كيهان:غرب فقط با شوك سر عقل مي آيد
«غرب فقط با شوك سر عقل مي آيد»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن ميخوانيد؛چالش تازه اي كه غرب تحت عنوان تحريم نفت و بانك مركزي ايران آغاز كرده، داراي چند چهره متفاوت است. اولا و در ظاهر، تحريم است اما در باطن رنگ و بوي جنگ و تروريسم را دارد چرا كه دشمني تمام عيار با يك ملت است. ثانيا جنگ و تروريسم اقتصادي است اما اصالت ندارد بلكه قرار است مانند يك چاشني انفجاري در زمين اصلي جنگ (جنگ نرم رواني و فرسايشي) عمل كند. به عبارت ديگر بايد نيروي ديگري را آزاد كند تا بتواند به فتنه دو سال پيش گروهك ها، تنفس مصنوعي بدهد و به روحيه درماني آنها بپردازد.
ثالثا برحسب ظاهر، رفتاري فعال از سوي غرب به حساب مي آيد اما در باطن، اقدامي از سر انفعال و اضطرار و استيصال است. رابعا رفتاري از سر اعتماد به نفس به نظر مي رسد اما به غايت آميخته با ترديد و تزلزل و ترس است. خامسا به عنوان تصميمي از سر دوستي و ائتلاف در جبهه غرب القا مي شود، اما به وضوح در جنگ اقتصادي ميان آمريكا و انگليس با اروپا (يا به عبارتي رقابت دلار با يورو) از يك سو و اقتصاد غرب با شرق آسيا ريشه دارد.
درباره چند و چون اين چالش و چگونگي مواجهه با آن گفتني هايي هست:
1-
كمتر از 10 ماه تا انتخابات رياست جمهوري آمريكا باقي مانده و اوباما در
حالي مصوبه كنگره در اين زمينه را امضا كرد كه از سوي منتقدان خود در لابي
صهيونيستي و جمهوري خواهان، به عنوان «اردك لنگ» و كسي كه از عهده ايران و
بيداري اسلامي برنيامده، شناخته مي شود. در كنار اين درماندگي، بدهي 15
هزار ميليارد دلاري، كمر دولت آمريكا را به عنوان بدهكارترين حكومت جهان
شكسته است. اين هم يادگاري جنگ هاي عراق و افغانستان است.
اوباما روز گذشته در كنگره نطقي كرد و با اشاره سربسته به وضع وخيم اقتصاد آمريكا گفت «آنچه در خطر است، ارزشهاي حزب دموكرات يا جمهوريخواه نيست بلكه اصول و ارزشهاي آمريكايي است». همزمان نشريه فرانسوي لوموند ديپلماتيك در شماره ژانويه خود تصريح مي كند «بوي مرگ از اقتصاد اروپا بلند شده و نشست هاي بي اثر سران اتحاديه، به بال بال زدن مرغ سركنده مي ماند».
بدين ترتيب توسل به تحريم و تروريسم اقتصادي- به موازات جنگ اطلاعاتي و تبليغاتي و ترور فيزيكي- تنها گزينه پيش روي اوباماست تا هم از تله درگيري نظامي با ايران بگريزد و هم دهان مخالفان را ببندد كه در مقابل ايران بيكار ننشسته است. ورود به اين حوزه ظاهرا چند خاصيت ديگر هم مي تواند داشته باشد.
اولا مي توان به اروپاي رقيب از پشت خنجر زد و در جنگ دلار و يورو، رمق بيشتري از يورو گرفت. بدين معنا كه آمريكا سالهاست خود را از تجارت و بازار پرسود ايران محروم كرده و بنابراين بايد اروپا و حتي اقتصادهاي شرقي نظير چين و ژاپن و هند و كره را به سوي بازي يي هدايت كند كه از اين تجارت پرسود- و رونق بخش- محروم شوند، ضمن اينكه در هر نوع بحران نفتي، رقباي اقتصادي آمريكا بسيار بيشتر از آمريكا خسارت مي بينند.
بدين ترتيب آمريكا به علاوه انگليس و با استفاده از انفعال ساركوزي و مركل (متأثر از لابي صهيونيستي)، در حال ضعيف كردن اروپايي هستند كه زبانش پس از شكست هاي عراق و افغانستان دراز شده است. ثانيا اوباما متهم است به اندازه كافي از محافل اپوزيسيون ايراني كه دو سال پيش به اغتشاش و آشوب دست يازيدند، حمايت نكرده است.
سناريوي اخير كه اتفاقا با مشورت خائنانه و «گرا» دادن برخي گروه هاي نفاق داخلي- داراي دفتر و دستك در اروپا و آمريكا!- در پيش گرفته شده، تلاش مي كند بخشي از سرخوردگي گسترده اپوزيسيون را جبران كند. به اين نكته نيز بايد توجه داشت كه غرب يقين كرده فشار خارجي بدون وقوع اتفاقي در داخل ايران به جايي نخواهد رسيد. همين جمعه گذشته بود كه ژنرال مايكل هايدن رئيس اسبق سازمان سيا اعلام كرد «بهترين و تنها گزينه براي توقف يا كند كردن برنامه هسته اي ايران، تشويق مخالفان در داخل و بازسازي ناآرامي هاي ژوئيه 2009 ميلادي در ايران است».
خانم كلينتون نيز 3 ماه پيش در مصاحبه با تلويزيون بي بي سي تصريح كرده بود «دولت آمريكا از بيرون هر حمايتي كه از دستش برمي آمد، به معترضان كرد اما در عين حال مراقب بود زياده روي نكند... 2 سال پيش از درون جنبش اين صدا شنيده مي شد كه آمريكا بايد مواظب باشد طوري عمل نكند كه عامل و حامي اصلي جنبش جلوه كند چون اعتبار جنبش به خطر مي افتد».
به طور خلاصه، آن گونه كه رسانه هاي بسياري در آسيا و اروپا نوشتند سرنوشت اوباما همانند كارتر و ريگان و كلينتون و بوش، به پرونده ايران گره خورده و اين چالش نيز جز به واسطه ايجاد بي ثباتي از درون ايران برطرف نخواهد شد. بنابراين اوباما مجبور مي شود ژست تغيير در رفتار آمريكا را كنار بگذارد و آن روي حقيقي كاخ سفيد را نشان دهد.
عداوت و خباثتي كه آمريكا و برخي متحدانش در كنار
ادعاي حقوق بشر نشان دادند، براي غرب هزينه سنگيني دربرخواهد داشت. نكته
جالب اينجاست كه آمريكا از شوراي امنيت نيز نااميد شده و اجباراً اين شورا
را دور زده، آن هم با احاله موضوع به 6 ماه ديگر و قيد اين شرط كه در صورت
متلاطم تر شدن اقتصاد جهاني، تحريم ها متوقف يا برخي طرف ها از معامله با
ايران معاف شوند!
2- هدف اصلي دشمن در اين هجمه، ويروسي كردن ذهن ها و اختلال دو وجهي در «افكار عمومي» و «ذهن تصميم سازان و سياستمداران» ايران است.
به يقين آنها كه داراي رشد و استقلال و عزت هستند، از دشمني دشمن به او پناه نمي برند و اين كار را آن هم در بحبوحه رويارويي، اسباب جسورتر كردن خصم مي دانند. بنابراين در اين مواجهه، آميزه اي از شجاعت و مجاهدت و تدبير و قاطعيت لازم است. آن گونه كه سابقه دهه ها تحريم نشان داده، اين حربه به خودي خود هيچ اثري به همراه ندارد و صرفا هنگامي مي تواند موثر واقع شود كه دشمن، عوامل خود را در داخل برانگيزد يا نيروهايي را فعال كند و متقابلا با انفعال سياستمداران و تصميم سازان مواجه شود.
ملت و نظام ما در چالش اخير كه با التهاب بازار همراه شد، با دو جريان «تروريسم اقتصادي» و «تروريسم رسانه اي» مواجه است. واقعيت اين است كه به لحاظ اقتصادي اتفاق معناداري رخ نداده بود تا در عمل به التهاب در بازار سكه و ارز منجر شود. اما بنا بود اتفاقي در ايران بيفتد كه چكاندن ماشه خالي از سوي آمريكا را واقعي و معنادار كند و باري بزرگ را ولو موقتا از روي دوش اوباما بردارد.
اين كار به تمام معنا- ضد-اطلاعاتي و امنيتي را دو بازوي تروريسم اقتصادي و رسانه اي در ايران انجام دادند. اگر 12-10 سال پيش با پديده اي محدود به نام «پايگاه مطبوعاتي دشمن» مواجه بوديم، اكنون همين پايگاه رسانه اي در ابعادي ديگر و با روش هاي نفوذ متفاوت بازتوليد شده است كه از جمله در ماجراي اخير پيشاپيش در التهاب بازار مي دميد و مي كوشيد تقاضاي مصنوعي براي سكه و ارز-و احيانا كالا- را بالا ببرد.
آنها البته تنها نبودند. جريان ديگري كه مسامحتا از آنها به عنوان دلال نام برده مي شود، با آمد و شد خود كوشيد در ميانه محرم و صفر كه اساسا تقاضاي طلا و سكه به شدت پايين مي آيد، بازارگرمي به راه اندازد. متأسفانه بايد گفت مجموعه دستگاه هاي اطلاعاتي و امنيتي ما حتي در حداقل هاي خود، وارد اين حوزه نشدند و با حلقه هايي كه به وضوح نقش ستون پنجم و تروريست هاي گسيل شده را بازي مي كنند، مواجهه نكردند. براي اين دستگاه ها - اگر گارد دشمن را درست متوجه شوند و اراده كنند- شناسايي زد و بندهاي شبكه دولايه رسانه اي و شبه اقتصادي فعال در اين تروريسم، دشواري چنداني ندارد.
محاربه و تروريسم اقتصادي، تعارف بردار نيست. كساني در داخل همانند تروريست هاي قاتل، اين ريسك بزرگ را به جان خريده اند كه با خيانت به كشور خود، به جان معيشت مردم بيفتند و خون آنها را در شيشه دشمن كنند. با محارب و تروريست بايد به زبان خود او سخن گفت.
لازم هم نيست كه هر روز و هر هفته زنجيره اعدام داشته باشيم، اولين برخوردهاي محدود عبرت آموز، بسياري از زمينه هاي ارتكاب جرم را جمع مي كند. حالا كه مفسدان و زالو صفتان سر از لانه بيرون آورده اند، بهترين فرصت و موقعيت براي كوبيدن سر آنهاست. اصلاحات اقتصادي و زدودن فرصت هاي دلالي و احتكار و ... سرجاي خود محفوظ! اما هزينه دار كردن رفتارهاي زالوصفتانه آن هم در مقياس هاي چندده و چندصدميلياردي وظيفه ديگري است.
3- نگاه «جزيره اي» يا «رقابتي» به صحنه سياست كلان كشور، آسيب بزرگي است كه از سوي برخي سياستمداران متوجه منافع ملي شده است. رقابت هاي سياسي و انتخاباتي هيچ وقت تمام نمي شود اما اين موضوع در كنار نگرش جزيره اي نبايد منجر به غفلت از مصالح كلي و منافع ملي شود. براي مثال اينكه چند ماه پيش شركت «ج» زيرمجموعه يك بانك وابسته به يكي از حوزه هاي خدمات شهري اقدام به خريد سكه كرد- رقم اين معامله از 3 تا 20 ميليارد تومان گفته شد- و عملاً به تقاضاي كاذب دامن زد، حداقل نشانگر نگاه محدود و جزيره اي است اگر متضمن خيانت و فضاسازي كاذب نبوده باشد.
چنين اتفاقي مي تواند در مراكز ديگري هم رخ داده باشد و عملاً بيت المال و مراكز عمومي را درگير چرخه معيوبي كند كه سودش در كام دشمنان كشور و ملت مي ريزد. در مقابل، مراكز دولتي مسئول نمي توانند با بي تفاوتي و بدسليقگي به مواجهه با چالش ها بروند. اگر دشمن در دشمني خود جدي است و عوامل خود را نيز برانگيخته، در اين سو نياز به تشكيل ستادها و صف هاي دفاعي-تهاجمي كارآمد است.
اينكه كدام صاحب منصبان در شهرداري يا مجلس و دولت و... با هم قهر و آشتي دارند و چه كسي مؤتلف يا رقيب ديگري است، نبايد قاطبه مسئولان را از نگاه حاكميتي و جهادي به صحنه بازدارد. در يك جبهه جنگ، اولين رمز مقاومت و پيروزي، برخورد «جبهه اي» به معناي دورريختن دل خوري ها و گلايه ها و زدن به خط دشمن است. باور كنيد اگر مسئولان ما داراي اين هنر باشند كه حتي بدون درگير شدن با چالش ها، اقدام به مانور وحدت كنند، بسياري از التهاب هاي اقتصادي و اجتماعي و سياسي و فرهنگي كه از سوي دشمن دميده مي شود، دچار انجماد خواهد شد.
دولت، مجلس و دستگاه قضايي در چالش اخير مسئوليت مشتركي بر دوش دارند و چه خوب است كه نشست هايي- به شكل ستادهاي مشترك - ترتيب داده شود و پس از اتخاذ تصميمات، بلافاصله به مرحله اجرا درآيد. حباب التهاب اقتصادي صرفاً بااين روش تخليه خواهد شد و به يقين دشمن تا غلبه اختلاف و مجادله بر اتحاد و هماهنگي را رصد مي كند، براي تداوم خصومت، روحيه خواهد داشت. راه اين دشمني را صرفاً با نااميدكردن خصم مي توان بست همچنان كه در طول 3 دهه گذشته انجام داده ايم. بايد پرسيد آيا گارد برخي مسئولان ما در اين ميدان به اندازه كافي گارد دفاعي و جهادي هست؟!رهبر معظم انقلاب چند سال پيش مطرح كردند- اراده كنيم و چاه هاي نفت خود را ببنديم. اين بلندهمتي و دورانديشي كجا و كم همتي ما كجا؟!
4- خداوند مؤمنان را امر فرموده كه «وليجدوا فيكم
غلظه . كافران بايد شدت و غلظت را در شما بيابند.» نه تنها در مقابل دشمن
نبايد ضعيف و منفعل و مرعوب بود، بلكه بايد به او تفهيم كرد كه هر تهديدي،
هزينه اي دارد. اكنون كه مستكبران آداب و اطوار هميشگي را كنار گذاشته و
سيماي كريه خود را عيان كرده اند، هم بايد آنان را هو كرد و هم هزينه ها و
شوك هايي را به «دنيا» و «اقتصاد» آنها وارد كرد. اقتصاد غرب امروز در
بدترين و شكننده ترين شرايط خود است. رعب را بايد در دل آنان افكند و اين
كاملاً امكانپذير است.
غرب به شوك درماني نيازمند است تا سر عقل بيايد.
خراسان:آقاي رئيس جمهور دغدغه هاي مردم راجدي بگيريد
«آقاي رئيس جمهور دغدغه هاي مردم راجدي بگيريد»عنوان يادداشت روزنامه خراسان به قلم محمد سعيد احديان است كه در آن ميخوانيد؛"آقاي احمدي نژاد در جلسه معارفه رييس سازمان ميراث فرهنگي شرکت کرد و در اين جلسه عملکرد مشايي رئيس اسبق اين سازمان را بي نظير توصيف کرد اگر به سايت رسمي رئيس جمهور مراجعه کنيد مي بينيد که غير از شرکت و سخنراني در اين مراسم،افتتاح شبکه نمايش، ثبت جهاني تعزيه، مصاحبه با شبکه تلويزيوني مکزيک، رونمايي از برخي محصولات ايران خودرو، شرکت در جشنواره رازي، مصاحبه با روزنامه اي از اکوادور، سفر به آمريکاي لاتين و مراسم معارفه دستيار ويژه ، برنامه هايي بوده است که از رئيس جمهور در يک ماه گذشته درفضاي رسانه اي مطرح شده است.
اما در همين ايام مردم درگير دغدغه هاي ديگري بعنوان مسائل اصلي شان بودند که به نظر مي رسد ارتباطي با اين فعاليت هاي رسانه اي شده رئيس جمهور ندارد به چند مثال در اين زمينه اشاره مي کنيم:
*چندين روز متوالي جدالي بين وزارت بازرگاني، گمرک و وزارت صنعت به صورت کاملا رسانه اي در منظر مردم صورت گرفت و در نهايت نيز مشخص نشد کدام بخش از دولت در واردات بي رويه ميوه کوتاهي کرده است که منجر به از بين رفتن زحمات و سرمايه گذاري بسياري از باغداران شد.
* مدت ها است اخبار متناقضي از نرخ سود سپرده مطرح مي شود شوراي پول و اعتبار چندبار افزايش اين نرخ را تصويب کرد اما هربار گفته شد که رئيس جمهور مخالف اين افزايش بوده است لذا خبر اين مصوبه تکذيب شد در طول اين مدت نه رئيس جمهور و نه سخنگوي اقتصادي ايشان موضع رسمي دولت را اعلام نکردند و از همه جالبتر بعد از مدت ها حرف و حديث و ابهام، وزير اقتصاد به عنوان سخنگو روز گذشته از مخالف نبودن آقاي احمدي نژاد با اين تصميم سخن گفت و مشخص نشد که اگر اينگونه است پس دليل اين همه تناقض گويي و تاخير در تصميم گيري چه بوده است؟
*وضعيت توليد کشور- بخوانيد اشتغال- در شرايطي است که اگر فکري به حال آن نشود نه تنها به ايجاد 2.5 ميليون شغل وعده داده شده توسط رئيس جمهور نمي رسيم بلکه بايد منتظر بيکاري هزاران نفر که پيش از اين شاغل بودند باشيم و روشن است که بيکارشدن افرادي که پيش تر شاغل بودند و طبيعتا زندگي و خانواده تشکيل داده اند چه مشکلاتي ايجاد مي کند.
*هدفمندي يارانه ها که آغازي ستودني داشت و در کارنامه دولت بعنوان نقطه اي درخشان ثبت شد از وضعيتي آشفته رنج مي برد مردم وعده غيرکارشناسي ارزان شدن قيمت ها را مطالبه مي کنند و توليد کننده ها ازافزايش هزينه هاي تمام شده خود و ناتواني از ادامه فعاليت خود در صورت عدم افزايش قيمت ها صحبت مي کنند و نه تنها هيچ کس نيست که تکليف ها را روشن کند (بعنوان مثال وضعيت قيمت شير) بلکه رئيس جمهور بدون آنکه زيرساخت هاي اطلاعات دقيق خانوارها روشن باشد از اجراي مرحله دوم هدفمندي و حذف ده ميليون خانوار صحبت مي کند و بر نگراني ها و دل مشغولي ها مي افزايد.
*قيمت طلا که داستاني جالب دارد به گونه اي که اين روزها حتي دانش آموزان دبستاني درباره وضعيت لجام گسيخته قيمت سکه صحبت مي کنند مدتي قيمت ها اضافه مي شود و يک روزناگهان کاهش قيمت ها روبرو است و دوباره افزايش آغاز مي شود و همه متحير مانده اند که پس اين دولت کجاست و چرا اقدامي نمي کند و ثبات را به بازار سکه بازگرداند و اين سوال هميشه مطرح مي شود که چرا از آن رئيس جمهور پرکار خبري درباره اين مسائل به گوش نمي رسد.
*وضعيت آشفته قيمت ارز نيز همانند قيمت سکه نيازي به توضيح ندارد هنگامي که مردم اين جمله مشهور آقاي احمدي نژاد که « دلار 900 تومان هم نمي ارزد » را بيان مي کنند لبخندي تلخ به لبانشان نقش مي بندد و اين لبخند وقتي رئيس کل بانک مرکزي از وعده هاي جديدش سخن مي گويد به تمسخر مي گرايد ظاهرا مردم به اين باور رسيده اند که سخنان مسئولين اقتصادي را بايد با "افعال معکوس" تصور کنند.
اولويت هاي کاري رئيس جمهور و دغدغه هاي واقعي مردم
اگر برنامه هاي اعلام شده رئيس جمهور در يک ماه گذشته را کنار دغدغه هاي مردم بگذاريم و با "نگاهي خوشبينانه" - تاکيد مي کنم با نگاهي خوشبينانه- آن را بررسي کنيم نتيجه اي که ايجاد مي شود اين نکته است که افکارعمومي - درست يا نادرست- اين احساس را دارند که دولت يا رئيس ندارد يا رئيس جمهور، خود را درگير کارهاي حاشيه اي کرده است. مردم ديگر نگراني هاي شان را نه تنها در عملکرد بلکه حتي در اظهارات رئيس جمهورشان نمي بينند.
مردم شاهدند مدت ها مسئولين دولتي با يکديگر دعواي رسانه اي مي کنند اما فردي که منتقدان يکي از نقاط ضعفش را انتخاب وزيراني تابع مي دانستند گويي حتي تيتر اول روزنامه ها را يا نمي خواند يا نمي خواهد بخواند و اجازه مي دهد اختلافات رسانه اي وزراي کابينه اش با روح و روان مردم بازي کنند.مردم شاهدند روز به روز بلکه لحظه به لحظه قيمت هاي ارز ساعت مي زند و بالا و پايين مي رود و همزمان مي بينند که رئيس جمهورشان با پشتوانه 24 ميليون راي تنها ناظر است و بيشتر درگير جلسات افتتاح و معارفه و ثبت جهاني است.
مردم وضعيت نابسامان قيمت کالاهاي اساسي را مي بينند و متوجه نمي شوند چرا همچنان عالي ترين مديراجرايي کشور بعنوان مسئول ستاد هدفمندي يارانه ها وضعيت بازار را در نقطه بهينه اش که هم مصرف کننده و هم توليدکننده کمترين هزينه را بپردازند تثبيت نمي کند. مردم مي بينند مدتي کوتاه بعد از اينکه سرشماري سراسري صورت گرفت و به آن ها اطمينان داده شد از اطلاعات آن ها حراست مي شود سخن از حذف ده ميليون يارانه بگير مطرح مي شود و در نتيجه نسبت به اطميناني که در پاسخگويي به آمارگيران کرده اند (هرچند به نادرستي) دچار ترديد مي شوند و اين ترديدها و مشاهدات، آن ها را نسبت به توانايي مديران شان "بي اعتماد" مي کند و روشن است که بي اعتمادي مهمترين آسيبي است که ايران اسلامي را با آن همه دشمن خارجي تهديد مي کند.
جناب آقاي احمدي نژاد
جناب آقاي احمدي نژاد! شما در کنار نقاط ضعفي که داشتيد به چند نقطه قوت شهرت پيدا کرده بوديد که باعث محبوبيت شما شده بود. فعلا کاري به پايبندي ادعاي اعتقاد به مبارزه با فساد اقتصادي شما و باقي ماندن بر روحيه استکبارستيزي تان و تغيير ادبيات تان که گرفته شده از گفتمان امام بود، ندارم آنچه در اين مقطع زماني مهمتر از همه مسائل است يک جمله است: آقاي احمدي نژاد کشور رئيس جمهوري مي خواهد که اولويت هايش دغدغه هاي مردم باشد مردم مي خواهند رئيس جمهورشان از «جنس مردم» باشد تا با نگراني هاي آنان نگران شود و با آرامش آنان احساس آرامش کند همان رئيس جمهوري که از «جنس مردم» بود و حرف هايش و برخي اعمالش نشان از اين داشت که دغدغه هايش همان دغدغه هاي مردم است.
و سخني با نمايندگان مجلس
در کارنامه مجلس هشتم نقاط قوت فراواني، هم در همراهي و هم در کنترل دولت ديده مي شود اما يکي از نقاط تاريک در کارنامه اين مجلس راي اعتماد مجدد به وزير اقتصاد است و مردم اين روزها که آشفته بازار وضعيت اقتصادي کشور را مي بينند نمي توانند اين نقطه تاريک را از ياد ببرند مجلس به عنوان نماينده مردم نمي تواند همچنان به وضعيت موجود بي تفاوت باشد يا صرفا به اظهار نظرهاي تهديدآميز برخي نمايندگان بسنده کند. نبايد فراموش کرد که يکي از دغدغه هاي يکساله اخير رهبري نظام که بارها برآن تاکيد کردند ضرورت حفظ اعتماد مردم نسبت به مسئولان کشور است اگر رئيس جمهور از سر اولويت بندي نادرست يا غفلت يا...
شرايط اقتصادي کشور را به سمتي برده است که در عمل اعتماد مردم دچار خدشه شده است مجلس به عنوان ناظران منتخب مردم بر عملکرد اجرايي قوه اجراييه نبايد به گونه اي عمل کند که اين خدشه دامن ديگر قواي کشور و نظام را بگيرد به نظر مي رسد هيچ مصلحت سياسي داخلي و خارجي بالاتر از حفظ اعتماد مردم نيست حتي اگر لازم باشد بعد از نتيجه ندادن پيگيري ها رئيس جمهور در صحن مجلس از طرف نمايندگان مورد سوال قرار گيرد.
جمهوري اسلامي:تحليل سياسي هفته
«تحليل سياسي هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛زمان به سرعت در گذر است و روزها، هفتهها و بلكه ماهها يكي پس از ديگري سپري ميشوند و از عمر انسانها لحظه به لحظه كاسته ميگردد. خوشا به حال كساني كه قدر لحظات عمر خود را ميدانند و از آن براي كسب ذخيره و برداشت توشه سراي جاويد استفاده ميكنند.
در اين هفته ملت ايران سوگوار رحلت پيامبر عظيم الشان اسلام و شهادت سبط اكبر آن حضرت امام حسن مجتبي(ع) و شهادت تنها امام معصوم حاضر در ايران، عالم آل محمد حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام بود، مناسبتهايي كه هر يك نياز به بازخواني عميق دارند و از رهگذر آنها ميتوان گرههاي افتاده در كار بشر امروز را باز كرد.
در هفته جاري همچنين دهمين ماه شمسي و دومين ماه قمري به پايان رسيد و بهمن خاطره انگيز و ربيع فرحبخش از راه آمدند و نويد بهجت و شادي را براي مؤمنين به ارمغان آوردند. در ماه ربيع، كه از ماههاي فرخنده است، حوادث مهم و تاريخي ليله المبيت، هجرت پيامبر اكرم(ص) از مكه به مدينه، ازدواج حضرت محمد مصطفي(ص) با حضرت خديجه عليهاسلام، آغاز امامت امام مهدي(عج) و ميلاد خجسته پيامبر رحمت و صادق آل محمد(ص) قرار دارد كه هر يك يادآور لحظات پرارزش و خاطره انگيزي براي بشريت است. از اين رو شايسته است در اين ماه پربركت دستهاي دعا را به سوي آسمان آبي و بيكران بخشايش الهي بلند كنيم و تحول در احوال و خير بينهايت را براي ملت ايران آرزو نمائيم و در آستانه سي و چهارمين فجر انقلاب اسلامي بر پاسداري از ارزشهاي الهي و انقلابي بكوشيم.
در هفته جاري در ادامه سياست خصمانه غرب عليه جمهوري اسلامي ايران و به منظور راه اندازي جنگ رواني جديد، وزراي خارجه اتحاديه اروپا با صدور بيانيهاي خريد نفت از ايران را تحريم كردند. درباره تاثير عملي اين تحريم و جنبه تبليغاتي آن بايد گفت كه اروپائيها فقط خريدار 18 درصد از نفت ايران هستند و اين تحريم از شش ماه ديگر اجرا ميشود و تا آن زمان اروپائيها همچنان به خريد نفت از ايران ادامه خواهند داد. در ثاني با توجه به پيشبيني قبلي ايران براي تامين خريداران جايگزين و با عنايت به حاكميت بازار عرضه و تقاضا و مشتريان بالقوه براي نفت ايران، تصميم عجولانه اتحاديه اروپا بيش از آنكه بتواند در عزم راسخ ملت ايران خللي وارد كند باعث افزايش قيمت جهاني نفت، تشديد بحران در اقتصاد اروپا و تحميل هزينههاي اضافي گزاف به مصرف كنندگان فرآوردههاي نفتي در اروپا خواهد شد.
در هفته جاري ادامه ناكارآمدي سياستهاي مالي دولت كه از سالها قبل كارشناسان دلسوز و صاحبنظران اقتصادي نسبت به وقوع آن هشدار داده بودند، باعث شد بيتدبيري در جذب سرمايههاي سرگردان و عدم برنامه ريزي هوشمندانه، قيمت ارز و سكه را به ارقام شوك آوري برساند و در اين ميان عدهاي سودجو نيز به نيات پليدشان برسند. در اين ميان سكوت معنادار دولت، بر آشفتگي بازار دامن زده و شرايط رواني را عملاً به ضرر توليد كنندگان و مصرف كنندگان سوق داد.
هر چند تن دادن ديرهنگام رئيسجمهور به افزايش نرخ سود بانكي، ديروز تا حدي باعث فروكش كردن تب هجوم به بازار سكه و كاهش قيمت آن شد ولي نرخ ارز همچنان روندي صعودي را طي ميكند و افزايش جهشي آن در روزهاي اخير باعث نزول بيسابقه ارزش پول ملي، تورم و كاهش قدرت خريد مردم شده است. به هر حال همانگونه كه نمايندگان مجلس هشدار داده اند، ادامه سياستهاي ناكارآمد اقتصادي دولت و بيتدبيريهاي داخلي بيش از تحريمهاي خارجي ملت را آزار ميدهد و مسئولان بايد راه حل عاجلي براي آن بينديشند.
در مسائل خارجي، اين هفته نيز تحولات مربوط به قيامهاي ضد ديكتاتوري در منطقه موسوم به "بهار عربي"، مهمترين اخبار و گزارشها را تشكيل ميداد. در همين راستا در يمن، علي عبدالله صالح ديكتاتور اين كشور بيش از اين نتوانست در برابر قيام مردم مقاومت كند و فرار را برقرار ترجيح داد. وي به بهانه معالجه به آمريكا گريخت اين درحاليست كه اكثر ناظران، عزيمت او به آمريكا را به مفهوم خروج هميشگي از قدرت تلقي ميكنند. ديكتاتور يمن هنگام خروج از كشور گفت: "از تمام مردم به دليل هرگونه كوتاهي در حكومت 33 سالهام عذرخواهي ميكنم!"
علي عبدالله صالح درحالي از عذرخواهي سخن ميگويد كه تنها در يكسال گذشته و در جريان سركوب خيزش مردم نزديك به ده هزار نفر را به قتل رسانده است. ديكتاتور يمن مدت 33 سال حكومتي خودكامه در يمن برقرار كرد و هر صداي مخالف و منتقدي را با سركوب وحشيانه پاسخ داد. وي با ترفندي موذيانه، خود را سد راه افراطيون اسلامي در يمن معرفي ميكرد و با استفاده از اين حربه حمايتهاي خارجي را نيز كسب كرده بود. آمريكا، بزرگترين حامي حكومت ديكتاتوري علي عبدالله صالح بود و يكي از عللي كه وي توانست در برابر يكسال قيام سراسري مردم يمن دوام بياورد همين حمايتهاي آمريكا و برخي كشورهاي منطقه از جمله عربستان بوده است.
خروج علي عبدالله صالح از صحنه سياسي يمن به مفهوم پيروزي كامل انقلاب مردم يمن نميباشد بلكه يمنيها خواستار دستگيري و مجازات وي و ساير همدستانش به دليل جنايتها و ظلمهاي گسترده ميباشند. علي عبدالله صالح چهارمين ديكتاتور عرب است كه ظرف يكسال گذشته و پس از شروع قيامها مردمي در منطقه سرنگون ميشود. قبل از او، زين العابدين بن علي رئيس حكومت تونس، مبارك رئيس رژيم مصر و قذافي رئيس رژيم ليبي در اثر همين قيامها ساقط شدهاند.
اين هفته و در سالگرد سقوط مبارك در مصر، اولين جلسه مجلس جديد اين كشور برگزار گرديد. در انتخابات اخير مصر كه به طور نسبي آزادترين انتخابات در چند دهه گذشته اين كشور محسوب ميشود احزاب اسلام گرا اكثريت آرا را تصاحب كردند. در اين بين حزب اخوان المسلمين توانست نزديك به نيمي از كرسيهاي مجلس را تصاحب كند و با اين حساب، نقش تعيين كنندهاي را در مجلس آتي و كلاً در صحنه سياسي مصر ايفا خواهد كرد. پشت سر اخوان المسلمين، حزب سلفي "النور" قرار دارد كه نزديك به 30 درصد آرا را كسب كرده است.
گشايش مجلس جديد مصر همزمان بود با اعلام پايان حالت فوقالعاده در اين كشور. قانون وضعيت فوقالعاده از سال 1360 در اين كشور برقرار شد و پس از انقلاب سال گذشته مردم، شوراي نظامي حاكم، اين قانون را تمديد كرد. اقدام شوراي نظامي در لغو حالت فوقالعاده به مفهوم عقبنشيني اين نهاد قدرت محسوب ميشود كه طي هفتههاي اخير با موج فزاينده اعتراضات مواجه بوده است و مردم، اين شورا را ادامه دهنده راه رژيم ديكتاتوري مبارك خواندهاند.
بلافاصله پس از لغو حالت فوقالعاده صدها هزار مصري به خيابانها ريختند و خواستار تحويل كامل قدرت به مجلس شدند. هر چند اخيراً شوراي نظامي حاكم وعده داده است قدرت را به حكومت منتخب و غيرنظامي تحويل خواهد داد ولي عملكرد يكسال گذشته اين تشكيلات، اين وعده را با شك و ترديد مواجه ساخته است. اكثر اعضاي شوراي نظامي مصر را افراد منتخب "مبارك" تشكيل ميدهند و در يكسال گذشته نشان دادهاند كه قصد دارند از ايجاد تغييرات اساسي در ساختار سياسي مصر جلوگيري كرده و چهارچوب رژيم گذشته را حفظ نمايند.
اين هفته انقلاب مردم بحرين نيز با دور جديدي از اعتراض ها? گسترده همراه بود. اين اعتراضها در واكنش به شهادت دو نفر از جمله يك كودك 11 ساله به دليل استنشاق گازهاي شيميايي صورت گرفت. رژيم حاكم بر بحرين اكنون مدت 11 ماه است كه با قيام مردم اين كشور روبروست كه خواستار سرنگوني رژيم كنوني و ايجاد تغييرات اساسي در ساختار حكومتي بحرين هستند.
شيخ حمد آل خليفه شاه بحرين چندي قبل وعده اصلاحات جديد را داد و اعلام كرد اين حكومت قصد دارد قدرت نظارتي بيشتر به مجلس اين كشور بدهد كه نمايندگان بتوانند در مورد اعتبار دولت منصوب شده توسط شاه، نظر بدهند. با اينحال مردم بحرين و گروههاي سياسي مخالف، به خصوص گروه الوفاق، كه بزرگترين گروه اپوزيسيون را تشكيل ميدهد اين اصلاحات را سطحي و نمايشي خوانده و خواستار تغييرات بنيادين هستند.
اين هفته رژيم صهيونيستي در ادامه سياستهاي جنايتكارانه و سركوبگرانه اش، "عزيز الدويك" رئيس شوراي قانونگذاري فلسطين را ربود. الدويك كه از مسئولان جنبش حماس ميباشد چهار سال قبل نيز توسط اسرائيليها دستگير و زنداني شده بود. دادگاه نظامي رژيم صهيونيستي روز سه شنبه الدويك را بدون اينكه مجال دفاع به وي بدهد به شش ماه حبس محكوم كرد. اشغالگران صهيونيست، الدويك را پنجشنبه گذشته هنگام مراجعت به منزل بازداشت كردند. هم اكنون بيش از 20 نماينده از 74 نماينده شوراي قانونگذاري فلسطين كه وابسته به حماس ميباشند در زندانهاي رژيم صهيونيستي تحت بازداشت هستند.
رسالت:در اتاق جنگ آمريكا چه ميگذرد؟
«در اتاق جنگ آمريكا چه ميگذرد؟»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن ميخوانيد؛آمريكاييها گاهي در عالم مستي متوجه نيستند يك سري اخبار طبقهبندي شده را بيرون ميريزند بعد براي پنهانكاري آن تلاش ميكنند اما فايدهاي ندارد.
مصاحبه اخير هنري آلفرد كيسينجر با «گلوبال ريسرج» از آن جمله است. كيسينجر در اين مصاحبه ميگويد؛
1- كساني كه صداي طبل جنگ را نميشنوند، ناشنوا هستند.
2- شما بايد خود را براي پايان دنيا كه بسيار قريبالوقوع است آماده كنيد.
3-
آمريكا مانند يك تيرانداز سريع و فرز در برداشتن اسلحه عمل ميكند. جنگ رخ
خواهد داد و تنها يك ابرقدرت باقي ميماند و آن ما هستيم.
4- ما به ارتش گفتهايم كه هفت كشور خاورميانه را به دليل منابع غني آنان - نفت و گاز- تحت كنترل قرار دهد.
5- روسيه و چين زماني كه اسرائيل وارد عمل ميشود و هر تعداد عرب كه ميتواند از پاي درآورد از خواب بيدار خواهند شد.اگر اوضاع خوب پيش برود نيمي از خاورميانه به سرزمين اسرائيل تبديل ميشود.
6- ما حكومت جهاني را كه در آن يك ابر قدرت باقي خواهد ماند تشكيل ميدهيم.
7-
آمريكا بهترين ارتش و سلاحها را در اختيار دارد زماني كه وقتش فرا برسد
آن سلاحها و امكانات را به جهان معرفي ميكنيم. كيسينجر اكنون در آستانه
90 سالگي است. ممكن است از روي پيري و افراط در مستي چنين حرفهايي را زده
باشد. اما به قول يك ضربالمثل انگليسي؛ «مستي راستي ميآورد» آنچه از زبان
كيسينجر در گفتگو با گلوبال ريسرج مطرح شده قطعا يك مشت حرفهاي طبقهبندي
شده و سري و پشت پرده «اتاق جنگ» آمريكاييهاست. او اعتراف ميكند كه در
اتاق جنگ آمريكا چه ميگذرد. آنها اذعان دارند جز به نابودي جهان و بدبختي
بشريت فكر نميكنند آنها اسير روياهايي هستند كه محصول خودشيفتگي مفرط است.
ذهنيت واقعي استراتژيستها و برنامهريزان آمريكا را واژگاني چون «جنگ»، «ارتش»، «حمله قريبالوقوع»، «روياي سلطنت بر جهان»، «دست بردن به سلاح به حالت سريع و فرز»، «حمله پيشدستانه»، «غصب و اشغالگري» ، «قتل عام بيگناهان»،«نسل كشي» و «خونريزي» به خود مشغول داشته است. اين واژگان اصلا هيچ مشابهتي با كلماتي چون «صلح»، «حقوق بشر»، «آزادي»، «دموكراسي»، «جريان آزاد اطلاعات» ، «حقوق شهروندي»، «حقوق بينالملل»، «محيط زيست» و ... كه لغلغه زبان سياستمداران آمريكايي و غرب است ندارد.
كيسينجر بخشي از ذهنيت جنگ افروزان آمريكايي را فاش ساخته است. آنها چون نمرود در سر روياي حكومت بر جهان آن هم به قيمت ريختن خون ميليونها انسان را دارند. حكومت بر جهان براي آنها يك آرزوست. كما اينكه وي پس از اين اظهارات رويايي تصريح ميكند: «آه چقدر من اين لحظه فرحبخش را در روياي خود ديدهام!»
مفهوم سخنان پيرترين استراتژيست جنگ افروز آمريكايي
آن است كه ملتهاي جهان بايد در انديشه دفاع باشند و خود را براي روزي كه
اين روياها حالت واقعي به خود بگيرد آماده كنند. بيداري اسلامي در منطقه و
بيداري انساني در جهان نقطه شروع اين آمادگي است.
آمريكاييها بايد در تحقق روياهاي خود حساب رقباي كنوني را كه اكنون نقش «شركا» را بازي ميكنند مشخص كنند.
كيسينجر تكليف رقبا را در انديشههاي رويايي خود مشخص كرده است. او ميگويد:
1-
ما به چين اجازه داديم كه قدرت نظامي خود را افزايش دهد و به روسيه هم
اجازه داديم براي احياي قدرت دوران شوروي تلاش كند. در واقع ما به آنان
روياي دروغين دلير بودن و پهلوان پنبه بودن را اعطا كرديم كه اين مسئله به
نابودي سريعتر آنان كمك خواهد كرد.
2- اعضاي اتحاديه اروپا براي تبديل شدن به يك دولت بزرگ عجله دارند زيرا آنها ميدانند چه حادثهاي در شرف وقوع است. آنها ميدانند مرحله نهايي مسابقه به سود آمريكاست. كيسينجر وقتي راجع به رقبا فكر ميكند فقط در انديشه نابودي آنها يا هضم آنها در قدرت اول است كه خود آمريكاييها باشند! كيسينجر در حقيقت آرزوهاي صاحبان قدرت در آمريكا را با زبان ديپلماسي طوري بيان كرده است كه گويي روح هيتلر كه در نيمه اول قرن بيستم به جهنم رفت دوباره به اين دنيا برگشته و در جسم او حلول كرده است.
بشريت امروز گرفتار قدرتهايي است كه امام خميني (ره) مصلح قرن ما از آن به عنوان شيطان بزرگ ياد ميكند. اگر قيام ملت ايران و فداكاري امام خميني (ره) نبود نقشههاي شوم شيطاني سردمداران آمريكا تاكنون عملي شده بود. واقعيت بيداري اسلامي درمنطقه و سقوط پي در پي نوكران آمريكا در كشورهاي اسلامي و نيز جنبش وال استريت نشان ميدهد كه روياهاي آقاي كيسينجر هيچگاه شكل واقعي به خود نميگيرد.
ملتهاي جهان خوب ميدانند سر ديو استبداد جهاني را چگونه به سنگ بكوبند اما سئوال اين است كه روسيه و چين و اتحاديه اروپا همچنان ميخواهند به عنوان شركاي جهاني آمريكا باقي بمانند؟ آيا آنها بايد به انتظار روزي بنشينند كه به قول كيسينجر ، نابود شوند و در حكومت جهاني فقط پرچم آمريكا در اهتزاز باشد و هيچ قدرتي محلي از اعراب نداشته باشد؟
آمريكاييها با روياهاي كيسينجر وارد بازي باخت -
باخت شدهاند. چين، روسيه، هند و اتحاديه اروپا بايد جايگاه خود را در اين
بازي مشخص كنند. ملت ايران بيش از سه دهه است كه جايگاه و موضع خود را به
صراحت روشن كرده است و به تازگي ملتهاي منطقه و جهان به اين موضع
پيوستهاند. در روي زمين يا بايد خدا حاكم باشد يا شيطان. ما معتقديم اين
نبرد به پيروزي خدا منجر خواهد شد. اين يك وعده تخلفناپذير الهي است.
سياست روز:اقتصاد سرمايهداري؛ اقتصاد اسلامي
«اقتصاد سرمايهداري؛ اقتصاد اسلامي»عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن ميخوانيد؛آيا يک جنگ اقتصادي ميان ايران و غرب آغاز شده است؟ اين نبرد اقتصادي به سود کدام يک از طرفين خواهد بود؟ تبعات آن دامن کدام يک از اقتصادها را خواهد گرفت؟ آيا اقتصاد سرمايهداري يا اقتصاد اسلامي را؟
اتحاديه اروپا طرحي را تصويب کرد که در آن خريد نفت از ايران را تحريم کرده است. اين تصميم از تير ماه ۹۱ اجرا خواهد شد.
همواره کارشناسان سياسي و اقتصادي نسبت به سياسي کردن موضوع نفت هشدار دادهاند و گفتهاند که نبايد از نفت به عنوان يک ابزار سياسي استفاده کرد.
از همان ابتداي اعلام تصميم اتحاديه اروپا بازار نفت شاهد افزايش قيمت نفت جهاني شد، کشورهاي جهان بيش از ۴۰ درصد نفت خود را از صادرات نفت خليجفارس و تنگه هرمز تامين ميکنند و اين امر نشان دهنده اهميت ويژه اين منطقه است.
هر چند اروپا و آمريکا نگرانيهايي را نسبت به بروز اختلال در صادرات نفت از خليجفارس و تنگه هرمز ابراز داشتهاند، اما آنها باز هم بر تحريم نفت ايران به خاطر فشار براي تعليق فعاليتهاي صلحآميز هستهاي جمهوري اسلامي تن دادند.
اروپا اکنون با بحران اقتصادي شديد روبروست. اين بحران به خاطر سياستهاي پولي و اقتصادي اتحاديه اروپا که به کشورهاي عضو تحميل ميشود، ايجاد شده است. کشورهايي چون يونان، پرتغال، اسپانيا و ... در آستانه ورشکستگي قرار گرفتهاند و سياستهاي رياضت اقتصادي اتحاديه اروپا هم براي آنها کارساز نبوده است.
اتحاديه اروپا و آمريکا هماکنون درصدد آن هستند تا تبعات بحران اقتصادي خود را جهاني کنند و همواره اعلام ميکنند که بحران اقتصادي در غرب و اروپا تبعات جهاني دارد و اقتصاد دنيا را فلج خواهد کرد.
تبعيت از سياستهاي پولي و اقتصادي صندوق بينالمللي پول و بانک جهاني که سياستهاي اقتصادي سرمايهداري را ترويج ميکند، مهمترين دليل بحرانهاي اقتصادي است. اين دو سازمان با اعمال سياستهاي خود باعث بحرانهاي اقتصادي بسياري در سطح جهان شدهاند که ميتوان به بحران اقتصادي جنوب شرق آسيا اشاره کرد. کشورهاي آن منطقه در سال ۱۳۷۶ خورشيدي، با توجه به اين که دستورات اقتصادي بانک جهاني و صندوق بينالمللي پول را پياده کردند، پس از مدت کوتاهي بحران شديد اقتصادي دامن اکثر کشورهاي منطقه از جمله اندونزي، فيليپين، سنگاپور و ... را گرفت که البته تبعات اين بحران همچنان در اين کشورها ديده ميشود. اما در کنار آن کشوري مانند مالزي به خاطر سياست اقتصادي مستقل، توانست تا حدود زيادي از تبعات بحران مصون بماند.
همين بحران اقتصادي باعث شد تا دو سازمان اقتصادي بزرگ دنيا با عنوان حل اين بحران نفوذ و تاثير خود را در منطقه افزايش دهد. وامهاي کلان با سودهاي بالا يکي از راهکارهاي صندوق بينالمللي پول و بانک جهاني بود که باعث شد وابستگي مالي و اقتصادي کشورهاي مهم جنوب شرق آسيا شدت يابد.
اکنون که تحريمها عليه جمهوري اسلامي ايران افزايش يافته است، برگ برنده در دست ايران است. اين برگ برنده شامل اهميت نفت ايران در اقتصاد جهاني از يک سو، قرار گرفتن در منطقه استراتژيک خاورميانه از سوي ديگر و همچنين سرمايهگذاري بر روي کشاورزي کشور از عواملي هستند که ميتواند اثرات اين تحريمها را کمتر کند.
ايران با وسعت بسيار و آب و هواي متنوع از نادر کشورهايي است که ميتواند اقلام کشاورزي خوراکي خود را تهيه کند، برگ برندهاي که نه عراق آن را داشت و نه کره شمالي، همين امر باعث شد فشار بر مردم افزايش پيدا کند.
از سوي ديگر کشورهايي از جمله روسيه، چين و بسياري کشورهاي ديگر از جمله گروه غير متعهدها «نم» روابط اقتصادي و سياسي سطح بالايي با تهران دارند. مخالفتهاي جدي روسيه و چين با تحريمهاي اروپا و آمريکا عليه ايران يکي ديگر از آن برگ برندههايي است که ايران در دست دارد.
اروپا و آمريکا با اين فشارها قصد دارند تا در پاي ميز مذاکره بر سر فعاليتهاي هستهاي ايران يک اهرم فشار قوي داشته باشند، غافل از آن که اهرم نفت به ضرر آنها خواهد بود. بحران اقتصادي اروپا هماکنون با افزايش نرخ سوخت همراه بوده است که اين امر در آينده نزديکتر شدت خواهد يافت و باعث اعتراضات گستردهاي هم خواهد شد. جورج سوروس سرمايهدار مشهور آمريکا و از طراحان انقلابهاي مخملي که پولهاي هنگفتي را دراين راه خروج کرده است، طي اظهارنظر درباره وضعيت آينده آمريکا و سرمايهداري غرب گفته است، آمريکا بايد در انتظار شورشهاي خياباني باشد. وي شرايط اقتصادي غرب را به شرايط فروپاشي شوروي سابق تشبيه کرده است، موضوعي که گورباچف نيز پيش از اين به آن اشاره کرده بود.
مردم سالاري:آثار جبران ناپذير يک تصميم
«آثار جبران ناپذير يک تصميم»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم شهرام صدوقي است كه در آن ميخوانيد؛بالا خره پس از هفته ها دست و پنجه نرم کردن بازار با فراز و فرودهاي ارز و طلا ، دولت نسبت به آشفتگي هاي تاريخي بازارهاي ارز و طلا واکنشي ديرهنگام نشان داد و خبر موافقت رئيس دولت با افزايش نرخ سودهاي بانکي منتشر شد.
از ابتداي سال جاري که بسته سياستي بانک مرکزي با حمايت قاطع تشکيلا ت اين بانک در حمايت از کاهش چشم گير نرخ هاي سود سپرده گذاري هاي مردم در بانک هاي کل کشور منتشر شد، پيش بيني خروج نقدينگي عظيم مردم از سيستم بانکي کشور و هجوم آن به بازارهاي فرعي و ثانويه پولي و مالي کشور مي شد. اگر به اتفاقات بازارهاي مالي و پولي کشور از ابتداي سال تاکنون نيم نگاهي داشته باشيم متوجه چنين هجوم هاي پولي خواهيم شد.
رشد نزديک به 100 درصدي شاخص هاي شرکت ها در بورس در ماه هاي ابتدايي سال جاري هم در نوع خود بي نظير قلمداد شدو همين شرايط هم از سوي کارشناسان اقتصادي معلولي از اجراي بسته سياستي جديد بانک مرکزي در سال 90 عنوان شد. همين ميزان نقدينگي سرگردان جامعه که رقم آن بيش از 30هزار ميليارد تومان بود پس از بورس به بازارهاي ديگري همچون سکه، طلا ، انواع ارز و تلفن همراه سرازير شد و آثار فعلي را به وجود آورد.
اکنون اگرچه مسوولين عالي رتبه اقتصادي کشور پس از ماه ها پي به بروز اشتباه در اتخاذ يک تصميم بزرگ برده اند و در يک حرکت جبران گونه با ساماندهي نرخ هاي سود بانکي براي ترغيب صاحبان سرمايه براي سرمايه گذاري در بانکها موافقت کرده اند، نبايد تاثيرپذيري بازارهاي توليد و تجارت از رشد سرسامآور و تاريخي نرخ ارز در کشور را ناديده گرفت. بنا به اظهار فعالين اقتصادي و صنعتي کشور، وضعيت توليد و تجارت تاکنون با چنين شرايط بحراني وبغرنجي مواجه نبوده است.
اين روزها همواره از گوشه و کنار اخباري مبني بر افزايش شديد قيمت هاي تمام شده کالا و خدمات در کشور به گوش مي رسد. در همين خصوص روساي اتحاديه هاي توزيعي و خدماتي، دبير کل کنفدراسيون صنعت، رئيس مجمع واردکنندگان، برخي از نمايندگان مردم درخانه ملت و بسياري از نمايندگان بخش صنعت و تجارت در پارلمان بخش خصوصي در مصاحبه هاي متعدد از بروز اختلا ل گسترده در نظام توليد و تجارت در کشور خبر داده اند.
حال، اين سوال در ذهن همگان به وجود ميآيد که آيا با واکنش دير هنگام دولتمردان نسبت به ساماندهي نقدينگي در کشور و اصلا ح يک تصميم اشتباه در ابتداي سال جاري مي توان آثار به جامانده از اتفاقات گذشته را در بخشهاي صنعت و تجارت جبران کرد؟ آيا واحدهاي توليدي خسارت ديده از وضعيت به وجود آمده در چند ماه اخير جبران خسارت خواهند شد؟ آيا کالا ها و خدماتي که از شرايط حاکم برنرخ ارز با رشد قيمت تمام شده مواجه شده اند به شرايط سابق بازخواهند گشت؟
اين چند سوال و معضلا ت و مشکلا ت مربوط به بيکاري، کاهش قدرت خريد مردم، صدمه ديدن صنعت توريسم و صنايع وابسته به آن و چندين ابهامات ديگر مواردي هستند که مسوولين اقتصادي کشور در کنار يک تصميم سازي جديد براي کنترل ديرهنگام نقدينگي کشور مجبور به پاسخگويي در مورد آن هستند. در اين بين وظيفه نمايندگان مردم در خانه ملت نيز بيش از پيش سنگين احساس مي شود تا با اعمال وظيفه نظارتي خود پاسخ هايي را از مسوولا ن براي سوالا ت فوق بگيرند.
ملت ما:تحريم تهديد نيست
«تحريم تهديد نيست»عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم سيدحسين هاشمي است كه در آن ميخوانيد؛سه دهه است كه غربيها عليه ايران تحريمهاي اقتصادي خود را اعمال كردهاند و هر روز هم صحبت از شدت بخشيدن به آن را مطرح ميكنند و به عبارت ديگر نيز ما هميشه با شدت و ضعف و به اشكال مختلف در تحريم بودهايم. از اين رو ميتوان گفت كه كشور تجربه خوبي را براي مقابله با تحريمها دارد و امروز هم با هوشمندي و تدبير لازم ميتوانيم مقابل تحريمها بايستيم.
عميقا اعتقاد دارم كه بايد بدون تلف كردن وقت و مديريت صحيح موانع موجود بر سر راه توليد داخلي و بخشهاي صنعتي از جمله واردات بيرويه كالا، مشكلات ارزي، تسهيلات و يارانهها را برداشته و از فرصت موجود براي رشد بخشهاي صنعتي و توليديمان بهره جوييم. به جرات ميتوان گفت كه يك وحدت و انسجام داخلي ميان دولت، مردم، مجلس، قواي سهگانه و حاكميت لازم است تا با روان كردن مسير توليد داخل، مديران توانمند بتوانند بخش چشمگيري از نيازهاي داخلي را تامين و تحريمها را بياثر كنند.
ترديدي نيست كه اقتصاد اروپا به نفت ايران نياز دارد و صنايع و پالايشگاههاي هر يك از اين كشورهاي اروپايي به نفت خاصي نياز دارند و جايگزين كردن ۱۸ درصدي نفت صادراتي ايران به اروپا از سوي اين كشورها بهراحتي ممكن نيست؛ از سوي ديگر ايران ميتواند مشتريان شرق آسيا را با بازار اروپايي نفت خود جايگزين كند.
در حقيقت، فعاليت واحدهاي فرآيندي برخي از پالايشگاههاي كشورهاي اروپايي تنها با نفت ايران تنظيم شده و از اين رو ميتوان ادعا كرد كه فارغ از اجرايي نبودن تحريمهاي اروپا در قبال ايران، انسجام و وحدت ميان حاكميت و مردم ميتواند تحريمها را به فرصت طلايي براي رشد اقتصادي كشور تبديل كند.
با تدبير و هوشمندي بالا و نه تحت تاثير احساسات، اثرات اين تحريمها را به حداقل برسانيم. تجربه نشان داده است كه اگر با مردم صادقانه صحبت كنيم و اطلاعرساني دقيق صورت گيرد مردم ما هوشمندانه در مقابل سختيها خواهند ايستاد و ترفندهايي كه عليه نظام و ملت ما به كار گرفته ميشود را خنثي خواهند كرد.
به نظر ميرسد كه اين تحريمها هم مانند نمونههاي
مشابه قبلي نميتواند مردم را دلسرد كند؛ چراكه به گواه نمونههاي تاريخي
تحريم در سابقه ملي ايرانيان، هر زمان دنيا با حركتهاي سخت اقتصادي و
تهديدهاي نظامي به ما سخت گرفته است، مردم برعكس تصور آنها عمل كردهاند و
عكسالعمل ملت ما، آنها را به تعجب واداشته است. تحريم، چنانكه بارها نيز
گفته شده اگر با مديريت مناسب از سوي مسئولان مواجه شود و همدلي و همسويي
مردم و حاكميت را به دنبال داشته باشد، نه تنها تهديد نيست بلكه نوعي فرصت
نيز به شمار ميرود.
شرق:بررسي جايگاه حقوقي ششمين انتصاب
«بررسي جايگاه حقوقي ششمين انتصاب»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم محسن ايزدخواه است كه در آن ميخوانيد؛همه جناحهاي سياسي موجود در كشور با گرايشهاي مختلف حداقل در اين مساله اتفاق نظر دارند كه جمهوري اسلامي در مقطع كنوني در موقعيت بسيار خطيري قرار گرفته و مقامات عالي نظام دايما بر اين موضوع تاكيد دارند كه رفتار دولتمردان و كاركردهاي آنان نبايد موجب به هم خوردن هرگونه تعادل در حوزههاي مختلف به ويژه در حوزه اقتصاد باشد و بيثباتي در سياستها و مديريتها را از آفتهاي بزرگ در اين بيتعادلي ميدانند به ويژه آنكه تاكيد دارند هرگونه بينظمي و بيثباتي در اركان نظام و موسسات و نهادهاي كليدي، زمينهاي براي نارضايتي مردم و نهايتا به تعبير مسوولان نظام موجب سوءاستفاده دشمن ميشود. با اين حال گويا بخشي از دولتمردان خواسته يا ناخواسته با حركاتي به اين بيثباتي دامن ميزنند كه نمونه بارز آن انتصاب ششمين مديرعامل صندوق تامين اجتماعي در طول شش سال گذشته است.
به طوري كه متوسط عمر هر مديرعامل سازمان تامين اجتماعي كمي بيش از يكسال بوده است كه اين بيثباتي در مديريت و از همه مهمتر بهكارگيري افرادي كه تخصص لازم را نداشته و دولت پس از مدتي متوجه ضعف مديريتي آنها شده منجر به آن شده است كه مفهوم برنامهريزي در اين سازمان بيمهاي كاملا معني خود را از دست داده و سازماني كه بيش از 50 سال يار دولتها بوده است حال در آستانه مشکلات جدی قرار گرفته و عنقريب به بار دولتها تبديل ميشود.
براي اينكه موقعيت خطير اين سازمان در مقطع كنوني كمي روشنتر شود، فقط به اين نكته اشاره ميشود كه از سال 1388 پيشي گرفتن مصارف بر منابع سازمان آغاز شده و مجموع بدهيهاي دولت و كارفرمايان پيشبيني ميشود تا پايان سالجاري بالغ بر 35هزار ميليارد تومان ميباشد و در حاليكه آخرين ماههاي سالجاري سپري ميشود اين صندوق قادر به تحقق حتي درآمدهاي خود در قالب بودجه تصويبي هيات امنا نبوده و مصارف آن بسيار فراتر از بودجه خواهد بود.
همچنين بهرغم شعارهاي داده شده مبني بر ايجاد 5/2ميليون فرصت شغلي كه قاعدتا بايد موجب افزايش درآمدهاي اين سازمان شود متاسفانه نتوانسته است افزايش معنيداري بر درآمدهاي اين سازمان داشته باشد و پيشبيني ميشود حداكثر تا پايان سال بين 100 تا 150هزار نفر به بيمهشدگان اجباري اين سازمان افزوده شود. با اين توصيف مشاهده ميفرماييد كه بيثباتي در مديريت اين سازمان چقدر ميتواند به از همپاشيدگي خواسته يا ناخواسته سرعت دهد تا جاييكه بيتوجهي به حوزه تامين اجتماعي حتي ميتواند حوزه امنيت ملي را نيز به شدت تحت تاثير قرار دهد.
با اين حال انتصاب ششمين مديرعامل (سرپرست) صندوق تامين اجتماعي در روزهاي اخير از چند جهت با انتصابهاي قبلي تفاوت فاحشي دارد زيرا بيتوجهي به اين نحوه انتصاب در واقع نوعي بیتوجهی به قانون، دلسرد كردن مديران و كاركنان دلسوز تامين اجتماعي و بياعتنايي به تذكرات بازرسي كل كشور، ديوان محاسبات و رياست مجلس شوراي اسلامي در اعلام مغايرت انتصابهاي سالهاي اخير مديرعامل و اعضاي هيات مديره با قوانين حاكم بر صندوق تامين اجتماعي و ساير قوانين مرتبط است. در اينجا به مهمترين دلايل غيرقانوني بودن اين انتصاب اشاره ميشود.
1- مطابق بندهاي ب و ج ذيل ماده 17 قانون ساختار
نظام جامع رفاه و تامين اجتماعي كه مربوط به نحوه انتخاب مديرعامل و هيات
مديره است، مديرعامل صندوق تامين اجتماعي بايد فردي خارج از هيات مديره
باشد، بنابراين در حاليكه انتصاب آقاي موسويان عضو هيات مديره اين صندوق،
به عنوان مديرعامل (سرپرست) در مغايرت كامل با قانون است ضمن اينكه در
اساسنامه مصوب همين دولت نيز بر تفكيك اين جدايي تاكيد شده است.
بنابراين
به كارگماري عضو هيات مديره كه قانون بر آن تاكيد دارد كه بايد به صورت
موظف و بدون مسووليت اجرايي انجام وظيفه كند يك نوع زير پا گذاشتن قانون
است. حال اين سوال مطرح است كه چگونه يك فرد ميتواند هم در سمت اجرايي و
هم در مسووليت پرسشگري و ارزيابي در هيات مديره انجام وظيفه كند.
2- علاوه بر مورد فوق همانطور كه اطلاع داريد در حكم وزير كار، تعاون و رفاه اجتماعي آمده است كه وي با حفظ سمت، كه هم اكنون مدير عامل صندوق بيمه روستاييان و عشاير كشور است، بايد در مسووليت جديد نيز انجام وظيفه كند كه اين حكم نيز به دلايل زير مغاير با قوانين حاكم است.اولا: همانطوري كه در بند يك عنوان شد آقاي موسويان علاوه بر اينكه عضو موظف هيات مديره صندوق تامين اجتماعي است، در سمت مدير عامل صندوق روستاييان نيز انجام وظيفه ميكند كه در مغايرت صريح با ماده 17 قانون ساختار نظام جامع رفاه و تامين اجتماعي و قانون ممنوعيت تصدي بيش از يك شغل مصوب 11/10/1370 مجلس شوراي اسلامي و همچنين بند 79 قانون بودجه سال 90 است. بنابراين وي در حال حاضر بهجاي دو شغل سه شغل را اشغال كرده است. ثانيا: به لحاظ كاركردي و حقوقي صندوق بيمه روستاييان و عشاير يك سازمان رقيب براي صندوق تامين اجتماعي است و در سنوات گذشته هر دو صندوق برآن بودهاند كه به نحوي به وظايف ديگري دستاندازي كنند و جمعيت و درآمد بيشتري را تحت پوشش قرار دهند كه اين انتصاب با اصل تضاد منافع نيز روبهرو شده و با اصول پذيرفته شده حقوقي و مديريتي كاملا در تضاد است.
3- علاوه بر نكات برشمرده درخصوص غيرقانوني بودن انتصاب سرپرست سازمان تامين اجتماعي، عملكرد اين مسوول بيمه اجتماعي روستاييان و عشاير نيز نشاندهنده اين واقعيت تلخ است كه وي كارنامه موفقي را در فراگير كردن بيمه در ميان روستاييان و عشاير به همراه نداشته و بسياري از وظايف و مسووليت اين صندوق در مقابل روستاييان به زمين مانده است.
براي نمونه در حال حاضر بالغ بر 14ميليون نفر روستايي و عشاير واجد شرايط در كشور وجود دارد كه فقط كمي بيش از 800هزار نفر آنها تحت پوشش صندوق بيمه روستاييان و عشاير قرار گرفتهاند كه به نظر ميرسداز اين تعداد بيش از يك سوم آنها با توجه به تعهد كميته امداد امام خميني (ره) مبني بر پرداخت حق بيمه سهم روستاييان به عضويت اين صندوق درآمدهاند.
از سوي ديگر بهرغم ابطال بخشنامه مديرعامل صندوق مبني بر غيرقانوني بودن تعيين سقف سني براي بيمهشدگان روستايي و عشايري از سوي هيات عمومي ديوان عدالت اداري، اين محدوديت موجب محروم شدن بيش از 5/1ميليون نفر از روستاييان و عشاير بالاي 50 سال شده كه نشاندهنده خداي ناكرده بيتوجهي به سياستهاي نظام در گسترش و حمايت از شريفترين، ضعيفترين و در عين حال مولدترين اقشار جامعه است.همچنين در اساسنامه صندوق بيمه روستاييان و عشاير وظايف ديگري در مقابل روستاييان، از جمله برخورداري از درمان مطابق با افراد شهري و بيمه بيكاري گنجانده شده كه در طول اين ساليان هيچ اقدام عملي براي تحقق اين وظايف قانوني براي روستاييان و عشاير صورت نگرفته است.
بنابراين همانطوري كه ملاحظه ميشود اين انتصاب در مقام قانون فاقد هرگونه محمل قانوني بوده و در مقام عمل نيز با توجه به كارنامه ارايه شده در صندوق بيمه روستاييان و عشاير هرگز منجر به بهبود امور صندوق تامين اجتماعي و جلوگيري از ورشكستگي پيدرپي آن و اجراي خواستهها و انتظارات وزير تعاون، كار و رفاه اجتماعي در حكم انتصاب نخواهد شد.
حمايت:تغيير بدون تغيير
«تغيير بدون تغيير»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد؛باراك اوباما رئيس جمهور آمريكا كه آخرين سال حضورش در كاخ سفيد را با دلهره شكست در انتخابات رياست جمهوري سپري ميكند آخرين نطق خود را در كنگره آمريكا انجام داد. وي در اين سخنراني تلاش كرد تا فضايي انتخاباتي را بر سخنان خود حاكم سازد تا ابزاري براي مقابله با جمهوريخواهان گردد. در كنار تحركات تبليغاتي وعده هاي اقتصادي اوباما ، بررسي سخنراني وي نشان ميدهد كه مرد تغيير همچنان بر طبل وعده تغيير ميكوبد و در نهايت نيز حاضر به اجراي وعدههاي انتخاباتي سال 2008 خود نميباشد.
در حوزه اقتصادي وي بارديگر كلمات گذشته خود را در مورد ماليات و لزوم رويكرد مردم به پذيرش طرحهاي رياضت اقتصادي تاكيد كرد. وي با جملاتي مانند آنكه مردم آمريكا بايد تلاش كنند كه افرادي باسواد و برتر در جهان باشند به نوعي مخالفان و حتي جنبش 99درصد را به عدم ميهن پرستي و مقابله با پيشرفت آمريكا متهم كرد.
نكته مهم در مواضع داخلي اوباما آنكه وي محور اقتصادي خود را حمايت از توليدات صنعتي قرار داد كه در اصل همان حمايت از نظام سرمايهداري است. امري كه مردم در ماههاي اخير با ايجاد جنبش ضد وال استريت به مقابله با آن روي آوردهاند. در حوزه سياست خارجي نيز مواضع اوباما مسائل قابل توجهي را در بر داشت.
وي به رغم ادعاي كاهش نيروها بر ادامه حضور نظامي در اين كشور و اقدام نظامي عليه آنچه وي تهديد امنيت آمريكا در جهان ناميد تاكيد كرد كه نشانه استمرار جنگ افروزيهاي بوش در دوران وي است.اوباما همچنين بار ديگر خاورميانه را محور سخنان خود قرار داد در حالي كه اموري چون ادامه حمايت قاطع از صهيونيستها، مقابله با جبهه مقاومت با محوريت به چالش كشاندن سوريه، ايران و لبنان، ناديده گرفتن ديكتاتوري حاكمان عرب و خواستههاي مرد خاورميانه براي خروج آمريكا از منطقه محور كلام وي بود.
اين مواضع نشان داد كه تحركات آمريكا در خاورميانه همچون دوران گذشته است لذا در سال چهارم رياست جمهوري وي نيز اميدي به دگرگوني در سياستهاي مداخله جويانه و ضد مردمي آمريكا در منطقه وجود ندارد و حتي روند سازش آغاز شده در منطقه همچنان در مسير خواست صهيونيستها است.
مواضع اوباما در سخنراني كنگره هر چند با برخي وعدههاي اقتصادي داخلي و تحركات خارجي همراه بود اما بارديگر يك اصل را براي همگان آشكار ساخت و آن اينكه اوباما مرد تغيير نبوده و نخواهد بود و در سال آخر رياست جمهوري وي نيز نبايد انتظار دگرگوني در سياست هاي آمريكا را داشت هر چند كه وي براي انجام تبليغات انتخاباتي و فريب مردم وعدههايي را مطرح كرده و در آينده نيز آنها را تكرار خواهد كرد.
تهران امروز:تو قهرمان نيستي خواب بودي!
«تو قهرمان نيستي خواب بودي!»عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم سيدجواد سيدپور است كه در آن ميخوانيد؛بالاخره پس از آنكه سونامي قيمت ارز و سكه تمام بازارهاي پيراموني را درنورديد، شك بيسابقهاي به زندگي مردم وارد كرد و خوراك بسياري براي دشمنان انقلاب پخت، سخنگوي اقتصادي دولت آقاي دكتر سيدشمسالدين حسيني وارد شد و در مصاحبههاي پياپي از تدابير دولت براي كنترل بازار سخن گفت ولي باز هم مثل هميشه كوچكترين اشارهاي به وظيفه و مسئوليت مغفول مانده خود و ساير دولتمردان نكرد.
حتي يك عذرخواهي ساده از مردم بابت بيسروساماني صورت گرفته انجام نداد اما در عوض، همانند برخي دولتمردان از «مافياي پنهان» و «دستهاي ناپيدا» سخن گفت و در كمال حيرت كارشناسان، مسئوليت تلاطمات هفت ـ هشت ماهه بازار ارز و سكه را به گردن يك خبرگزاري و پيامكهايي كه در ايام تعطيلي چند روز گذشته از سوي اين خبرگزاري ارسال شده، انداخت.
آقاي وزير اقتصاد اما توضيح نداد اين چهجور مديريت اقتصادي كشور است كه با يك پيامك زير و رو ميشود و يك خبر ساده تمام امنيت رواني فعالان و خيل گستردهاي از مردم را تحت تاثير قرار ميدهد و ارزش پول ملي را تا بدين پايه به سقوط نزديك ميسازد؟ آقاي حسيني كه عادت دارد از مردم عذرخواهي نكند؛ چه بزرگترين اختلاس بانكي باشد، چه بزرگترين افسارگسيختگي قيمت طلا و چه بيارزشسازي پول ملي؛ بهگونهاي سخن گفته كه انگار تمام نوسانات ارز و سكه در همين چند روز و يكي دو هفته اخير رخ داده است.
اقتصاد ايران از ابتداي سال جاري كه سود سپردههاي بانكي كاهش يافت، پيشلرزههاي خود را عيان ساخت و اكنون بيش از هشت ماه است كه بازار با تبعات هجوم نقدينگي دست و پنجه نرم ميكند و ديگر به قدري آش شور شده كه دشمنان را نيز به سرور و خوشحالي رسانده و تو گويي از منظر آنان همه آنچه رخ داده دلالتي بر تاثير قدرت تحريمها بر اقتصاد ايران است، حال آنكه واقعيت چيزي غير از اين بوده و ريشه در بيتدبيري و خامانديشي برخي مديران دولتي داشته و دارد.
همانها كه براي اول بار عنوان كردند كه «ما در شرايط شعب ابيطالب هستيم» با رفتارها و تحليلهاي اشتباه خود وضعيت اقتصاد را به اين شرايط رساندند. البته پاسخ شايسته و حكيمانه رهبر فرزانه انقلاب كه فرمودند: «ما در شرايط شعب ابيطالب نيستيم، در شرايط بدر و خيبريم» ميبايست اين خامانديشان را از خواب بيدار ميساخت ولي در كمال تعجب شنيده شده كه اين جماعت هنوز بر باورهاي ناراست خويش پاي فشرده و در جلساتي به تكرار توهمات خود پرداختهاند و زاويه خود را با خط راستين ولايت و تدابير حكيمانه آن دوباره عيان ساختهاند.
آنچه رخ داده است مصداق شعب ابيطالب نيست، گوياي شعب بيكفايتي و بيتدبيري برخي سادهانديشان يا فريبخوردگاني است كه پيش از هر نبردي دستها را براي تسليم بالا بردهاند. ملتي كه هشت سال جنگ تحميلي را با آن همه فشارها و دشمنيها سربلند بيرون آمده و لحظهاي به فكر تسليم هم نيفتاده غمي از جنگ اقتصادي دشمنان ندارد و ميتواند بهتر از هر زمان ديگري به پاسداري از حريم زندگي اقتصادي آحاد جامعه بپردازد. مردم ميدانند و واقفند اگر با اين روش مديريت هشت ماهه سكه و ارز قرار بود هشت سال جنگ را مديريت كرد، قطعا بسياري از پيروزيها نصيب ملت ايران نميشد و اي بسا سرنوشت بهگونهاي ديگر نوشته ميشد.
نه اينكه چون خوابماندگان رويازده پس از هشت ماه غفلت و دست روي دست گذاشتن در برابر ميكروفنها چهره قهرمانانه گرفته و اين و آن دست پنهان را به مقاومت نشانه رفته و يكسره قصورها را گردن ديگران انداخته و آنگاه از تدابير خويش براي كنترل و ساماندهي بازار سخن بگويند. اين مديريت مطلوب و بهينه نيست. اينجا مديريت جهادي لازم است چه هم سال، سال جهادي اقتصادي است و هم دشمنان انقلاب با تمام توان براي توقف چرخ پيشرفت ايران اسلامي چنگ و دندان نشان ميدهند و روزي نيست كه در تدارك توطئهاي جديد عليه ملت ايران نباشند. چنين فضايي را چگونه بايد مديريت كرد؟
جامعه ايراني كه اكنون بيش از هر زمان ديگري مورد هجوم گسترده انواع تهديدات سياسي، اقتصادي و امنيتي قرار گرفته بهراستي نيازمند مديريت كارآمد و توانمندي است كه بتواند از تهديدات فرصت بسازد و راه آينده را براي تمام ايرانيان هموار سازد و اميد را در جامعه تزريق كند. اين كف انتظاري است كه جامعه از مديران دولتي و مسئولين اجرايي دارد، آيا واقعا اين توقع زيادي است آقاي وزير؟
فرهيختگان:چه کسی مسوول نیست؟
«چه
کسی مسوول نیست؟»عنوان يادداشت روز روزنامه فرهيختگان به قلم بهروز قزلباش
است كه در آن ميخوانيد؛ خشونت. چیستی این مفهوم از نظر جامعهشناسی شاید
تمایل وادارکردن دیگران به انجام کاری باشد که با آن مخالفند. در صورتی که
این تعریف را بپذیریم آنگاه صورتهای بینهایتی از خشونت را میتوان به دست
داد. در مدرسه و خانواده و خیابان و محل کار و هر جای دیگری که دو انسان
کنار هم باشند و میل یکی به تمکین دیگری از او باشد میتوان این مفهوم را
بسط و تعمیم داد. اجازه بدهید این بحث را به جامعهشناسان واگذار کنیم و از
آن بگذریم و فقط به چند وجه از آن بسنده کنیم که فرصت این سطور و کلمات
بسیار اندک است.
روزگاری شاید خشونت به رفتاری اطلاق میشد که فردی
صدمه جسمانی به دیگری وارد میساخت. مثلا او را کتک میزد. شاید روزی خشونت
در نگاه کودکانه ما به چهره بزرگترها در اخمی بود که به منظور تنبیه ما
به هر دلیل، بر چهره آدم بزرگهای اطراف ما مینشست.
گاهی قهر کوتاه
مادر که التماس ما را برای آشتی در پی داشت هم شاید نوع دیگری از خشونت
محسوب میشد. اما صفحات حوادث مطبوعات صورت عجیب و بسیار رعبآوری از خشونت
را در برابر چشم مینهند. اگر دیروز ضرب و شتم، قربانی خشونت را به
بیمارستان میفرستاد امروز بسامد خشونتهای متراکمتر در عواطف و رفتار ما
افزایش یافته است. حالا دیگر جز به فرستادن حریف بر سینه قبرستان رضایت
نمیدهیم.
هدف از خشونتها این نیست که دودسبیلی به طرف بدهیم یا اصطلاحا او را گوشمالی کنیم. میخواهیم نباشد. میخواهیم نفسش را ببریم. میخواهیم خفهاش کنیم. میخواهیم بکشیم و میکشیم. یک بار بهخاطر ۴۰۰ هزار تومان طلب که از نصف قیمت یک سکه کمتر است. یک بار بهخاطر ۳۰۰ هزار تومان که بدهکار ما توان پرداخت آن را ندارد و یک بار بهخاطر ۱۷۰ هزار تومان که پول خرید یک کاپشن معمولی و این بار هم بهخاطر ۵۰۰ تومان. ۵۰۰ هزار تومان نه؛ ۵۰۰ تومان؛ یعنی نصف قیمت یک نوشابه خانواده، شاید حتی کمتر!
هرچه سعی میکنیم که درشتی دهشت متراکم در اخبار جنایی را کاهش دهیم نمیشود؛ یعنی نمیشود ننوشت که کسی به خاطر تنها ۵۰۰ تومان دیگری را کشته است. چگونه میشود این عبارت ساده را به نحوی نوشت که ضربه روحی و روانی به مخاطب وارد نکند. چطور میتوان عبارت ساده قتل به خاطر ۱۷۰هزارتومان را به عبارت دیگری تبدیل کرد که جان مخاطب را نگدازد و آن را به آتش نکشد.
شاید هم باید صریحتر نوشت. چرا این مقدار بر ما تاثیر نمیگذارد؟! چرا قتل، آن هم هر روز. و بدتر از همه به بهانههای آنقدر ناچیز که میشود گفت که ما به سادگی آب خوردن آدم میکشیم؛ این اخلاق ما ایرانیان نبود. اجازه دارم بنویسم، نیست؟! اگر نیست پس بسامد بالای قتل به بهانههای واهی را چه کنم؟!
«مردی با قمه دوستش را به خاطر ۵۰۰ تومان کشت» این بخشی از خبری است در صفحه حوادث امروز روزنامه، نگاه کنید به عبارت و ببینید که از چه کلماتی تشکیل شده است. «مرد» راستی «مرد» در فرهنگ ایران به چه کسی میگویند؟! «قمه» چه واژه داغداری است این کلمه. «دوست» این کلمه آیا همان نیست که یادآور «مروت» است، وقتی که «دشمن» کلمه «مدارا» را به خاطر میآورد. مگر نه این است که این حکم فرهنگ ماست که «با دوستان مروت با دشمنان مدارا؟!» «به خاطر» ما «بهخاطر» تو... «به خاطر من»...چه عاطفه نازکی در این واژه قربانی خشونت شده است. «۵۰۰ تومان» عددی که کمتر از قیمت یک «نان» است و «کشت»؛ چه واژه منحوس و پلیدی است. این بار دست به دامن ناصرخسرو میشوم که فرمود: «چون تیغ به دست آری مردم نتوان کشت/ نزدیک خداوند بدی نیست فرامشت». این بار نباید بپرسم چه کسی مسوول است، باید پرسید چه کسی مسوول نیست...؟!
دنياي اقتصاد:نمايش اثربخشي سياستهاي اقتصادي
«نمايش اثربخشي سياستهاي اقتصادي»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دکتر علی دادپی است كه در آن ميخوانيد؛ديروز معلوم شد که افزایش نرخ سود سپردههاي بانكي چه گام مناسبی بود اگرچه با تاخير انجام شد و لطمات اين تاخير نيازي به بازگويي ندارد.
خودمان را فریب ندهیم، افق تورمی در پیش رو جالب نبود. برای مقابله با این افق، دولت دوگروه راهحل در اختیار داشت: اول توسل به تعزیرات حکومتی و فرامینی است که نه توان اجرایشان را دارد و نه امکان اجرایشان را و در صورت اجرا تاثیری بر تحولات اقتصادی جامعه نخواهند داشت.
بخشنامههایی مانند بازداشت افرادی که دلار یا ارز به همراه دارند به اتهام قاچاق ارز از اين قبیل هستند. این گروه سیاستها درس خود را در دهه شصت و هفتاد پس دادهاند و نشان دادهاند که جز افزایش هزینه فعالیت اقتصادی و دامن زدن به بدگمانی و نااطمینانی به آینده، در جامعه نقشی ندارند.
اما گروه دوم سیاستهای اقتصادی استفاده هوشمندانه از ابزار بانکی و پولی موجود است. افزایش نرخ سود سپردههای بلندمدت یکی از این سیاستها بود. پذیرفتن این سیاست نشان داد که دولت به واقعیتهای اقتصادی کشور واقف است و آنها را درک میکند. واقعبینی همیشه اعتمادزا است.
ترديدي نيست كه با افزایش درآمد این سپردهها، گزینه بسیار مناسبی در کنار دلار و طلا ايجاد خواهد شد كه ميتواند از شکلگیری حباب قیمتی در این بازارها جلوگیری کند و با افزایش هزینه فرصت بستن سپردهها، از جاری شدن نقدینگی موجود در سپردههای بانکی به بازار ارز و طلا جلوگیری کند.
در جایی که میدانیم سیاستهای گروه اول پاسخ نمیدهد، بهتر است از سیاستهای گروه دوم استفاده شود. نکته مهم و مثبت دیگر این سیاستها این است که دولت میتواند آنها را واقعا به اجرا بگذارد و این سیاستها میتواند بر اوضاع اقتصادی کشور تاثیر بگذارد كه اين تاثير در روز گذشته به وضوح مشاهده شد.
در عين حال، از آنجا که افزایش هزینه واردات و شاخص قیمت کالاهای وارداتی باعث تشدید تورم میشود و از آنجا که با توجه به میزان صادرات و تولید داخلی، کاهش شديد قیمت دلار در شرایط فعلی واقعبینانه نیست، دولت میتواند با کاهش هزینه و زمانی که در فرآیند گمرکی کشور صرف میشود، به کاهش این هزینهها کمک کند.
اگر واردکننده مطمئن باشد در زمان مناسبی کالایش به بازار خواهد رسید و میتواند درآمد آن را به نرخ روز برابری ریال و دلار تبدیل کند، انگیزه زیادی برای تاخیر در عرضه نخواهد داشت. گام بعدی فراهم کردن تسهیلات بانکی برای این گروه است تا بتوانند از سپردههای ریالی خود استفاده کنند و از ال سی ریالی بهره ببرند. در واقع بهترین کاری که دولت در شرایط فعلی میتواند بکند، این است که کمتر بوروکرات و بیشتر سیاستگذار باشد.
جهان صنعت:آرزوهایی که به سرانجام نمیرسد
«آرزوهایی که به سرانجام نمیرسد»عنوان سرمقاله
روزنامه جهان صنعت به قلم حمید تهرانی است كه در آن ميخوانيد؛ علی
لاریجانی دیروز در حالی آغاز تحریم نفتی کشورمان از جانب اتحاد اروپا را
فرصتی برای عرضاندام تولیدکنندگان داخلی خواند که پیش از او تقریبا همه
مقامات بلندپایه
کشور انجام تحریمها از جانب قدرتهای بزرگ و سلطهگر را فرصتی برای شکوفایی اقتصاد ایران دانسته بودند.
در یک نگاه از منظر بهرهگیری از ظرفیتهای اسمی کشور، کاهش یا حتی توقف فروش نفت ایران میتواند فرصتی برای دستیابی به اقتصاد بدون نفت را فراهم کند و از این بابت موقعیت بینظیری را در اختیار کشور و تولید کنندگان داخلی قرار میدهد. اظهارات علی لاریجانی نیز از همین منظر بیان شده و در واقع رییس مجلس میخواسته این فرصت را به مسوولان یادآوری کند اما تصویب نرخ جدید سود بانکی نشان میدهد که اراده لازم برای آنکه از تولیدکننده حمایت شود حداقل در دولت وجود ندارد.
البته رییس مجلس خود به نارضایتی تولیدکنندگان داخلی از وضعیت موجود اذعان کرده به ویژه وقتی گفته، درست است که کشور تحریم شده ولی باید به تولیدکنندگان و صنعتگران داخلی تکیه کرده و زمینههای کار آنها را فراهم کرد تا در آینده از حرفهای درشت آنها جلوگیری شود. در حقیقت لاریجانی پذیرفته که پیش از این حرفهای درشتی از جانب تولیدکنندگان زده شده و سیاستگذاریهای آتی باید به نحوی تغییر یابد که در آینده این نارضایتیها تکرار نشود.
البته نمایندگان مجلس شورای اسلامی در گذشته و هماکنون نیز علاقه زیادی به فراهم کردن بستر مناسب برای پیشرفت تولیدی و صنعتی کشور دارند چنان که مصوبه مجلس برای بهبود وضعیت کسب و کار تنها یکی از مصوبات تاثیرگذار نمایندگان مجلس شورای اسلامی است.
با این حال وضعیت آشفته بازار ارز و طلا طی هفتههای گذشته نگرانی فزایندهای را بر دستاندرکاران عرصه اقتصاد و صنعت تحمیل کرده و نمیتوان انکار کرد که این وضعیت بسیاری از محورهای صنعتی را دچار بحران کرده است به ویژه در بخش مواد اولیه چه وارداتی و چه تولید داخل. گاهی فروشندگان به خاطر نوسانات بازار ارز از فروش کالا یا حتی قیمتگذاری خودداری میکنند، آنان میگویند وقتی نرخ ارز در کشور ثبات ندارد ارایه هر قیمتی میتواند زیانهای بعدی ایجاد کند چراکه کالای فروخته شده با قیمت روز محاسبه میشود در حالی که برای تولید کالا و حتی تولید مواد اولیه نوسان قیمت ارز کالای تمام شده را گرانتر و تولیدکننده را متضرر میسازد.
حالا دولت میخواهد با افزایش نرخ سود یا تک نرخی کردن ارز به نابسامانی موجود پایان دهد اما ظاهرا دولت توجه نکرده که این سیاست قیمت پول در بازار را به طور رسمی افزایش میدهد و تولیدکنندگان را برای جذب نقدینگی دچار مشکل میسازد، این سیاست به دلیل افزایش قیمت پول در بازار پولی کشور در نهایت بر قیمت تمام شده کالا نیز تاثیر میگذارد و آن را افزایش میدهد، امری که به هر صورت به نفع کالای وارداتی و به زیان کالای تولید داخل است.
منجمد کردن یا تک نرخی کردن ارز اگر با استفاده از
پشتوانههای اقتصادی باشد، میتواند دلگرمکننده باشد اما اگر تصمیمگیران
اقتصادی به شیوه ابتدای دهه 70 شمسی میخواهند با امنیتی کردن فضا ارز را
تک نرخی کنند این داروی تسکیندهنده اگرچه در کوتاهمدت به برخی مشکلات
پاسخ میدهد ولی در بلندمدت این بازارهای زیرزمینی هستند که موفق خواهد
شد.