شفاف - روزنامه کریستین ساینس مونیتور در یادداشتی به قلم اسکات پیترسون به تاریخ 26 ژانویه 2012 ، به بررسی شیوه رویارویی ایران با آمریکا در خلیج فارس پرداخته است.
پیترسون یادداشتش را با اشاره به اعزام ناو آبراهام لینکلن به همراه رزم ناوهای انگلستان و فرانسه به خلیج فارس آغاز مینماید و اظهارات عضو كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس را نقل میکند که چندی پیش گفته بود : «ایالات متحده به واسطه خطری که از جانب ایران احساس میکرد شهامت نداشت ناوهایش را به تنهایی بفرستد ... اگر روزي تنگه هرمز بسته شود، ناوهاي آمريكايي واروپايي شريك در تحريم نفتي ايران، غنيمت جنگي به شمار ميآيند و ملت ايران اجازه بازگشت اين ناوها از تنگه هرمز به سمت كشورشان را نخواهد داد».
پیترسون می نویسد: « چنین اظهاراتی تنها یک گفته ساده نیست. بودجه دفاعی ایالات متحده 90 برابر بودجه دفاعی ایران است اما ایران، در مقام مبدع نیروی دریایی پارس در ایران باستان، استراتژی نامتقارن مؤثری دارد که در جهت وارونه کردن مزیتهای آمریکا طراحی شده است.
مانور نظامی ایالات متحده در سال 2002 با عنوان «چالش هزاره» که نظیر چنین درگیری را شبیه سازی میکرد انهدام ناوگان دریایی آمریکا را اثبات نمود. تحلیلگران بر این باورند که در حقیقت ایران میتواند حتی بدون مواجهه مستقیم با نیروهای نظامی ایالات متحده، خسارت عظیمی را به ناوگان این کشور وارد نماید.
اقدامات سادهای نظیر مینگذاری در خلیج فارس و یا تاکتیک تهاجم گروهی قایقهای کوچک به نفتکشها یا ناوگان دریایی آمریکا ، میتواند هراس ناامنی را تا سطوح غیر قابل قبولی بالا ببرد. این اقدام همچنین میتواند پیامدهای اقتصادی گستردهای شامل جهش قیمت نفت را در پی داشته باشد زیرا حدود یک سوم نفتکش ها از تنگه هرمز میگذرند که این امر آن را به مهمترین گلوگاه نفتکش ها در سطح جهان مبدل ساخته است».
در ادامه، اظهارات یکی از دیپلماتهای سابق اروپایی که شش سال را در تهران گذرانیده، نقل شده است که میگوید: «هدف نهایی ایران، انسداد دراز مدت تنگه هرمز نیست. در عوض در پی بالابردن نجومی حق بیمه نفتکش ها و سایر هزینهها است که تأثیرات زیانبار اقتصادی آن ، همانند انسداد فیزیکی تنگه هرمز است. چنانچه شما اطمینان نداشته باشید که آیا مورد حمله قرار میگیرید یا نه و یا اینکه احتمال حمله نه از سوی نیروهای نظامی رسمی ، بلکه از سوی قایقهای مجهول الهویه و یا مینهای دریایی باشد ، سطحی از ناامنی به وجود خواهد آمد که بسیار مؤثرتر از انسداد رسمی تنگه و استقرار یک خط نبرد در آن است».
پیترسون مینویسد : « تاکتیک های ایذایی ایران تنها یک آغاز است. سایر اقدامات شامل استقرار توپخانه و سامانههای پرتاب موشک در تنگه هرمز، زیردریاییهای تهاجمی – تدافعی کلاس کیلو و زیردریاییهای کوچک که به منظور انتقال غواصان جهت انهدام کشتیها مورد استفاده قرار میگیرند از اقدامات بعدی ایران خواهند بود».
ساینس مونیتور در ادامه به بررسی تاکتیک ایران در رویاییهای احتمالی با ناوگان دریایی آمریکا میپردازد : « هدف ایران بهرهبرداری از آسیبپذیری دشمن از طریق تاکتیک حملات گروهی است که به کمک قایقهای کوچک و تندروی مسلح به موشک به منظور انجام حملات غافلگیرانه در زمانها و مکانهای دور از انتظار انجام میشود و در نهایت بر برتری تکنولوژیک نیروهای دشمن رجحان خواهد یافت.»
سپس پیترسون به پیشرفت های نظامی اخیر ایران نیز اشاره میکند و مینویسد : « ایران به دنبال افزایش قدرت دفاعی با استفاده از دعوی پیروزیهای مکرر در طول مانورهای نظامی عظیم و نیز به میدان آوردن تسلیحات جدیدش – از اژدرهای فوق سریع گرفته تا پهبادهای انتحاری- بوده است . برای مثال در مانور پیامبر اعظم 5 در آوریل 2010، نیروی دریایی سپاه قایق فوق سریع رادار گریز خود را به آب انداخت و در میان امواج خلیجفارس، طی یک حمله تهاجمی گروهی، 300 قایق را به همراه تکاوران به میدان آورد تا بر یکی از اهداف تعیین شده فرضی پیاده شوند .
سخنگوی رزمایش پیامبر اعظم در آن زمان گفت : « تنگه هرمز به منطقه تعلق دارد و بیگانگان نباید در آن مداخله کنند». این هشدار کلام رهبری ایران را در سال 2008 انعکاس می دهد که گفته بودند نخستین شلیک به ایران، تل آویو و ناوگان دریایی آمریکا در خلیج فارس رابه اهداف واکنش شدید ایران تبدیل خواهد ساخت. یک دهه قبل نیز محسن رضایی فرمانده سپاه پاسداران عنوان کرده بود که ایران هرگز آغازگر جنگ نخواهد بود اما در صورت حمله آمریکا، منطقه را به مسلخی برای آنها تبدیل خواهند کرد. برای نابودی قدرت آمریکا هیچ منطقه مهم تر از خلیج فارس نیست.»
پیترسون پس از ذکر این تهدیدات در ادامه این پرسش را طرح می کند که آیا ایران از پس رویارویی با ناوگان دریایی آمریکا بر خواهد آمد؟
وی ذیل این پرسش، خاطر نشان می سازد در مانور 250 میلیون دلاری ارتش آمریکا با عنوان « چالش هزاره » که در سال 2002 برگزار شد ، نیروی دریایی این کشور به رویارویی با تیمی متشکل از قایق های تهاجمی و موشک انداز - تاکتیک مورد استفاده ایران - پرداختند که در جریان این مانور ناموفق و پیش از لغو آن ، نیروی دریایی آمریکا 16 کشتی شامل یک ناو هواپیمابر و تعدادی رزمناو خود را از دست داد. ساینس مانیتور با اشاره به پروژه ساخت ناوهای LCS که قادر به مقابله با چنین تاکتیک هایی باشند ، می نویسد تنها دو نمونه از ناوهای مذکور ساخته شد و پروژه به دلیل تأخیرات زیاد و هزینه های گزاف زمین گیر گردید.
پیترسون در ادامه یادداشت خود به گزینه های دیگر ایران در واکنش به رویارویی نظامی با آمریکا می پردازد و می نویسد : « عمل متقابل ایران احتمالاً محدود به تنگه هرمز نخواهد شد. این تنها یک جنبه از استراتژی بازدارنده آنها است. تهدید ها در خصوص عراق و افغانستان وجه دیگری از این استراتژی است. همچنین آنها می توانند حزب الله لبنان و حماس را در مرزهای اسرائیل فعال سازند. زنجیرهای کامل از استراتژی های بازدارنده در اختیار آنهاست و تنگه هرمز تنها یکی از جنبههای این استراتژی است. ایران در طول چند سال اخیر به وضوح نشان داده که بسته جامعی را در اختیار دارد و در صورت حمله نظامی، به طور کامل از آن بهره خواهد گرفت».
وی همچنین جغرافیای جنوب ایران را عامل دیگر برتری ایران در نبرد دریایی با ایالات متحده میداند : « جغرافیای سواحل جنوبی ایران با 10 بندر بزرگ و 60 بندر کوچک و لابیرنتی از دهکدههای ماهیگیری، خورها و خلیج های کوچک، جهت انجام عملیات حمله و گریز و نیز عملیات مخفیانه، منطقهای ایده آل است. با وجود عبور و مرور روزانه 3000 قایق و کشتی در تنگه هرمز، نیروهای آمریکایی در تشخیص دوستان و دشمنانشان با مشکل رو به رو خواهند شد که این امر امتیازی برای ایران به شمار میرود و آن را در موقیعت بالاتری قرار میدهد .»
وی یاداشت خود را با اشاره به تفوق معنوی ایران به پایان میرساند و از قول فریبرز حق شناس، پژوهشگران موسسۀ پژوهشهای سیاسی خاورمیانه در واشنگتن، عنوان میکند که باورهای مذهبی در هسته مرکزی درک ایرانیان از نبرد متقارن قرار گرفته است : « در تصور کلی ایران از نبرد نامتقارن، تفوق معنوی یا ایدئولوژیک مؤمنین، مهمتر از هر عامل دیگری به شمار میآید. این بدان معنی است که پاسداران انقلاب اسلامی بر این باورند که سلسله فرامین از مقام معظم رهبری به خدا خواهد رسید و در نتیجه این باور، دستورات نظامی، واجد اعتبار اخلاقی متعالی میشوند».