چرا چشمهای رحمان رضایی آبی است؟ چرا امیر قلعهنوعی گوشهی لبش دوختگی دارد؟ چرا حسن رودباریان موهایش را ژل میزند؟ چرا نیمکت ذخیرهی تیمها با چوب کاج ساخته نشده بود؟ چرا فریدون زندی آبگوشت دوست ندارد؟ چرا مربی بدنساز تیم ملی، عینک آفتابی نمیزد؟ چرا هتل محل سکونت تیم ملی هشت ستاره نبود؟
چرا وحید هاشمیان خال گوشهی صورتش را جراحی نمیکند؟ چرا حسین کعبی موقع رفتن به رختکن، امپیتری پلیر در گوشش نمیگذاشت؟ اینها همگی سوالاتی هستند که پاسخ به آنها میتواند عوامل پشتپردهی شکست تیم ملی در مقابل کرهی جنوبی را فاش بسازد...
منتظر پروفسورهای فوتبالشناس روزنامههای جامعهی مدنی اعم از اعتماد و شرق و جهان فوتبال باشید و بدانید که هیچکدام از روزنامهنگاران ورزشینویس مستقر در مالزی، عقدهی حقارت ندارند و هرچه مینویسند از سر دلسوزی و محبت است.
بدانید که اگر کسی بازی مهرزاد معدنچی را نقد میکند، به دلیل استقلالی بودنش نیست و اگر کسی به رنگ پیراهن قلعهنوعی گیر میدهد، به دلیل پرسپولیسی بودنش نیست. همه ایرانی هستند و از فرط انسجام و اتحاد دارند خفه میشوند!
بدانید که اگر بچههای تیم ملی به ازبکستان دو گل زدند، خیلی برای خودشان بیخود کردند که هشت گل نزدند. اگر هم به مالزی ۲ گل زدند، حقا که لیاقتشان در حد مالدیو هم نیست و باید مثل مردم ویتنام، پنجاه سال در قحطی بمانند!
بدانید که اگر برانکو مربی خارجی است، پس حق و حقوق مربی ایرانی کجا میرود و تا کی باید به ایرانیها بیاعتماد باشیم؟ و بدانید که اگر امیر قلعهنوعی مربی ایرانی است، پس قافلهی پیشرفت و توسعهی بینالمللی فوتبال چه میشود و استفاده از تجربهی مربیان خارجی کجا میرود؟
بگذارید این پروفسورهای فوتبالشناس که کثیفکاریهایشان از فردا در روزنامههای زرد و سرخ و آبی مملکت شروع میشود را حتی به بوقلمون هم تشبیه نکنم. باور کنید شخصیت بوقلمون شرف دارد به تک تک این روزنامهنگارنماهای ورزشینویس ...
آقایان نهچندان محترم، لطفاً بشتابید تا نکند یک وقتی از قافلهی سیاهنمایی، دروغسازی و سخنپراکنی عقب بمانید...
برگرفته از وبلاگ ایمان امروز