كيهان:كار كارستان ما با آمريكا
«كار كارستان ما با آمريكا»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن ميخوانيد؛اتفاق مهمي در حال ساخته شدن است. جبهه بيداري اسلامي كار كارستاني با آمريكا كرده كه در تاريخ معاصر جهان فراموش نخواهد شد. ايران در متن و كانون اين جبهه مشغول خلع سلاح آمريكا و اسرائيل است. يك قداره كش گردن كلفت را در نهايت بدمستي تصور كنيد. كسي جلودارش نيست. عربده مي كشد، قداره مي چرخاند و در چشم برهم زدني، رهگذران را خونين و مالين نقش زمين مي كند. عقل متعارف مي گويد بايد از او پروا كرد و دم تيغش نرفت. جسارت و هنر بزرگي است كه كسي اراده گلاويز شدن با چنين غول افسار گسيخته اي را داشته باشد چه رسد به اينكه حربه را از دست او بگيرد و دو تا كشيده آبدار هم در گوش وي بخواباند. بيداري و مقاومت اسلامي، با آمريكا چنين كاري كرده است.
اين نيست كه آمريكا فقط در سال 1945 ميلادي تنه به تنه وحشيگري هاي آلمان نازي زد و صدها هزار انسان بي گناه را با بمباران اتمي ناكازاكي و هيروشيما قتل عام كرد.
آمريكايي ها در افغانستان و عراق 10 برابر قربانيان بمباران اتمي ژاپن شهروند غيرنظامي كشتند تا ثابت كنند آمريكا همان آمريكاست- اسرائيل هم بدتر از جنايات صبرا و شتيلا را در جنگ 22 روزه عليه نوار غزه مرتكب شد- اما اتفاق مهم اين است كه بمباران اتمي ژاپن، اعلام ابرقدرتي آمريكا و زدن سند پيروزي جنگ جهاني دوم به نام كاخ سفيد را در پي داشت حال آن كه 10 برابر آدم كشي در افغانستان و عراق (و لبنان و غزه از سوي صهيونيست ها) گره از كار فرو بسته آمريكا باز نكرد هيچ، كه چوب حراج به اعتبار و اقتدار و نفوذ استراتژيك واشنگتن زد. اما فقط حربه جنگ و ارعاب و عربده آمريكا نيست كه كند شده است. اتفاقات يكي دو سال اخير در غرب آسيا جايي كه خاورميانه اسلامي مي نامندش، به ويژه حوادث پر از خبر يك هفته گذشته، رصدگران سياسي و اطلاعاتي را به كند شدن حربه مهمتر و خلع سلاح مهيب تر زمامداران كاخ سفيد دلالت مي كند.
اتفاق مهم اين است كه پيشرفته ترين و برنده ترين حربه ابرقدرت جبهه ليبرال-دموكراسي با چيره دستي تمام عليه خود وي به كار گرفته شده است. جمهوري اسلامي ايران اكنون در حالي كه در جبهه مبارزه و مقاومت مقابل تهديدهاي سخت سينه سپر نموده و از هماوردي شانه خالي نكرده، در حال خلع سلاح آمريكا با شعار آزادي، مردم سالاري (دموكراسي) و حق حاكميت ملت هاست. آمريكايي ها در عراق در حالي كه چاهش را نكنده بودند، مناره دزدي كردند. اما وقتي قرار شد معلوم كنند سند حاكميت جديد به نام چه كسي است و بنابراين پاي تصميم و انتخاب يك ملت به ميان آمد، كم آوردند و نه بمب اتمي و ليزري، نه عمليات تروريستي و نه فشارهاي گوناگون سياسي نتوانست از پس ملت عراق برآيد. عراق جديد بي آن كه لازم باشد همان ابتدا در محور بيداري و مقاومت اسلامي نقش ايفا كند- كه كرد- يك كشيده سنگين در گونه بوش و اوباما به عنوان دو روي سيماي آمريكا زد. طي 7-6 سال گذشته آمريكا و اسرائيل با وجود تشديد فشار بر ملت ها، رگبار كشيده را از ملت هاي عراق و لبنان و فلسطين و مصر و تونس- و حتي ليبي و سوريه- خورده اند. آمريكا خطاي مشابهي را در قبال سوريه (ولو به شكل نيابتي) مرتكب شد كه اكنون با پرورده شدن سوريه ميانه حال در قواره مرد خط مقدم مقاومت اسلامي، انتظار پرداخت هزينه هاي آن را مي كشد.
منطق ايران به تأسي از رهنمود الهي در حال ثمر دادن است. «قل انّما اعظكم بواحده أن تقوموا لله مثني و فرادي» (آيه 64 سوره سبأ). روزي كه ايران اسلامي به رهبري حضرت روح الله(ره) به اقامه امر خدا در برابر طاغوت ها برخاست تنها بود. كم نبودند كساني كه مي گفتند نبايد پنجه در پنجه قدرت هاي زورگو انداخت. چرتكه هاي عجيب و غريبي هم مي انداختند، از آن سياستمداري كه مي گفت زمين بدهيم و زمان بگيريم- و خاك جنوب ايران را تقديم ارتش بعث كرد- تا ديگراني كه دم از تنش زدايي يكطرفه زدند و دشمن چنان گستاخ شد كه براي تعقيب رئيس دولت وقت حكم صادر كرد! و تا بعدي هايي كه التماس مذاكره كردند و كرنش نشان دادند و خواستار اتحاد با اشغالگران افغانستان شدند اما آخر سر شنيدند كه دشمن، ايران را در فهرست محور شرارت قرار داد و تهديد به حمله اتمي كرد؛ تا آنجا كه رئيس دولت و وزير خارجه وقت علنا از دولت آمريكا به خاطر نمك نشناسي و بدعهدي شكايت كردند. اين منطق به تواتر توسط كساني از سال 59 تا 83- و حتي بعدا توسط ديگراني- تست زده شد و مطلقا جواب معكوس گرفت. سخن و گزاره اصلي اين است كه به شهادت حوادث متواتر، عقلانيت در مجاهدت و مقاومت آميخته به خطرپذيري بود و نه در خوش گماني يا رعب و انفعال و بازي در زمين دشمن و بر مبناي قواعد او. البته هدف اين نوشته نقد آن سوء محاسبه ها يا مغالطه ها نيست. جمهوري اسلامي به فضل الهي و با شجاعت آميخته با درايت امت- امامت، اغلب اين سردرگمي هاي رايج در ميان برخي تحليل گران عرفي و منحل در شبكه قدرت جهاني را پشت سرگذاشته است.
به تازگي نخست وزير آشفته حال اسرائيل جملاتي بر زبان رانده كه آميزه اي از تعابير درست و نادرست و در عين حال قابل تأمل است. نتانياهو 8ماه پيش از اعضاي كابينه خود خواسته بود عليه ايران وراجي نكنند تا تهديدها متوجه اسرائيل نشود. او البته به اين فهم وفادار نماند و بارها وراجي هايي كرد كه موجب شد در اتفاقي بي نظير توسط برخي مقامات ارشد سياسي و نظامي آمريكا تحقير شود. نتانياهو شنبه گذشته در حالي كه طبق معمول عليه برنامه هسته اي ايران بدگويي مي كرد، اظهار داشت «رهبران حكومت اسلامي تحت تاثير تعصبي باور نكردني قرار دارند و به اعتقادات تعصب آميز بالاتر از بقاي خود اهميت مي دهند.آنها بمبگذاران انتحاري در تمام نقاط دنيا دارند. من به منطق و عقلانيت آنان تكيه نخواهم كرد و ايران نبايد سلاح هسته اي داشته باشد».
اينها اظهارات نخست وزير رژيمي است كه از افسانه هولوكاست، عقيده اي مقدس در غرب ساخته و حتي سياستمداران و پژوهشگران و متخصصان غربي داراي سوال درباره هولوكاست را سركوب و مجبور به بركناري و محاكمه و «غلط كردم» مي كنند. و سخنان انسان شريري است كه تروريست هاي اجير سرويس مخفي وابسته به وي مردان دانشمند ايراني را سبعانه و در پيش همسر و فرزند خردسال به خاك و خون كشيدند و بر سر شهروندان بي گناه غزه بمب هاي اورانيومي و فسفري ريختند. از اين زاويه نگاه كه صرف نظر كنيم، حقيقتي در بيان نخست وزير رژيم كودك كش پديدار مي شود و آن اينكه «رهبري ايران نمي ترسد و جا نمي زند».
او درست فهميده كه در نظام امت -امامت ايران و در نگرش همه مسلمانان راستيني كه اين روزها مراكز نمايندگي آمريكا در سراسر جهان را آماج اعتراض خود قرار مي دهند و فرياد مي زنند «روحي لك الفداء يا رسول الله»، جان سپر بلاي باورهاي الهي است. اما از درك اين واقعيت عاجز است يا لااقل مصلحت نمي بيند اعلان كند كه باورهاي اسلامي باعث بقا و امنيت و ثبات و روئين تني ملت ايران و جبهه مقاومت اسلامي در منطقه شده است.
نتانياهو از شمار همان دنياپرستان شبه يهودي است كه خون در دل حضرت موساي كليم كردند و گوساله پرست و زراندوز شدند. او از همان تبار تيره اي است كه خداوند در وصف جان دوستي آنان مي فرمايد« و لتجدنّهم احرص الناس علي حياه ... آنها هرگز آرزوي مرگ نمي كنند به خاطر آنچه كرده اند... آنان را از ميان مردم و مشركان، حريص ترين به زندگي مي يابي. هر يك از آنان دوست دارد هزار سال عمر كند اما اگر هم چنين شود، او را از عذاب بازنمي دارد» (آيات 59 و 69 سوره بقره). حقيقت اين است كه برخلاف رجزخواني هاي چندماه اخير، صهيونيست ها به غايت ترسيده اند. اما نه فقط از جنگ، كه طعم زهرآگين دو جنگ محدود قبلي در جنوب لبنان و جنوب فلسطين اشغالي را عميقا چشيده اند.
ترس بزرگ تر آنها اين است كه آمريكا به عنوان آخرين تكيه گاه اشغالگري اسرائيل، از عواقب بيداري و مقاومت اسلامي در هراس افتاده و مجبور است به استناد گزارش 38 صفحه اي 61 نهاد اطلاعاتي خود، فاصله گذاري تازه اي با رژيم تل آويو انجام دهد.آمريكا در ميان باتلاق افتاده و صهيونيست ها مي دانند كه آمريكا مي داند در چنين وضع بغرنجي نبايد براي بيرون كشيدن اسرائيل، اين رژيم را روي كول خود سوار كند.
در مقابل، منطق عزت، حكمت و مصلحت جمهوري اسلامي در حال گل كردن است. از افغانستان تا عراق و از آنجا تا سوريه و لبنان و فلسطين، منطق حكيمانه ايران جواب داده چرا كه هماهنگ و موافق اراده ملت هاي مسلمان منطقه است. اكنون اين منطق در چهارگوشه خاورميانه اسلامي از كوه هاي هندوكش در شرق تا تنگه جبل الطارق در غرب، طرفداران پرو پا قرص پيدا كرده است. دفاع ما از دو خط سير مقاومت اسلامي و بيداري اسلامي، عين عقلانيت بوده اگر كه رنگ و بوي «مجاهدت» و «خطرپذيري» را نيز با خود دارد. و در كدام بازار گوهر امنيت و ثبات و اقتدار و عزت را بدون جد و جهد و سخت كوشي يا خطرپذيري و جرئت، به رايگان عرضه مي كنند؟! اگر ما ديروز به پيامبراعظم(ص) لبيك گفتيم تا امروز فرياد لبيك يا رسول الله - به خاطر جسارت جبهه صهيونيسم مسيحي- پشت آمريكا و اسرائيل را در سراسر دنيا به لرزه درآورده، استمداد از قانون لايتخلف نهفته در فرمان الهي بود كه «يا ايها الذين آمنوا استجيبوا للّه و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم...». دعوت رسول خدا به مجاهدت و استقامت، ذاتا حيات بخش و زنده كننده است. و امروز چون ملت هاي مسلمان لبيك به پيامبر اعظم(ص) مي گويند، زنده شده اند كه حق پايمال شده خويش را يكي يكي از قدرت هاي قداره بند مي ستانند. آنها آزادي و دموكراسي و احترام و استقلال را مطالبه مي كنند و كيست كه در مقابل اين سيلاب طوفاني جرئت سينه سپر كردن داشته باشد؟
منوشه امير تحليلگر ساليان راديو اسرائيل حق دارد رئيس جمهور و وزير خارجه آمريكا را آماج اعتراض خود كند كه «آيا شما نمي فهميد چرا در ليبي و مصر و يمن و كشورهاي ديگر اسلامي اين چنين موجي به راه افتاده؟ من نمي فهمم شما خانم كلينتون چگونه مي گوييد كه نمي فهمم چرا اين حادثه رخ داده است؟ مگر وزير خارجه ابرقدرت جهان نيستيد؟
پس چرا نمي فهميد؟... نام آن اتفاقات را بهار عربي گذاشتيد. چرا از تجربه خود در ايران درس نياموختيد؟ كارتر هم مثل شما بود و نمي دانست و نمي فهميد و نابخردي به خرج داد تا رژيم شاه سقوط كرد. عين همان در مصر رخ داد و از آن بدتر را بايد در ليبي و يمن و حتي سوريه انتظار داشت... دست اندركاران سياست خارجي آمريكا نمي فهمند كه انتخابات آزاد ممكن است به يك فاجعه كشانده شود كه شده. و ما امروز آن را در كشورهاي به اصطلاح بهار عربي به چشم مي بينيم و ديروز در غزه با روي كار آمدن گروه تعصب گراي حماس اتفاق افتاد».
ماجرا همان كابوس فرعون است و اراده قدرت الهي. «... و نر ي فرعون و هامان و جنود هما منهم ما كانوا يحذرون». تا خدا به ستمگران و مستكبران نشان دهد آنچه را كه از آن مي ترسيدند و خود را بر حذر مي داشتند. هنوز همه خشم نهفته در جان ملت ها آزاد نشده و اين ولوله در جان زورگويان انداخته است. هنوز معناي حقيقي «ونصرته بالرعب» پديدار نشده است. رعب جبهه حق، فرسنگ ها جلوتر از خود آنها اردوگاه جباران را درخواهد نورديد. اين وعده تخلف ناپذير اولياي معصوم الهي (عليهم السلام) است.
خراسان:کجايند مسئولان و هنرمندان با همت؟!
«کجايند مسئولان و هنرمندان با همت؟!»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعي است كه در آن ميخوانيد؛تکليف وضعيت فرهنگي و سينماي قبل از انقلاب در ايران که روشن است اما نکته بسيار قابل تامل، وضعيت سينما و تلويزيون بعد از انقلاب اسلامي است، خصوصاً درباره سهل انگاري، غفلت و کم کاري شديد مسئولان، فيلم نامه نويسان، کارگردانان، تهيه کنندگان و هنرمندان در ساخت فيلم ها و سريال هاي فاخر در زمينه فرهنگ و تمدن ايراني اسلامي و ارزش هاي تمدني، فرهنگي اين بزرگ و کهن بوم و بر.
حتي پس از انقلاب نيز آثار سينمايي و يا تلويزيوني ارزشمند و فاخر براي شناساندن تمدن ديرپاي و فرهنگ ارزنده کشورمان بسيار محدود و انگشت شمار بوده است.
اين در حالي است که خصوصاً پس از انقلاب بزرگ اسلامي، تمدن، فرهنگ، بزرگي و بزرگواري هاي ملت ايران هر روز بيش از پيش مورد هجمه و اهانت قرار گرفته است و دشمنان غدّار و بيدار اين ملت و مملکت با طراحي دسيسه ها و توطئه هاي هر روز نو شونده و با استفاده از فضاي رسانه اي بسيار گسترده و جهان شمولي که در اختيار خود گرفته اند و همچنين استفاده ابزاري از «پرده جادويي» و بسيار تاثيرگذار سينما و فيلم سازي به طور برنامه ريزي شده هرازگاهي نه تنها تمدن و فرهنگ ايران عزيز را با حداقل هفت هزار سال ديرينه ، آماج تيرهاي کينه و نفرت و دروغ پردازي هاي خود قرار مي دهند، بلکه در نهايت ناجوانمردي و خباثت و حق ستيزي حتي حقايق مسلم عالم وجود و مقدس ترين مقدسات جهان هستي را مورد اهانت قرار مي دهند.
دشمنان ايران و ايراني، گستاخي و وقاحت را بدان پايه رسانده اند که با ساختن فيلم هايي مثل فيلم ۳۰۰، ايرانيان را مردمي وحشي و بزدل تصوير مي کنند و در مقابل چنين عمل وقيحانه اي تنها برخي از مسئولان و توده هايي از مردم، موضع گيري هايي مي کنند و فايده اين واکنش و موضع گيري ها چه مي تواند باشد وقتي با تبليغات گسترده اين فيلم را ميليون ها نفر در سراسر جهان تماشا مي کنند و فروش آن به بيش از ۴۵۶ميليون دلار مي رسد! معلوم است که وقتي ما همچنان دست روي دست گذاشته ايم و لااقل بخشي از تاريخ ايران بزرگ را و حداقل دوران باشکوه حکومت و پادشاهي کورش کبير که منادي واقعي آزادي و حقوق بشر و کرامت انسان آن هم در ۲۵۰۰ سال پيش بوده است زندگي همان کورشي که بزرگي همچون علامه طباطبايي احتمال ذوالقرنين بودنش را مطرح کرده است را در يک سريال يا فيلم فاخر به تصوير نمي کشيم و داريوش و کريم خان زند و لطفعلي خان و اميرکبير و عباس ميرزا و ... را با هنرمندي به رخ جهانيان نمي کشيم حالا يک عده مهاجري که در اين چند سده اخير، وطن ساکنان و صاحبان اصلي آمريکا را غصب کرده اند و نه تمدني دارند و نه فرهنگي بايسته، در هاليوود شان تمدن و فرهنگ بزرگ ايران را به سخره و تحقير مي گيرند.
جاي هزاران دريغ و افسوس است که آن قدر نشستيم و مي نشينيم تا دشمن هر کاري مي خواهد انجام دهد آن گاه تازه از خواب بيدار مي شويم که شايد کاري بکنيم! مسئله آن وقت غم بارتر و دل خون کننده مي شود که دشمنان با پشتيباني صهيونيسم بين المللي و آمريکا، مقدس ترين مقدسات عالم هستي را مورد اهانت قرار مي دهند، گاه حبيب خدا حضرت محمدمصطفي(ص) را اين برترين مخلوق خداوند و اشرف انبيا و خاتم مرسلين را با کشيدن کاريکاتور هتک حرمت مي کنند، گاه موجود باطل کيش و حق ستيزي را واسطه سوزاندن کلام الهي قرار مي دهند، گاه سلمان رشدي را براي اهانت به وجود قدسي رسول اکرم(ص) به ميدان مي آورند و گاه فيلم موهني را در شرايطي که موج اسلام خواهي و بيداري اسلامي منطقه و بسياري از کشورهاي مسلمان را فرا گرفته به نمايش مي گذارند و کيست که نداند که چنين اهانت هايي جز از سر حقد و کينه و عجز دشمنان در مقابل حق و حقيقت نيست ؟ و کيست که نداند خشم مقدس مسلمانان عليه اهانت کنندگان به پيامبر عظيم الشان و آخرين فرستاده الهي اين روزها از اين واقعيت حکايت دارد که بسياري از آن چه دشمنان حق تاکنون رشته اند، پنبه شده است!
درباره ساخت و انتشار اين فيلم تحليل هاي مختلف و متعددي شده است از جمله اين که برخي اين ماجرا را کار جمهوري خواهان رقيب حزب حاکم آمريکا مي دانند و برخي درست برعکس اين ماجرا را کار حزب دموکرات حاکم مي دانند که براي انحراف افکار عمومي داخلي آمريکا از مسائل و مشکلات سياسي و اقتصادي و توجه دادن آن ها به سياست خارجي و مقابله با مسلمانان مي دانند، و برخي اين کار را ناشي از اشتباه محاسبه آمريکا مي دانند، برخي اجراي اين پروژه را نقشه آمريکا براي سيبل قرار دادن مصر به عنوان کشور موثر در جهان اسلام خصوصاً در جريان بيداري اسلامي و انحراف خيزش مردم مصر مي دانند، برخي اجراي اين پروژه را در جهت تحريک و سپس خشونت گرا نشان دادن مسلمانان مي دانند و ...
اما آن چه مسلم است تحليل اين جريان، مسئله مورد بررسي اين مقاله نيست، مسئله اين نوشته طرح گلايه هميشگي از فيلم سازان کشورهاي اسلامي و خصوصاً مسئولان و فيلم سازان و هنرمندان کشور خودمان است که با اين همه ادعا تاکنون حتي بخشي از مرام و منش حضرت محمد بن عبدا...(ص) اين پاک ترين و مهربان ترين انسان خلق شده و اين وجود تابناک عالم هستي و اين آورنده کامل ترين دين و کتاب و کلام الهي را به تصوير نکشيده اند و به همين خاطر هنوز اثر فاخري که توسط «مصطفي عقاد» کارگردان سوري الاصل فيلم «محمد رسول ا...» که در سال ۱۹۷۶ ميلادي به بازيگري هنرمندان تواناي هاليوودي مانند «آنتوني کوئين» و «ايرنه پاباس» ساخته شد، تنها فيلم قابل ارائه در اين حوزه است اما دريغ از به تصوير کشيدن حتي يک برش کوتاه از زندگي سراسر نور رسول ا...(ص) در يک اثر سينمايي در جهان اسلام و حتي ايران پس از انقلاب اسلامي تا کنون.
(البته اخيرا مجيد مجيدي کار ساخت فيلمي با موضوع پيامبر(ص) را آغاز کرده که هنوز به پايان نرسيده است.) پس آيا نبايد تمامي وزراي فرهنگ و ارشاد اسلامي کشورمان را در همه دولت هاي بعد از انقلاب به چالش و نقد و مؤاخذه اي جدي کشيد که چرا در تمامي اين سال ها هيچ کدامتان براي ساخت يک اثر فاخر سينمايي نه براي نشان دادن بخشي از تمدن و فرهنگ اصيل ايراني به مردم جهان ساختند که حالا برخي از دشمنان، ايرانيان حال حاضر را شترسواراني در حال تردد در معابر تصوير مي کنند!! و نه اقدامي براي تهيه و ساخت يک اثر فاخر لااقل درباره بخشي از زندگي سراسر نور دردانه عالم وجود، پيامبر رحمت حضرت ختمي مرتبت کرده اند.پيامبري که از ازل تا ابد نه تنها تمامي حق باوران و مومنان بلکه ملائک و خداوند باري تعالي بر او سلام و صلوات و درود مي فرستند.
گرچه وجود تابناک اين عصاره هستي و بهانه وجود و اين خورشيد هميشه جاودان و پرفروغ عالم ملک و ملکوت بدين ياوه ها و گزافه ها و هيچ ياوه و گزافه و دروغي هيچ گاه غباري نمي گيرد و بر ساحت قدسي آن اشرف و اعظم انبياء حتي گردي نمي نشيند چرا که آفريدگار هستي خود هم ضمانت مانايي و ماندگاري و جاودانگي حق و حقيقت و هم ضمانت ماندگاري و جاودانگي آيين و نداي پيامبر رحمتش را و هم ضمانت حفاظت از قرآنش را فرموده است و پر واضح است که هيچ يک از اين حقيقت هاي ازلي و ابدي و جاودانه نيازي به قلم و اثر هنري و فيلم و خطابه کسي ندارد اما اين همه ما هستيم که بايد در قبال اين همه نعمت الهي، نعمت حق باوري و گرويدن به دين حق و اسلام ناب محمدي(ص) و نعمت داشتن اسوه و الگوي حسنه و بي همانندي همچون وجود قدسي نبي مکرم اسلام و نعمت داشتن کتاب سراسر نور و هدايت قرآن و به شکرانه همه اين نعمت هاي الهي به وظيفه خود در هر مسئوليتي که هستيم عمل کنيم و خدا نکند که در روز بازپسين شرمنده آفريدگار هستي، پيامبران اولياي الهي، نبي مکرم اسلام(ص)، ائمه هدي(ع) و قرآن مُنزل باشيم.
جمهوري اسلامي:بلندگوي دشمن نشويم
«بلندگوي دشمن نشويم»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛در برابر اوج گيري تظاهرات ضد آمريكا - ضد صهيونيستي مسلمانان جهان در اعتراض به فيلم موهن نسبت به پيامبر اكرم، كه اكنون در سه قاره آسيا، آفريقا و اروپا جريان دارد، عدهاي تلاش ميكنند اين تظاهرات و اقدامات را منفي جلوه دهند و چنين وانمود كنند كه حمله به سفارت خانهها و مراكز آمريكائي در كشورهاي مختلف توسط مسلمانان به نفع آمريكا تمام ميشود و همان چيزي را به اثبات ميرساند كه سازندگان فيلم آمريكائي - صهيونيستي موهن به ساحت مقدس پيامبر اكرم درصدد اثبات آن بودند.
اين عده چنين استدلال ميكنند كه دست اندركاران تهيه اين فيلم و دستهاي پشت پرده ميخواستند به افكار عمومي جهان ثابت كنند كه اسلام دين خشونت است و حمله به سفارت خانههاي آمريكا توسط مسلمانان، همين هدف را تأمين ميكند. گويندگان اين سخن پيشنهاد ميكنند مسلمانان به تجمعات و تظاهرات مسالمت آميز و سر دادن شعارهائي در حمايت از پيامبر اكرم و محكوم كردن دست اندركاران تهيه اين فيلم اكتفا كنند و مرتكب كارهائي نشوند كه بهانه به دست آمريكا و صهيونيستها و ساير مخالفان بدهد و آنها عليه اسلام و مسلمانان تبليغات نمايند.
افرادي كه اين طرز فكر را دامن ميزنند دو دسته هستند؛ يك عده كساني هستند كه با نيت پاك و از روي دلسوزي چنين مطالبي را ابراز ميكنند و آنچه در دل دارند نيز همانست كه بر زبان جاري ميكنند. دسته دوم كساني هستند كه بلندگوي دشمنان شدهاند و حرفهاي آنها را كه ميخواهند راه براي ادامه اهانت به مقدسات اسلامي باز باشد اين سخن به ظاهر زيبا را بر سر زبانها انداختهاند. با دسته دوم كاري نداريم، زيرا آنها نميخواهند واقعيتها را بفهمند و قصد تغيير دادن راه خود را ندارند. اما براي روشن شدن ذهن دسته اول، نكاتي را لازم ميدانيم يادآوري نمائيم تا پاك نيتها بلندگوي دشمن نشوند.
اول آنكه اتهام خشونت به اسلام و مسلمانان چيز تازهاي نيست. غربيها مدت هاست كه مسلمانان را خشن و دين اسلام را دين خشونت معرفي ميكنند. اين اتهام را در كتابهاي مستشرقين آمريكائي و اروپائي كه طي چند قرن اخير نوشته شده است ميتوان ديد كما اينكه پاسخهاي مستدل دانشمندان و نويسندگان مسلمان به آنها نيز بارها در كتابها و مقالات وسخنرانيها منتشر شده و اصولاً اين مقوله جديدي نيست. حتي همين فيلم كه اكنون اينهمه اعتراض را برانگيخته است، درست برخلاف واقعيتهاي تاريخ زندگي پيامبر اكرم كه سر تا سر محبت و رحمت به عموم مردم حتي غيرمسلمانان بوده، تلاش ميكند آن حضرت را فردي خشن كه به پيروان خود دستور ميدهد هر فرد غيرمسلماني را به قتل برسانند و خود نيز مرتكب چنين كاري ميشود معرفي ميكند. يهوديان و غربيها ميدانند كه اين اتهام به پيامبر اسلام كاملاً دروغ و بياساس است و دستورات قرآني و سيره نبوي، مدارا با عموم مردم و مقابله با فتنه گران و متجاوزان را نشان ميدهد.
دوم آنكه عملكرد صهيونيستها و آمريكا و بسياري از دولتهاي اروپائي از جمله انگليس و فرانسه و پرتغال و اسپانيا و ايتاليا در قرنهاي اخير مالامال از خشونت، قتل، غارت، ويرانگري و غصب و اشغال سرزمينهاي ديگران به ويژه مسلمانان است. ماجراي فلسطين يك سند زنده است كه به روشني نشان ميدهد صهيونيستها و غربيها مجسمههاي خشونت هستند و در طول تاريخ هيچ ملتي حتي مغولها به اندازه آنها خشونت نكردهاند.
اگر فقط شعلهور ساختن جنگهاي اول و دوم جهاني، كه طي آنها ميليونها انسان كشته شدند و آنهمه شهر و روستا و كارخانه و مزرعه و باغ ويران شدند و تمدنها از بين رفتند، را در نظر بگيريم براي اثبات خشونت غربيها كافي است. جنايات جنگ ويتنام و جنگهاي صليبي و اشغال چند باره عراق و افغانستان و استعمار طولاني مدت هند و كشورهاي آفريقائي و كشتار سرخ پوستان و بوميان قارههاي آمريكا و استراليا و به بردگي بردن سياه پوستان آفريقا بخش ديگري از جنايات غربي هاست كه براي رو سياه نشان دادن آنها كافي است. پرونده صهيونيستها نيز با جنايات 60 سالهشان در فلسطين آنقدر خون آلود است كه با هيچ وسيلهاي قابل پاك كردن نيست. با اينحال، ميبينيم كه هم غربيها و هم صهيونيستها در نهايت پرروئي و وقاحت، اسلام را به خشونت متهم ميكنند و خود را متمدن معرفي مينمايند!
سوم آنكه تجمعات و تظاهرات مسالمت آميز هر قدر هم كه زياد باشد، مشكلي براي آمريكا و صهيونيستها ايجاد نميكند. آنها ميدانند كه اين قبيل اقدامات بعد از مدتي به پايان ميرسد و زياني هم به آنها نميرسد. سخن آن ژنرال انگليسي را به ياد بياوريم كه بعد از فروپاشي عثماني هنگامي كه عراق در اشغال انگليس بود به نجف رفت و هنگامي كه به نزديكي حرم حضرت علي عليه السلام رسيد صداي اذان از گلدستههاي حرم بلند شد و او كه با چنين صداي آشنا نبود نگران شد و پرسيد چه خبر است؟ گفتند اذان است كه مردم را براي نماز دعوت ميكند. پرسيد آيا براي منافع انگليس مشكلي ايجاد نميكند؟ گفتند نه. وقتي مطمئن شد مشكلي براي منافع انگليس ايجاد نميشود گفت: عيبي ندارد هرچه ميخواهند اذان بگويند.
غربيها و صهيونيستها با تظاهرات مسالمت آميز مسلمانان مشكلي ندارند. آنچه آنها را نگران ميكند و قطعاً وادار به عقب نشيني ميشوند، حمله به منافع آنهاست. نمونه روشن اين واقعيت را ميتوان در حكم امام خميني رضوانالله تعالي عليه درباره سلمان رشدي مشاهده كرد كه تا سالها غربيها را دچار وحشت كرد و به عقب نشيني واداشت. قطعاً اگر حكم اعدام سلمان رشدي اجرا شده بود، سلمان رشديهاي ديگر جرأت نميكردند اهانت به ساحت مقدس پيامبر اكرم را تكرار كنند. در چنين شرايطي، به خطر افتادن منافع آمريكا كه "شيطان بزرگ" و سردمدار اين مفسده هاست، راه ديگري براي وادار ساختن سردمداران فساد به عقب نشيني است.
فيلم موهن نسبت به ساحت مقدس پيامبر اكرم، فقط حاوي تهمت خشونت نيست. اين فيلم اهانتهائي را به رسول گرامي اسلام روا داشته كه قلم از تشريح و حتي اشاره به آنها شرم دارد. به همين دليل، مسلمانان نبايد كوتاه بيايند و تا رسيدن به نتيجهاي قطعي و اطمينان بخش بايد به اقدامات خود ادامه دهند. اينكه دولتمردان آمريكائي با كمال پرروئي درصدد توجيه مجوز دادن به فيلم موهن نسبت به پيامبر اكرم بر آمدهاند نيز مثل انكار خشونتها و جنايات خود و نسبت دادن آن به اسلام و مسلمانان بسيار وقيحانه است. آنها هرگز عبور از خط قرمزهائي را كه خود ترسيم كردهاند براي هيچكس مجاز نميدانند و در عين حال، خود را به عبور از خط قرمزهاي اديان آسماني مجاز ميدانند و آن را به بهانه آزادي عقيده و بيان توجيه ميكنند.
از سران كشورها آبي گرم نميشود وقتي رئيسجمهور كشور انقلاب كرده مصر ميگويد حرمت سفير آمريكا از حرمت كعبه بالاتر است، از ديگران چه انتظاري ميتوان داشت؟ در اين ميان، وظيفه علماي اسلام و حوزههاي علميه سنگينتر از ديگران است. واقعيت اينست كه هنوز از حوزههاي علميه و علماي ما خروشي كه متناسب با حجم اهانتهاي اين فيلم به ساحت مقدس پيامبر اسلام باشد برنخاسته است. در اين مقطع تاريخي كوتاهي در دفاع از پيامبر اكرم، عواقب خطرناكي دارد كه جبران ناپذير خواهد بود.
رسالت:انديشه نفرت انگيز
«انديشه نفرت انگيز»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن ميخوانيد؛ ولتر فيلسوف قرن هجدهم فرانسه سخن ابلهانهاي دارد كه معمولا طرفداران" آزادي بيان" براي تقدس اين مفهوم آن را تكرار ميكنند.
او ميگويد؛" من با اين سخني كه تو ميگويي، مخالفم، ولي حاضرم به خاطر اينكه تو اين سخن را آزادانه بيان كني، جانم را فدا كنم."
علامه جعفري در نقد اين گفته، سخن معقول و فيلسوفانهاي دارد كه انحراف سير انديشه درعصر روشنگري در غرب را بهخوبي نشان ميدهد.
او ميگويد:" من نميدانم ولتر چقدر براي جان خود ارزش قائل است و باز نميدانم اگر علت مخالفت او با سخن آن شخص، پايمال شدن حقوق انسانها باشد كه حق آزادي بيان نيز يكي از آنهاست آيا باز ولتر حاضر بود جان خود را از دست بدهد تا آن كوه آتشفشان ، مواد گداخته خود را بر مزرعه روانها و مغزهاي بشر سرازير كند و آنها را تباه سازد".
پوسيدگي و فساد اين سخن، اظهر من الشمس است. ليبرالها با تمسك به آن، تز" هيچ چيز مقدس نيست" را جعل كردهاند. اينكه ليبراليسم در هزاره سوم در خصوص توليد انديشه، عقيم است و انديشههاي قرن 17 و 18 را نشخوار ميكند و حاضر نيست حتي آن را باز توليد كند نشانه افول و درماندگي آنهاست. وزير خارجه آمريكا در توجيه و دفاع از اهانت به پيامبر اعظم اسلام(ص) با تمسك به همين حرف ولتر ميگويد:" اين فيلم نفرت انگيز و قابل سرزنش است، اما آمريكا هرگز شهروندانش را از ابراز ديدگاههايشان ( بخوانيد آزادي بيان مطلق) هر چقدر هم نفرتانگيز وناخوشايند باشد باز نميدارد."
مفهوم اين سخن آن است كه آزادي بيان را تا مرز طرح انديشههاي نفرت انگيز بايد پاس داشت. عقلانيت معطوف به وحي اين سخن را بر نميتابد. اما عقلانيت معطوف به سكولاريسم وليبراليسم در تقديس اين سخن كوتاه نميآيد.
غربيها معتقدند هيچ چيز مقدس نيست. اما از آنها سئوال ميكنيم همين سخن كه گفتي، آيا مقدس است يا نيست؟ ميگويند مقدس است. آنها از واژه تقدس مفاهيمي را مراد ميكنند كه با عقلانيت حتي از نوع ليبرالي آن نميخواند.
خانم كلينتون ميگويد؛ آمريكا هرگز شهروندانش را از
ابراز كردن ديدگاههايشان باز نميدارد. اما اگر كسي بخواهد راجع به ادعاي
صهيونيستها مبني بر
قتل عام چند هزار يهودي در خلال جنگ جهاني دوم حرف
بزند يا تحقيق كند همين خانم كلينتون فرياد بر ميآورد كه شما چنين حقي
نداريد و حتي كساني كه وارد وادي تحقيق يا ابراز ديدگاه شوند به شلاق و
محروميت اجتماعي محكوم خواهند شد. صاحبان نظامهاي غربي درمورد شناعت و
پليدي و زشتي همجنسگرايي كه حرمت آن در تمام اديان الهي آمده، اگر كسي
بخواهد ابراز عقيده كند با او برخورد ميكنند و جلوي ابراز عقيده او را
ميگيرند. اينجا ديگر سخن"ولتر" پشيزي ارزش ندارد. اگر كسي بخواهد عريان در
مرعي ومنظر مردم ظاهر شود آزاد است اما اگر بخواهد نوع پوشش خود را
آنچنان كه در آموزههاي پيامبران آمده انتخاب كند با او برخورد ميكنند و
از حقوق اجتماعي وحتي تحصيل علم محرومش ميسازند.
دولت هاي غربي اين تناقض در قول وعمل را هنوز نتوانستهاند پاسخي برايش پيدا كنند لذا هزينههاي آن را مجبورند بپردازند. خانم كلينتون با آنكه تصريح دارد فيلم ساخته شده نفرت انگيز است اما بهراحتي ميپذيرد كه سفير كشورش به همراه چند شهروند آمريكا در ليبي هزينه اين نفرت را بپردازند.
او با آنكه تصريح ميكند فيلم ساخته شده قابل سرزنش است اما بهراحتي ميپذيرد سفارتخانههاي آمريكا در سرتاسر جهان آماج نفرت و سرزنش ميليونها انسان آزاده قرار گيرد. نظامي كه آمريكا در جهان پاسدار آن است نگاهبان انديشههاي نفرت انگيز است و خانم كلينتون بدون پرده پوشي خود را مامور به پاسداري از آن ميداند! چرا؟
اين درست همان نقطه سقوط است. فروپاشي غرب را در اين نقطه بايد جستجو كرد. وقتي فيلسوفان غربي قدرت باز توليد انديشه ليبراليسم را ندارند و همان انديشههاي منحط قرن 18 را ميخواهند تكرار و نشخوار كنند محكوم به فروپاشي هستند.
در همين جاست كه ريشههاي مبارزات ضد سرمايهداري شكل ميگيرد و مسير خود را براي رهايي انسان غربي پيدا ميكند.
آفرينش:نشست چهارجانبه قاهره و اهداف نامعلوم
«نشست چهارجانبه قاهره و اهداف نامعلوم»عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميد رضا عسگري است كه در آن ميخوانيد؛نشست قاهره به پيشنهاد و دعوت محمد مرسي، رئيس جمهوري مصر برگزار شد. در اين نشست از وزراي امور خارجه کشورهاي ايران، ترکيه و عربستان سعودي براي شرکت دعوت شده بود. ضمن اينكه محمدعمرو وزيرخارجه مصر نيز به نمايندگي از دولتش دراين مذاكرات حضور داشت. يكي از نكات مهم اين نشست عدم حضور وزيرخارجه عربستان سعودي بود. هرچند كه بيماري وي علت عدم حضورش عنوان شد اما حداقل مي شد نماينده اي از سوي عربستان درقاهره حضور يابد.
نشست چهارجانبه براي حل بحران سوريه درظاهر راهكاري مبتكرانه و مفيد به نظر مي آيد. به طوري كه مي تواند آن را رويكردي مسالمت آميز براي حل بحران تلقي كرد و از آن مهمتر اينكه مشكل سوريه از طريق رايزني هاي منطقه اي حل خواهد شد و مانع از دخالت كشورهاي غربي در اوضاع سوريه مي گردد.
اما بازخواني فضاي دروني نشست و رويكرد اعضاي آن به موضوع سوريه، موجب برداشت هاي ديگري از واقعيات موجود مي گردد. نگرش مصر، تركيه و عربستان به وضعيت سوريه تقريبا يكسان است و هرسه كشور به طور علني به كناره گيري بشاراسد از قدرت تاكيد دارند. اين درحالي است كه ايران به عنوان اصلي ترين حامي اسد، مخالف تغييردولت دمشق مي باشد، لذا اصلي ترين شكاف درميان اعضاي اين نشست به وجود مي آيد كه نمي توان آن را صرفاً اختلاف سليقه دانست، بلكه نگاه استراتژيك ايران به سوريه با ديگر اعضا متفاوت است. عدم حضورسعودالفيصل را نيز مي توان در راستاي همين اختلاف عقيده ميان ايران و عربستان دانست كه موجب تيرگي روابط دوكشور نيز گرديده است.
از طرفي هم نتايج اين نشست ممكن است به ضرر ايران نيز تمام شود. همانطوركه گفته شد ديگر اعضا نظرواحدي درمورد سوريه دارند و ممكن است شرايطي را پيش بياورند كه ايران با آن موافق نباشد. لذا مي توانند با سياسي كاري ايران را به عنوان تنها و اصلي ترين مانع برقراري صلح در سوريه جلوه دهند. دراين صورت ايران بيش از پيش در تيرس رسانه ها و فشارهاي سياسي غرب قرار خواهد گرفت. ضمن اينكه اگر چنين اتفاقي رخ دهد، تحقق سياست ها و اهداف ما در حل بحران سوريه ديگر نتيجه بخش نخواهد بود.
از برداشت هاي ديگري كه از اين نشست مرفوض است، اهداف و نيات دولت مصر درجهت بازيابي وجهه عربي خود در سطح منطقه و جهان مي باشد. نشست قاهره همانطور كه انتظار مي رفت بدون هيچ نتيجه ملموسي پايان يافت، اما براي دولت مصر به عنوان طراح و ميزبان اين نشست، اعتبار و وزن بين المللي ايجاد كرد.
لذا بسيار ضروريست تا دستگاه سياست خارجي كشورمان با ملاحظه تمامي جوانب و واقعيات موجود درعرصه سوريه، اولاً برنامه ها و سياست گذاري استراتژيك كشورمان در مورد سوريه را لحاظ كند و اين طور نباشد كه در مسير تصميم گيري ديگر اعضا قرارگيرد، ثانياً لزوم به دست گرفتن ابتكارعمل در چنين نشست هايي ضروريست، چون در واقع اين نشست صحنه تقابل سياسي مصر،تركيه و عربستان در مقابل ايران مي باشد لذا نبايد اجازه داد تا اختلاف نظر ما با آنها باعث شود تا به گوشه رينگ برويم و مورد حمله قرارگيريم.
حمايت:دستي كه رو شد
«دستي كه رو شد»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد؛اهانت به مقدسات اسلامي با ساخت فيلم موهن درباره پيامبر اسلام(ص) بار ديگر نشان داد كه غرب سياستهاي ضد اسلامي را رها نميسازد و به دنبال نابودسازي تمام جهان اسلام است. غربی ها از جمله آمريكا كه ادعا دارند به دنبال تعامل با جهان اسلام ميباشند با ساخت و حمايت از فيلم موهن ضداسلامي نقابي ديگر از چهرهاشان برداشته شد و جهانيان ديدند كه غرب هيچ رويكرد مثبتي به جهان اسلام ندارد و به دنبال نابودسازي و تقدسزدايي از مقدسات 5/1 ميليارد مسلمان است. در كنار اين مهم يك اصل اساسي ديگر نيز در وراي اين تحولات آشكار شد و آن تحركات نظامي و سلطه طلبانه آمريكا عليه كشورهاي اسلامي است كه خود سندي بر نقش آمريكا در ساخت فيلم موهن ميباشد.
براساس گزارشهاي منتشره آمريكا در روزهاي اخير اعزام يگانهاي ويژه و حتي هواپيماهاي بدون سرنشين به يمن، ليبي و سودان را اجرايي كرده است. هرچند كه آمريكا ادعا دارد اين اقدام را براي حراست از سفارت خانههاي خود صورت داده است اما ابعاد تحركات آمريكا واهي بودن اين ادعا را آشكار ميسازد.
اين ادعا در شرايطي مطرح شده كه حمله به سفارتخانههاي آمريكا صرفا معطوف به اين كشورها نبوده بلكه ساير كشورها حتي در اروپا را نيز شامل شده است. اگر آمريكا به دنبال حفظ سفارتخانههاي خود بوده چرا به ساير كشورها نيرو اعزام نكرده و عملكردهاي خود را بر اين سه كشور معطوف ساخته است. بررسي سياستهاي ماههاي اخير آمريكا در يمن، ليبي و سودان نشان ميدهد كه آمريكا به دنبال آن است تا به هر نحوي شده حضور نظامي در اين كشور را اجرايي سازد.
عملكردهاي آمريكا در يمن به بهانه مقابله با القاعده، مداخلات گسترده در ليبي به نام برقراري امنيت و مقابله با بازماندگان دوران قذافي و تحركات و اقدامات آمريكا در سودان كه به بحران ناامني در اين كشور منجر شد نشان ميدهد كه اين كشور طرحهاي گستردهاي در قبال اين كشورها دارد. هرچند كه آمريكا اكنون به دنبال سوء استفاده از شرايط پيش آمده براي رسيدن به سلطه طلبي در اين كشورها است.
اما همين مساله پرده از واهي بودن ادعاهاي گذشته آمريكا برداشته است اين مساله كه آمريكا بدون برنامه ريزي قبلي اقدام به اعزام نظاميان به اين كشورها كرده امري واهي است چنانكه منابع خبري فاش كردند كه مرگ سفير آمريكا در ليبي طراحي از سوي آمريكا بوده و به نوعي وي قرباني جاه طلبيهاي دولتمردان آمريكا شده است. براين اساس ميتوان گفت تحولات اخير بار ديگر دست جنگ طلب آمريكا را باز كرد كه رسوايي ديگر براي اوباماي مدعي پايان جنگ طلبيهاي آمريكا و به اصطلاح رسيدن به تعامل با جهان اسلام است.
وطن امروز:مدعیالعموم و سونامی سرطان ابتکار!
«مدعیالعموم و سونامی سرطان ابتکار!»عنوان يادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم دکتر زهرا طباخی است كه در آن ميخوانيد؛از خصوصیات بارز جنگ روانی در حوزههای مختلف این است که صحت و دقت اطلاعاتی که مورد استناد قرار میگیرد کماهمیت است. علت اینکه از عبارت «بیاهمیت» استفاده نمیشود بر این واقعیت استوار است که جنگ روانی نیازمند پایههایی است که در عین سستی باید تحمل مقاومت زمانی در برابر اطلاعرسانی حریف را داشته باشند پس لازمه به راه افتادن چنین جنگ بادوامی، آمیختگی واقعیت با دروغ است.
از خصوصیات بارز جنگ روانی در حوزههای مختلف این است که صحت و دقت اطلاعاتی که مورد استناد قرار میگیرد کماهمیت است. علت اینکه از عبارت «بیاهمیت» استفاده نمیشود بر این واقعیت استوار است که جنگ روانی نیازمند پایههایی است که در عین سستی باید تحمل مقاومت زمانی در برابر اطلاعرسانی حریف را داشته باشند پس لازمه به راه افتادن چنین جنگ بادوامی، آمیختگی واقعیت با دروغ است.
پروژه رسانههای اینترنتی و شبکههای ماهوارهای دشمن درباره موضوع به ظاهر ساده اما حساس ارسال پارازیت از سوی ایران بر امواج ماهوارهای، ناخواسته از این رو پراهمیت است که مهمترین ابزار شایعهساز دشمنان غربی- صهیونیستی کشورمان در ایام فتنه، اخبار پخش شده کذب یا آمیخته به دروغ با منابع سیاه و خاکستری از همین بنگاههای خبرپراکنی بود. خصوصیت شایعه این است که به سرعت همهگیر میشود اما خنثیسازی آن زمانبر و دشوار است.
پس در آستانه انتخابات ریاست جمهوری 92 طبیعی است که دشمنان قسمخورده نظام دشمنی کنند و از حداکثر تلاش خود و یاران خزیده در پوستین خیرخواهی برای حفظ رسانههای شایعهساز بهره برند. عناوین دهانپرکنی مثل در راه بودن «سونامی سرطان» در میان ایرانیان به علل پارازیتی نیز از همین دست اطلاعات با منابع ناشناخته است! عجیب آنجاست که چنین گاف غیرعلمی و چه بسا ضدعلمی توسط یک صاحب پست رسمی با سوءاستفاده از جایگاه پزشکی و عنوان ایمونولوژیست مطرح میشود.
سوال ما از معصومه ابتکار به عنوان یک همصنف این است که اطلاعات ضدعلمی مضر بودن امواج الکترومغناطیسی در محدوده شهر تهران را از کجا آورده است؟! کدام مقاله علمی تاکید بر چنین موضوعی دارد؟ حتی اگر مقاله علمی یافتهاند یا احیانا خود ایشان بهشخصه تحقیقاتی در سطح ملی با موضوع تاثیرات امواج الکترومغناطیس بر سلامت بشر در محدودههای تایید شده جهانی انجام دادهاند، چطور چنین نتایجی را وابسته به «امواج ساطع شده از جمرها» کردهاند؟! آیا میان امواج الکترومغناطیس رادیو جمرها و سایر دستگاههای تولید امواج از این دست تفاوتی یافتهاند؟! عبارت در راه بودن «سونامی سرطان» در ایران به علت عوارض سوءپارازیتی همان طور که هر پزشکی میداند بار حقوقی سنگینی دارد بویژه اینکه از جانب یک مدیر شهری مطرح شود!
البته صفحات یک روزنامه به عنوان رسانهای با رسالت اطلاعرسانی، مناسب محاکمه یاوهگویان ضد علم که مناصب دولتی به واسطه یک مشکل قانونی تا به حال در اختیار یک اصلاحطلب جنبش سبزی شکستخورده قرار گرفته، نیست. خواهش ما از مدعیالعموم محترم این است که خانم دکتر(!) معصومه ابتکار را به نمایندگی از ملتی که به جهت نشر اکاذیب ضدعلمی ایشان دچار تشویش و اضطراب بیمورد شدند به محکمه عدل فراخوانند.
سازمان نظام پزشکی نیز موظف است در چنین مواردی که مطرح کردن یک «گمانه» علمی نیز هدف مدعی نبوده بلکه به قطعیت از یک موضوع غیرعلمی به نام علم با تمسک به روپوش مقدس پزشکی سوءاستفاده شده، ورود کند و صلاحیت چنین افراد بیاخلاقی را مورد بازنگری قرار دهد.
بانو ابتکار به علت رافت اسلامی نظام از عواقب اعمال فراقانونیشان در ایام فتنه جستند اما لازم است مراجع قانونی به ایشان متذکر شوند «این تو بمیری از نوع قبلیها نیست خواهر!» تا روزی که یک ایرانی شبههای درباره امواج الکترومغناطیس از هر دستهای داشته باشد این تریبون آمادگی دارد نتایج جدیدترین تحقیقات علمی را روز به روز ارائه دهد. اصلا راه مبارزه در جنگ روانی همین است...
اطلاعرسانی متقن و علمی بدون جانبداری از گروه یا اندیشهای خاص! مطمئنا اگر روزی اثبات شود امواج الکترومغناطیس از هر نوعی برای سلامت بشر مضر و مخرب است، دولت جمهوری اسلامی اعم از اینکه چه کسی در راس آن باشد بر این موضوع صحه خواهد گذاشت اما توجه به این نکته ضروری است که منابع تولیدکننده این امواج در اطراف ما بسیار متنوع است.
مردم سالاري:اوضاع ارز پيش از سفر به نيويورک
«اوضاع ارز پيش از سفر به نيويورک»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم مهدي عباسي است كه در آن ميخوانيد؛ کنترل ارز از دست دولت خارج شده است و اعتراف به اين موضوع نيز از سوي دولتيها مطرح ميشود. ارز همچنان در نوسانات شديد است و قيمت حدود 2500 تومان آن در حال ثبت شدن در بازار است. افزايش قيمت ارز از آن جهت پراهميت است که از يک سو ارزش پول ملي را کاهش ميدهد و از سوي ديگر به صورت مستقيم برقيمت ساير اقلام نيز اثرگذار است و بار رواني آن عملا سبب شده تا شاهد افزايش قيمت در ساير کالاها هم باشيم. به طوري که افزايش قيمت شديد آهن نيز به افزايش نرخ دلار گره خورده است. اما اين تلاطم قيمت ارز، علاوه بر تاثير تورمي در کشور، نگرانيهاي عمومي نيز براي آينده رقم زده است. مردم نسبت به افزايش شديد قيمتها نگرانند و در مقابل، دولت با سکوت و توجيههاي غير قابل قبول، براين نگراني عمومي افزوده است. با نظر به شرايط نا مساعد موجود درکنترل بازار، بيان چند نکته ضروري است:
اول آنکه ، پاسخگو نبودن دولت نسبت به وضعيت موجود، سبب شده تا التهاب بازار، شرايط بدتري به خود بگيرد. اين التهاب زماني بيشتر شد که وزير اقتصاد در مقابل سوالي در مجلس رسما اعلام کرد در خصوص کنترل قيمت ارز پاسخگو نيست. بدين ترتيب وقتي مجلس نميتواند در خصوص قيمت ارز از دولت سوال کند و دولت «فرار از پاسخگويي» را در دستور کار قرار ميدهد،چگونه ميتوان انتظار داشت، دولت براي ملت، پاسخي قابل قبول ارائه دهد؟ در حالي که پاسخگويي، يکي از مهمترين وظايف دولت محسوب ميشود.
دوم آنکه، بدتر از سياست سکوت و فرار از پاسخگويي، تغيير جايگاه دولت از مجري به يک ناراضي از شرايط موجود است. به طور نمونه روزنامه ايران در روز 27 شهريور ماه، با تيتري بزرگ خواهان برخورد با اخلال گران بازار ارز ميشود. در حالي که فراموش ميکند، نبض بازار ارز در دست دولت و بانک مرکزي است. آيا بهتر نيست دولت به جاي فرافکني و دادن آدرسهاي مختلف و يا سکوت و بيتفاوتي، فکري جدي براي اوضاع ارز بکند؟
اگر ذخاير ارزي کشور همانطور که مقامات دولتي مطرح کردهاند، بيشترين مقدار در تاريخ ايران بوده است، پس چرا اوضاع ارزي کشور اينگونه نابسامان است؟
سوم آنکه، دو روز تا پايان اولتيماتوم مجلس به دولت در خصوص کنترل قيمت ارز باقي مانده است. مجلس به دولت اعلام کرده که اگر تا آخر اين هفته، اقدامي جدي صورت ندهد، اهرمهاي نظارتياش را فعالتر ميکند. بايد منتظر ماند و ديد آيا اين اولتيماتوم ميتواند تاثيري در اوضاع بگذارد؟ و از سوي ديگر، اين سوال مطرح است که برنامه مجلس بعد از پايان اولتيماتوم چيست؟ آيا مجلس توان دارد که از ديگر ابزار نظارتي خود استفاده کند؟
چهارم آنکه، در حالي که، اوضاع ارز تا اين ميزان نابسامان است و اين افزايش قيمت دلار، سبب شده تا تاثير مستقيمي بر قيمت ديگر کالاها داشته باشد، احمدينژاد و همراهانش باز هم عزم سفر به نيويورک دارند و براي هشتمين بار به سازمان ملل ميروند، تا شايد بازهم در خصوص مديريت جهاني سخن بگويند؛ اي کاش رئيس جمهور پيش از خروج از کشور به اين سوال هم پاسخ ميداد که آيا از افزايش قيمت دلار خبري دارد؟
ابتكار:تصوير خشن از مسلماني، چهره مثبت از پيامبر نشان نميدهد
«تصوير خشن از مسلماني، چهره مثبت از پيامبر نشان نميدهد»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم رسول جعفريان است كه در آن ميخوانيد؛به نظر ميرسد صهيونيستها برنامههاي جدي براي مقابله با مسلمانان دارند و براي اين مقابله در حال زمينهسازي هستند. آنها نه تنها خود درگير هستد، بلکه قصد دارند اقليتهايي مانند قبطيها را هم درگير اين ماجرا کنند. هرچه بتوانند دامنه خشونت بين مسلمانان و نامسلمانان را بيشتر کنند، سود بيشتري خواهند برد. در واقع آن کسي که از اين درگيريها سود ميبرد همين صهيونيستها هستند.
ما ضمن اين که بايد از شخصيت پيامبر(ص)، به عنوان هويت اسلاميمان دفاع کنيم، بايد به مسائل سياسي حاشيهاي آن هم توجه داشته باشيم. عجيب است که مسيحيان و يهوديان که در تاريخ دشمن همديگر بودهاند، حالا رفيق شدهاند. ما که هميشه با آنها روابط خوب داشتهايم و يهوديان قرنها با آرامش در کشورهاي اسلامي زندگي کردهاند، کاري کردهاند که خودشان و مسيحيان را متحد و عليه ما نشان بدهند.
يک نکته ديگر اين است که ما نبايد در اين ماجراها که هدفمان نشان دادن چهره مثبت از پيامبر به عنوان پيامبر رحمت است، تصوير خشني از مسلماني نشان بدهيم. اينها گاهي آدم را عصباني ميکنند و بعد ميگويند شخصيت اينها همين است.
زماني که همين جونز يعني کشيش افراطي قرآن را آتش زد، در تظاهراتي که در افغانستان صورت گرفت، ده نفر کشته شدند. در اين زمينه فکر کردم اين خبر چه واکنشي در ميان مردمان فرهيخته عالم دارد؟ فکر ميکنند اين مردم در تظاهراتي در يک کشور مسلمان عليه يک کشيش نامتعادل، رفتاري دارند که دولتشان ده نفر را ميکشد يا خودشان زير دست و پا له ميشوند؟ بعداً در نقاط ديگر هم اين اتفاق افتاد و اخيراً هم باز کساني در اين ماجراها کشته شدند. صد البته دفاع از رسول الله(ص) نياز به خون دارد، اما بايد توجه داشت که اعتراض امري است و خشونت پديدهاي ديگر.
ما بايد اعتراض کنيم. محکوم کنيم و با استفاده از انواع روشها اين اعتراض را نشان دهيم. حتي سعي کنيم تشکلهاي اروپايي و امريکايي نامسلمان را هم بسيج کنيم تا آنها هم اعتراض کنند، اما آنچه که ما را خشن معرفي ميکند، انجام ندهيم. البته مقصود من جنگهاي داخل افغانستان نيست که آنها به اين خاطر يا دلايل ديگر با آمريکاييها درگير هستند؛ بلکه مقصودم خشونتهايي است که خداي ناکرده بيدليل عدهاي در آنها کشته ميشوند. ما بايد از توان خودمان در معرفي پيامبر(ص) استفاده کنيم؛ به اين معني که از اين فرصت استفاده کنيم. حضرت را معرفي کنيم. در ضمن خباثت اين قبيل محافل صهيونيستي را با کارهاي تبليغي و علمي نشان دهيم.
بايد براي معرفي پيامبر اکرم(ص) دهها فيلم را طراحي کنيم. کتابهاي هنري، تصاوير و حتي از اين فرصت در جهت برقراري همکاري با ديگر مسلمانان استفاده کنيم. در اين مدت اختلافات مذهبي در ميان مسلمانان سر مسائل سوريه و غيره بالا گرفته است. الآن فرصتي است که بتوانيم به وحدت بينديشيم و حتي ميتوان پيشنهاد تشکيل مرکزي براي معرفي پيامبر(ص)، تأليف کتابهاي پرحجم، ساخت فيلمهاي متعدد و غيره را داد.
اين مرکز ميتواند يک مرکز بينالمللي معرفي شخصيت رسول خدا(ص) بر اساس مشترکات ميان مسلمانان باشد. سرمايهگذاري سنگيني روي آن انجام شود تا بتواند امکانات و استعداد موجود در جهان اسلام را براي شناسايي بهتر پيامبر (ص)حمايت کند. بايد ترتيبي دارد که اين مرکز گرفتار اختلافات مذهبي نشود و همه مسلمانان مشترکات خود را در آن لحاظ کنند.
آرمان:اجلاس قاهره و امکان توافق بین چهار کشور
«اجلاس قاهره و امکان توافق بین چهار کشور»عنوان سرمقاله روزنامه آرمان به قلم محمدعلی سبحانی است كه در آن ميخوانيد؛اجلاس قاهره روز دوشنبه با شرکت 4 کشور ایران، مصر، عربستان و ترکیه برگزار شد. البته وزیر خارجه عربستان در این نشست غایب بود و این موضوع جای بحث دارد. اما برای بررسی آنچه از اجلاس قاهره بهدست آمده است، بیشتر باید به واقعیتهای میدانی توجه کنیم تا بر آن مبنا بتوانیم بسنجیم که چقدر امکان توافق بین این 4 کشور وجود دارد. بیشک از میان کشورهایی که در این اجلاس شرکت کردهاند، ایران در یک سوی این ماجراست و عربستان و ترکیه و مصر در طرف دیگر آن است.
بهطور قطع و یقین در این مدت نه ایران از موضعش عقب نشسته است و نه آن 3 کشور. این 3 کشور بهدنبال برکناری حکومت اسد هستند و ایران با این مساله موافق نیست. در این موضوعات تردیدی وجود ندارد. نکته بعدی این است که در روی میدان، کماکان هر دو طرف از امکانات و تواناییهایشان در برخورد نظامی بهره میگیرند و درواقع وضعیت فعلی ترجمان جنگ داخلی است که روزبهروز دارد عمیقتر هم میشود.
نکته سوم هم این است که بالاخره چارچوب کلی حل مساله، هنوز راهحل بینالمللی نیافته است. یعنی روسها و چینیها کماکان بر موضع خود هستند و امکان بردن قضیه به یک حالت دیگر، مثلا خواست به نتیجه رساندن آن از طریق شورای امنیت وجود ندارد. طبیعی است در چنین شرایطی طرحی که مرسی، رئیسجمهور مصر داد و تاکنون جلو آمده است، حاکی از این است که ایران همراه با آن 3 کشور در تلاش برای تعیین راهحلی تعیینکننده و منطقهای است.
سوال این است که آیا این توافق و تفاهم در این بین صورت میگیرد یا نه؟ و اگر این تفاهم صورت گرفته، چه نقشی میتواند در حل نهایی بحران کنونی داشته باشد. معتقدم که این دو تفکر در موضوع سوریه باید دورهم جمع شوند و باهم صحبت کنند. این کشورها باید دغدغه مشترک داشته باشند تا مردم سوریه به آرامش برسند تا این وضعیتی که اکنون در سوریه حاکم شده و در آن امکانات سوریها توسط معارضان نابود میشود، ادامه پیدا نکند. این دغدغه مشترک و این ابتکار مصریها پسندیده است.
این گفتوگو تا همین حدی هم که صورت گرفته، مثبت است. اما اینکه آیا این میتواند یک توافق جدی بین دو طرف حاصل کند، سوال دیگری است که من نظر مثبت به آن ندارم. من خیلی چشمانداز مثبتی در قبال اینکه دو طرف به نگاه واحدی در این موضوع برسند، ندارم.
ما از آنجایی که دیپلمات هستیم و باید بخش مثبت قضایا را ببینیم، سعی میکنیم حس امیدواری خود را حفظ کنیم و منتظر تحول باشیم. واقعیت این است که وقتی ما میبینیم تحولات کشوری اینچنین در شرایط منطقه تاثیرگذار شده و همه کشورهای همسایه را نگران کرده، باید از هر گام کوچکی به جلو را استقبال و تا به نتیجه رسیدن همراهی و حمایتش کنیم.
دنياي اقتصاد:نشانههاي انسجام در سياست ارزي
«نشانههاي انسجام در سياست ارزي»عنوان سرمقاه روزنامه دنياي اقتصاد به قلم یاسر ملایی است كه در آن ميخوانيد؛دیروز اعلام شد که بنابر تصمیم کارگروه مشترک دولت و مجلس، در صورت موافقت ريیسجمهور، به کالاهایی که در دستهبندی اعلام شده از سوی بانک مرکزی، در اولویت سوم تا دهم قرار میگیرند،از طریق بانکهای عامل، «۲ درصد زیر قیمت بازار آزاد»، ارز اختصاص یابد. اولویتهای سوم تا دهم، تقریبا شامل همه چیز میشود. از خودرو و موبایل و وسایل دیجیتال گرفته، تا ریشتراش و ماشین لباسشویی و یخچال. پیش از این برای واردات کالاهایی که از دیدگاه بانک مرکزی ضروری شناخته و در اولویت یک و دو قرار گرفتهاند (مانند گوشت مرغ، گوشت قرمز و دارو) ارز با نرخ مرجع ۱۲۲۶ تومان اختصاص مییافت؛ اما برای سایر کالاها، سیاست روشنی در زمینه تخصیص ارز وجود نداشت.
اجرایی شدن این تصمیم، به معنای به رسمیت شناختن نرخی است که ارز در صرافیها مبادله میشود.نخستین تحلیلی كه با بررسی این سیاست به ذهن خطور میکند، این است که بانک مرکزی و مجموعه سیاستگذاران اقتصادی با چشماندازی که از توانایی صادرات نفت و کسب درآمد در شرایط جدید پیش روی خود میبینند، به این جمع بندی رسیدهاند، با نرخهایی که امروز بازار ارز تجربه میکند و کاهش طبیعیاي که برای تقاضای ارز در نرخهای جدید رخ خواهد داد، قادر خواهند بود پاسخگوی تقاضای ارز بازار باشند.
این خبر برای تحلیلگران اقتصادی و فعالان اقتصادی نویدبخش است و نشان میدهد اقتصاد ملی توانسته است خود را با وضعیت ناشی از آخرین دور تحریمها انطباق دهد و به ثبات نسبی برسد، اما نکتهای که سیاستگذاران باید به آن توجه کنند؛ این است که نرخهایی که این روزها در بازار ارز مشاهده میشود، بیش از اینکه نشاندهنده واقعیات عرضه و تقاضای ارز باشد، نشاندهنده عدم اطمینان فعالان اقتصادی به آینده است.
به بیان دیگر، بازار ارز، با مطالعهای ساده از وضعیت واردات و صادرات کالاها قابل تحلیل نیست و اخبار و تحولات سیاسی و اثرات میدانی تحریم بر توانایی صادرات نفت کشور و پیشبینیای كه در مورد آینده وجود دارد، نقش اصلی را در تعیین قیمت ارز در ذهن فعالان بازار ایفا میکند. بنابراین تیم اقتصادی دولت باید تصمیمها و رفتار هماهنگ و همسویی در این خصوص داشته باشند.
نکته آخر، اینکه بانک مرکزی و مجموعه سیاستگذاران اقتصادی باید به شدت از بیثباتی در تصمیمها و سیاستها در شرایط فعلی اجتناب کنند؛ زيرا شنیده شدن صداهای ناهماهنگ از دستگاههای مختلف سیاستگذاری و اتخاذ تصمیمهاي ناپایدار، از یک سو ذهن بازار را آشفته میکند و از سوی دیگر، اعتبار سیاستگذاران و سخنان آنها را نزد فعالان اقتصادی کاهش میدهد؛ بنابراین، پیشنهاد میشود بانک مرکزی تنها در صورتی دست به اجرای این تصمیم بزند که از توانایی خود در پاسخگویی به تقاضای بازار مطمئن باشد.
گسترش صنعت:فرصتی دیگر برای تولید
«فرصتی دیگر برای تولید»عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم سید علیرضا شجاعی است كه در آن ميخوانيد؛دستیابی به هشتدرصد رشد سالانه برای نیل به اهداف سند چشمانداز ۱۴۰۴ بیش از هر زمان دیگری ضرورت توجه به تولید ملی را به رخ میکشد. در چنین شرایطی حمایت از تولید برای افزایش بهرهوری و کاهش قیمت تمام شده بیش از هر زمان دیگر احساس میشود. اما سوال اینجاست که در چنین شرایطی که بنگاههای تولیدی به دلایل مختلف از کارایی لازم برخوردار نیستند چه نوع حمایتی میتواند به رونق در این بخش کمک کند. در صورتی که اگر نگاه سطحی به مشکلات بخش تولید داشته باشیم اعطای تسهیلات ازسوی بانکها را میتوانیم تنها راهکار رفع مشکلات در این بخش عنوان کنیم.
در حالی تنها راهکار حمایت از تولید و دستیابی به رشد هشت درصدی اقتصاد اعطای تسهیلات ازسوی بانکها اعلام میشود که در سالهای گذشته بخش زیادی از فعالیتهای تامین مالی بر دوش نظام بانکی بوده و فشار زیادی بر این دسته از نهادهای مالی وارد شده است. این موضوع سبب شد تا بانکها از فعالیت اصلی خود که تامین مالی نیازهای کوتاهمدت و تامین سرمایه در گردش شرکتهاست، منحرف شده و وارد سرمایهگذاریهای بلندمدت شوند.
این موضوع منجر شد تا نظام اقتصادی کشور به سمت نظام بانک پایه سوق یابد. در حالی نظام تامین مالی در کشور ما مبتنی بر نظام بانکی است که در بازارهای مالی دنیا ابزارهای مالی بسیار متنوعی برای کمک به بخش تولید وجود دارد.
البته در سالهای اخیر تلاشهای فراوانی صورت گرفت تا ابزارهای جدیدی مطابق با موازین شریعت اسلام طراحی و عرضه شود تا باری از دوش بانکها در تامین مالی برداشته شود.
در این میان برخی بر این باورند که ایجاد بسترهای لازم برای رشد و توسعه بازار سرمایه بهعنوان رکن مکمل نظام تامین مالی، فرصتهای مناسبی را پیشروی بنگاههای اقتصادی فراهم کرده تا نیازهای تامین مالی خود را به صورت مناسبی از این محل انجام دهند.
برخورداری از ظرفیتهای زیاد به همراه امکان تامین مالی بلندمدت شرکتها، جهتگیری کلی اقتصاد را به سمت نظام مالی بازار پایه سوق میدهد. از طرفی اوراق اجاره (صکوک اجاره) و مشارکت نیز فرصتهای مناسبی را برای تامین مالی از طریق بازار اوراق بهادار فراهم کرده است. در مجموع با توجه به نامگذاری امسال از سوی رهبر معظم انقلاب، نهادهای مالی قابل اعتماد در سایه نظارت سازمان بورس و اوراق بهادار و با تعامل سازنده نظام بانکی کشور، ابزارهای جدید مالی و اقتصادی را هر چه بیشتر به تولیدکنندگان معرفی کنند تا گامی بلند در جهت ارتقای نظام تامین مالی کشور برداشته شود. امید است با توجه خاص و تعامل نهادهای تصمیمگیر در این مقوله حیاتی، علاوه بر تامین نیازهای نقدینگی صنایع کشور، برای سرمایههای خرد مردمی نیز ابزارهای متنوع سودآور و مطمئن سرمایهگذاری طراحی و راهاندازی شود.