شخصي دردمند نزد شبلي عارف مي گريست. شيخ سبب گريه او را پرسيد.
گفت: دوستي داشتم که ديدار او مرا در زندگي کفايت مي کرد، اما او ديروز از دنيا رفت و من تنها شدم. شيخ گفت: دوستي که ديدارش پاينده نيست ناچار نبودش غم را زياد مي کند. برو دوستي انتخاب کن که هرگز نميرد و تو به هجران او مبتلا نشوي.
دوستي ديگر گزين اين بار تو کاو نميرد تا نميري زار تو
دوستي کز مرگ نقصان آورد دوستي او غم جان آورد
منطق الطير