۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۹:۴۱
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۲۷۹۳۳۵
تاریخ انتشار: ۱۶:۲۵ - ۲۲-۰۳-۱۳۹۲
کد ۲۷۹۳۳۵
انتشار: ۱۶:۲۵ - ۲۲-۰۳-۱۳۹۲

تهران به اندازه ۵۶۰ هزار ماشین جا دارد نه ۴میلیون

خبرآنلاین- بزرگترین معضل تهران، ترافیک است. بخش بزرگی از وقت،‌ سلامت، پول و زندگی مردم در اتوبان ها و خیابان های تهران هدر می رود و آسیب می بیند. برای کم شدن بار ترافیک چه باید کرد؟

سرهنگ سید هادی هاشمی، فرمانده پیشین پلیس راهنمایی و رانندگی تهران بزرگ می گوید تهران درحالی با این ترافیک سنگین دست و پنجه نرم می کند که به اندازه لندن خیابان و اتوبان برای تردد خودرو دارد و البته یک سوم این شهر ماشین. پس مشکل از کجاست؟

با او که اکنون کاندیدای انتخابات شورای شهر تهران شده است درباره این مشکل و البته دیگر مشکلات شهر گفت و گو کردیم.


بزرگترین معضل تهران در وهله اول ترافیک و بعد آلودگی هوا است که البته معلول همان ترافیک است. برای ترافیک تهران چه کاری می شود کرد؟ با توجه به سابقه شما در پلیس راهنمایی و رانندگی می پرسم؛ برنامه شما برای حل معضل ترافیک چیست؟


آنچه امروز مردم تهران را بیش از هر چیز آزار می دهد ترافیک و آلودگی هواست. این اولین رسالتی است که مدیریت شهری دارد. برای حل این معضل مدیریت شهری باید زمینه دسترسی آسان مردم به نقاط مختلف شهر و سفرهای روزانه مردم تحصیلی، کاری و تفریحی مردم را مهیا کند. در نتیجه مردم بتوانند از یک هوای پاک استفاده کند. حمل و نقل و ترافیک در دنیا هم یکی از معضلات شهرهای بزرگ است.

 

البته ما در تهران خیلی هم ماشین نداریم که این حجم از ترافیک را داریم.

دقیقا؛ سرانه تملک اتومبیل مردم ما در تهران حدود 3 است، یعنی به ازای هر 10 نفر سه ماشین است. در کشورهای پیشرفته سرانه تملک ماشین، به فرض در کشور آلمان به ازای هر 10 نفر 9 تا 11 ماشین است. اگر تهران را با لندن مقایسه کنید می بینید که ما یک سوم آنها ماشین داریم. اما معابر ما تقریباً مشابه هم است. تهران بیشتر از لندن معابر ندارد. با این حال معابر آنها ترافیک قابل قبول و مناسبی دارد. اما ترافیک ما مشکل دارد. این نشان می دهد که ما تقاضای سفر مردم را مدیریت نکردیم. مدیریت تقاضای سفر ابزارهای مختلفی دارد. بخشی از آن بر می گردد به توسعه دولت الکترونیک. یعنی IT را اینقدر گسترش دهیم که بدون این که مردم نیازی به جابه جایی داشته باشند برای انجام اموراتشان، از داخل خانه شان با تلفن و اینترنت بتوانند کارهایشان را انجام دهند. این می تواند حدود 30 درصد سفرهای ما را کاهش دهد. مسئله بعدی حمل و نقل عمومی است، هم به صورت ریل و هم به صورت جاده ای، در روی سطح و چه در زیر سطح.

 

البته از این ابزار فقط ما اتوبوس داریم و برخی مناطق مترو. ضمن اینکه حمل و نقل عمومی ما ناقص است.

در کشورهای دیگر دنیا خطوط اصلی را تقسیم می کنند، جهت سفرهای مردم را محاسبه می کنند و برایشان تصمیم می گیرند. در تهران سفرهای مردم عمدتاً از مناطق حاشیه ای به سمت مرکز شهر و برعکس است. بین این ها هم ما می توانیم از این خطوطی که ترسیم می کنیم فیلدهای ارتباطی بگذاریم و خطوط را به هم وصل کنیم و جهتشان هم به سمت مرکز باشد و بتواند سفر های مردم را کاهش دهد. مشکل ترافیک تهران را با حمل و نقل عمومی می توان حل کرد. حمل و نقل عمومی یکپارچه؛ یعنی سفرهای مردم قابل برنامه ریزی باشد. امروزه در تهران حدود 20 میلیون جابه جایی در طول روز داریم و 10 میلیون جابه جایی با وسیله نقلیه عمومی صورت می گیرد و 10 میلیون با وسیله نقلیه شخصی. اگر ما حمل و نقل عمومی را گسترش دهیم به گونه ای که 20 میلیون جابه جایی ما را پوشش دهد، مسئله ترافیک در شهر تهران حل خواهد شد.

 

شما از شباهت های معابر تهران و لندن مثال زدید و اینکه آنها با وجود خودروهای بیشتر اما ترافیک روانتری دارند. سوال اینجاست که تهران برای تردد چند میلیون خودرو ظرفیت دارد؟

ما در تهران 34 میلیون متر مربع فضای عبور داریم؛ این 34 میلیون متر مربع منهای کوچه ها و پیاده روهاست. فقط مسیر های سواره رو است. فضای پارکینگ های عمومی سطح شهر ما حدود 6 میلیون متر مربع است. جمعاً می شود 40 میلیون متر مربع. هر ماشین نیاز به ۴۹ متر مربع فضا برای تردد دارد. اگر بخواهیم به یک ماشین با سرعت 30 کیلومتر، که در اصطلاح مهندسی ترافیک سرعت اشباع است، به آنها فضای عبور دهیم. نشان می دهد ظرفیت معابر ما برای 826 هزار وسیله نقلیه است. حالا در نظر بگیرید دو لاین خیابان های ما همیشه زیر پارک وسائل نقلیه است. که استعداد 280 هزار وسیله نقلیه را گرفته است. اگر این میزان را از 826 هزار تا کم کنیم چیزی حدود 560 هزار دستگاه می ماند. معابر ما برای 560 هزار دستگاه وسیله نقلیه با سرعت 30 کیلومتر بر ساعت ظرفیت دارد. اما 4 میلیون خودرو در تهران داریم؛ یعنی در بهترین حالت ۳.۷ برابر ماشین در تهران داریم. این یعنی بحران، یعنی فاجعه یعنی شهر آبستن حوادث. بعد پیک ترافیک تشکیل می شود. این شرایط حاکم شود در تلاقی سفرهایمان صبح و عصر و هر زمانی که شروع سفرهایمان تلاقی پیدا کند. چهار ساعت پیک ترافیک در صبح داریم و حدود چهار ساعت و نیم پیک ترافیک در عصر داریم. این به این معنی است که توقف، حرکت، توقف و حرکت. این توقف حرکت ها منجر به طولانی شدن زمان سفرها می شود، مصرف سوخت بالا می رود، استهلاک بالا می رود، خروارها تن آلودگی بیشتر از ترافیک روان اضافه می شود و به شهر تحمیل شود. در نتیجه تهران همیشه زیر چتری از غبار و آلودگی قرار گرفته است. آنوقت در رسانه ها می گویند که آنهایی که ناراحتی های تنفسی دارند بیرون نیایند. آنهایی که بیماری قلبی دارند و بچه ها بیرون نیایند و فعالیت های ورزشی نکنند.

 

اتفاقا یکی از معضلات تهران همین است؛ مردم نیایید بیرون.

مدام می گوییم نیایند، تمام اقدامات ما می شود سلبی. حقوق عادی و حقه مردم را از آنها می گیریم و می گوییم که اگر می خواهی سلامت بمانی نباید بیرون بیایی؛ آنهم در پایتخت یک کشور. بنزین و گازوئیل ما استاندارد نیست و ماشین های ما در شرایط معمولی آلودگیشان بیشتر از ماشین هایی است که سوخت یورو چهار به بالا دارند. در نتیجه ما بایستی در تهران یا باید منتظر باشیم که هر روز باران بیاید که نمی آید یا باد بیاید که آلودگی ها را با خودش ببرد و ما بتوانیم هوایی سالم تر داشته باشیم.

برازنده مردم ما هست که در پایتخت این کشور و جایی که مسئولین ارشد نظام اینجا مستقر هستند و از اینجا کشور را هدایت می کنند، مردم ما خودشان را به باد بسپارند و در انتظار باد باشند. آیا برازنده است که امروزه ما خودمان را به باد بسپاریم؟ ما حتما باید حمل و نقل عمومی یکپارچه داشته باشیم و چاره ای جز این نداریم. حمل و نقل عمومی یک عدالت اجتماعی است که مورد قبول مردم هم هست و از وظایف مدیریت شهری است که برای شهروندان ایجاد کند؛ این است که باید فرصت های برابر برای دسترسی به حمل و نقل عمومی در هزینه، زمان، ایمنی و در راحتی سفر ایجاد کند. هیچ کس حق ندارد به شما بگوید که شما حق ندارید از این طرف شهر به آن طرف شهر بروید.

 

اما همه نمی پذیرند که با اتوبوس و مترو تردد کنند.

مدیریت شهری وظیفه دارد که یک برابری در فرصت ها ایجاد کند این دیگر قشر بندی و طبقه بندی ندارد. فقیر، غنی، استاد دانشگاه و .. ندارد. اگر حمل و نقل عمومی را گسترش دهیم و همه گیر کنیم و همه بتوانند با استفاده از آن به تمام نقاط شهر دسترسی داشته باشند به این معناست که عدالت اجتماعی به معنای واقعی جاری و ساری شده است. برای مثال وقتی شما سوار اتوبوس های تندروی میدان آزادی به تهرانپارس می شوید؛ هر کسی که آنجا سوار شود از فرصتی برابر برخوردا شده است. زمان سفر، مبلغ بلیط، ایمنی و راحتی سفر برای همه یکسان است. باید این را توسعه دهیم که مردم از وسایل حمل و نقل شخصی کمتر استفاده کنند البته متدهای دیگری هم هست که باید در کنار این اجرایی شود. دوم این که ما بیاییم کیفیت سوخت، لوازم یدکی و ... را اصلاح کنیم. کیفیت بنزین و گازوئیل باید اصلاح شود. آلیاژ سمی در قطعات خودرو مثل آزبست را حذف کنیم. البته در ایران محصولات آزبست دار تولید نمی شود، اما لوازم یدکی آزبستی را وارد می کنیم و الان هم داریم مصرف می کنیم. زمانی که ما ماجرای آزبست را مطرح کردیم،‌بررسی هم کردیم دیدم آزبست موجود در بدن پلیس های سر چهار راه چهار برابر آزبست موجود در هوای تهران است. این روزها نه محیط زیست در این وادی ها بود، نه صنایع. اینقدر گفتیم که مردم کمی ترسیدند و معترض شدند. رسالت سازمان حفاظت از محیط زیست در کشور چیست؟ این سازمان حق ندارد که با صنایع همسو شود که آنها از موادی استفاده کنند که هوا را که حداقل حقی است که خداوند گذاشته است آلوده کنند. این را خداوند با خلقت ما خلق کرد. کسی حق ندارد این هوا را آلوده کند. آنچیزی که باعث آلودگی هوای تهران، بی کیفیتی و عقب ماندگی صنایع ماست؛ این است که مدیران ما خودشان را مقید به رعایت قوانین، مقررات و استانداردها نمی دانند. هر ضوابطی که می گذارند به راحتی وزارتخانه می رود در دولت و 4 یا 10 سال فرصت می گیرد. این فرصت ها یعنی تحمیل یک شرایط بد و ناهنجار به مردم و جامعه.

 

اگر فرهنگ باشد بهتر از این است که قانون باشد. شما توسعه دولت الکترونیک را مطرح کردید. خیلی این حرف گفته شده است. 12-13 سال است؛ از زمان دولت خاتمی بوده، در دوره شهرداری آقای احمدی نژاد، شهرداری آقای قالیباف همه این حرف را می زدند؛ گیر این کار کجاست که این اتفاق نمی افتد؛ که ما به جای این که بیاییم توسعه دولت الکترونیک داشته باشیم و علاوه بر آن حمل و نقل عمومی داشته باشیم، اتوبان می زنیم. در اتوبان زدن پول بیشتری است، بیشتر توی چشم است؟ چه چیزی در کار است که به جای این که کار درست را انجام دهند لقمه را دور سر خود می چرخانند؟

رسالت توسعه الکترونیک در کشور به عهده وزارت فناوری و ارتباطات است. ما در کشور یک وزارتخانه ای داریم که همه این امورات ما را موظف است انجام دهد اما هیچ کشش و پیمانه ای وجود ندارد. هیچ مقیاس و سنجشی وجود ندارد. هیچ ضوابط، حساب و کتاب و یا جدول زمانبندی وجود ندارد که باید در سال فلان تا کجا رسید؟


برنامه توسعه ای البته داریم.

شما فکر می کنید تمام برنامه های توسعه ما محقق شد؟ اگر برنامه توسعه ما محقق می شد دولت الکترونیک باید خودش را به روز می کرد. چه کسی باید حسابرسی کند. آیا حسابرسی را باید پایان دولت انجام داد؟ دیگر عمر دولت که تمام شده است. چهارسالش را از دست داده است دیگر. آن حسابرسی واقعا به چه دردی می خورد؟ می خواهیم مچ گیری کنیم. اصلا بیاییم آن فرد را دار بزنیم چه نفعی به حال مملکت دارد. چه مشکلی حل می شود. این سیستم حسابرسی غلط است. باید آنلاین و به روز باشد و هر کسی متناسب با زمان کارش را انجام دهد. یک مشکل دیگری هم که ما داریم و یک آفت و مصیبت است که دامنگیر ماست این است که ما مدیریت یکپارچه شهری نداریم.

شهردار شهر و مدیریت شهری دارای اختیار تمام ادارات و واحدهای شهری نیست. اداره آب، برق، گاز، پلیس و تمام سازمان های متولی هر کدام یک ساختار و سازمان جداگانه ای دارند. آن سازمان ها مشارکتشان در شهر به اندازه نیاز بخشی سازمانیشان است نه به اندازه نیاز شهر.

 

۳۰ سالی می شود که قرار شده مدیریت یکپارچه داشته باشیم. اما این اتفاق نمی افتد. فقدان مدیریت یکپارچه شهری چه آسیب هایی دارد؟

مثال بزنم که کمی برای شما روشن شود. در 30 سال گذشته در شهر تهران 7 پمپ بنزین ساخته شد. 12 واحد پمپ بنزین از دور خارج شد. نه تنها پمپ بنزینی اضافه نشد که 5 تا هم کم شد. مسئولش چه کسی است. این چه سیاست غلطی است که هیچ وقت بازنگری نمی شود. وزارت نفت برای خودش منافعی ندید که بیاید و در شهر تهران پمپ بنزین بسازد. الحمدالله مسئولین ارشد ما هم اینقدر خدمه و راننده و نوکر دارند که ندانند که اصلا پمپ بنزین کجاست و صفش چطور است و چقدر باید بایستی. لذا مردم و شهر فراموش می شوند. چرا وزارت نفت این رسالتش را انجام نداد؟ ما 30 سال قبل در کل کشور یک میلیون و 700 هزار ماشین داشتیم با آن همه پمپ بنزین کل کشور؛ اما الان تنها در تهران چهار میلیون دستگاه ماشین داریم. آن برنامه ای را که شما فرمودید چه کسی باید ارزیابی بکند؟ ارزیابش کیست؟ یعنی سی سال ارزیابی نکرده است؟ مگر می شود. این که نیاز ضروری مردم است. شما صبح که از خانه ات بیرون می آیی چه بخواهی وچه نخواهی جز شبکه حمل و نقل هستی؛ یا به صورت پیاده و یا به صورت سواره. چطور می شود که 30 سال در کشور دیده نشود آنهم برحسب یک سیاست گذاری غلط وزارت نفت.
اگر مدیریت یکپارچه باشد شهردار باید پاسخگوی تمام امورات شهر باشد نمی تواند توجیه کند. در دنیای پیشرفته شهردار از اعضاء شورای شهر انتخاب می شود. هیچ عذری هم پذیرفته نیست که شورای شهر بگوید شهردار نکرد و یا شهردار بگوید که شورای شهر همراهی نکرده است. شورای شهر و شهرداری یک گروهند. این موظف است که بیاید این کارها را انجام دهد. اصلا حق ندارد بهانه بیاورد. همه سازمان ها و تشکیلات زیر مجموعه اش هستند. این یک نقص ساختاری و قانونی است و ما باید این را اصلاح کنیم.ما باید مدیریت یکپارچه را بیاوریم. ما یاد گرفته ایم که همیشه تصدی گری داشته باشیم. همه کارها را تمرکزی انجام دهیم. مدام ایستاده ایم تا دایره شمولمان را زیاد کنیم.مثلا اگر من رییس اداره قند و شکر باشم بدم نمی آید که شرکت نفت هم بشود زیر مجموعه ام. بدم نمی آید که صنف فلان هم زیر مجموعه من شود. از سال 1960 در غرب این را حذف کردند این یک نقص است. آنها امروزه اصطلاحی را به کار می برند که می گویند government as partner یعنی دولت باید همراه مردم باشد. اما ما هنوز دنبال طرح جامع، طرح تفصیلی و طرح هادی هستیم. اینها بیش از 50 سال است در دنیای پیشرفته لغو شده است. الان ارزش ها به حکومت های محلی داده شده است ولی در کشور ما عکس این موضوع است. الان شورای شهر ما در تهران با آراء مستقیم مردم انتخاب می شوند، می روند در شهر به عنوان یک پارلمان و یا یک دولت محلی و سر یک موضوعی مصوبه ای دارند؛ مصوبه شورای شهر باید برود فرمانداری و فرمانداری گاهاً آن را لغو می کند و یا حدودش را تغییر می دهد. نه این که بخواهیم فرمانداری را مقصر بدانیم، قانون این اجازه را به آن می دهد. امروزه در دنیا برای این که مردم بهتر زندگی کنند، مشارکت با مردم باشد؛ چون هر جا مشارکت باشد مسئولیت پذیری هم هست. یک اصلی را گذاشته اند در سال گذشته که برویم در کشورها بگردیم و هر جایی که قانون مانع کار است قانون زدایی کنیم. در کشور ما باید یک قانون زدایی صورت گیرد. این مبانی دست و پا گیر باید حذف شود. اینها مانع پیشرفت شهر است. مانع مدیریت صحیح شهر است. باید این قوانین حذف شوند. اگر شورای شهر را مردم انتخاب می کنند مصوبه اش نباید برود در فرمانداری و در آنجا وتو شود. فرمانداری هم حرف خودش را می زند و حرف خلاف قانونی هم نمی زند. از نظر قانونی این حق را دارد. اما این غلط است و تناقض آشکار است. این دو با هم جمع نمی شوند. ما با هم جمع می شویم و این شهر ما و زندگی ماست؛ تصمیم می گیریم که فلان کار را انجام دهیم و یک نفر از بیرون می آید و می گوید حق ندارید این کار را انجام دهید؛ این حق ماست به تو چه مربوط است؟

 

در بحث مدیریت یکپارچه شهری تلاش هم زیاد شده است. فکر می کنید بشود کاری کرد که 23 اختیاری که دولت باید به شهرداری بدهد، داده شود یا همچنان ترس از قدرت و ایالتی شدن پیش می آید.

این اتفاق می افتد. اما شرایط موجود بستر را مهیا می کند برای اختلاف بین دولت و شهرداری و فاصله بین این دو را زیاد می کند. هر زمان دولتمردان ما و مجموعه مدیریتی و حاکمیتی کشور را از خود بدانند و خود را از مردم بدانند؛ هر وقت به اینجا رسیدند مدیریت یکپارچه شهری اتفاق می افتد. الان برحسب این قوانین به دولتمردان ما القا شده است که آنها موجود جدا تافته ای هستند. آنها بایستی در آن سطح قرار بگیرند. بحث ما از بالا به پایین است. می گویند که اگر یک لوزی را در شهر رسم کنیم، شورای شهر، شهردار، شهروند و دولت چهار ضلعش را بگیریم که دولت آن بالا و شهروند در انتها قرار می گیرد، شهرداری و شورای شهر هم در ضلع وسط قرار می گیرند. دستور از بالا به پایین است و آن کسی که آن انتهاست و دستور برگشت ندارد شهروند است. این اشتباه محض است. در دنیا این را تجربه کرده اند و دیده اند جواب نمی دهد. آمدند همه را همطراز کردند و ارتباطی بین دولت، شهرداری و شورای شهر و مردم را ارتباطی دوطرفی و رفت و برگشتی قرار دادند. در کشور ما ارتباط یک طرفه است، دستوری است. بخشنامه ای است. در کشور ما همه امورات دستوری است هر چند هم که می بینیم جواب نمی دهد. اما حتی زمانی که منفی می شود و مردم پاسخ منفی نشان داده اند باز هم درست نمی شود. ما توجیه می کنیم و تفسیر می کنیم و می آییم و منطق های غلطی را به مردم تحمیل می کنیم.

 

به نظر شما شواری شهری که قانونش الان وجود دارد، می تواند حق شهروندان را بگیرد و مدیریت یکپارچه شهری راه بیندازد؛ امکانش وجود دارد که ما از پایین به بالا بیاییم.
ارزش ها نزد مدیران متفاوت است. یکی ترافیک برایش اولویت اول است و تمرکز می دهد به ترافیک. یک کسی معابر، تونل و پل برایش اولویت است و تمرکزش را به آن می دهد. یکی برایش فضاهای باز و عمومی برایش اهمیت دارد می رود در منظره آرایی و فضای کالبدی شهر. یک کسی بافت فرسوده برایش اولویت است و تمرکزش را می گذارد روی آن. یک کسی اقتصاد شهری و سیاسی برایش اولویت است تمرکزش را می گذارد در آن بخش. هر جا بیاییم یک نیاز شهری را بیش از حدش در نظر بگیریم و از نیازهای دیگر بزنیم و به آن برسیم کاستی در شهر ایجاد می شود. من فکر می کنم 70 درصد برآورده شدن نیازهای ضروری مردم در شهر تهران با شرایط موجود در اختیار شهرداری و شورای شهر است. حمل و نقل عمومی یکپارچه و معابر؛ در اختیار شورای شهر است و 30 درصدش را دولت مداخله گر است. این 70 درصد کفه اش سنگین تر است.


شما می گویید که 70 درصد دست شورای شهر و شهرداری است؛ اما ما می بینیم که عملاً توسعه مترو با کمبود بودجه مواجه می شود و دولت پول نمی دهد و زورش می رسد که پول ندهد. آن 30 درصد بخش بزرگ ماجرا می شود. من به عنوان شهروند اگر انتظار داشته باشم که مترو مستقیم من را از حکیمیه به انقلاب برساند، این نیاز برآورده نمی شود، چون نیست. با توجه به نیرویی که وجود دارد و آن 30 درصدی که اتفاقاً قوی تر است و زور دولت می چربد، امکانش هست که شورای شهر کارآمدی بهتری داشته باشد؟
این که دولت تکلیفش را عمل نمی کند یک نقص اساسی این است. الان دولت هم در مدیریت شهری سهم دارد که نباید داشته باشد. سهم قانونی دارد که می تواند مداخله کند، می تواند شرایط را تغییر دهد، مصوبه بدهد، می تواند جهت شورای شهر و مدیریت شهری را تغییر دهد. این نقص قانون است. این همان قانون زدایی است که گفتم باید اتفاق بیفتد. دولت نباید در اینجا وارد شود، در شان دولت نیست. دولت باید به عنوان بزرگتر راهنما باشد و مشارکت کند و حامی باشد. نترسد از دیگری؛ البته نه این که خدایی نکرده بخواهم بگویم اینطور است اما نباید خرده تسویه حساب ها انجام شود. تسویه حساب های شخصی، گروهی و جناحی انجام شود. متروی تهران با تدبیر دیگری می شود بهتر عمل کند. الان متروی تهران دارد خوب عمل می کند. 4 دستگاه TBM هست که دارد دل این زمین را می شکافد و روزی 25 متر هر TBM دارد تونل حفر می کند تا مترو بیاید و جاری و ساری شود. حرف من این است که شما دارید از این مسیر می روید مانع قوی است شما نمی توانید از آن رد شوید، چه کار می کنید؟ نمی روید؟ دور می زنید و یک راهی پیدا می کنید.


این دور زدن هزینه شهر را زیاد می کند.
این نقص قانون است. یک بخش دیگر آن را هم نمی دانم چه بگوییم، اغماز بگوییم یا خیانت. نمی دانم چه باید بگوییم. اینطور نیست که دولت هر کاری خواست بکند. دولت خاصی مد نظر من نیست. دولت حق ندارد خارج از قواره قانونی قدم بردارد. در کشور ما دولت قانون را ابلاغ هم نمی کند. چرا کسی جلویش نایستاد. چرا دولت را نیاوردند تا برای 75 میلیون نفر توضیح دهد که چرا قانون را اجرا نمی کند. مگر این ملک شخصی ات است که قانون را اجرا نمی کنی. فکر می کنی که چه کسی هستید. دولتی که به قانون گردن نمی نهد می خواهید به من و شما احترام بگذارد. قطعا همچین کاری نمی کند. قانون یک قرارداد اجتماعی بین ما است. رابطه دولت با ما را قانون تعیین می کند. دولت که حق ندارد از ما قانون بخواهد اما خودش هیچ وقت متعهد به قانون نباشد. چرا مجلس شورای اسلامی، قوه قضائیه حسابرسی نمی کند؟ قانون یک قرارداد اجتماعی است. ما قرارداد بستیم که راه رفتن، غذا خوردن، سرکار رفتن، از فضاهای عمومی استفاده کردن و .. چطور باشد. مدیران ما متعهد به رعایت قانون نیستند و هر چه آسیب دیده ایم از همین قانون گریزی است. قانون گریزی در مدیران هزاران برابر بیشتر از مردم ماست. اگر مدیران ما به قانون متعهد باشند و ملزم به رعایت قوانین باشند، شک نکنید که وضع کشور ما به زودی بهبود پیدا می کند و عالی می شود. باید قوانین مان را اصلاح کنیم که اینقدر کوچه و پس کوچه نداشته باشد. در ضمن نظارت و کنترل باید مستمر باشد. پاسخگویی هم باید با حساب و کتاب باشد. در این مرحله اگر انجام نداد چی؟ کجای قانون این پیش بینی شده است. فقط می توانند خیلی ملایم بگویند که چرا این کار انجام نشده است. کجای دنیا اینطور است؟ به سخره گرفتن مردم، نقض قانون و از بین بردن اعتبارات هیچ تاوانی برای کسی ندارد. قوانین ما مشکل دارد. باید فرد حساب پس بدهد در دوره های زمانی مختلف باید حساب پس بدهد و اگر انجام نداد باید کنار برود؛ در حالی که اینجا ترفیع می گیرد. بیچاره مردم!


جناب سرهنگ برای شورای شهر چهارم چه برنامه ای دارید؟

اولویت برنامه من ساماندهی حمل و نقل عمومی یکپارچه است که معضل ترافیک شهر را حل کند. فکر می کنم که این امر بیش از هر چیزی مردم ما را آزار می دهد. اولویت دوم توجه جدی به مسائل زیست محیطی است. اگر محیط زیست ما در شهر تهران که به عنوان یک ستاد محیط زیست مطرح است بشود معاونت محیط زیست در شهرداری تهران. آن موقع شاید بتواند توانمندتر شود و بتواند رسالت خودش را به خوبی انجام دهد و قدرت دیده بانی بیشتری پیدا کند.
حدود 68 درصد بافت های مسکونی شهر تهران بافت فرسوده است. کشور ما کشوری است آبستن حوادث و هر روز می بیند که در گوشه ای از کشور زلزله اتفاق می افتد. خدا نکند در تهران زلزله اتفاق بیفتد. اما این که دست من و شما نیست و اتفاق خواهد افتاد و اگر بیفتد چه خواهد شد. قطعا آنهایی هم که در بافت فرسوده زندگی می کنند اگر توان و بضاعت مالی خوب داشتند آنجا را نوسازی می کردند، توانش را ندارند. لذا مدیریت شهری باید به کمکش بیاید و با قوانین و ضوابط کارآمد این زمینه را مهیا کند. ساختمانش را مقاوم کند و زن و بچه اش را زیر سقفی ببرد که امنیت داشته باشد. برنامه بعدی درباره معلولان است؛ آمارها متفاوت است اما آمار غالب این است که بین 14 تا 16 درصد مردم ما معلولین هستند. بخشی از این معلولین در اثر جنگ تحمیلی است و بخشی مربوط به اتفاقات و حوادث است و بخشی از آن هم مادرزادی است. این قشر قابل توجهی در شهر هستند. یک معلول وقتی یک سمت خیابان می ایستد با حسرت آن سمت را نگاه می کند که چطوری می تواند از این پیاده رو و جدول و خیابان رد شود و به آن سمت برود. چون محدودیت جسمی دارد و حضورش در شهر به جهت مناسب نبودن فضاهای کالبدی شهر مزاحمت برای دیگران و خانواده دارد که همراهی اش کنند، سعی می کند تقاضاهایش را کم کندو روز به روز منزوی تر می شوند. و به خودشان می قبولانند که نباید از امکانات جامعه استفاده کنند و همه چیز جامعه حق آدم های سالم است. این خیلی خطرناک است. رسالت هر مدیری این است که مردمش را یکسان ببیند. خیلی علاقه مند هستم که مردم ما بتوانند از یک عدالت اجتماعی خوبی برخوردار شوند. من فکر می کنم که رسالت مدیریت شهری این است که شهر را به گونه ای سیاست گذاری و طراحی بکند و شهر طوری ساخته شود که از جهات مختلف رابطه شهروندان با بستر شهر رابطه ای بده بستانی است. اگر شهر خوب ساخته شود و مردم حس تعلق خاطر پیدا کنند؛ باعث پایداری محیط می شود. به منطقه اش علاقه مند می شود. می بیند که از جهت امنیت شهری، فضای سبز، امکانات اجتماعی و رفاهی منطقه اش او را راضی می کند و دوست دارد محله اش را. اگر حس مکان پیدا کند آشغالی را که در دست دارد پرت نمی کند در پیاده رو. این سبب می شود مردم ما آرامش پیدا کنند. اینطوری عمر حکومت زیاد می شود ولی اگر شهر ما شهری خسته، فرسوده و بیمار باشد؛ باعث پایداری محیط نمی شود. آستانه تحملش پایین می آید و باورهایش خراب می شود. اعتقادش به مدیران و مسئولین نظام از بین می رود. این سبب می شود که یک زمانی اگر پشت چراغ قرمز هم قرار بگیرد، 30 ثانیه هم زمان چراغ بهم بریزد، آستانه تحملش می آید پایین و با عصبانیت دستش را می گذارد روی بوق و وقتی هم از چهار راه رد می شود تهاجمی رانندگی می کند. این اشکال رانندگی فرد نیست، آرامش روحی و روانی اش به هم ریخته است و دارد عصبانیتش را بیرون می ریزد و این حادثه ایجاد می کند. این ریشه در اعتقادات و باورهای مردم دارد. اگر ما شهر را به گونه ای آرایش کنیم و مبلمانی متفاوت و چشم نواز برایش در نظر بگیریم و وسیله ای باشد برای آرامش بخشیدن به مردم. فضاهای عمومی شهر باید تنش ها را از شما بگیرد. فضای شهری نباید خشن و آزار دهنده باشد.
ارسال به دوستان
وبگردی