توضیح مقدماتی: یادداشت زیر را احسان رستگار به عصرایران ارسال داشته است. عصرایران ،هر چند با رویکرد این نوشتار موافقت کامل ندارد و پیش از این نیز از فیلم جدایی نادر از سیمین تجلیل کرده است اما در راستای آزاداندیشی و تضارب آرا این یادداشت را بدون پیشداوری درباره محتوایش منتشر می کند و البته آماده دریافت و انتشار نقدهای این نقد هم هست.این که ما فیلم جدایی نادر از سیمین را فیلمی کم ارزش و خالی از فایده بدانیم، قضاوتی احساسی و غیرمنصفانه است. نکته ای که در این بین فراموش می شود، این است که خوش ساخت و جذاب بودن یک فیلم، شرط لازم برای کسب جوایز بین المللی هست، ولی آیا شرط کافی نیز هست؟
یک سؤال:
چرا مثلاً فیلم «بچه های آسمان» مجید مجیدی یا «طلا و مس» مازیار میری برنده اسکار نشد و مانند جدایی نادر از سیمین جوایز را درو نکرد (هرچند این دو فیلم در نوع خود افتخار آفرین شدند)؟ چرا این اتفاق برای «مارمولک» نیفتاد؟
اصلاً بیایید مثالی شاخصی را قرار دهیم که احدی در آن شک و شبهه ای وارد نمی کند و هیچ کس نمی گوید که این فیلم قوی نیست یا معرکه نیست یا اشک انسان را در نمی آورد یا روح انسان را به جوشش وا نمی دارد یا ذهن انسان را به فکر فرو نمی برد. هیچ کس نه از جهت محتوایی و فیلم نامه و نه از جنبه های فنی فیلم را حتی متوسط نمی داند؛ چه منتقدین روشن فکر، چه منتقدین سنتی تر و انقلابی. شاهکار اجتماعی-سیاسی ابراهیم حاتمی کیا یعنی «آژانس شیشه ای». آیا تا 1000 سال دیگر هم می توان متوقع بود فیلمی که در آن با دیدی منصفانه به دفاع مقدس پرداخته شده یا روحانیت را به عنوان شخصیت اصلی داستان انتخاب کرده (از منظر اکرام) را با جوایز متعدد مورد تعریف و تمجید قرار دهند؟ اما اگر فیلمی ساخته شود که در آن روحانی داستان شخصی حیوان صفت، ظالم، منحرف و دارای سوء سابقه قانونی و اخلاقی باشد مانند سنگسار ثریا م.، بارها مورد ستایش و شایسته دریافت جوایز متعدد شناخته می شود. پس احمقانه ترین حرف این است که بگوییم جشنواره های خارجی سیاسی نیستند.
خود متولیان و برگزار کنندگان جشنواره های مختلف، در نامه نگاری ها و اظهار نظرهای مختلف به انحاء رسمی و غیر رسمی، به طور مستقیم و غیر مستقیم، گفته اند که جوایز محتوایی شان را بر چه مبنایی می دهند و خط قرمزهاشان چیست که در این باب برنامه دو هفته پیش هفت با حضور آقای مسعود فراستی و نادر طالب زاده با استناد به نامه های منتشر شده و مدارک در دسترس عام، ثابت کردند که قطعاً هیچ جشنواره ای این قدر ابلهانه خود را درگیر خرج های چند ده و چند صد میلیون دلاری نمی کنند آن هم بدون سیاست گذاری های مطلوب خودشان.
این جا توهم توطئه به حالت عکس صادق است؛ یعنی خوش خیالان روشن فکر داخلی می گویند جشنواره فیلم برلین و گلدن گلوب و آکادمی (اسکار) سیاسی نیستند، آن ها خودشان به طرق مختلف در حرف و عمل می گویند که ما سیاسی هستیم! فقط کم مانده بیانیه بدهند که "تو رو خدا! به عیسی مسیح قسم، ما سیاست گزاری می کنیم و اهداف سیاسی هم داریم! چرا ما را دراز گوش فرض کرده اید؟
شما که جشنواره فجر نیم وجبی تان سیاسی است، آن وقت مراسم اسکار چند صد برابری ما می خواهد سیاسی نباشد؟
این فرصت را در جهت بسط اهداف فرهنگی، اقتصادی و سیاسی خود را که در هم تنیده اند را به باد فنا بدهیم؟
هنوز ما را نشناخته اید که بدون توجیه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جواب سلامتان را هم نمی دهیم چه برسد به جایزه و قدردانی و چهره سازی چهانی از شما ایرانیانی که دشمنان درجه یک ما هستید و تا این اندازه علیهتان قطع نامه صادر و تحریمتان می کنیم؟"
و اما نقد جدایی نادر از سیمین: تصادف کارگر فیلم با بازی ساره بیات، یکی از مهم ترین قسمت های فیلم است که ما نمی بینیم. چرا؟ چون حتی راضیه که نماد دیانت و پایبندی به شرع است هم در فیلم دروغ می گوید!
اتفاقاً راضیه با نگفتن واقعیت، بزرگ ترین و مؤثرترین دروغ را می گوید. این دروغ آن قدر بزرگ است که حتی در فیلم هم ما با ندیدینش می فهمیم که عجب! این راضیه خانم چادری مذهبی هم که تو زرد از آب در آمد! چطور برای طهارت دادن پدر نادر از مرجع تقلیدت اجازه می گیری و این قدر وسواس داری تا خدای ناکرده حرام مرتکب نشوی؟ اما برای پنهان کردن گره کوری که همه را به جان هم انداخته و عدالت را سردرگم کرده تا لحظه ی آخر واقعیت را نمی گویی؟ خانم مذهبی؟ سر پول و دیه، حتماً باید مجبور شوی تا بگویی؟ پول این قدر مهم است؟ حتماً باید وجدان درد تو را به وضعی بیاندازد تا آن هم برای این که با پول حرام بچه تربیت نمی شود یا پول حرام خوردن ندارد و قس علی هذا، پول حرام را نگیری؟
از آن جا که نادر شخصیتی قاعده مندتر نسبت به سیمین دارد و اهل مبارزه و خانواده دوست تر است، ناخود آگاه مخاطب با وی همذات پنداری می کند و همراه می شود.
در واقع در جدایی نادر از سیمین، این شخصیت نادر است که برنده می شود در حالی که اندیشه ی سیمین پیروز میدان است. زیرا سیمین کسی است که دروغ نمی گوید، صادق است و خالص تر است. وقتی نادر دروغ می گوید، ما هم می گوییم خب با این همه مشکل، نگهداری از پدر و دخترش، طلاق و دیگر مشکلات، اگر دروغ نگوید کمرش می شکند زیر بار مشکلات و از این دست توجیهات. یعنی ما می گوییم دروغش مصلحتی است در حالی که دروغ نادر کاملاً منفعتی است و زمانی که بیچارگی خانواده ی راضیه را می بینیم، دیگر نمی توانیم دروغگویی نادر را توجیه و هضم کنیم و با یک چرخش، طرف سیمین را می گیریم که هر چه هست و اگر چه خود خواه است، ولی دروغ گو نیست. این جاست که ما مجبور می شویم از میان ارزش ها، یکی را انتخاب کنیم؛ یا راست گویی یا خانواده دوستی، یا ماندن در جامعه ی دروغ زده ی ایران یا رفتن به غربت صاف و صادق!
صحنه ی پیش از پایانی فیلم هم تکان دهنده است؛ صحنه ای که در آن شهاب حسینی به ساره بیات می گوید "تو دروغ بگو، پای من... ما بد بخت بیچاره ایم، به این پول احتیاج داریم، تو بگیر هیچی نمی شه."
در این جا نیز عقاید سست و اباحه گرایانه ی شوهر راضیه را می بینیم که نشان گر سطحی بودن و بی خاصیت بودن عقاید مذهبی در بزنگاه هاست. آیا مذهبی های ما اغلب این چنینند؟ آیا حتماً باید پای قسم خوردن وسط بیاید که راضیه حقیقت را کتمان نکند؟ آیا کسی که به عنوان یک ناظر خارجی این فیلم را می بیند، گمان نمی کند که ایران سرزمین دروغ گویان، سست عنصران و انسان های عادی است؛ مثل همه ی کشورها که اگر لازم شود هر دروغی می گویند؟
آقای فرهادی! این اسلامی که ما داریم نیست! درست است که بسیاری دیانتشان از ترسشان سرچشمه می گیرد، ولی خیلی از همین مردم ایرانی همین ایرانی که شما آن را این گونه ضعیف و رنجور می بینید، دیانتشان از عشقشان و ایمانشان سرچشمه می گیرد. پول حرام هم نمی خورند نه به این خاطر که بچه شان تربیت نمی شود یا تربیت می شود؛ بلکه چون این کار ظلم است و این عمل باطل است و ارتکاب به حرام و ناحق، در شأن مؤمن به اسلام نیست. همین و بس.
مگر امام علی (ع) فرمایشی به این مضمون ندارند که مسلمان واقعی نه به خاطر ترس از خدا و نه به خاطر شوق بهشت دینداری نمی کند، بلکه به خاطر عشق به خدا دیندار است؟ آقای فرهادی من هم بسیار به حلال بودن مالم حساسیت دارم. بسیاری را هم می شناسم که از ورود مال حرام به سفره هاشان بسیار مراقیت می کنند.
آری! در ایران امروز، این طیف اکثریت جامعه را تشکیل نمی دهند، ولی تعدادشان اصلاً کم نیست. قطعاً آن قدر کم نیست که شما در فیلمتان که بیش از ۱۰ بازیگر در آن وجود دارد، یک نفرشان هم از این جنس نباشد. شما هیچ گاه در فیلم هایتان مسلمان مؤمن پاک و سالم وجود ندارد.
شما بیشتر عمر خود را ساکن تهران بوده اید. آیا در تهران موجودی که هم آدم باشد، هم دروغ گو نباشد، هم غرب زده نباشد، هم شرق زده نباشد، هم با فرهنگ باشد، هم مؤمن باشد، هم احیاناً زن باشد، هم چادری باشد ندیدید؟ مهم نیست؟ سؤال مضحکی بود؟
قبول دارم. سؤال مضحکی است ولی در خطاب به شما کاملاً موضوعیت دارد. چرا در همه ی چادری های فیلم های شما طیفی خاص از زنان، چادری هستند؟ همه ی چادری هایی که دیده اید از فقر مالی، استضعاف فرهنگی، کم سوادی، عقب ماندگی و دیگر ضعف ها رنج می برند؟
در تهرانی که شما دیدید چادری با فرهنگ استاد دانشگاه با وضعیت مالی متوسط نبود؟ چادری خانه دار عقب نمانده غیر مستأصل راستگو و صادق و محترم تر از چادری های شخصیت های فعلی تان نبود؟ همه ی چادری ها رنگ رخسارشان به زردی می زند؟ خودشان را بد بخت و بیچاره می دانند؟ باید در حال حسرت خوردن و ناله کردن باشند؟ خانواده هاشان کارگرند؟ بی پولند؟ از فرهنگ خاصی برخوردارند؟ خانه هاشان در بخش های جغرافیایی خاصی از تهران قرار دارد؟ این اصلاً بد نیست که یک مسلمان فقیر باشد و مؤمن ولی فقط می خواهم بدانم که واقعاً فقط از این طیف جامعه تعلقات شدید مذهبی دیده اید؟!
از مردها حرف نزدم چون اصلاً و ابداً در فیلم های شما مردها نیمی از آن چه باید هم نیستند. از زن ها بیشتر گفتم چون به نظرم نه تنها به زنان، بلکه به حجاب هم در فیلم های شما بسیار ظلم شده است. حجاب و بدبختی در فیلم های شما رابطه ای تنگاتنگ با یکدیگر دارند.
در فیلم چهارشنبه سوری که چادر بر سر ترانه علیدوستی است و همان اول کار آن چنان لای موتور گیر می کند که جان روح انگیز (با بازی ترانه علیدوستی) و شوهرش (با بازی هومن سیدی) را به خطر می اندازد. عجب پوشش بی خودی است این چادر آقای فرهادی نه؟ یا لای موتور گیر می کند یا توی دست و پای آدم می آید. یا سر بد بخت و بیچارگان است آقای فرهادی نه؟ تهرانی ها یا فقیر و چادری اند و اباحه گر و نسبتاً بی بند و بار و یا چادری و کارگر و مستضعف نه؟ این است آن دید واقعی و جامع شما نسبت به تهران و اهالی اش؟
آقای فرهادی! شما هم دروغ گویید. شما همان کاری را کردید که راضیه در جدایی نادر از سیمین کرد. منبع این گفته ام را به دلیل این که آن فرد محترم دست اندرکار عالی رتبه ی دوست داشتنی راضی نیست نمی گویم. البته گمان نکنم اهلش ندانند چه شد ولی قطعاً مردم نمی دانند.
ماجرای «درباره الی» خاطره تان هست؟ شاید تا کنون در رسانه ها بیان نشده باشد، ولی بنده عرض می کنم. داستان از این قرار بود که با نزدیک شدن به جشنواره فجر بیست و هفتم در سال ۸۷، خبری بر سر زبان ها افتاد که فیلم درباره الی اصغر فرهادی به دلیل حضور گلشیفته فراهانی توقیف شده است.
از روزنامه ها مجلات و سایت ها گرفته تا نخبگان همه وارد میدان شدند تا این فیلم را -که پر از بازیگران سرشناس و محبوب بود و مشخص بود حرفی برای گفتن دارد- از قربانی شدن نجات دهند.
همه خیال می کردند دارد در حق روشن فکری سینمای ایران جفا می شود. هنوز هم بسیاری همین فکر را می کنند. فکر کنید... در حق روشن فکربازی و روشن فکری جفا شود آن هم در دولتی که سیاست های فرهنگی اش را آقای مشایی رقم می زند؟! محال ممکن بود ولی این قدر اذهان متوجه این داستان بود که تنها علت ماجرا گم شد.
می دانید چرا درباره الی بعد از کلی کشمکش وارد جشنواه شد؟ به دو دلیل:یکی این که رئیس جمهور می خواست مانند یک ناجی وارد میدان شود و این فیلم را از توقیف رها کند که همین طور هم شد. از این قبیل ناجی گری های آقای رئیس جمهور، می توان به طرح تفکیک جنسیتی نیز اشاره کرد که وزیر دستور اجرا داد و آقای احمدی نژاد دستور لغو اجرا (به این وضعیت می گویند همه فدای یکی، یکی برای خودش).
دومین دلیل این که درباره الی در زمان مقرر شده اصلاً آماده نبود و بعد از همه فیلم ها به جشنواره رسید. آقای شمقدری به دروغ دلیل عدم ورود این فیلم به جشنواره بیست و هفتم را توقیفش اعلام کرد؛ چرا؟ چون فیلم اصغر فرهادی باید به بهترین نحو دیده می شد؛ با آن همه سر و صدا و هیاهوی رسانه ای که در حاشیه این فیلم ایجاد شد، معلوم بود که مخاطبین و نیز منتقدین حداقل از روی کنجکاوی فیلم را با دیدی ویژه می بینند.
هم چنین در فرصتی که تأخیر شد، تنها بهانه برای نمایش فیلم در جشنواره با آن همه تأخیر، توقیف بود. این بازی ای بود با نقش آفرینی معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد و دست اندرکاران درباره الی از جمله اصغر فرهادی به عنوان همه کاره فیلم ... .
اخلاق شما را هم در سکوت معنادارتان هنگام قاچاق اخراجی های 3 دیدیم. حتی با این فرض که این فیلم سخیف بود، ولی سکوت شما که به هر ترتیب در آن زمان رقابتی خونین بین طرفداران این دو فیلم درگرفته بود، اصلاً نه اخلاقی بود نه عقلانی.
شما منصفید؛ ولی انصافتان از جنس انصاف بی بی سی است. بی بی سی معمولاً دروغ نمی گوید ولی چیدمان راست هایش دروغ پرورانه است. مثلاً در برنامه های مخاطب محورش ۸۰ درصد می شوند مخالف نظام و ۲۰ درصد می شوند موافق نظام؛ آن ۲۰ درصد هم تشکیل شده اند از انسان های سطحی نگر و عصبی. مخالفان هم می شوند اساتید دانشگاه، انسان های ژرف اندیش و با کمالات و فهیم. شما دروغی باورپذیر را به مخاطب حقنه می کنید.
آری جامعه ایران اوضاعش نابسامان است؛ در وصف بیچارگی جامعه ما همین بس که فرهادی ها می توانند با زیرکی هر وصله ای را به آن بچسبانند. دروغ در جامعه ما وقتی درد آور است که منتقد دروغش اصغر فرهادی باشد و این وقتی زجر آورتر است که خود اصغر فرهادی هم دروغ می گوید یا در دروغ به نفع آثارش مشارکت می کند. شبحی از انصاف در فیلم شما موجود و آن هم رواج دروغ در ایران بود. اما در جدایی نادر از سیمین هیچ راستگویی نبود. واقعاً در جامعه تهران هیچ راستگویی نیست؟ یا آن قدر نبود که شما در داستان بگنجانیدنش و قواره ی داستانتان قناس نشود؟
در فیلم تان ایران سرای دروغ است. ایران جایی است برای رفتن. ایران جایی است برای نماندن. ایرانی جماعت یا دروغ گوست یا در حال راست نگفتن یا در حال ترس از عواقب گفتن واقعیت و فرار از حقیقت. اما یکدفعه در مراسم گلدن گلوب مردم ایران صلح طلب می شوند! مردم ایران خوب می شوند! گل می شوند! بی همتا می شوند. این یعنی چه؟ یعنی مردم ایران خودشان خوبند ولی شرایط ایران خیلی انسان ها را به سمت بی اخلاقی می برد؟
آقای فرهادی! غرب دغدغه این را ندارد که شما فرهنگ ایرانیان را غنی تر کنید. دنیا دغدغه این را ندارد که کشورهای جهان سوم توسعه یافته تر و آزادتر شوند. دنیای دغدغه این را ندارد که حرف حقی زده شود و روحیات و شخصیت های حق طلب آنان سر شوق بیاید. دنیا احمق نیست که فقط به دلایل فنی به شما جوایز گلدن گلوب، مروارید سیاه و خرس طلایی بدهد. خودت هم می دانی از جهت فنی آن قدرها که تحویلت می گیرند فیلم تکی نساخته ای.
خودت هم می دانی فیلمت پدرخوانده نیست. همشهری کین هم نیست. کریمر علیه کریمر هم نیست. اصلاً چرا باید بیایند از شما این چنین چهره ای جهانی بسازند؟ از شما هنرمندتر و توانمند تر نبود؟
واقعاً به خیال شما فیلمی از همان جهت فنی که این قدر به آن می بالید، قوی تر، بدیع تر و جذاب تر نبود؟ آن ها دوربین رو دست ندیده اند؟ دکوپاژ تلویزیونی شما را ما نمی فهمیم، آن ها هم نفهمیده اند؟ برای ما سبک و سیاق شما جدید است؛ آن ها هم نمی فهمند فیلم سینمایی شما، ساخت تلویزیونی سریال های خودمان است؟ برای آن ها هم قاطی کردن شهاب حسینی و سر به دیوار کوفتنش بی بدیل است؟ برای آن ها هم پایان باز (Open Ending) داستان شما معرکه است؟
آن ها هم مبهوت بازی رهاتر تلویزیونی بازیگران با خط کشی های کم تر سینمایی شده اند؟ فکر کردید همان خارجی ها نمی فهمند تنها گزینه ی که به قطع ترمه آن را رد می کند، زندگی با پدر دروغگویش در ایران است؟ ترمه یا با مادرش می رود. حتی این که با هیچ کدام زندگی نکند محتمل تر است تا این که با نادر دروغ گو زندگی کند. پایان فیلم باز نیست؛ بلکه گویی شما یک صحنه از انتها را بریده اید، همین.
برادر من! فرنگی ها به کیارستمی که در صید جایزه و جشنواره بازی پدرخوانده ای است برای خودش هم بی حساب و کتاب جایزه نمی دهند! به شیرین کیاستمی جایزه دادند. به کپی برابر اصل کیارستمی جایزه دادند. چرا ندادند؟ چون جذاب نبود؟ چون بکر نبود؟ انصافاً منی که از سبک فیلم سازی کیارستمی و شخصیت ایشان اصلاً خوشم نمی آید هم به نظرم آثارش جذاب است. این دو اثر اخیری که نام بردم هم واقعاً خلاقانه است؛ کاری ندارم چقدر با نظرات من مطابقت دارد یا ندارد (که به وضوح ما را سنمی با امثال این بزرگوار نیست). چرا به این همه اثر که در این یادداشت نام بردم جایزه نداده و نمی دهند و نخواهند داد؟ چون به اندازه ی کافی به وطنشان ناروا و نامربوط نسبت نداده اند. چون به اندازه ی شما ضرب شصتشان کاری نبوده و ارزش های جامعه ی ایران را به سخره نگرفته اند.
جناب آقای فرهادی! این حرفم از صمیم قلب است! شما قطعاً هم هنرمندید، هم به تعبیری نابغه اید، هم صاحب فنید، هم درد آشنایید، اما انصافتان در حد شخصیت های داستان است. من به عنوان یک ایرانی شما را نماینده ی خودم و کشوری که در آن با میل خود و به انتخاب خود زندگی می کنم، نمی دانم.
فیلمتان، پیامش و شخصیت هایش را نماینده ی خودم و همسرم نمی دانم. نماینده ی دوستان و عزیزانم هم نمی دانم. شما را نماینده ی ایران اسلامی نمی دانم. نماینده ی ایران غیر اسلامی هم نمی دانم. اصلاً شما نماینده ی هیچ کشوری نیستید. آقای فرهادی؛ شما به تعبیر روشن فکران غرب زده، جهان وطنی و به تعبیر بنده ی حقیر وطن فروش هستید. شما وطن فروشی محترم و مؤدب هستید. نه! شما آبرو فروش هستید. فکر کرده اید حرف مگویی گفته اید که کسی نمی دیده یا نمی دانسته؟ این همه خبرنگار بی بی سی و دیگرانی که در ایران بوده اند و گزارش های متعدد تهیه کرده اند، این همه جامعه شناس و نخبه ی داخلی و خارجی، کنکاش و کالبدشکافی نکرده اند و گزارش هایش پخش نشده که در جامعه ما چه می گذرد؟ خیر؛ می دانید چرا همه حتی خود من این گونه پای فیلمتان میخکوب شده بودیم؟ حتماً می دانید ولی می خواهم اعتراف کنم که الحق و الانصاف فیلمتان مجذوبم کرد، حتی من منتقد شما را؛ چون تا کنون چنین دروغ باورپذیر و شیرینی در قالب یک فیلم نه شنیده و نه دیده بودم.
جناب فرهادی! آقای حاتمی کیا چرا آن نامه را خطاب به آقای میرکریمی و در تقدیر از یه حبه قند و با کنایه به شما نوشت. دیده اید هر کجا می رود از شما انتقاد می کند و برایتان ابراز تأسف؟ همان حاتمی کیایی که به موجب نقدهایش هم از شما بیشتر ناسزا و حرف نامربوط از داخل و خارج شنیده و هم بیشتر آثارش توقیف شده اند. همان حاتمی کیایی که شما فیلم نامه ارتفاع پست را به عنوان اولین کار حرفه ای و مهم سینمایی تان برایش نوشتید. همان حاتمی کیا هم شما برایش فیلم سازی وطن فروش به نظر می رسید. البته بنده نمی دانم ماجرای ویزا دادن به شما یا پناهنده شدنتان (که تکذیب کردید) یا تشابه ظاهری نظرتان با سیمین که در ایران بچه تربیت نمی شود و باید از ایران رفت، تا چه اندازه صحت دارد.
فقط این را می دانم که ما ایرانی هستیم. خوشحالیم و خدا را شاکر که در این جا متولد شده ایم. از ایران نه مهاجرت می کنیم و نه فرار. ایران را می سازیم و از هیچ کس هم جایزه نمی خواهیم. ایرانیان را هم نه برترین قوم جهان می دانیم و نه مانند شما موجوداتی دروغ گو، خود گم کرده و مأیوس. البته قبول دارم که امثال شما هم در ایران کم نیستند و این نیز حاصل دسترنج خائنانه ی امثال شماست که بر قشری از مردم که مأیوسند و خودزنی می کنند می افزاید."
آقای فرهادی! خرس طلا، مروارید سیاه، گلدن گلوب و اسکار شما برای ایرانیان وطن دوست، به مثابه جایزه ی صلح نوبل خانم شیرین عبادی است. اتفاقاً او هم شخصیتش در نوع خود شبیه شماست. از جیب ملت و با آبروی ملت خودزنی می کند؛ خود زنی که نه، ملت زنی می کند. یعنی می گوید این مردم مظلومند، بیچاره اند، فلک زده اند، همه چی داغونه، ما چقدر بدبختیم، بیایید به ما حمله کنید. شما نمی گویید حمله کنید، ولی می گویید این مردم ما حیوونی ها مردمان خوبی اند، فقط بیچاره ها مجبوند دروغ بگویند. دست خودشان نیست. فلک زده ها شرایط حاکم بر جامعه مجبورشان می کند دروغ بگویند. تقصیری ندارند. به هر حال زندگی در ایران است و هزار مشکل لاینحل! خلاصه شما سفیر ما نیستید... اصلاً هم خیال نکنید بی شمارید. کاملاً قابل شمارشید. به شمارش ایرانیان وطن فروشید. درود بر شما!
از نوع نظرات و قشری که معمولا این سایت رو دنبال می کنن و کامنت می ذارن ثابت میشه که این قشر معمولا بر خلاف شعارهای "ادب مرد به ز دولت اوست" و "زنده باد مخالف من" که همیشه با ادعای فراوان اونا رو تو بوق و کرنا می کنن خودشون هیچ اعتقادی به اون شعارها ندارن و به اونها عمل هم نمی کنن.
این جماعت معمولا کم تحمل و بی ادب اند و حتی در مورد سخن مخالفشون اندکی فکر نمی کنن که شاید یه کم راست میگه!
نه کارگرداني فيلم و بازي بازيگران.........!!!!!
اينها با هم فرق ميکنن
آقاي فرهادي کارگردان خوبي و نويسنده زبردستي هست در اين شکي نيست اما اين دليل نمي شود از اين مهارت در جهت خلاف منافع کشور و مردمش با اين همه تمدن استفاده کنه مسئله اين است....؟
آقای رستگار بهتر نیست قبل از هر نوع نوشته ای فقط کمی مطالعه داشته باشیم تا همچین سوتی هایی ندیم:
فیلم«طلا و مس» مازیار میری؟؟؟
فکر اصلا کردی ؟ می دونی اصلا فکر چیه؟
ایران را می سازیم. با دروغ، با اختلاس، با مدارک دکترای تقلبی، با تورم، با افسردگی، با بد بودن با تمام کشورهای جهان، با ....
اگه فرنگ نرفتی از باسواد های فرنگ رفته سوال کن تا بهت بفهمونن که اونجا چه خبره و سیاست چیه!
هنوز دیدت دگم تر از اینه که باز به مسائل نگاه کنی
کاشکی رستگار و تو گیومه می زاشتی
اگه کسی وطن فروشی کنه لقب افتخار میهن رو کسب می کنه
فقط در مورد "یک سوال" ت بگم که مگه طلا و مس مال مازیار میری بوده و مانمیدونستیم ... بقیه آسمون ریسمون چیدنات هم نیاز به جواب نداره
به نظر من فيلم آقاي فرهادي بيشتر از هر چيزي، واقعيت عريان ما ايراني ها كه هميشه ازش فرار ميكنيم و قبولش نداريم رو جلوي چشممون آورده.
يكي از زيبايي هاي اين فيلم هم همينه.
متاسفم براي نگارنده مطلب كه با ذهن بسته خودش در مورد اين فيلم زيبا نظر داده.
البته نوع ادبياتش بسيار آشناست. كافيه تلويزون رو روشن كنين و به سخنان مسوولين گوش بدين!!!
در فیلم تان ایران سرای دروغ است. ایران جایی است برای رفتن. ایران جایی است برای نماندن. ایرانی جماعت یا دروغ گوست یا در حال راست نگفتن یا در حال ترس از عواقب گفتن واقعیت و فرار از حقیقت. اما یکدفعه در مراسم گلدن گلوب مردم ایران صلح طلب می شوند! مردم ایران خوب می شوند! گل می شوند! بی همتا می شوند. این یعنی چه؟ یعنی مردم ایران خودشان خوبند ولی شرایط ایران خیلی انسان ها را به سمت بی اخلاقی می برد؟
اصولا هرکی مثل ما فکر نکنه، هم مساله داره، هم دروغگو و خائنه.
خارجیای کافر هم فقط به همین چیزا بها میدن!
والا چرا هیچوقت به ده نمکی و کلاهداری و طالبی جایزه نمیدن؟
یا چرا جایزه صلح نوبل رو به متهم ردیف اول کهریزک ندادن؟
معلومه اطلاعات فیلمیت خیلی بالا هست!
اما برادر نویسنده:
شما جرو ان دسته افرادی هستید که همواره به مقوله مذهب و اسلام تکبعدی نگاه میکنید. آيا هرکه چادر داشت مذهبی است و از گناه مبرا؟
آيا شما آدم به اصطلاح مذهبی مومنی را ميشناسيد که دچار گناه نشود؟؟؟
يعنی همه آن ها معصومند؟ يعنی اين خانم به ديدگاه شما چادری و مذهبی بايستی نقش حضرا زهرا (س) را بازی ميکرد. ( لازم به يآدآوری است که معصومين فقط 14 نفر هسنتد آقای نويسنده) . بهتر است در نقد يک مطلب دنبال اصول اخلاقی باشيم نه اصول جيره خواری
اما مشکل اینجاست که شما آینده خودتان را گرگ شدن و بره دانستن دیگران می بینید.
یعنی می گویید الان ما بره هستیم و دیگران گرگ و هی حرف می زنید و تمام تلاشتان این است که خودتان گرگ شوید و دیگران بره.
با این تصور از دیدگاههای شما ، تمام حرفها و توجیهاتتان قابل فهم است.
حالا در زمینه فیلم یا هنر یا اقتصاد یا سیاست یا هرچی ....
هر کی نمی تونه بفمه، خوب نخونه
اگه خوندی و نفهمیدی عیبی نداره بیشتر بخون متوجه می شی
معمولاً در زندگی های اروپایی اگر سالمندی دچار مشگل میشود و نگهداری آن در منزل مشگل میشود آنان را خیلی راحتتر به خانه سالمندان میفرستند ولی در این فیلم به این نکات توجه شده و علی رقم مشگلات نادر میخواهد با چنگ و دندان از پدرش مراقبت کند و این چه چیزی را میرساند؟ علاقه شدید به والدین که در اسلام هم بسیار مهم است.
خوب وقتی اروپائیان یا دیگر ان این فیلم را میبینند ناخودآگاه وجدان آنها را قلقلک میدهد و تحت تاثیر آن قرار میگیرند اگر چه این امر برای بسیاری از ایرانیان مراقبت از پدر و مادر طبیعی است و شاید جلب نظر نکند که بعضی ها میگویند که این فیلم چه چیز مهمی داشته است.
یک فیلم خوب حتماً نباید با خرج سنگین باشد و صحنه های پر خرج تراشیده شود بلکه میتواند کم هزینه ولی تاًثیر گذار باشد.
و این نکته اصلاً درست نیست که مردم جهان مردم ما را دروغگو بپندارند چون این یک فیلم است و اگر قرار بود که 2 دوتا بشود چهار که این جذابیت را نداشت و شما اصل فیلم را نادیده گرفته اید.
با تشکر
هر کی نمی تونه بفمه، خوب نخونه
اگه خوندی و نفهمیدی عیبی نداره بیشتر بخون متوجه می شی
آقاي محترم به نظرت رسانه به قول شماها ملي خودمون اين وضعيت رو 50-50 رعايت ميكنه ؟اين رسانه كه مشخصه دست چه كساني با چه سياست گذاراني هست ،انصاف داشته باش پس تو هم دروغ ميگي ...
اتفاقا چيزي كه در اين فيلم جلب توجه ميكند به قول ايشان خانواده دوستي و حس مسئوليت هنرمند اول فيلم است كه در اين روزگار وانفسا كه خيلي ها عشق خارج هستند ولي ايشان پايبند به اصول خانواده و نگهداري از پدرشان هستند .
ثالثا در خود امريكا هم خيلي از فيلمها و حتي مستند هايي عليه نظام حاكم يا فاسد و يا وضعيت بد اجتماعي نيز ساخته شده است كه محدوديتهاي ايران را هم نداشته است
به هرحال حرف براي گفتن و جواب ايشان بسيار و به اندازه كافي هم صحبت فراوان شده است .ولي من هنوز برايم روشن نيست كه اگر كسي از مجامع جايزه ميگيرد چرا اينقدر محكوم به دروغگويي و يا خيانت ميشود در صورتي كه واقعيتها جلو چشممان هستند .
"اصلاً هم خیال نکنید بی شمارید.کاملاً قابل شمارشید. به شمارش ایرانیان وطن فروشید."
مطمئنید شمارش بلدید؟!
فرهادي نماينده من و خانواده و دوستان من نيز نيست سفير خيلي از كساني كه من نيز مي شناسم نيست.
فرهادي با جدايي نادر از سيمين دروغ گفت و همه ميدانندكه دروغ گفت.
دقیقا همینطوره جناب منتقد، و این همون چیزیه که باعث می شه وقتی خیلی ها (و نه همه) از ایران می رن اخلاقشون هم عوض می شه....چیزی که ما گم کردیم هویت و غرور ملیه....
خیلی خوب تحلیلش کردید
مثل این می مونه که فکر می کنند دزدی فقط از دیوار مردم بالا رفتن است !
وطن فروشی و خیانت هم انواع مختلف دارد ، درست مثل دزدی و یا دروغگویی
مگر این فیلمو خانه سینما در رقابت با دو فیلم دیگه(اینجا بدون من و مرهم) تائید نکرد
چرا ما باید اینقدر از لحاظ فکری منجمد و دیکتاتور باشیم که اگر چیزی بر خلاف سلیقه مان بود اینجور سنگسارش بکنیم!
این دوست ما اگر فیلم نامه کرامر علیه کرامر رو می خوندن چی می گفتند.
اگر اینقدر کم جنبه باشیم و تحمل کوچکترین انتقاد ها را نداشته باشیم چطور می توان معایب مان را پیدا و رفع کرد؟
همين ديشب اعتراض مردم آمريكا رو پخش مي كرد عليه سياستهاي جانبدارانه دولت آمريكا. اما تو همون جمع معترض ايرانيهايي هم بودند كه عليه سياستهاي ايران شعار مي دانند! اينارو بي بي سي پخش كرد ولي تلويزيون خودمون نه! اين يعني اخبار بي بي سي و بقيه كامل تر و راست تر! بود.
برادر عزيز! شما كه اين همه انتقاد مي كني يه نگاهي به وضعيت رسانه هاي داخلي هم بينداز!
عصر ايران مشمول الذمه اي اگه اينو نذاري تو سايت!
آقایی که همه آدم بدن تو آدم خوبه ای!
یه نگاه به دور و برت کن می بینی فیلم اصغر فرهادی شباهت داره با شرایطمون یا نه...اصغر فرهادی باید یه فیلم می ساخت که نمی دونم همه به خوبی و خوشی دارن تو ایران زندگی می کنن؟این که دروغی نه مصلحتی و نه منفعتی ست بلکه از اون دروغ هایی است که هیچ پس وندی هم نداره....
پس این شمایید که باید منصفانه نگاه کنید نه جناب فرهادی....
انسان تا قبول نکند که بیمار است به دکتر مراجعه نمی کند.
در ضمن شخصیت های فیلم کاملا واقعیت موجود در ایران است و دروغ گویی و ... در ایران به شدت رو به رشد است و از ارزش های دینی و مذهبی فقط نامش هست که برای ایرانیان است...من در خود سایت عصرایران بارها مطالبی راجه به فرهنگ عالی کشورهای اروپایی خواندم که کامنتهای کاربران در ذیل ان مطلب فقط به تمسخر جامعه خودمان بر میگشته ، بنابراین واقعیت جامعه ما با شخصیت های فیلم اقای فرهادی تا حد بسیار زیادی مطابقت دارد
افراد زیادی که از خدا خواسته خواستار اقامت در کشوری جز ایران هستند و افراد زیادی که در دادگاهها دروغ های زیادی را برای رهایی از جرم میگویند افراد زیادی که در فقر شدید زندگی میکنند و در عین مذهبی بودن شدید گاهی دیگر نمیتوانند زیر فشارها طاقت بیاورند و ناچار به دروغگویی و ... میشوند!
این ها هیچ کدام دروغ نیست اقای رستگار!
بعد یک سر به خابان های تهران که بزنیم می بینیم که واقعاً واقعیت زندگی ما رو چه چیزی می چرخه؟ روی عشق، دوستی و یا دروغ؟
شما اينقدر بي سوادي كه تشخيص نميدي فيلمي مثل مارمولك فقط بخاطر تابوشكني و يسري شوخي هاي تند ، توي ايران گل كرد نه بخاطر مسائل فني و هنري.
موندم شماها از كجا اسم منتقد رو روي خودتون ميزارين
در فیلم تان ایران سرای دروغ است. ایران جایی است برای رفتن. ایران جایی است برای نماندن. ایرانی جماعت یا دروغ گوست یا در حال راست نگفتن یا در حال ترس از عواقب گفتن واقعیت و فرار از حقیقت. اما یکدفعه در مراسم گلدن گلوب مردم ایران صلح طلب می شوند! مردم ایران خوب می شوند! گل می شوند! بی همتا می شوند. این یعنی چه؟ یعنی مردم ایران خودشان خوبند ولی شرایط ایران خیلی انسان ها را به سمت بی اخلاقی می برد؟
کلی نقد می کنید بعد جاسوس و وطن فروش می نامید سپس درود می فرستید و خود را اهل منطق می نمایانید و اهل هنر و سینما
لازم می دانم بگم بعنوان یک ایرانی از موفقییت ایرانی ها در تمام نقاط جهان خوشحال شده به خود می بالم و تز توطئه علیه ایران و ایرانی را از کل جهان بر علیه ایران قبول ندارم
فیلم نمایانگر کل یک جامعه نمی تواند باشد اگر بتواند بخشی از جامعه را و نکات تاریک و ضعف و قوت آن راخوب نشان دهد عالی بوده و جای تقدیر دارد
آقای رستگار مقاله پر توهین شما به یک نفر ایرانی که طعم موفقیت جهانی را می چشد بسی نامردانه و همراه با خطوط فکری می باشد که شما در صورت موفقیت در این راه تازه بدرجه آقای سلحشور ارتقا خواهید یافت با هزاران کلمه با مردم پوپو لیستی برخورد ننمایید!
به نظر می رسد که نویسنده ی این مقاله در ایران زندگی نمی کند و با ناهنجاری های موجود در جامعه برخورد نداشته و از آنها آسیب ندیده است و البته که یک فیلم نمی تواند و قرار تیست نماینده ی کل یک جامعه باشد.
در همه جا خوب و بد وجود دارد وندیدن بدها و نشان دادن خوب ها و ایجاد توهم اینکه همه چیز خوبست و همه ی کارها هم درست فقط کمک به رشد بیشتر ناهنجاری های اجتماعی و فرهنگی میکند.بهتر است در جهان امروز اندیشه ی برد - برد را پیش ببریم و تلاش کنیم تا سهمی هم به ایران و ایرانی برسد.
مي خواستم اين نوشتار رو نقد كنم اما ديدم طولاني ميشه. فقط به اين نكته قناعت مي كنم:
آقاي نويسنده! شما مسائلي رو مطرح و نقد كرديد كه اغلبش حق بود،اما خودتون هم در نوشته تون شروع كرديد به قاطي كردن مسائل درست و نادرست باهم. و خواننده رو گمراه كرديد. اين به نظرم همون روش "راستگويي بي بي سي گونه" است.
آقایی که همه آدم بدن تو آدم خوبه ای!
یه نگاه به دور و برت کن می بینی فیلم اصغر فرهادی شباهت داره با شرایطمون یا نه...اصغر فرهادی باید یه فیلم می ساخت که نمی دونم همه به خوبی و خوشی دارن تو ایران زندگی می کنن؟این که دروغی نه مصلحتی و نه منفعتی ست بلکه از اون دروغ هایی است که هیچ پس وندی هم نداره....
پس این شمایید که باید منصفانه نگاه کنید نه جناب فرهادی....
من نمی دانم از نظر ایشان در یک فیلم باید همه زنان چادری این شهر به تصویر کشیده شوند؟ بروید و پاراگراف های خود را دوباره بخوانید، آقای رستگار یک فیلم در محدوده افراد خاصی تعریف می شود و قرار نیست بیانگر همه شخصیت های یک شهر باشد. ببینید آیا شما که خود را دانای کل پنداشته اید نقدتان در این مورد منصفانه است؟
راستی در مورد دروغ مخاطبتان چه کسی است؟ شما خود در تهران زندگی می کنید و دروغ های هر روزی ... و سکوت در برابر این دروغ ها را تجربه می کنید و آن گاه می گویید! نه آقای رستگار ریشه همه مشکلات امروز ما مرگ اخلاقیات است و خود با اسم دروغ مصلحتی از آن نام برده اید و آنگاه رواج بیش از حد آن را زیر سوال برده اید؟
آقای رستگار خیلی نقدها به نوشتار شما وارد است که اگر بازگو شود شاید همین نظر نیز چاپ نشود! با خود خلوت کنید و ببینید نقدتان منصفانه بود یا نه
كه در مورد فيلم فرهادي بنا به تشخيص هيات داوران در اين دوره فيلم مذكور از ساير فيلمهاي خارجي بهتر بوده و جايزه را نصيب خود نموده
ثانيا اينكه خانمي چادري و مذهبي دروغ نمي گويد تفكر غلطي است و فرهنگ دروغ ربطي به نوع پوشش و مذهب و حتي مقام ورتبه آدمها ندارد و اين امر را ما به عينه در جامعه مي بينيم.
بايد اصغر فرهادي ها باشند تا اين باصطلاح منتقدان نق نقوي پوك مغز هم چيزي براي گفتن داشته باشند.
واقعا نقد غير منصفانه و يكسويه و غير واقع بينانه اي بود.
چرا بعضي ها دوست ندارن چشمشون رو به واقعيتي كه در حال حاضر تو اجتماع هست،باز كنند.
چرا همش دم از دين و فرهنگ نداشتمون ميزنيم؟
دوست عزيز كو اسلام؟
كو راستگويي؟
كو فرهنگ ايراني؟
اكثر ماها روز به روز در حال سقوط كردنيم و هم خودمون مقصريم و بي تفاوت بودنامون.هم جامعه اي كه ملتشو با توجه به جو حاكم بيشتر سوق ميده كه از لحاظ اخلاقي و انساني به پايينترين درجه برسن.
الان مثلا نسل جديد چي ميدونه از فرهنگ ايراني و اسلام واقعي؟
من ميگم : هيچي!
خودشونم اصلا مقصر نيستن.
همینه دیگه . سینما کلا در انحصار لابی های صهیونیست جهانی است . مرگ بر استکبار آمریکا و انگلیس و شوروی . مرگ بر صدام یزید کافر .
و در ادامه می بینیم که این شرایط چگونه است ، می بینیم که پدر دروغ می گوید ، تهمت می زدند ، کتمان حقیقت می کند ،بی اعتماد است و در ادامه می بینیم آدمهای دیگر نیز همه نسبت به هم شک دارند و افراد در فضایی آکنده از دروغ و بی اعتمادی مشغول زندگی هستند
به نظر شما آیا این چنین بی پروا جامعه ایرانی را با آن سابقه دیرینه فرهنگ و تمدن مورد هجوم قرار دادن صحیح است ؟
آیا روند فیلم قبلی این کارگردان " درباره الی .." نیز انچنین به دامن زدن به فضای بی اعتمادی و دروغ نپرداخت ؟
آیا علت کف زدن غرب برای ما این نیست که فرهادی می خواهد جامعه ایرانی را پر از دروغ نشان دهد ؟
آیا در ایران فیلم های بهتری برای نشان دادن فرهنگ و تمدن ما وجود نداشت ؟
واقعا چرا باید از بین تمامی آثار سینمای ایران غرب به چنین فیلمی جایزه بدهد ؟
لحظه ای بیشتر تامل کنیم
آقای برادر، هروقت خواستی در حوزه ای اظهار نظر کنی قبلش یه مطالعه ای داشت باش که ملت ضایع ات نکنن.
دفعه دیگه که خواستی خودت رو خالی کنی و احساس سبکی بهت دست بده نیا توی یه سایت خبری مطلب بنویس؛ برو یه جای دیگه که مخصوص همین کاره و برای امثال تو بهترین جاست؛ نیازی هم به مطالعه قبلی نداره، راحت میتونی بی مقدمه بری خودتو خالی کنی.
در ضمن امثال شماها هرجا کم میارین از اسلام مایه میذارید.
هرجا که یکی باهاتون همسو و همفکر بود میشه مسلمون واقعی هر جا هم که یکی خواست حرف دل ملت بدبخت رو بزنه و مخالف شما حرف بزنه میشه معاند و محارب و غیرمسلمون.
برو برادر، خدا روزیت رو جای دیگه حواله کنه.
سه هزار میلیارد پول نازنین مملکت ناپدید شد(پولی که حق مردم و آیندگان این سرزمین بود)، آب هم آب تکون نخورد؛ الان گیر دادی به یه بنده خدایی که حال و روز مردم این سرزمین رو تصویر کشیده که چی بشه؟؟!
راحت شدی؟!
عقده هات خالی شد؟؟
خب! آفرین! یه غرفه تو بهشت با دو سه تا حوری گوگوری مگوری(قابل توجه شما برادر که فیلم محبوبت اخراجی هاست) جایزه تو برادر متعهد.
برو خوش باش!
بذار ملت و اصغر فرهادی با جایزه اسکار و گلدن گلوب و خرس طلایی خوش باشن و بعد از این همه سرافکندگی جهانی که شما و همفکراتون برای ایران و ایرانی تو دنیا درست کردید برای یکبار هم که شده سرشون رو با غرور بالا بگیرن.
برو برادر!
غرض ورز جان ! این فقط یک جنبه از انسانهای این دنیای خاکی هست که فرهادی به بصویر کسیده
حالا ما با فيلمي مواجهيم كه هم حضور داشته و هم جايزه گرفته( يعني بيشتر ديده شده) و فبل از اسم كارگردان، اسم ايران رو بازتاب داده( فيلمي از ايران). سوال اينجاست كه اين خوب يا بد؟ كاري با خوب يا بد بودن فيلم ندارم( هر چند اين فيلم به نظرم هم فيلم خوبيه و هم مهم).اينكه هر جشنواره سياست خودش رو داره درست ولي اين سياست صرفا چيزي كه شما درك ميكنيد ميتونه نباشه( هر چند جايزه سياسي هم داريم كه مثلا يك جشنواره بياد به يك فيلم هندي يا اسرائيلي يا فلسطيني جايزه بده). اما درباره اين متن هر چند بازتاب يك ديدگاه متفاوت و قابل احترام است اما كم اطلاعي و عدم آگاهي و به خصوص قرض ورزي نويسنده به خوبي ديده ميشه(نمونه كوچك سازنده طلا و مس كه آقاي اسعديان هستند) كه باعث تاسف است.حرف آخر اينكه فيلم هاي خوب زيادي هستند كه جايزه نگرفتند و فيلم هاي زيادي وجود دارند كه بيشتر منتقدين روي آن اتفاق نظر دارند.اصولا دليلي نداره كه همه فيلم ها جايزه بگيرند.