كيهان: اين خطا چرا؟!
«اين خطا چرا؟!»عنوان مقاله حسين شريعتمداري در روزنامه كيهان است كه در آن ميخوانيد؛در حالي كه آژانس بين المللي انرژي اتمي اعتراف مي كند در بازرسي هاي همه جانبه و نزديك به 10 ساله خود از تأسيسات هسته اي جمهوري اسلامي ايران هيچ نشانه قابل اعتنايي به دست نياورده است كه حاكي از انحراف فعاليت هسته اي صلح آميز كشورمان به سوي توليد سلاح اتمي -DIVERSION- باشد و به همين علت درتلاش است دست خالي خود از نشانه هاي فني و حقوقي را با بهانه جويي هاي غيرقانوني و پاس دادن پرونده به بستر سياسي- ارسال به شوراي امنيت سازمان ملل- جبران كند، برادر عزيزمان آقاي دكتر فريدون عباسي دواني، رياست محترم سازمان انرژي اتمي كشورمان در اظهاراتي غيرمنتظره و تعجب آور بي آن كه بدانند - يا خداي نخواسته بخواهند- نياز مبرم 1+5 و آژانس بين المللي را براي ادامه كينه توزي عليه فعاليت هسته اي صلح آميز كشورمان تامين كرد! آقاي فريدون عباسي در مصاحبه با روزنامه سعودي و عرب زبان الحيات- چاپ لندن- كه در حاشيه نشست عمومي آژانس بين المللي انرژي اتمي در وين صورت پذيرفته بود ادعا كرد جمهوري اسلامي ايران در «برخي از مواقع اطلاعات نادرستي»! را در اختيار آژانس قرار داده است.
رئيس سازمان انرژي اتمي كشورمان در اين مصاحبه گفته است؛ «گاهي اوقات ما اطلاعات غلطي منتقل مي كرديم، چون چاره ديگري براي گمراه كردن جاسوسان خارجي نداشتيم.
گاهي خودمان را ضعيف و گاهي نيز قوي تر از آنچه واقعا بوديم جلوه داده ايم»! آقاي دكتر عباسي در ادامه مي گويد «هفت سال پيش تهران متوجه شد كه ماموران اطلاعاتي سازمان جاسوسي بريتانيا- ام.آي6.- اطلاعاتي را در مورد ايراني هايي كه در چارچوب برنامه هاي هسته اي ايران با آژانس همكاري داشته اند، جمع آوري كرده اند... دانشمندان هسته اي ايراني نيز كه بعدها از سوي جاسوسان صهيونيست به قتل رسيدند در ميان همين افراد بودند.»
اظهارات آقاي دكتر عباسي همانگونه كه انتظار مي رفت، بلافاصله بعد از انتشار، بازتاب بسيار گسترده اي يافت و با استقبال آميخته به ذوق زدگي فراوان آمريكا، اسرائيل و متحدان اروپايي آنها روبرو شد. چرا كه متأسفانه در اظهارات بي اساس رئيس محترم سازمان انرژي اتمي كشورمان، نياز خود را به صورت يك امتياز دريافت كرده بودند!
سؤال اين است كه جناب دكتر عباسي از طرح اين ادعا
چه انگيزه اي داشته و در جغرافياي سخن خويش كداميك از منافع ملي كشورمان را
دنبال مي كرده است؟ چرا كه بازرسان آژانس در بازرسي هاي 10 ساله خود هيچ
نشانه اي از انحراف در برنامه هسته اي صلح آميز كشورمان به دست نياورده اند
و دقيقا به همين علت، از يكسو پرونده را به بستر سياسي كشانده اند تا
نيازي به شواهد فني و حقوقي نداشته باشند
- اعتراف البرادعي- و از سوي
ديگر براي ادامه چالش، اين بهانه را پيش كشيده اند كه جمهوري اسلامي ايران
در ارائه اطلاعات لازم به آژانس صادق نبوده است! و پاسخ منطقي و حقوقي ما،
اين بوده و هست كه آژانس مطابق اساسنامه بر يافته هاي بازرسان خود تكيه
دارد، نه اطلاعات ارائه شده از سوي كشور تحت بازرسي و دقيقا به همين علت
است كه اطلاعات ارائه شده نيز راستي آزمايي- VERIFICATION- مي شوند تا صحت و
سقم آن معلوم شود و اكنون در حالي كه آژانس علاوه بر بازرسي هاي پي درپي،
اطلاعات ارائه شده از سوي ايران را نيز راستي آزمايي كرده و خلاف قابل
اعتنايي در آن نديده است، آقاي دكتر عباسي مي فرمايند كه در برخي از موارد
اطلاعات غلط به آژانس داده ايم! آيا جناب دكتر عباسي از اين نكته بديهي بي
خبر بوده اند؟! آيا نمي دانسته اند كه به عنوان رئيس سازمان انرژي اتمي
كشورمان با اظهارات نسنجيده و البته غيرواقعي خود، نياز دشمن را به آنان
هديه مي كنند؟!
ايشان مي گويد ارائه اطلاعات غلط براي گمراه كردن جاسوسان خارجي بوده است! كه بايد پرسيد اولا؛ مگر آژانس بدون بازرسي و راستي آزمايي اطلاعات ارائه شده را مي پذيرد؟ و ثانيا؛ جاسوسان خارجي نهايتا در پي آن بوده اند كه اطلاعات ارائه شده از سوي ايران را غلط جلوه دهند. اين دقيقا و با عرض پوزش همان پي آمد و نتيجه اي است كه اظهارات جناب عباسي بي آنكه بخواهند در پي داشته است!
وقتي مي فرمايند برخي اطلاعات ارائه شده غلط بوده است سخنگوي وزارت خارجه آمريكا نيز به خود حق مي دهد بگويد از كجا معلوم اطلاعاتي كه اكنون ارائه مي شود، نادرست و گمراه كننده نباشد؟!
با توجه به اينگونه خطاهاي فاحش، آنهم در پرونده هسته اي كشورمان، اولين و ابتدايي ترين گام ضروري آن است كه اظهارنظر در اين باره تنها برعهده مسئول تيم هسته اي، سخنگوي تيم و يا شخصيت هايي كه جايگاه آنان از قبل تعريف شده است، باشد.
خراسان:سه هنگامه مبارک
«سه هنگامه مبارک»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعي است كه در آن ميخوانيد؛چه فرهيخته مردماني بودند پدران و نياکان ما ايرانيان که چنين بايسته و دانسته و بخردانه آداب و سنن و آئيني را در تمدن و فرهنگ ايران زمين نهادينه کردند که تا هنوز و تا آينده، فرخنده ، بشکوه و مايه افتخار است، نوروز باستاني که سرآغاز تحول طبيعت است يکي از اين خجسته آئين ها و مراسم است. نام گذاري فصل ها و تقسيم هر سال به دوازده ماه و گذاردن نام هاي زيبا و معنادار و پيام رسان از ديگر يادگارهاي فرهنگي اين کهن بوم و بر است و چه نيکو آغاز پاييز را «مهر» و «مهرگان» نام نهاده اند تا پاييز که يک روي آن فصل زردشدن و خشک شدن برگ هاست و روي ديگر آن پايان گرما و آغاز فصل کشت و بارش است و سنت حکيمانه آفريدگار هستي، به بي مهري ما آدميان دچار نشود و اين فصل بشکوه و زيبا نيز همچون ديگر روزها و فصل هاي خدادادي نعمتي ارزنده دانسته و فهم شود و از برکات آن بهره ها برده شود و نياکان خداباور و فرهيخته ما در اين فصل که گاه کاشتن و برترين زمان نهادن بذر و دانه هاي گندم و ديگر غلات در دل خاک است به پاس قدرداني و به شکرانه نعم بي کران الهي، چه جشن ها که ساز نمي کردند ، نياکان يکتاپرست و خداباور ما هم قبل از اسلام و هم به برکت ظهور دين اکمل و نزول قرآن بر دل اشرف عالم امکان حضرت محمد مصطفي(ص) همه خوبي ها و برکات آفرينش را حاصل لطف و کرم بي حد و منتهاي يگانه خالق هستي حضرت دادار رب العالمين مي دانسته و مي دانند.
و چه شايسته و بخردانه فهم و تدبيري کرده اند آنان که مهرگان را، اين فصل زيباي خدايي را سرآغاز گشايش خانه هاي نوراني و ملکوتي علم و دانش کرده اند و مهرماه حالا، هم سرآغاز پاييز دل انگيز و ظهور جلوه هاي رنگارنگ زيباي آفرينش است و هم سرآغاز و طليعه جنب و جوش و دلخوشي به شروع دگربار فصل دانش اندوزي و دانش پويي و دانشجويي است که همين علم و دانش به تصريح حضرات معصومين(ع) و ديگر عقلا و خردمندان عالم منشاء همه خوبي هاست همان طور که جهل و ناداني منشاء همه بدي ها و کژي هاست. اين روزها نوگلان، نونهالان، نوجوانان و جوانان سرزنده و باهوش اين سرزمين با شوق از «خانه پدري» به سوي «خانه هاي دانايي» و کانون هاي بس مبارک و نوراني تعليم و تربيت اميدوارانه گام برمي دارند آري مطمئن و اميدوارانه در کوچه ها و خيابان ها و محله هاي روستاها و شهرهاي بسيار امن جاي جاي ايران زمين از خانه تا مدرسه و دانشگاه ها در آمد و شدند، کوچه ها و خيابان هاي روستاها و شهرهايي که با جوانمردي و پاک بازي و سلحشوري و دلاورمردي پدران و برادران و معلمان فرزندان ايران براي زندگي امروز و همه فرداهاي ايرانيان امن شده است و تا قيام منجي عالم وجود به لطف الهي امن و آرام و سربلند و هميشه در حال پيشرفت خواهد بود.
اين روزها سه هنگامه و جشن بزرگ که هر يکي از آن ديگري بزرگ تر و پرافتخارتر است به هم درآميخته و فضاي ميهن را پرشور و پرطراوت و عطرآگين کرده است. آن هم در خنداخند دهه کرامت و جشن و سرور خجسته زاد روز کريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه (س) و پس آن گاه مبارک ميلاد سلطان سرير ارتضاء حضرت علي بن موسي الرضا(ع) که بارگاه منورش ملجاء و پناهگاه همه حق باوران و اميدواران است. يکم، آغاز فصل کشت و کار و کشاورزي و نويد بارش هاي رحمت الهي و جلوه گر شدن رنگارنگ آفرينش در طلوع پاييزي ديگر از کرانه هستي. دوم، سرآغاز بازگشايي خانه هاي پاک و پاکيزه دانش آموزي و دانشجويي که مبارک هنگامه اي براي دانستن و دانايي و توانايي واقعي است که به فرموده حکيم فرزانه توس آن خداوندگار شعر و ادب و سراينده برترين اثر حماسي جهان،
توانا بود هر که دانا بود زدانش دل پير برنا بود
سوم، سي ودومين سالگشت دفاع مقدس و آن هنگامه اي که گرچه هشت سال بيشتر نبود اما نوراني ترين و بشکوه ترين و پرافتخارترين قطعه تاريخ ايران زمين شد براي همه تاريخ. آن هشت سالي که بر بلنداي همه تاريخ ايران به سرفرازي تمام بر خون هزاران هزار رزمنده و دلاورمرد غيور ايراني ايستاده و قوام ابدي گرفته است و «سند عزت» را براي اين ملت، مُهر و جاودان کرده است و پرچم غيرت و سرافرازي ايران و ايراني را براي هميشه به اهتزاز درآورده است.
جمهوري اسلامي:فهرست بياعتبار
«فهرست بياعتبار»عنوان سرمقاله وزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛خبرگزاريهاي غربي به نقل از مقامهاي آمريكايي در يك آتش تهيه تبليغاتي گزارش دادند واشنگتن نام سازمان تروريستي منافقين را از فهرست گروههاي تروريستي خارج ميكند.
اين بنگاههاي خبرپراكني به نقل از مقامهاي آمريكايي كه خواستهاند نامشان فاش نشود، اعلام كردند: هيلاري كلينتون وزير خارجه آمريكا تحت فشار شديد لابي صهيونيسم به رهبري "جان بولتون" يهودي، سفير سابق آمريكا در سازمان ملل، كنگره را در جريان اين تصميم قرار داده است و بدين ترتيب دولت آمريكا بنا دارد تا هفته آينده به طور رسمي و علني اين سازمان را زير چتر حمايت سياسي، مالي و نظامي خود قرار داده و در ادامه دشمنيهاي خود با ملت ايران و حمايت از تروريسم گزينشي، به سران و اعضاي فعال اين گروهك پناهندگي اعطا كند. اين حركت مقدمهاي خواهد بود تا دفاتر منافقين در نيويورك و واشنگتن داير شده و سركردگان اين سازمان، قدرت جولان و مانور بيشتري براي فعاليت عليه جمهوري اسلامي ايران را بيابند.
اينكه سازمان منافقين از چه سوابقي برخوردار است، شايد كمتر كسي از آن بياطلاع باشد. اين گروهك منحرف با ايدئولوژي التقاطي طي سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي مسئول ترورها و بمب گذاريهاي متعددي بوده و هزاران نفر از هموطنان بيگناه و شهروندان عادي و همچنين دهها تن از مسئولان نظام را به خاك و خون كشيده است. اعضاي گروهك نفاق پس از افشاي ماهيت پليدشان در اوايل دهه شصت به آغوش دشمن حربي ملت ايران پناهنده شده و در سالهاي جنگ تحميلي به عنوان مهره و مزدور صدام عفلقي با جمهوري اسلامي ايران جنگيدند.
پس از زمين گير شدن ماشين جنگي صدام، منافقين به نيابت از دشمنان نظام، عمليات مرصاد را از مرزهاي عراق عليه شهرهاي مرزي ايران تدارك ديدند ولي رشادت جوانان اين مرز و بوم، مزدوران صدام را تار و مار و وادار به عقب نشيني كرد.
در سالهاي پس از جنگ تحميلي نيز ظرفيت سازماندهي شده اين گروهك تروريستي در سركوب كردها و شيعيان عراق كه عليه جنايات رژيم صدام به ستوه آمده بودند به كار گرفته شد و نقش آنها در سركوب قيام ملت ايران بر كسي پوشيده نماند.
پرونده قطور جنايات اين گروهك تروريستي با ادامه عمليات آنان براي جاسوسي از فعاليتهاي هستهاي ايران و ترور دانشمندان هستهاي ايران سنگينتر شد.
متأسفانه در اين سالها سران گروهك منافقين كه حيات تشكيلاتي و ماهيت ايدئولوژيك شان براساس جنايت و مزدوري بيگانگان نهاده شده نه تنها هيچگونه اخطاري عملي و هشداري اساسي از سوي غرب دريافت نكردند بلكه با پناه گرفتن در سايه فهرست بيخاصيت و صرفاً تبليغاتي گروههاي تروريستي، همچنان از حمايتهاي غرب بهرهمند بودند.
در مدت 5 سالي كه گروهك منافقين به ظاهر در فهرست نمايشي گروههاي تروريستي آمريكا قرار داشتند، همواره تحت حمايت پشت پرده آنان بوده و متقابلاً بهترين خدمات را به حاميان خود ارائه كردهاند ولي آنچه موجب گرديده واشنگتن به عنوان عامل تروريسم و حامي گروههاي تروريستي براي خارج ساختن گروهك منافقين از فهرست تروريسم تلاش كند، موضوع اخراج آنها از پادگان اشرف در عراق بود.
دولت عراق كه پس از خروج نظاميان آمريكايي حاضر به تحمل منافقين در اين كشور نبود، با اعلام ضرب الاجل به اين گروهك، آنها را از اردوگاه تروريستي اشرف اخراج كرد و آمريكائيها در وهله نخست 3500 تن از اعضاي اين گروهك را در كمپ خود موسوم به ليبرتي در نزديكي بغداد جا دادند.
دقيقاً از همان روزهاي به پايان رسيدن ضرب الاجل دولت عراق به منافقين ساكن پادگان اشرف و مقدمات اخراج آنها، آمريكا در اقدامي كاملاً دلسوزانه! و لابد بدون هيچگونه شائبه سياسي براي دادن پناهندگي سياسي به سركردگان گروهك تروريستي منافقين اعلام آمادگي كرد كه شرط لازم اين كار، خارج كردن نام اين گروهك از فهرست گروههاي تروريستي بود.
به همين منظور "جيمز وولسي" و "پورترگاس" روساي سابق سيا، "لوئيس فري" رئيس سابق "اف. بي. اي"، "مايكل موكاسي" دادستان سابق آمريكا، "تام ريج" اولين وزير امنيت داخلي آمريكا پس از حادثه 20 شهريور 1380 (11 سپتامبر)، ژنرال "جيمز جونز" اولين مشاور امنيت ملي اوباما و چند نماينده كنگره، با باراك اوباما براي خارج ساختن نام گروهك منافقين از فهرست گروههاي تروريستي و اعطاي پناهندگي به آنها رايزني كردند.
از سوي ديگر كاترين اشتون رئيس سياست خارجي اتحاديه اروپا از كشورهاي عضو اتحاديه خواسته است به ساكنان اردوگاه اشرف پناهندگي اعطا كنند و اين درحالي است كه ماهيت تروريستي اين سازمان در طول سالهاي اخير هيچ تغييري نكرده تا دليلي هر چند ظاهري براي خارج شدن اين سازمان از فهرست گروههاي تروريستي باشد.
البته اينكه آمريكا كه خود، اصليترين مصداق تروريسم در جهان محسوب ميشود، علاقه زيادي براي خروج منافقين از فهرست گروهكهاي تروريستي دارد، علاوه بر اينكه اقدامي كاملاً مضحك و مهوع است، برملا كننده علاقه وافر ساكنان كاخ سفيد به استفاده از بقاياي منافقين و مهرههاي سوخته اين سازمان است.
آمريكا قصد دارد با گستراندن چتر حمايتي خود بر اين گروهك از آنها به عنوان عامل تروريسم به صورت فرامنطقهاي عليه جمهوري اسلامي ايران استفاده كنند، ولي طبعاً نميتواند از تبعات استفاده ابزاري از تروريسم و علاقه ويژه خود به گروهكهاي تروريستي براي پيشبرد مقاصد خويش در جهان جلوگيري كنند.
نگاه ابزاري آمريكا به مقوله تروريسم و حمايتهاي مالي و تسليحاتي آنها از گروههاي تروريست، افراط گرا و جنگافروز در سالهاي اخير نشان داده كه اين گروهك نيز به عنوان دست پرورده سياستهاي استكباري درصورت خروج از فهرست بياعتبار آمريكاييها نخواهند توانست سوابق تروريستي خود را نزد ملتها محو كرده و براي خود وجاهتي دست و پا كند بلكه همچنان نزد افكار عمومي جهانيان به ويژه ملتهاي مسلمان ايران و عراق منفور و مزدور باقي خواهد ماند.
حمايت:پروندهاي براي رسوايي غرب
«پروندهاي براي رسوايي غرب»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد؛نشست شوراي حقوق بشر سازمان ملل براي بررسي پرونده بحرين در روزهاي اخير برگزار شد. نشست موسوم به بررسي "يو پي آر" بحرين در حالي برگزار شد كه اين نهاد حقوق بشري 167 توصيه به بحرين داشت. امري كه مهر تاييدي بر جنايات ضد بشري آل خليفه بود. از جمله مسائل مطرح در اين حوزهها انتقاد از نقض گسترده حقوق بشر توسط آل خليفه ، بازداشتها و شكنجه زندانيان و ناديده گرفتن مطالبات مردمي بوده است. اين رسوايي براي آل خيلفهاي كه از زمان آغاز قيام مردمي به دنبال پنهان سازي جنايات خود بوده، در حالي رقم خورده است كه اين نشست چند نكته اساسي ديگر را نيز آشكار ساخت.
نخست آنكه اين نشست واهي بودن ادعاهاي شوراي همكاري خليج فارس و اتحاديه عرب مبني بر تلاش براي احقاق حقوق شهروندان را آشكار ساخت. افشاگريهاي صورت گرفته در نشست شوراي حقوق بشر نشان داد كه ادعاهاي كشورهاي عربي مبني بر دخالت در امور سوريه براي حمايت از مردم امري واهي است چرا كه اگر اين كشورها واقعا به دنبال حقوق مردم بودند به جاي دخالت در امور سوريه به حمايت از مردم بحرين مي پرداختند و با جنايات آل خليفه مقابله مي كردند.
دوم آنكه نشست مذكور نشان داد ادعاي حقوق بشر غرب ادعايي واهي است و آنها صرفا بر اساس منافع خود حقوق بشر را تعريف ميكنند چنانكه در قبال سوريه براي سلطه بر اين كشور ادعاهاي بشر دوستانه سر ميدهند در حالي در قبال بحرين راه سكوت در پيش گرفته و حتي به حمايت تسليحاتي از اين رژيم مي پردازند. جالب توجه آنكه كشورهاي غربي در نشست شوراي حقوق بشر نيز تقلاي بسياري داشته تا از آل خليفه حمايت و مانع از افشاي حقايق جاري در بحرين گردند.
سوم آنكه نشست شوراي حقوق بشر بارديگر به جهانيان نشان داد كه ماهيت سازمان ملل بويژه شوراي امنيت ماهيتي صرفا وابسته به غرب ميباشد كه هيچ اقدامي براي احقاق حقوق ملتها نشان نميدهد. سازمان مللي كه به رغم صدها مورد نقض حقوق بشر توسط آل خليفه و سركوب گسترده مردم بحرين ، راه سكوت در پيش گرفته و نه شوراي امنيت و نه مجمع عمومي هيچ موضعي در محكوميت اين جنايات نداشته اند.
با توجه به اين شرايط ميتوان گفت كه نشست شوراي حقوق بشر شايد تحت فشار غرب نتواند چنان كه بايد حقوق ملت بحرين را محقق سازد اما از يك سو جهانيان را بيش از پيش به مسئله بحرين معطوف مي سازد و از سوي ديگر نقاب از چهره ضد بشري شوراي همكاري خليج فارس و اتحاديه عرب ، غرب و سازمان ملل بر ميدارد و به جهانيان نشان ميدهد كه ادعاهاي آنها در زمينه حقوق بشر ادعايي واهي است كه صرفا بر اساس منافعشان صورت ميگيرد چنانكه همين كشورها و سازمانها به بهانه حقوق بشر به بحران سازي در سوريه مي پردازند اما در برابر درد و رنج ملت بحرين سكوت كرده و حتي حاضر به محكوم سازي زباني جنايت آل خليفه نميباشند.
آفرينش:پرونده هسته اي اسرائيل و ضرورت خاورميانه بدون سلاح هستهاي
«پرونده هستهاي اسرائيل و ضرورت خاورميانه بدون سلاح هستهاي»عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن ميخوانيد؛اگر به گذشته نوع نگاه جامعه جهاني به پرونده هسته اي اسرائيل نگاهي داشته باشيم بايد گفت كه مجمع عمومي سازمان ملل متحد از سال 1994 تا سال 2011 هر سال با صدور قطعنامه اي از تل آويو خواسته است تا به ان پي تي پيوسته و از «چارچوب اساسنامه و مقررات پادماني» آژانس تبعيت کند.
گذشته از اين نيز آژانس بين المللي هسته اي نيز از سال 1987 تا سال 1991 (پنج سال مداوم) و همچنين در سال 2009 با صدور قطعنامه، درخواست مشابهي را مطرح کرده است. چنانچه در جريان کنفرانس عمومي آژانس در سال 2011 نيز از تمامي کشورهاي خاورميانه خواسته شد تا به معاهده ان پي تي بپيوندند.( در منطقه ما فقط اسراييل است كه به ان پي تي نپيوسته است). در اين بين اكنون كه در پنجاه و ششمين اجلاس سالانه آژانس بين المللي انرژي هسته اي يکي از موضوعات مهمي که طرح وبررسي مي شود تهديد هاي هسته اي اسرائيل است، در واقع بايد گفت در چند سال گذشته از نوع نگاه ايران به خاورميانه بدون سلاح هسته اي در واقع طيف بيشتري از كشورهاي جهان توجه جدي تري به پرونده هسته اي اسرائيل و تبعيض ها در نگاه به اين پرونده در مقايسه با ايران داشته اند.
چنانچه از چهارماه پيش در کنفرانس بازنگري ان پي تي، در پي اعتراض شديد سفرا و نمايندگان کشورهاي عضو جنبش عدم تعهد در آژانس بين المللي انرژي هسته اي به سلاح هاي هسته اي اسراييل ؛اين موضوع وارد مرحله نويني شد و در کنار جنبش غير متعهدها ، 17کشور عرب عضو آژانس بين المللي انرژي هسته اي نيز با ارائه سندي به کميسيون مقدماتي آژانس، اعلام کرده اند که اسراييل با خودداري از باز کردن درهاي تأسيسات هسته اي خود براي بازرسي بين المللي، خاورميانه را در معرض خطر هسته اي و تهديد صلح قرار داده است.
آنچه مشخص است هر چند در گذشته آژانس بين المللي انرژي خواستار پيوستن اسراييل به معاهده منع گسترش سلاح هاي هسته اي(ان پي تي) و بازديد از زرادخانه هسته اي اين رژيم توسط آژانس شد و در يك سال و نيم پيش با ارسال نامه اي به 151 عضو آژانس بين المللي انرژي هسته اي خواستار ارائه پيشنهاد براي چگونگي واداشتن اسراييل به امضاي پيمان ان پي تي شد، اما در واقع نوع نگاه كشورهاي غربي به اسرائيل و حمايت جانبدارانه اين كشورها از اسرائيل موجب شد كه تلاش هاي گسترده اي براي خارج کردن اين موضوع از دستور کار آژانس بين المللي انرژي هسته اي و رفع مسئوليت از اسرائيل انجام گيرد . در اين حال با توجه به تاكيد دوباره بر موضوع پرونده هسته اي اسرائيل در واقع ايران به عنوان رياست عدم تعهد ميتواند در كنار همكاري و همگرايي بيشتر با اعضاي عرب و غير متعهد آژانس عملا دامنه فشارهاي بر اسرائيل را افزايش دهد .
در اين بين آنچه در خاورميانه واقعيت دارد آن است كه دور ماندن فعاليت هاي هسته اي اسراييل از معرض بازرسي هاي آژانس، از يك سو موجب به بن بست رسيدن تلاش ها براي پاکسازي منطقه خاورميانه از سلاح هاي کشتار جمعي و به ويژه سلاح هاي هسته اي مي شود و از سويي هم تنها دارنده اين سلاح در خاورميانه را در مقابل تبيعض ها و نرم هاي رفتاري دو گانه قرار مي دهد.
در اين ميان بايد گفت ايران و كشورهاي غيرمتعهد مي توانند با تكيه بر ماهيت سياسي بودن فضاي آژانس و تاثير پذيري ان از برخي قدرت هاي جهاني و پيگيري عدم برخوردهاي دوگانه و گزينشي، با برهم زدن ساختار غيرعادلانه شوراي حکام آژانس با كمك رسانه ها و بازيگران غير دولتي و صلح طلب در جهان و همچنين ياري كشورهاي غيرمتعهد عملا توجه بيشتر آژانس بين المللي هسته اي و جامعه جهاني به پرونده هسته اي اسرائيل را موجب گردند.
تهران امروز:كمبود بودجه، خطر نظام سلامت
«كمبود بودجه، خطر نظام سلامت»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم حسن تاميني ليچاني است كه در آن ميخوانيد؛داستان عدم پرداخت بودجه مصوب مجلس از سوي دولت به وزارت بهداشت، به يك داستان تكراري مبدل شده است. دولت 6 هزار ميليارد تومان به وزارت بهداشت بدهكار است و انتظار مي رود فوري و بدون فوت وقت اين مبلغ به وزارت بهداشت پرداخت شود. اين بودجه پس از بررسي مصوب شده و كميسيون تلفيق ساعت ها براي آن وقت گذاشته است. مطابق قانون، دولت موظف به پرداخت آن به وزارت بهداشت است و در صورت عدم پرداخت وزارت بهداشت نمي تواند به سوي عملي شدن نظام ارجاع و پزشك خانواده گام بردارد اين در حالي است كه آنها در مجلس متعهد شدهاند كه امسال اين طرح را اجرايي كنند.
اگرچه قانونگريزي دولت در پرداخت بودجه هاي مصوب پيش از اين نيز سابقه داشته است اما شايعاتي به گوش ميرسد مبني بر عدم هماهنگي ميان بدنه اصلي دولت و وزارت بهداشت و تنها كساني كه از اين عدم هماهنگي و اختلاف نظرها آسيب ديده و دود اختلافها هر روز بيشتر از ديروز به چشمشان مي رود، مردم هستند. سهم مردم در پرداخت هزینههای بهداشتی و درمانی روز به روز افزایش پیدا کرده و گردش مالی بیمارستانها به درآمد حاصل از جیب مردم وابستهتر شده و زمینه ماندگاری پزشکان متخصص در بیمارستانهای دولتی را با مشکل جدی مواجه کرده است و بیم آن می رود اداره این بیمارستانها با مشكلات بيشتري مواجه شود.
سال گذشته نيز دولت حاضر به پرداخت 3 هزار ميليارد تومان مصوب شده براي حوزه سلامت به وزارت بهداشت نشده بود. پس از آنكه كميسيون بهداشت گزارشي در اين باره تهيه كرد و اين موضوع را دوبار به صحن علني مجلس كشاند، سرانجام دولت 2 هزار ميليارد تومان به وزارت بهداشت پرداخت كرد.
البته اين موضوع نيز پس از آن صورت گرفت كه اعضاي كميسيون بهداشت، هيات دولت را به شكايت و پيگيري از طريق قوه قضائيه تهديد كرد. در سال گذشته نيز افزایش قیمت تجهیزات و تعرفههای غیر واقعی ميلياردها تومان کسری بیمارستانی به بار آورده بود. دانشگاههايي كه خود با مشكلات مالي دست و پنجه نرم مي كردند، بااين اقدام دولت در حال ورشكستگي بودند.
مع الوصف امسال نيز كميسيون بهداشت مجلس در اين باره كوتاه نمي آيد. در حال حاضر همه طرح هاي وزارت بهداشت معطل مانده است. پس از طي فراز و نشيب هاي فراوان طرح پزشك خانواده قرار است امسال به ثمر بنشيند. در حال حاضر بسياري از پزشكان را متعهد كرده اند كه در اين طرح همكاري كنند. اگر اين بودجه پرداخت نشود در پرداخت حقوق پزشكان خلل ايجاد مي شود. مجلس از كنار اين تخلف، بي تفاوت نمي گذرد. چرا كه با اين اقدام حوزه سلامت چنان آسيبي مي بيند كه به آساني قابل ترميم نيست.
ملت ما:اهداف توهينكنندگان به اسلام
«اهداف توهينكنندگان به اسلام»عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم فواد ايزدي است كه در آن ميخوانيد؛چندي است كه بيش از پيش شاهد افزايش توهين به اسلام و مسلمانان هستيم و در پي اين امر موج عظيم ضد امريكايي در دنيا به راه افتاده است. اين اقدامات چند دليل عمده دارد، يكي از اين دلايل بحث بيداري اسلامي است. ما در يكي دو سال گذشته با بحث بيداري اسلامي روبهرو بوديم و ارتقاي جايگاه مردم مسلمان در اين كشورها از نتايج اين بيداري بوده است.
برخلاف گذشته كه يك ديكتاتور مانند مبارك و بن علي در راس همه امور بود- به دليل بيداري اسلامي - اكنون حرف مردم بهاي بيشتري پيدا كرده است. در عين حال ساليان سال است كه افرادي در گوشه و كنار جهان عقايد اسلامستيزانه دارند و به هر دليلي از مسلمانان متنفرند. افزايش جايگاه مسلمانان خشم اين افراد را برانگيخته است و به همين دليل به فحاشي و اهانت روي آوردهاند. اما دليل مهمتر، گسترش اسلام در خود امريكا است.
حتي يكي از دستاندركاران فيلم توهين به پيامبر(ص) در مصاحبهاي اعلام كرد كه اقداماتشان در راستاي مقابله با گسترش اسلام در امريكا است. وي افزود نميخواهيم شاهد روزي باشيم كه جمعيت مسلمانان در امريكا دوبرابر شود و مسلمانان چيزي حدود 10 درصد جامعه امريكا را تشكيل دهند.
بنابراين آنها با توهين به اسلام دو هدف را دنبال ميكنند، اول اينكه ممكن است مسلمانان امريكا كشور را ترك كنند و مسلمانان كمتري به امريكا مهاجرت كنند يا اينكه از گسترش اسلام در ميان بوميان امريكايي ممانعت به عمل آورند، چرا كه در حال حاضر حدود نيمي از مسلمانان امريكا بومي هستند و از اديان ديگر به اسلام گرويدهاند. بنابراين گسترش اسلام در امريكا و ارتقاي جايگاه مسلمانان موجب شده تا اقدامات اينگونه را شاهد باشيم.
در عين حال تاكنون امريكا هيچ اقدامي مبني بر مجازات افراد خاطي صورت نداده است، چراكه اين اقدام مختص يك فرد، مجموعه يا يك گروه كوچك نميشود. سياست خارجي امريكا در خاورميانه و شمال آفريقا چه در دوره اوباما، چه در دوره بوش و چه پيش از آن مبارزه با اسلام بوده است. سي و چند سال است كه امريكا با جمهوري اسلامي ايران در حال جنگ است و روزي نيست كه گوشهاي از جهان اسلام توسط امريكا بمباران نشود.
امريكا ميخواهد نگاه مردم خود را نسبت به مسلمانان به طريقي تنظيم كند كه ديگر آنها به مسلمانان به ديد انسان نگاه نكنند و احساس نكنند كه هر روزه انسانهاي بيشماري توسط بمباران امريكايي كشته ميشوند. بنا براين حتي در ظاهر هم نميتوانند بانيان توهين به اسلام را حتي چند روز بازداشت كنند، چرا كه خلاف سياست آنها در چندين دهه گذشته است.
شايد بتوان گفت كه انتخابات امريكا نيز بر اقدام امريكا عليه افراد خاطي تاثيرگذار بوده است، چرا كه حتي اگر اوباما بخواهد دستاندركاران فيلم موهن به ساحت پيامبر(ص) را مجازات كند از سوي رامني مورد نكوهش قرار ميگيرد، در حال حاضر نيز رامني، اوباما را به نرمش در مقابل جهان اسلام متهم كرده است. با اين تفاسير امكان برخورد منطقي در اين خصوص براي امريكاييها وجود ندارد.
آرمان:وعدههای اقتصادی دولت
«وعدههای اقتصادی دولت»عنوان يادداشت روز روزنامه آرمان به قلم دکتر حسین راغفر است كه در آن ميخوانيد؛کارنامه دولت محمود احمدینژاد در 7سال گذشته دارای وعدههای اقتصادی است. وعدههایی که عدم تحقق برخی از آنها انتقاد را در میان اصولگرایان برانگیخت. آن هم در زمانی که دولت و مجلس از یک خاستگاه مشترک اصولگرایی برخاسته و به لحاظ سیاسی در یک جناح تعریف میشوند. با این حال به نظر نمیرسد دولت تغییر رویکرد جدی در سیاستهای اقتصادی خود داده باشد. انتشار اخباری مبنی بر تلاش دولت برای افزایش 3برابری یارانههای نقدی از محل افزایش قیمت ارز، حکایت از آن دارد که نباید حتی در همین یک سال باقی مانده از عمر دولت نقطه پایانی برای این دست وعدههای دولت قایل بود.
نتایج به دست آمده از سیاستهای پیشین اقتصادی دولت و همچنین وضعیت کنونی نشان از آن دارد که باید برنامههای دولت را بیشتر در راستای تلاشی هم در جهت کمک به مردم و هم کسب محبوبیت و مقبولیت بیشتر میان طیفهای جامعه ارزیابی کرد. این موضوع با توجه به اینکه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم کمتر از یک سال دیگر برگزار خواهد شد از اهمیت بسزایی برخوردار است.
اگر دولتی پولی در اختیار داشته باشد، اصولا باید آن را در جهت تسویه نمودن بدهی و معوقات خود به کار گیرد بدین ترتیب چه دولت این میزان پول را در اختیار داشته باشد و چه نداشته باشد، حرکتش برای 3برابر کردن یارانههای نقدی حرکتی مسکنوار است. توجه به طیفهای حامی دولت در جامعه و همچنین نوع وزنکشیهای دولت در دو انتخابات گذشته نشان داده که همواره شعارهای اقتصادی برای جذب رای مردم پراهمیتتر بوده است. این بار نیز وعده احمدینژاد برای افزایش 3برابری یارانههای نقدی میتواند در چارچوب ایدههای پیشین ارزیابی شود.
قطعا مقامات دولتی با بحث افزایش یارانههای نقدی درصدد این هستند که به مردم کمک کنند اما به اعتقاد بسیاری از کارشناسان و اقتصاددانان اجرایی کردن این طرح کمی سخت است لذا دولت از یک سو میکوشد تا این مساله را اجرایی کند و در قبال آن مجلس را نیز درگیر طرح افزایش یارانه نقدی نماید؛ و از سوی دیگر اگر طرح اجرایی شد که دولت کار خود را به سرانجام رسانده ولی اگر مجلس با بررسی این طرح آن را تایید نکرد آنگاه توپ در زمین مجلس باشد.
ابتكار: تاريخ دفاع 8 ساله مردم ايران را تحريف نکنيد!
«تاريخ دفاع 8 ساله مردم ايران را تحريف نکنيد!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم فضل الله ياري است كه در آن ميخوانيد؛روزي که همسايه متجاوز، به مردم تازه از بند ديکتاتوري رسته ايران، حمله کرد کودکي بودم 9-8 ساله که روياي توپ ودوچرخه و مداد رنگي در سرم بود و جهان را از دريچه تلويزيون ميديدم و با شاديهاي «حنا دختري در مزرعه»،«بل و سباستين» و «خانواده دکتر ارنست» ميخنديدم و در اندوهشان ميگريستم و روزي که جنگ تمام شد جواني بودم که پشت لبش سبز شده و روياي نقاش شدن و شاعري و نويسندگي دست از سرش برنمي داشت.
از اين سر جنگ کودکي واردشدم و از آن سرش جواني بيرون آمدم.در طي اين هشت سال هم سر کلاس صداي توپ و تانک ميشنيدم و هم بوي شهادت را روي نيمکتهاي خالي همکلاسيهاي جبهه رفته، حس ميکردم و هم به مراکز اعزام سر ميزدم و با حسرت بازنده اي، باز ميگشتم.
اين حکايت 8 سالي است که در ذهن 9تا 17 سالگي من نقش بسته است. امّا آنچه بيرون از اين موقعيت رخ داد، هشت سالي بود که پير و جوان و مرد و زن طعم تلخ و شيرين يک”دفاع مقدس” را ميچشيدند. مرداني با نهايت ايثار و با دستهايي خالي در برابر ماشين جنگي دشمن ايستاده بودند که جهاني را پشت سر خود داشت. زناني هر روزه پسران و همسران و برادران خود را با آب و قرآن بدرقه ميکردند و چندي بعد بر نعش خونين شان نوحه ميخواندند. براي کودکاني که تازه زبان باز کرده بودند و”بابا” را تمرين ميکردند،يک قاب عکس روي تاقچه را نشان ميدادند و....
هنوز از پس سالهاي بسيار مرداني در کنج خانهها
وآسايشگاهها زخم هايشان را ميشمارند و به دشواري کندن کوه،نفسهايي پر از
گاز خردل توليدشده در کارخانههاي شيميايي اروپا بيرون ميدهند.زناني چشم
به در دوخته اند و هنوز حسرت يک تشييع جنازه را در چشم و قلب خود زنده نگه
داشته اند.
***
آن روزها همه اين حماسه ها، دردها و زخمها براي همه
مردم ايران بود.شاديها و خندههاي فتح خرمشهر، مهران وفاو، بين همه مردم
تقسيم ميشد.همه ملت سهمي مساوي از دلتنگيها و گريههاي مادران، همسران و
کودکان داغديده داشتند.
در آن سالها جنگ و پيامدهاي زشت و زيباي آن، موضوعي ملي و فراجناحي بود. امّا چندي است که اتفاقات عجيبي اين هشت سال مهم از تاريخ معاصر ايران را تهديد ميکند. با پايان جنگ و شدت گرفتن اختلافات سياسي گروههاي داخلي و ايجاد صف بنديهاي جديد و تشکيل جناحهاي سياسي مختلف،برخي از اين گروها نگاهي ديگر به اين مقوله انداخته اند.همان که شايد بتوان عنوان «چشم طمع» را بر آن نهاد.
برخي سعي در مصادره اين سرمايه بزرگ ملي کرده اند. خود را منتسب به جنگ و جبهه کرده و رقيب را درپشت خاکريزهاي دشمن تعريف ميکنند.همه تلاشهاي خود را در جهت احياي ارزشهاي جهاد و شهادت ميدانند و رقيب را در اردوگاه حمله کنندگان به کشور و قاتلان فرزندان ايران، ارزيابي ميکنند و در اين راستا هيچ ترسي از تحريف تاريخ نيز به دل راه نميدهند و چندان نگراني از بابت قضاوت آيندگان نيز ندارند.
برخي ديگر نيز در چند سال اخير چنان تبليغاتي به راه اندا خته اند که گويي ذره اي انگيزه دفاع از خاک و وطن در نزد رزمندگان و جانبازان و شهيدان يافت نميشد، چرا که رقيب سياسي دم از«ايران» و«ايراني بودن» ميزند. اينان ميگويند «در وصيت نامه هيچ شهيدي نيامده که براي دفاع از ايران به جنگ رفته و جنگيده است». اين افراد البته فراموش نکرده اند- اما خود را به غفلت زده اند - که يکي از محورهاي مهم تبليغاتي صدام حسين براي توجيه حمله به ايران «مجوس بودن» و« ايراني بودن» مردم مسلماني بود که به فارسي زبان سخن ميگفتند و با همين بهانه از کمکهاي سخاوتمندانه اعراب منطقه نيز بهره مند ميشد.
به نظر ميرسد در سخن گفتن با اين افراد و گروهها دو نکته قابل ذکر است:
1-
تحريف تاريخي که هنوز مردم ايران و جهان از آن فاصله نگرفته اند و بسياري
از نقش آفرينان اصلي آن در قيد حيات هستند، چيزي جز خنده و تمسخر عايد آنان
نميکند و عاقبتي جز بدنامي و رسوايي نصيبشان نميکند.
2- پاک کردن بخشي از تاريخ يک سرزمين و ناديده گرفتن بخشي از انگيزههاي مردان و زنان آن در دفاع مقابل متجاوزين، خيانتي آشکار به ميهن است. چرا که همين تاريخ، روزي فارغ از جناح بنديهاي سياسي و ملاحظات حزبي، اسناد و مدارک خود را در دفاعيه اي به جهانيان ارائه ميکند و تحريف کنندگانش را پاي ميز محاکمه اي ميکشاند که هيات منصفه اي به وسعت «افکار عمومي» حکمش را صادر خواهد کرد.
هيچ ترديدي وجود ندارد که دفاع مقدس و دشوار مردم ايران در برابر متجاوزان اگر چه تحت تاثير حوادث بزرگي مانند واقعه عاشوراي سال 63 هجري و فرهنگ خونبار شيعي بوده است، اما به موازات آن انگيزه اي به نام «ايران» نيز جانفشانيها و ايثارگريها را آسان کرده است.
از آن سو نيز تلاشها ي برخي براي «ايراني – عربي » جلوه دادن اين اتفاق بزرگ همنوايي با ادعاهاي پوچ ديکتاتور ديوانه عراق است که خود را «سردار قادسيه» ميخواند تا به تجاوز خود رنگي مذهبي بدهد.
دنياي اقتصاد:قیمت ارز؛ قصه از كجا شروع شد؟
«قیمت ارز؛ قصه از كجا شروع شد؟»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دکتر حجت قندی است كه در آن ميخوانيد؛این روزها خبرهای متعددی میشود مشاهده کرد با این مضمون که در پی افزایش قیمت ارز مثلا فلان کالا گران شده یا فلان اقدام انجام گرفته است.
چرا اخبار عمدتا به این شکل نقل میشود؟ به این دلیل که شروع کردن یک داستان اقتصادی با اشاره به موضوع تغییر قیمت ارز، بسیار آسانتر است از داستانی که به ریشهها میپردازد. ولی واقعیت آن است که داستان ارز و به تبع آن آشفتگی در بازارها از افزایش قیمت ارز شروع نمیشود. قیمت ارز تنها سیگنالی میدهد از آنچه در جایی دیگر اتفاق افتاده است.
اما چرا بد است که داستانهای اقتصادی را از قیمت
ارز شروع کنیم؟ به این دلیل که بلافاصله بعد از آن مثلا به این نتیجه می
رسیم که با افزایش قیمت ارز تورم در ایران افزایش یافته یا قدرت خرید مردم
کم شده است و قس علی هذا. در نتیجه تمام همت دولت یا بانک مرکزی این میشود
که قیمت ارز را کم کند که نتیجه هم چیزی جز شکست و اتخاذ سیاستهای نادرست
نمیشود. اجازه بدهید من باب مثال همین رابطه ارز و تورم را کمی باز کنم.
باز کردن کامل رابطه این دو البته مثنوی هفتاد من است که از حوصله خواننده
خارج است:
اول: یک نکته حاشیهای ذکر میکنم. در علم آمار به دانشجویان
اخطار داده میشود که همیشه مواظب تفاوت بین «علیت» و «همزمانی» باشند. به
بیان دقیقتر، وقتی دو اتفاق با هم میافتند، ممکن است که یکی علت دیگری
باشد، یا ممکن است که این دو اتفاق صرفا و گاه همیشه فقط همزمان رخ
میدهند. مثلا علت اینکه لامپ اتاق شما در شب روشن میشود این است که شما
کلید برق را میزنید. علتهای دیگر هم در طول و عرض این علت هست.
اما زدن کلید برق هم یکی از این علتها است. بنابراین در اینجا رابطه علی و معلولی برقرار است. مثال خوب همزمانی این است که بچهها در پايیز به مدرسه میروند و برگ درختان هم در پايیز میریزد. هر سال هم این داستان تکرار میشود. نه ریختن برگ علت رفتن بچهها به مدرسه است نه برعکس؛ این دو رخداد فقط همزمان اتفاق میافتند.
داستان رابطه تورم و نرخ ارز هم از این جنس همزمانی است. اتفاقاتی افتاده است و تعادل در بازار ارز، عمدتا به دلیل کمبود عرضه (به هر علت) به هم خورده و بازار ارز به دنبال تعادل جدید میگردد. نتیجه این میشود که قیمت ارز افزایش پیدا می کند.
همزمان، همان چیزی که باعث این افزایش قیمت شده، یعنی کم شدن مواهب سرازیر شده به اقتصاد که عمدتا از نفت میآمده، به همراه دیگر عواملی مانند قیمتگذاری و دخالت دولت در بازارها و تصمیمهای به شدت فوریتی باعث شوک منفی به طرف عرضه کل، و مجموع سیاستهای انبساطی پولی و مالی دولت باعث شوک مثبت به طرف تقاضای کل شده است و این باعث چیزی نمیشود جز افزایش تورم.
آنچه میخواهم بگویم این است که تغییر قیمت ارز
باعث تورم نمیشود بلکه متاسفانه به دلیل سیاستهای غلط اقتصادی، این دو
تقریبا همیشه در ایران همزمان اتفاق میافتادهاند و آن هم به صورت شوک
اقتصادی.
مثال دیگر در عرصه بینالمللی، رابطه دلار و یورو است. از سال
2008 تاکنون، ارزش یورو به صورت مداوم بین 1/6 و 1/2 دلار نوسان داشته است
که این نوسانی حدود 30 درصدی است. همزمان نرخ تورم در اروپا و آمریکا بسیار
پايین و در حدود یک تا دو درصد بوده است.
سوال این است که چرا هیچ اقتصاددان جدی در اروپا یا آمریکا نمیتوان یافت که کوشش کرده باشد تا تحلیلی علمی در رابطه با همین تورم کم و آن نوسانات ارزی ارائه دهد؟ جواب ساده این سوال هم این است که داستانهای اقتصادی از قیمت ارز شروع نمیشوند. قیمت ارز فقط یک سیگنال است، سیگنال را کور نکنیم و متوجه چیزهایی باشیم که این سیگنال نماینده آنها است.
گسترش صنعت:تولید چشم به راه نقدینگیهای سرگردان
«تولید چشم به راه نقدینگیهای سرگردان»عنوان سرمقاله روزنامه گسترش به قلم علیرضا اکبری است كه در آن ميخوانيد؛رشد نقدینگی طی سالهای اخیر به یکی از دغدغههای اصلی متولیان اقتصاد کشور تبدیل شده است.
در یک تعریف ساده، مجموع اسکناس، مسکوکات، منابع و اعتبارات بانکی، مهمترین اجزای تشکیلدهنده نقدینگی هستند. به این ترتیب هر چه نقدینگی سرگردان در دستان مردم بیشتر باشد، تمایل و تقاضای مردم به خرید کالای مصرفی افزایش مییابد و بر اساس سادهترین معادله علم اقتصاد، در صورتی که افزایش تقاضا با رشد عرضه همراه نشود، قیمتها افزایش خواهد یافت. با این اوصاف خطر افزایش نقدینگی باعث رشد سریع تقاضا برای کالاها و خدمات شده و چون در کوتاهمدت عرضه کالا و خدمات محدود است این امر منجر به ایجاد تورم در اقتصاد میشود.
بنابراین باید راهکارهایی اندیشیده شود تا مردم نقدینگی خود را سرمایهگذاری کرده و از مزایای آن سود ببرند. در سوی دیگر هم نهفقط خطر رشد تورم کاهش مییابد بلکه صنعت و تولید این امکان را مییابند که به منابع جدید برای رشد و توسعه دست پیدا کنند. چرا که وقتی نقدینگی در جامعه افزایش مییابد این امر نشانه آن است که سرمایهها به جای اینکه وارد بخشهای مولد شوند در بازارهای کاذب و غیرمولد در جریان هستند که این تبعات بسیار نامطلوبی را برای اقتصاد کشور به همراه خواهد داشت.
در این راستا با توجه به حجم زیادی از نقدینگی سرگردان در کشور لازم است ضمن ایجاد جذابیت در بخشهای تولیدی، از ابزارهایی همچون انتشار اوراق مشارکت و افزایش نرخ سود سپردهها استفاده شود. اوراق مشارکت روش مستقیم وامگیری از مردم است که توسط دولت صورت میگیرد و نقش بسیار مهمی در جذب منابع سرگردان در جامعه دارد و میتواند راه تامین مالی پروژهها و طرحهای اقتصادی باشد. به این ترتیب دولت میتواند از طریق انتشار اوراق مشارکت و با جمعآوری نقدینگیها از سطح جامعه، منابع لازم طرحها و پروژههای اقتصادی همچون سدسازی، نیروگاهها، پالایشگاهها و... که نیازمند نقدینگی هستند را تامین کند. در کنار انتشار اوراق مشارکت، بالا بردن نرخ سود سپردهها نیز یکی دیگر از راههای جذب منابع است که از این طریق میتوان باعث تقویت بانکها شد و از سوی دیگر قدرت تسهیلاتدهیشان را افزایش داد.
افزایش نرخ سود سپردههای بانکی ابزاری برای جذب نقدینگیهای خرد جامعه محسوب میشود که از این راه میتوان بسیاری از سرمایههای خرد افراد را جمعآوری و وارد بخشهای مولد کشور کرد.
از سوی دیگر برای جمعآوری نقدینگیهای سرگردان از جامعه نیز جذابیتهای سرمایهگذاری در بخشهای تولیدی را نیز باید تقویت کرد. در حال حاضر بهدلیل وجود بازارهای جذاب برای سرمایهگذاری، افراد ترجیح میدهند که منابعشان را به سمت این بازارها سوق دهند که اگر در بخش تولید و صنعت هم جذابیتهایی ایجاد شود این امر میتواند به حرکت سرمایهها به این بخش کمک کند.
به این ترتیب اگر این جذابیتها فراهم شود و مشکلات بخشهای تولید و صنعت هم تا حدودی مرتفع شود، بانکها نیز ترغیب به سرمایهگذاری در این بخشها میشوند و ضمن این که مشکل نقدینگی این بخشها رفع میشود، سرمایهها هم در بخشهای مولد به کار میآیند.
به نظر میرسد که بسیاری از بخشهای اقتصادی جذابیت و توجیه مناسب برای سرمایهگذاری ندارند و همین امر سبب شده که نقدینگیها به سمت بازارهای کاذب حرکت کند که نتیجه آن حجم زیادی از نقدینگیهای سرگردان در جامعه است. در این شرایط لازم است دولت و بانک مرکزی با بهکارگیری ابزارهای مناسب در صدد سوق دادن منابع به سمت بخشهای مولد باشند، به این صورت که با توجه به شرایط اقتصادی و براساس تحلیلهای بازار، مجموعهای از ابزارها تهیه شود تا در زمان خاص و کششی که در بازار ایجاد میکند بهکار گرفته شود تا دیگر دچار افزایش نقدینگی در کشور نباشیم.