۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۴
کد خبر ۲۲۱۵۴
تاریخ انتشار: ۱۱:۴۰ - ۰۱-۰۵-۱۳۸۶
کد ۲۲۱۵۴
انتشار: ۱۱:۴۰ - ۰۱-۰۵-۱۳۸۶

گزيده سرمقاله‌هاي روزنامه‌هاي صبح امروز ايران

 

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه گزيده برخي از آنها در ذيل مي‌آيد. 
   
 
كيهان: «جنگ سرد با مردم ! »

روزنامه كيهان در سرمقاله‌ خود با عنوان «جنگ سرد با مردم ! » به قلم حميد اميدي آورده است :

چند ماه تا انتخابات هشتم مجلس شوراي اسلامي باقي است و طبعاً تا موعد رسمي تبليغات انتخاباتي و زمان مقارن با آن، آنچه بين اردوگاه اصولگرايان و اصلاح طلبان بر سر تضعيف يا تخريب مواضع طرفين در دسترسي به كرسي هاي مجلس رخ مي دهد، نوعي جنگ سرد و البته بيشتر با حربه مطبوعات است. در اين ميان معمولا چهره هاي شاخص احزاب و گروه هاي دو جناح كه خبرسازتر از ديگرانند و شخصيت متنفذتري به حساب مي آيند، اخبارشان تيتر مي شود، براي مصاحبه به سراغشان مي روند، يادداشت و مقاله مي نويسند و خلاصه آنكه تيغ تيزشان را در ميدان مطبوعات به رخ حريف مي كشند.

يكي از خطوطي كه اين روزها توسط روزنامه هاي اصلاح طلب به شدت دنبال مي شود، ترسيم سيمايي غيركارآمد از دولت اصولگرا و عدم توانايي دولتمردان در تحقق سياست هاي عدالت جويانه است. اين روزنامه ها هر از چندي با پرداختن به موضوعاتي از قبيل سفرهاي استاني دولت و سياست هاي كلان اقتصادي، در ماه هاي گذشته و سهميه بندي بنزين، در روزهاي اخير و نمونه هايي از اين دست سعي در القاء نارضايتي مردم و سلب اعتماد آنان از مجلس و دولت اصولگرا دارند.

آنان طي يك تئوري كه بيشتر به هجو شبيه است، معتقدند كه رويكرد مردم به اصولگرايي به خاطر آن بوده كه اين واژه را چيز نو(!) و نابي ديده و اصولا برايشان ناشناخته بوده است، اما امروز بعد از گذشت چند سال از عمر مجلس و دولت اصولگرا ديگر «اصولگرايي» برايشان جذابيت چنداني ندارد!!

با توجه به اينكه اين مورد، اولين باري نيست كه اصلاح طلبان مردم فهيم ايران را بدون بينش و شعور سياسي قلمداد مي كنند و طبعاً با رويه اين گروه و نوع نگاهي كه در آن خود را قيم سياسي مردم تلقي مي كنند، آخرين بار هم نخواهد بود. ذكر چند نكته لازم به نظر مي رسد،
1- بخش اول سخن مدعيان اصلاحات قابل قبول است و پذيرفتني است كه مردم در اصولگرايي و شعارهاي عدالت جويانه دولت چيزهاي نو و نابي يافتند كه در هيچكدام از نسخه هاي اجرا شده در دولت هاي قبلي مابه ازاء ندارد. طي سال هاي گذشته، در طراحي و اجراي سياست هاي- خصوصاً اقتصادي- دولت هاي سابق، اقشار ضعيف و آسيب پذير جامعه يا در عمل و بطور جدي مورد توجه نبودند و يا رسيدگي به اين بخش از جامعه با حركتي كند و بطئي همراه بوده است. ولي اكنون مدار شعارهاي دولت و كانون عملي توجه دولتمردان همين ولي نعمت هاي واقعي انقلاب اند.

به عنوان نمونه امروز قريب به 60 محصول كشاورزي توسط دولت به روز خريداري مي شود و پول خريد اين محصولات را كه سابقاً شايد طي دوره اي 3 ساله پرداخت مي شد، سه روزه به كشاورزان زحمتكش مي پردازد.

سال هاي پيش اهالي روستاها، شهرستان ها و توده هاي مردم به مديران ارشد دسترسي نداشتند و به قول مقام معظم رهبري؛ دستشان حتي به يك مديركل هم نمي رسيد اما، امروز به بركت سفرهاي استاني دولت به اقصي نقاط كشور، مردم مناطق مختلف امكان دسترسي به وزراء، معاونين وزراء و حتي رئيس جمهور را پيدا كرده اند.

مردم طي اين سال ها دنبال يك مسئول شجاع و صريح اللهجه مي گشتند تا روابط ناسالم و غيرمنطقي حاكم بر بعضي از دستگاه هاي دولتي را بشكند و با اين ساختارشكني امكان ارتباط بيشتر و سالمتر بين مردم و حكومت را فراهم نمايد.

دنبال كسي بودند تا در عرصه سياست خارجي آنجا كه پاي مصالح ملي به ميان مي آيد، اهل مسامحه نباشد و خصوصاً موضوع انرژي هسته اي را از چنبره مناسبات بعضاً بي خاصيت ديپلماتيك خارج سازد.

اينها و ده ها نمونه قابل طرح ديگر، همان چيزهاي نو و نابي است كه مردم در سايه اصولگرايي و گرايش به صاحبان اين انديشه يافته اند.

2- بد نيست برخي از اصلاح طلبان به يكي دو سؤال جواب بدهند. روزگاري كه خيلي هم دور نيست، وقتي آقاي حجاريان از بن بست اصلاحات صحبت مي كرد گفت كه «ما راهي به درون مردم نداريم». واقعاً طي اين چند سال شما براي اصلاح اين نقيصه چه كرده ايد؟ و چطور توقع داريد كه توده هاي مردم به شما روي بياورند؟

در جايي ديگر بهزاد نبوي گفته بود؛ كسي كه مي تواند پرچم اصلاح گرايي را علم كند، هاشمي رفسنجاني است. بفرمائيد نسبت شما با آقاي هاشمي چيست؟ مگر همين شما و گروه هاي همفكرتان نبوديد كه دولت سازندگي را متهم به اقتصادگرايي صرف مي كرديد؟ و باز هم مگر جبهه شما از هاشمي رفسنجاني به عنوان «عاليجناب سرخپوش»! ياد نمي كرد و صدها تهمت و افتراء ديگر به ايشان... اكنون چه شده، آيا تغيير عقيده داده و اقتصادگرا شده ايد و يا آقاي رفسنجاني به توسعه سياسي علاقمند شده اند؟ جواب اين است كه؛ هيچكدام. در واقع مراجعه شما به آقاي هاشمي رفسنجاني صادقانه نيست و اين عدم صداقت چيزي است كه بارها به مردم فهيم ايران ثابت شده است. حال چگونه انتظار داريد مردم مجدداً به شما اعتماد كنند؟ آيا همين «عدم صداقت» مشكل اصلي تان نيست و به همين دليل نبايد بي اعتمادي مردم تداوم يابد؟

3- برخلاف نظر و القاء ناصواب اصلاح طلبان كه زايش دوباره خود در عرصه سياسي و اجتماعي و بازگشت به قدرت را در خيال خام جدايي مردم از اصولگرايان جست وجو مي كنند، بازگشت مردم به «اصول» و «ارزش»هاي انقلاب و نظام از سر آن است كه اراده كردند «باد مسمومي» را كه از ميدان عملگرايي سياسي، اقتصادي و فرهنگي 8 سال حاكميت اصلاح طلبان برخاست و آفت سوزان «شجره طيبه» انقلاب اسلامي شد، خاموش و كشور را به آستان «سايه ممتد» اصولگرايي و حفظ ارزش ها و اهداف نظام مقدس جمهوري اسلامي برسانند.

اينكه در ميان مردم عده اي منتقد دولت اند، عيب نيست بلكه برگ برنده اي است در دست دولتمردان كه عيب كار خويش را در سايه نقد منصفانه و خيرخواهانه بيابند و براي آن چاره اي بينديشند. حتي اگر دولت از درون هم نقد شود، باز يك امتياز به حساب مي آيد و چه بسا به تصحيح سياست ها و تسريع در خدمت رساني به مردم بينجامد. سال هاي زيادي نگذشته و حافظه تاريخي مردم به خوبي ياري مي دهد، سال هايي كه همگرايي دولت و مجلس و افراط در سياست هاي حاكم به قدري پيش رفت كه قصد داشتند در ميانه راه رئيس دولت را از قطار اصلاحات پياده كنند.

4- البته تقلاي اصلاح طلبان و طيف هاي همسو با آنان براي تسخير مجدد مراكز تصميم گيري قدرت، امري طبيعي است. در همه نظام هاي سياسي دنيا، جناحي كه از گردونه قدرت خارج مي شود، تلاش مي كند تا در فرجه اي به نام انتخابات رقيب حاكم را از ميدان به در كند ولي فراموش نكنيم ما در نظامي زندگي و حركت مي كنيم كه شأنيت حكومت در آن «شيفتگي براي خدمت، نه تشنگي براي قدرت» است. چشمان بيدار مردم و هماناني كه به زعم اصلاح طلبان هيچگونه گرايش سياسي و حزبي ندارند و صد البته رأي تعيين كننده اي هم در انتخابات خواهند داشت، يقيناً اجازه نخواهد داد تشنگان قدرتي كه حاصل دوره حاكميت شان چيزي جز ترويج و بسط ليبراليسم فرهنگي، رانت خواري هاي كلان براي افراد و گروه هاي خاص، كوبيدن بر طبل خالي توسعه سياسي، گفتمان بي حاصل جامعه مدني و سرگرم كردن مردم به اين گونه مسائل نبود، دوباره بر مسند قدرت بنشينند و اسب مراد خويش را برانند.

5- امروز مردم حق طلب و عدالت جو، تحقق آمال و اهداف انقلاب را در افق مجلس و دولت اصولگرا جست وجو مي كنند، هماناني كه دست بر سينه خدمت به خلق دارند و در اين راه شب از روز و سر از پا نمي شناسند.

بديهي است كه مجلس و دولت نيز خالي از برخي انتقادها نيستند و اين دو نهاد بايد در عمر باقي مانده خود ضمن رفع كاستي ها و تسريع در حصول اهداف ارزشمدار و عدالت جويانه خود، كمر همت محكمتر كرده و در عرصه عمل با توجه به نقدهاي دلسوزانه و بي توجه به اعتراض هاي كور و مغرضانه بر خدمت رساني خود بيفزايند. مردم به اصولگرايان اعتقاد دارند و نشان داده اند كه آمال و خواسته هاي خويش را در اين طيف مي جويند.

رسالت: «جنبش يا شبه جنبش‌‌هاى اجتماعى »

روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود با عنوان «جنبش يا شبه جنبش‌‌هاى اجتماعى »به قلم امير محبيان آورده است :
اصطلاح جنبش‌هاى اجتماعى اولين بار در سال 1850 توسط جامعه‌شناس آلمانى لورنتس فون اشتاين در كتابى كه تحت عنوان “تاريخ جنبش اجتماعى فرانسه از 1789 تاكنون” نگاشته بود مطرح شد. چارلز تيلى معتقد است كه اساسا جنبش اجتماعى پيش از قرن 18 وجود نداشته است.

واقعيت آن است كه رشد اوليه جنبش‌هاى اجتماعى با تغييرات سياسى و اقتصادى گسترده اى نظير پارلمانتاريزاسيون، كاپيتاليزاسيون بازار و پيدايش كارگران فاقد ابزار كار در اروپا مرتبط بود، وقايعى كه مى‌توان آنها را به انقلاب فرانسه باز گرداند.

از سوى ديگر، چند فرآيند كليدى در تكوين مفهوم جنبش‌هاى اجتماعى نقش داشته است :
1 - فرآيند شهرى‌سازى كه با پديد آوردن شهرهاى بزرگ و ساخت تسهيلات اجتماعى مهم كه ارتباطات توده‌هاى شهرى را با هم آسانتر ساخت.

2 - فرآيند صنعتى شدن كه عملا مفهوم طبقه كارگر را در حاشيه خود پديد آورد و جنبش كارگرى ريشه در اين فرآيند دارد.

3 - فرآيند گسترش آموزش همگانى كه با بالابردن سطح آگاهى مردم و پديد آوردن دانشگاه‌هاى بزرگ عملا بسترى براى رشد جنبش‌هاى چندى منجمله جنبش دانشجويى بود.

4 - فرآيند توسعه تكنولوژى ارتباطى كه احتمالا در آينده بيش از گذشته نقش ايفا خواهد كرد و جنبش‌هاى مهمى را در حوزه فضاى مجازى سياسى پديد خواهد آورد.

تمامى جوامعى كه در مسير “مدرن” شدن قرار دارند،‌فارغ از هر گونه قضاوتى كه پيرامون اين فرآيند داشته باشيم،‌مستعد ظهور جنبش‌هاى اجتماعى مى‌باشند.

ايران نيز به دور از اين وضعيت نبوده وتجربه جنبش‌هاى اجتماعى در تاريخ ايران، تجربه‌اى جدى است به نحوى كه آثار اجتماعى و بلكه سياسى بسيار مهمى بر اين جنبش‌ها مترتب بوده است.

نمونه بارز اين گونه جنبش‌هاى اجتماعي، جنبش‌هاى دوران مشروطيت و بزرگترين آن جنبش انقلاب‌اسلامى بود كه به پيروزى انجاميد. اما در سير تاريخى بلوغ جنبش‌هاى اجتماعي، جامعه ايرانى چون شاهد به جنبش‌هاى نابالغى نيز بوده است كه بروز نيافته ، به دليل فقدان فاكتورهاى ظهور و بقا نابود شده‌اند و حتى شاهد ضد جنبش‌هايى بوده‌ايم كه از روى فريب توسط اصحاب قدرت يا نيروهاى بيگانه در مقابل جنبش‌هاى اصيل به راه انداخته شده بود. ضدجنبشى كه رژيم پهلوى و دولتمردان آمريكايى در برابر جنبش‌ ملى در دهه سى پديد آوردند، در همين راستا يك ضد جنبش تعريف مى‌شود. بى‌گمان ضدجنبش‌ها هم برانگيزه‌هاى بخش‌هايى از جامعه اتكا دارند ولى هيچ وقت از اصالت و هويت يك جنبش واقعى برخوردار نيستند. تلاش براى خلق انقلاب‌هاى رنگين يا مخملين بويژه در كشورهايى كه مى‌كوشند در برابر زياده‌خواهى‌هاى ايالات متحده بايستند ، تلاش در جهت پديد آوردن ضد جنبش‌هاى اجتماعى بايد خواند، نه جنبش‌هايى مردمى كه اهدافى متعالى را دنبال مى‌كنند.نمونه روشن آن گفتگوهايى بود كه در شب‌هاى گذشته در سيماى جمهورى اسلامى پخش شد. اشاراتى گذرا به پديده‌اى بود كه مى‌توان آن را پوششى براى شكل دهى يك ضد جنبش اجتماعى در لباس جنبش‌هاى اجتماعى دانست حركتى كه به دليل عدم درك پشتوانه قدرتمند جنبش عظيم انقلاب‌اسلامى هيچگاه نخواهد توانست در قالب يك حركت واقعى خودنمايى كند.

شرق: «در دام پيش فرض ها »

روزنامه شرق در سرمقاله امروز خود با عنوان «در دام پيش فرض ها » به قلم داود سليماني آورده است :

يكي از فيلسوفان هرمنوتيك كه دستي هم در زبان شناسي دارد، گادامر است. «هانس گئورگ گادامر» درباره تفسير و تاويل، آراي قابل تاملي دارد، ولي مهم ترين نظريه وي در هرمنوتيك وجود پيش فرض هاي فهمنده متن است كه با افق متن، در يك رابطه ديالكتيكي به توليد فهم جديد مي انجامد؛ اين سخن صرف نظر از اينكه درست يا ناصحيح باشد، بيانگر آن است كه در فهم سخنان و نوشته ها، افراد مي توانند آرا و نظرات گوناگوني داشته باشند و به تعبير ديگر داراي نظري واحد نيستند؛ اما اينكه اين تفاوت تا چه اندازه معقول و مجاز است امري است كه در «اعتبار در تفسير» بايد مورد بررسي قرار گيرد. يعني بايد پرسيد كه آيا هر برداشتي از متن معتبر است؟ قاعدتاً فهم نمي تواند بي ضابطه باشد.

در نقطه مقابل اين نظريه، نظريه ديگري وجود دارد كه ريشه در سنت يوناني دارد. ارسطو معتقد بود كه بر فكر قانوني حاكم است كه با اتكا و شناخت آن قانون مي توان پروسه تفكر و فهم را بازشناخت؛ «منطق صوري» عهده دار هدايت درست تفكر است، تا بتوان از مقدمات به نتايج منطقي دست يافت. معتقدان به منطق صوري برآنند كه حاكميت اين نوع منطق در فهم و شكل گيري و هدايت صحيح آن نقش بسزايي دارد.

بنابراين براي فهم و استنتاج از متن، دو منطق «ديالكتيك» و «صوري» وجود دارد.پس از ذكر اين مقدمه، بايد گفت كه در عرصه اجتماعي و با شكل گيري جامعه، روابط بر اساس قراردادها و قوانيني كه مردمان براي تعيين نوع روابط و حدود آن وضع كرده اند؛ متون حقيقي را شكل داده است. و اين متون عموماً به صورت اصولي مدون در «قانون اساسي» هر ملتي تبلور يافته است.

«حق آزادي بيان»، «آزادي احزاب» و ساير حقوق شهروندي از جمله حقوق اساسي در قانون اساسي ماست.حال سوال و پرسش اصلي اين است كه حدود آزادي، چگونه و به واسطه چه كس يا كساني تفسير مي شود؟ و اعتبار اين تفسير و مشروعيت آن چگونه معلوم مي گردد؟فهم اين اصول و تفسير از آن توسط حاكمان و متوليان امور براساس هر يك از دو روش منطق صوري يا منطق ديالكتيك يعني روشي كه ريشه در سنت يوناني دارد يا روشي كه امثال گادامر و ديگران عرضه كرده اند، مي تواند متفاوت باشد ولي هر فهمي از آزادي نمي تواند الزاماً معتبر بوده و مشروعيت حقوقي داشته باشد.

بديهي ترين معيار براي اعتبار فهم آن است كه فهم و تفسير از متون حقوقي با فلسفه آن حق در تضاد و تنافي نيفتد، يعني مادامي اين برداشت ها و تفاسير از متون حقوقي مشروعيت و اعتبار دارد كه آن قرائت و فهم تبديل به ضد خود نشود، «معيار در فهم» آن است كه فهم ما مثلاً از مقوله «آزادي بيان» منجر به سلب آن نشود ولي اين امر مورد قبول است كه در هر دو دستگاه منطقي، استنتاج يا تفسير و فهم از متون حقوقي مي تواند «مضيق» يا «موسع» باشد، يعني عده اي حدود آزادي را تنگ و عده اي فراخ تر تفسير كنند ولي هرگز نمي توان با تفسير از اين حقوق معناي آن را قلب كرد و فلسفه آن را استحاله كرد.

متاسفانه امروزه در ادبيات سياسي- حقوقي ما همواره از حقوق مردم، آزادي بيان، آزادي انتخاب و دموكراسي و... بسيار سخن گفته مي شود ولي تفسير و تلقي از آن احياناً به گونه اي است كه با فلسفه آن حقوق در تضاد است.

جمهوري اسلامي:  «غده سرطاني وهابيت را بخشكانيد »

«غده سرطاني وهابيت را بخشكانيد » عنوان سرمقاله امروز روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن آمده است:

كوتاهي هائي كه در برخورد با عوامل اصلي انفجار حرم عسكريين عليهماالسلام صورت گرفت اين عوامل را گستاخ تر نموده و آنها را به هوس جسارت به ساير عتبات عاليات انداخته است .
تعدادي از مفتيان عربستان سعودي و كويت فتواي انهدام بارگاه مطهر حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام و ساير عتبات در عراق و همچنين حرم حضرت زينب سلام الله عليها در سوريه و بعضي اماكن زيارتي در مصر را صادر كرده اند. شيخ عبدالرحمن براك شيخ ممدوح الرحبي شيخ ناصرالعمر ابن جبرين شيخ سفرالحوالي از عربستان و شيخ حامدالعلي از كويت علاوه بر صدور فتوا طلاب مدارس علوم ديني و جوانان كم اطلاع و ساده انديش را به انفجار و انهدام حرم هاي مطهر ائمه عليهم السلام بويژه حرم حضرت امام حسين تشويق مي كنند. همين افراد بعد از دوبار انفجار حرم عسكريين عليهماالسلام اقدام به برگزاري جشن نمودند و اين جلسات به مباشران اين انفجارها دعا كردند.

عناصر وهابي در اجراي اين فتواهاي ضداسلامي اقداماتي نيز بعمل آورده و تجهيزات موشكي از نوع « گراد » در استان كربلا مستقر نمودند و از 25 كيلومتري كربلا حرم هاي مطهر حضرت اباعبدالله الحسين و حضرت عباس را نشانه گرفته بودند كه خوشبختانه اين تجهيزات قبل از اقدام توسط نيروهاي امنيتي عراق كشف شد. اين اقدامات نشان از تلاش جدي و سرمايه گذاري وسيع وهابيون براي انفجار حرم هاي مطهر در عراق دارند واقعه اي كه داراي ابعاد مختلف است و مسئوليت علماي اسلام دولت هاي كشورهاي اسلامي و آحاد مسلمانان را سنگين مي كند و هيچ عذري براي كوتاهي در مقابله با اين فتنه باقي نمي گذارد.

براي خنثي كردن اين توطئه و كور كردن چشم اين فتنه راه هائي بايد طي شود و نكاتي بايد مورد توجه باشند.

اول آنكه دولت عربستان خود نيز اكنون با مفتيان افراطي وهابي مشكل دارد. پيدايش القاعده و طالبان و گروه هاي تروريستي كه حتي در خود عربستان و در شهرهاي جده و رياض در سالهاي اخير دردسرهائي براي دولت اين كشور توليد كرده اند و پايه هاي حكومت آل سعود را با خطر مواجه نموده اند حاكمان سعودي را دچار مشكلات قابل ملاحظه اي كرده است . اكنون دولتمردان سعودي در صدد چاره جوئي و جستجوي راه حلي براي خلاص شدن از شر وهابي هاي افراطي و تبديل نمودن آنان به عناصري معتدل هستند. حتي اين احتمال نيز در حال بررسي است كه اگر چنين هدفي قابل دسترسي نباشد فرقه وهابي بطور كلي كنار گذاشته شود و به هم پيماني صدساله آل سعود و وهابي ها براي هميشه پايان داده شود.

دولت سعودي نبايد در اين زمينه كوتاهي كند و بايد به اين نكته توجه نمايدكه وقت كشي به زيان خود آل سعود تمام خواهد شد و افكار پليد وهابيون افراطي را در عربستان چنان گسترش خواهد داد كه ديگر جائي براي خاندان سعودي باقي نخواهد ماند. بدرفتاري هاي وهابيون با زائران ايراني خانه خدا نيز بخشي از برنامه هاي افراطيون وهابي است كه در حال اجراست و دولتمردان سعودي در برخورد با آن عزم قابل قبولي از خود نشان نمي دهند. در عراق نيز اگر سعودي ها فكر مي كنند با اقدامات تروريستي وهابيون جاي پائي براي خود دست و پا خواهند كرد سخت در اشتباه هستند. زيرا اين قبيل اقدامات زمينه را براي از دست رفتن هميشگي منافع سعودي ها در عراق فراهم مي سازد و دولتمردان سعودي فقط در عراق آرام است كه مي توانند جاي پائي داشته باشند.

دوم آنكه علماي اهل سنت وظيفه دارند در برابر جنايات وهابي ها عكس العمل نشان دهند. وهابيون از لحظه پيدايش تاكنون همواره لكه ننگي بر دامن اهل سنت بودند و علماي اهل سنت بايد براي پاك ساختن دامان خود از اين ننگ اقدامي جدي بعمل آورند. درست است كه هيچيك از مذاهب اهل سنت وهابيون را قبول ندارند و بسياري از آنها كتاب هاي زيادي عليه وهابيت نوشته و منتشر كرده اند ولي اين واقعيت تلخ را نميتوان انكار كرد كه وهابيون مسند فتواي كشوري كه حرمين شريفين در آن وجود دارند را در اختيار دارند و از پشتوانه مالي زيادي برخوردارند و به مدد همين پشتوانه ها توانسته اند در مجامع زيادي نفوذ كنند. اين يك خطر بزرگ براي اساس اسلام است كه بايد با همت علماي اسلام با آن مقابله شود و توطئه هاي تدارك ديده شده اي كه دستهاي پنهان دشمنان اسلام نيز در برنامه ريزي آنها نقش دارند بايد خنثي گردد.

سوم آنكه تشديد اقدامات وهابيون عليه اعتقادات و مقدسات شيعيان در سالي كه به « سال وحدت ملي و انسجام اسلامي » ناميده شده يك تصادف نيست . آنها در صدد هستند مانع وحدت امت اسلامي شوند و با اين اقدامات اهداف و اغراض قدرتهاي استكباري را تامين نمايند. در برابر اين توطئه سنگين قطعا دولتمردان جمهوري اسلامي وظايف مهمي دارند كه بايد انجام دهند. تحركات گسترده سياسي براي فعال ساختن كشورهاي اسلامي در جهت سركوب نمودن فتنه وهابيون كه آلت فعل آمريكا و انگليس و صهيونيسم هستند بخشي از وظيفه دولتمردان جمهوري اسلامي ايران است كه بايد با سرعت به انجام برسد.

4 ـ علماي شيعه نيز نقش مهمي در مقابله با فتنه وهابيون مي توانند داشته باشند . اكنون شيعيان و حتي بسياري از اهل سنت در كشورهاي مختلف از توطئه وهابيون به خشم آمده و اقدام به تظاهرات اعتراض آميز كرده اند. از اين آمادگي ها براي مقابله با توطئه اي كه دشمنان اسلام به دست افراطيون وهابي عليه امت اسلامي تدارك ديده اند بايد بهره برداري شود. نفوذ كلمه علماي شيعه در اينگونه موارد است كه بايد كارساز باشد و چشم فتنه را كور كند. موثرترين اقدام برقراري رابطه بيشتر ميان علماي شيعه و سني در سراسر جهان اسلام و انجام اقدامات مشترك براي خشكانيدن ريشه غده سرطاني وهابيت از پيكر پاك اسلام است . اين كاري است كه ميتوان انجام داد كاري كه امت اسلامي را از شر تفرقه افكنان نجات خواهد داد.

سياست روز: «تلويزيون با كوله پشتي خالي»

روزنامه سياست روز در سرمقاله امروز خود با عنوان «تلويزيون با كوله پشتي خالي» به قلم مهدي عزيزي آورده است: برنامه شنبه شب كوله پشتي كه با حضور سردار رادان رئيس پليس تهران از شبكه سوم سيما پخش شد واكنش‌هايي را دربرداشت. حقيقت اين است كه هنوز برخي از مجريان صدا و سيما تعريف و مصداق روشني از برخورد انتقادي و بي ادبانه ندارند و در برخي اوقات اين دو مقوله را با هم اشتباه مي‌گيرند.

نوع پرسشها و حتي نحوه اداي برخي از الفاظ و به كارگيري اصطلاحاتي كه شايد پيش از اين با اندكي محافظه كاري از آنها نام برده مي شد از نكاتي است كه نشان داد نه تنها اين برنامه هيچ هدفي را دنبال نمي كند بلكه در سطح يك برنامه حرفه اي هم نتوانسته است موفق نشان دهد. احساس بيشتر مردم اين است كه اين برنامه به دنبال بدست آوردن مخاطب است و به هر قيمتي كه شده قصد دارد مخاطبين بيشتري را با خود همراه كند. متأسفانه شيوه نادرست و اشتباهي كه در تلويزيون رسم شده است اين است كه تا يك مجري در برنامه اي موفق نشان مي دهد دچار توهم مي شود و آن وقت است كه گمان مي كند مي تواند از تمامي مرزها فراتر رود.

آنچه كه در برنامه شنبه شب افكار عمومي را دلخور كرد اين بود كه اين برنامه دربردارنده پرسش اكثريت افكار عمومي جامعه نبوده و مصاديقي كه وي براي اثبات سخنان خود از آنها ياد كرد مصاديقي نادر بود كه مي شد به گونه ديگري مطرح شود. پخش اينگونه برنامه هاي انقادي و زنده از تلويزيون در چند سال اخير آغاز شد كه با برنامه شب شيشه اي و گفتگوهاي بي پرده با شخصيت هاي سياسي و فرهنگي و هنري به اوج خود رسيد.

اگرچه پخش اينگونه برنامه ها از ويژگي‌هاي يك جامعه آزاد به شمار مي رود اما نبايد مبناي اين برنامه‌ها بر تخريب شخص يا سازماني استوار شود و در برخي اوقات نظرات شخصي بر محتواي كلي برنامه چيره شود.

حقيقت اين است كه رفتارهاي مجري اين برنامه آنقدر مصنوعي شده است كه ديگر پارامترها و فضاي طبيعي يك برنامه هاي تلويزيوني را ندارد و كوله پشتي بيشتر شبيه يك شوي تبليغاتي شده است كه مي‌رود تا مخاطبان خاص را با خود همراه داشته باشد.

اعتماد ملي: «درسي كه اسلام گرايان ترك مي‌دهند »

روزنامه اعتماد ملي در سرمقاله امروز خود با عنوان «درسي كه اسلام گرايان ترك مي‌دهند »آورده است: پيروزي اسلام گرايان تركيه در برگزاري انتخابات زودرس پارلماني، هرچند به يك قمار سنگين شبيه بود، اما در دل خود حاوي يك پيام تعيين‌كننده است.

رجب طيب اردوغان و حزب عدالت و توسعه با پذيرش برگزاري انتخابات زودرس، دست به يك ريسك خطرناك زدند.

زيرا از عمر پارلماني كه نزديك به دو سوم از نمايندگانش از وابستگان به حزب اردوغان بودند، تنها دو سال سپري شده بود.

حال كه نتايج اوليه آرا از تركيه به گوش مي‌رسد، نشان مي‌دهد كه اسلام‌گرايان از چه اعتماد به نفس و پشتيباني وسيعي در تركيه برخوردارند. از سوي ديگر، انتخابات پارلماني به يك رفراندوم ناخواسته در تركيه بدل شده است. نتيجه انتخابات روشن خواهد ساخت كه جامعه تركيه از چه گرايشي برخوردار و به چه آينده‌اي دل بسته است.

مسئله ديگر مضاف بر انعطاف‌پذيري جديد و جالب نظاميان، سازگاري مسلمانان تركيه با دموكراسي در اين كشور است. به دلايل مختلف سياسي، تاريخي و بين‌المللي ين تلقي وجود داشت كه تنها احزاب با گرايش راست كه توان سازگاري و همسازي با ايالات متحده و اتحاديه اروپا را دارند، مي‌توانند در تركيه فرمان برانند.

اوضاع اقتصادي تركيه در اين سالها رشد و بهبود محسوسي داشته و تورمي با رقم زير 8 درصدي را تثبيت نموده است. سياست خارجي تركيه فرآيند معقول و مناسب‌تري را چه در عرصه منطقه‌اي، چه در جهان اسلام و چه در جامعه جهاني پشت سر گذاشته است. سياست مدبرانه اسلام‌گرايان در عرصه داخلي نيز با توفيقات فراواني همراه بود. آنها با هوشمندي توانستند از ميزان مداخله ژنرال‌ها در فضاي سياسي كشور بكاهند. درس ديگري كه اسلام‌گرايان در صحنه سياسي تركيه به علاقه‌مندان خود مي‌دهند، هم‌خواني منطقي و مناسب عرصه دينداري و نمادهاي دموكراتيك است. مسلمانان تركيه مدلي از همزيستي ارايه مي‌كنند كه مي‌تواند براي بسياري از جوامع اسلامي سازگار و هدفمند باشد؛ اينكه مي‌توان هم ديندار و مسلمان بود و هم از دموكراسي به عنوان مهمترين دستاورد بشر سود برد. اين درسي است كه اسلام‌گرايان مي‌دهند.

 

ارسال به دوستان
وبگردی