نقدی بر خودشیفتگی تاریخی انسان ایرانی
عصر ایران ورزشی، هومان دوراندیش - گذشت زمان تاثیر چندانی در شیوه حرف زدن میروسلاو بلاژویچ نداشته است. او هنوز به همه چیز امیدوار است و سعی می کند با سن بالای خودش به جوان ها امید بدهد. ظاهراً چیرو از بازگشت به ایران خیلی خوشحال است.
وی در گفتگو با روزنامه گل در این باره می گوید: " من واقعاً از ایرانی ها تشکر می کنم که دوباره به من اعتماد کردند. می خواستم هر چه سریعتر یک تیم پیدا کنم و خوشحالم که دوباره به ایران برگشته ام. من دوستان زیادی در ایران دارم. "
چیرو در پاسخ به این سئوال که آیا کروات ها می توانند به فوتبال ایران کمک کنند، می گوید: " بله، آن ها می توانند. تاریخ شناسان می گویند اصلیت کروات ها ایرانی است و فکر آن ها خیلی به هم نزدیک است. این طبیعی است که مربیان کروات زیادی در ایران حضور داشته باشند. اصلاً رگ و ریشه ما ایرانی است. من دوباره به اصل خود بازگشته ام ... حتی در کرواسی مرا " ایرانی " صدا می زنند. "
بلاژویچ خودش را بهترین مربی کروات تاریخ فوتبال ایران می داند و در این باره می گوید: " دستیار من شما را به ایران برد و ایران را به رتبه بیستم رنکینگ فیفا رساند! "
این شیوه حرف زدن بلاژویچ، بویژه تاکیدش بر اصالت ایرانی کروات ها، به خوبی نشان می دهد که او نیک دریافته است که ایرانی ها قومی ستایش پسندند. او قطعاً در دوران قبلی حضورش در ایران، دریافته است که ما ایرانی ها از بام تا شام مشغول تکریم و تجلیل خودمان هستیم و دائماً به افتخارات تاریخی از دست رفته مان، می نازیم.
هر چند که بخش بلندی از تاریخ ایران زمین به تارج رفته است و مردم این سرزمین نیز غالباً اهل تاریخ خواندن نیستند و از مقاطع تاریخی درخشان ایران باستان و ایران اسلامی ( تا پیش از حمله مغول ) چیز زیادی نمی دانند، ولی پربیراه نیست اگر بگوییم ایرانی جماعت همین که به انسان غیرایرانی می رسد، به یاد کوروش و تخت جمشید و ابن سینا و خیام و مولانا می افتد.
همه به یاد دارند که جواد خیابانی در گزارش بازی ایران و استرالیا، بعد از اینکه یک تماشاگر استرالیایی تور دروزاه ایران را از جای درآورد، به قدمت 120 ساله کشور استرالیا اشاره کرد تا مگر از این طریق ملت استرالیا را تحقیر کند. تحقیر ملت استرالیا آن هم با تاکید بر عمر کوتاه کشور استرالیا، صرفاً بابت عملکرد نامتعارف یکی از استرالیایی های حاضر در ورزشگاه، در حالی صورت گرفت که تماشاگران ایرانی بارها و بارها در ورزشگاه آزادی، رفتارهایی غیراخلاقی از خود بروز داده اند. اما خیابانی و امثال وی در چنین مواقعی به یاد قدمت دور و دراز ایران زمین نمی افتند و رفتار نابهنجار یک تماشاگر فوتبال را به مسائل تاریخی و عمر تمدن ایرانیان گره نمی زنند. پس چرا جواد خیابانی در دیدار با استرالیا چنان حرفی زد؟ برای اینکه او مبتلا به نوعی ناسیونالیسم کور و افراطی است.
باری، ناسیونالیست جماعت که معتقد است " هنر نزد ایرانیان است و بس"، و از پس عینک تحقیر به عالم و آدم بویژه اعراب همسایه می نگرد، هر حسنی که داشته باشد، عیب بزرگ ستایش پسندی را هم دارد. هم از این روست که جماعت ناسیونالیست، دائما بر طبل افتخارات تاریخی ایران زمین می کوبد، بدون اینکه لختی بیاندیشد که چرا دیگران پیش رفتند و ما عقب ماندیم.
بسیاری از ما ایرانیان، سال هاست که گرفتار این گمان باطلیم که فوتبال ایران برتر از فوتبال سایر کشورهای آسیایی است. حضور دائمی ژاپن و کره جنوبی در جام جهانی، صعود عربستان و ژاپن به مرحله یک هشتم نهایی جام جهانی ( در جام های 94 و 2002 )، حضور شش باره عربستان در فینال جام ملتهای آسیا ( در هشت دوره گذشته )، رشد چشمگیر فوتبال کشورهای عربی کوچک و سایر تحولات فوتبال آسیا، هیچ کدام نمی توانند آن نظر افراطی و ناسیونالیستی را تغییر دهند و به کسانی که از برتری فوتبال ایران در آسیا دم می زنند، بقبولانند که این پندار، چیزی بیش از افسانه ای به تاریخ پیوسته نیست.
عقده گشایی های تاریخی، از دیگر ویژگی های ناسیونالیست های افراطی است. شاید خیلی ها به خاطر داشته باشند که جواد خیابانی در بازی رفت ایران و عربستان در ورزشگاه آزادی، در مرحله راهیابی به جام جهانی 2002، بعد از اینکه عربستان 2 بر صفر از ایران عقب افتاد، بند از پای دلش برداشت و ندا در داد که: " عربستان امروز در حد و اندازه یک تیم روستایی ظاهر شد. "
چرا خیابانی چنین حرفی زد؟ زیرا از موضع ایرانی گری افراطی اش، از اعراب – که مسلمان اند و علی القاعده باید برادران دینی ما محسوب شوند – متنفر بود و با این جمله در پی گشایش کوهی از عقده های فوتبالی و تاریخی و تمدنی بود. البته اگر در زمان بیان آن جمله، عقیده خیابانی تحت تاثیر عقده هایش قرار نمی گرفت، چنان سخنی را بر زبان جاری نمی کرد؛ زیرا تشبیه پیروزی درخشان ایران در برابر عربستان به پیروزی در برابر " یک تیم روستایی "، تحقیر تیم ملی ایران را نیز در بر دارد. یعنی خیابانی می خواست فوتبال عربستان را تحقیر کند، اما ناخواسته چوب تحقیرش را بر سر فوتبال ایران را نیز فرود آورد.
باری ستایش پسندی مفرط بسیاری از ما، سبب شده است که میروسلاو بلاژویچ چنین مواجهه ای با افکار عمومی جامعه ایران داشته باشد. مدعی شود که در وطنش او را " ایرانی " می خوانند و کروات ها رگ و ریشه کروات ها ایرانی دارند و بنابراین فکر آنها به فکر ایرانیان نزدیک است و ...
ادعاهای شگفت انگیز بلاوژیچ و بیان مبالغه آمیزش در باب ایران و ایرانی، آیا واقعاً سخنانی است که این پیرمرد زیرک در خلوت خود با نزدیکان کرواتش نیز بیان می کند؟
در واقع بلاژویچ در همان طریقی گام نهاده است که ما رهرو پایدار آنیم. ما معمولاً در برابر هم زبان به تمجید یکدیگر می گشاییم و نان کلاممان را در روغن انواع تعارفات مبالغه آمیز فرومی بریم و در پشت سر هم چنان سخنانی درباره یکدیگر می گوییم که " مسلمان نشنود کافر مبیناد. "
بی آنکه بخواهیم بلاژویچ را به بدگویی از ایرانیان در پشت سر آنها متهم کنیم، باید بگوییم که او لااقل نیمی از اخلاق عمومی ما را فراگرفته است: تعریف و تعارف های مبالغه آمیز از فرهنگ و تمدن و انسان ایرانی.
این ادبیات شاید برای خیلی از مخاطبان بلاژویچ و همانندان او – که خود ما هستیم – خوشایند باشد، ولی در نهایت ما را همچنان در بند ستایش پسندی مفرط، تملق گویی های شگفت انگیز، فقدان صراحت، تعارفات غلوآلود و نهایتاً اشتغال دائمی به رذیلت غیبت کردن و " بدگویی های در پشت سر " باقی نگه خواهد داشت.
مادامی که با تحسین پسندی های فردی و خودشیفتگی های جمعی و تاریخی مان، خواسته یا ناخواسته، باب گفتارها و نوشتارهای انتقادی را می بندیم، باید پدیده " تملق در پیش رو و غیبت در پشت سر " را نیز تحمل کنیم. نتیجه منطقی این وضعیت، فقدان شناخت روشن ما از آراء و عقایدی است که دیگران ( چه هموطن و چه غیرهموطن ) در قبال ما دارند. پس چه جای تعجب که در پیرامون خود با لبخندهای مشکوک و گاه سرشار از نفرت مواجه شویم. به قول سهراب سپهری: پشت لبخندی پنهان هر چیز.
این گونه است که جهان انسان ایرانی، جهانی می شود که فروغ فرخزاد به زیباترین شکل ممکن آن را توصیف کرده است: " این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمی است / که همچنان که تو را می بوسند / در ذهن خود طناب دار تو را می بافند. "
این مطلب کجایش دفاع از عربستان بوده؟ این مطلب می گه الکی خودمون رو بزرگ جلوه ندهیم. واقع بین باشیم و الا دیر نخواهد بود زمانی که ببینیم بورکینافاسو هم از ما جلوتر زده و ما هنوز در توهم و خود برتر بینی غرقه ایم!!!
این مطلب نه تنها آبرو بری از ایران نیست که تلاشی عمیق برای حفظ آبروی ایران است از دست خدعه ها و غرورها و ...
تاریخ رو کرده بهانه نظرات خودش!....
فقط دوست عزیز نوشتن چنین مقاله ای نیاز به تحقیق میدانی بسیار گسترده آنهم در خود کشورهایی که از آن نام بردید داره!!!......نه صرف استفاده از تخیل و سفر مجازی!!!!!!!!!!!
طنرهای شما هم درباره کشورهای بزرگ و کوچک عربی خاورمیانه هم چه از نظر فرهنگی اجتماعی بویژه ورزشی جالبه.....
فقط ورزشی رو می گم!:
از قطر با 11 بازیکن غیر قطری در تیم ملی و کشورهای کوچک عربی با نیروی کار متخصص و غیر متخصص خارجی بگذریم...
همین عربستان به عنوان مهمترین رقیب عربی ایران جام جهانی 2002 آلمان که شما ادعای درخشش رو می کنن از آلمان 8 گل خورد....
هنوز چند ماه از باخت 5-0 تیم ملی عربستان جلوی ژاپن و چند روز از باخت 3-1 جلوی استرالیا در خانه نمی گذره...
اما عربستان یکی از قدرت های آسیا هست و خواهد بود..
رئیس!...ملاک قدرت کشورها در فوتبال چند عدد آخر بازی تیم ها نیست..
الآن چند ساله با هر بهانه ی عجیبی تیم ملی کره جنوبی رو می کوبید روی سر ایران
در حالی که حتی فقط 1 شکست سنگین در بازی رسمی جلوی این کشور در این 9سال نداشتیم....
در اینکه ایران 20 ساله 1 میلیمتر پیشرفت نداشته کاملآ درسته
و ضعف شدید تاکتیکی تیم ها در کنار ضعف های خنده دار بازیکنان ایرانی در استپ توپ و یا عدم آموزش بازی با مچ برای سرعت دادن به بازی و پاسکاری تحت فشار و.......
اما باور کنید در فوتبال و زندگی چیزی به نام افسانه تمام شدن پایان بی استعداد نشدن و غیر ممکن نداریم
پیشرفت و شدن هر امکانی برای همه نسل بشر قطعیست...نه ممکن قطعی...
به همین دلیل بهترین مربیان جهان به هر کشوری می روند......و فوتبال برای همه هست.....
دوست عزیز نژاد پرست ترین رفتارها در استادیوم های کشورهای غربی مشاهده میشه
بخصوص علیه سیاه پوستان و اعراب خاورمیانه..( مردم آنها ایرانیها رو هم عرب می دونن)
اگر در فوتبال با غربیها که به دلیل تحریم اجازه بازی در کشورهایشان را نداریم بازی های زیادی داشتیم
به صورت علنی متوجه عرض بنده می شدید...
خدا رو شکر مالدیو نبودیم....وگرنه شماها چه می کردید....
هیچ کس همیشه در اوج نیست...و هر اوجی روزی فرودیست...
زیباترین نشانه معماری تا همین الآن که خیلی ها به نام خودشون زده اند...
یا فرش ایرانی و.......
ايكاش كمي منطقي فكر كنيم
شايد بتوان و ميتوان به ايران و ايراني بودن افتخار كرد . چرا؟
چون اگر با دقت به مسائل نگاه كنيم ، هر چيزي را كه با اصول و منطق به همراه آموزش درست پيش رفتيم همگان ديديم كه چقدر پيشرفت داشتيم .در المپيادها ، در ميادين ورزشي ... در چندين رشته علمي كه ديگر نيازي به گفتن نيست . از مسائل علمي بگذريم در همين ورزش ما تا 10 سال قبل واليبال مطرحي نداشتيم و با آموزش و برنامه ريزي درست گوي سبقت را ديگر كشور بنام ربوديم و در بعضي از رشته ورزشي و علمي ديگر.......واقعاً من به عنوان يك ايراني افتخار ميكنم .
اما در مورد فوتبال:
فوتبال ما بيمار شده و اسير تب دلالي شده و جلو آن گرفته نشده و تبديل به يك عفونت شديد شده كه نياز به جراحي دارد اين فوتبال بايد بصورت سالم احياء شود ( قبول دارم حرف هاي غير منطقي چه بخواهد از سمت يك گزارشگر فوتبال باشد يا هر شخص ديگر قابل پذيرش نيست ) ولي با ساختن فوتبال خوب كه در آن بازي جداب و زيبا( همراه با آموزش ) ، اخلاق خوب ، رفتار نيك در مقابل حريف حتي احترام به تيم حريف كه بخواهد در اردوي تداركاتي يك تيم روستايي باشد، چه اشكالي دارد ، مناعت طبع ،از خود گذشتگي ،احترام به هم تيمي و همقطارها ، كجاي اينها در ورزش فوتبال رعايت ميشود مگر در موارد خاص كه بخواهد اين امر سرايت بكند به گزارشگر و تماشاچي .....اگر اينها رعايت شود ديگر نمتواند گزارش غير منطقي گزارشگري كه بعضي ها درطر ز بيان گزارش گوش فرا ميدهند آزار دهنده باشد به شرطي كه فوتبال ما يك فوتبال سالم و درمسير پويايي قرار گرفته باشد .