كيهان:شكست در بن بست
«شكست در بن بست»عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن ميخوانيد؛اعمال دور جديدي از تحريم هاي يك جانبه اتحاديه اروپا عليه 92 مقام ايراني به بهانه آنچه «نقض حقوق بشر» خوانده شده علامتي است از اينكه غرب قادر به ايجاد هيچ نوعي از خلاقيت و ابتكار عمل در راهبرد ضدايراني خود نيست و بنابراين همچنان ترجيح مي دهد به اقدامات سمبليكي بسنده كند كه بي شك هچ آسيبي به ايران نمي زند اما براي اعتبار و آبروي كشورهاي غربي گران تمام خواهد شد.
مكانيسم تحريم به عنوان يك گزينه براي تغيير محاسبات استراتژيك ايران در برنامه هاي هسته اي و منطقه اي عمري طولاني ولي در مقابل، دستاوردهايي بسيار اندك دارد.
آمريكايي ها از سال 58 اعمال تحريم هاي يك جانبه عليه ايران را آغاز كردند. از سال 2006 به اين سو، شوراي امنيت وارد اين معركه شد و از آن تاريخ تا كنون 6 قطعنامه عليه ايران صادر شده كه 4 فقره از قطعنامه ها تحريمي است. آمريكا و اروپا هم بويژه از سال 2009 به اين سو مكرراً تلاش كرده اند با تصويب قوانين جامع و بعد اعمال تحريم هاي يكجانبه بر مبناي آنها، به قول خودشان ضعف هاي قطعنامه هاي شوراي امنيت را جبران كرده و فشار بيشتري بر ايران وارد كنند.
در كنار همه اينها، آمريكايي ها در 3 سال گذشته تلاشي همه جانبه و بسيار وسيع براي وادار كردن بخش هاي خصوصي و دولتي كشورهاي ديگر جهان به محدود كردن تجارت خود با ايران را آغاز كرده اند كه هدف اعلام شده آن قطع دسترسي ايران به نهادهاي ارائه دهنده خدمات پولي و مالي بين المللي و در نتيجه منزوي كردن آن از فرآيندهايي است كه امروزه براي توسعه اقتصادي ضروري محسوب مي شود. از زمان انتخابات رياست جمهوري سال 88 به اين طرف، يك فاز ديگر هم به اين فرآيند چند لايه اضافه شده است و آن اعمال تحريم هايي عليه برخي نهادها و افراد ايراني به بهانه چيزي است كه غربي ها آن را «نقض حقوق بشر» مي نامند.
تا امروز ابتدا آمريكا و بعد اروپا -به دنبال آن- چند ده نفر از مقام هاي ايراني را در فهرست منع رواديد خود قرار داده و گفته اند كه حساب ها و اموال متعلق به اين افراد در خاك خود را هم بلوكه خواهند كرد. آخرين مورد از اين قبيل اقدامات در روز دوشنبه انجام شد و اتحاديه اروپا اعلام كرد كه 29 مقام ايراني را كه نام آنها هنوز اعلام نشده به فهرست تحريم هاي خود اضافه مي كند. منابع غربي ساعتي بعد از اعلام اين خبر نوشتند كه نام وزراي اطلاعات، كشور و ارشاد ايران هم در اين فهرست قرار دارد.
تا آنجا كه به برنامه هسته اي ايران مربوط مي شود تحريم همواره دو هدف مشخص داشته است:
1-
كند كردن روند برنامه هسته اي ايران از طريق محدود كردن منابع مالي تغذيه
كننده اين برنامه و همچنين قطع دسترسي ايران به بازارهاي تامين كننده قطعات
و كالاهاي هسته اي.
2- افزايش اختلاف در داخل ايران هم در بين مسئولان و هم ميان مردم و مسئولان درباره ميزان هزينه اي كه پرداخت آن براي تداوم برنامه هسته اي ايران، منطقي است.
طرف غربي همواره تصور مي كرده است كه اگر بتواند تحريم ها را اولاً به طور مستمر، ثانياً با اجماع گسترده، ثالثاً از حيث محتوا به طور هوشمند، رابعاً در مدت زماني طولاني و خامساً در تركيب با مجموعه اي مكمل از اقدامات سياسي، رسانه اي و اطلاعاتي اعمال كند حتماً قادر خواهد بود در محاسبات راهبردي ايران درباره برنامه هسته اي اش اثر بگذارد.
اكنون بيش از 5 سال از عمر اين راهبرد مي گذرد و هيچ كدام از اهدافي كه آمريكايي ها تصور مي كردند بالاخره زماني به آن دست خواهند يافت محقق نشده است. نه فقط محاسبات راهبردي ايران درباره برنامه هسته اي و منطقه اي اش تغيير نكرده بلكه دورنماي اين تغيير محاسبه نيز كاملاً تاريك شده است طوري كه اكنون برخي از متحدان آمريكا در اروپا و آسيا عميقاً به اين نتيجه رسيده اند كه انتظار براي تاثيرپذيري ايران از تحريم ها و متوقف شدن برنامه هسته اي ايران از اين طريق وقت تلف كردن است. بنابراين دريچه اعمال تحريم عليه ايران از خلال بحث هسته اي در حال بسته شدن به نظر مي رسد و اگرچه يوكيا آمانو مامور شده با تمركز مجدد روي بحث مطالعات ادعايي در اجلاس آينده شوراي حكام به فرآيند سندسازي عليه ايران رنگ و بويي تازه بدهد ولي به نظر نمي رسد شوراي امنيت و كشورهاي اعمال كننده تحريم هاي يك جانبه عليه ايران چيزي بيش از آنچه تا به حال رو كرده اند در چنته داشته باشند. اكنون نه برنامه هسته اي ايران كند شده و نه اختلاف هاي سياسي و اجتماعي حادي در داخل كشور در اثر تحريم ها بروز كرده است. تحريم ها ويژگي شوك آور خود را از دست داده اند، عملاً اجرا نمي شوند، در مواردي كه اجرا مي شوند به راحتي دور مي خورند و در مواردي هم كه واقعاً اثر مي كنند اثر آنها بسيار ناچيز است.
اعمال تحريم هاي جديد به بهانه موضوع حقوق بشر عليه ايران نشان دهنده آغاز يك فرآيند جديد است كه مي توان آن را «شيفت تحريمي» خواند. معناي اين اصطلاح اين است كه غربي ها با علم به اين كه اعمال تحريم از كانال موضوع هسته اي اولاً ديگر به آساني گذشته نيست و ثانياً حتي اگر اعمال شود تاثيري بر محاسبات و رفتار ايران نخواهد داشت تصميم گرفته اند فرآيند تحريمي عليه ايران را به حوزه اي ديگر يعني حوزه حقوق بشر منتقل كنند و همه آن اقداماتي را كه ديگر انجام آنها در حوزه هسته اي امكانپذير نيست به بهانه اي ديگر بازسازي نمايند.
به طور كاملاً خلاصه و از يك منظر راهبردي اعمال تحريم هاي يك جانبه عليه ايران با تكيه بر موضوع حقوق بشر 5 هدف اصلي را دنبال مي كند.
1- هدف اول اين است كه به بن بست رسيدن مسير هسته اي، منجر به بن بست كامل راهبرد غرب در قبال ايران كه همان تلاش براي تغيير رژيم از طريق تغيير بنيادين رفتار نظام جمهوري اسلامي است، نشود. اكنون طرف غربي به وضوح احساس مي كند كه اگر مسير جديدي براي پيگيري راهبرد خود باز نكند، براي ادامه آن با مشكلات جدي رويارو خواهد شد.
2- هدف دوم افزايش توان چانه زني غرب در هرگونه مذاكره احتمالي در آينده است. تحليل غربي ها اكنون اين است كه بويژه با توجه به وضعيت منطقه، ورود به مذاكرات استراتژيك با ايران در ماه هاي آينده اجتناب ناپذير است) واساساً طرح روسيه قرار است مسير همين موضوع را هموار كند) و بنابراين تصميم گرفته است تا مي تواند دست خودرا در حوزه هاي مختلف پر كند. فرض اروپايي ها اين است كه هر يك واحد تحريمي كه عليه ايران اعمال مي كنند مي تواند به عنوان يك اهرم در مذاكرات در نظر گرفته شود كه ايران براي لغو آن ناچار است امتيازهايي واگذار نمايد.
3- سومين هدف غربي ها تاثيرگذاري بر رفتار مقام ها و مديران نظام است. آمريكا ومتحدانش تصور مي كنند وقتي كسي را تحريم مي كنند او خود به خود در انجام وظايفش انگيزه كمتري خواهد داشت.
4- چهارمين هدف چيزي است كه به طور سنتي «نمايش اقدام» خوانده شده است. مقصود اين است كه وقتي غربي ها قادر به انجام هيچ اقدام موثري عليه ايران نيستند سعي مي كنند حداقل اقدامات داراي بار تبليغاتي را متوقف نكنند تا اينطور به نظر نرسد كه در مقابل ايران كاملا ماست ها را كيسه كرده اند.
5- و نهايتاً هدفي كه از همه مهم تر است آن كه كشورهاي غربي تصور مي كنند با تداوم اعمال تحريم عليه ايران به بهانه مسئله حقوق بشر مي توانند جريان فتنه در داخل را اميدوار و سرپا نگه دارند و از طريق فشار پي در پي به نظام، دستگاههاي مسئول را در برخورد با فتنه گران منفعل كنند. اين ظاهراً مشورتي است كه ضدانقلاب خارجي به آمريكا و اروپا داده و آنها را به اين باور رسانده است كه اگر ضدانقلاب داخلي پشتوانه خارجي خود را از دست بدهد، ديگر شانسي براي ادامه حيات نخواهد داشت.
با اين حال مهم است توجه كنيم كه اين اهداف به شدت ساده انديشانه است. حتي يك تحليلگر امور راهبردي در اروپا و آمريكا وجود ندارد كه عقيده داشته باشد مسير تحريم حتي ده ها سال ديگر نتيجه بخش خواهد بود. مقام هاي ايراني نه آرزومند سفر پي درپي به اروپا و آمريكا هستند نه پولي در حساب هاي خود انباشته اند كه در معرض تهديد قرار گرفتن آن، آنها را در انجام وظايفشان سست كند.
ضمن اينكه وقتي موضوع حقوق بشر در ميان باشد مسلماً بسياري از كشورهايي كه در مسئله هسته اي عليه ايران با غرب همراه بودند ديگر انگيزه اي براي همراهي نخواهند داشت چرا غرب عيناً همين مشكل را با آنها هم دارد. بدتر از همه، وضع جريان فتنه در داخل خراب تر از آن است كه به اين روش ها اميدي به احياي آن باشد. مشكل جريان فتنه دروغي است كه به مردم گفته و بي صداقتي آن فاش شده ديگر اعتباري براي بازسازي سازمان خود ندارد. تنها خاصيت تحريم هاي جديد بدون شك فقط اين است كه وابستگي جماعت فتنه گر به غرب را هر چه بيشتر آشكار مي كند و از شكست غرب در بن بست حكايت دارد.
خراسان:تعطيلي پنج شنبه مدارس و ضعف نظام آموزشي در ترويج فرهنگ کار
«تعطيلي پنج شنبه مدارس و ضعف نظام آموزشي در ترويج فرهنگ کار»عنوان يادداشت روزنامهي خراسان به قلم فاطمه توانا علمي است كه در آن ميخوانيد؛ديروز که با يکي از اعضاي کميسيون آموزش درباره تعطيلي روز پنج شنبه صحبت مي کردم، او مي گفت: «بازخوردهايي که تاکنون در زمينه تعطيلي روز پنج شنبه مدارس ابتدايي و برخي مدارس راهنمايي و دبيرستان در ميان فرهنگيان، خانواده دانش آموزان و اولياي مدارس ايجاد شده حاکي از نارضايتي و نگراني آن ها از افت تحصيلي دانش آموزان در اثر اجراي اين طرح است.»او مي گفت: «ما منتظر جمع بندي اين نظرات هستيم تا دوباره آن را در دستور کار قرار دهيم.»يک مسئول نيز درباره اين طرح مي گفت: «تعطيلي پنج شنبه دبستان ها که سراسري شده و امکان لغو آن ضعيف است اما درباره تعطيلي مدارس راهنمايي و دبيرستان شنيده ايم که دستوري از سوي مسئولان درباره لغو آن صادر شده و قرار است اين تعطيلي در راهنمايي و متوسطه لغو شود.»
بارها درباره تعطيلي روز پنج شنبه مدارس گزارش و يادداشت نوشته شده اما آن چه ما را ناچار به نوشتن در اين باره کرده است نظر عضو کميسيون آموزش و گفته مسئولي است که خبر از احتمال لغو تعطيلي روز پنج شنبه مدارس راهنمايي و دبيرستان داده است.گفته عضو کميسيون آموزش به اين دليل قابل توجه است که حدود ۶ ماه، يعني درست از زماني که طرح تعطيلي روز پنج شنبه در دبستان ها از ابتداي امسال به صورت داوطلبانه اجرا شد، بررسي اين طرح در دستور کار کميسيون قرار گرفت و بارها اذعان شد که اين برنامه معايب بسياري دارد و نظر مخالفان اين طرح و نظرسنجي هايي که در اين باره انجام شده مورد بررسي قرار گرفت و حتي اعلام شد که علاوه بر خانواده ها بخشي از فرهنگيان و اولياي مدارس هم مخالف اجراي اين طرح هستند و آن را براي نظام آموزشي آسيب زا مي دانند اما در نهايت حرف آموزش و پرورش بر همه اين بررسي ها چربيد و در نهايت نه تنها اين طرح در دبستان اجرا شد که دامنه شمول آن به راهنمايي و دبيرستان نيز کشيده شد.
به اين ترتيب بازخورد آن از همان ابتدا پيدا بود، بنابراين به نظر مي رسد که بررسي مجدد اين طرح که از همين حالا مي توان نتيجه آن را حدس زد، بازي با افکار عمومي و ايجاد نگراني و دلواپسي در خانواده هاست. چرا که اين طرح به صورت سراسري در دبستان هاي دولتي در حال اجراست و لغو آن که در مرحله داوطلبانه عملي نشد در حال حاضر غيرممکن مي نمايد و حتي گفته آن مسئول مبني بر دستور براي لغو تعطيلي روز پنج شنبه مدارس راهنمايي و دبيرستان به نظر مي رسد دور از ذهن باشد.
اما نکته دوم در اين زمينه دوگانگي است که در اجراي اين طرح در آموزش و پرورش وجود دارد و مشکلات متعددي را پيش روي خانواده ها قرار داده است چرا که در حال حاضر به غير از دبستان هاي دولتي که به صورت سراسري طرح در آن اجرا مي شود، در مدارس غيردولتي در ۳ مقطع تعدادي از مدارس تابع اين طرح هستند و آن را اجرا مي کنند و تعدادي از مدارس اين طرح را اجرا نمي کنند و اين مسئله باعث بي نظمي در برنامه هاي درسي (که طبيعتا بايد يکسان باشد) و برنامه هاي آموزشي و فوق برنامه ايجاد کرده است و وزارت آموزش و پرورش بايد پاسخگوي آن باشد.نکته سومي که در اين زمينه وجود دارد و از روزهاي اول بازگشايي مدارس تاکنون پيام هاي زيادي نيز در اين زمينه به روزنامه خراسان ارسال شده است، نيمه تعطيل بودن روز چهارشنبه و تعطيلي زودهنگام دانش آموزان ابتدايي در اين روز به عنوان آخرين روز هفته است.
در اين روز دانش آموزان يک ساعت زودتر از روزهاي عادي تعطيل مي شوند و عملا تعطيلي ۲ روز آن ها با تعطيلي يک ساعت زودتر دانش آموزان آغاز مي شود. اين در حالي است که هدف اين نوع برنامه ريزي مشخص نيست و عملا دانش آموزان در سايه اين برنامه ريزي آموزش و پرورش به جاي علم آموزي، تحقيق و پژوهش، کمتر کار کردن و بنا به گفته يک مادر تنبلي را ياد مي گيرند.به هر حال دانش آموزان در سال جهاد اقتصادي به جاي مفاهيم کار و تلاش بيشتر و همت مضاعف با تعطيلات روز پنج شنبه يک ساعت زودتر تعطيل شدن در روز چهارشنبه تعطيلي در سرما و گرماي هوا و ... آشنا مي شوند و همه اين ها براي نظام آموزش و پرورش آسيب زاست و شخص وزير بايد به تمام پيامدهاي آن پاسخگو باشد.
جمهوري اسلامي:قصه پرغصه گراني
«قصه پرغصه گراني»عنوان سرمقالهي روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛گفتن و نوشتن و فغان از گراني ديگر ملال آور شده است به همان اندازه كه خود اين پديده تلخ و دشوار است؛ اما چه ميشود كرد غير از همين گفتنها و نوشتنها؟ گرچه تنها چيزي كه در هر بار تكرار اين قصه پرغصه تغيير ميكند، قيمتهايي هستند كه ديگر اين اواخر روزانه بالا ميروند و گاه ساعتي! ولي ريشهها و علتها همانهايي هستند كه هميشه بودهاند و اتفاقاً چاره و علاج هم هماني است كه كارشناسان و ناظران و دلسوزان بارها و بارها گفتهاند اما دريغ از گوش شنوا.
داستان گرانيهاي چند ماه گذشته به نظر ميرسد اكنون سمت و سوي ديگري پيدا كرده است و اگر تا پيش از اين در برابر انتقاد افكار عمومي و رسانهها از افزايش قيمتها، مسئولان امر از راه حلهاي كوتاه مدت و برنامه ريزيهاي ضربتي براي مهار موج گراني سخن ميگفتند چند سالي است كه اساساً اين انتقادات پاسخي از جنس انكار دريافت ميكنند و اگر در معدود مواردي هم گراني از بيخ و بن انكار نميشود، علت العلل آن احاله به غيب و دستهاي پشت پرده و دسيسههاي دانه درشتها ميشود و آدرسي مييابد از جنس ناكجاآباد جغرافياي تاريخ!
در اين ميان، مردمي ميمانند مبهوت و مستأصل كه با افزايش هفته به هفته قيمتها چه كنند؟ عدهاي كه در ابتداي توزيع يارانههاي نقدي دل به اين 45 هزار تومان خوش كرده بودند امروز با گوشت و پوست و استخوانشان معناي انذارهاي كارشناساني را درك ميكنند كه قدرت خريد اين مبلغ ناچيز را رو به افول پيشبيني ميكردند و هشدار ميدادند كه در آيندهاي نه چندان دور اين 45 هزار تومان به مبلغي بسيار كمتر كاهش مييابد البته نه در ظاهر بلكه از لحاظ قدرت خريد.
حال امروز همان موعد است چرا كه با انتشار آمارهاي رسمي از تورم كه اين شاخص را براي نيمه نخست سال حدود 3/18 درصد اعلام كرده اند، به راحتي ميتوان محاسبه كرد كه قدرت خريد 45 هزار تومان يارانه نقدي در شهريور سال 90 نسبت به شهريور سال 89 حدود 18 درصد كمتر شده است. به عبارت ديگر با 45 هزار تومان 18 درصد كمتر از سال قبل ميتوان خريد كرد.
اين محاسبه سرانگشتي بدون در نظر گرفتن برخي اخبار نيمه رسمي است كه تورم شهريور ماه امسال را نسبت به مرداد ماه همين سال بالغ بر 28 درصد محاسبه و اعلام ميكنند.
موضوع نگران كنندهتر در اين محاسبات اين است كه براساس شواهد و قرائن و مستندات موجود، بار اصلي اين تورم نيز بر دوش كالاها و خدمات پرمصرف جامعه مانند پوشاك، لوازم التحرير، مواد خوراكي و... است؛ مواردي كه به تنهايي سهمي حدود 30 درصدي در محاسبه شاخص تورم دارند.
اين درحالي است كه به گفته مسئولان، مسكن و هزينه تأمين آن طي ماههاي اخير، افزايش چشمگيري نداشته است تا بتوان نرخ فزاينده تورم را ناشي از آن دانست، گرچه شاخص اجاره بهاي مسكن از افزايشي سرسام آور برخوردار بوده است.
عليرغم همهي اين گلايهها و انتقادات، بايد به فكر چاره بود. تكرار اين مكررات بيترديد سودي براي دولت و ملت ندارد چرا كه هردو به عمق مشكلات واقفند.
از اين رو به نظر ميرسد بايد تمهيداتي كوتاه مدت و عاجل انديشيد تا حداقل اگر فشار اقتصادي موجود كاسته نميشود، افزايش نيابد.
اقداماتي از قبيل مديريت نقدينگي سرگردان در جامعه، كه با هجوم به بازارهاي مختلف ضمن ايجاد التهاب در آنها زمينه دلالي و فعاليتهاي غيرمولد را فراهم ميآورد، يكي از راهكارهاي مفيد خواهد بود.
تأمل و توقف در اجراي گامهاي بعدي اصلاح قيمت در روند هدفمندسازي يارانهها يكي ديگر از اقدامات ضروري است چرا كه به اذعان تمامي كارشناسان و ناظران آگاه، جامعه و اقتصاد ايران به هيچ وجه تاب تحمل، جهشهاي قيمتي بيشتر را ندارد و امكان مديريت فرايندهاي اقتصادي در اين صورت از بين ميرود.
اقدام ديگري كه بايد صورت گيرد، پرهيز مسئولان از انكار مشكلات اقتصادي و فرافكني است چرا كه اين قبيل رفتارها افكار عمومي را دچار يأس و سرخوردگي و طبيعتاً سرمايههاي اجتماعي را دچار خزان ميكند. گوش مردم از اين قبيل مطالب پر است و تكرار چنين سخناني فقط ميتواند توليد بياعتمادي كند. براي دولتمردان، به ويژه در يك نظام ديني، هيچ سرمايهاي بالاتر و كارآمدتر از صداقت نيست. فقط با صداقت و اعتراف به قصورها و تقصيرها و پذيرش واقعيت هاست كه ميتوان اعتماد مردم را جلب كرد. از اين مهمتر اينست كه افرادي كه از اداره صحيح كشور عاجزند، با اعتراف به عدم كارائي، مسئوليتها را به افراد توانمند بسپارند و به فرمان الهي "انالله يأمركم ان تؤدواالأمانات الي اهلها" عمل نمايند.
رسالت:استقبال از يار ديرين در خانههايي كه سنگر بود
«استقبال از يار ديرين در خانههايي كه سنگر بود»عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم حشمتالله فلاحتپيشه است كه در آن ميخوانيد؛كرمانشاه ديار مردان تاريخساز كشور و زنان وفادار به ايران و اسلام، ميزبان عزيزترين ميهمان خود است. سفر امروز مقام معظم رهبري به استان كرمانشاه اولين سفر ايشان در مقام عظماي ولايت به اين منطقه بوده و به سالها صبر و انتظار مردم پايان ميدهد. به ياد دارم در مجلس هفتم دوبار در جلساتي مختلف خواست مردم استان كرمانشاه براي حضور ايشان را خدمتشان مطرح كرده بودم.
يك بار در نشست اعضاي مجلس هفتم كه به اتفاق آقايان دكتر اميني و موسوي اجاق مطرح شد و بار ديگر در ضمن ديدار اعضاي كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس شوراي اسلامي- در مجلس هفتم- و هر دو بار ايشان يك جمله را پاسخ فرمودند و آن اينكه: "مردم حق دارند، حتما ميآيم".
در طول اين دوران مسئولان استان كرمانشاه با تهيه نامههاي مشترك خواستار انجام سفر شدند و سرانجام بعد از مهيا شدن شرايط لازم اين سفر در دستور كار قرار گرفت و خدا را شاكريم كه اكنون افتخار ميزباني ايشان و هيئت محترم همراه را پيدا كردهايم. حضور مقام معظم رهبري در استان كرمانشاه علاوه بر بركات معنوي از لحاظ اهداف و شاخصهاي توسعهاي نيز امكان بيبديل و تازهاي را براي مركز توسعه غرب كشور فراهم خواهد ساخت.
ايشان در ايام جنگ تحميلي بارها در كنار رزمندگان اين استان به عنوان مركز فرماندهي و پشتيباني جنگهاي غرب كشور حضور يافتند در زمان رياستجمهوري نيز به كرمانشاه سفر كردند و اكنون به عنوان عاليترين مقام كشور اما با چفيهاي به يادگار مانده از شهدا و رزمندگان جنگ به خانه باز ميگردند. خانههايي كه روزي سنگر بود،اكنون يار ديرين دوران جنگ مظلومانه را زيارت ميكند. چه خاطراتي كه در اين روزها زنده خواهد شد.
بخشهايي از آن را بايد از زبان شخص ايشان شنيد. در كرمانشاه هشت هزار بار صداي آژير خطر به صدا درآمده است، هزاران خانه بمباران شده و بيشترين آمار شهدا و جانبازان از اين ديارند و قربانيان جنگ شهرها در استان با شهرهاي دوران جنگ دوم جهاني برابري ميكرد.
استان كرمانشاه همان استاني است كه اولين و آخرين توطئههاي ايذايي و براندازي عليه جمهوري اسلامي ايران را در ابتدا و انتهاي جنگ تحميلي با شكست مواجه ساخت. پاوه رزمگاه شهيد چمران و يارانش از شهرهاي ميزبان مقام معظم رهبري به شمار ميرود. يكي از نخستين اقدامات تجزيه طلبانه دشمنان خارجي و فريبخوردگان داخلي در منطقه عمومي اين شهرستان شكل گرفت كه با رشادت مردمان بومي و رزمندگان تحت هدايت شهيد چمران و ديگر فرماندهان جنگ با شكست مواجه شد و در انتهاي جنگ نيز مسير قصر شيرين،سرپل ذهاب،دالاهو و اسلامآباد غرب با خون عزيزاني آذين شد كه توطئه منافقين، صدام و برخي كشورهاي غربي و ارتجاع عربي را در جداسازي بخشي از كشور از ايران عزيز، خنثي نمودند. همان رزمندگان بومي كه آن زمان مرزها را از بيگانگان و وابستگان پاكسازي كردند اكنون به رغم معصر بودن مانع شكلگيري توطئه پژاك شدند. كاش زمينهاي فراهم شود تا اهالي مرصاد اسلام آباد غرب نيز ايشان را زيارت ميكردند.
از لحاظ توسعهاي حضور بخش عمدهاي از اعضاي هيئت محترم دولت در سفر امكان ديگري را براي حل مشكلات و پيشبرد اهداف بلند استان كرمانشاه فراهم خواهد آورد. قطعا در شرايطي كه مصوبات سه دور سفر استاني دولت به رغم دستاوردهاي خوب، نتوانست اهداف بزرگي همچون راهآهن غرب كشور و تعديل كلي شاخصهاي محروميت و اشتغال استان را به دنبال داشته باشد با عنايات خاص مقام معظم رهبري و دستورات مقتضي ايشان اين مهمات به انجام نزديكتر خواهد شد.
كرمانشاه از جمله استانهاي كشور است كه از بيشترين تنوعات قومي و مذهبي برخوردار ميباشد اما همگان فارغ از هر تفاوتي منتظر رهبر معظم خود هستند.
بيشك در سايه حضور ايشان امكان برآورده شدن بخشي از خواستهها نيز فراهم خواهد آمد. اينها ميخواهند حق و افتخار طبيعي خود به عنوان ايثارگر را تامين شده بدانند. پيش از سفر نامه تعدادي از بازنشستگان و كاركنان دستگاههاي دولتي را دريافت كردم كه در آن از صدور يك بخشنامه دولتي گلايه شده بود. طبق اين بخشنامه كساني كه هنگام جنگ از شهرهاي ديگر كشور به استان كرمانشاه آمده بودند، ايثارگر به حساب آمدهاند ولي مردم بومي كه خود و خانوادههايشان زير جنگ به سر بردهاند، ايثارگر شناخته نميشوند و خواستههايي از اين نوع ... كه اميدواريم مورد عنايات ويژه قرار گيرد.
قدس:ناتو بر آستانه دروازه های بغداد
«ناتو بر آستانه دروازه های بغداد»عنوان يادداشت روز روزنامهي قدس به قلم صادق مهدی شکیبایی است كه در آن ميخوانيد؛به فاصله یک روز دو خبر متفاوت درباره فرجام حضور نیروهای آمریکایی در عراق به نقل از دفتر نخست وزیر این کشور روی خروجی خبرگزاریهای منطقه ای و جهانی قرار گرفت.
این دو خبر از حیث پیامی که می توانست ارسال کند -با وجود تضادی که در ظاهر داشت- در موازی هم حرکت می کرد. یکی خبر احتمال جایگزینی نیروهای پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) به جای نیروهای آمریکایی در عراق و دیگری احتمال حضور 5 هزار نظامی آمریکایی به عنوان مربی آموزش دهنده نیروهای عراقی، در خاک این کشور بود.
فحوای هر دو خبر صرف نظر از پیامدهای هریک، به آینده و حاکمیت عراق برمی گردد. به دو موضوع یکی دغدغه این روزهای مردم عراق، یعنی ضرورت خروج اشغالگران از عراق و دیگری تلاش ناتو برای ایفای نقش نیابتی آمریکا در جهان.
بی گمان در مورد خروج نیروهای آمریکایی و حضور نیروهای ناتو در عراق مردم و مرجعیت این کشور مقدم بر هر گروهی هستند که در باره آن تصمیم گیری کنند، همان گونه که در سال 2009 زمانی که بحث خروج یا ماندن اشغالگران آمریکایی در خاک عراق مطرح بود، به صحنه آمده و با علم به همه تحولات درونی و بیرونی عراق، ضرب الاجلی را برای خروج اشغالگران در چارچوب پیمان امنیتی بغداد- واشنگتن تعیین کردند که براساس آن 130 هزار نیروی نظامی و امنیتی آمریکا باید تا پایان سال جاری میلادی (2011) از این کشور خارج شوند.
اما در مورد تلاش ناتو برای ایفای نقش نیابتی آمریکا که به نظر می رسد انتشار چنین اخباری در واقع محکی برای آن نزد کشورهای منطقه است، به نظر می رسد بی ارتباط با تحرکات یک سال اخیر ناتو نیست.
از زمانی که گزارش «بیکر هملتون» برای بررسی وضعیت آمریکا در منطقه و جهان توسط کنگره آمریکا تهیه و منتشر شد و به تبع آن قدرت از جمهوریخواهان جنگ سالار در آمریکا به دموکراتهای فریبکار رسید، می شد حدس زد که تاکتیک آمریکایی ها در خصوص تحولات منطقه ای و جهانی برای مقابله با تخریب چهره واشنگتن نزد ملتها دچار تغییراتی خواهد شد.
این تاکتیک با تغییر در مأموریتهای ناتو در نشست سال گذشته لیسبون پرتغال از قوه به فعل درآمد و با تعریفی که ناتو از تهدیدها و گستره مأموریتها کرد، در عمل هدفهای ناتو و آمریکا در جهان همسان شد.
براساس نقشه راه جدیدی که ناتو در اجلاس لیسبون منتشر کرد، راهبرد نهایی ناتو از «دفاع از سرزمینهای عضو در مقابل دشمن» به «حمله به دشمن اعضای ناتو در هرکجای جهان» تغییر یافت.
این نقشه راه توضیح می دهد که براساس راهبرد جدید ناتو، چگونه دشمن ناتو همان دشمن آمریکاست. براساس این نقشه راه، میدان مانور پیمان ناتو به گونه ای توسعه خواهد یافت که نیروهای ناتو و نیروهای آمریکایی در چارچوب یک نهادی کار کنند که به آنان اجازه می دهد، سایر کشورهای جهان را مورد هدف قرار دهند. همچنین مفهوم تهدیدها یکپارچه شده است، به گونه ای که براساس مفهوم جدید، هر آنچه خطری برای آمریکا محسوب شود، همزمان خطری برای کشورهای عضو ناتو نیز محسوب می شود، بدان معنا که: «دشمن یکی و موضوع هم یکی.»
براساس این نقشه تعریفی که ناتو از تهدیدهای خود شامل تروریسم، دولتهای سرکش و سلاحهای کشتار جمعی دارد همگی منطبق و منسجم با تعریف شورای امنیت ملی آمریکا از مخاطراتی است که پروژه هیمنه آمریکا را تهدید می کند. به بیانی ساده تر، پیمان ناتو باید به بندها و دستور کارهای واشنگتن در موضوعهایی چون جنگ با تروریسم، جنگ با دولتهای خارج قانون، مقابله با سلاحهای کشتار جمعی پایبند باشد. طبق همین تعریف بود که ناتو به جای آمریکا و انگلیس برای نابودی دولتی سرکش چون معمر قذافی - به باور خود- عازم لیبی شد.
با چنین مأموریتی که برای پیمان ناتو در نقشه راه لیسبون طراحی شده است، می توان تمایلات «آندرس فوگ راسموسن» فرمانده دانمارکی این پیمان برای همکاریهای امنیتی با دولت عراق و همچنین گسترش همکاریها با ترکیه که به لحاظ موقعیت ژئوپولتیک، دارای اهمیت فراوانی هستند را در راستای اهداف آمریکا ارزیابی کرد، اما ملت عراق به خوبی بر هدفهای پشت پرده ناتو برای حضور در عراق و ترکیه آگاه هستند.
حمايت:اشغال دو جانبه
«اشغال دو جانبه»عنوان يادداشت روز روزنامهي حمايت است كه در آن ميخوانيد؛تمام نيروهاي آمريكايي براساس توافقنامه امنيتی بغداد- واشنگتن تا پايان سال 2011 بايد خاك عراق را ترك كنند. هرچند كه مردم و جريانهاي سياسي عراقي بر خروج نيروهاي آمريكايي تاكيد دارند اما مقامات واشنگتن برآنند تا به هر نحوي شده در اين كشور حضور داشته باشند. سرانجام پس از مدتها گمانه زني دولتمردان عراق با حضور تعدادي از نيروهاي آموزشي- آمريكايي موافقت كردند. نيروهايي كه در عين واگذاري پادگانها به عراق صرفا مسئول آموزش و تقويت توان دفاعي عراقيها خواهند بود.
نكته قابل توجه در اين حوزه تلاش آمريكا براي اشغال همزمان سياسي و نظامي عراق است كه در لواي طرح مصونيت قضايي و نيز حضور فعالتر سفارت خانه جديدآمريكا در عراق پيگيري ميشود.
اولا آمريكاييها در اقدامي پيش دستانه و دگرگوني در معادله حضور از درخواست خود به تمايل و اصرار عراقيها، برآنند تا حق مصونيت قضايي يا همان اصل عدم صلاحيت عراق براي محاكمه و بازخواست از نظاميان را اجرايي سازد. خواستههايي كه اختيارات گستردهاي را به نظاميان باقي مانده در عراق داده و عملا آنها به عنوان مستشار نظامي حاكم بر ارتش عراق خواهد ساخت.
ثانيا در بخش سياسي نيز آمريكا به دنبال افزايش كارمندان سفارت خود به 16 هزار الي 20 هزار نفر است. به رغم ادعاهاي مقامات آمريكايي بخش عمدهاي از اين نيروها را نه ديپلماتها بلكه شركتهاي امنيت خصوصي تشكيل ميدهند كه در لواي حفاظت از جان ديپلماتها راهي عراق ميشوند.
نكته مهم آنكه حوزه فعاليت اين سفارتخانه صرفا در چارچوب امور كنسولي و ديپلماتيك نبوده بلكه آمريكا تلاش دارد تا حق دخالت در امور عراق را براي آن دريافت كند. بسياري از ناظران سياسي بر اين عقيدهاند كه آمريكا از احتمال سقوط بحرين و عربستان به عنوان مراكز نظامي خود در هراس بوده لذا تلاش دارد تا با حضور گسترده در منطقه به جبران اين ناكامي بپردازد.
واشنگتن براي تحميل اين خواسته به عراق در كنار تحركات ديپلماتيك استفاده از برخي جريانهاي غرب گرا فعال سازي بعثيها و القاعده، ايجاد فضاي منفي در مرزها نظير عملكردهاي كويت و تركيه، اعمال فشار بينالمللي و... را در پيش گرفته تا در نهايت عراق پذيرنده اشغال سياسي و نظامي خويش باشد در حالي كه در ظاهر تمام اين اقدامات قانوني بوده و در چارچوب خدمت به عراق صورت گرفته است.
با توجه به اين شرايط ميتوان گفت كه آمريكا همچنان در انديشه اشغال بلندمدت عراق است هرچند كه مخالفت مردم و برخي جريانهاي سياسي اين خواسته آمريكا را با ابهاماتي همراه ساخته است و شايد به ناكامي و يا حداقل شدن خواست آمريكا در اين طرح منجر شود هر چند كه اشغالگران با بهانهتراشي به دنبال تحميل خواستههاي خود به مردم و دولت عراق هستند.
آفرينش:افزايش تحريمهاي هوايي ايران
«افزايش تحريمهاي هوايي ايران»عنوان سرمقالهي روزنامهي آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن ميخوانيد؛پس از آنکه اتحاديه اروپا فرود بسياري از پروازهاي ايراني در فرودگاههاي اين قاره را به دليل عدم امنيت پروازهاي ايراني ممنوع كرده بود، اكنون ياتا همكاريهاي خود را با ايراناير قطع كرده است. ياتا انجمن بينالمللي حمل و نقل هوايي است که شرکتهاي هواپيمايي عضو آن هستند.
پيش از اين تحريم از سوي ياتا، ايراناير ميتوانست بليت پروازهاي خود را به صورت مستقيم يا از طريق آژانسهاي هواپيمايي به فروش برساند و پس از آن از طريق اتاق پاياپاي تسويه كه در ياتا مستقر است، مبادلات مالي خود را با آژانسهاي هواپيمايي خارجي انجام دهد اما اكنون عملا اين امكان از ايراناير گرفته شده و اين شركت هوايي بينالمللي راهي جز فروش مستقيم بليتهاي خود نخواهد داشت و ارتباط ايراناير با مشتريان جهانياش قطع ميشود. همچنين تا پيش از اين به جز مبادلات مالي به منظور دريافت و پرداخت مبلغ بليت، ارتباط با شرکتهاي تامينکننده قطعات هواپيما و نيز پرداخت پول سوخت و هزينههاي کترينگ در ساير کشورها نيز از طريق ياتا انجام ميشد. مسلما از اين پس بايد دريافتها و پرداختهاي ايران اير به صورت مستقيم و بدون واسطه از طريق بانکها صورت گيرد که متاسفانه نظام بانکي کشور نيز تحت فشار تحريم ها قرار دارد و نميتواند مجري اين امور باشد.
از ديگر مشکلاتي که از اين پس با آن روبه رو خواهيم بود عدم توانايي در دادن سرويس به مسافران خارج از کشور خواهد بود. تا پيش از اين مثلا مسافري که از کانادا قصد عزيمت به ايران را داشت با تهيه بليت از آژانس هواپيمايي مقداري از مسير را با هواپيمايي خارجي طي ميکرد و مقداري ديگر از مسير را با هواپيمايي ايران و هزينه اين طي مسير از طريق سيستم مبادله پاياپاي در ياتا محاسبه و رد و بدل ميشد و بخشي از آن به هواپيمايي خارجي و بخش ديگر به هواپيمايي ايران تعلق ميگرفت و برعکس اين روند هم به همين منوال صورت ميگرفت.
حال اين پل ارتباطي (ياتا) از ميان برداشته شده و ايراناير به جز فروش بليتهاي مستقيم خود، ديگر نميتواند از همکاري ديگر هواپيمايي خارجي بهرهمند شود و دچار محدوديت هاي فراواني براي ارائه خدمات به مسافران و ديگر خدمات هوايي خواهد شد.
قابل پيش بيني است که ديگر شرکت هاي هواپيمايي عضو ياتا که تاکنون با ايران همکاري داشتند نيز ارتباط خود را با ما قطع کنند و به اين ترتيب سيستم هوايي ما در تنگنا قرار خواهد گرفت و راهکاري براي برون رفت از اين مشکل متصور نيست.
هرچند اين اقدام تحت فشارهاي سياسي آمريکا صورت گرفته است اما بايد توجه داشت که ايران 50 سال است که عضو ياتا ميباشد و حق عضويت پرداخت مي کند لذا داراي حق و حقوقي ميباشد و لازم است تا مقامات هواپيمايي کشور و وزارت خارجه پيگير حقوق کشورمان باشند. متاسفانه اين تحريم در حدود يک هفته است که اجرايي شده اما آنطور که بايد و شايد در رسانه ها منعکس نشده و به جز نامهاي اعتراض آميز به مديرکل ياتا، خبري از اقدامات فوري و مقتضي مقامات کشورمان به گوش نرسيده است.
جا دارد که بار ديگر اهميت و مشکل ساز بودن اين تحريم هوايي را گوشزد کنيم. با اين تحريم ياتا عملا ارتباط ما با تمامي ايرلاينهاي خارجي و بين المللي در امور مسافربري، باربري، مبادلات نقدي براي تهيه برخي قطعات، سوخت و ديگر همکاريها و اقدامات پاياپاي قطع ميشود.
ياتا تحت فشارهاي آمريکا يکي از دلايل اجراي اين تحريم را، حمل تسليحات نظامي توسط ايران اير به کشورهاي منطقه عنوان کرده است. ضروري است تا مسولان کشورمان با توضيحات لازم و روشنسازي اين ابهامات براي انجمن بينالمللي هوايي هرچه سريع تر راهکاري براي خروج از فشارها بيانديشند تا بيش از اين سيستم حمل و نقل هوايي کشور تحت فشار قرار نگيرد.
مردم سالاري:رقابت عادلا نه لا زمه انتخابات آزاد
«رقابت عادلا نه لا زمه انتخابات آزاد»عنوان سرمقالهي روزنامهي مردم سالاري به قلم مهدي عباسي است كه در آن ميخوانيد؛در حالي حدود پنج ماه تا انتخابات نهمين دوره مجلس شوراي اسلا مي باقيمانده است، که هنوز تصويري در خصوص رقابت هاي انتخاباتي قابل پيش بيني نيست و اگر اصولگرايان فعلا گرفتار سهم خواهي هستند، اصلاح طلبان در انتظار شرايط پيش رو براي تصميم گيري قرار دارند.
اما در اين ميان ايجاد فضاي عادلا نه براي رقابت، يکي از مهم ترين پيش شرط هاي يک انتخابات آزاد و قانوني است.
براين اساس، ايجاد بستري مناسب براي ايجاد فضاي رقابت عادلا نه بين گروه هاي مختلف سياسي از ضرورت هاي لا زم در آستانه اين انتخابات به حساب مي آيد. به خصوص آنکه انتخابات مجلس شوراي اسلا مي با نظر به آن که اولين انتخابات پس از حوادث انتخابات رياست جمهوري دهم است، قطعا با شرايط خاص تري همراه است. لذا، مي تواند حضور سليقه هاي مختلف در عرصه سياسي از ويژگي هاي اين انتخابات باشد.
اما اين حضور نيازمند عدالت در امکانات براي رقابت است.موضوعي که جاي بررسي و تحليل در حوزه هاي مختلف دارد.
اول آنکه، درحالي که اصلا ح طلبان با وجود گروه هاي قانوني اصلا ح طلب، در برگزاري همايش هايشان با مشکلا ت متعدد روبرو هستند و حتي به طور نمونه، برگزاري همايش هم انديشي اصلا ح طلبان در عيد غدير با موانع متعدد روبرواست، اما اصولگرايان تنها نگران سهم خواهي گروه هاي مختلف هستند و دغدغه اي در بهره مندي از عرصه هاي اجتماعي براي فعاليت هايشان ندارند. آيا اين شرايطي که وزارت کشور براي برگزاري همايش هاي گروه هاي مختلف سياسي پديد آورده، مي تواند نشانگر عدالت باشد؟
دوم آنکه، وزارت کشور، بارها اعلا م کرده که فعاليت ائتلا ف ها و جبهه ها نيز بايد با مجوز صورت گيرد اما جاي سوال است، چگونه جبهه پايداري که نه از ائتلا ف تشکل هاي سياسي تشکيل شده ونه ساختار مشخص حزبي دارد، به فعاليت سياسي مي پردازد و همايش هم برگزار مي کند؟ اي کاش مجريان پاسخ مي دادند، براساس چه مجوزي، جبهه بدون شناسنامه پايداري، به راحتي فعاليت سياسي مي کند؟ آيا اگر جمعي از چهره هاي اصلاح طلب درچارچوب نظام هم اقدام به تشکيل چنين جبهه هايي مي کردند نيز اجازه فعاليت داشتند؟
سوم آنکه، اي کاش اصولگرايان، مکانيزمي پيش بيني مي کردند که شاهد دخالت دولتي ها و يا برخي سران قوا در کميته 8+7 نبوديم. موضوعي که حتي صداي برخي اعضاي جبهه موسوم به پايداري را بلند کرد که چرا رئيس قوه مقننه در اين کميته نماينده دارد و اين نمايندگي دخالت درانتخابات محسوب مي شود.
آيا بهتر نيست، فکري شود تا انتخاباتي که با ويژگي هاي خاصي همراه است، فضايي براي حضور همه سليقه ها و جناح ها فراهم شود؟
ملت ما:تحقق چشمانداز و جهادگري رسانهها
«تحقق چشمانداز و جهادگري رسانهها»عنوان سرمقاله ي روزنامهي ملت ما به قلم محسن رضايي است كه در آن ميخوانيد؛رهبر معظم انقلاب زماني در صحبتهايشان فرمودند: «عدهاي فكر كردهاند يك سري كلمات همينطور كنار هم قرار گرفته و شده است سند چشمانداز، اينها نكات بسيار ظريفي هستند كه درون چشمانداز تعبيه شدند». در سال 1378 براي نخستينبار به اين نتيجه رسيديم كه سياستهاي كلان چنانچه منسجم نباشند، يك نوع سرگرداني و پراكندگي را در برنامهريزي كشور به وجود خواهند آورد، بر اين اساس در دبيرخانه مجمع افقي را براي آينده كشور ترسيم كرديم تا بر همه سياستها سايه اندازد و در واقع شيرازه اصلي سياستهاي كلان را ساماندهي كند.
زماني كه اين ايده در جلسهاي با حضور رهبر معظم انقلاب مطرح شد، رهبر معظم انقلاب اعلام كردند اين يكي از حلقههاي مفقوده نظام جمهوري اسلامي ايران است.اين «حلقه مفقوده» تعبير ايشان بود. حداقل بيش از ده دقيقه ايشان صحبت كردند و اين حرف كليديشان بود كه اگر بتوانيد آن حلقه مفقوده را پيدا كنيد، فوقالعاده تاريخي است و بر همين مبنا بستر اصلي كار در آنجا ترسيم شد.
آنچه حائز اهميت اساسي شد توجه به اين نكته بود كه سند چشمانداز سرآغاز مديريت راهبردي است اما پايان آن نيست، تهيه، تدوين و ابلاغ سند چشمانداز از يكسو بيانگر ورود حكمراني كشور به ظرفيت بالاتر مديريت است و از سوي ديگر از سرآغاز يك تحول جديد يا انقلاب ديگر خبر ميدهد كه اين تحول نميتواند در مقابل تحولات قبلي و دستاوردهاي آن باشد، به همين دليل چشمانداز جمهوري اسلامي به دنبال يك جامعه ايراني - اسلامي است كه مكمل جمهوري اسلامي باشد زيرا هر نوع ساختار سياسي جديد به جاي جمهوري اسلامي باعث طولاني شدن خروج ملت ايران از عقبماندگي ميشود.
بر اين اصل هدف چشمانداز رفتن به سوي آينده مطلوب است، نه ماندن، تقابل و انحراف از گذشته؛ هدف اساسي چشمانداز ساخت جامعه ايراني - اسلامي در كنار پاسداري از جمهوري اسلامي ايران است. در منطقهاي كه چين و هند در شرق، روسيه و اروپا در شمال، آفريقا و اقيانوس هند در جنوب از توان بالقوهاي برخوردارند براساس اين سند بايد تلاش شود در زمينههاي اقتصادي، علمي و فناوري مقام اول را كسب كنيم. لذا جهاني فكر كردن بدون منطقهاي عمل كردن و بدون توسعهيافتگي راه به جايي نخواهد برد.
بنابراين يك جامعه پيشرفته و توسعهيافته اسلامي با ديپلماسي منطقهاي و مشاركت جهاني محور تدوين استراتژيهاي ما ميتواند باشد. براين اساس به سه نوع مديريت براي عبور از اين موانع و رسيدن به چشمانداز نياز داريم، كه براين پايه ميتوانيم رقابت رقبا و پيچيدگي محيط را با كمك مديريت راهبردي، ضعف در حركت جمعي و مقاومت خوديها را با كمك مديريت كيفيت و چالش مخالفين كه قصد تخريب دارند را با مديريت بحران به كنترل در آوريم.
آنچه مسلم است براي تحقق چشمانداز بايد از رقابت، بحرانها، تفرقهها و خودمحوريها عبور كنيم و مديريت راهبردي و بحران را همزمان مديريت كنيم. براين اساس همه بايد به يك درك مشتركي از سند چشمانداز ايران ۱۴۰۴ برسيم سپس اين درك مشترك را تبديل به يك عزم و اراده ملي و مشترك كنيم و بعد با كمك تدوين استراتژيها يك حركت جمعي را در سراسر كشور به وجود بياوريم در اين ميان نقش رسانه و اطلاعرساني شفاف و جامع از اولويتهاي چشمانداز و تبديل آن به عنوان مطالبه ملي و دغدغه اصلي مردم ضروري است.
چشمانداز با آگاهيبخشي و اطلاعرساني اصحاب رسانه ميتواند در لايههاي مختلف جامعه اعم از مردم و مسئولان به مطالبه و گفتمان تبديل شود. ضمن اينكه رسانه هم بايد افق چشمانداز خود را برنامهريزي كند و در واقع رسانههاي ما در ايران 1404 نيز بايد جايگاه خود را ترسيم كنند.
تهران امروز:پايان روياي آمريكايي
«پايان روياي آمريكايي»عنوان يادداشت روز روزنامهي تهران امروز به قلم ميرمحمد عزيزي است كه در آن ميخوانيد؛طغيان تودههاي فرودست در 1196 شهر ايالات متحده آمريكا، نشانگر بحران بزرگي است كه كاخ سفيد و حاكميت سرمايهداري را به چالش كشيده است. اين سومين موج بزرگ عليه نظام سوداگرانه سرمايهداري در آمريكاست، موج اول كه از سوي كارگران شيكاگو آغاز و در اول ماه مه به خون كشيده شد، موجب گرديد تا از آن پس روز اول مه به عنوان روز جهاني كارگر به رسميت شناخته شود. كارگران آمريكايي زير فشار روزافزون صاحبان سرمايه و صنعت، خواستار به رسميت شناخته شدن تقاضاهايشان شدند كه بعدها به عنوان حقوق كارگر در اكثر كشورهاي جهان به رسميت شناخته شد. موج دوم نهضت مدني سياهپوستان آمريكا به رهبري دكتر مالكوم ايكس بود كه طي آن سياهان آمريكا خواستار لغو آپارتايد و تبعيض نژادي شدند و بسياري از سفيدپوستان را نيز همراه خود يافتند.
مبارزات مدني سياهان آمريكايي، رنگينپوستان و هواداران سفيدپوست آنها منجر به وضع قانون برابري حقوق همه شهروندان آمريكايي ازجمله سياهان و رفع تبعيض از آنان شد. گرچه در جريان اين مبارزات رهبر آن دكتر مالكوم ايكس ترور شد و معماي ترور وي هيچگاه كشف نشد. اكنون آمريكا با موج سوم تودههاي فرودست كه حاصل دسترنج آنان از سوي كارتلها، كمپانيها، بانكها و موسسات مالي غارت ميشود، روبهروست. اين جنبش عليه والاستريت به مثابه نماد سرمايهداري سوداگر و طمعكار آمريكايي، آغاز شده اما اكنون لبههاي تيز تقاضاها و خواستهاي ميليونها معترض متوجه كاخ سفيد نيز هست.
معترضان مخالف حضور نيروهاي نظامي آمريكا در عراق و افغانستان هستند. آنان كار و امنيت شغلي ميخواهند. خواست همه معترضان اين است كه قوانين موجود كه به نفع زرسالاران و سرمايهداران بزرگ آمريكايي است، به نفع تودههاي فرودست تغيير يابد.
نظام سرمايهداري آمريكا كه در پي فروپاشي شوروي و آغاز رابطه گرم اقتصادي با چين و اروپاي شرقي تازه از بند رژيمهاي كمونيستي رسته، در پوست خود نميگنجيدهيچگاه تصور هم نميكرد كه پاشنه آشيل آن، والاستريت يعني قلب اقتصادي آمريكا باشد. اگر تا ديروز والاستريت براي آمريكا فرصتساز بود و دستهايش فراتر از مرزهاي آمريكا تا دوردستترين نقاط جهان سود را جستوجو ميكرد، اينك تبديل به يك تهديد بزرگ شده است، تهديدي كه موجب دو انشقاق گسترده شده، نخستين انشقاق، شكاف ميان تودههاي فرودست و لايههاي فرادست است كه خود را در جنبش اعتراض والاستريت و از سوي ديگر در چايپارتيهاي سرمايهداران بازنمايي ميكند و انشقاق دوم شكاف ميان دولت ـ ملت است. ملت آمريكا ديگر دولتش را به رسميت نميشناسد. ملت آمريكا، كاخ سفيد را مركز راهبردي راهبردهاي زرسالاران و زراندوزان ميداند.
اوباما كه با شعار «تغيير» آمده بود اكنون به مظهر جمود و دگماتيسم تبديل شده است. ملت آمريكا آماده تغيير است و چه بسا تغيير هم كرده است اما كشتي دولت آمريكا در اقيانوس ملت تغيير طلب در حال غرقشدناست. بحران آنچنان جدي است كه واشنگتن از تمامي ابزارهايش براي سركوب و فرونشاندن موج اعتراضات مردمي و ميليوني بهره ميگيرد اما زمان نشان خواهد داد كه آيا كاخ سفيد بر اوضاع مسلط خواهد شد يا تن به درخواستهاي مردم خشمگين و معترض خواهد داد. اژدهاي برفي آمريكا زير تابش اعتراضات ميليوني در حال آب شدن است و همراه با آن روياي آمريكايي نيز به پايان خواهد رسيد.
شرق:امضاي كيروش پاي فوتبال ايران
«امضاي كيروش پاي فوتبال ايران»عنوان سرمقالهي روزنامهي شرق به قلم بهمن فروتن است كه در آن ميخوانيد؛اول از همه بايد خوشحال باشيم كه تيم ملي مقابل بحرين همانند بازي برابر فلسطين فستيوال گل به راه انداخت. ما علاوه بر اينكه در اين بازي بسيار خوب گل زديم، بسيار هم خوب بازي كرديم. كارلوس كيروش مربي خوبي است. او به طور قطع اسير اين نتيجه و بازي خوب نخواهد شد. او به خوبي ميداند در مرحله بعد تيمهايي به مراتب قويتر از بحرين، مثل كرهجنوبي، استراليا و ژاپن حضور دارند.
ما ميتوانيم امروز در يك شادي بزرگ سهيم باشيم، اما از فردا بايد به فكر بازيهايي با تيمهاي قدرتمند آسيا باشيم. مربي پرتغالي تيم ملي بايد فكري به حال پاسهاي تيم ملي ايران بكند كه هنوز با استانداردهاي لازم فاصله دارد. ما اگر بدشانس باشيم و در دور بعد با سه تيم قدرتمند آسيا در يك گروه قرار بگيريم بايد كيفيت بازي خودمان را افزايش دهيم.
درباره تاثیر 10نفره شدن بحرین در پیروزی ایران باید گفت: به طور معمول تيم 10 نفره به خاطر نداشتن يك بازيكن، بهتر بازي ميكند و دليل آن هم اين است كه هر كدام از 10 نفر ديگر ميخواهند جاي آن يك بازيكن اخراجي را پر كنند و براي همين تحرك بيشتری دارند و فضاي زيادي از زمين را با دوندگي خود پر ميكنند.
تيم ايران در اين بازي بسيار خوب ظاهر شد و اجازه هيچ خودنمايي به تيم بحرين نداد. بدون لوث كردن بازي خوب تيم ملي ايران بايد بگويم، بحرين نتوانست بازي خوبي ارايه دهد و بسيار ناتوان بود. يكي ديگر از نكات خوب اين بازي براي تيم ملي كشورمان، تنوع گلزنان ايران در اين بازي بود. من پيش از بازي هم گفته بودم، اگر ميخواهيم پيروز شويم بايد تعداد گلزنان تيم ملي بالا رود.
تيم ايران دو دفاع وسط دارد كه هر دو گلزن هستند. از طرف ديگر مجتبي جباري، رضايي و آندو تيموريان هم گلزن هستند و ما به خوبي از اين قابليت آنها استفاده كرديم. امروز براي اولين بار دستخط كيروش را در تيم ملي ديديم؛ يك بازي روان و گردش خوب توپ در تمامي زمين. اميدوارم اين مساله را در ليگ برتر با همين شيوه و روش ادامه دهيم. به نظر دو تيم ايران و قطر با توجه به بازيهايي كه ارايه دادند دو تيم صعودكننده باشند. ما در بازي برگشت ماه ديگر نيز كه در منامه برابر بحرين خواهيم داشت، ميتوانيم به پيروزي خوبي دست پيدا كنيم.
ابتكار:جمعآوري ماهوارهها نان گروهي را آجر و نان عدهاي را روغني ميکند
«جمعآوري ماهوارهها نان گروهي را آجر و نان عدهاي را روغني ميکند»عنوان سرمقالهي روزنامهي ابتكار به قلم غلامرضا کماليپناه است كه در آن ميخوانيد؛چندي است در ميان مسئولان، اعم از قانونگذاران، مجريان، ناظران و حافظان قانون، بحث برخورد با ديشها و لوازم ماهوارهاي سرگردان است. گروهي که هميشه خواهان سادهترين و سريعترين راه و روش بودهاند، خير و صلاح مملکت و نظام و البته بيشتر منافع خويش را در کورکردن چشم ماهواره ديدهاند و همواره تأکيد ميکنند که با اين ابزار شيطاني يا همان دايره زنگي پريسا بختآور بهشدت برخورد شود و از هر راهي که ميتوان بايد نفوذ کرد و اين خلقت ناپاک را از روي بامها، در هر زماني، از صبح تا شام، پاک کرد.
اين دسته که غالباً غيرت ديني دارند و عِرق سياسي استواري هم، بههيچوجه براي ماهواره جنبههاي مثبتي نميبينند و آنرا تماماً زيان و مخرب تلقي و تبليغ ميکنند. گويي فردوسي بيت زير را همصدا با همين گروه سروده:
ز ناپاکزاده مداريد اميد/ که زنگي به شستن نگردد سپيد
دسته ديگري هستند که معتقدند براي اين ساخته بشري بايد حق حيات قائل بود و اينهم مثل ساير دستاوردهاي صنعتي جنبههاي مثبت و منفي دارد. بايد چنان فضايي فراهم کنيم و مردم خود را از نظر آگاهي و تعقل به درجهاي برسانيم که خودشان نفع و ضرر را تشخيص دهند و بتوانند حق را از باطل و درست را از نادرست و راست را از دروغ تمييز دهند. اين دسته البته چندان از مردم نااميد نيستند و حتماً دريافتهاند که نبايد خودشان را تافته جدابافته و صدالبته آگاهتر و صالحتر از مردم بهحساب بياورند. بسياري از عقلاي جامعه و نظام برخورد قهري با دستاوردهاي بشري نظير ماهواره را مفيد و موفق نميدانند.
آنان مرتب يادآوري ميکنند که در سالهاي دهه هفتاد نيز در برابر «ويدئو» همين جنگ و جدالها و بگير و ببندها و سختگيريها در زبان و عمل صورت گرفت. روي ديوارها مينوشتيم «ويدئو از بمب اتم هم بدتر است»؛ اما چه شد؟ طولي نکشيد که در پستوي دورترين روستاهاي اين کشور، ويدئو سر برآورد. بهاندازهاي حساسيتها را زياد کردند که لجاجتها گل کرد و اذهان تنها به همان بُعدي سمتوسو يافت که از آن هراس داشتيم.
واقعيت اين است که تأثير مخرب آن کم نبود؛ اما نتوانستيم در برابرش سد ايجاد کنيم. اکنون که نوبت به ماهواره رسيده، اوضاع بهکلي فرق ميکند. مسئولان فقط نگران اخلاقيات مردم نيستند، بلکه در سطح گستردهاي، دغدغهها افزايش يافته است.
بيشک خانوادهها کانالهاي مخرب و غيراخلاقي را ميبندند و بيشتر سراغ شبکههاي خبررساني و برنامههاي مفرح، نظير فيلم و سريال ميروند. بيگمان برخي شبکههاي سياسي فارسيزبان اخبار و تحليلهاي خويش را يکسويه و براساس منافع خويش روي آنتن ميفرستند. توي دل مردم را خالي ميکنند و راست و دروغ را هنرمندانه يکجا به مخاطبان تحويل ميدهند.
از اين طرف هم مسئولان صداوسيماي ما تنها در شعار موفق بودهاند. گويي هرکس فقط به اين فکر است که بار خود را ببندد و نميخواهد باري از دوش جامعه و نظام بردارد. در زمينه اطلاعرساني و خبردهي، صداقت و دقت کافي را به خرج ندادهايم.
در ساختن برنامههاي سياسي و اجتماعي و... بسيار ضعيف و يکسويه عمل کردهايم. غالباً مخاطبان خويش را فقط طيف کوچکي از اصولگرايان بهشمار آوردهايم و آن طيف وسيع و تأثيرگذار را که غالباً پرسشگر و منتقد هستند، ناديده گرفتهايم، آنچنانکه سرخورده شده و از سر ناچاري به سراغ ماهواره رفتهاند.
براي نمونه رهبري فرمودند مناظرهها ادامه پيدا کند؛ اما برنامهسازان با کجسليقگي برنامه «ديروز، امروز، فردا» را ترتيب دادند و هر روز از يک گروه و افراد محدود دعوت ميکردند تا سخنان خود را تکرار کنند. لذا به همه ناسزا ميگفتند و برچسب ميزدند و فحشهاي ديروز را امروز تکرار ميکردند و براي فردا، سخنان رکيکتري را تدارک ميديدند و اينگونه بود که اين برنامه هم با استقبال مخاطبان مواجه نشد.
در زمينه ساير برنامههاي سرگرمکننده هم وضعيت چندان جذاب و اميدوارکننده نيست. بنابراين ضرورت دارد ابتدا علل و عوامل رمندگي مردم از صداوسيماي خودي و افتادن در آغوش ناپاک ماهواره بررسي دقيق شود، آنگاه اقدام گردد. هجوم به پشتبامها و شکستن لوازم و تجهيزات مردم و يا برداشتن آنها شايد سادهترين راهکار باشد؛ اما الزاماً بهترين و موفقترين نخواهد بود. به همين سبب فرماندهي ناجا بهدرستي گفته که دست نگهداريد.
پيامدهاي منفي اين رفتار چيزي جز ايجاد بغض و کينه نخواهد بود، بهويژه آنکه در ميان مردم شايعه شده که برخي آقازادهها ابزار و تجهيزات جديدتري براي دريافت ماهواره وارد کردهاند و جمعآوري ديشها و ساير تجهيزات ماهوارهاي مردم براي اين است که بتوانند وسايل جديد خود را بفروشند. بهاصطلاح اگرچه با اين کار پنبه اعتماد مردم زده ميشود و نان آنان آجر ميگردد؛ اما نان گروهي در روغن است.
دنياي اقتصاد:ارزیابی آثار تورمی هدفمندی یارانهها پس از 9 ماه
«ارزیابی آثار تورمی هدفمندی یارانهها پس از 9 ماه»عنوان سرمقالهي روزنامهي دنياي اقتصاد به قلم حمید زمانزاده است كه در آن ميخوانيد؛طبق آخرین گزارش مسوولان بانک مرکزی، نرخ تورم رسمی در شهریورماه سال جاری به 3/18 درصد رسیده است که بر اساس آن نرخ تورم نقطه به نقطه از 8/20 درصد در مردادماه به حدود 22 درصد در شهریور ماه افزایش یافته است.
اکنون پس از گذشت حدود 9 ماه از اجرای قانون هدفمندی یارانهها، میتوان یک ارزیابی مقدماتی از پیامدهای تورمی ناشی از اجرای این قانون به دست داد. پیامدهای تورمی اجرای قانون هدفمندی یارانهها در دو راستای کاملا متفاوت قابل ارزیابی است: اولی ارزیابی میزان اثرات اجرای قانون هدفمندی یارانهها بر نرخ تورم براساس واقعیتهای اقتصاد ایران و دومی ارزیابی صحت و اعتبار نظریات تورمی برخی از اقتصاددانان ایرانی است که بر تورم فشار هزینه تاکید داشته و دارند.
تحلیل حاضر حاوی دو پیام روشن است: اول آنکه بر اساس آمار منتشر شده تورم، اجرای قانون هدفمندکردن یارانهها و افزایش شدید قیمت کالاهای یارانهای به خصوص انرژی، تاکنون با هزینههای تورمی حداقلی صورت پذیرفته و حتی در یک پیشبینی بدبینانه نیز انتظار نمیرود تورم بسیار بالایی در یک افق یک ساله پیش روی اقتصاد ایران باشد. پیام دوم متن حاضر، کاهش اعتبار نظریات آن دسته از اقتصاددانان ایرانی است که با تکیه بر تئوري تورم فشار هزینه از یک طرف موجبات تصویب طرح تثبیت قیمت کالاهای اساسی به خصوص انرژی در سال 1383 و به تبع آن بحران یارانهها را فراهم آوردند و از طرف دیگر با پیشبینی نرخهای تورمی بسیار بالای ناشی از طرح هدفمندکردن یارانهها، با تصویب و اجرای قانون هدفمندکردن یارانهها مخالفت میکردند.
یکی از مهمترین هزینههای اجرای قانون هدفمندی یارانهها که تا پیش از اجرای آن بحثهای گستردهای را در محافل عمومی و کارشناسی ایجاد کرده بود، هزینههای تورمی ناشی از آن بود. تا پیش از اجرای طرح، تقریبا تمامی کارشناسان و سیاستگذاران اقتصاد ایران، اثرات تورمی ناشی از اجرای قانون هدفمندی یارانهها را پذیرفته بودند، اما آنچه كه محل مناقشه جدی بود، میزان تاثیر اجرای آن بر قیمتها و نرخ تورم بود. در حالی که برخی بر نرخهای تورم بسیار بالا تاکید داشتند، سیاستگذاران اقتصادی و بسياري از کارشناسان اعتقاد داشتند که تورم بسیار بالایی ناشی از اجرای این قانون در انتظار اقتصاد ایران نخواهد بود. اکنون پس از گذشت حدود 9 ماه از اجرای قانون هدفمندکردن یارانهها و اعلام آمار تورم تا شهریور 1390، اثرات تورمی ناشی از اجرای این قانون با توجه به واقعیتهای اقتصاد ایران در زمینه سطح عمومی قیمتها و نرخ تورم قابل بررسی است.
براي تحلیل و بررسی گویاتر تغییر و تحولات سطح عمومی قیمتها و نرخ تورم، در این تحلیل، نرخ تورم فصلی (درصد تغییر شاخص قیمتها در هر فصل نسبت به فصل قبل) از ابتدای سال 1386، به جای نرخ تورم سالانه مورد بررسی قرار گرفته است. براي تحلیل بهتر این موضوع ابتدا باید میان اثرات مستقیم و غیرمستقیم ناشی از اجرای قانون بر سطح عمومی قیمتها و نرخ تورم، تفکیک قائل شد.
از آنجا که کالاهای یارانهای به ویژه انرژی جزئی از سبد مصرفی شاخص هستند، افزایش قیمت این کالاها به طور مستقیم (بدون در نظر گرفتن اثر افزایش قیمت انرژی بر قیمت سایر کالاها) اثر افزایشی بر سطح عمومی قیمتها خواهد گذاشت. این اثر مستقیم خالق یک اثر تورمی است که بلافاصله در همان دوره اصلاح قیمتی در نرخ تورم فصلی نمود مییابد. این اثر تورمی در افزایش ناگهانی نرخ تورم فصلی از 5/4 درصد به 9/8 درصد در زمستان سال 1389 (دوره اصلاح قیمتی)، نمود یافته است.
البته در مورد اینکه چه میزان از تورم فصلی 9/8 درصدی زمستان 1389 مربوط به اثرات مستقیم ناشی از اجرای قانون هدفمندی یارانهها است، نمیتوان به طور کاملا دقیق سخن گفت؛ اما برآوردهای نسبتا دقیق صورتگرفته حاکی از افزایش 3/4 درصدی سطح عمومی قیمتها ناشی از اثرات مستقیم اجرای قانون هدفمندی یارانهها است. بر این اساس نرخ تورم فصلی زمستان 1389 بدون در نظر گرفتن اثر مستقیم قانون هدفمندی، حدود 6/4 درصد و تقریبا مشابه نرخ تورم فصلی در فصول پاییز 1389 و بهار 1390 بوده و حدود نیمی از تورم فصلی غیرعادی در زمستان 1389، صرفا ناشی از اثرات مستقیم اجرای قانون هدفمندی بر سطح عمومی قیمتها بوده است.
علاوه بر این اثر مستقیم تورمی ناشی از اجرای قانون هدفمندی یارانهها، از آنجا که انرژی یک عامل تولید نیز میباشد، طبیعی است که افزایش قیمت آن در اثر اجرای این قانون، از طریق افزایش هزینههای تولید سایر کالاها، زنجیرهای از افزایش قیمت را در سایر بازارها و کالاها (البته به مقادیر مختلف) در یک دوره کوتاهمدت ایجاد خواهد کرد که با توجه به وزن هر کالا در سبد شاخص، سطح عمومی قیمتها و نرخ تورم را افزایش خواهد داد. اما افزایش سطح عمومی قیمتها از این مسیر غیرمستقیم را نمیتوان به صورت دقیقی برآورد نمود و این اثر را از اثر سایر عوامل ایجاد تورم که بخش عمده آن ناشی از افزایش حجم پول است، تفکیک کرد.
اما به هر حال این اثرات تورمی در فصول پس از اجرای قانون هدفمندی؛ یعنی از بهار 1390 ظاهر شده و حداقل تا یک سال تداوم خواهد یافت. مناقشه اصلی کارشناسان اقتصادی در مورد اثرات تورمی ناشی از قانون هدفمندی قبل از اجرای آن نیز مربوط به برآوردهای بسیار متفاوت اثرات تورمی غیرمستقیم ناشی از آن بوده است. همان طور که در نمودار نشان داده شده است، نرخ تورم فصلی در بهار و تابستان 1390 به ترتیب برابر 1/4 و 8/2 درصد بوده است.
این نرخهای تورم فصلی به وضوح بیانگر بازگشت نرخ تورم فصلی به سطوح قبل از اجرای قانون هدفمندی است و مقایسه آن با نرخهای تورم فصلی قبل از اجرای قانون نشان میدهد که اثرات تورمی غیرمستقیم ناشی از اجرای قانون یارانهها حداقل در دو فصل پس از اجرای آن بسیار اندک بوده است. اگرچه انتظار میرود با افزایش هزینههای تولید و کاهش کنترلهای قیمتی و در نتیجه افزیش قیمت محصولات تولیدکنندگان، در فصول آتی شاهد افزایش اثرات غیرمستقیم ناشی از اصلاح قیمت انرژی باشیم؛ اما به نظر نمیرسد این اثرات به نرخهای تورم خیلی بالا در اقتصاد ایران منتهی گردد.
در واقع در یک پیشبینی خوشبینانه انتظار میرود در صورتی که روند تغییرات شاخص قیمت در فصول بهار و زمستان سال جاری، در فصول آتی نیز تداوم یابد، شاهد توقف نرخ تورم رسمی از دی ماه سال جاری در محدوده 20 درصد باشیم. در عین حال در یک پیشبینی محتاطانه که افزایش نسبتا قابل توجه اثرات تورمی غیرمستقیم ناشی از اجرای قانون هدفمندی در فصول آتی را مد نظر دارد، انتظار نمیرود نرخ تورم تا پایان سال جاری از 22 درصد و تا اواسط سال آینده از 25 درصد فراتر رود. البته در مورد کسری بودجه هدفمندی یارانهها و اثرات تورمی ناشی از آن در سال آینده، نکاتی وجود دارد که در بحث حاضر نمیگنجد.
بنابراین در مجموع با توجه به روند سطح عمومی قیمتها و نرخ تورم در فصول بهار و تابستان سال جاری و پیشبینی اثرات تورمی غیرمستقیم در فصول آتی و همچنین توجه به تجربه تاریخی نرخ تورم در اقتصاد ایران که تورم 15 تا 20 درصدی در آن عادی بوده است، باید اذعان نمود که رسیدن به نرخ تورم 20 یا حتی 25 درصدی پس از افزایش حدود 250 تا 300 درصدی میانگین قیمت حاملهای انرژی، مرحله اول اجرای قانون هدفمندی یارانهها تاکنون با هزینههای تورمی حداقلی صورت پذیرفته است و در عین حال پس از این نیز انتظار نمیرود که با وجود افزایش اثرات تورمی غیرمستقیم در یک سال آینده، این هزینههای تورمی چندان بالا باشد که اقتصاد ایران را با نرخ تورم بیش از 25 درصد مواجه نماید. بنابراین میتوان پیامدهای تورمی نسبتا محدود ناشی از اجرای قانون هدفمندی یارانهها را به عنوان یک دستاورد مهم ارزیابی نمود.
اما هزینههای محدود تورمی ناشی از اجرای قانون هدفمندی یارانهها و اصلاح قیمت انرژی، یک پیامد قابل توجه در محافل کارشناسی و سیاستگذاری اقتصاد ایران نیز در بر دارد. هزینه تورمی محدود افزایش قیمت کالاهای یارانهای به خصوص انرژی، به وضوح موجبات کاهش اعتبار نظرات آن دسته از اقتصاددانان ایرانی را فراهم خواهد آورد که با تکیه بر نظریات تورم فشار هزینه از یک طرف موجبات تصویب طرح تثبیت قیمت کالاهای اساسی به خصوص انرژی در سال 1383 و به تبع آن بحران یارانهها را فراهم آوردند و از طرف دیگر با پیشبینی نرخهای تورمی بسیار بالای ناشی از افزایش قیمت انرژی و سایر کالاهای یارانهای (پیشبینی نرخ تورم بیش از 40 درصد)، با تصویب و اجرای قانون هدفمندی یارانهها مخالفت میکردند.
به وضوح این دسته از اقتصاددانان نقش موثری در تصویب قانون تثبیت قیمت کالاهای اساسی در مجلس هفتم با این استدلال داشتند که افزایش قیمت بنزین و سایر حاملهای انرژی نقش مهمی در افزایش نرخ تورم دارد و با تثبیت قیمت کالاهای اساسی میتوان نرخ تورم را نیز کنترل نمود و کاهش داد.
اما واقعیت این بود که ریشه تورم نه در افزایش قیمت کالاهایی چون بنزین و امثال آن، بلکه در افزایش حجم پول در اقتصاد ایران نهفته است. در نتیجه نه تنها داروی طرح تثبیت قیمتها، برای درمان درد تورم کارگر نشد، بلکه نرخهای بالای تورم تداوم یافت و با توجه با تثبیت قیمت انرژی، قیمت واقعی (تورمزدایی شده) سوخت و کالاهایی مانند برق و آب، سال به سال کاهش و به تبع آن حجم یارانههای آشکار و پنهان سال به سال افزایش یافت تا در نهایت حجم عظیم یارانهها بدل به یکی از بزرگترین چالشهای اقتصاد ایران در پایان دهه هشتاد گشت.
از یک جنبه پیامدهای تورمی اجرای قانون هدفمندی یارانهها به نوعی بیانگر صحت نظریه پولی تورم در مقابل نظریه تورم فشار هزینه بوده و نشان میدهد که تاکید برخی از کارشناسان اقتصادی بر نظریه تورم فشار هزینه در دهه اخیر به خصوص در آستانه اجرای قانون هدفمندی یارانهها، تاکید درست و معتبری نبوده و فارغ از اثرات کوتاهمدت، مهمترین متغیر تعیینکننده نرخ تورم در میانمدت و بلندمدت نه متغیرهایی نظیر قیمت انرژی یا نرخ ارز، بلکه نرخ رشد حجم پول است. این پیامد نیز خود دستاورد مهمی در اقتصاد ایران است که از ارائه نظریههای غیركارشناسي توسط برخی اقتصاددانان در حوزه مسائل اقتصادی رنج میبرد.
جهان صنعت:نشانههای یک بیماری
«نشانههای یک بیماری»عنوان سرمقالهي روزنامهي جهان صنعت به قلم خاطره وطن خواه است كه در آن ميخوانيد؛ آمارهایی که طی ماههای اخیر به نقل از رییس مرکز آمار و مسوولان بانک مرکزی درباره وضعیت اقتصادی کشور مطرح میشود که مهمترین شاخصه آن هم نرخ تورم است، نشان از صعود رکود اقتصادی با شیب بالا در اقتصاد کشور دارد.
تا آنجایی که اطلاعات و اخبار آشکار نشان میدهد ظاهرا دولت برای برونرفت از این وضعیت منتظر اجرای فازهای بعدی اجرای قانون یارانههاست، از همین رو است که شاید مدیران و متولیان اقتصادی کشور چه دولتی و چه خصوصی موضوع فوق را به عنوان مسالهای اولویتدار و حساس در دستور کار سال خود قرار ندادهاند.
از سوی دیگر خبر میرسد که دولت به شدت تمام به دنبال تزریق درآمدهای نفتی کشور به صورت نقدی به جامعه است و تلاشها حاکی است که این برنامه برای پرکردن خلاءهای موجود رکود و بیکاری با چاشنی یارانه نقدی است.
اگرچه ممکن است این اقدام به صورت مسکن و موقتی تب احتمالی مشکلات اقتصادی را پایین بیاورد یا در نقطههای بحرانی به صورت موردی مشکلات جدی را سرپوش بگذارد اما بی تردید اگر برنامهای جدی برای حل کارشناسی و سیستماتیک این معضل دنبال نشود قطعا تورم 25 درصدی سال 86 چندان دور نیست کما اینکه رییس مرکز آمار گفته است که در خردادماه ما با ثبت 19 درصد تورم تا آستانه نرخ 86 پیش رفتهایم.
کارشناسان هشدار میدهند این رکود اقتصادی که برای چهارمین سال متوالی گریبان اقتصاد ایران را گرفته است، تبدیل به طولانیترین رکود اقتصادی در تاریخ ایران میشود به عبارت دیگر در کنار رکود اقتصادی سالهای 1337 تا 1341 ما شاهد طولانیترین رکود در اقتصاد ایران خواهیم بود. اگرچه بخش مسکن تحرکات بسیار اولیهای از خود نشان میدهد و بر همین اساس ممکن است ما دچار رونق مختصری در بخش مسکن شویم، اما دیگر بخشهای اقتصادی حتما راکد خواهند بود و صنعت رشد کندی را پشت سر میگذارد که این نشانه بیماری در اقتصاد ایران است و نیاز به علاج فوری و زمانبر دارد.