مدیر بازنشسته و دماغ سوخته

 در ادبیات عرف جامعه اصطلاحی تحت عنوان دماغ سوخته است که معمولا به صورتهای زیربه کاربرده می شود:
برای نشان دادن وضعیت ضایع شدن کسی که انتظار وتوقعی بجا ویا نابجارا داشته ولی به آن توجه نشده ویا بابت هر گونه زحمت وتلاش ، انتظار پاداش ویا اجرتی را داشته ولی ان را براورد نمی سازند و حتی در پاسخ از اطرافیان می شنود دماغ سوخته خریداریم.

ماجرایی که قصد تعریف آن را دارم کاملا واقعی است وتعبیر جدیدی ازدماغ سوختگی درنظام اداری وخصوصاً وضعیت معیشتی بازنشستگان کشور است.

چند روز پیش دراتوبوس توفیق هم نشینی با مرد میانسالی را پیدا کردم که اخیرا بینی خود را عمل زیبایی کرده بود.

از انجا که معمولا در این گونه سن وسال عمل زیبایی بینی بعید است وفقط در صورتی اتفاق می افتد که شلوار طرف دوتا شده باشد ویادر تدارک خرید شلوار جدید باشد؛ حس کنجکاویم را برانگیخت و در سکون حرکت اتوبوس ودر ترافیک خیابان ولیعصر بر ان شدم ته وتوی قضیه را دربیاورم.

سر صحبت باز شد ومتوجه شدم بنده خدا کارمند ساده یک شرکت نیمه دولتی با حقوق ماهیانه حدود 800 هزار تومان است که به صورت مادر زادی دارای بینی غیر استانداری بوده است وعلیرغم عادت کردن خانواده به ان؛اخیرا همسرشان متوجه شده اند تعداد زیادی از دوستان برای نشان دادن ارتباط و نسبت ، دماغ ایشان را ادرس می دهند وبه طور مثال میگویند :اشرف خانم را میگی همون که دماغ شوهرش تو افسایده ویا برو به اون نفری که کنار ان اقای دماغ گنده نشسته بگو ویا خونه طرفو میگی؛همون که همسایه شان دماغ داغونی داره ویا دختر وپسر حسن اقا دماغ گنده را میگی و...
وادامه داد: اینقدر در جامعه و فک وفامیل ؛همه چیزو به دماغ من ادرس دادند که مجبور شدم علیرغم مشکلات جدی اقتصادیم با گرفتن وام وقرض ؛از شر آدرس فوق خلاص بشم .

البته تا زمان مدیدی با زهم با آدرس جدیدی مواجه هستم که :همون اقایی که دماغش داغون بود واخیرا عمل کرده ولی در کل راضیم که از شر ان دماغ غیر استاندارد راحت شدم.

صحبت به هزینه های عمل رسید و گفت: عمل فوق حدود چهار میلیون تومان برایش هزینه برداشته است وعنوان کرد دکتر جراحش دریک کلینیک خصوصی ,عمل را انجام داده وبه عنوان تعریف وتمجید تاکید میکرد دکتر معمولا در هر ساعت یک عمل در روزهای زوج وبا متوسط 6 عمل در روز انجام میدهد وبسیار خوش دست است وخیلی هم مشتری داره.

ایستگاه بعدی پیاده شد و من ماندم تیتر روزنامه مورخه 11 تیرماه و فرمایش معاون محترم سازمان تامین اجتماعی که عنوان نموده بودند در راستای حفظ حرمت اقتصادی ومعیشتی بازنشستگان محترم ؛حداقل حقوق بازنشستگی 700 هزارتومان تعیین شده است.
خوب دستشان دردنکند و به نظرم رسید این کلمه "در راستا" چقدر برای ربط دادن چیزهای غیر مرتبط با هم کاربرد پیدا نموده است ویادم امد که خودم هم بارها از ان برای توجیهاتم استفاده نموده ام.

خوب در راستای(!) تحلیل اقتصادی انچه بر این مرد گذشته بود خیلی مخ ریاضی نیاز نیست تا متوجه بشوی هزینه عمل دماغ ایشان معادل حقوق 5 ماهش شده است .
یعنی باید 5 ماه هیچ هزینه ای نکند تا بتواند این هزینه را جبران کند.بدیهی است در این تحلیل ؛قصد زیر سوال بردن دستمزد دکترهای عزیز را نداشته ونوش جانشان وحتی به ما ربط ندارد که رابطه افزایش تا سه برابری هزینه عمل دماغ را با افزایش نرخ ارزدر دوسال اخیر پیدا نماییم وفقط قصدم تحلیلی است بین هزینه عمل دماغ و دریافت حقوق مدیران بازنشسته و آیا می توان به انان نیز گفت دماغ سوخته می خریم.

باور کنید یک لحظه احساس کردم همه آدمهایی که توی اتوبوسند رو به من کردن و به نوک دماغشان دست می کشند و زمزمه می کنند دماغ سوخته می خریم.

خوب اگر ملاک درامد یک بازنشسته همان 700 هزارتومان فرمایش شده باشد معنای مقایسه ای ان با هزینه عمل دماغ اینست که درامد ناشی از عمل یک دماغ در یک ساعت برابر است با درامد شش ماه یک بازنشسته با 30 سال کار و واقعا باید گفت دماغ سوخته میخریم.

در همین حال به نظرم رسید این مقایسه رابا حقوق یک مدیر عالی کشور بعد از 30 سال مدیریت وکلی تجربه انجام دهم تا شاید در مورد انها این عنوان قابل طرح نشود.

البته این قیاس برای مدیرانی است که با سلامتی از هر نوعش به انتهای زمان خدمت میرسند. مدرک تحصیلی یک مدیر عالی دولتی معمولا کمتر از فوق لیسانس نیست واین جماعت به علت نوع مسئولیتشان در 30 سال خدمت معمول ؛ معادل 60 سال حضور فیزیکی دارند ودر طول دوران مدیریت هم به لحاظ علاقه مندی شخصی ویا شاید ارضای نیات درونی وانشاالله حتما برای ادای دین ورضای خداوند متعال؛ متحمل زحمات زیادی شده اند وبه مرور زمان به شدت فرسوده ودرون گرا می شوند وهمچنین به علت پدیده دوگانگی ؛اکثرا روابط درونی شکنند ه ای دارند.
مع الوصف این مدیر بعد از سالها کاراسترس زا وتلاش شبانه روزی اگر سعادت سوار شدن با بلیط را در فرایندهای کاری ومناصب داشته باشد وبه سلامتی به انتهای سالهای خدمت برسد وسوابق پرداخت بیمه اش هم گم نشده باشد ؛در نظام بیمه خدمات کشوری حدود 1تا 2 میلیون تومان(حدود 30 درصدهزینه عمل یک دماغ)ودر نظام بیمه تامین اجتماعی حداکثر 2تا 3 میلیون تومان(حدود 50 درصد هزینه عمل یک دماغ) مستمری ماهانه می گیرد وبه عبارتی دیگر بر اساس نرخ برابری عمل دماغ؛ مستمری مدیران بازنشسته دولتی معمولا کمتر از 50 در صد است وجالب است این نرخ برابری هر سال به شدت کاهش پیدا می کند.

این مدیران بازنشسته بادریافت مستمرفوق که تکافوی هزینه های درمان برخی از بیماریهای اصلی منتسب به مدیریت از قبیل دیسک کمر؛ارتروزگردن؛کاهش شنوایی؛پارکیسون؛ساییدگی زانو؛بالابودن ضربان قلب ؛کم بینایی ؛ بیماریهای گوارشی ؛استرس وافسردگی نهان؛خودبزرگ بینی و...را نمی کند؛ با پدید ه ای تحت عنوان ؛رشد غیرطبیعی و پینوکیویی دماغ نیز مواجه می گردند .(برای پی بردن به علت این پدیده نیاز به انجام پژوهش پزشکی است) ضمنا به علت نوع ورفتارطبیعی وگاها اجباری مدل زندگی ومعیشتی مدیران در دوران خدمت ؛حالا که بازنشسته شده و دارای داماد ونوه وعروس و..شده اند لذانوع وهزینه انتظارات از انان تغییری ننموده وحتی بیشترهم شده که اصلا همسان با حقوق بازنشستگی اشان نیست ؛وهمچنین کیفیت ونوع بیمه هایشان هم که به شدت کاهش پیدا نمود ه است ؛لذا اجبارا با پدید های دوگانگی ندامت وتفکر برگشت به عقب وجبران مواجه می شوند و عده زیادی از انان بدنبال کلید زدن ؛دور جدید زحمتکشی وتلاش هستندخوب یا بد بودن این تفکروروش ؛جای تحلیل دارد ولی خودشان احساس دماغ سوختگی می کنند.

ضمنا در ادبیات رای خواهی عرف شده در جامعه وبرنامه های اعلامی همین مدیران در طول خدمت که برای رسیدن به مناصب صورت میگیرد به این مشکلات بعدی خودشان وهمقطارانشان به علت مکروه بودن و عامل کاهش رای اصلا توجهی نمیشود وبرای بهبود ان برنامه ای تعریف نمی گردد وحتی عمدتا از سیاست انقباضی وتحدید در باره ان ؛ سخنرانی عامه پسندشده واعلام مواضع میگردد وبه فکر زمان بازنشستگی اشان نیستند لذا به این قبیل مدیران پیشنهاد میگرددکه در زمان ایراد سخنرانی واعلام مواضع فوق ؛ خودرا بازنشسته فرض کنند ویک لحظه نرخ برابری هزینه عمل یک دماغ ومستمری زمان بازنشستگی اشان را در نظر بگیرند وتصورکنند همه انان کسانی که مشغول گوش دادن به سخنرانی ایشان هستند با انگشت سبابه به دماغشان اشاره می کنند وزیر لب زمزمه می کنند دماغ سوخته خریداریم.