۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۴
کد خبر ۱۸۹۳۷۱
تعداد نظرات: ۱۴۰ نظر
تاریخ انتشار: ۱۲:۳۲ - ۲۲-۰۸-۱۳۹۰
کد ۱۸۹۳۷۱
انتشار: ۱۲:۳۲ - ۲۲-۰۸-۱۳۹۰

مصاحبه روزنامه ایران با صاحبخانه مشایی: 2 میلیون داده با ماهی 80 هزار تومان

ایشان خیلی آقای مظلومی هستند. من چند بار دیده‌ام که ایشان آخر شب رفته خرید کرده و تنهایی با کیسه اجناس خریداری شده برمي‌گردد خانه.
عصرایران - روزنامه ایران  صفحه 12 شماره امروز خودر ابه گفت و گو با  صاحبخانه اسفندیار رحیم مشایی اختصاص داد. متن کامل این مصاحبه عیناً در زیر می آید:

باران رحمت از آسمان مهر فرو مي‌بارد تا چهره پرغبار شهر، جلوه‌ای غیر از آنچه به نظر مي‌رسانند، به خود بگیرد. بوی نم و اکسیژن فضا را پر کرده و دل‌نگرانی ما برای دیر رسیدن، در میان ترافیک و رقص قطرات عطوفت خداوندی گم مي‌شود. ساعت نزدیک 5 بعد از ظهر است و هنوز به مقصد نرسیده‌ایم. اینجا پر است از برج و ویلا، ویلاهایی که قیمت هر مترمربع آنها سر به فلک مي‌زند. بیقرار براي رسيدن به مقصد، لحظه‌شماري مي‌كنيم. بعد از کمی پرس‌وجو در میان کوچه‌ها، بالاخره نشانی را پیدا مي‌کنیم.

روزنامه ایران

سر کوچه روی دیوار نوشته‌اند «مرگ بر منافق». شعارها به ما مي‌گویند که درست آمده‌ایم. به انتهای کوچه که مي‌رسیم، میزبان منتظر ماست. چشم‌های گرد شده ما به صاحبخانه مي‌فهماند که از همین اول کار شوک زده‌ایم! بعد از کمی تعارف، وارد مي‌شویم و این شوک تبدیل به بهت مي‌شود. آیا اینجا ساختماني است كه مرد ساكت اما پر خبر اين روزهاي ايران، در آن زندگي مي‌كند ؟! عکس حضرت آقا و دکتر احمدی‌نژاد، نخستين تصاویری هستند که بر دیوار خودنمایی مي‌کنند. میزبان، ما را به درون خانه راهنمایی مي‌کند اما ما هنوز گیج، گنگ و مبهوت هستیم.

با یا‌الله، یا‌الله گفتن، پس از میزبان وارد منزل مي‌شویم و اینجاست که بهت و حیرت بر سرگشتگي ما مي‌افزايد. اینجا هیچ چیزش به شنیده‌ها نمی‌خورد. با خودم مي‌گویم با صد عکس و فیلم هم کسی باور نمی‌کند این ساختمان، منزلی است که مهندس‌مشایی در آن سکنی دارد. نکته باور نکردنی، ساختمان نیست بلکه مستأجر بودن ایشان است. تند و تند از در و دیوار عکس مي‌گیرم، بعد از چند دقیقه پیرمردی با صورت بشاش و جذاب به استقبالمان مي‌آید و چند دقيقه بعدتر همسر مکرمه ایشان هم به جمع ما اضافه مي‌شوند. در حین عکاسی، متوجه عکسی در گوشه سالن مي‌شوم که شبیه به تمثال شهداست، دیگر چیزی نمی‌توانم بگویم؛ ما مهمان خانواده شهید هستیم، «خانواده شهید ریکايي».

برادر شهید مشغول پذیرايی کردن است. از ایشان خواهش مي‌کنیم تشریف بیاورند تا مصاحبه را شروع کنیم. همه اعتماد به نفسم را جمع کرده و با شوخی سر صحبت را باز مي‌کنم: «حاج آقا! واقعاً برایمان غافلگیر کننده بود. توقع داشتیم کاخی، ویلایی، چیزی ببینیم. لیدر جریان انحرافی و این خانه؟!»

مادر و پدر شهید با خنده مي‌گویند اینجا عروسی هم گرفتیم. تازه مي‌فهمم چرا اینقدر این خانه و آن گوشه سالن برایم آشناست! اینجا همان جایی است که پسر رئیس جمهور مراسم عقدکنانش را گرفت.

آقای ریکايي بعد از این که برایمان چای آورد، کنار پدر و مادر آرام مي‌گیرد. از او مي‌خواهیم که از خانواده‌اش بگوید تا بدانیم با چه كساني طرف هستیم. ایشان با حجب خاصی صحبت را آغاز مي‌کنند و هر چند جمله تعمداً بر عدم مطرح شدن خود و خانواده محترمشان اصرار مي‌ورزند.

مقدمتاً خدمتتان عرض کنم خانواده ما به عنوان خانواده شهید، به نظام، امام(ره)، انقلاب و اصل ولایت فقیه معتقد هستند. پدر ما سابقاً بنای ساختمانی بوده و حالا چند سالی هست که به علت کهولت سن بازنشست شده است. امرار معاش ایشان از پول اجاره است. خانواده ما از مبارزین قبل از انقلاب بوده و حتی در غائله 15 خرداد هم شرکت کرده بودند. پدر ما با چشمان خودشان دیده‌اند که رژیم منحوس پهلوی چگونه مردم را شهید مي‌کرده‌اند. هم مادر و هم پدرم در 17 شهریور هم حضور فعال داشته‌اند. برادرانم هم در این مبارزات حضور فعال داشته‌اند. این روند حضور تا پیروزی انقلاب در سال 57 و پس از آن ادامه داشته است. برادرانم بعد از این که اعلام مي‌شود به حضور نیروها در جبهه نیاز است، کار خود را رها مي‌کنند. یکی به گردان 4 سپاه رفته و در خط مبارزه با ضد انقلاب کردستان فعال شده و دیگری هم به عنوان بسیجی به جبهه‌ها اعزام مي‌شود، این اعزام قبل از شروع جنگ آغاز مي‌شود و تا پایان جنگ در اشکال مختلف ادامه مي‌یابد. عباس علی و محمدعلی چندین بار مجروح شده و در نهایت در شلمچه شیمیایی مي‌شوند.



لطفاً در مورد برادر شهیدتان کمی توضیح بدهيد؟

علی اکبر متولد سال 47 بود. این برادرمان از 15-14 سالگی به جبهه رفت. ایشان قبل از رفتن به جبهه مدتی پیش پدرم کار بنایی مي‌کردند و بعد هم تراشکار بودند تا بعد از درخواست نیرو داوطلبانه و مشتاقانه به جبهه کردستان مي‌روند. در عملیات بدر، والفجر 8 در منطقه فاو، شب جمعه 24 بهمن ماه که مصادف با شب شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله علیها) بود از ناحیه سینه هدف ترکش قرار گرفته و به شهادت می‌رسد. جالب است بدانید زمانی که ایشان به شهادت رسيدند، در سن 17 سالگی 20 ماه سابقه جبهه داشتند. ما در خانواده‌اي هستيم كه 11 شهيد تقديم انقلاب كرده است. یکی از عزیزان که به منزل ما آمده بود، به شوخی مي‌گفت شما با این 11 شهیدی که در فامیل دارید، مي‌توانید یادواره شهدا راه بیندازید.

از خـــودتـان هم بگویید؟

زمان جنگ سنم کم بود. عملیات مرصاد که انجام می‌شد، من اول راهنمایی بودم. جالب است بدانید آن زمان مادرم من را هل می‌داد و می‌گفت «شیرم را حلالت نمی‌کنم اگر در خانه بمانی! باید به جبهه بروی.» من هم به سپاه مراجعه کردم اما عدم توفیق و کم‌بودن سن باعث شد ما را به جبهه راه ندهند.

اصالتاً اهل کجا هستید؟

اصالتاً یزدی هستیم اما پدرم بزرگ شده تهران است، مادرم هم اصالتاً تهرانی هستند. گل سرسبد خانواده مادرمان هستند که ثمره زحمات ایشان به وضوح مشخص است (در این لحظه مادر شهید با لبانی متبسم به صورت فرزند نگاهی پرمعنی انداخت و پدر شهید به مادر).

چرا اصرار داشتید اینقدر جامع خود و خانواده‌تان را معرفی کنید؟

به این خاطر که بعداً نگویند اینها یک خانواده مجهول‌الهویه بودند. نه! ما مثل همه خانواده‌های ایرانی، معتقد به دین و انقلاب و ولايت بوده و هستیم. از دهه 30 ما جلسات روضه هفتگی داشته‌ایم، حتی زمان خفقان پهلوی!

چند ساله به این منطقه آمده و زندگی مي‌کنید؟

از سال 62 اینجا زمین خریداری کرده و تا سال 64 آن را با کمک بستگان ساختیم.

مادر شهید بالاخره طاقت نیاورده و لب به سخن باز می‌کند. ایشان خاطره‌ای جالب از شهید برایمان نقل کرد. سال اولی که اینجا آمده بودیم، من رفته بودم میدان فردوسی خرید. هنوز ساختمان تکمیل نشده بود و شهید علی اکبر و پدرش مشغول کار بودند. وقتی برگشتم، عروس بزرگ گفت: خاله! علی اکبر کار نمی‌کند، ناهار هم نخورده و دارد گریه می‌کند. از علی اکبر پرسیدم چه اتفاقی افتاده؟! شهید گفت شما آبروی من را برده‌اید! گفتم چرا؟! گفت: آمده‌اند از همسایه‌ها در مورد خانواده تحقیقات کرده‌اند و آنها گفته‌اند ما از اینها راضی نیستیم. برایم عجیب بود که چرا؟! با هم رفتیم پادگان شمیرانات. بعد از این که با مسئول مربوطه صحبت کردم، معلوم شد به خاطر این که دو برادر دیگر علی اکبر مجروح شده و در بیمارستان بودند، آنها نمی‌خواستند علی‌اکبر به جبهه برود لذا به ایشان دروغ گفته بودند. گفتم همین الان اجازه رفتن ایشان را صادر کنید.

پدر شهید هم از نصیحت به فرزندش و ابراز نگرانی در مورد سالم برنگشتن به خانه می‌گوید. بغض گلویش را مي‌گیرد و جمله فرزند شهیدش را دو بار با اشك تکرار می‌کند: «پدر نمی‌خواهی راه کربلا را باز کنم؟!»

بی‌اختیار مي‌گویم، همین طور هم شد. ثمره خون شهدای مظلوم ماست که حالا در حرکت عظیم ملت‌ها تجلی پیدا کرده و این تازه شروع کار است. بحث را عوض مي‌کنیم.

آقای ریکايي! اینجا چند متر و چند طبقه است؟

اینجا سه طبقه است. دو طبقه مال ماست که یک طبقه اجاره جناب مهندس مشايي است و این طبقه هم که خانواده ساکن هستند، ‌طبقه ديگر هم فروخته شده.

مهندس چند سال پیش مستأجر شما شده‌اند و چطور؟!

مادر شهید مي‌گوید: 12 سال پیش بود. دوست پسرم گفته بود یک آقایی هست که دنبال خانه مي‌گردد تا اجاره کند.

شرطی نگذاشتید؟

چرا! گفتیم اگر اهل دیانت هستند، مشکلی ندارد.

برادر شهید مي‌گوید رسم پدر بر این بود که هر کس مي‌آمد، او را رد نمی کرد مگر این که خودش برود یا خانه‌دار شود که جالب است بدانید اکثر مستأجرهای ما خانه‌دار شده‌اند!

فقط مهندس شما را دوست داشت و ماند! (خانواده شهید فقط مي‌خندند.)

چقدر رهن؟ چقدر اجاره؟

برادر شهید: پدرم در نهایت انصاف و با اختلاف فاحش نسبت به همسايه‌ها از مستأجرها پول مي‌گیرد. همین است که دیگران هم به ما رحم مي‌کنند.

بالاخره مادر شهید یک مبلغ مي‌گوید که متوجه نمی‌شوم مال چه زمانیست! 2میلیون رهن! 80 هزار تومن اجاره!

بالاخره نگفتید جناب مهندس میلیاردر ما! چقدر اجاره می‌دهند؟!

مادر شهید مي‌گوید اولش یک میلیون دادند! بعد ما احتیاج پیدا کردیم، به ایشان که آن زمان رادیو کار مي‌کردند، گفتیم پول نیاز داریم و ایشان یک میلیون به رهن اضافه کردند. (استنباط من این است که پیش کرایه همین مقدار مانده است!) مادر شهید اضافه می‌کند پولشان خیلی برکت دارد.

حالا یک سؤال دیگر! چرا ایشان هنوز مستأجر شما هستند؟

برادر شهید: یکی از دلایلی که باعث شده ما در این بازه زمانی خانه‌مان را همچنان در اختیار مهندس قرار بدهیم، مظلومیت ایشان است. ما مي‌دانیم اگر بخواهیم ساختمان را از ایشان بگیریم، قطعاً حرف‌هايي در مي‌آورند که چه شد که پدر شهید اینها را بیرون کرد! (مطمئنم خانواده مهندس هم حرف‌هاي زيادي براي گفتن دارند كه بايد مثل مهندس فعلاً سكوت پيشه كنند!) این خانواده حتی کوچک‌ترین مشکلي نداشته‌اند.

برادر شهید در مورد به‌روز بودن پدر صحبت مي‌کند و این که بیشتر از همه افراد خانواده پیگیر اخبار روز هستند.

خب! با این وجود وقتی این شایعات را در مورد مهندس مي‌شنوید و حقیقت را پیش روی خودتان مي‌بینید، چه حسی به شما دست مي‌دهد؟

برادر شهید: به خاطر این تهمت‌ها کار پدر یک بار به بیمارستان کشیده است. من جرأت نمی‌کنم خیلی حرف‌ها را به ایشان بزنم چون حالشان بد مي‌شود. پدر وقتی بعضی چیزها را مي‌شنود، مي‌گوید «به این راحتی دین‌فروشی مي‌کنند؟!» (با خودم مي‌گویم کجایش را دیده‌اید!!) اگر من هم بیرون از این فضا بودم، شاید برخی حرف‌ها برایم باعث شک مي‌شد اما ارتباط نزدیک ما با خانواده ایشان باعث شده این حرف‌ها کمترین اثری روی ما نداشته باشد.

پدر شهید مي‌گوید یکی از همسایه‌ها من را دید و گفت اینها هم که تو زرد از آب در آمدند! بهشان گفتم دین‌تان را نفروشید!

مادر شهید حرف جالبی مي‌زند؛ وقتی مهندس رادیو پیام بود، خانم ایشان رادیو قرآن گوش مي‌کردند! (خنده‌ام گرفت! این هم مي‌تواند بعداً به درد تخریبگران بخورد!)

برادر شهید: ملاک برای ما بیانات حضرت‌آقاست. برخی مدعیان حرف‌های حضرت‌آقا را حتی گوش هم نمی‌دهند. قسمتی را که به نفعشان هست، مي‌گیرند و بقیه را نه! برای پدرم برخی شایعات را نقل کردم. ایشان عصبانی شدند و گفتند ما با چشمان خودمان مي‌بینیم رئیس جمهور چگونه شب و روز دارد تلاش مي‌کند. ما مي‌بینیم اینها چه ساعتی مي‌روند و مي‌آیند. ما مي‌بینیم در شهرستان‌ها چقدر کار شده است. مادر شهید بی قرار به وسط بحث مي‌آید مي‌گوید ایشان خیلی آقای مظلومی هستند. من چند بار دیده‌ام که ایشان آخر شب رفته خرید کرده و تنهایی با کیسه اجناس خریداری شده برمي‌گردد خانه. برادر شهید کمی برآشفته شده و مي‌خواهد که وارد ریز این جزئیات نشویم زیرا چند خیابان آن طرف‌تر یکی دیگر از سرداران ولایت «شهید صیاد شیرازی» به همین راحتی مورد هدف نفاق قرار گرفته و شهيد شده است.

مادر شهید از مراسم روضه اول ماه قبل مي‌گوید که یکی در مورد مهندس و خانواده‌شان مي‌پرسد که آیا از امریکا به ایران برگشته‌اند یا خیر؟! که مادر شهید جواب می‌دهد بله اینجا هستند و من خودم چند ساعت قبل با آنها صحبت کرده‌ام. فرد سؤال‌کننده بسیار خوشحال شده و سجده شکر به جا مي‌آورد.

سؤال مهم من این است که شما جواب کسانی را که مي‌گویند ایشان لیدر جریانی انحرافی هست، چگونه مي‌دهید؟

برادر شهید: من به عنوان یک بسیجی این را بگویم «جهل» عامل اول پذیرش شایعات است. ملاک و محور برای ما حضرت آقا هستند. ایشان از 1/1/90 در حرم رضوی، در دیدار با مردم فارس، 14 خرداد، دیدار با فرماندهان سپاه و... ملاک‌ها و معیارهایی را مي‌گویند که جالب است، به هيچ وجه شامل حال متهمان امروزي نمی‌شود! برعکس معیارهایی که حضرت آقا مي‌دهند، دقیقاً به این آقایان مدعی و احزاب و گروه‌ها برمي‌گردد. حضرت آقا در دیدار‌های متعدد ملاک‌هایی را برای شناسایی جریان انحرافی به ما می‌دهند که به وضوح به افراد خاصی مي‌رسد که مدعی هستند. حضرت آقا در دیدار با بسیجیان کرمانشاه مي‌گویند وظیفه بسیج مبارزه و جلوگیری از انحراف است. من بچه بسیجی باید با به‌روز بودن اطلاعات، انحراف را شناسایی کنم. بسیاری گول مي‌خورند همان طور که اول انقلاب بسیاری فریب خوردند. بنی‌صدر کار را به جایی رساند که بعضی‌ها جرأت نداشتند عکس شهید بهشتی را داشته باشند.

چگونه مي‌شود فريب نخورد؟

فریب نخوردن راه دارد. گوش دادن به بیانات حضرت آقا! به‌روز بودن در مطالعه و اطلاعات که در نهایت به راحتی مصداق‌ها شناسایی مي‌شوند. ما باید با کلام حضرت‌آقا انحراف را کشف کنیم نه از زبان کسی که خودش در فتنه بوده و از آنها حمایت کرده! ما به دست خودمان یک جریان موهوم درست کرده‌ایم و من مانده‌ام چرا بعضی‌ها که مدعی بصیرت هستند، این گونه اسیر فتنه شده‌اند.

مادر شهید از بزرگواری مهندس مي‌گوید. او مي‌گوید چند خانواده در همین کوچه بوده‌اند که به مهندس تهمت مي‌زدند اما وقتی مشکلی برایشان پیش آمده بود و از ایشان مي‌خواهند کارشان را درست کند، ایشان با روی باز قبول مي‌کنند.

یک سؤال اساسی! ایشان چقدر شبیه رئیس جمهور است؟

برادر شهيد: چیزی که من از نزدیک مي‌بینم، یک کلمه است: « شباهت بسیار زیاد است.»

برویم سراغ آن عروسی جنجالی! برایمان از عروسی دختر مهندس و پسر رئیس جمهور بگویید!

مادر شهید: خانم‌ها بالا بودند و آقایان پائین. پائین نماز جماعت خواندند و یک پذیرايی معمولی. بالا هم بعد از خواندن خطبه عقد، عاقد (حاج آقای ثمری) گفت: بابا! این عروسی است! یک دست هم بزنید! (یاد برخی مي‌افتم که اینها را دیده‌اند اما...! همان اما)

مهریه عروس خانم چقدر بود؟

مادر شهید: 14 سکه!

برادر شهید از عکس‌های معروف مي‌گوید. من با اجازه رئیس جمهور و مهندس با نیت نشان دادن سادگی این فضا، چند عکس گرفتم. این عکس‌ها را به دوستی دادم تا به دست دوستان برساند اما ایشان با شیطنت آنها را به دست دشمنان رئیس جمهور رساند.

جمعیت چند نفر بود؟

خانم‌ها و آقایان روی هم 30 نفر.

آیا طبقه بالا هم مثل اینجاست؟

بله.

مهندس به شما سر مي‌زند؟

بله. با خانواده ایشان رفت و آمد داریم. خانواده بسیار مقید و مذهبی هستند، چه دختر خانم و چه آقا پسر ایشان.

به نظر شما چگونه این همه فشار را تحمل مي‌کنند؟

برادر شهید: ايمان، این نشان دهنده ایمان این خانواده است. این تخریب‌ها فقط مربوط به دشمنان نیست! (می‌دانم چه کسانی را مي‌گویند!)

یک سؤال مهم دیگر این است که برخی در رفتار و سلوک اجتماعی ایشان مثل نماز جماعت رفتن، حضور در مراسم مذهبی و... تشکیک کردند؛ در این مورد توضیحی دارید؟

ایشان قبل از این که وارد دولت بشوند و این گونه زیر ذره‌بین بروند، به نماز جمعه مي‌رفتند. ایشان مقید بودند نمازهایی را که حضرت آقا بودند، با خانواده شرکت کنند. خانم ایشان در دهه فاطمیه و اربعین مراسم دارند.

آیا به ایشان برای جواب دادن به برخی تهمت‌ها توصیه هم کرده‌اید؟

بله! شخصاً به ایشان گفتم جواب اینها را بدهید. مهندس گفت اگر الان جواب بدهم، نمی‌گویند مصلحتی آمد از خودش دفاع کرد؟ گفتم شما به تکلیف عمل کنید. ایشان فردایش با ایرنا مصاحبه کرد و دقیقاً فردای مصاحبه، همین عنوان دفاع مصلحتی در یکی از روزنامه‌ها خبر ویژه شد!

می‌گویند ایشان به علوم غریبه مسلط بوده و پیشگویی‌های عجیبي دارند!

لبخند معني‌داري روي لب‌هايشان نقش مي‌بندد! مي‌گويند «ما که چیزی ندیدیم و نشنیدیم.» مادر شهید مي‌گوید: «خود ایشان جلسه قرآن مي‌روند.»

در مورد دعای سمات و نماز شب ایشان که مي‌گفتند با صدای بلند مي‌خواند، توضیح بدهید!

برادر شهید: تا به حال خانواده ما با هیچ کسی مصاحبه‌ای نداشته‌اند. متأسفانه یکی از نشریات یک مصاحبه صد درصد جعلی را منتشر کرد که ما حتماًٌ اگر بتوانیم از آنها شکایت مي‌کنیم. سایتی هم آن را مجدداً منتشر کرد که با تماس ما خبر را از روی خروجی خود برداشت و تکذیبيه زد. اما در مورد سؤال شما. من یک زمانی به یکی از دوستان گفتم من به عنوان یک بسیجی، عصر جمعه‌ها مشغول استراحت و تلویزیون دیدن هستم. چه بشود که جایی گیر بیفتم و یک دعای سماتی هم بخوانم. کسی که شما به او تهمت مي‌زنید، عصر هر جمعه دعای سمات مي‌خواند. ما در عصر تابستان، وقتی فضا ساکت است، صدای ایشان را مي‌شنیدیم و حتی پدرم مي‌رفت در اتاق زیرین و با مهندس دعا را تکرار مي‌کرد. این دوست! رفت و ماجرا را به این شکل منعکس کرد که بله! مهندس مي‌آید و با صدای بلند، جوری که همسایه‌ها بشنوند، دعای سمات مي‌خواند. با او تماس گرفتم و گفتم چرا دروغ نوشتید؟ گفت برداشت خودم را منتقل کردم.

یک مسئله مهم هست که واجب است بگویم. چند وقت قبل از حرفی که در مورد مردم اسرائیل زده شد و حضرت آقا فرمان دادند تمامش کنید و مهندس نامه نوشتند و گفتند من سرباز ولایت هستم، ما در بسیج محله تصمیم گرفتیم از خانواده شهدای جنگ 33 روزه تقدیر کرده و تعدادی از آنها را به ایران دعوت کنیم. این موضوع را به مهندس رساندیم. ایشان آن زمان در سازمان میراث فرهنگی بودند. این خانواده‌ها را که کلاً 73 نفر بودند، به ایران آوردیم. آنها به زیارت امام رضا (علیه‌السلام) و دیدار رئیس جمهور رفتند. شخص آقای مهندس پشتیبان این مسئله بودند. اما برخي‌ها خانواده شهدا را به یک امامزاده مي‌برند، چقدر در بوق و کرنا مي‌کنند اما مهندس ذره‌ای به این موضوعات توجه نکرد.

آیا سعی کرده‌اید این حرف‌ها را به گوش مسئولان برسانید؟

اصل این مصاحبه برای این بود که ما این بار سنگین را از دوش خود برداریم و برای بسیاری اتمام حجت باشیم. من به نماز جمعه تهران رفتم، با يكي از اين افراد صحبت کردم و گفتم این حرف‌ها با آن چیزی که شایعه شده، خیلی فرق مي‌کند. این حرف‌هایی که زدید در خطابه‌ها با حرف‌های حضرت‌آقا متفاوت است! ایشان فرمودند من هنوز فرصت نکرده‌ام صحبت‌های حضرت آقا را بخوانم این در حالی بود که از بیانات حضرت آقا دو هفته مي‌گذشت. به یکی دیگر از مسئولین همین موضوعات را منتقل کردم که ایشان به من گفتند اینها صحت ندارد و شما سحر و جادو شده‌اید!! (همه با هم زدیم زیر خنده!)

با خنده باز سؤالم را تكرار مي‌كنم؛

حالا واقعاً خبری از سحر و جادو نیست؟!


برادر شهيد: اگر بود که ایشان تا حالا صاحبخانه شده بودند!

مادر شهید: وقتی وارد سالن خانه آقای مشایی مي‌شوم، اولین چیزی که توجه را جلب می‌کند، پوستر آقای مهندس است که کنار حضرت آقا هستند. پدر شهید مي‌گوید من خودم برایشان بنایی کرده‌ام.

به نظر حرفی باقی نمانده. با قلبی که حالا خیلی بیش از قبل آرام شده، از خانواده شهید خداحافظی می‌کنیم و امیدواریم خون شهید ریکايي غبار فتنه نفاق را فرو بنشاند.
ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۱۴۰
در انتظار بررسی: ۵
غیر قابل انتشار: ۴۲
رضا
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
۱۲:۴۱ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
18
686
توی تهران کجا حتی اتاق 15 متری هم با دومیلیون و ماهی هشتاد تومن میشه پیدا کرد ؟؟؟؟؟
یارب از ابر هدایت برسان بارانی
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۴۷ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
127
699
الان دقيقا پشت گوش ما پشم ميبينيد؟
به خدا ملت اگاه شدن. چرا اينطوري ميكنند اين بي انصاف ها؟بابا به شعور مردم احترام بزارين
اه اه.حالم دگرگون شد
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۴۷ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
10
693
kontor ke nadare
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۴۸ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
10
499
نپرسیدی مهندس ماهی چند دقیقه میاند این منزل
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۴۹ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
9
411
جیگرم کباب شد. این قبیل موارد اگر حقیقی باشه و بودن ریا خود مردم متوجه میشن و نیازی به مصاحبه و عکس و بوق و کرنا نیست.
مثلا همین شهید رجایی خودمون ، ملت به ساده زیستی اون ایمان داشتند ، نه اینکه قبل از انتخابات بره یک خونه خرابه اجاره کنه بگه اینه خونه من. ملت الان هوشیار شده
ناشناس
Germany
۱۲:۵۱ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
6
367
چقدر ارزان!!!!!منم اگه جای مشایی باشم وصاحب خونم اینقدر راه بیاد،ازروی خوشی هم که شده مدیریت انبیا رو نقد میکنم!!!!
ناشناس
China
۱۲:۵۲ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
7
360
عوضش میلیارد میلیارد پول من و شما رو بذل و بخشش کرده برای برو بچه ها ی همفکرش! این روزنامه ی ایران اگه اینا رو تمی نوشت چکار می کرد؟
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۵۳ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
5
266
الهی بگردم :((((((
گريه ام درآمد.
موحدي
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۵۳ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
6
189
خداوند همه ي ما را به راه راست هدايت فرمايد!
حالا خداييش، آيا خود اين مصاحبه هم مصلحتي نبود؟
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۵۴ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
9
349
براي روزنامه ايران متاسفم اين توهين به شعورمردم است و.....
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۵۴ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
183
23
آفرین به این همه تواضع و فروتنی...
يك انحرافي
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۵۴ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
17
554
مرغ پخته تو قابلمه خندش ميگيره
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۵۵ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
6
224
ما بايد باور كنيم كه رئيس دفتر رئيس جمهور بدون حفاظت هاي معمول و در يك خانه خيلي خيلي خيلي معمولي زندگي مي كند؟
ایمان
United Arab Emirates
۱۲:۵۶ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
7
196
... قبول اصلا ماهی 80 تومان و ... میشه لطفا بفرمایید ایشون پول کت و شلوارهای جورواجورشون و از کجا میارن ؟
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۰۳ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
17
340
خودتی ............
خجسته
United States of America
۱۳:۰۵ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
6
255
بنده خدا!!!!!!!!!!!!!یه شماره حساب اعلام بفرمایید تا تقدیم کنیم حقوقمان را به ایشان(کلا روزنامه ایران مردم رو چی فرض کرده؟تاریخ مشخص خواهد کرد)
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۰۶ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
134
1270
من نمی دونم ما رو چی فرض کردین ! ولی... ما توی شهرستان زندگی می کنیم منو شوهرم روی هم حدود یه تومن در آمد داریم , 5 میلیون پول پیش دادیم و حدود 180 تومن کرایه می دیم . تصورش رو بکنید توی شهرستان اینقدر کرایه می دیم تازه کلاهمون رو میندازیم هوا و از صاحبخونه کلی هم متشکریم چون به نظرم واقعا با انصاف بود و با ما راه اومد
حالا شما توقع دارین ما باور کنیم خونه ای توی تهران 2 تومن پیش , 80 تومن اجاره؟!!! اینم شد مظلومیت ؟ شاید بخوان مجانی خونشون رو بدن به این آقا !!!! بعدم لطفا ما رو احمق فرض نکنید یه کارمند عادی هم توی این سن آقای مشایی می تونه خونه بخره ( دقت کنید یه کارمند عادی ) اونوقت این آقا تا حالا نتونستن؟!!!!!!!! واقعا ما چی هستیم ؟ گوشامون مخملیه؟
البته ایشون و اهل منزل که همیشه در سفر استانی تشریف دارن شاید واقعا نیازی ندارن توی تهران خونه بخرن !!!
همه بدبختی مملکت ما در قدیس جلوه دادن مسوولانمونه ! توی کشورهای خارجی طرف میاد میگه من تعطیلات فلان جا میرم و فلان خونه رو هم دارم , خب بایدم داشته باشه . وقتی مدیر بالادستی من که یه مدیر ساده است وضعش از من خیلی بهتره ,ما انتظار داریم سران مملکت نداشته باشن؟!! حرف ما این نیست که سران مملکت نداشته باشن , کار می کنن حقوق می گیرن, نوش جونشون! مساله اینه که چرا اینقدر قدیس نمایی می کنید که یهو گندش در بیاد؟!!
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۰۷ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
6
128
بی خیال با مرام این مسائل دیگر قدیمی شده
تارا
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۰۷ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
6
159
شنونده باید عاقل باشد!
بنده خدا
Japan
۱۳:۱۲ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
51
49
خدا کند که راست بگی؟
دیگه نمیدونم گی راست میگه کی دروغ
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۱۲ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
54
26
عین خبر را چاپ کرده اید که چه ؟ تحلیل شما از این مصاحبه چیست؟
ناشناس
United States of America
۱۳:۱۵ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
4
134
مهندس؟؟؟؟ مهندس چیه این آقا؟
زیزی
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۱۷ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
4
159
ولی چه خوب اجاره میگیره ازشون. آقا ما دانشجوییم دنبال خونه هممیگردیم بگو اینا بلند شدند ما رو خبر کنن!!
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۱۸ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
10
918
بيت المال را ميليارد ميليارد به باد ميدهند بعد اينطور ...
لیلی
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۱۸ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
6
190
لطفا به این خانواده شهید بگوئید ما هم دربدر دنبال خانه هستیم و پول پیشمان 7 میلیون تومان است ولی توان پرداخت اجاره نداریم چون همسرم فعلا بیکار است و دنبال کار میگردد.شما که اینقدر دست خیر دارید دست نیازمندان را هم بگیرید.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۱۹ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
1
356
آتش زرق و ريا خرمن دين خواهد سوخت حافظ اين خرقه پشمينه بيندازو برو
امیر
Germany
۱۳:۱۹ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
0
81
الله اعلم
محمد
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۲۰ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
1
123
وزارت مسکن آدرس این خونه ها رو بده تا مردم بی بضاعت از آنها استفاده کنند تو مشهد که همچین خونه هایی پیدا نمی شه چه برسه به تهران
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۲۷ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
2
151
بابا این چیزها چیه روزنامه ایران نوشته دنیای قدیم که نیست که ملت را به راحتی گول بزنی. مردم همه الان کلاس پنج دارند و داستان روباه و زاغ را خوانده اند.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۲۹ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
4
160
می خوان مشایی را برای انتخابات ریاست جمهوری آماده کنن
ناشناس
Germany
۱۳:۳۴ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
2
163
الهی !!! بمیرم براش چقدر مظلومه جز جگر بگیرین الهی که این مرد خدا رو ازار میدین... هههههههههه
خوش خيال
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۳۵ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
3
93
باشه تو راس ميگي
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۴۲ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
3
210
مهندس هم مثل دکتر مظلوم هستندی!!!!!!!
ظالم فقط ملت ایرانندی
ali
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۴۲ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
2
547
سر کوچه روی دیوار نوشته‌اند «مرگ بر منافق». شعارها به ما مي‌گویند که درست آمده‌ایم:بله کاملا درسته خودشه درست اومدین.

مادر شهید اضافه می‌کند پولشان خیلی برکت دارد: قطعا همینطوره که بعضی ها تونستن گاوداریشونو تبدیل به شصت هفتادتا کارخونه وشرکت کنن!!!!

حالا واقعاً خبری از سحر و جادو نیست؟!

برادر شهيد: اگر بود که ایشان تا حالا صاحبخانه شده بودند!

چرا اقای مهندس نمیرن مسکن مهر ثبت نام کنن بیچاره زن وبچه اش گناه دارن اخه تا کی اجاره نشینی.
عصرایران جان اگه برات زحمت نیست یه بارم نظرمارو هم بذارباتشکر.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۴۳ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
54
68
الله اکبر!!!!!!!!!!!!!!
ناشناس
Germany
۱۳:۴۷ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
1
130
روزنامه ایران ؟؟؟؟ باشه باور کردیم
ناشناس
Russian Federation
۱۳:۴۹ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
4
61
من از اوایل 1386 به دنبال یک وام 7.5 میلیون تومانی هستم ولی به لطف عنایات مهندس مظلوم :این خانواده‌ها را که کلاً 73 نفر بودند، به ایران آوردیم. آنها به زیارت امام رضا (علیه‌السلام) و دیدار رئیس جمهور رفتند. شخص آقای مهندس پشتیبان این مسئله بودند.
ناشناس
United States of America
۱۳:۵۵ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
2
180
ایکاش تمام مسئولین ما صاحبخانه بودند .ولی اختلاس 3000میلیارد تومانی انجام نمی شد.من نمی گویم مسئولین اختلاس کرده اند ولی این اختلاس در حوزه مسئولیت انها اتفاق افتاده است.مانند اینکه به یک پادگان شبیه خون بزنند.مقصر کیست؟مسلما نگهبان است که مقصر است.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۵۸ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
4
264
در عکس روزنامه نوشته مادر شهید بی قرار !! وسط بحث می اید و می گوید ایشان خیلی اقای مظلومی هستند!!! من خودم بارها دیدم که اواخر شب با خرید به منزل تنهایی بر می گردد!!!1
وا مظلوما غریب مهندس مظلوم مهندس
مظلومِ احمد .. مهندس
خدایا به حق مظلومیت اسفندیار ....

این متنی که نوشتی بیشتر طنز بود
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۵۸ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
2
99
ما 10 سال پیش یک خانه 100 متری 5، 6 سال سخت پایین میدان رسالت اجاره کردیم 3 میلیون و ماهی 70 هزار تومن. این قیمتی که نوشته اند حتما مال همون 12 سال پیش بوده. میگن پدر ما از محل اجاره امرار معاش میکنن و اونوقت با 80 هزارتومن؟
کاشکی ایشون هم مجبور بودند هرسال با اجاره های سرسام آور اسباب کشی کنند تا بفهمند مردم چی میکشن!!!!
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۵۸ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
1
74
بابا کجای تهران خونه به این قیمت اجاره میدن ؟
ناشناس
Netherlands
۱۳:۵۹ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
1
262
اگر مشایی اینقدر مظلوم و مستصعف و متواضع و ... هست پس چرا همه اش درآمدهای میلیاردی برای این و آن ایجاد می کند مثل مورد تالارهای کیش و موارد دیگر که خود شما عصر ایرانی ها بارها اسناد آن را درج کرده اید. باید بدانید که ایرانی ها ید طولایی در مظلوم نمایی و حفظ ظاهر دارند و مشایی هم یکی از آنهاست که خوب بلد است حفظ ظاهر بکند.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۰۳ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
2
157
آآآآآآآآخی !!!!
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۰۳ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
9
132
يا الله حاجي،به پا ريا نشه.
ناشناس
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
۱۴:۰۳ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
1
185
...الان 2 هفته هست با 5 تومن 300 تومن خونه پیدا نمی کنم
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۰۶ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
1
67
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
سالار
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۰۹ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
1
127
(( شما دم خروس رو باور مي كنيد يا قسم حضرت عباس را ))!!!!!!!!!!
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۱۰ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
1
50
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۱۸ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
351
32
قابل توجه مداحان محترم پر مدعايي كه علنا اين فرد را در حضور هزاران نفر تهديد به قتل كردند !؟ خدا عاقبت همه ما را ختم به خير بنمايد حق الناس ...
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۱۹ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
2
156
آه خدايا توبه،من يكي كه بدجوري روشن شدم،با تشكر ويژه از همه دستندركاران روزنامه مستقل،صادق،فراجناحي و... ايران!!!!!!!
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۲۳ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
0
170
مظلومیتش ملت رو کشته!!!! 2میلیون ماهی 80 تومن!!!...
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۲۷ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
8
59
در کجا کرایه 2 میلیون و 80 هزار تومان میباشد؟
حامد
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۲۸ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
15
65
بالاخره ننوشتی آپارتمان آقا چند متریست که به قیمت یک خونه 20 متری نصیب، مشایی شده؟
خدا نصیب ما که این شانسها رو نمی کنه، فکر کنم آدرس این صاحب خانه منصف را هم عوامل مرتبط با از ما بهترون به ایشان دادند.
ضد فتنه
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۳۲ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
1
53
جل الخالق
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۴۵ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
13
212
من مهندس مشايي از نزديك مي شناسم ايشان حتي چك هديه تهراني را به علت بي پولي نتونستن پرداخت كنن.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۴۷ - ۱۳۹۰/۰۸/۲۲
3
77
کاش ایشان این خونه را بدهند به جوانها ...........
وبگردی