۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۷:۳۶
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۸۰۱۹۲
تاریخ انتشار: ۰۹:۱۰ - ۱۵-۰۶-۱۳۹۰
کد ۱۸۰۱۹۲
انتشار: ۰۹:۱۰ - ۱۵-۰۶-۱۳۹۰

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز شكور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

كيهان:عضو هفتم گروه 1+5

«عضو هفتم گروه 1+5 »عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن مي‌خوانيد؛اعلام خبر اتصال نيروگاه بوشهر به شبكه سراسري برق كشور به فاصله يك روز از انتشار گزارش آژانس بين المللي انرژي اتمي و در حالي كه يك طرح مبسوط هسته اي از جانب روس ها روي ميز ايران قرار دارد علامتي است از اينكه پرونده هسته اي ايران مجددا پس از يك دوره فترت ناشي از تحولات منطقه در آستانه طرح مجدد در محافل ديپلماتيك است. اين يادداشت تلاش مي كند با تمركز روي مباحث كليدي، چند نكته عرضه كند كه توجه به آنها احتمالا براي تحليل دقيق تر آينده پرونده هسته اي ايران مفيد خواهد بود. سناريوهايي كه در آينده پرونده هسته اي ايران با آنها مواجه خواهيم شد، به احتمال بسيار زياد تركيبي از اين نكات است.

در وهله اول راه اندازي نيروگاه بوشهر و اتصال آن به شبكه برق سراسري تغييري اساسي در نوع نگاه جامعه بين المللي به برنامه ايران ايجاد خواهد كرد. اين نيروگاه يك ضلع منحصرا صلح آميز (بدون كاربرد دوگانه) به برنامه هسته اي ايران اضافه مي كند كه در عين حال خود توجيهي بسيار قدرتمند براي توسعه يك چرخه سوخت بومي در داخل ايران است. هيچ يك از منابع غربي تا امروز ادعا نكرده اندكه نيروگاه بوشهر از حيث مسائل مرتبط با اشاعه يك نگراني است يا احتمال دارد در آينده باشد. حتي در قطعنامه هاي شوراي امنيت نيروگاه بوشهر استثنا شده و تعليق عمليات آن درخواست نشده است. اما همين نيروگاه، سالانه چيزي حدود 30 تن اورانيوم 5/3- 5 درصد غنا مصرف مي كند و در نتيجه نيازي بسيار قابل توجه به عمليات غني سازي ايجاد مي كند كه به هيچ روشي جايگزين پذير نيست. در واقع اگر زماني به ايران گفته مي شد كه چون نيروگاه ندارد، پس لاجرم هدف آن از غني سازي بايد چيزي غير از تامين سوخت راكتورها باشد، امروز اين استدلال به طور كامل از روي ميز حذف شده و روشن است كه ايران نيروگاهي در اختيار دارد كه اگر نطنز با ظرفيت كامل 50 هزار ماشين نوع اول هم به بهره برداري برسد، در طول يك سال فقط قادر به تامين سوخت مصرفي همين يك نيروگاه خواهد بود.

از طرف ديگر اين استدلال كه روسيه تامين سوخت نيروگاه بوشهر را بر عهده گرفته و لذا ايران نمي تواند از توليد سوخت براي بوشهر به عنوان توجيهي براي غني سازي استفاده كند كاملا بي پايه است. روس ها بيش از يك دهه نيروگاه بوشهر را كه ابتدا قرار بود ظرف 5 سال به بهره برداري برسد گروگان گرفتند وتا آنجا كه ممكن بود از آن به عنوان ابزاري براي معامله با امريكا سود بردند. با اين وصف، چه تضميني وجود دارد كه تامين سوخت راكتور بوشهر هم مثل راه اندازي آن تبديل به اهرمي براي چانه زني ميان روسيه و امريكا نشود و روس ها در طول چند دهه -عمر مفيد نيروگاه بوشهر- به طورمستمر و مطمئن سوخت آن را تضمين كنند؟ روسيه نشان داده است كه همواره اهل معامله است به شرط آنكه طرف و ثمني براي معامله وجود داشته باشد. روس ها هيچ وقت هيچ معامله چرب و نرمي با امريكا را به اين دليل كه خواهان عميق كردن روابط با ايران هستند از دست نداده اند. اگر دنبال يك فرمول كلي در روابط روسيه و ايران بگرديم اينطور مي شود گفت كه براي روسيه درباره مسائل مرتبط با ايران اصل بر معامله با آمريكاست اما در مواردي كه معامله امكانپذير نباشد -كه چنين مواردي وجود دارد- در مقابل درخواست هاي امريكا مقاومت مي كند.

مشخصا درباره نيروگاه بوشهر، علت هاي اين موضوع كه نيروگاه در اين مقطع راه اندازي مي شود، به اين شكل قابل خلاصه سازي است: 1- ظرفيت كيس نيروگاه بوشهر در فرايند مبادله امتياز با امريكا ديگر به پايان رسيده و به اصطلاح اين گاو بيش از اين قابل دوشيدن نيست. در نتيجه، اين نيروگاه از سبد گزينه هاي در حال چانه زني خارج شده است. 2- ايجاد ترتيبات ايمني و بازرسي بسيار مستحكم در بوشهر هرگونه نگراني در اين باره كه اين نيروگاه ممكن است به محلي براي اشاعه تبديل شود را از بين برده است. 3- روس ها حس كرده اند كه اگر راه اندازي نيروگاه را بيش از اين به تاخير بيندازند اولا ممكن است ايران خود بتواند دانش فني تكميل كار را به دست بياورد و ثانيا قطعا آنها از مشاركت در بسياري پروژه هاي مشابه در داخل و خارج ايران محروم خواهند شد. همين حالا بحث هاي بسيار جدي وجود دارد كه آيا روسيه مي تواند يك پيمانكار در فاز 2 نيروگاه بوشهر باشد؟ و مهم تر از اين، طولاني شدن اجراي اين قرار داد به اندازه اي بيش از اين، ضربه اي مهلك به حضور روسيه در بازار جهاني عرضه فناوري هاي سطح بالا كه فناوري هسته اي فقط يكي از آنهاست وارد مي كرد. روشن است كه در مقايسه با آمريكا و اروپا، روسيه سهم بسيار كوچكتري از بازار نيروگاه هاي هسته اي جهان را در اختيار دارد و اگر در ذهن سفارش دهندگان پروژه ها اين تلقي جايگير شود كه روسيه طرفي است كه يا معامله هاي سياسي از انجام تعهدات خود سر باز مي زند، آن وقت روسيه بدون ترديد فرصت هاي بسيار بيشتري را از دست خواهد داد. به عنوان نمونه، همين حالا روسيه در آستانه امضاي قرارداد احداث يك واحد نيروگاهي دقيقا با مشخصات نيروگاه بوشهر در هند است اما هندي ها نهايي كردن قرارداد را به بهره برداري كامل نيروگاه بوشهر مشروط كرده اند چرا كه هم مي خواهند توانايي فني روسيه را تست كنند و هم نسبت به قابل اعتماد بودن آن از حيث تكميل قراردادها مطمئن شوند.

بنابراين، واضح است كه راه اندازي بوشهر و وصل آن به شبكه برق سراسري اولا ارزيابي ها درباره ماهيت برنامه ايران و كاربردهاي آن را به شدت تغيير مي دهد، ثانيا توجيهي بسيار مستحكم و منطقي براي عمليات غني سازي در ايران ايجاد مي كند و ثالثا از اين به بعد، برنامه ايران را از فاز سياسي- امنيتي دور كرده و به يك فضاي تجاري نزديك مي كند كه مسلما محل رقابت بسياري از كشورهاي ديگر خواهد بود.

سناريوي دوم درباره آينده برنامه هسته اي ايران از دل گزارش اخير آمانو هويدا مي شود. گزارش آمانو در واقع از حيث داده هاي جديد تا حدودي فقير است اما روندهايي درون آن قابل تشخيص است كه بايد نسبت به آنها هشيار بود.

در اصل، اين گزارش دو روند كلي رامعين مي كند. نخست اينكه درون گزارش كاملا واضح است برنامه هسته اي ايران بدون تاثير پذيري از هيچ نوعي از فشار يا عمليات خرابكارانه در حال طي كردن مسير خود بر مبناي يك برنامه از پيش نوشته شده است و غرب در يافتن راهي براي تغيير دادن محاسبات راهبردي ايران در اين حوزه به طور مطلق شكست خورده است. در كنار اين موضوع، اين هم واضح است كه ايران تمامي برنامه خود را بدون هراس در معرض ديد آژانس -كه مسلما چشم هاي آن محرم نيست- قرار داده و از حيث حقوقي هيچ كدام از تاسيسات ايران را نمي توان يافت كه مشكل پادماني داشته باشد. جالب است كه در همين گزارش مكررا اذعان شده در همه آن تاسيساتي كه برغم قطعنامه هاي شوراي امنيت تعليق نشده، ترتيبات پادمان به نحو كامل اجرا مي شود.

روند دوم اما ظريف تر، مهم تر و پيچيده تر است. از چند ماه پيش اراده اي قابل تشخيص درون گزارش هاي آژانس وجود داشت كه تلاش مي كرد كل مباحثات درباره مسئله هسته اي ايران را در يك موضوع به نام «ابعاد احتمالي نظامي» (PMD) خلاصه كند. اين اراده اكنون برجسته تر شده است و آمانو تلاش كرده بي آنكه كوچكترين مستندي در اختيار داشته باشد همه مسائل ديگر درمورد برنامه ايران را نسبت به اين موضوع فرعي جلوه بدهد. سوال اين است: آيا غربي ها واقعا فكر مي كنند ايران در حال ساخت سلاح هسته اي است؟ پاسخ اين سوال قطعا منفي است. در اينجا جاي بحث درباره اين موضوع نيست اما سر جاي خود مي توان به تفصيل استدلال كرد كه جامعه اطلاعاتي آمريكا و اروپا چنين ديدي ندارد. در بدترين حالت، ارزيابي ها اين است كه ايران قصد دارد در چارچوب پادمان به نقطه فرار برسد. اگر اينطور باشد پس تمركز آژانس روي موضوع ابعاد احتمالي نظامي و تلاش براي برجسته سازي بيش از حد آن چه هدفي مي تواندداشته باشد؟

پاسخ دادن به اين سوال مستلزم بحثي طولاني درباره آن چيزي است كه « نگاه امنيتي به برنامه ايران» ناميده مي شود. در يك جمله كوتاه به نظر مي رسد هدف از همه اين بحث ها و بهانه جويي ها نه نگراني واقعي از ساخت سلاح هسته اي در ايران بلكه تلاش براي سوق دادن ايران به سمت مشاركت در پروژه هاي سياسي خاص شبيه آنچه كه روس ها اخيرا پيشنهاد كرده اند باشد. اگر اينطور باشد -كه شواهدي در تاييد آن هست- آژانس را اكنون با اطمينان مي توان عضو هفتم گروه 1+5 ناميد.

خراسان:عوامل موثر در التهاب بازار طلا و ارز

«عوامل موثر در التهاب بازار طلا و ارز»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي خراسان به قلم آرين رضايي است كه در آن مي‌خوانيد؛اين روزها خبر نوسان قيمت جهاني طلا و البته بالا و پايين رفتن قيمت طلا و سکه در بازار داخلي يکي از محورهاي خبري و البته دغدغه اقتصادي بخشي از مردم شده است تا آنجا که پرسش اين است که افزايش قيمت طلا تا چه زماني و تا چه سقف قيمتي ادامه خواهد داشت؟ واقعيت اين است که برخي از اقتصاددانان و تحليلگران بازارهاي جهاني که امروزه نظر آنها بر ساير نظرها در نزد افکار عمومي غلبه دارد ، بر صعودي بودن قيمت جهاني طلا تا مرز 2500 دلار آن هم تا يک سال آينده تاکيد دارند.

مبناي استدلال آن‌ها هم روشن است؛ اينکه اگر بيماري اقتصادي کشورهاي اروپايي به ويژه کشورهاي حوزه يورو تشديد نشود، دستکم بهبود آن طولاني خواهد بود و بزرگترين اقتصاد جهان يعني ايالات متحده آمريکا هم روزگار بسيار ناخوشي دارد و در سوي ديگر جهان اميدها نسبت به رشد اقتصادي چين هم کمرنگ شده و اين ماجرا با شدت و ضعف در ساير کشورهاي جهان مشهود است.نتيجه اينکه تقاضاي جهاني کاهش يافته، رشد اقتصادي دنيا کندتر شده و احتمال شکل گيري موج سنگيني از رکود اقتصادي - حتي سنگين تر از رکود سال 2008 ميلادي - وجود دارد به همين سبب سرمايه گذاران ترجيح مي دهند به جاي دل بستن به وعده هاي رنگارنگ و انفعال گونه سياستمداران گرفتار در باتلاق مالي و اقتصادي ، پول هايشان را در پناه گاه امن تري چون بازار طلا بگذارند.

از اين منظر بايد گفت چشم انداز قيمت طلا طي ماه هاي آينده و حتي تا اواسط سال آينده ميلادي به سمت افزايش نظر دارد هرچند نوسان هاي مقطعي دور از انتظار نيست و بسيار بعيد است سياستمداران و رهبران کشورهاي گرفتار بحران بتوانند دست به اعجاز بزنند، پس سرمايه گذاري در زمينه طلا منطقي است اما نسبت بين ايران و جهان در ميل به سمت سرمايه گذاري در عرصه گرانبهاترين فلز جهان چيست؟ وجه اشتراک سرمايه گذاري در زمينه خريد و فروش طلا با توجه به پيش بيني ها نسبت به افزايش قيمت آن وراي شدت و ضعف مدنظر تحليل گران، اين است که همه دوست دارند نه تنها مانع از کاهش ارزش دارايي هاي خود شوند بلکه انگيزه کسب سود بيشتر همواره سنگ بناي تصميم هاي اقتصادي جهانيان بوده و هست و البته ايرانيان هم از اين قاعده کلي مستثني نخواهند بود اما پرسش اين است که رشد قيمتها به شکل حبابي و بيش از رشد قيمت جهاني تا چه اندازه قابل توجيه است؟ هرچند به گفته مقامات ارشد اقتصادي افزايش نرخ سکه در بازار داخلي تابع افزايش قيمت جهاني طلا بوده، اما درنگ در حرکت و رفتار قيمتي بازار آزاد سکه نشان مي دهد که دستکم در مقطع کنوني رشد قيمت سکه بيش از رشد قيمت جهاني طلا بوده و به گونه اي قيمت سکه از طلاي جهاني سبقت گرفته است.

نشان به همان نشان که قيمت جهاني طلا در 6 ماه گذشته رشدي 31 درصدي و قيمت سکه در بازار داخلي رشدي 45 درصدي را تجربه کرده است.چرا؟ براي پاسخ دادن به اين پرسش نبايد آدرس اشتباه داد، چه اينکه دستکم پيشتازي قيمت سکه به نسبت قيمت جهاني طلا نشان از اين دارد که انتظار براي افزايش قيمت در ايران بالاست به ويژه اينکه، از يک سو آماري از وضعيت شاخصهاي قيمتي و بازده اقتصادي در بازارهاي داخلي در دسترس نيست و اين ابهام آماري، باعث جهت گيري سرمايه هاي مردم در بازارهاي نقد شونده ارز و طلا و تحريک انگيزه هاي سرمايه گذاري در بازارهاي نامولد و البته پربازده با جذابيتها و ريسکهاي واسطه گري مي شود.

از سوي ديگر، تداوم وضعيت کنوني افزايش قيمت جهاني طلا و تشديد تقاضاي داخلي براي خريد سکه خود زنگ خطري آشکار براي بانکها و بورس خواهد بود؛ چه اينکه بخشي از نوسان شاخص بورس به دليل رکورد شکني پياپي قيمت طلا و سکه بوده است و ترديدي وجود ندارد که همين روند خروج سرمايه از بورس به شکل ديگر در بازار پولي با خروج سپرده هاي از نظام بانکي ادامه خواهد يافت.

تامل در تکاپوي رفتاري سياسيون و مقامات ارشد اقتصادي جهان نشان مي دهد که آنها از هجوم نقدينگي و سرمايه هاي مردم خويش به سمت بازار طلا خشنود نيستند و تلاش دارند تا سرمايه ها را به سمت بازارهاي اثرگذار بر رشد اقتصادي شان نظير بورس برگردانند.از اين منظر انتقاد جدي بر تصميم هاي بانک مرکزي و سياستگذاران بازار پولي و مالي کشور وارد است که چرا در سالي که اقتصاد ايران تشنه منابع مالي است و بخشهاي مولد نيازمند نقدينگي ، به شکل گيري التهاب و تشديد تقاضا در بازارهاي نقدشونده و البته پرخطر طلا و ارز نگاه انفعالي دارند.

به راستي در صورت تداوم وضعيت کنوني بازار سکه و به احتمال زياد تحريک بازار ارز در آينده نه چندان دور از انتظار، مصلحت اقتصادي ايجاب مي کند بازهم بنشينيم و نظاره گر رفتارهاي سوداگرايانه باشيم؟ پيشنهاد روشن اين است که دولت و بانک مرکزي هم تلاش خود را براي بازگرداندن نقدينگي به موتور توليد ملي به کار گيرند و هشدار اينکه اندکي غفلت باعث خواهد شد تا نقدينگي سرگردان و نقدينگي خارج شده از بورس و بانکها التهاب ديگري بيافريند. اين مساله البته به معناي دستکاري و دخالت آمرانه در بازارهاي ارز و طلا نيست که سخن بر سر تعويض زمين بازي اقتصاد است از سوداگري و واسطه پروري به سمت توليد و کارآفريني.دل خوش کردن به ادامه بازي در زمين طلا و ارز به مصلحت نيست.

جمهوري اسلامي:انعطاف تركيه و پيامدهاي معكوس

«انعطاف تركيه و پيامدهاي معكوس»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛سال گذشته پس از افشاي متن گزارش سازمان ملل درخصوص حمله نظامي ارتش صهيونيستي به كشتي آزادي كه منجر به شهادت 9 تن از اتباع تركيه شد، آنكارا كليه روابط نظامي خود با رژيم صهيونيستي را به حال تعليق درآورد و سطح مناسبات سياسي خود را تقليل داد و اعلام كرد كه سفير رژيم صهيونيستي را اخراج نموده است. گزارش سازمان ملل درباره عملكرد رژيم صهيونيستي در اين زمينه براي دولتمردان تركيه درس بزرگي در بر دارد.

حمله صهيونيستها به كشتي آزادي در سال گذشته رخ داد و تركيه همواره خواستار عذرخواهي رسمي سران رژيم صهيونيستي بود اما رژيم تل آويو هنوز هم از هرگونه عذرخواهي رسمي پرهيز مي‌كند. گزارش سازمان ملل، بر آتش خشم تركيه افزوده است.

چرا كه حمله ارتش صهيونيستي به كشتي آزادي را حق تل آويو دانسته ولي در جملات محدودي تلويحاً پذيرفته است كه در اين حمله، اسرائيل از خشونت در حد غيرضروري استفاده كرده و در عين حال، حتي محاصره نظامي غزه را نيز از حقوق اين رژيم معرفي كرده است! اين بدان معني است كه گزارش سازمان ملل از اساس قضيه، جانب صهيونيستها را گرفته و بنيان حركت‌ها براي كمك رساني به مردم مظلوم غزه را به زير سئوال برده است. اين واكنش تركيه نشان مي‌دهد كه دولت آنكارا از محتواي گزارش سازمان ملل غافلگير شده و از اينكه جهت گيري‌ها به سود صهيونيستها و به زيان آنكارا بوده، به شدت خشمگين است.

با توجه به اينكه سفير رژيم صهيونيستي مدت‌ها پيش به تل آويو بازگشته و عملاً در آنكارا حضور ندارد، اين تصميم آنكارا صرفاً به منزله اقدامي در جهت نشان دادن "ابتكار عمل" محسوب مي‌شود و با اين هدف صورت گرفته كه ثابت كند آنكارا در اين مقوله تصميم گيرنده است.

با وجود اين، محتواي گزارش سازمان ملل يكبار ديگر نقش دستهاي پشت پرده در تنظيم گزارش‌ها و مشخصاً دستكاري در متن گزارش‌هاي منتسب به سازمان ملل را به رخ مي‌كشد. اين پديده به دولتمردان تركيه گوشزد مي‌كند كه عليرغم نرمش و انعطاف در قبال غرب، رفتار آنها با تركيه، چندان تناسبي با انعطاف پذيري آنكارا ندارد. اين نكته از آن جهت اهميت دارد كه آنكارا اخيراً مراتب آمادگي كامل خود را با استقرار سپر دفاع ضد موشكي ناتو در خاك اين كشور اعلام كرده و تصور مي‌كرد چنين انعطافي مي‌تواند اوضاع را به نفع تركيه تغيير دهد. در واقع هدف اصلي سيستم راداري ناتو در تركيه، انجام عمليات جاسوسي و كنترل ناوبري هوائي ايران است كه تصور نمي‌رفت تركيه با چنين طرحي موافقت كند و عملاً مرزهاي خود با ايران را به يك مرز متخاصم تبديل نمايد ولي آنكارا تصور مي‌كرد با اين خوش خدمتي مي‌تواند اهداف خود را تأمين كند ولي انتشار اين گزارش ثابت كرد همه محاسبات و انتظارات آنكارا در منطقه به كلي برباد رفته است.

به نظر مي‌رسد تركيه فراموش كرده با دولت‌هائي مواجه است كه واقعيت‌ها را به راحتي انكار مي‌كنند و حتي وارونه جلوه مي‌دهند. البته از دولتمردان اسلام گراي تركيه كه بارها طعم تلخ توطئه‌هاي آمريكا و متحدانش را چشيده‌اند و دولت آنها و اسلاف آنها از جمله "نجم الدين اربكان" با اشاره همين قدرتهاي شيطاني دچار بحران و حادثه شده،‌ كاملاً بعيد بود كه از غرب انتظار ديگري داشته باشند و مهمتر آنكه به آنها اعتماد كنند و با آنها همراهي نمايند.

چگونه ممكن است دولتمردان تركيه با در اختيار داشتن اطلاعات مربوط به كودتاي "ارگنه كن" و به ويژه آگاهي از ارتباطات خارجي عوامل كودتا، باز هم به غرب اعتماد كنند و براي خوش خدمتي به ناتو چراغ سبز نشان دهند؟

واقعيت اينست كه غرب و به ويژه آمريكا اكنون مدت‌هاست كه در برخورد با تركيه، شمشير را از رو بسته و نه تنها اتحاديه اروپا، درخواست‌هاي مستمر آنكارا براي ورود به اين اتحاديه را هميشه رد كرده بلكه با نبش قبر تاريخ، اميدوار است كه با تمركز برروي جنگ عثماني‌ها در قرن گذشته عليه ارامنه و معرفي آن به عنوان نسل كشي، از آبهاي گل آلود منطقه ماهي بگيرد. آنكارا چگونه ممكن است فراموش كند كه توافق تاريخي با ارمنستان را، اشارات آمريكا به شكست كشانيد؟ با علم به اين موارد آشكار كه درك آن حتي به هوش سياسي چنداني هم احتياج ندارد، سرمايه‌گذاري آنكارا در طرح‌هاي مداخله جويانه غرب در منطقه جاي سئوال دارد. به راستي آنكارا در بحران اخير سوريه و در تلاش براي دامن زدن به ناامني و بي‌ثباتي در اين كشور چه منافعي را جستجو مي‌كند كه با دربارهاي ارتجاع عرب و با واشنگتن و تل آويو همصدا شده است؟

دولتمردان تركيه براي چرخش سياسي در قبال فجايع بحرين چه توجيهي دارند كه يك روز آنرا "كربلاي تاريخ معاصر" مي‌خوانند و سپس براي تحكيم رژيم فاسد و خون آشام آل خليفه با دژخيمان و اشغالگران سعودي نرد عشق مي‌بازند؟

تركيه و اسلام گرايانش هرگز تصور نكنند كه انعطاف در برابر غرب، فرصتي براي كسب امتيازات بيشتر را براي آنها فراهم خواهد كرد بلكه برعكس، آنها را دچار تناقضي شكننده مي‌كند كه راهكار خروج از چنين بن بستي هم براي آنها مجهول و پرابهام خواهد بود. انتشار گزارش دستكاري شده و منتسب به سازمان ملل عليه تركيه و به نفع صهيونيستها، دقيقاً از همين زاويه است كه معني و مفهوم واقعي خود را پيدا مي‌كند و در واقع ابزاري براي تحت فشار قرار دادن تركيه و چانه‌زني به نفع اشغالگران و ناتو به منظور كسب امتيازات بيشتر از تركيه ارزيابي مي‌شود. اما ايكاش دولتمردان تركيه استعدادها خود را براي درك واقعيت‌ها و پرهيز از اشتباهات بيشتر، به كار بگيرند و از انعطاف در برابر طرح‌هاي ناتو و غرب منصرف شوند.

رسالت:دولت ترکيه پاسخ دهد

«دولت ترکيه پاسخ دهد»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت است كه در آن مي‌خوانيد؛اين روزها وزير امور خارجه ترکيه به بازيگردان اصلي معادلات سياسي آنکارا تبديل شده است."احمد داوود اوغلو "از يک سو اخراج سفير رژيم صهيونيستي از ترکيه را تصميمي قاطعانه مي داند و از سوي ديگر به طور همزمان از استقرار رادار موشکي ناتو در کشورش  دفاع مي کند!شايد از ديد آقاي داوود اوغلو معناي تعادل رفتاري در عرصه سياست خارجي تلافي کردن يک رفتار صحيح با يک رفتار نادرست يا اخم همراه با لبخند به دشمنان است!شايد هم اردوغان و داوود اوغلو تصور کرده اند که ترکيه مي تواند  در يک زمان هم براي غرب  و هم براي جهان اسلام عزيز و دوست داشتني باشد!متاسفانه شواهد و مستندات موجود نشان مي دهد که آنکارا حساب زيادي بر روي اين پارادوکس رفتاري خودخواسته باز کرده است .حزب حاکم عدالت و توسعه بسيار علاقه مند است که هنگام مخاطب قرار دادن جهان اسلام به اخراج سفير رژيم صهيونيستي  و هنگام مخاطب قرار دادن غرب به استقرار رادار موشکي ناتو در خاک خود افتخار کند!در اين خصوص بهتر است مقامات ترکيه اي به سه سئوال مهم پاسخ دهند:

1-اخراج سفير رژيم صهيونيستي  و قطع کليه مناسبات اقتصادي،سياسي،تجاري و نظامي ترکيه و اسرائيل اصلي ترين خواست ملت ترکيه در حوزه سياست خارجي اين کشور محسوب مي شود.بدون شک اقدام دولت ترکيه در اخراج سفير اسرائيل  پاسخي هرچند ديرهنگام،اما قابل تحسين به ماهها  انتظار مردم ترکيه محسوب مي شود.اين اقدام در عين اينکه شرط لازم برخورد با وقاحت صهيونيستها محسوب مي شود،اما شرط کافي نيست.مطالبات ملت ترکيه از اردوغان و داوود اوغلو در قبال رژيم صهيونيستي کاملا مشخص است.اين مطالبه قطع کامل روابط آنکارا با تل آويو است.بنيامين نتانياهو، ليبرمن و ايهود باراک بارها با سخنان هتاکانه خود در خصوص شهداي کاروان آزادي غزه از دزدي دريايي آشکار کماندوهاي صهيونيست دفاع کرده و تاکيد کرده اند که قصد عذرخواهي از ترکيه را ندارند.شايد بهتر بود آنکارا چند ماه قبل و زماني که آويگدور ليبرمن،وزير امور خارجه رژيم صهيونيستي حمله به کاروان آزادي را حق محرز تل آويو دانسته بود سفير اسرائيل را از کشورش اخراج مي کرد.در هر صورت اخراج سفير رژيم صهيونيستي از ترکيه مي توانست بسيار زودتر از موعد فعلي صورت گيرد.اين تاخير از سوي آقاي داوود اوغلو چگونه قابل توجيه است؟

2-ترکيه به خوبي مي داند که اصلي ترين حامي صهيونيستها در پرونده کشتي کاروان آزادي دولت آمريکاست .اوباما نه تنها از محکوم کردن اصل حادثه اجتناب کرد،بلکه نهايت تلاش خود را در راستاي عدم انجام تحقيقات مستقل سازمان ملل متحد در اين خصوص به کار گرفت.اما پس از ناکامي در اين خصوص ،مقامات کاخ سفيد با همکاري بان کي مون،مهره  جريان سلطه در راس سازمان ملل متحد، گزارشي وقيحانه را در دفاع از اقدام وحشيانه رژيم اشغالگر قدس منتشر کرده و تل آويو را از حمله به کاروان آزادي تبرئه کردند.آيا آقاي اردوغان که سياستمداري باسابقه  محسوب مي شود متوجه نقش منفي کاخ سفيد در انتشار گزارش اخير سازمان ملل متحد نيست؟آيا بهتر نبود نخست وزير ترکيه در کنار اخراج سفير رژيم صهيونيستي،سفير واشنگتن را نيز از کشورش اخراج مي کرد يا در حداقلي ترين موضع گيري ممکن روابط کشورش با ايالات متحده را تقليل مي داد؟

3-اردوغان و داوود اوغلو به خوبي  اعضاي پيمان آتلانتيک شمالي را مي‌شناسند."ناتو"سازماني است که طي دهه هاي پس از جنگ جهاني دوم هيچ گاه در راستاي تامين خواسته هاي واقعي بشر گام بر نداشته و حضور آن در کشورهاي مختلف جهان مولد بحرانهايي عميق  و فاجعه آميز بوده است.اميدواريم اعضاي حزب عدالت و توسعه سياستها و رفتارهاي  ناتو در بالکان را خوب به خاطر بياورند.اگر هم حافظه تاريخي اين حزب ياري نمي‌کند!،مرور آنچه امروز در افغانستان مي گذرد خود گوياي ماهيت واقعي آتلانتيکي هاست.اين روزها  ناتو در حالي که چشم طمع به نفت ليبي دوخته و  به بهانه دستگيري خاندان قذافي در اطراف طرابلس و بنغازي و سرت پرسه مي زند، مي خواهد بخشي از سامانه  موشکي  خود را در خاک ترکيه مستقر کند.جالب اينکه وزارت امور خارجه ترکيه اعلام کرده است :

" استقرار اين رادار در تركيه همكاري هرچه بيشتر كشورمان با سامانه دفاعي در چارچوب مفاهيم استراتژيك جديد ناتو را نشان مي‌دهد. اين اقدام ظرفيت دفاعي ناتو را افزايش مي‌دهد و نيز بر توانايي‌هاي دفاعي ما تاثير دارد. "

آيا رجب طيب اردوغان تصور نمي کند که هم پيماني با ناتو،آن هم در پروژه اي که به طور خودکار بوي طمع و خون مي دهد او را به فردي غير قابل اعتماد در جهان اسلام،خاورميانه و حتي کل دنيا تبديل خواهد کرد؟در اين صورت حزب عدالت و توسعه با حزب جمهوريخواه خلق که به صورتي صريح خود را لائيک و سوسيال دموکرات و ضد ارزشهاي ديني معرفي مي کند  چه تفاوتي خواهد داشت؟آيا در اين صورت مي توان ميان اردوغان با افرادي مانند تانسو چيلر و مسعود ايلماز و دنيز بايکال  در حوزه سياست خارجي مرزي متصور شد؟آيا آقاي اردوغان نمي‌داند که  پايبندي وي و اعضاي دولتش  به مسائل ديني و سرنوشت جهان اسلام بايد خود را در تصميم گيريهاي خرد و کلان اين کشور نشان دهد؟
آنکارا طي سالهاي اخير بارها از سوي اعضاي اصلي ناتو و اتحاديه اروپا تحقير شده است.آِيا حزب عدالت و توسعه موضع منفي نيکلا سارکوزي رئيس جمهور فرانسه را در قبال پيوستن آنکارا به اتحاديه اروپا فراموش کرده است ؟آيا ترکيه فراموش کرده است که آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان چگونه مسئله عضويت ترکيه در اروپا را دستمايه اي براي کسب امتيازات پشت پرده بيشتر از اين کشور قرار داده است ؟آيا راه مواجهه با اين تحقير، ميزباني بخشي از سامانه به اصطلاح دفاعي!ناتو است؟

در نهايت اينکه به نظر مي رسد ترکيه ،تا زماني که دير نشده است نياز به يک دوربرگردان در عرصه سياست خارجي خود دارد .مسلما ادامه وضعيت فعلي منجر به از دست رفتن اعتبار دولت آنکارا در منطقه خواهد شد ،ضمن اينکه کشورهاي غربي نيز در صورت انزواي آنکارا در خاورميانه و جهان اسلام ،ترکيه را در بهترين حالت ممکن به عنوان شريکي حداقلي براي خود خواهند پذيرفت.مسئله اي که به معناي انزواي همه جانبه آنکارا در نظام بين الملل خواهد بود.از اين رو آنکارا بايد بازي در ميان پارادوکسها را پايان داده و با قاطعيت از برخي خطاهاي فاحش خود در عرصه سياست خارجي بازگردد.
 
 قدس:اسرائيل؛ کشتي بي ثبات منطقه

«اسرائيل؛ کشتي بي ثبات منطقه»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي قدس به قلم محمد اسماعيل کوثري است كه در آن مي‌خوانيد؛دامنه اعتراضها در شهرهاي فلسطين اشغالي روز به روز بيشتر مي شود. مردمي که روزي در انديشه «سرزمين موعود» به اسرائيل مهاجرت داده شدند، امروز حتي از ابتدايي ترين حقوق انساني، نيز محروم هستند و از تبعيض نژادي رنج مي برند.

کشتي ثبات خاورميانه مدتي است رو به اضمحلال نهاده و با ساحل آرامش فاصله اي طولاني گرفته است.

اعتراضهاي مردم اسرائيل که روزگاري در لايه هاي زيرين جامعه پنهان مانده بود، اکنون شکل عمومي به خود گرفته و توان آن را دارد که در تل آويو تجمعهاي اعتراض آميز ميليوني برگزار کند. تجمعهايي که به اذعان رسانه هاي غربي هراس سردمداران رژيم صهيونيستي، همانند نتانياهو را در پي داشته است.

اين هراس و نگراني در ميان مخالفان کابينه هم بخوبي مشخص است و آنها نيز اتفاقهاي اخير در اسرائيل را نشانه نارضايتي شديد مردم از عملکرد کلي رژيم مي دانند، تا آنجا که «دانيل بن سيمون» عضو حزب کار در کنيست رژيم صهيونيستي که يکي از چهره هاي مخالف دولت نتانياهو است، با اعلام اينکه جامعه صهيونيستي از سياستهاي نخست وزير اين رژيم خسته شده اند، شدت گرفتن اعتراضها در شهرهاي مختلف سرزمينهاي اشغالي را به وضعيتي مشابه تونس و مصر -که قيام مردمي به سقوط حکومتهاي ديکتاتوري آنها منجر شد- شبيه دانست و گفت، سياستهاي ضعيف نتانياهو به وقوع چنين وضعيتي در اسرائيل منجر شده است.

فاصله طبقاتي و تبعيضهاي شديد بين يهوديان غربي و شرقي، از جامعه اسرائيلي يک جامعه ناهمگون و با قوميتهاي متفاوت و متنفر از يکديگر پديد آورده است، به گونه اي که اکثر مناصب مهم در وزارت خارجه و دولت به يهوديان مهاجر از کشورهاي اروپايي تعلق دارد و اکثر کارهاي دست چندم در اختيار يهوديان مهاجرت کرده از شرق به سرزمينهاي اشغالي است.

اين وضعيت نفرت زيادي را بين يهوديان شرق تبار(سفارديها) و غرب تبار(اشکنازيها) پديد آورده و حتي در رفتار آنها در برابر يکديگر نيز تأثير گذاشته است، لذا در سالهاي اخير ميزان فعاليت «سفارديها» افزايش يافته و آنها خواستار مطالبات اجتماعي بيشتري شده اند.

يک جنبش فکري در اسرائيل معتقد است، صهيونيسم اعتبار اخلاقي يهود را در هم شکسته است. نويسندگان فراصهيونيستي «سفاردي»، افزون بر به چالش کشيدن مباني فکري صهيونيسم، بر تبعيضهاي ناروا در بين طبقات مختلف اجتماعي نيز اشاره دارند. آنها معتقدند اسرائيل حق ايجاد يک دولت يهودي را نداشته است.

در ميان سفارديها حس عميقي از نوعي آسيب ديدگي اجتماعي وجود دارد، آنها نسبت به يهوديان اشکنازي همواره خود را در حال ضعف مي بينند، اما اشکنازيها مدعي اند در تأسيس دولت اسرائيل نقش اصلي را داشته اند و مهاجران اوليه به اسرائيل محسوب مي شوند.

افزون بر اين مشکلات، بايد چالشهاي روزانه اسرائيل در حوزه هاي مختلف را هم در نظر گرفت. تشکيل دولت فلسطيني و تيره شدن روابط با دولت ترکيه بخشي از اين مشکلات است و بي گمان بر دغدغه هاي هر روزه تل آويو افزوده است. اما آنچه مسلم است، همه اين اتفاقها نشان دهنده شرايط بحراني اسرائيلي است که روزي خود را «کشتي ثبات منطقه» مي ناميد.

اين کشتي هم اکنون با روزهاي بحراني روزافزون روبه رو است که تحولات جهان اسلام بي گمان بر روي آن تأثيري دو چندان خواهد گذاشت، زيرا بيش از پيش احساس يأس و سرخوردگي را به مهاجران يهودي سرزمينهاي اشغالي القا خواهد کرد.

حمايت:بیداری ملتهای مسلمان وابعاد حقوقی

«بیداری ملتهای مسلمان وابعاد حقوقی»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي حمايت است كه در آن مي‌خوانيد؛در هفته های اخیر خبرهای متعددی در داخل کشور با عنوان بیداری اسلامی راجع به تحولات برخی کشورهای اسلامی منتشر شده است. در همین راستا چندین نشست و همایش تا کنون در مناطق مختلف کشور برگزار شده , به تازگی هم چنین اعلام شد که همایش سالیانه رایزنان فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور نیز با محوریت موضوع بیداری اسلامی برگزار می شود.

در مجلس شورای اسلامی ،فراکسیونی با عنوان بیداری اسلامی شکل گرفت که برخی اعضای آن اعلام داشته اند 170عضو دارد و قرار است با پیگیری همین فراکسیون و برخی سازمان های دیگر از جمله سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی, سازمان صدا و سیما ودیگران در مورخ26و27 شهریور همایش دیگری در این خصوص با عنوان نخستین همایش بین المللی بیداری اسلامی در تهران برگزار شود.

در همین راستا مشاور اموربین الملل رهبر معظم انقلاب به عنوان دبیر کل همایش بین المللی یاد شده نشست خبری با رسانه ها نیز برگزار کرد و توضیحاتی ارائه نمود.
درفضای سایبری نیز سایت های مختلف به زبان فارسی برای اطلاع رسانی ابعاد بیداری اسلامی ایجاد شده است که برای عموم قابل استفاده است مثلا سایت رحماء به سه زبان را ملاحظه کنید(
www.rohama.org) . همه این تحولات و فعالیت ها بیشتر متمرکز بر ابعاد فرهنگی, سیاسی و تبلیغی موضوع می باشندو کمترابعاد حقوقی تحولات جدید کشورهای اسلامی مورد واکاوی قرار گرفته و می گیرد .

در چند ماه اخیر فقط دو مورد اخباری ملاحظه شدکه حاکی از توجه حقوقی به موضوع بود یکی بیانیه کمیسیون حقوق بشر اسلامی ایران به مناسبت 14 مرداد، روز کرامت انسانی و حقوق بشر اسلامی که با محوریت موضوع خیزش های مردمی ملت های مسلمان منتشر شد و دیگری کارگاه آموزشی یک روزه که در قم به صورت مشترک توسط جامعه المصطفی و کمیسیون حقوق بشر اسلامی با عنوان بیداری اسلامی و حقوق بشر و با حضور جمعی از حقوقدانان و اساتید برگزار گردید.

بدین ترتیب روشن است که توجه به ابعاد حقوقی موضوع اولویت پیدا می کند و بر همین اساس متناسب با مجال محدود یادداشت امروز ستون به سوی عدالت چند نکته در این خصوص تقدیم می شود, امید است اهل فن ابعاد موضوع را به تفصیل مورد بررسی قرار دهند.از حیث حقوقی امروزه برخی اصول پذیرفته شده برای نحوه حکمرانی در سراسر جهان مقبولیت دارند. اصل تفکیک قوا, اصل حاکمیت قانون , اصل پاسخگو بودن مسوولان در قبال عملکردهای خود , اصل ضرورت وجود نظام قضایی مستقل و بیطرف به عنوان تضمین کننده رعایت حقوق مردم, اصل لزوم وجود مطبوعات آزاد و مستقل و هم چنین آزادی فعالیت نهاد های مردم نهاد جملگی چارچوب هایی را مشخص می سازند که حکومت ها لازم است مبتنی بر معیارهای حقوقی مربوط به هر یک از اصول یاد شده کشور خود را اداره کنند.

اولین موضوع قابل بررسی از حیث حقوقی این است که اصولاً در دنیای اسلام ملت ها تا چه اندازه از حکمرانی مبتنی بر اصول حقوقی مذکور برخوردارند؟ آیا حاکمان آنها به حاکمیت قانون , آن هم قانون مبتنی بر وجدان عمومی و اعتقادات دینی مردم پایبند هستند؟آیا تفکیک قوا رعایت می شود ؟آیا قوه قضاییه مستقل و بیطرف تضمین کننده حقوق مردم وجود دارد؟آیا مطبوعات آزاد و مستقل و نهاد های مدنی متنوع امکان فعالیت جدی دارند؟آیا حاکمان کشورهای اسلامی را مردم انتخاب می کنند و حاکمان پاسخگوی عملکردهای خود هستند؟ پاسخ به همین پرسشها ما را با طیف وسیعی ار مباحث حقوقی در خصوص هر یک ازکشورهایی که خیزش های مردمی در آن ها بوقوع پیوسته آشنا می سازد و مشخص می شود که دراکثر کشورهایی که مردم بپا خواسته اند ،در واقع هیچ یک از این معیار های حقوقی مربوط به حکومت کردن قابل قبول رعایت نمی شده است. تبیین دقیق نظام حقوقی هر یک از این کشورها در ابعاد مختلف بهتر مستندات این امر را معلوم می سازد.

نکته دوم قابل بررسی از حیث حقوقی این است که در طول سالها عدم رعایت موازین حقوقی در کشورهای اسلامی , جامعه جهانی و به خصوص کشورهای مدعی رعایت حقوق مردم چه رویکردی داشته اند؟آیا مدافع ملت ها بوده اند؟آیا خنثی بوده یا اینکه برخلاف حقوق ملت ها حرکت کرده اند؟ برای پاسخگویی به این پرسش لازم است عملکرد قدرت های سیاسی دنیا و برخی مجامع جهانی در خصوص هر یک از کشورهایی که بیداری و خیزش عمومی در آن بوقوع پیوست را دقیق ومبتنی بر استناد ومدارک بررسی نمائیم تا مستندات این گزاره واقعی را خوب تبیین کنیم که درتمامی این کشورها سالها قدرت های سیاسی عالم و مجامع جهانی از حاکمان مستبد کشورهای اسلامی حمایت کرده و در واقع به اتکای همین حمایت ها و وابستگی ها بوده که سیاست سرکوب داخلی مردم ادامه یافته است. در این بخش مسوولیت حقوقی هریک از دولت های حامی دیکتاتورها و یا مداخله های متنوع آنها در امور داخلی کشورهای مزبور و استثمار منابع آنها موضوعی است که نیازمند تحلیل دقیق علمی است.

نکته سوم دارای اولویت برای بررسی این است که پس از خیزش های مردمی ملت های مسلمان برای آینده از حیث حقوقی چه باید کرد؟ ابعاد حقوقی قانون اساسی جدید, ابعاد حقوقی نحوه برخورد با مقامات سابق, ابعاد حقوقی تعهدات بین المللی کشورهای مورد نظر , ابعاد حقوق بشری که لازم است مستندسازی شود که قبل از انقلاب یا حین انقلاب از سوی حاکمان مستبد و حامیان آنها چه حقوق انسانی نقض شده است و بررسی حقوقی فرایندهایی که منجر به جبران موثر موارد نقض حقوق بشر شود، جملگی موضوعاتی هستند که برای آینده باید مورد تامل قرار گیرند, بدیهی است اگر در خصوص هر یک از این موارد کار علمی دقیق صورت نگیرد همان قدرت هایی که تا دیروز حامی دیکتاتورها بودند امروزه تغییر رنگ داده و بر امواج سوار خواهند شد و بنام دموکراسی خواهی و یا تعامل با دنیای آزاد قید و بندهای جدید با محتوای حاکمیت مکتب فکری لیبرالیسم بر ملت های از بند رسته خواهندزد.

سخن آخر:
در اینکه خیزش های مردمی در کشورهای اسلامی، قیام در برابر ظلم و ستم است،تردیدی نیست. قیام در برابر ظلم و ستم در اندیشه حقوق اسلامی یک امر واجب شرعی است. در انقلاب های اخیر ملت های مسلمان , همه اقشار ملت در کنار هم خواهان تحول شده اند اعم از اینکه مسلمان باشند یا غیر مسلمان, فلذا در کسب آزادی و ساقط ساختن بساط ظلم همه مشترک بوده وهستند و همین نقطه مشترک آنها در اندیشه اسلامی پشتوانه های فکری عمیق دارد.

فلذا شایسته است مسلمانان به خصوص حقوقدانان کشورهای اسلامی ابعاد حقوقی نگرش اسلامی در خصوص هر یک از پرسش های مطروحه در فرآیند انقلاب های مردمی اخیر را روشن سازند ومبتنی بر رویکردی منصفانه و فراگیر، راهکارهای مناسب برای بهبود امور ارایه کنند تا غیر مسلمانان نیز در این کشورها جذب اندیشه رهایی بخش اسلام و راهکارهای عادلانه آن شوند ونظم آینده مبتنی بر عدالت واقعی سامان دهی شود.

از این منظر،نباید از یاد برد که بررسی ابعاد حقوقی خیزش های ملت های مسلمان و ارایه راهکار های دقیق برای بهره مندی ملت ها در حرکت های آتی خود با اظهار نظرهای تکراری وکلیشه ای وعمدتا تبلیغاتی برای استفاده داخل کشور یا برگزاری برخی نشستهای هزینه بر ولی بی محتوای بدست نمی آید، نیاز به مشارکت اهل فن و کارشناسانی دارد که بررسی تطبیقی نظام های حقوقی را بدرستی واقف باشند هم چنین اندیشه حقوقی اسلام را بدرستی بشناسند و با نگرشی جامع بدور از ادبیات تبلیغی واحساسی، عالمانه در این حوزه تولید فکر و ارایه راهکار نمایند. برای این گونه تلاشها قطعا درنگ جایز نیست.به امید آینده روشن توام با حاکمیت عدالت ومعنویت در سراسر جهان اسلام.

آفرينش:حوادثي تلخ در روزهاي شيرين

«حوادثي تلخ در روزهاي شيرين»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن مي‌خوانيد؛پس از آنکه تعطيلات عيد فطر در کش و قوس نظرات مخالفان و موافقان به تصويب رسيد، فرصت مناسبي ايجاد شد تا اقشار مختلف مردم بسته به توان و فراهم بودن امکاناتشان برنامه اي جهت استراحت و فراغت از يک ماه روزه داري تدارک ببينند و در کنار خانواده به مسافرتي کوتاه اما شيرين بروند.


افسوس که همواره شيريني اين قبيل تعطيلات و مسافرت ها به سبب بروز حوادث و تصادفات جاده اي به کام بسياري از خانواده ها تلخ مي شود و بسياري از مسافران را داغدار مي کند. در همين تعطيلات سه روزه اي که به مناسبت عيد فطر حاصل شد، 452 فقره تصادف فوتي و جرحي در جاده‌هاي کشور به وقوع پيوست که متاسفانه در 69 فقره تصادف فوتي جاده‌اي 90 نفر کشته و در 383 فقره تصادف جرحي نيز 630 نفر مجروح شدند.

آمار تکان دهنده و قابل تامل است که چگونه فقط در سه روز 720 نفر در تصادفات جاده اي کشور کشته وزخمي شده اند. با مشاهده اين آمار به نظر مي رسد حذف تعطيلات بالاي يک روز درکشور به سبب عدم امکانات کافي سفر به صرفه تر و کم هزينه تر از آماري باشد که مخالفان افزايش تعطيلات عيد فطر اعلام مي کردند.

بايد اين سوال را از مسولان کشورپرسيد؛ آيا جان مردم به اندازه افزايش تعطيلات ارزش ندارد که براي آن وقت بگذارند و تدبيري براي جلوگيري از اين حوادث بيانديشند. تاکي بايد در انتظار قانوني جامع براي برخورد با توليد خودروهاي بي کيفيت که امنيت جان سرنشينان را تامين نمي کند، امروز و فردا کنيم؟ تا کي بايد آمار کشته هاي ما پس از وقوع حادثه و در انتظار براي رسيدن اورژانس و يا در مسير انتقال به بيمارستان به سبب کمبود امکانات و تجهيزات افزايش پيدا کند؟ تا کي قرار است علل وقوع اين حوادث به توپي تبديل شود و در زمين مسولان و نهادها پاس کاري شود؟ چرا...؟!

اما روي سخن خود را بايد به مردم عزيز هم قرار دهيم که قربانيان اصلي اين حوادث هستند، چرا با بي دقتي و يا عجله در طي مسيري که نهايتا 30 دقيقه تفاوت زماني دارد زندگي و اوقات خوش را براي خود و ديگران به کابوسي دردناک تبديل مي کنيم.

در چنين شرايطي هيچ ناظر و هيچ امداد رساني نمي تواند دلسوزتر از خود انسان عمل کند پس بهتر است با افزايش ضريب دقت و حفظ نکات ايمني کم و کاستي هاي موجود را جبران کنيم تا بيش از اين چنين حوادث تلخي دامن گير جامعه نگردد.

نمي توان بروز چنين حوادثي را به گردن فرهنگ رانندگي مردم انداخت چون با افزايش سطح آموزش و اقدامات نظارتي که در چند سال اخير توسط راهنمايي و رانندگي صورت گرفته آمار تخلفات راننگي بسيار کاهش يافته است. هرچند با زحمات پليس راهنمايي و رانندگي آمار تلفات نسبت به سال هاي گذشته کمتر شده اما به هيچ عنوان نمي توان توجيهي براي وقوع 720 کشته و زخمي در سه روز پيدا کرد.

مردم سالاري:اقتصاد اردوغان ديپلماسي داود اوغلو

«اقتصاد اردوغان ديپلماسي داود اوغلو»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم  علي ودايع است كه در آن مي‌خوانيد؛الحمدلله  که جن وپري هاي سريال هاي ماه رمضان  عاقبت  به خير  شدند  و دل  مشغولي  مردم با نيکي و خوشي  در روزهاي  پرالتهاب  جهان پايان  يافت. اما آسمان سياست و اقتصاد ايران روزهاي  غبارآلودي را تجربه  مي کند. دامداران  گاوهاي  خود را  سلا خي مي کنند تا محصولا ت  لبني  پرواز قيمت داشته باشند و برخي چشم  انتظار  شيرخشک  وارداتي چين باشند.

برخي نسبت به بالا بردن سطح انتظارات مردم و وعده هاي غيرقابل  عمل  انتقاداتي  را مطرح مي کنند. آنها نگران افزايش  افسار گسيخته  انتظارات  مردم از حکومت و در نهايت  سرخوردگي  آنچه که طلب مي کنند هستند; پديده اي که در نهايت متاسفانه موجب  دلسردي  مردم از دولت  خواهد شد.

درگير و دار تعطيلي  برخي واحدهاي توليدي، وعده 2/5 ميليون  شغل نقل  تاييدها  و تشکيک ها شده است. جالب اينجاست که  واردات   بي رويه،  محصولا ت  داخلي  را آزار  مي دهد. پس از اقتصاد و وعده هاي اقتصادي، دستگاه  ديپلماسي  دولت دهم،  رکورددار   انتقادات است. ظرف  چند  سال گذشته   دستگاه  ديپلماسي  اقتداري  که لا زم  بود را  در پروژه هاي مختلف از خود نشان  نداده است. 

البته  در پرونده  اتمي ايران توانست سياست هاي کلا ن  ايران اسلا مي را به پيش ببرد. پس از عزل منحصر به فرد منوچهر متکي و پيش از آن که زمزمه توجه جريان انحرافي به اين وزارتخانه استراتژيک مطرح شود، باغ ملي تهران را يخبندان و بوران فراگرفته بود. منتقدين ديپلماسي دولت مي گويند پس از آغاز سقوط دو مينويي ديکتاتورهاي عربي، تهران عليرغم دشمني ديرينه با ديکتاتورهاي عرب نتوانست گوي رقابت را از غربي ها بربايد.

گفته شده سفارتخانه هاي ايران در برخي کشورهاي جهان دچار رکود شده اند. انتقادات تا جايي پيش رفته است که خبرنگار اعزامي صداوسيما در ليبي با اشاره به تعطيلي سفارت ايران در طرابلس مي نويسد: «سفارت ايران تو طرابلس 6  ماهه تعطيله، همه دنيا فعال شدن، اين خوش نشين ها رفتن زير پتو!» دستگاه ديپلماسي در مقابل انتقاداتي که گاه تند و گزنده  هم هستند به انعکاس فعاليت هاي خود در رسانه هاي بيگانه اي استناد مي کند که نه اخم آنها براي ما مهم است و نه  تمجيد آنها، گرچه برخي مطالب آنها هم قابل تامل است اما به هيچ وجه قابل اتکا نيستند. 32 سال از انقلا ب اسلا مي ايران به رهبري امام خميني (ره) و بيش از دو دهه از هدايت مقام معظم رهبري مي گذرد; در طول اين سالهاي پرفراز و نشيب نظام توانسته کوله باري از تجربه هاي گران بها را کسب کند.اما از اين تجربيات، گاه به خوبي استفاده نشده است.

 برخي از مردان پاستور  خود را فاتح مي دانند در حالي که بسياري از موفقيت هاي آنها در داخل و خارج ايران مرهون نظام جمهوري اسلا مي است نه نام افراد. در همسايگي ايران از سال 2002 مردي به قدرت رسيد که ميراث آتاتوک  و ژنرال هاي ضد اسلا م را مقابل خود مي ديد. در آن برهه ترکيه بدترين بحران اقتصادي را تجربه مي کرد و بانک هاي اين کشور ورشکسته بودند، ليره ترکيه روزانه شاهد افت ارزش 5 درصدي بود و کسري بودجه آنکارا به صورت عمودي بالا  مي رفت.

سياستمداران نخبه حزب عدالت و توسعه با مکانيسم هوشمندانه، اصلا حات مالي ايجاد کردند که بانکهاي ترکيه به رقيب غول هاي اروپايي بدل شوند. بدهي ترکيه از 75 درصد به 41 درصد توليد خالص داخلي کاهش يافت، سرانه درآمد به ازاي هر شهروند 3 برابر شد و ترکيه بازارهاي رنگارنگي را به تسخير خود در آورد. تورم همسايه ايران به زير 10 درصد رسيد و به عنوان سومين اقتصاد نوظهور جهان عرض  اندام کرد تا ترکيه با سرانه 25 هزار دلا ر جزو ده اقتصاد برتر جهان شود.

نکته جالب اينجاست که در ميان رکود اقتصاد جهاني، رشد اقتصادي ترکيه از 11 درصد هم عبور کرده است، رخدادي که تا يک دهه پيش، به يک طنز شباهت داشت تا يک واقعيت اقتصادي. اردوغان سياست از  سياست منفعت طلبي خاصي براي ترکيه پيروي کرد تا امروز آنکارا به عنوان يک بازيگر استراتژيک در خاورميانه حرف هاي زيادي براي گفتن داشته باشد.

داود اغلو به عنوان يک ديپلمات کاريزماتيک در کنار اردوغان آنقدر ديپلماسي ترکيه را داغ کرد که در تحولا ت سياسي در راستاي منافع اقتصادي آنکار دخالت کرد. ترک ها در انديشه احياي امپراتوري عثماني با وفاداري به برخي اصول آتاتوک به همه جاي دنيا سرک مي کشند.

آنها سعي بر ايفاي نقش پررنگ دارند. در مقابل رژيم صهيونيستي مي ايستند به گونه اي که حتي از ورود به جنگ با تل آويو واهمه اي ندارند همزمان در يک حرکت زيگزاگي در کنار غرب ايستاده و خاک خود را براي استقرار پدافند ضدموشکي ناتو در اختيار آنها قرار مي دهند; هرچند که به چنين اقدامي به نوعي خيانت محسوب مي شود.

اگرانتقادي به دستگاه ديپلماسي وارد مي شود، اگر ايرادي به واردات افسارگسيخته گرفته مي شود، اگر نگراني هايي براي انحراف در مسير نظام جمهوري اسلا مي مطرح مي شود، اگر نسبت به بروز اتفاقات ناگوار در آينده هشدار داده مي شود، اگر بر لزوم واقع بيني و عبور از خوش بيني افراطي سخن به ميان ميآيد به دليل اين است که امروز در جهان و به خصوص خاورميانه رقابت ميلي متري است و يک ثانيه غفلت به منزله کيلومترها عقب ماندن از رقبا است.

دنياي واقعيت تابع آنچه بر روي کاغذ به رشته تحرير درميآيد نيست بلکه تابع حقايق در هم تنيده اقتصاد و سياست است که بايد در درجه اول نفع آن نظام و حکومت در نظر گرفته شود نه نفع گروه و حزب خاص که با منافع ملي در تضاد است.

تهران امروز:پايان محتوم گروهك پژاك!

«پايان محتوم گروهك پژاك!»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي تهران امروز به قلم حسام‌الدين كاوه است كه در آن مي‌خوانيد؛گروهك تروريستي پژاك در كمال نوميدي از نيروهاي مسلح ايران تقاضاي آتش‌بس كرده است. در مقابل سخنگوي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به درستي اعلام كرده است كه اعلام آتش‌بس با گروهك پژاك مفهومي ندارد.

اما پيش از آنكه به بررسي بن‌بستي كه پژاك دچار آن شده است بپردازيم، لازم است خاستگاه گروهك پژاك روشن شود. در دهه 60 گروهك‌هاي محارب گوناگوني از قبيل حزب منحله كومله، حزب منحله دموكرات كردستان، گروهك اشرف دهقاني، گروهك‌هاي چپ و گروهك منافقين در كردستان جولان مي‌دادند و زندگي را بر مردم اين منطقه تنگ و تلخ كرده بودند. با مجاهدت‌هاي فراوان نيروهاي انتظامي و نظامي و به ويژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، اين گروهك‌ها يكي پس از ديگري دچار فرسايش نيرو شده و تلفات بسياري بر جاي گذاردند تا جايي كه ديگر توان عمليات تروريستي از آنان تقريبا به طور كامل سلب شده بود.

اما پس از اشغال خاك عراق توسط نيروهاي اشغالگر آمريكايي و هم‌پيمانانش، گروهكي به نام پژاك شكل گرفت كه دست‌آموز سازمان سيا و نيروهاي ويژه تروريستي ارتش آمريكا بود.

اهداف تشكيل گروهك پژاك عبارت بودند از:

1ـ عطف توجه جمهوري اسلامي ايران از عراق به موضوع ناامني‌هاي ايجاد شده در مرزهاي غربي.

2 - ايجاد شبكه‌هاي تروريستي و تاثير بر افكار عمومي ايران به‌ويژه اهالي شريف كردستان مبني بر اينكه ايران توان دفاعي و تامين امنيت مرزهايش را ندارد.

3 - ايجاد ابزاري براي چانه‌زني‌هاي سياسي در مذاكرات احتمالي آمريكا با ايران كه به مثابه برگ برنده‌اي در دست آمريكا به كار گرفته شود.

اما گروهك پژاك نارس و ناقص زاده شد چرا كه آمريكا و ماموران اطلاعاتي و تحليلگرش نمي‌دانستند فضاي اجتماعي و سياسي ايران و به تبع آن كردستان ايران تغيير كرده است و مردم از هرگونه حركت مسلحانه كه موجب ناامني شود، نه‌تنها حمايت نمي‌كنند كه ابراز انزجار و نفرت خود را آشكارا نشان خواهند داد.

در سناريوي موجود گروهك‌هاي محارب پيشين كه توان رزمي خود را از دست داده‌اند، با مهاجرت به غرب و رويكرد به روش‌ها و تاكتيك‌هاي جنگ نرم و جنگ فرهنگي ـ سياسي در عمل بخش نرم‌افزاري نبرد همه‌جانبه آمريكا و اسرائيل با ايران را تشكيل مي‌دهند، اما آنچه كه از پژاك انتظار مي‌رفت، برآورده نشد و پژاك تبديل به دار و دسته‌اي جنايتكار شد كه به اصطلاح روي دست آمريكا مانده است و نمي‌داند با آن چه كند. چه پژاك نه تنها نتوانسته ماموريت‌هايش را به نحو مطلوب به انجام برساند بلكه هم‌اكنون دچار تلفات شديد و ريزش نيرو شده است. اكنون درمي‌يابيم كه درخواست مذبوحانه پژاك براي برقراري آتش‌بس چه معنايي دارد. در حقيقت پژاك دنبال آن است كه زمان بخرد تا خود را بازسازي و بازآرايي كند وگرنه اربابان آمريكايي ديگر به آنان اعتماد و توجهي نخواهند داشت.

از سوي ديگر سپاه پاسداران انقلاب اسلامي نه تنها در نقاط مرزي كه در عمق استراتژيك پژاك يعني پايگاه‌هاي استقرار و آموزش نيروها، افراد خود فروخته و فريب‌خورده آنان را راحت نمي‌گذارد و آتش سنگين توپخانه‌هاي سپاه تمامي قرارگاه‌هاي پژاك را زير گلوله‌باران گرفته است. واقعيت اين است كه پژاك به پايان و سرانجام محتوم خويش نزديك مي‌شود. استحاله در درون غرب!   
 
ابتكار:جان آدمي ارزش يافته يا صرفاً شتر گران شده است!؟

«جان آدمي ارزش يافته يا صرفاً شتر گران شده است!؟»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم سيدعلي محقق است كه در آن مي‌خوانيد؛شش ماه از سال 1390 گذشته است و هنوز برنامه‌ريزان قضايي و فقهي و اقتصادي کشور نتوانسته‌اند بر روي تعيين قطعي نرخ ديه توافق کنند. مسئولان قضايي کشور متولي اصلي تعيين اين نرخ محسوب مي‌شوند. آنان اوايل امسال نرخ ديه را با اعمال تغيير کوچکي در مبناي محاسبه و لحاظ‌کردن نرخ معمول تورم تا 100درصد افزايش دادند تا در سالي که همه ارقام و مبالغ و نرخ‌هاي اقتصادي، سوار بر آسانسور در حال صعود هستند، ديه فرد مسلمان نيز به‌يکباره از 45ميليون تومان به 90ميليون تومان برسد. اعلام اوليه اين نرخ به‌ناگهان مسئولان اقتصادي، برنامه‌ريزان و فعالان صنعت بيمه و حمل‌ونقل و به تبع آن مردم کوچه و بازار را به‌شکل بي‌سابقه‌اي غافلگير کرد. واکنش‌ها آن‌چنان تند بود که به‌سرعت خبرهاي رسمي و غيررسمي از متوقف‌شدن اعلام اين مصوبه و تلاش و رايزني سران قوا براي تعديل آن حکايت کرد.

سير چانه‌زني بر سر تعيين قيمت نهايي يک فرد مسلمان زبان‌بسته تا کنون شش ماه زمان برده است. روزي سخنگوي قوه‌قضاييه از تغييرنکردن نرخ 90ميليوني سخن مي‌گويد و فرداي آن روز، وزير دادگستري از برقراربودن نرخ پيشين تا اطلاع ثانوي خبر مي‌دهد. اين بلاتکليفي در حالي دنباله‌دار شده که به اعتبار قوانين مبتني بر فقه اسلامي، نرخ ديه در کشور مبناي حقوقي بسياري از تصميمات کوچک و بزرگ قضايي و محاسبات و برنامه‌ريزي‌هاي خرد و کلان اقتصادي محسوب مي‌شود.

باوجود اهميت نرخ‌هايي از اين دست، اينجا ايران است و به گواهي تجربه، در اين سرزمين مي‌توان نيمي از يک سال را بدون تعيين تکليف چنين شاخص مهمي سر کرد و آب از آب تکان نخورد. مي‌توان يک سال بدون اعلام نرخ رشد اقتصادي، بر اقتصاد کشور اعمال حاکميت کرد. مي‌توان بودجه ساليانه کشور را که پايه برنامه‌ريزي ساليانه اقتصاد کشور است، به‌جاي پاييز، در آخرين روزهاي سال به مجلس داد و در ماه دوم يا سوم سال تصويب و ابلاغ کرد. مي‌توان يک‌شبه نرخ تورم را بالا و پايين و سپس محرمانه کرد و خيلي از اين «مي‌توان»هاي ديگر را هم مي‌توان انجام داد، بدون اينکه اتفاق بيفتد!

هرچند هنوز هم رايزني‌هاي مخالفان و موافقان ديه 90ميليوني در پشت پرده و اظهارات کارشناسي دو طرف بر روي پرده جريان دارد، اما شواهد حاکي از آن است که متولي اصلي تعيين نرخ ديه، بر افزايش 100 درصدي آن براساس «نرخ متوسط 100نفر شتر» و نه «نرخ حداقلي شتر» اصرار دارد. علاوه‌براين، قانون مبتني بر فقه اسلامي، دست برنامه‌ريزان را براي تغيير در نحوه محاسبه نرخ ديه بر مبناي نرخ شتر، گاو، گوسفند، مسکوک طلا و نقره و... تا حدود زيادي باز گذاشته است.

در همه سال‌هاي ماضي، همواره نرخ شتر مبناي محاسبه ديه بود و اکنون که با ثابت ماندن تعداد شترها، نرخ هر نفر انسان 100درصد افزايش يافته، اولين سؤالي که به ذهن هر فرد خطور مي‌کند، اين است که از نگاه مسئولان قضايي در اين معادله، جان آدمي ارزشي دو برابري يافته يا نه صرفاً قيمت شتر گران شده است!؟

گفتني است در سال 75 نرخ ديه حدود 4ميليون تومان و در سال 80 حدود 10ميليون تومان بوده است. مقايسه روند افزايش نرخ ديه در 15سال گذشته نشان مي‌دهد که تاکنون در هيچ سالي اين نرخ با افزايش 100درصدي مواجه نبوده و در اکثر مواقع ميزان رشد ديه کمتر از 20درصد بوده است. برهمين‌اساس است که منتقدان، فارغ از مباحث فقهي و حقوقي مرتبط با نحوه محاسبه اين نرخ، هشت‌برابري شدن آن‌ در مقايسه با سال 80 و دوبرابري شدن آن در مقايسه با سال گذشته را برنمي‌تابند.

اگر نيم‌نگاهي نيز به نرخ رسمي 15تا16درصدي تورم بيندازيم که توسط مسئولان بانک مرکزي اعلام مي‌شود، به‌راحتي مي‌توان چنين استدلال کرد که يک جاي محاسبات مي‌لنگد و ابهامي ديگر عيان مي‌شود: يا نرخ ديه به دور از واقعيت است يا نرخ واقعي تورم چيز ديگري است که بر ما پوشيده است! علي‌الخصوص که در يک‌ساله اخير، نرخ برق و گاز و بنزين و آب، افزايش‌هايي از 50تا400درصدي را تجربه کرده است.

حال اگر نرخ ديه هر فرد مسلمان نيز به‌يکباره دچار تورم 100درصدي شده باشد، مي‌توان اين‌گونه استدلال کرد که اجراي طرح هدفمندي يارانه‌ها و حذف يا کاهش يارانه برخي از اقلام اساسي، خواه‌ناخواه حتي بر قيمت نفري هر انسان هم اثر گذاشته يا شايد نرخ ديه انسان نيز پيش‌ازاين يارانه داشته و اکنون حذف شده است.

نکته مهم ديگر اين ماجرا اين است که مسئولان قضايي در حالي بر دوبرابري‌شدن نرخ ديه تأکيد مي‌کنند که از يک‌سو مدام از لبريز شدن زندان‌ها از بدهکاران ديه و نيز روند افزايشي تصادفات منجر به مرگ و جرح در جاده‌هاي کشور سخن مي‌گويند و مکرراً درباره اين دو معضل قضايي و انتظامي هشدار مي‌دهند و از سوي ديگر گفته مي‌شود که بيمه‌ها به دلايلي کاملاً منطقي، زير بار مابه‌التفاوت بين 30تا45ميليوني افزايش ديه‌هاي ناشي از حوادث و تصادفات نخواهند رفت.

کنار هم قراردادن اين دو متغير ساده، اين نتيجه بديهي را به دنبال دارد که چه بخواهيم، چه نخواهيم، اين نرخ ديه 90ميليون توماني علاوه‌بر انباشته کردن پرونده‌هاي قضايي در دادگاه‌ها و لبريزتر کردن زندان‌هاي کشور از بدهکاران ناتوان و توانا، عرصه عمومي جامعه را دچار چالش‌هاي متعدد اجتماعي و اقتصادي خواهد کرد...

دنياي اقتصاد:اقتصاد و رسانه ملي

«اقتصاد و رسانه ملي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم محمود اسلاميان است كه در آن مي‌خوانيد؛توسعه برق‌آساي شبكه‌هاي اطلاع‌رساني و امكانات ساده دسترسي به آنان بايد تغييري در نگرش مسوولان ايجاد كرده باشد. محدوديت‌هاي اعمال‌شده در فضاهاي اطلاع‌رساني به گونه‌اي پاك كردن صورت‌مساله است و نمي‌تواند كارآيي لازم را ارائه دهد.

اساس انقلاب مقدس اسلامي بر مبناي استقلال و آزادي بوده و خواهد بود. در چنين سيستمي حق مردم دانستن است. رهبر معظم انقلاب اسلامي در ايام ماه مبارك رمضان با حوصله مثال‌زدني، اقشار گوناگون جامعه را اعم از فرهنگي، دانشجويي، اقتصادي و ... ملاقات كردند و به بيان ديدگاه‌هاي خويش پيرامون مسائل جامعه پرداختند. ايشان در ملاقات با دولت محترم فرمودند: تنها جهت‌گيري صحيح در قبال انتقادات، رويكرد توجيه‌كننده و تبيين‌كننده است و اضافه كردند: در جلسات عمومي با مردم صحبت كنيد و به پرسش‌ها و ابهامات پاسخ دهيد تا اين مسائل در رسانه‌ها نيز پخش و مسائل روشن شود كه در اين صورت غرض‌ورزي و غرض‌ورزان به جايي نمي‌رسند.

براي مردم، معيشت آنان و اشتغال جوانان از اولويت‌هاي مهم است. مسائلي همچون رشد اقتصادي، تورم و ميزان بيكاري، از شاخص‌هايي است كه بيان‌كننده كارآمدي نهادهاي كشور بوده و مورد توجه خاص مردم است.در اين مقوله دو نكته حائز اهميت است.

1- شنيدن آمارهاي متناقض از سوي دولت محترم، كارشناسان اقتصادي و نهادهاي بين‌المللي ايجاد سر درگمي و نااميدي مي‌كند.

2- غرب، اقتصاد كشور را هدف قرار داده است. روشن است كه در كنار تمهيدات سخت‌افزاري از مقوله جنگ نرم نيز استفاده برده و خواهد برد. در اين ميان تعامل في‌مابين نخبگان و دولتمردان مي‌تواند تا حد زيادي به هم‌افزايي بخش‌هاي گوناگون جامعه كمك كند. از طرف ديگر اين‌گونه مباحث نياز به روش و نظام‌نامه‌هايي دارد كه از آن انتظار خروجي مثبت فراهم شود.

بايد بپذيريم دوره،‌ دوره اقناع است. بدون ترديد هر آنكه در اين خاك مقدس زندگي مي‌كند نمي‌تواند جز به اعتلا و آبادي و عزت ميهن اسلامي فكر كند. مردم ايران نشان داده‌اند در سخت‌ترين شرايط حامي ميهن خود بوده‌اند، حال پرسش از بزرگ‌ترين و كارسازترين رسانه كشور؛ يعني رسانه ملي است كه آيا تكليف خود را در باب ديدگاه‌هاي مقام معظم رهبري پيرامون توسعه فضاي بحث و نقد پيرامون مهم‌ترين مساله كشور؛ يعني اقتصاد انجام داده است يا نه؟ بدون شك رسانه ملي تلاش زيادي در جهات مختلف داشته است؛ ليكن آيا موضوع اقتصاد و معيشت مردم كمتر از مساله‌اي مثل فوتبال يا ورزش اهميت دارد؟

نمي‌خواهم منكر اهميت برنامه‌هاي خوب ورزشي كشور شوم. از اتفاق مي‌خواهم با توجه به دامنه و اثرگذاري برنامه‌اي چون 90، خواستار پرداختن به اقتصاد در قالب چنين متدولوژي باشم. بدون شك برنامه 90 باعث شفاف‌سازي مسائل فوتبال كشور، توسعه سلامت در قضاوت‌ها و فرهنگ‌سازي بسيار گسترده‌اي شده است.

سطح مخاطبين اين برنامه واقعا عجيب و بي‌نظير است و حاكي از علاقه آحاد مردم به شفاف‌سازي است.اينك با توجه به فرمايشات مقام معظم رهبري در ديدار مسوولان دولتي و تاكيدات ايشان بر تعامل نخبگان با دولتمردان انتظار مي‌رود رسانه ملي با اين انتظار برخوردي منطقي داشته باشد.ما بايد به مردم اعتماد داشته باشيم، در شرايطي كه ده‌ها سايت و ايستگاه ماهواره‌اي به صورت شبانه‌روزي آنچه خود مي‌خواهند مي‌گويند، بجا است مديران محترم صدا و سيما در موضوع مهم اقتصاد، همچون ورزش و هنر، زمينه‌اي براي بحث‌هاي كارشناسي و نقدهاي دلسوزانه فراهم سازند تا هم دولتمردان بتوانند ديدگاه‌ها و اقدامات خويش را بيان كنند و هم نخبگان و كارآفرينان امكان ارائه نظرات خود را در يك فضاي منطقي بيابند.اعتماد با ابهام حاصل نمي‌شود، اعتماد با بيان حقايق با توجه به نقاط ضعف و قوت به دست مي‌آيد.


ارسال به دوستان
وبگردی