تابش آفتاب به قدري شديد است كه وحيد هاشميان تا آخر تمرين سرش را پائين ميگيرد. گويي با اين كار تنها ميتواند صورتش را از آفتاب سوزان محفوظ نگهدارد.
خبرنگاراني كه به كمپ تيمهاي ملي آمدهاند، درپي سايه هستند. هركس به گوشهاي پناه ميبرد و زير سايه درختان، نفسي تازه ميكند.
داخل زمين چمن اما سايهاي وجود ندارد. كمپ تيمهاي ملي تبديل به كورهاي داغ شده. ساعت نزديك 11 است. ناصر ابراهيمي مربي تيم ملي تنهاي به پرويز كماسي بدنساز تيم ملي ميزند و ميگويد: «هوا بدجوري گرمه. سريع تمرين را جمع كنيم.» در فاصله چند قدمي آنها امير قلعهنويي سرمربي تيم ملي ايستاده كه با نگاهي عميق، مليپوشان را ميپايد.
انعكاس نور روي سكوهاي خالي كمپ، بدجور آزاردهنده است. خبرنگاران چشمهايشان را ريز كردهاند و از دور همهچيز را زيرنظر گرفتهاند. نسيم گرمي از ضلع جنوبي كمپ ميوزد و پيراهن قرمز بازيكنان را تكاني ميدهد. سكوت بر فضا گسترده شده. صدايي به گوش نميرسد. حتي ديگر از قهقهههاي علي كريمي خبري نيست.
در نقطه ميانه زمين بازيكنان بعد از 20 دقيقه دويدن، آرام گرفتهاند. حركت اضافي ديده نميشود. خبرنگاري با دست آنها را نشان ميدهد و با طعنه ميگويد: «كجاي دنيا تو گرماي 40درجه تمرين بدنسازي ميكنند؟!» همه نگاهي مياندازند و بيتوجه، از تمرين يادداشتبرداري ميكنند.
بازيكنان خسته، تكتك به سمت بطريهاي آب ميروند و با ولع جرعه جرعه آب مينوشند. چند نفر سروصورتشان را ميشويند، انگار گرماي شديد برايشان ديوانهكننده است. امير قلعهنويي نگاهي به دوروبر مياندازد و براي خبرنگاران دست تكان ميدهد.
ميخندد و با صداي بلند ميگويد: «بچهها فقط دو حركت ديگر مانده.» هنوز حرف او تمام نشده كه ناصر ابراهيمي با قدرت يكي از موانع را روي زمين ميكوبد. مانعهاي بعدي پشت سر هم چيده ميشوند و بازيكنان دوتا دوتا، از موانع رد ميشوند. همه، خسته به نظر ميرسند.
آفتاب سوزان هنوز همه را آزار ميدهد كه نيكبخت جدا از همه سريع كمپ را ترك ميکند: «وسط تمرين پايم بدجوري گرفت. دكتر گفت فعلا تمرين نكن. خدا كند مصدوميتم جدي نباشد.» او در كنار رسول خطيبي كه البته مدتي است مصدوم شده، راهي هتل المپيك ميشوند.
منبع: هم میهن