عصر ایران - انقلابها به ندرت در كشورهاي فقير روي ميدهند و تاريخ نشان داده است كه انقلابهاي مردمي در كشورهایی به وقوع ميپيوندد كه رشد اقتصادي با اصلاحات سياسي همزمان روي نداده است. در چنين حالتي اگر جامعه دوباره با بحران اقتصادي مواجه شود، مردمي كه در دوران رونق اقتصادي از شرايط رفاهي خوبي برخوردار بودند به تدريج از حاكمان فاصله ميگيرند و تمايلات انقلابي در آنان شكل ميگيرد.
از سوي ديگر، برقراري دموكراسي در كشورهایی كه در حد متوسطي از رشد اقتصادي قرار دارند و يا آنهايي كه شرايط اقتصادي بهتري دارند با استقبال گسترده تري مواجه مي شود. به بيان ديگر اجراي دموكراسي مستقيما به سطح درآمد ناخالص ملي كشورها بستگي دارد. حتي بروز يك بحران اقتصادي در كشورهایی كه دموكراسي در آن به بهترين نحوه شكل گرفته است، مي تواند اين روند را به پايين ترين حد ممكن تنزل دهد و يا در شرايط دشوار ترآن را از بين ببرد.
در اين ميان، كشورهاي فقير چه در جهان عرب و چه در كشورهاي آسيايي نمي توانند دموكراسي را در كشور خود حتي بهصورت نمادین اجرا كنند. در اين ميان كشورهاي حاشيه خليج فارس، فرآيند اصلاحات سياسي و اقتصادي را بسيار ديرتر آغاز كرده اند؛ اما كشورهاي عربي اكنون یک گام به پیش گذاشته اند.
شكي وجود ندارد كه انقلابهاي خاورميانه با شعارهاي دموكراسيخواهانه و تشويق ميليونها تن از مردم عادي براي رسيدن به آزادي و برابري شكل گرفته است. هرچند كه عوامل متعددي براي تغييرات تاريخي در يك منطقه وجود دارد اما چندين دهه آزادي اقتصادي در كنار فشارهاي سياسي، نقش اصلي را در حركتهاي مردمي عليه حكومتهاي ديكتاتوري بازي ميكند.
البته در کشورهای عربی عواملي مانند مديريت اقتصادي اشتباه و تمركز اختيارات سياسي در دستان عدهاي مشخص، نقش مهمتري را ايفا ميكنند. مشكلات اقتصادي مانند بيكاريهاي گسترده، تبيعضهاي غيرمنطقي در اجراي عدالت و افزايش قشر جوان جامعه در كشورهاي عربي مشوق اصلي براي حضور در خيابانها به اميد تغيير شرايط سياسي است.
با نگاهی دقیقتر میتوان متوجه شد که كشورهاي نفتخيز و ثروتمند خليجفارس خلاف همسايگان فقير خود تاكنون در سركوب اعتراضها و تقاضا براي اصلاحات اقتصادي موفق بودهاند. اين فرآيند دو دليل اقتصادي دارد؛ نخست آنكه اين كشورها به دليل افزايش بهاي قيمت نفت و موقعيت استراتژيكشان در تامين منابع گازي جهان، توانستند غرب را وادار كنند كه در مقابل سركوب شديد تظاهراتهاي مردمي سكوت كند و براي نمونه ميتوان به بحرين اشاره كرد.
در اين ميان ميليونها دلار نفتي باعث شده كه بيشتر كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس در سركوب مخالفان خود و خشم مردمي از نارضايتيهاي اقتصادي موفق باشند. همچنين اين كشورها با دادن وامهاي 10 ميليارد دلاري و كمك به كشورهاي فقيرتر مانند عمان و بحرين توانستهاند آنان را با خود در اين مسير همراه كنند. با مختل شدن صادرات گاز ليبي و كاهش توليد نفت عربستانسعودي، اكنون بسياري از تحليلگران نگرانند اگر حوادث پس از بهار عربي شوك ديگري به بازارهاي نفتي وارد كند، جهان مجددا با ركود اقتصادي ديگري روبهرو خواهد شد.
از سوي ديگر، كشورهاي فقير مانند نپال و فيليپين كه كارگران خود را از كشورهاي عربي تامين ميكنند، نگران ادامه تحولات در خاورميانه هستند. در اين ميان نگاه و واكنش غربيها به اين تحولات تحت، تاثير نياز آنان به منابع انرژي كشورهاي نفتخيز است و ادامه اين حوادث براي آنان پرهزينه خواهد بود.
عوامل جغرافيایی مانند امنيت اسرائيل، افزايش دشمنيها و قدرت گرفتن گروههاي تندرو باعث شده كه آمريكا در مرحله نخست از تغيير رژيمها در كشورهاي عربي بهويژه مصر حمايت نكند. این سیاست البته با ادامه اعتراضها تغییر کرد. عملكرد آمريكا همچنين به وجهه واشنگتن در منطقه آسيب وارد كرد چراكه مردم منطقه را به اين باور رساند كه كاخسفيد حامي دموكراسيخواهي نيست بلكه بر اساس مسائل ژئوپلتيكي جلوي اصلاحات دموكراتيك در خليجفارس را گرفته است.