۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۴
کد خبر ۱۸۳۷۸
تاریخ انتشار: ۱۳:۲۶ - ۰۶-۰۳-۱۳۸۶
کد ۱۸۳۷۸
انتشار: ۱۳:۲۶ - ۰۶-۰۳-۱۳۸۶

آيا دشمن دشمنم، دوست من است

دوستي و دشمني، خوش آمدن و خوش نيامدن چونان «صدق» و «کذب» نيستند، يعني نمي توان با آنها چونان گزاره هاي صادق يا کاذب برخورد کرد.

موضوع مغالطه امروز يک گزاره سياسي است. گزاره اي که شايد در اين يکي دو سال طرفداران زيادي داشته اما در هم تنيده با يک مغلطه بزرگ منطقي بوده است.

اصلاح طلبان مي گويند کساني که انتخابات را تحريم کرده اند باعث شده اند نتيجه انتخابات تغيير کند. در اين دو سال که از انتخابات سال 84 مي گذرد اين گفته چنان جا افتاده است که گويا خود کساني که به تحريمي معروفند نيز باور کرده اند که سبب تغيير نتيجه انتخابات بوده اند. بگذاريد صورت بندي جديدي از اين گفته به دست دهيم.

«کساني که در انتخابات راي نداده اند، سبب راي آوردن رئيس جمهور فعلي اند.» اين صورت بندي جديد شايد يکي از مغلطه هاي اين گفته را نشان دهد. اولين مغلطه اين است که در اين جمله سبب يک امر «ايجابي» (راي آوردن يک رئيس جمهور) يک امر «سلبي» راي ندادن عده اي، دانسته شده است. مي دانيم از سلب هيچ نتيجه ايجابي حاصل نمي شود يا هر نتيجه ايجابي که حاصل شود، حاصل مغالطه است. منشاء اين مغالطه بسيار آشکار در اين جاست که به راي ندادن عده اي که يک عمل سلبي است، نامي گذاشته شده و آنها «تحريمي» ناميده شده اند، آنگاه «تحريم کردن» را به عنوان يک فعل ايجابي در نظر گرفته اند و نتيجه اي بر آن سوار کرده اند و ماه ها و سال ها شکست شان را به گردن آنها انداخته اند. اين مهمترين مغالطه صوري اصلاح طلبان در تحليل اين واقعه است. چنين اشتباه هايي، چه به عمد و چه از روي سهو، مي تواند نتايج زيادي به همراه داشته باشد. با اين مغالطه شايد اصلاح طلبان قانع شوند که «تحريمي»ها علت شکست شان هستند و با اين تحليل بکوشند که آنها را براي انتخابات آينده به سمت خود جذب کنند.

اما اين جمله تنها همين يک مغالطه را ندارد. بلکه پيش فرضي هم در اظهار اين جمله وجود دارد که آن هم به نوعي مغالطه است. پيش فرض اصلاح طلبان اين است که کساني که راي نداده اند اگر راي مي دادند به آنها راي مي دادند. حال آنکه مي توان به سادگي پرسيد مگر نه اينکه کساني که راي نداده اند، از سياست هاي اصلاح طلبانه ناراضي بوده اند؟ چرا که اگر راضي بودند، اصلاح طلبان را انتخاب مي کردند. اين مغالطه از اينجاست که آنها فرض درستي دارند که کساني که «تحريم» کرده اند از رئيس جمهور فعلي راضي نيستند و اصلاح طلبان هم با آنها در اين باره هم نظرند اما مگر دشمن دشمن من دوست من است.

مثلاً مي دانيم در اول انقلاب، انقلابي ها هم شوروي و هم امريکا را دشمن انقلاب مي دانستند و امريکا و شوروي هم دشمن يکديگر بودند. اين مغالطه دقيقاً به سبب رعايت کردن قوانين صوري در جايي که آنها کاربرد ندارند، پيش آمده است. دوستي و دشمني، خوش آمدن و خوش نيامدن چونان «صدق» و «کذب» نيستند، يعني نمي توان با آنها چونان گزاره هاي صادق يا کاذب برخورد کرد. اگر بگوييم «چنين نيست که گزاره اي راست است» معادل اين است که بگوييم آن «گزاره » دروغ است. اما اگر بگوييم «آنها» از عده اي خوششان نمي آيد، «ما» هم از آن عده خوشمان نمي آيد و نتيجه بگيريم که «آنها» از «ما» خوششان مي آيد نتيجه اي غلط گرفته ايم. براي مثال شايد علت «تحريم» اين باشد که آنها از دو گروه به يک اندازه خوششان نمي آيد. مساله ما اين نيست که کدام يک از استدلال هاي اهل تحريم درست است، بلکه اين است که نشان دهيم در همان جمله اول که نقل کرديم چه مغالطه اي صورت گرفته. يعني در اين جمله که «تحريمي ها علت رئيس جمهور شدن رئيس جمهور فعلي اند.»

به طور خلاصه بايد گفت که دو مغالطه، يکي صوري و يکي مادي در اين گفته وجود داشت. اول آنکه از «سلب» نتيجه ايجابي گرفته شده است و ديگري اينکه فرمول هاي صوري در جايي به کار گرفته شده اند که کاربرد ندارد.

در مغالطه يابي کوشيده ام تا حد ممکن مسائل اجتماعي و سياسي را وارد نکنم. مي دانم که کاملاً موفق نشده ام. اما مهم اين است که بتوانيم تا حد ممکن مغالطه يک استدلال را بدون توجه به جهات ديگر آن استدلال کشف کنيم. اين اهميت از اينجا نشات مي گيرد که در اين ستون نمي خواهيم استدلال هايي به نفع يا عليه يک استدلال بازسازي کنيم بلکه مي خواهيم ضعف و قوت يک استدلال را نشان دهيم.

 

ارسال به دوستان
وبگردی