دولت در این قضیه شفاف است که انتظار شفافیت دارد؟
وجه دیگرش اینست که بگوئیو انتخاب عبارت " مالیت بر ارزش افزوده" اشتباه انتخاب شده و منظور مالیات بر مصرف است .
با این فرض هم فقط باید روی فکتور های مصرف نهائی در خرده فروشی ها مالیات بر مصرف اعمال شود .
تولید کننده و عمده فروش و توزیع کننده مصرف کننده نیستند .
از این طریق دست واسطه ها و دلالان و تاجران تلفنی و تجارت زیرزمینی هم رو می شود.
البته موضوع فرار از شفافیت عملکرد مالی و مالیاتی که ایشان ذکر کردند کاملا درست است
من هم مالياتم رو كه بيش از 20% هست رو ميدم هم اون مالياتي رو كه شما مثلآ دارين ميدين !!! واقعآ ظلمي رو كه به حقوق بگيران ميره رو هيچ جوري نميشه توجيه كرد.
دولت فقط زورش رو به دوش كارمندها گذاشته و بقيه هم روي كول ما سوارند !!
باشد تا بلكه شود !!!!
طلا فروشها مستقیما پولی رو که می خواهند به دولت بدهند از مردم می گیرند به همین علت کوتاه اومدند
یکی از بازکنان لیگ برتری به دلیل اعتراض به تعویض شدنش 10 میلیون تومن ناقابل جریمه شده بود
اگه همین 10 میلیون ناقابل رو از چرخه زندگی یه خانواده متوسط ایرانی خارج کنیم اون خانواه به کلی از زندگی ساقط میشه
اونوقت اینا............
درطلا فروشی وحتی رستوران بین راهی مهتاب دراتوبان تهران قم این مبلغ راپرداخته ام درصورتی که من کارمندم وتنها قشری هستم که مالیات میدهم حال مالیات کسب دیگران چه ربطی به من دارد؟؟؟؟
...در پاسخ شما باید گفت که مالیات از درآمد قطعی یا همان فروش نقدی باید گرفته شودحال می بینیم که تقریبا تمامی فروش قماش وپوشاک در بازار ایران به صورت نسیه یاهمان مدت دار چکی است یعنی چیزی که قطعی نیست وشاید بعد از چندین ماه آن درآمد محقق شود ویا نشود. آیا عقل سلیم قبول می کند که مالیات از درآمدی که قطعی نشده ویا شاید اصلا وصول نشود گرفته شود.
در مورد توهین هایی که به قشر زحمت کش بازاری که ازسایه سرمایه آنها هزاران نفر مشغول کارند به خدای داور واگذار می کنم که او بهتر داوری را بین شما وبازاریان انجام خواهد داد.
اینجانب سال ها در بنکداری پارچه فعالیت می نمودم که به دلیل مشکلات فراوان از شغل آبا و اجدادیم دست کشیده و در جای دیگر مشغول به کار شدم (و بسیار هم راضی هستم) لذا در حال حاضر نفع و ضرری از بابت دریافت و یا عدم دریافت مالیات بر ارزش افزوده و یا هر نوع عوارض دیگری بر صنف پارچه برایم در پی ندارد که به این دلیل بخواهم با آن موافق یا مخالف باشم. ولی باید واقع بین بود و برای اجرای یک قانون خوب، بهتر است همه جوانب را در نظر گرفت.
خودمان را فریب ندهیم. همه میدانیم که اصناف و بازاریان مالیات دهندگان خوبی نیستند (یعنی همان مالیات بر درآمدشان را هم بسیار ناچیز میدهند) اما اینکه سنگ ملت را به سینه بزنند که اگر 3٪ برود روی جنس ملت از ما نمیخرند و سود ما صرفه ندارد و ... همه بهانه است برای اینکه حسابشان برای دولت روشن نشود.
برای اینکه مبادا دولت از مسیر این مالیات ارزش افزوده (که عملاً مردم آن را میپردازند نه اصناف)، مبادا پی ببرد که آقای x که تنها یک میلیون مالیات بر درآمد داده باید ده میلیون میداده سعی میکنند فضا را شلوغ کنند.
تازه این وضع خوشبینانه است، بگذریم از قاچاق که عصر ایران گفت و شما نشنیدید آقای کارمند اداره دارایی! که خیلی دلت برای اصناف سوخته!
بهتره بدونی که من کارمندم ولی نه تنها برام بیمه رد نمیشه بلکه خودم پولی از جیب می دم که بیمه بشم قربونش برم با این اضافه حقوق در سال جدید تمام مشکلات من کارمند حل شده و اینکه من حاضرم نه تنها از صبح تا بوق شب بلکه از بوق شب تا صبج هم کار کنم آما کارمندی نکنم فقط برای خودم کار کنم