۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۴
کد خبر ۲۲۶۹۲
تاریخ انتشار: ۱۳:۲۳ - ۰۸-۰۵-۱۳۸۶
کد ۲۲۶۹۲
انتشار: ۱۳:۲۳ - ۰۸-۰۵-۱۳۸۶

مديريت مطبوعات پياده روي روي ميدان مين

گفت وگو با محمدرضا زهدي

مطبوعات ما امروز دچار نوعي رخوت هستند، تيراژ هايي که گاهي با سلام و صلوات بسيار مرز 50 هزار تا را مي گذرانند هرگز براي يک کشور با 70 ميليون جمعيت ميزان مناسبي نمي تواند باشد، چه برسد به اينکه براي مدير مسوول يا صاحب امتياز سودآور باشد. «محمدرضا زهدي» مدير مسوول روزنامه «آريا» و ناشر روزنامه اخبار يکي از کساني است که به قول معروف ريش سفيد کار مطبوعات است و تجربياتش مانند هر ريش سفيد ديگر مي تواند راهگشا باشد.

او مطبوعات را مانند هر پروژه اقتصادي ديگري مي داند که بايد برايش برنامه ريزي داشت و منتظر بود تا برنامه ريزي ها به بار نشيند. از نظر او آفت جان مطبوعات ايران نبود اميد به آينده و فرداست. گفت وگوي زير بخشي از نظرهاي او درباره رشد بالندگي مطبوعاتي است که او نوزاد دو روزه اش مي خواند.

***

چه مسائلي در رشد اقتصادي مطبوعات دخيل است؟

پروژه مديريت هر مطبوعه اي به عنوان يک پروژه اقتصادي مثل بقيه پروژه هاي ديگر است. مثل هر واحد توليدي ديگر. روزنامه مواد اوليه، نيروي کار، سرمايه در گردش و محل مي خواهد، همه اينها بايد تامين شود. شمايي که مي خواهيد يک روزنامه را منتشر کنيد بايد ببينيد که مصرف کننده تان کيست؟ در بخش مطبوعات انتخاب مخاطب نقش مهمي دارد. بالقوه بيش از 6 ميليون فارغ التحصيل دانشگاهي داريم که مي توانند مخاطبان شما باشند.

به عنوان صاحب امتياز، مدير مسوول و سردبير روزنامه اگر بتوانيد 10 درصد از اينها را هم جذب کنيد، مي شود 600 هزار نفر. اين بازار مصرف بسيار خوبي است.

براي اين کار شما سرمايه اي تامين و شروع به کار مي کنيد. براي شروع به کار جداول مختلف تعبيه مي کنيد که در آنها هزينه، درآمدها و قيمت تمام شده مشخص است. براساس اينها قيمت يک نسخه تمام شده روزنامه را مي آوريد به تبع آن نقطه سر به سر تعيين شود. مثلاً فرض بفرماييد 12 هزار تيراژ براي يک روزنامه 12 صفحه اي يا 16 صفحه اي داريد، هزينه هايتان مشخص است.بعد از آن هم براي منافع خودتان و موسسه تان آگهي را به عنوان سود در نظر مي گيريد. اين منطقي ترين شکل است.

مشکلاتي که در اين راه است، چيست؟

شما يک برنامه کوتاه مدت مي نويسيد براي هر پروژه اقتصادي، يک برنامه ميان مدت تهيه مي کنيد و يک برنامه بلندمدت که همه اينها به هم پيوسته است. هيچ کدام منفک از يکديگر نيستند. اگر نتوانيد يک برنامه کوتاه مدت، ميان مدت و بلندمدت بنويسيد، طبيعتاً امکان توفيق شما کم خواهد بود. بايد نوعي احساس امنيت شغلي داشته باشيد تا بتوانيد اين برنامه را تنظيم کنيد و به يک سوددهي مطمئن هم برسيد.

اين نباشد که امروز فلان نشريه درمي آيد، ببينيد اين روزها آن سرمايه گذاري که ريسک بکند و سرمايه اي را به روزنامه بريزد به اميد فرداي روشن وجود ندارد. مطبوعات هم از نظر اقتصادي، تامين سرمايه در گردش، مواد اوليه و نيروي کار مثل بقيه کارها است. فرض کنيد جنس شما توليد شد، مساله توزيع، فروش و تبليغاتش است، همه اينها مثل بقيه مسائل مبتلابه هر اقتصاددان در هر کار ديگري است و اگر برنامه درست داشته باشيد، حتماً مي توانيد موفق باشيد. يک بازار 6 ميليوني که هست حتماً بايد بتوانيد استفاده کنيد و برنامه ريزي داشته باشيد. مصرف کننده وجود دارد و اگر کالاي مورد نيازش به صورت حرفه اي موفق عمل کند يعني تيمي که مي گذاريد و سردبيري که تعيين مي کنيد، به صورت حرفه اي کار کند، برنامه هم داشته باشد حتماً موفق خواهد بود.

آيا عوامل ديگري مثل توزيع در اين کار دخيل نيست؟

بخشي از آن عوامل ثابت است، بخش ديگر يکسري عوامل متغير است، مثل هزينه هاي مربوط به ساختمان. شما اجاره اي که داريد ثابت است حالا اگر 10 هزار تيراژ يا يک ميليون تيراژ داشته باشيد قيمت و هزينه هاي ساختمان ثابت است. عوامل هم ثابت و متغير هستند. يک مدير اقتصادي موفق بايد بتواند براي آن برنامه ريزي داشته باشد.

 ضمن اينکه توزيع يکي از اين مشکلات است مثلاً اگر يک روزنامه 100 تومان يا 300 تومان قيمت داشته باشد، پورسانتش ثابت است. اين معني ندارد. براي اينکه همان کاري که براي روزنامه 100 توماني انجام مي شود براي روزنامه 300 توماني هم صورت مي گيرد. چرا هزينه توزيع آن سه برابر ديگري است؟ بعضي از مشکلات مشخص و براي همه ثابت است. مي دانيم که در چه شرايطي ممکن است گيشه دار روزنامه جلوي دکه بگذارد يا در کجا گيشه دار ديگري آن را عقب تر مي گذارد.

 همه اين عوامل را مي د انيم و برايمان روشن است اما با توجه به همه اين عوامل مي شود کار حرفه اي انجام داد. شما وقتي کار حرفه اي انجام مي دهيد از طرف مخاطب مي توانيد اطمينان داشته باشيد، اگر موفق باشيد مخاطب حتماً روزنامه شما را از دکه دار طلب مي کند.

تا قبل از آنکه مخاطب نشريه اي را بشناسد، چه بايد کرد؟

بستگي به برنامه اي دارد که پيرو آن هستيد. اگر با مصاحبه هاي مختلف توضيح دهيد که روزنامه چه محتوياتي دارد، مخاطب به سوي شما جذب مي شود. ضمن اينکه در شرايط کنوني تيم هاي مختلفي که روزنامه راه مي اندازند تا حدي شناخته شده اند، آنها به صورت اتوماتيک يکسري از خوانندگان و مخاطبان را به دنبال خود مي آورند. فرقي نمي کند، خواننده دنبال مطلب خوب است.

اگر شما کار حرفه اي انجام دهيد، حتماً مخاطب را جذب مي کنيد، لازم نيست حتماً کار جنجالي و سياسي انجام دهيد. در يکي دو دهه گذشته به دليل اتفاقات سياسي که در اين مملکت افتاده، آنقدر مسائل اجتماعي، فرهنگي مغفول واقع شده که الان اگر روزنامه اي به صورت حرفه اي بتواند به مسائل اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي بپردازد و در عين حال کار حرفه اي انجام دهد، به طور حتم موفق خواهد بود، حتماً ديده مي شود. مهمترين مساله اين است که روزنامه برنامه ريزي بلندمدت خودش را داشته باشد.

چطور مي تواند؟ وقتي که احساس امنيت داشته باشد. بعضي دوستان مي گويند مديريت روزنامه مثل راه رفتن روي ميدان مين است. اگر شما نقشه مين ها را داشته باشيد حتي در زمينه سياسي هم مي توانيد طوري حرکت کنيد که مشکلي برايتان پيش نيايد و ماندگار شويد ولي وقتي ميدان مين دائم در حال تغيير است، اين موضوع براي شما مشکل ايجاد مي کند.

با تغيير دولت و مواضعش نقشه مين تغيير مي کند.خوب است اگر شوراي امنيت ملي به جاي صدور بخشنامه، به صورت هفتگي، ماهيانه، دو ماه يک بار مديران رده اول مملکت جلساتي با مديران مطبوعات داشته باشند اما اين جلسات بايد اقناعي باشد. دستوري نباشد، حتماً کسي که روزنامه اي راه انداخته علاقه مند به منافع ملي است، حاکميت هم که علاقه مند به اين مسائل است.

اگر افراد رده بالاي مملکت با مديران روزنامه ها صحبت کنند، مسائل و مشکلات را مطرح کنند، خود آنها قانع مي شوند و بهتر از حد تصور برخورد خواهند کرد اما اگر بخشنامه صادر شود که اين را بنويسيد و آن را ننويسيد و نهايتاً به سرمنزل مقصود نخواهند رسيد. آقاي رئيس جمهور، وزير ارشاد، وزير اطلاعات و دبير شوراي امنيت ملي همه مي توانند جلسات مداوم با مطبوعات داشته باشند. از اين طريق بحث هاي مطرح را روشن کنند. قطعاً اين گونه شما مي توانيد برنامه خاصي داشته باشيد.

عوامل چاپ و مسائل سخت افزاري چه نقشي در اقتصاد نشريات ايفا مي کنند؟

حتماً تاثير دارد. وقتي اتومبيل توليد مي کنيد ممکن است قطعات را جاي ديگري بسازند، شما مونتاژ کنيد. وقتي وضعتان جوري شد که خودتان توليد کنيد، سود خواهيد کرد. وقتي برنامه بلندمدت داشته و به بقاي خود اطمينان داشته باشيم طبيعتاً از اول مي دانيم که هزينه چاپ چقدر است و آيا اگر بالا - پايين شود از نظر اقتصادي مي ارزد که خودمان چاپخانه ايجاد کنيم يا خير؟ با برنامه مدت دار مي توان آن کار را هم انجام داد.

دولت چگونه مي تواند در اين موضوع نقش داشته باشد؟

حمايت دولت و سوبسيد ها بايد نظمي داشته با شد. اين درست نيست که بگوييم اگر شما مطابق ميل من شويد، اين مقدار کاغذ مي گيريد، اگر نشويد نمي گيريد. از نظر من بهترين شرايط اين است که دولت هيچ کمکي نکند ولي مطبوعات اطمينان داشته باشند که دوام دارند.

اما به شرط رعايت منافع ملي و رعايت چارچوب نظام. اينجا اگر کاغذ آزاد شود حتي اگر هيچ کمکي هم نشود تيم هاي حرفه اي و غيرحرفه اي به ميدان مي آيند. ديگر اين بازار رقابت است که غيرحرفه اي را حذف مي کند.وقتي تيم حرفه اي کار کند مصرف کننده کالا را مي خرد، وقتي دوام هم دارد چه بهتر.

خيلي ها حتي وقتي مي خواهند ميوه بخرند به يک مغازه قابل اطمينان مي روند، گران تر هم مي خرند. ممکن است جايي ميوه را ارزان تر هم عرضه کند اما به دليل بي اطميناني ميوه خريده نمي شود. بايد بتوان اين اعتماد را در مردم ايجاد کرد.مشکل چاپخانه و توزيع بازدارنده نيست. تنها مسائل غيرقابل پيش بيني مشکل ايجاد مي کند.

سوبسيد يا نبايد باشد يا اگر هست بايد عادلانه باشد با معيارهايي که کار کارشناسي رويش انجام شده است به يک صورت توزيع شود. اگر قرار است ارز به چاپخانه اي داده شود يا وام به مطبوعات، بگويند روزنامه اي که به مرز فلان تيراژ رسيده مي تواند اين وام را بگيرد اين درست نيست که فلان روزنامه مي تواند يا ديگري نمي تواند يا اگر قرار باشد وامي داده شود، براساس هر 100 هزار يا 10 هزار تيراژ سهم خاصي از کاغذ يا وام و ديگر سوبسيدها بگيرند. اينها نبايد به افرادي که نشريه را اداره مي کنند مربوط باشد. مثلاً آيا مواضعش انتقادي است يا مجيزگو است.

در چنين شرايطي آيا مي توان با روزنامه هاي دولتي و نيمه دولتي رقابت کرد؟

فکر مي کنم اگر احساس امنيت داشته باشيم و بدانيم که هستيم و مي توانيم با رعايت معيارهاي مشخص قانوني، اخلاقي و منطقي دوام داشته باشيم، با روزنامه هاي دولتي هم مي توان رقابت کرد. هنر گرداننده و تيم روزنامه است که مي تواند طوري عمل کند که مخاطبان آن گروه دولتي را هم جذب کند.

درست است که او از امکانات دولتي برخوردار است، با محل، چاپخانه و با سوبسيدهاي مستقيم و غيرمستقيم دولت حمايت مي شود. مهمترين قضيه اين است که با تمام کمک ها و حمايت ها از بخش دولتي، بخش خصوصي همواره موفق تر است.هميشه در اقتصاد ما با تمام حمايت هايي که از بخش دولتي مي شود بخش خصوصي موفق تر است. به خاطر اينکه در بخش خصوصي منافع شخصي مطرح است. از مديريت شرايط و امکانات براي کار بهتر استفاده مي شود تا کار بهتري ارائه دهند. فرض کنيد اگر يک ماشين سواري را دولت مونتاژ کند ديگري را مردم اداره کنند، کدام بيشتر خريدار دارد؟

اما گاهي مي بينيم که به خاطر همين تغيير قوانين بخش خصوصي توان مقابله با دولت را ندارد.

اگر برنامه ريزي براي تامين سرمايه و نيروي انساني و فروش وجود داشته باشد، حتماً مي توان با بخش دولتي رقابت کرد.

آيا اکنون نيروي ورزيده اي وجود دارد؟

حتماً اين گونه است. کشورهايي که خصوصي سازي شده و کشورهاي اقتصاد دولتي کدام موفق تر بوده اند؟ در مجموع نظام هاي اقتصادي کشورهاي مختلف را بررسي کنيد، هر کشوري که اقتصادش در دست بخش خصوصي است، جلوتر و پيشرفته تر است.

کار را بايد دست مردم سپرد. خصوصي سازي در بخش مطبوعات باعث حل خيلي از مشکلات خواهد شد.

سرمايه گذار و نيروي کارآمد هست اما اطمينان به بقا نيست. من نمي دانم براي سرمايه کلاني که لازم است بياورم چه اتفاقي مي افتد، ولي اگر قرار باشد که من در واقع سرمايه کلان داشته باشم، بعد از يک سال طبق پيش بيني نقطه سربه سر و بعد سوددهي است. بعد از آن تصميم مي گيرم به همه پرسنل روزنامه سهم دهم. وقتي من به عنوان مديرمسوول يا سردبير و صاحب امتياز سهم روزنامه را به شماي خبرنگار دهم، ديگر شما احساس مي کنيد اين مطبوعه مال شماست. به اعتقاد من همان طور که کار جمعي است منافعش هم بايد جمعي باشد.

راهکارش فقط اطمينان است و اگر نقشه ميدان مين برايم روشن باشد طبيعتاً به خاطر سود شخصي بيشتر و منافع ملي طوري عمل مي کنم که بمانم و وقتي قرار شد بمانم سود به دست خواهم آورد. همه اقتصادي هاي موفق آنهايي بودند که همه را در سهم خودشان شريک کردند. اگر رئيس جمهور، وزير ارشاد، وزير اطلاعات و رئيس قوه قضائيه به اين نتيجه برسند که مي شود با مديران مطبوعات تعامل کرد- اين افراد بالاخره از يک فيلتري گذشته اند، از اسرائيل و امريکا که نيامده اند، مال اين مملکت هستند- و مشکلات مملکت را بهشان گفت و از آنها کمک خواست، حتماً مي شود به بقاي روزنامه ها اطمينان داشت.

آيا در هر شرايطي مي توان بقا را مهم دانست؟

فقط اين نيست. در شرايطي اين حرف را مي زنم که تيمي حرفه اي در کنار هم جمع شده باشد. متاسفانه اين روزها حرفه اي ها از بدنه مطبوعات جدا شده اند. هيچ قصد خاصي ندارم ولي اين نسل جديد زمان مي خواهد تا حرفه اي تر و پخته شود. اگر يک تيم حرفه اي و برنامه ريز درست داشته باشيم، ترديد ندارم که مي شود به سوددهي خوب رسيد. مي شود يک روزنامه از لحاظ اقتصادي موفق داشت. مي توان تمام پرسنل را هم در کار سهيم کرد.

به شرطي که بدانيم مثلاً در 10 سال آينده هستيم. اما اگر ندانيم آيا فردا هستيم يا خير، کدام برنامه ريزي را مي شود انجام داد؟ شما علامه دهر در زمينه اقتصاد، فرهنگ و مطبوعات هم که باشيد، چه مي توانيد بکنيد؟ اگر به فردا هم نتوانيد فکر کنيد موفق نخواهيد شد. آيا روزنامه اي به قدمت الاهرام مصر نداريم؟ چرا داريم روزنامه کيهان و اطلاعات. اينها به دليل اطمينان به بقا، سرمايه بيشتري دارند.

اگر کمک هاي دولت را از آنها بگيريم چه؟

اکنون از لحاظ اقتصادي وضعشان خوب است. اين به خاطر درآمدهاي جانبي است که دارند. مثلاً اگر از کيهان، اطلاعات، ايران و روزنامه هاي دولتي ديگر کمک هاي دولتي را بگيرند تنها چاپخانه شان به اندازه 10 روزنامه درآمد دارد. اينها از لحاظ اقتصادي شکست نخواهند خورد.

آيا در شرايط مساوي اينها مخاطب دارند؟

الان چاپخانه دارند که درآمدزا است. بايد ببينيم که هدف مديران روزنامه چيست، شايد هدفشان اين نباشد که يک ميليون تيراژ داشته باشند.

شايد گروه هاي هدفشان 100هزار يا 200هزار نفر باشند. مهمترين راه اين است که مخاطب خود را بشناسيد. بايد هدف را شناخت. اگر اينها خصوصي شوند بايد هدف گذاري کنند آن وقت است که مي گوييم موفق اند يا خير،

آيا نمي توان توقع داشت که نشريات ما در همه مسائل چاپ، توزيع و توليد با هم رقابت داشته باشند مثل مطبوعات ديگر مناطق دنيا؟

اول بايد نوزاد به دنيا بيايد، بعد هم بزرگ شود، وقتي در روز دوم نوزاد از بين مي رود هيچ نمي توان به فکر دانشگاه يا دبيرستان، شوهر کردن و آينده اش بود. برنامه اي بايد باشد که نوزاد از بين نرود. پروسه اي بايد باشد که بدانيم نوزاد کي بزرگ مي شود، اگر بدانيم به جواني يا ميانسالي مي رسد آن وقت مي توان برايش برنامه ريزي کرد. مثلاً او را به فلان مهدکودک فرستاد يا فلان مدرسه. آن وقت است که مي توان همه اينها را برنامه ريزي کرد.

کشورهاي ديگر را که مثال مي زنيد همين پروسه را گذرانده اند. اگر اين مشکل حل شود، آنها که از کره مريخ نيامده اند. هيچ وقت قبول ندارم که آنها از هر لحاظ از ما تواناتر باشند. حقيقتاً اگر جلوتر نباشيم، عقب تر نيستيم.

حداقل مثل آنهاييم. فرق ما در اين است که روزنامه هاي خارجي وحشت ماندن و نماندن را ندارند. اگر مساله اين نباشد آن که اين کاره است مي ماند، آن که اين کاره نيست از ايران مي رود. شما بايد توانش را داشته باشند، اگر نداريد بي خود به ميدان آمده ايد، حالا بايد ورشکست شويد. اما بايد بدانيد که مي توانيد بمانيد.

منبع: شرق


 

ارسال به دوستان
وبگردی