تنها يک روز تا ملاقات “حسن کاظمى قمي” و “رايان کراکر” سفراى ايران وآمريکا در بغداد باقى مانده است. در حالى که هنوز سياه مشقهاى خيانت کاخ سفيد و خلف وعده واشنگتن در پايبندى به مفاد بيانيه الجزاير(29 دى ماه 1359) از صفحات تاريخ انقلاب اسلامى محو نگرديده است، پس از حدود 27 سال دو طرف مذاکره بايد رودرروى يکديگر نشسته و در مورد آن چه در عراق بحران زده مىگذرد “تبادل پيام “ نمايند.
“رايان کراکر” کاردار سابق آمريکا در خرمشهر در سال 1972 ميلادي، اين بار با کشورى مواجه خواهد شد که با ايران زمان حکومت منحوس پهلوى بسيار متفاوت است. کشورى که در پى 28 سال ايستادگى در مقابل کاخ سفيد و غرب به کانون اصلى قدرت اسلامى در جهان و خاورميانه تبديل شده است.
گفتگو با ايالات متحده آمريکا بر سر عراق در دو سطح قابل تامل است. در سطح اول با شکل و صورت گفتگو و چينش سازهها و ابزارها و آداب ديپلماتيک شناخته شده در فن ديپلماسى و آداب گفتگو مواجه هستيم. طرفين گفتگو نيز از سوى دو کشور مشخص شدهاند و “عراق بحران زده” نيز موضوع گفتگو به شمار مىآيد . بدون شک در لابهلاى تشريفات و آداب گفتگوى ديپلماتيک با آمريکا شاهد وقوع رخدادى تازه و به دور از انتظار نخواهيم بود. از اين حيث گفتگوى طرفين را مىتوان به روبناى يک ساختمان تشبيه نمود. روبنايى که نحوه شکلگيرى و ساخت آن به هيچ عنوان دغدغهزا نيست .
اما در سطح دوم با شالوده اين ساختمان مواجه هستيم. در اين مرحله است که تمرکز ديدگاهها بر زيرساختها عينيت مىيابد و سوالات متنوعى را به ذهن متبادر مىسازد.اينکه در محتواى گفتگو با آمريکا ممکن است چه وقايعى رخ دهد؟ کشورهاى اروپايى سعى دارند اين گفتگو را به عنوان مقدمهاى در جهت آغاز روند همپوشانى طرفين مورد تجزيه و تحليل قرار دهند،اما واقعيت امر اين است که فردا هيچگونه نشانهاى از همپوشانى يا حتى پيوندهاى مقطعى و گذرا در ميان سفراى تهران و واشنگتن مشاهده نخواهد شد. اين ادعا را مىتوان با توجه به سه فاکتور”برترى موقعيت ايران” ، “استيصال آمريکا در عراق” و “تمرکز مطلق تهران بر حل بحران امنيتى بغداد” به اثبات رساند. رابرت گيتس وزير دفاع آمريکا حدود دو ماه قبل صراحتا اظهار داشت که کاخ سفيد بايد زمانى با ايران گفتگو کند که در موقعيت برتر قرار داشته باشد. اين در حالى است که گفتگوى تهران - واشنگتن در حال حاضر نمىتواند براى جمهوريخواهان افراطى سود داشته باشد.
کاخ سفيد فردا نمىتواند از ايران بخواهد تا نقش کاتاليزور و تسريع کننده خروج از باتلاق عراق را براى واشنگتن ايفا کند. زيرا شالوده و زير بناى گفتگوى مذکور اجازه چنين درخواستى را به طرف آمريکايى نمىدهد. از سوى ديگر قرار نيست تا در ميدان بغداد شاهد تبادل فرصتها يا حتى رونمايى آنها از سوى طرفين باشيم. زيرا طرف ايرانى نيازى به کسب فرصت يا ارائه فرصتها و امتيازات به دشمن ديرينه خود ندارد. اما نبايد فراموش کرد که در ميدان بغداد بايد با نگاهى آگاهانه و وجههاى قاعدهمند حضور يافت. شايد بغداد بهترين محل براى شناخت مختصات عينى و نقاط آسيبپذير کاخ سفيد باشد. از اين رو دغدغه “تمرکز بر بحران عراق” بايد در چارچوبى “واقعگرايانه” و “بسيط” از سوى طرف ايرانى تعريف شود.
در مرحله آخر لازم است تا به دغدغهاى منطقى و طبيعى که محصول چينش همزمان زيربنا و روبناهاى گفتگوى اخير با آمريکاست پاسخ دهيم. اينکه در بغداد بايد از طرف آمريکايى چه بخواهيم. مرور فهرستوار خواستههايى که بايد در اين راستا از سوى ملت و دولت برادر عراق يعنى جمهورى اسلامى ايران مطالبه شوند در ترسيم فضاى گفتگوهاى فردا موثر خواهد بود.
- چرايى شکلگيرى جنايات تروريستها در مکانهاى تحت حفاظت آمريکا
- چرايى آزادى عوامل بمبگذارىهاى مختلف توسط نيروهاى آمريکايى
- چرايى دخالت بعثىها و منافقين در زيرساختهاى امنيتى عراق با حمايت کاخسفيد
- از دست رفتن جان بيش از ششصد هزار شهروند عراقى
- سهمپذيرى آمريکا از انفجار در اماکن متبرکه شيعيان
- مطالبه خونبهاى زائران شهيد ايرانى در کربلا، نجف و کاظمين
- سوال از طرف آمريکايى در خصوص انگيزه ساخت ديوارهاى حائل در بغداد
- چرايى عدم ترک خاک عراق توسط نيروهاى آمريکايى
- ترسيم روابط پشت پرده کاخ سفيد و اعضاى القاعده در عراق
- تذکر جدى در خصوص سنگ اندازى آمريکا در برابر دولت نورىالمالکى
- اهمال آمريکا در محاکمه جنايتکاران ابوغريب و روستاى الکراميه و ...
در نهايت اين که فردا روز “تعامل” يا نقطه ثقل ايجاد روابط با گرگ باران ديده نظام بينالملل نيست. فردا روز مطالبه حقوق حقه ملت عراق از سوى ايران است. حقوقى که تاکنون توسط کاخ سفيد و ديگر اشغالگران عراق پايمال شده است... تنها يک روز تا گفتگوى ايران و آمريکا باقيست.