۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۵:۳۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۲۴۰۱۴
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۶ - ۳۱-۰۵-۱۳۸۶
کد ۲۴۰۱۴
انتشار: ۱۰:۱۶ - ۳۱-۰۵-۱۳۸۶

گزيده سرمقاله‌هاي روزنامه‌هاي صبح امروز ايران

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسايل روز كشور جهان پرداخته‌اند كه گزيده برخي از آنها در زير مي‌آيد.

آفرینش
  
روزنامه آفرینش در سرمقاله امروز خود با عنوان "اعتدال گرايي: برگ برنده" به قلم دکترمحمدمهدي مظاهري آورده است: با نزديک شدن به برگزاري انتخاب مجلس هشتم، جريانات مختلف سياسي با رايزني و تشکيل ائتلاف ها، تلاش مضاعفي را براي پيروزي در مهمترين آوردگاه سياسي کشور آغاز نمودند. شايد پيش بيني برنده يا بازنده فعلا امر غيرواقعي باشد، چرا که تحولات سياسي در دو حوزه داخلي - خارجي سريع وآني بوده، علاوه بر اين، مولفه هاي زيادي درآن تاثير گذار است. با اين وجود، براساس گمانه زني هاي فعلي و نتايج انتخابات گذشته مي توان، با ارائه تحليل از ابهامات موجود تا حدودي کاست.

1 - نهمين دوره انتخابات رياست جمهوري نشان داد که به رغم تخريب چهره هاي دلسوز و انقلابي از سوي جناح افراطي، هنوز اعتداليون و شخصيت هاي کاريزماي انقلابي از وزنه بالاي سياسي برخوردارند، نمود عيني اين امر را مي توان در آراي بالاي آيت اله هاشمي رفسنجاني در نهمين دوره انتخابات رياست جمهوري (به رغم تخريب ها وسياه نمايي گروه هاي افراطي) مشاهده نمود. در وضعيت فعلي نيز اقبال عمومي به رغم شعارهاي پوپوليستي و رويکرد هاي امنيت محور بسوي اعتدال وميانه روي است.

2 -تشکيل طيف هاي مستقل با رويکرد ميانه در درون دوجناح حاکم (اصلاح طلب اصولگرا) تحت عنوان اصولگرايان مستقل، واصلاح طالبان اصولگرا ازيک سو وعدم انسجام لازم بين تشکل هاي هم سنگ  ازديگر سو، نشان مي دهد که فضاي داخلي کشور از دو قطبي بودن خارج شده است، بطوري که گرايش هاي ميانه با تحکيم مواضع واعلان شفاف اصول ومواضع خويش، درصدد تاثيرگذاري برتحولات داخلي وبدست گيري سکان قدرت در حکومت آينده هستند.

3-سردرگمي طيف افراطي دوم خرداد بعداز شکست در انتخابات مجلس هفتم و انتخابات رياست جمهوري باعث گرديده است که شاهد دگريسي عميق در مورد چگونگي اتخاذ تصميم ها و رويکردهاي سياسي آنان باشيم، بطوري که جرياني که قبلا در دوره رياست جمهوري خاتمي شعار «عبوراز خاتمي» سر مي داد و مداوم وي را به محافظه کاري وعدم پايبندي به اصول و مرامنامه اصلاح طلبان متهم مي ساخت، پس از واگذاري صحنه به رقيب، با تجديد نظر در مواضع قبلي خود تنها گزينه ممکن براي بقا و پيروزي را تمسک به وحدت و ائتلاف بزرگان اصلاح طلب به محوريت هاشمي - خاتمي - کروبي مي بيند.

4 -شايد شخصيت هاي کاريزماي همانند هاشمي يا خاتمي از توانمندي بالاي براي رهبري جبهه اعتدال برخوردار باشند با اين وجود، عدم رغبت اين دونفر براي ورود به بازي قدرت مي تواند اسامي ديگري چون کروبي حتي حسن روحاني را براي رهبري اين طيف مطرح سازد. با اين وجود، نبايد از اقدامات جناحي افراطي در قالب توهين وتخريب شخصيت هاي ميانه رو غافل ماند، به نظر مي رسد برغم تاکيدات وتوصيه هاي بزرگان دوجناح برعدم تخريب وحفظ حرمت و شخصيت افراد فارغ از هرگونه وابستگي سياسي با نزديک شدن به انتخابات مجلس شاهد افزايش اقدامات تخريبي گروه هاي افراطي باشيم. حاکميت چنين فضاي مسمومي در کشور مي تواند براي امنيت نظام جمهوري اسلامي  خطرآفرين باشد. لذا براي هرگونه تندروي وتخريب، سران خيرخواه  هردو جناح بايد منويات رهبر فرزانه را مدنظر قرار دهند.

5- مصاحبه ها ونشست هاي سران هردوجناح از تمايل آنان براي رسيدن به توافق کلي براي ارائه فهرست مشترک وکاستن از تشتت آرا» خبر مي دهد، ايجاد وحدت عملي حول برنامه کاري و اجرايي مشخص، ضرورتي است که از سوي بزرگان هردو جناح پيگيري مي شود. دراين ميان، اصولگرايان بعداز انتخابات اين دوره شوراها با علاقه مندي زياد درحال رايزني و مذاکره براي نيل به توافق برسر ائتلاف نهايي هستند.

6 - بعد از انتخابات مجلس هفتم و انتخابات شوراها اصلاح طلبان به دونهاد سياسي واجتماعي (احزاب ونخبگان جامعه) توجه بيشتري نشان مي دهند  و سعي دارند خطاها واشتباهاتي که قبلا مرتکب شده بودند را با نقد وبررسي رفع نمايند.

7 -گرچه نتايج انتخابات دوره هاي گذشته نشان مي دهد که آراي مردم برعکس تحليل ها وپيش بيني هاي کارشناسان مسائل سياسي، هميشه غافلگير کننده بوده واست. .ولي پرهيز از هرگونه سهم خواهي سياسي و دوري ازهرگونه  افراط وتفريط در شعارهاي انتخاباتي مي تواند براي گروه هاي سياسي بسيار تعيين کننده باشد. با اين وجود بايد منتظر ماند وديد در مدت باقي مانده، به انتخابات هشتم، چه تغيير و تحولي درعرصه داخلي - خارجي اتفاق خواهد افتاد و بالاخره دود سفيد معروف از دودکش کدام گروه سياسي (اصلاح طلب يا اصولگرا) بيرون خواهد آمد.

 
كيهان

روزنامه كيهان در سرمقاله امروز خود با عنوان باشيطان پالوده نخوريد به قلم حسين شريعتمداري آورده است:روزنامه اعتماد ملي طي يادداشتي از رد صلاحيت كساني كه به نظام جمهوري اسلامي ايران اعتقادي ندارند انتقاد كرده و اين رويه قانوني در جمهوري اسلامي ايران را با اقدام رژيم شاه كه به افراد بي اعتقاد به رژيم شاهنشاهي اجازه ورود به مجلس نمي داد، يكسان دانسته است!

نويسنده اين يادداشت مي نويسد؛ «رد صلاحيت به دليل عدم اعتقاد به هر نظامي از چند جهت قابل نقد و نقض است. يك جهت ابتدايي آن، مخالفت با سنت و خواست خداوندي است. خداوندي كه بندگان خود را حيات و روزي مي دهد، برخي از اين بندگان نه تنها او را قبول ندارند بلكه عليه او هم تبليغ مي كنند، اما خداوند براساس اراده و خواست خود اين افراد و حتي شيطان را هم مهلت داده است كه برنامه هاي خود را اجرا كنند»!

روي سخن با نويسنده يادداشت روزنامه اعتماد ملي نيست، چرا كه از ايشان و همفكران وي با توجه به سوابقي كه دارند جز اين انتظار نمي رود اما بايد از جناب آقاي كروبي دبيركل حزب اعتماد ملي كه لباس شريف روحانيت بر تن و داعيه پيروي از خط امام بر لب دارد و از روحانيون خوش سابقه و انقلابي است پرسيد آيا حضرتعالي بر اين باوريد كه چون خداوند تبارك و تعالي به شيطان مهلت داده است تا -به قول روزنامه شما- برنامه هاي خود را اجرا كند، ما هم وظيفه داريم در اداره امور جمهوري اسلامي ايران و سياستگذاري ها و برنامه ريزي هاي آن با شيطان مشورت كنيم؟! و آيا معتقديد كه چون خداي سبحان به دشمنان خود نظير مشركان و كافران روزي مي دهد، مردم ايران هم بايد آنها را در مسئوليت هاي كليدي نظير رياست جمهوري و مجلس شوراي اسلامي به كار گيرند و اگر صلاحيت مشركان و كافران را براي ورود به مجلس و ساير مسئوليت هاي نظام رد كنند، كاري شبيه رژيم شاهنشاهي انجام داده و با سنت الهي مخالفت ورزيده اند؟!

جناب آقاي كروبي! اگر حضرتعالي چنين اعتقادي نداريد- كه به يقين نداريد- چرا اجازه مي دهيد در حزب و روزنامه تحت مسئوليت شما اين افكار فاسد و عقايد شرم آور تبليغ و ترويج شود؟! و اگر خداي نخواسته، جنابعالي نيز چنين اعتقادي داريد كه... مي دانيم نداريد.

در يادداشت روزنامه اعتماد ملي با استناد به اين كه خدا به دشمنان خود و شيطان هم روزي و مهلت داده است تا كار خود را انجام بدهند، آمده است دشمنان جمهوري اسلامي ايران هم بايد حق ورود به مجلس شوراي اسلامي را داشته و شوراي نگهبان نبايد صلاحيت آنها را رد كند! و به خاطر رد صلاحيت اينگونه افراد به جمهوري اسلامي ايران اعتراض شده و نوشته است؛

«كاري را كه خداوند عليه چنين بندگاني- شيطان و دشمنان خدا- روا نداشته است، ديگران از موضع خدايي به چه حقي عليه مردم روا مي دارند»!
در اين باره، خطاب به آقاي كروبي بايد گفت؛ برادر عزيز و روحاني بزرگوار، از حضرتعالي بعيد است كه از ابتدايي ترين آموزه هاي اسلامي كه با مباني عقلي و منطقي نيز همخواني كامل دارد، بي خبر باشيد چرا كه حضرتعالي هم اهل دين و ديانت هستيد و هم از عقل و منطق برخورداريد بنابراين اگرچه سخن پيرامون اين نكته بديهي، مصداق «توضيح واضحات» است ولي ظاهراً چاره اي جز آن نيست... از اين روي، توضيح زير گفتني است؛

حضرتعالي بهتر مي دانيد كه صفت «رحمانيت» خدا، عام است و همه مردم بلكه همه موجودات عالم- بدون استثناء- مشمول رحمت خدا و برخوردار از نعمت هاي الهي هستند- تفاوت دو صفت رحمان و رحيم- اما، سؤال اين است كه آيا خداوند تبارك و تعالي به مقابله با ظالمان و ستمگران و حمايت از محرومان و دردمندان توصيه نفرموده است؟ و خروش عليه آنان را با عنوان «جهاد في سبيل الله» مورد تقدير و تشويق قرار نداده است؟!...

جناب آقاي كروبي، ترديدي نيست كه حضرتعالي اين آموزه هاي بديهي، قطعي و عقلي و منطقي را انكار نمي فرمائيد، بنابراين چرا حزب تحت مسئوليت شما چنين مي كند و در يك قياس مع الفارق، بديهي ترين آموزه هاي اسلامي را ناديده مي گيرد؟!...

مگر نه اين كه در آيات فراواني از كلام خدا- آيات محكمه- دوستي با دشمنان خدا، ظالمان و ستمگران نهي شده و كساني كه دشمنان خدا را به دوستي مي گيرند در شمار «حزب شيطان» تلقي شده اند؟ با توجه به اين توصيه هاي صريح چگونه حزب اعتماد ملي نه فقط نسخه همراهي با دشمنان تابلودار اسلام را مي پيچد، بلكه حضور آنان در مراكز حساس و تصميم ساز جمهوري اسلامي ايران را ضروري دانسته و بر آن تأكيد مي ورزد؟!

اكنون بايد از حزب آقاي كروبي پرسيد، شما كه با استناد به صفت رحمانيت خدا همزيستي و حضور دشمنان خدا را در كانون هاي سياستگذاري نظام اسلامي توصيه مي كنيد از موضع خداگونه با مسائل برخورد مي كنيد يا جمهوري اسلامي ايران كه در پيروي از فرمان خداوند تبارك و تعالي و براي حمايت از محرومان و دردمندان اجازه نمي دهد دشمنان خدا و ستمگران و شيطان صفتان به جايگاه تصميم گيري براي مردم وارد شوند؟!... خودتان قضاوت كنيد...

جناب آقاي كروبي! حضرتعالي مدعي پيروي از خط امام(ره) هستيد، البته، اگرچه هنگامي كه دوستان هم حزب و گروهتان تصور مي كردند دوران خط امام(ره) سپري شده و از سپردن خط امام(ره) به موزه تاريخ سخن مي گفتند، بسياري از مدعيان خط امام(ره)، اين تابلو را پايين كشيدند و پرچم «اصلاحات» را بالا بردند و بعد از شكست سنگين مدعيان اصلاحات، دوباره به تابلوي خط امام(ره) چسبيدند و... ولي - علي رغم تمامي اين فراز و نشيب ها كه به جاي خود بررسي آن براي ارزيابي ميزان صداقت برخي از مدعيان خط امام(ره) ضروري است-، جنابعالي مدعي پيروي از خط امام(ره) هستيد، بنابراين بايد پرسيد نظرتان درباره اين فراز از بيانات آن بزرگوار چيست؟

«در اين فرصت به همه مسئولان كشورمان تذكر مي دهم كه در تقدم ملاك ها، هيچ ارزش و ملاكي مهمتر از تقوا و جهاد در راه خدا نيست و همين تقدم ارزشي و الهي بايد معيار انتخاب و امتياز دادن به افراد و استفاده از امكانات و تصدي مسئوليت ها و اداره كشور و بالاخره جايگزين همه سنت ها و امتيازات غلط مادي و نفساني بشود، چه در زمان جنگ و چه در حالت صلح، چه امروز و چه فردا، كه خدا اين امتياز را به آنان عنايت فرموده است و صرف امتياز لفظي و عرفي كفايت نمي كند، كه بايد هم در متن قوانين و مقررات و هم در متن عمل و عقيده و روش و منش جامعه پياده شود.»

و اين سخن امام راحل(ره) نيز كه؛

«خدا نياورد آن روزي را كه سياست ما و سياست مسئولين كشور ما پشت كردن به دفاع از محرومين و رو آوردن به حمايت از سرمايه دارها گردد و اغنياء و ثروتمندان از اعتبار و عنايت بيشتري برخوردار بشوند. معاذالله كه اين با سيره و روش انبياء و اميرالمؤمنين و ائمه معصومين- عليهم السلام- سازگار نيست، دامن حرمت و پاك روحانيت از آن منزه است، تا ابد هم بايد منزه باشد و اين از افتخارات و بركات كشور و انقلاب و روحانيت ماست كه به حمايت از پابرهنگان برخاسته است و شعار دفاع از حقوق مستضعفان را زنده كرده است.» و دهها نمونه صريح ديگر.

آقايان حتماً به خاطر دارند كه حضرت امام(ره)، حضور اعضاي نهضت آزادي را در مسئوليت هاي نظام به شدت نهي فرموده اند و اين در حالي است كه در يك مقايسه سرانگشتي مي توان نتيجه گرفت برخي از اعضاي نهضت آزادي نسبت به كساني كه حزب اعتماد ملي براي حضور آنها در مسئوليت هاي نظام اصرار مي ورزد، هزاران بار شرف دارند...!، اگرچه نهايتاً هر دو طيف در يك نقطه به هم مي رسند.

نگارنده ترديدي ندارد كه جناب آقاي كروبي از آنچه در ارگان حزب ايشان آمده است نه فقط بي خبر، بلكه بيزارند بنابراين، وجيزه پيش رو سخني دلسوزانه با ايشان و به منظور جلب توجه آقاي كروبي نسبت به برخي از كساني است كه با آن برادر گرامي و روحاني خوش سابقه كمترين همخواني فكري ندارند اما با بهره گيري از اعتماد جناب كروبي در حزب و روزنامه ايشان لانه كرده اند.

آقاي كروبي عزيز! شايد خبر نداريد كه اينگونه اظهارات در حزب و روزنامه تحت مسئوليت شما اتفاقي نيست، بلكه جريان ياد شده مدتهاست در نوشته ها، سخنراني ها، سايت ها و محافل خود اين عقايد فاسد را تبليغ مي كند و صدالبته از آنجا كه خود در ميان مردم جايگاهي ندارند، زير پوشش افراد موجهي نظير حضرتعالي به كار خويش مشغولند!... لطفا از يك بررسي و تحقيق ساده دريغ نفرمائيد.

رسالت

روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود با عنوان مردم را به ميدان بياوريد به قلم محمد مهدى انصارى آورده است:تجربه سالهاى انقلاب نشان داده هرگاه كه مردم به ميدان آمده اند و عرصه دار اصلى كارهاى بزرگ و افتخار آفرين به معنى حقيقى خود مردم بوده اند، نظام اسلامى توانسته از عهده آن كارها به خوبى برآيد و يا از وضعيت بحران و تنگنا، با سربلندى و پيروزى عبور كند.در سالهاى پر تلاطم اول انقلاب، سالهاى دفاع مقدس، دوران سازندگي، انتخابات مختلف و ساير برهه هاى حساس اگر كليت نظام توانسته با توفيقات روز افزون مسير حركت خود را با صلابت و ثبات طى كند ناشى از اين واقعيت بوده كه اولا از قدرت خود در بسيج لايه هاى اجتماعى و توده هاى مردمى بهره گرفته و ثانيا خود مردم نيز با شور و شعور در اين عرصه ها حضور يافته اند.

اكنون در آستانه هفته دولت قرار داريم. دولت نهم نشان داده كه آمادگي، شجاعت و قاطعيت كارهاى بزرگ را دارد اما پيش شرط اصلى و تعيين كننده اين ظرفيت در دولت عبارت از اين است كه دولت بتواند به معنى واقعى كلمه مردم را به ميدان بياورد. تحقق اصل 44 قانون اساسى و خصوصى سازى در كشور و پايه ريزى اقدامات كلان در اقتصاد ملى منوط به اين است كه آحاد جامعه به تناسب توانمندى ها و تخصص‌هاى خود به عرصه فراخوانده شوند. در فرهنگ سازى براى ماليات به عنوان يك كار زيربنايى در برقرارى انضباط مالى و عدالت اجتماعى هم بايد مردم به درستى اقناع شوند. در تجربه سهميه بندى بنزين هم اگر تا حدود زيادى مردم همكارى و همراهى كردند به واسطه اين بود كه در قبال اين تصميم بزرگ هر چند كه دشوارى ها و سختيهاى ملموسى برايشان داشت، توجيه شدند و اكنون با حوصله و صبر موضوع را دنبال مى كنند. باز هم بايد در حين اجراى طرح، با مردم به صراحت سخن گفت و با كارهاى رسانه اى و تبيينى آنها را همراه طرح نگه داشت.

ايجاد تفكر صحيح و عزم راسخ ملى در مردم براى رشد و توسعه فراگير كه خودباورى فردى و اجتماعى را در پى دارد يكى از رويكردهاى بنيادين در تحقق مشاركت همه جانبه مردم است. دولتى و نظامى موفق است كه اين هنر را به معنى حقيقى كلمه داشته باشد كه مردم را نسبت به سياستها، برنامه ها و شعارهاى خود توجيه كند و از قدرت تبيين و اقناع موثرى برخوردار باشد. مشى دولت نهم در توده گرايى و رفتن به ميان مردم را بايد به فال نيك گرفت اما هشدارى كه وجود دارد اين است كه نبايد در اين راه دچار افراط شد و اين رويه حسنه را به «توده گرايى محض» كه مقوله منفى جداگانه اى است مبدل ساخت!

نظام اسلامي، پيش روى خود اهداف سند چشم انداز توسعه كشور در سال 1404 را قرار داده و مى خواهد در مقطع زمانى مشخص به آن برسد. به عبارتى «استراتژى خوب» براى نظام اسلامى در همه ابعاد و زمينه‌ها ترسيم شده، حال بايد اين استراتژى خوب را به نحو خوبى اجرا كرد.

«خوب اجرا كردن استراتژيها» در حقيقت رمز اصلى تحقق چشم اندازها و مطلوب هاست. در اين بين هم كليدى ترين مولفه و حياتى ترين ركن اين است كه مردم به ميدان بيايند. شعار دولت نهم و اصولا تمام دولتهاى ديگر نيز بايد در زبان و عمل همين باشد كه اقشار مختلف اجتماعى با تدبير و دور انديشى به عرصه بيايند و براى افق روشن 1404 تلاش كنند.

حزب‌الله

روزنامه حزب‌الله در سرمقاله امروز خود با عنوان شاگردان ماكياول! آورده است: روز گذشته رهبر معظم انقلاب در ديدار با سفيران جمهوري اسلامي ايران در ديگر كشورها، شاخص سياست خارجي ايران را نفي رابطه سلطه گر و سلطه?پذير و مقابله عاقلانه و هوشمندانه با نظام سلطه جهاني ذكر كردند.همچنين ايشان، تفكيك ناپذير بودن اصول انقلاب اسلامي را از هويت و منافع ملي يادآوري نمودند.اين تأكيد معظم له پاسخ تلويحي به جريان انحرافي است كه مختصات دغدغه ها و اولويت هاي عرصه بين المللي را تنها با معيار «مرز» مي سنجد و جغرافيا در نظر اين عده بر مباني اعتقادي تقدم دارد، لذا در چالش هاي كلان عرصه بين الملل كه خدشه اي بر منافع ملي وارد نمي سازد، ورود ديپلماسي جمهوري اسلامي را به صلاح ندانسته و بلكه مجاز نمي شمرند. به عنوان نمونه در مسئله افغانستان و عراق تنها مداخله ايران را از باب همسايگي و تأثير آن بر معادلات نظام بين الملل مفيد دانسته و فراتر از آن هيچ تعهد و مسئوليتي براي نظام قائل نيستند. كمااينكه در موضوع فلسطين و لبنان به دليل نبود اين فصل مشترك ورود جمهوري اسلامي را به اين چالش ها عبث و بلكه زيان آور مي دانند.اين جريان بيشتر از سوي كساني هدايت مي شود كه با مباني ديني بيگانه هستند و علم سياست را در محضر امثال ماكياول تلمذ نموده كه به دست آوردن حفظ و توسعه قدرت را سرلوحه تصميمات و اقدامات خود قرار مي دهند. شايد شما تعابير عرفي اين تلقي را نيز شنيده باشيد، اينكه چرا دولت دغدغه حمايت از ملت فلسطين را دارد و پرسشهائي از اين دست كه البته از سوي عده اي مطرح مي شود كه در خيل عظيم ملت مومن و انقلابي، شمار اندكي را تشكيل مي دهند.به نظر مي رسد آبشخور اين ديدگاه كه يا از روي جهل و يا از روي تعهد و غرض مطرح مي شود عدم اطلاع و يا اعتقاد به يگانگي منافع ملي و هويت اسلامي است. از مسلمات دين مبين اسلام ضرورت به پا خاستن در حمايت از مظلوم و مبارزه با ستمكار و ظالم است (ان لا يقاروا علي كظه ظالم و لاسغب مظلوم ...) اين اصل ظلم ستيزي در خصوص حكومت اسلامي نيز بايد بيش از پيش نصب العين حاكمان و مسئولان به ويژه مسئولان سياست خارجي باشد. تغيير معادله سلطه گر و سلطه پذير نيز در همين راستا و با همين اعتقاد راسخ امكان پذير خواهد بود. آموزه هاي دين اسلام بر كمك به همنوع ولو غيرمسلمان تأكيد دارد و همياري مسلمان را واجب مي شمارد. مباني انقلاب اسلامي نيز برگرفته از همين اصول است و مروري بر موضع گيري هاي بنيانگذار اين انقلاب گواه جهت گيري فرامرزي در خصوص رد سلطه ظالم و كمك به مظلوم است. و اين همه در يك جمله ديروز رهبر معظم انقلاب خلاصه شده بود: اصول انقلاب اسلامي از هويت و منافع ملي تفكيك ناپذير است.

آفتاب يزد

روزنامه آفتاب يزد در سرمقاله امروز خود با عنوان « نهاد مظلوم!» آورده است: در روزهاي اخير، تلاش آمريكا براي قراردادن نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در ليست سازمان‌هاي تروريستي بار ديگر اهميت اين نهاد قدرتمند و تاثيرگذار را در عرصه هاي داخلي و خارجي ايران به نماي گذارد. اين نهاد بزرگ كه تشكيل آن از دستاوردهاي تاسيس نظام جمهوري اسلامي مي‌باشد در صحنه‌هاي مختلف انقلابف نقش آفريني كرد كه اوج آن در جنگ 8 ساله و ظالمانه‌اي بود كه آمريكا، شوروي و اقمار منطقه‌اي و جهاني آنها، تامين كننده لجستيك حمايت كننده سياسي آن بودند.

سپاه در طول دوره فعاليت - كه اكنون به دهه چهرام خود نزديك مي‌شود- كم كم به نهاد قدرتمندي تبديل شد و در تحولات مختلف، جايگاه خود را به نمايش گذاشت. ابتكارات و خلاقيت غير قابل انكار سپاهيان جوان - كه در گاه قدرت مالي و نظامي جبهه متحد ضد ايراني در جنگ 8 ساله را به زانو در مي‌آورد- باعث شد كه پس از پايان جنگ، به منبعي از تجربيات ارزشمند دفاعي و صنعتي تبديل گردد و لذا، برخي از پروژه‌هاي بزرگ صنعتي نيز توسط اين نهاد عظيم انجام شد.

تلاش براي تحريم سپاه و قراردادن نام آن در ليست گروه‌هاي تروريستي، در واقع بدعت گذاري نويني است كه به موجب آن ف يك نهاد رسمي و شناخته شده - كه نام آن در قانون اساسي يك كشور ذكر شده است - به صورت رسمي با تحريم روبرو مي‌شود و از آن عجيب تر اينكه در مجموعه سازمان‌هاي مخفي، زيرزميني و غيررسمي قرار مي گيرد كه به دليل فعاليت‌هاي تروريستي با محروميت‌هايي مواجه گردند! اين مساله، تكليف سنگيني براي تريبون داران، سياستمداران و حتي آحاد مردم ايجاد مي كند كه با كنار گذاردن هرگونه اختلافات داخلي، از موجوديت و جايگاه اين نهاد بزرگ حمايت كنند و مي‌توان يقين داشت كه مردم ايران، اين حمايت و پشتيباني را از فرزندان خود دريغ نخواهند كرد.

از سوي ديگر اين وضعيت وظيفه سنگيني را در برابر فرماندهان عاليرتبه سپاه قرار مي‌دهد تا از هرگونه اظهار نظر يا اقدامي كه توسط برخي وابستگاه به آن نهاد بيان يا اجرا مي‌شود و مي‌تواند شائبه نزديكي سپاه به يكي از جناحهاي سياسي را تقويت كند، جلوگيري نمايند. آنچه چندي قبل به نقل از يك مقام روحاني - نظامي در رسانه‌هاي انتشار يافت، نمونه روشني است كه عدم جبران و يا خداي ناخواسته تكرار آن، مي‌تواند براي جايگاه خاص سپاه، زيان‌بار باشد. آن مقام محترم، به همكاران خود سفارش كرده بود كه بيش از نيروهاي تندرو جبهه اصلاحات، مراقب معتدلهاي اين جبهه باشند زيرا به ادعاي او، «معتدل‌هاي دوم خرداد از افراطيهاي آن خطرناك‌تر هستند!» شكي نيست كه مردم ، سپاه را متعلق به يك يا چند نفر نمي‌دانند. زيرا در كوي و برزن، شاهدي از فداكاري سپاهيان ثبت شده و در برابر چشمان ملت قرار دارد.

سپاه نهادي قدرتمند اما مظلوم است. البته قدرتمندي اين نهاد، ناشي از پيوندهاي مستحكم مردمي و مظلوميت آن به خاطر برخي بي‌تدبيري‌ها از يكسو و بعضي قدرشناسيهاي داخلي است.

سياست روز

روزنامه سياست روز درسرمقاله امروز خود با عنوان «هويت ملي و ماكاروني!» به قلم سجاد نوروزي آورده است: «شهر از آنجا كه وجه غالب نماي بيروني زيست مدرن است، در اي روزگار بدل به تجلي‌‌گاه عقايد بافت‌هاي اجتماعي و حتي ساحت معنايي هر جامعه است. تهران نيز از اين قاعده مستثني نيست. اما اين كشور _ شهر اوهام شبه مدرن چنان سامان يافته است كه همه چيز را از معناي اصيل هويتي و معنايي خود تهي مي‌كند و ساحت آن در سويه‌اي مبتذل و غيرعقلاني و در هيات يك «مدرنيت صوري گرا» جلوه مي‌دهد. اين چنين است كه «خاطره» به حرمان فرو مي‌كاهد و ملال جايگزين پويايي زندگي شهري مي‌شود.

فارغ از اين مقولات اما، مفهوم «هويت ملي» با زيست شهري ارتباطي وثيقي دارد و حتي مي‌توان گفت زيست شهري در روزگاري كه به «مدرن» شهره يافته، اصلي‌ترين محمل تجلي آن محسوب مي‌شود. با اين وصف تهران تا چه حد با «هويت ملي» ما قرابت دارد؟

در تهران، برج آزادي چنين جايگاهي داردف سازه‌اي كه شعار يكصد ساله جنبش‌هاي انقلابي _ اسلامي بر تارك آن خودنمايي مي‌كند و امروز نيز «روح جمعي» جامعه را نمايندگي مي‌كند.

اما نماد روح جمعي، اين روزها در چنگال پرو پاگانداي مدرنيت صوري گراي وطني اسير است تا شكل تجسد يافته مباني هويتي جامعه در معرض تهديدي مدرن! قرار گيرد.

تبليغاتي كه اين روزها گرداگرد برج «آزادي» را فرا گرفته و پنجه «سودگرايي» بر چهره «هويت ملي» مي‌كشد، درد جانگاه و فاجعه اجتماعي است كه گويا حساسيت هيچ كس از شهردار گرفته تا ژورناليست و استاد دانشگاه و ... را بر نمي‌انگيزد به راستي در كجاي دنيا سازه‌هاي ملي را محصور در تبليغات ماكاروني و چيپس و ... مي‌كنند؟

آيا مثلا در پاريس و در كنار برج ايفل كه سمبل هويتي پاريس است، اثري از تبليغات درجه سه و چهار و دم دستي و نازل ديده مي‌شود؟ در اين ميان نقش سازمان زيباسازي شهري تهران چيست؟

به هر روي آقايان مدير شهر اسهل‌تر سخن مي‌گويم تا راحت‌تر بفهميد! در همه جاي دنيا بناهايي وجود دارد كه هويت يك ملت‌اند و در بروشورها و تمبرها و كارت پستال‌ها گاه تصوير اين بنا و سازه را به عنوان سمبل آن كشور معرفي مي‌كنند، حال، سمبل هويتي اين ملت را ريسمان ماكاروني! و ابتذال بدفهمي تاريخي مديريت شهري ايران به بند كشيده است. اين افتضاح و بنگ را جبران كنيد!

 

ارسال به دوستان
وبگردی