۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۱:۵۹
فیلم بیشتر »»
کد ۱۹۷۶۷۰

حرف های بلاژویچ درباره احمدی نژاد

بلاژویچ درباره احمدی نژاد گفت:«احمدی نژاد جلوی همه می ایستد. آمریکا جلوی ایران حرفی برا ی گفتن ندارد. من مناسبات سیاسی را به دقت دنبال می کنم. همین حالا هم می گویم به رغم همه تلاش هایی که برای تحریم ها می کنند ، آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.»
عصرایران ورزشی- این چیرو است که روبری مان نشسته. او که هموطنانش این لقب را برایش انتخاب کردند چون بزرگترین افتخار فوتبالی شان را برای آنها رقم زده و بی دلیل نیست که صدایش کنند:« قهرمان». اینجا در تهران هم روزگاری او یک قهرمان بود؛«چیرو» ، « شیرو » شاید هم « هیرو». قهرمان قصه اما باخت . درست مثل قهرمان های موفق اول قصه . یکی مثل ناپلئون که آخر قصه را بد باخت. باخت و سیاه شد و اسمش شد سیاه بازپیرمرد اما حتی اگر سیاه بازش بخوانند ، حتی اگر مطمئن باشی در پس خنده ملیحش ، بعضی از حرفهایش را فقط برای این می زند تا شیفته رفتارش شوی ، این قدر دوست داشتنی هست که غرق در کلامش باشی. پیرمردی که عادت دارد فحش هایش را چنان شیرین ادا کند که راهی غیر از خنده باقی نمی ماند .زمین و زمان را بی نصیب نمی گذارد. او شیرین است مثل علی پروین. مصاحبه اش هم باید مثل مصاحبه های سلطان پر شود از «...» هایی که به صلاحدید شما خوانندگان می توانند با جملاتی مترادف پر شود. چیرو در این گفت و گو خیلی از فوتبال نگفته. او که روزگاری کاندیدای ریاست جمهوری کشورش بوده از علایق سیاسی اش برای مان گفته از مواضع ضد استکباری اش. مصاحبه بلاژویچ با خبر آنلاین را می خوانید:

***

*شما هم مواضع تان مثل ماست ؛ مثل یک ایرانی می گویید انرژی هسته ای حق مسلم ماست؟

بله بدون شک هم انرژی هسته و هم قدرت رسیدن به تکنولوژی هایی که آمریکایی ها می ترسند شما آنها را داشته باشید. من که فکر می کنم ایرانی ها خیلی زود به آنچه می خواهند ، می رسند. شاید هم همین حالا هم داشته باشندش. احمدی نژاد قوی است، به نظرم این کار را می کند. ایران به هدفی که دارد می رسد. احمدی نژاد جلوی همه می ایستد. آمریکا جلوی ایران حرفی برا ی گفتن ندارد. من مناسبات سیاسی را به دقت دنبال می کنم. همین حالا هم می گویم به رغم همه تلاش هایی که برای تحریم ها می کنند ، آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.

*رضا می گفت بعد از ماجرای 11 سپتامبر هم حسابی خوشحال بودید!

از حمام آمدم بیرون، رضا گفت رئیس ببین چه شده. فکر کردم کسی مرده. ترسیدم . دیدم یک هواپیما خورد توی یک برج ، دومین هواپیما هم همین طور... سی ان ان داشت صحنه ها را پخش می کرد. حوله ام را پرت کردم، کلی ذوق زده شدم و کلی هم به آمریکایی ها فحش دادم! عین خودشان که دنیا را می ریزن به هم، یکی هم کشور شان را ریخته بود بهم! بت آمریکا آن روز شکست. البته از اینکه افراد زیادی در آن قصه کشته شدند ، ناراحت هستم اما به هر حال کشوری که این قدر همه را اذیت می کند ، خوب حالش گرفته شد. الان هم می بینید همه کاری برای انزوای ایران می کند اما باسیاست های درست ما ، آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند، تا زمانی که چین با ماست و متحد ماست ، همه موش های دنیا مثل آمریکا و بقیه خیلی کوچک هستندو کاری از دست شان بر نمی آید.

*شما ظاهرا به سیاست علاقه زیادی دارید، مخصوصا سیاست های خارجی ایران.

من احمدی نژاد را خیلی دوست دارم چون می زند پدر این آمریکا و هم دستانش را در می آورد! او هم مثل من با جرات است!

*با این هیجانی که حرف می زنید فکر کنیم قصد شرکت در انتخابات را دارید!؟!

(خنده) بیا جلو، یک چیز جالب برایت تعریف کنم. یک بار در کرواسی کاندیدای ریاست جمهوی شدم. همه می گفتند این باید رئیس جمهوربشود . خبرنگارها دورم را گرفته بودند و مدام برایم نوشابه باز می کردند. من هم باورم شده بود که واقعا خبری است. انتخابات که شروع شد، به همه رای رسید به من ... کوفت!(خنده جمعی)

ارسال به دوستان
وبگردی