۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۴:۴۰
کد خبر ۲۹۶۷۰
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۹ - ۰۳-۰۹-۱۳۸۶
کد ۲۹۶۷۰
انتشار: ۱۰:۵۹ - ۰۳-۰۹-۱۳۸۶

گزيده سرمقاله‌هاي روزنامه‌هاي صبح امروز ايران

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسايل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه گزيده برخي از آنها در زير مي‌آيد.

 
همبستگي

روزنامه همبستگي در سرمقاله امروز خود با عنوان افول اصولگرايان به قلم علي صالح‌آبادي آورده است: كمتر از چهار سال پيش بود كه اصولگرايان نخست مجلس هفتم و آن‌گاه دولت نهم را به كنترل خود درآوردند. شايد غرور اين پيروزي‌ها كه با حذف گسترده اصلاح‌طلبان از انتخابات مجلس هفتم و نيز تفرق اصلاح‌طلبان در انتخابات نهم رياست‌جمهوري حاصل شده بود به آنان اجازه نمي‌داد كه فكر ‌كنند روزي مي‌آيد كه در پايان مجلس و سال سوم فعاليت دولت، به‌رغم درآمد افسانه‌اي نفتي كه پيش‌بيني مي‌شود امسال رقم آن به 75 ميليارد دلار( معادل پنج سال درآمد ارزي در برنامه سوم توسعه) برسد كه ندانم‌كاري، سوءمديريت و بهره نگرفتن از نظرات كارشناسان و مديران باتجربه شرايط را براي افول ناگهاني آنان فراهم كند و بار ديگر اصلاح‌طلبان مورد توجه مردم قرار گيرند. هرچند اين خطر را رهبران اصولگرا مدت‌ها است دريافته‌اند، اما چون برنامه‌اي براي برون رفت از بحران‌هاي به‌وجود آمده ناشي از عملكرد اين گروه در دست نيست، بنابراين حركت اصولگرايان مثل يك لوپ معيوب است كه سرانجام به صورت حلزوني منفي عمل مي‌كند و از ميان مي‌رود. نخستين شكست را اصولگرايان به‌ويژه "جمعيت رايحه خوش خدمت" كه حامي رييس جمهوري است در انتخابات شوراهاي سوم در تهران و بسياري از كلان‌شهرها تجربه كردند. شكست ديگر آن‌ها مربوط به انتخابات مجلس خبرگان رهبري است كه اكبر هاشمي‌رفسنجاني با نزديك به يك ميليون راي بر چهره‌هاي شاخصي همچون محمدتقي مصباح يزدي و ديگران به پيروزي رسيد و خوشايند همين جريان نبود كه هاشمي‌رفسنجاني، رييس خبرگان رهبري شود. اما اكثريت اين مجلس‌، هاشمي‌رفسنجاني را بر جنتي ترجيح دادند و انتخاب او ‌عنوان رييس مجلس خبرگان رهبري براي اين گروه خوشايند نبود. پيام اين رويدادها، شكست رواني براي اصولگرايان محسوب مي‌شود. برنامه نداشتن اصولگرايان به تدريج بر عموم مردم حتي بر آن‌هايي كه در تشكيل مجلس و دولت نقش داشته‌اند، آشكار شده است. ملت ايران مي‌رود تا با استفاده از قواعد دموكراتيك پرسشگري را كه حق مسلم و شناخته شده در قانون اساسي است درباره مسؤولان نهادينه كند تا مردم از اين طريق مجلس و دولت را مورد بازخواست و سؤال قرار دهند تا بدانند كه چه عواملي باعث شده كه زندگي بر ايرانيان نسبت به گذشته بدتر شده و مجبور هستند با گراني، بيكاري و ديگر مشكلات كه ناشي از تصميم‌گيري و تصميم‌سازي اصولگرايان دست و پنجه نرم كنند. چون نتيجه اين سياست‌ها به تدريج بر مردم آشكار شده است آنان به طرق مختلف ازجمله در تجمعات انتقاد و اعتراض خود را اعلام مي‌كنندحضور پرشور جوانان در سخنراني سيد محمد خاتمي رييس جمهور سابق يك نمونه از اين نوع اعلام موضع دربرابر مشكلاتي است كه مردم آن را لمس كرده‌اند. نگارنده در جمع بيش از 10 هزار نفر از جوانان مشهد كه چهارشنبه گذشته در سالن شهيد بهشتي مشهد كه سخنران آن خاتمي بود، حضور داشت. جالب آن كه جوانان عصباني حتي قبل از ورود خاتمي و آغاز سخنراني، به شعارهاي ممتد خود كه عمدتا عليه اصولگرايان بود ادامه مي‌دادند و جالب‌تر آن كه از ابتدا تا انتهاي سخنراني شعارهاي اعتراضي به‌رغم درخواست خاتمي دامه داشت. اعتراض زماني به اوج خود رسيد كه يك گروه متشكل حدود20 نفر با شعار حمايت از احمدي‌نژاد و با پلاگاردهايي به نشانه اعتراض به عملكرد دولت خاتمي وارد سالن شدند.‌ برخلاف سال‌هاي دوران اصلاحات كه گروه فشار به سرعت بر جلسات مسلط مي‌شدند اين بار به دليل مخالفت گسترده جوانان با آنان نه تنها موفق به برهم زدن سخنراني خاتمي نشدند بلكه در انتها با ناكامي و به آرامي مجبور شدند صحنه را ترك كنند. نگارنده بر اين باور است كه انقلاب و ايران متعلق به همه ايرانيان است و هيچ گروه و جمعيتي نمي‌تواند اين دو مقوله را مصادره و به انحصار خود درآورد. اين واكنش‌هاي تند به اصولگرايان ناشي از شكست برنامه‌هاي آنان در مجلس و دولت است. چنانچه اصلاح‌طلبان با برنامه به صحنه بيايند بي‌ترديد در انتخابات آزاد و رقابتي پيروز ميدان خواهند بود. چه اصولگرايان بخواهند و چه نخواهند ياران امام از جمله سيد محمدخاتمي كه ملت ايران يك بار 20 ميليون و بار ديگر 22 ميليون را‡ي را به او داده‌‌اند مقبول مردم هستند، زيرا خاتمي در هر دو نوبت از نظر مقبوليت مردمي آراي بيش‌تري از احمدي‌نژاد كه با 17ميليون را‡ي به رياست جمهوري رسيده است، داشته است. حضور خاتمي و ديگر شخصيت‌هاي تأثير گذار در مراكز استان‌ها و حتي شهرهاي كوچك به سرعت مي‌تواند فضاي انتخاباتي را در كشور به زيان اصولگرايان و به نفع اصلاح‌طلبان تغيير وپيروزي را از آن اصلاح طلبان كند. آنهايي كه به قواعد دموكراسي و به دولت و مجلس مردم سالار مي‌انديشند چاره‌اي جز تن دادن به قواعد آن كه همانا راي مردم است، ندارند. تجمع بيش از 10 هزار نفري جوانان در مشهد به‌رغم تنگناهايي كه اصلاح طلبان در اطلاع رساني دارند زنگ خطر براي اصولگرايان را به صدا درآورده است. از آنجا كه كشور و انقلاب متعلق به مردم است انقلاب دوباره اقبال دوباره مردم نسبت به خاتمي و اصولگرايان فرصتي است كه در صورت مديريت صحيح آن مي‌توان علاوه بر پيروزي در انتخابات مجلس و رياست جمهوري از طريق مشاركت بالاي مردم از تهديدهاي دروني و بروني نيز عبور كرد.

جمهوري اسلامي

روزنامه جمهوري در سرمقاله امروز خود با عنوان زمينه سازي براي قطعنامه سوم آورده است: اجلاس دو روزه شوراي حكام آژانس بين المللي انرژي اتمي در وين با جمع بندي غيرمنتظره رئيس شورا ديروز پايان يافت.

سفير شيلي كه رياست دوره اي شوراي حكام را برعهده دارد در اين جمع بندي ضمن تاكيد بر ضرورت حل و فصل پرونده هسته اي ايران از طريق گفتگو افزود : ايران بايد پروتكل الحاقي را اجرا نمايد و به مفاد قطعنامه هاي شوراي امنيت سازمان ملل پاي بندي نشان دهد.

اين جمع بندي اقدامي براي فراهم ساختن زمينه لازم جهت تصويب قطعنامه سوم شوراي امنيت عليه جمهوري اسلامي ايران است همان چيزي كه مدير كل آژانس بين المللي انرژي اتمي نيز در گزارش 24 آبان خود آورده بود . البته آقاي البرادعي در سخنراني روز پنجشنبه گذشته يعني اولين روز اجلاس اخير شوراي حكام نيز مطالب تند و غيرمنتظره اي در مورد پرونده هسته اي ايران به زبان آورد كه با لحن گزارش پنجشنبه هفته قبل تر وي متفاوت بود. اينكه در فاصله دو پنجشنبه چه چيزي اتفاق افتاد كه مدير كل آژانس را وادار به اين اظهارات تند عليه ايران نمود نكته مهمي است كه بايد درباره آن تحقيق و تامل شود.

آقاي محمد البرادعي در جلسه پنجشنبه شوراي حكام ادعا كرد هنوز در مورد پرونده هسته اي ايران در تاريكي قرار دارد. وي برخلاف گزارش 24 آبان خود گفت : « اين خيلي دور از حقيقت است كه يك سري از موارد مهم در برنامه هسته اي ايران را تاييد نماييم » . مدير كل آژانس بين المللي انرژي اتمي در همين سخنراني در مورد برنامه هاي سانتريفيوژ ايران ادعا كرد كه مطالعات ايران و همچنين فعاليتهاي ايران در زمينه سانتريفيوژها مي تواند استفاده نظامي داشته باشد و نتيجه گيري نمود كه نمي تواند اطمينان دهد مواد هسته اي و فعاليتهاي هسته اي اعلام نشده به چه مسيري هدايت مي شود. او همچنين اعلام كرد : « به رغم ارائه يك سري از اطلاعات از سوي ايران و جواب دادن به سئوالات از سال 2006 ميلادي تاكنون اطلاعات او از برنامه هسته اي ايران كاسته شده است ! و علاوه بر اين همكاري ايران با آژانس به جاي اينكه فعالانه باشد غيرفعال و بخشي است » . اين اظهارات البرادعي مقدمه اي بود براي اينكه نتيجه گيري كند : « ايران به اين خواست اصلي آژانس و شوراي امنيت كه تعليق غني سازي اورانيوم و تاسيسات آب سنگين اراك است عمل ننموده است » . از مجموع اظهارات البرادعي و جمع بندي رئيس شوراي حكام چنين برمي آيد كه غربي ها با اعمال نفوذ در اين شورا تلاش كرده اند راه را براي صدور قطعنامه سوم عليه ايران هموار نمايند. اطلاعات و اخباري كه از منابع غربي بويژه از محافل سياسي آمريكائي به رسانه ها و خبرگزاري هاي درز كرده حاكي است قرار است فرانسه پيش نويس قطعنامه جديد عليه ايران را در اختيار 1 +5 قرار دهد كه اين قطعنامه با تعديلاتي تا تاريخ 2 ديماه به تصويب شوراي امنيت سازمان ملل برسد .

اين چرخش قابل تامل كه در موضعگيري مدير كل آژانس پديد آمد و در جمع بندي رئيس شوراي حكام متجلي شد نشان ميدهد غرب براي اعمال نفوذ در اين شورا سرمايه گذاري زيادي كرده و آمريكا مصمم است برخورد سياسي خود با پرونده هسته اي ايران را همچون گذشته ادامه دهد. تلاش براي تصويب قطعنامه سوم عليه فعاليت هاي جمهوري اسلامي ايران از مدتي قبل در دستور كار دولت بوش بوده و بعد از گزارش 24 آبان ماه مدير كل آژانس بين المللي انرژي اتمي اين تلاش خصمانه شدت بيشتري يافت . البته گزارش البرادعي همانگونه كه روزنامه جمهوري اسلامي در سرمقاله هاي هفته گذشته خود تاكيد كرد حاوي نكات منفي متعددي نيز بود كه دقيقا همان نكات منفي اكنون در جمع بندي رئيس شوراي حكام آژانس مورد استناد قرار گرفته و از ايران خواسته شده پروتكل الحاقي را اجرا نمايد و غني سازي را طبق قطعنامه هاي اول و دوم شوراي امنيت سازمان ملل به تعليق درآورد.

اكنون كه اجلاس دو روزه شوراي حكام به پايان رسيده و جمع بندي رئيس شورا نشانگر نفوذ غرب در اين شورا براي تحت فشار قرار دادن جمهوري اسلامي ايران است تاكيد بر اين نكته توسط مسئولين نظام جمهوري اسلامي ضرورت دارد كه چون براساس اعترافات مكرر مدير كل آژانس بين المللي انرژي هسته اي در فعاليت هاي اتمي ايران هيچ نشانه اي مبني بر انحراف به سوي نظامي گري وجود ندارد اصولا رسيدگي به پرونده ايران در شوراي امنيت سازمان ملل فاقد مبناي حقوقي است و به همين دليل ايران هيچ الزامي براي اجراي قطعنامه هاي شوراي امنيت ندارد. در كنار اين موضعگيري قانوني دستگاه ديپلماسي ايران بايد با تلاش گسترده براي خنثي كردن توطئه آمريكا و خارج ساختن اين پرونده از مسير سياسي مورد نظر بوش و دارودسته او مانع صدور قطعنامه سوم شود

كيهان

روزنامه كيهان در سرمقاله امروز خود با عنوان اين آقا بايد پياده شود ! به قلم حسين شريعتمداري آورده است: اين آقا، «ولي نصر» به نوشته سايت اطلاعاتي WIKPEDIA مشاور جرج بوش، رئيس جمهور آمريكا در امور مربوط به اسلام و مسلمانان و مخصوصاً شيعيان است. او فرزند سيدحسين نصر مشاور فرح پهلوي است كه با حمايت پدرش به كاخ سفيد راه يافته است. ولي نصر عضو شوراي روابط خارجي آمريكا نيز هست و در مدرسه عالي نيروي دريايي آمريكا هم به تدريس مشغول است. اين آقا به طور منظم در برخي از روزنامه هاي مدعي اصلاحات مقاله مي نويسد و مصاحبه مي كند. اين روزنامه ها خود را مدافع آقايان هاشمي رفسنجاني، خاتمي و كروبي مي دانند و بر اين نكته اصرار مي ورزند كه در عرصه سياسي كشور، راه اين سه بزرگوار را دنبال مي كنند و...

اين آقا، دبيركل يك گروه سياسي است. اين گروه را حضرت امام(ره) غيرقانوني اعلام كرده و درباره آن فرموده است «پرونده اين نهضت و همين طور عملكرد آن در دولت موقت اول انقلاب شهادت مي دهد كه نهضت به اصطلاح آزادي طرفدار جدي وابستگي كشور ايران به آمريكاست و در اين باره از هيچ كوششي فروگذار نكرده است... به حسب اين پرونده قطور و نيز ملاقات هاي مكرر اعضاي نهضت، چه در منازل خودشان و چه در سفارت آمريكا و به حسب آنچه من مشاهده كردم از انحرافات آنها... و به حسب امور بسيار ديگر، نهضت به اصطلاح آزادي صلاحيت براي هيچ امري از امور دولتي يا قانونگذاري يا قضائي را ندارند و...»

چند سال پيش، اواخر دهه 70، دبيركل اين گروه غيرقانوني در حالي كه احساس مي كرد، مدعيان اصلاحات، كار نظام را تمام كرده! و به آخرين مرحله از مأموريت خود نزديك شده اند، با صراحت اعلام كرد «دوران هاشمي رفسنجاني و مهدي كروبي تمام شده است»! آقاي دكتر يزدي دبيركل نهضت آزادي در آن هنگام هنوز مصلحت نمي ديد كه آنچه درباره آقاي خاتمي در نهانخانه خويش دارد برملا كند.

امروزه همين آقاي دكتر يزدي و دار و دسته اش، رفيق گرمابه و گلستان گروه هاي مدعي اصلاحات هستند و در حمايت از آقايان هاشمي و خاتمي و كروبي چنان زبان در كام چرخانده و قلم بر كاغذ مي رانند كه انگار اين سه بزرگوار در ميان تمامي مردم ايران، مدافعي سينه چاك تر از آقاي دكتر يزدي و گروهش ندارند!

اين آقا، از گردانندگان روزنامه هاي دوم خردادي است. مدعي اصلاحات و سينه چاك مدرنيته. آقاي «ع-ع». او در مصاحبه با يك مجله آلماني در پاسخ به اين سؤال كه اصلي ترين مانع اصلاحات در ايران چيست؟ گفته بود «مشكل اصلي ما اين است كه در ايران هنوز خدا نمرده است»! اين روزها آقاي «ع-ع» از مدعيان سينه چاك حمايت از آقايان هاشمي رفسنجاني، كروبي و خاتمي است.

اين آقا، سردبير مجله ضد انقلابي كنكاش- چاپ خارج كشور- است. «مهرزاد بروجردي». او به دليل خوش خدمتي هاي فراوانش به گروه هاي ضد انقلاب و حفظ ارتباط با برخي از گروه هاي داخل كشور، از بنياد اشرف پهلوي جايزه بهترين پايان نامه ها را دريافت كرد. مهرزاد بروجردي روابط نزديك و شناخته شده اي با محافل صهيونيستي در آمريكا دارد. برخي از روزنامه هاي مدعي اصلاحات كه ادعاي حمايت آنها از آقايان هاشمي و خاتمي و كروبي گوش فلك را كر مي كند مقاله هاي او را با آب و تاب پوشش مي دهند.

اين آقا، كه برانگيخته برخي محافل سايه نشين است در وبلاگ شخصي خود از حمله آمريكا به عراق و افغانستان دفاع مي كند و مخالفان آمريكا را افرادي «مريض»، ديوانه و «روان پريش» معرفي مي كند. او به اتفاق چند تن ديگر از همفكرانش مسئوليت تهيه صفحه سياسي يكي از روزنامه هاي مدعي اصلاحات را برعهده دارد.

اين آقا، كه او نيز پياده نظام يك محفل سايه نشين مرتبط با سرويس هاي اطلاعاتي بيگانه است در يادداشتي از ضرورت تلاش براي براندازي جمهوري اسلامي سخن مي گويد و تصريح مي كند كه همه گروه هاي اپوزيسيون نظام بايستي براي براندازي جمهوري اسلامي ايران به كمك ها و حمايت هاي آمريكا تكيه كنند! و مي نويسد اگر گروه هاي اپوزيسيون براي براندازي نظام به نقش و موقعيت دولت آمريكا توجه نكنند، حركت آنها چيزي شبيه «آب در هاون كوبيدن» است. خب! اين آقا، كجاست؟ زياد به خودتان زحمت ندهيد. مسئوليت ايشان، تهيه و تدوين مقالات سياسي براي يكي از روزنامه هاي مدعي اصلاحات است، روزنامه اي كه هر از چندگاه، با چاپ عكس هاي بزرگ از آقايان خاتمي، رفسنجاني و كروبي به دفاع از آنان مي پردازد و معتقد است - بخوانيد ادعا مي كند- كه طرفدار سينه چاك اين آقايان بزرگوار است!

اين آقا، رامين جهانبگلو، با صراحت به همكاري خود با سرويس هاي اطلاعاتي آمريكا و اسرائيل اعتراف كرده است و اگر اعتراف هم نمي كرد، اسناد غيرقابل انكاري از اين رابطه حكايت مي كرد. اسنادي كه كيهان 7 سال قبل آنها را منتشر كرده بود و به زودي رد پاي او را در جبهه اصلاحات با تكيه بر اسناد آشكار فاش خواهد كرد تا بر همگان آشكار شود آنهمه پلشتي كه در اين جبهه عليه اسلام و نظام و مردم وجود داشت از كجا سرچشمه مي گرفت. او بعد از بازداشت و پس از آزادي نيز براي برخي از روزنامه هاي مدعي اصلاحات مقاله مي نويسد، مصاحبه مي كند و... يعني همان روزنامه ها كه ادعاي- دروغين- دفاع از هاشمي و خاتمي و كروبي از قلمشان نمي افتد و...

اين آقا، «ع-س» از سردمداران گروه هاي به اصطلاح «ملي- مذهبي» است، گروه هايي كه بارها به هنگام دفاع از ميهن، نشان داده اند، «ملي» نيستند و در بحبوحه دفاع از دين، راه خود را به آن سوي دين كج كرده اند.

او كه چند سال قبل با صراحت مي گفت و مي نوشت «حتي معصومين عليهم السلام خود به خود، بدون نظارت مردم و به طور اصولي در معرض انحراف هستند»! امروزه خود را در شمار مدافعان دلسوخته! آقايان كروبي، هاشمي و خاتمي مي داند.

اين آقا، معتقد است «هيئت هاي مذهبي منشأ خشونت هستند و بسيجي ها اعضاي تشكيل دهنده اين هسته ها مي باشند»! آن آقا اعلام مي كند «مظاهر ديني چون حجاب و حياي زنان، نماد عقب افتادگي است»...

اين آقا، آن آقا، اين خانم و... كه فهرست كردن سوابق آنها نيز به درازا مي كشد، امروزه از اعضاي اصلي برخي از گروه هاي جبهه اصلاحات هستند و در روزنامه هاي مدعي اصلاحات و محافل و همايش ها و ميتينگ هاي حزبي، از آقايان هاشمي رفسنجاني، كروبي و خاتمي به عنوان رهبران سياسي خود ياد مي كنند و در اين باره چه سخن ها كه نمي گويند و چه مقاله ها كه نمي نويسند!

در اين جملات نيز دقت كنيد؛

«بايد به اين نكته توجه داشته باشيم كه جامعه ما هنوز كه هنوز است متدين است و جامعه اي ديني است. جامعه اي كه هم به لحاظ عقيدتي، احساسي و عاطفي و هم به لحاظ عملي دلمشغول دين و مذهب است. از سوي ديگر وقتي قصد داريم تا موجودي را تعليم و تربيت كنيم و به مجراي خاص سوق دهيم بايد ميزان فهم و قبول مخاطب را در نظر بگيريم و چون مخاطبان ما مسلمان هستند طبعا بايد با آنها با ترمينولوژي ديني سخن گفت به همين دليل روشنفكري ديني از روشنفكري غيرديني موفق تر و تاثيرگذارتر خواهد بود. به حدي كه به نظرم مي آيد اگر كساني باطناً لائيك و غيرديني هستند بايد تا حد فراواني مثل روشنفكران ديني و با ترمينولوژي روشنفكران ديني سخن بگويند. و الا توفيق و كارآيي نخواهند داشت.»

آيا مي دانيد اين آقا كه با صراحت- ماهنامه آفتاب.آذرماه 1380- به اعوان و انصار اصلاح طلب خود درس نفاق مي دهد كيست؟ راه دوري نرويد، ايشان آقاي «م-م» يكي از به اصطلاح نظريه پردازان جبهه اصلاحات است كه اين روزها در مطبوعات و همايش ها و ميتينگ هاي احزاب و گروه هاي مدعي حمايت از آقايان هاشمي و كروبي و خاتمي يقه چاك مي دهد و...

اكنون روي سخن با حضرات آقايان هاشمي رفسنجاني، خاتمي و كروبي است و بيان اين نكته خطاب به آن عزيزان در ميان است؛ كه باور بفرمائيد طيف مورد اشاره نه فقط كمترين ارادتي به شما ندارند، بلكه بسياري از آنان- اگر نگوئيم همه- از شما بيزار نيز هستند و هرگاه احساس فرصت كرده اند از اعلام اين دشمني دريغ نكرده اند. بنابراين شايسته نيست در آستانه انتخابات، باز هم اين طيف آزمون داده و رفوزه شده، خود را ميدان دار حمايت از شما بزرگواران قلمداد كنند و در پوشش اين حمايت دروغين با قلم هاي ناشايسته و زبان هاي ياوه گوي خود به ارزش هاي اسلامي و انقلابي كه شما آقايان دغدغه آن را داريد بتازند.

نگارنده بر اين باور است و براي باور خود نه فقط شواهد و قرائن، بلكه اسناد غيرقابل انكار فراواني دارد كه يكي از اهداف اين جماعت در ادعاي نزديكي به شما آقايان و لاف حمايت از شما بزرگواران، مخدوش كردن شخصيت اسلامي و انقلابي شماست و اين خسارتي بزرگ است، نه فقط براي شما عزيزان كه براي انقلاب و دوستداران واقعي شما.

خدا بر درجات امام راحل ما (ره) بيفزايد كه صبح روز 12 بهمن ماه سال 1357 وقتي به اتفاق فرزندشان مرحوم حاج احمد آقا در اتومبيلي كه حامل ايشان از فرودگاه به بهشت زهرا (س) بود نشستند و متوجه حضور شخص ديگري از قماش طيف مورد اشاره در خودرو شدند با صراحت دستور دادند مشاراليه از خودرو پياده شود و درباره علت اين تصميم فرمودند: «مسئله مي شود»...

حزب‌الله

روزنامه حزب‌الله در سرمقاله امروز خود با عنوان خالد اسلامبولي مي آيد؟ آورده است: تبليغات گسترده رسانه هاي غربي و صهيونيستي را در بدو كنفرانس هاي شرم الشيخ، كمپ ديويدها، اسلو، مادريد و... به خوبي در ذهن داريم. در آن ايام، بوق هاي تبليغاتي غرب تلاش كردند كه كنفرانس هاي مذكور را اتوباني دو طرفه جلوه دهند كه منافع آن به طرفين مذاكره، يعني هم صهيونيست ها و هم اعراب خواهد رسيد. اما عملا چنين وعده اي محقق نشد و بيانيه پاياني اين كنفرانس ها به نحوي تنظيم شد كه تنها مطامع رژيم اشغالگر را برآورده مي ساخت و نه حرفي از منافع اعراب به ميان آمد و نه منافع فلسطيني ها. آنجا هم كه به ظاهر امتيازي به كشورهاي عربي داده شد، پس از مدتي آشكار شد كه سود اصلي اين امتيازات هم به جيب صهيونيست ها مي رود.

بسياري از تحليلگران عمده دليل شكست كنفرانس هاي سازش را همين تلاش هاي يكجانبه براي برآورده كردن خواسته هاي صهيونيست ها مي دانند. همه اين عوامل سبب شد كه تنها يادگار شركت در اين دست كنفرانس هاي سازش براي اعراب، از ميان رفتن مشروعيت آنها باشد. سرنوشت سازشكاراني مانند عرفات و يا سادات كه به جرم سازش با رژيم صهيونيستي اندكي پس از كمپ ديويد به هلاكت رسيد، مي توانست درس عبرت خوبي براي سران عرب باشد كه اكنون بر طبل سازش با رژيم اشغالگر مي كوبند. اما افسوس كه دلارهاي سبز كاخ سفيد چشم اعراب را بسته است.

چراغ سبز ديروز اعراب به ايالات متحده و رژيم صهيونيستي در حالي بود كه اين كنفرانس، كسب مشروعيت براي رژيم اشغالگر را هدف گرفته است. سران تلاويو پس از جنگ 33 روزه با حزب الله به شدت با بحران مواجه شده اند و حتي در داخل هم از مشروعيت چنداني برخوردار نيستند. از طرف ديگر بحران مشروعيت اين رژيم در عرصه بين الملل هم عرصه را بر سران تلاويو تنگ كرده است. كنفرانس آناپوليس با هدف كسب مشروعيتي هرچند اندك براي رژيم صهيونيستي برگزار مي شود و صرف كشاندن اعراب به پاي ميز مذاكره يكي از اهداف آمريكا و اسرائيل است. به عبارت ديگر غرب مذاكره را تنها براي مذاكره مي خواهد. چرا كه نشستن اعراب و اسرائيل بر سر يك ميز خود اعتراف تلويحي بر مشروعيت اين رژيم غاصب تلقي مي شود و تنها، حضور در اين كنفرانس باخت بزرگي براي اعراب تلقي خواهد شد. از سوي ديگر ايالات متحده و رژيم صهيونيستي تلاش دارند براي دولت نامشروع سلام فياض هم مشروعيتي دست و پا كنند. دولت كودتاگر سلام فياض كه به دست ابومازن تشكيل شد، تاكنون نتوانسته است از پارلمان فلسطين رأي اعتماد بگيرد و مطابق قانون اساسي فاقد اعتبار و مشروعيت مي باشد. در طرف ديگر اين معادله حماس قرار دارد كه در انتخاباتي دموكراتيك و با رأي قاطع مردم فلسطين به قدرت رسيده است و از همان ابتدا مورد هجوم غرب، اسرائيل و سازشكاران تشكيلات خودگردان قرار داشته است. آمريكا اين انديشه را در سر مي پروراند كه با آوردن سران اين دولت نامشروع به پاي ميز مذاكره مشروعيتي بين المللي هم براي دولتي كسب كند كه از همه جهات فاقد اعتبار و مشروعيت است و از سوي ديگر حماس را كه به هيچ وجه به گزينه سازش با اسرائيل فكر نمي كند، به انزوا بكشاند.

اين در حالي است كه ايالات متحده به دنبال دستيابي به يكي ديگر از اهدف راهبردي خود در قالب اين كنفراس مي باشد، كه جمهوري اسلامي را هدف قرار داده است. آمريكا مدتهاست كه تلاش دارد با استفاده از حربه هاي متعدد نظير تبليغات و به راه انداختن جنگ رواني اين ذهنيت را در ميان اعراب شكل دهد كه دشمن واقعي آنها نه اسرائيل كه جمهوري اسلامي است. ايالات متحده سعي دارد كه با خلق اين ذهنيت در ميان اعراب زمينه را براي اعمال فشار بيشتر به ايران در زمينه پرونده هسته اي و ديگر مسائل مورد منازعه فراهم كند و جمهوري اسلامي را در ميان كشورهاي منطقه منزوي نمايد. اما با شكست كنفراسن آناپوليس كه ترديدي در آن وجود ندارد اين اهداف هم به طريق اولي محقق نخواهند شد. دلايل متعددي وجود دارد كه از هم اكنون شكست كنفرانس سازش را به وضوح نشان مي دهد. فشار افكار عمومي مردم منطقه مهمترين عاملي است كه اين كنفرانس را محكوم به شكست مي كند. سران عرب در حالي در اين كنفرانس شركت مي كنند كه موج مخالفت هاي مردمي را پشت سر خود مي بينند و خود نيز به خوبي مي دانند كه افكار عمومي جهان اسلام سازش با رژيم صهيونيستي را بر نمي تابد. شركت در آناپوليس خواب راحت را از چشمان شيوخ عرب خواهد ربود بي شك سران عرب از اين پس در رعب و وحشتي دائمي به سر خواهند برد و از بيم ظهور خالد اسلامبولي هايي كه جواب سازش را با گلوله مي دهند، تا آخر عمر بر خود خواهند لرزيد.

مردم سالاري

- روزنامه مردم‌سالاري در سرمقاله امروز خود با عنوان رياست جمهوري مجدد مشرف و تلاش براي دموكراسي به قلم محمد مهدي شجاعي آورده است: هفته گذشته، دادگاه عالي پاكستان مجددا ژنرال مشرف را به رياست جمهوري پاكستان برگزيد. اين در حالي بود كه همين دادگاه - البته با قضاتي متفاوت - قبلا عزل مشرف از رياست جمهوري و بركناري وي را تحت بررسي قرار داده بود. در اين راستا وي با اعمال فشار و تغيير مسوولان و نهادهاي قانون اساسي توانست اين دادگاه را با خود همراه ساخته و از آن به عنوان ابزاري براي كسب مشروعيت خود استفاده كند.

پس از آنكه ژنرال مشرف با تعليق قانون اساسي و تعطيلي دادگاه عالي پاكستان، كنترل كامل كشور را در دست گرفت و به نوعي كودتاي نظامي را عليه كساني كه مي‌خواستند وي را از قدرت بر كنار كنند به انجام رساند با واكنش‌هاي جدي ايالات متحده و همچنين احتمال دخالت كشورهاي همسايه همچون هند تحت عنوان دفاع از رقباي مشرف مواجه شد و اين مساله وي را مجبور به اتخاذ اقداماتي در جهت جلب حمايت عمومي و در كنار آن مقاومت در برابر كشورهاي همسايه و همچنين كسب حمايت آمريكا كرد. وي در اولين مرحله براي دموكراتيك جلوه دادن حكومت و اقدامات خود و همچنين براي ماندگاري در قدرت قضات مخالف خود در دادگاه عالي را بركنار و صرفا افرادي را كه با وي هماهنگ بوده و از وي طرفداري مي‌كردند در راس دادگاه باقي گذاشت تا با حكم دادگاه به شكلي قانوني و به ظاهر دموكراتيك به حكومت ادامه دهد. اما اين اصرار براي مردمي و مشروع جلوه دادن اقدامات و حكومت از طرف يك ژنرال كه با كودتا به قدرت رسيده به چه معنا است و اصولا چه ضرورتي براي اين فرايند وجود دارد؟

كسب مشروعيت داخلي و حمايت عام با وجودي كه به نوعي ظاهرسازي و فريب افكار عمومي مي‌پردازد ولي در صورت موفقيت مي‌تواند پايگاه مردمي محكمي براي ديكاتورهايي همچون مشرف ايجاد كند و راه وي را در از ميان برداشتن رقبا و مخالفان خود هموار سازد. اما آن چه كه در اين بين اهميت دارد اين است كه هر چه پايگاه مردمي و مشروعيت داخلي يك ديكتاتور قوي‌تر باشد، احتمال كودتاي نظامي عليه وي كاهش مي‌يابد و اين مي‌تواند به نوعي تداعي كننده ثبات حكومت باشد.

برخي كشورهاي جهان سوم براي جبران عدم مشروعيت داخلي و براي ايجاد يك پايگاه محكم در جهت حمايت از ديكتاتور در برابر شورش‌ها يا كودتاهاي احتمالي در داخل، مجبورند تا به يك يا چند قدرت خارجي تكيه كنند تا با بهره‌مندي از حمايت آن قدرت خارجي و با استفاده از جايگاه آن كشور در نظام بين المللي، بر مشكل عدم مشروعيت داخلي و احتمالا عدم پذيرش در صحنه بين‌المللي فائق آيند و در شرايط اضطراري نيز از حمايت آن قدرت بهره‌مند شوند.

در مورد مشرف، آمريكا همان قدرت خارجي حامي محسوب مي‌شود كه باعث شده بود تا كشورهاي منطقه و به ويژه هند، روسيه و چين از دخالت يا تغيير در امورد داخلي پاكستان بپرهيزند.

مساله ديگري كه مي‌توان به آن اشاره كرد در تلاش مشرف براي كاستن از بحران داخلي و مشروعيت دادن به ادامه حكومتش است، نياز وي به داشتن وجهه‌اي دموكراتيك است كه وي را رهبري مردمي و با ثبات در نزد افكار عمومي جهان نشان دهد و اين مساله بويژه در پيمان‌هاي منطقه‌اي و معادلات سياسي جهان بسيار اهميت دارد.

در شرايط فعلي، تمام توان دولت مشرف علاوه بر تلاش در جهت تحكيم موضع خود در بين گروه‌هاي داخلي و به ويژه ارتش، بر تثبيت جايگاه خود در منطقه و جلوگيري از گسترش مسائلي همچون تعليق عضويت پاكستان در جامعه كشورهاي همسود است كه به شكلي جدي بقاي وي در قدرت و همچنين جايگاه سياسي او را در منطقه با مشكل جدي مواجه مي‌سازد. در اين شرايط اين كشور حاضر به واگذاري هر نوع امتياز به كشورهاي همسايه و منطقه است و اين مي‌تواند مورد استفاده كشورمان نيز قرار گيرد.

قدس

روزنامه قدس در سرمقاله امروز خود با عنوان بسيج و امنيت ملي آورده است: از لحاظ تكويني، بسيج همزاد انقلاب اسلامي است و با معنا و فلسفه آن نيز هم ريشه است.

نقش و كاركردهاي بسيج در صحنه‌هاي مختلف كشور، ترديدي باقي نگذشته كه در ادبيات انقلاب اسلامي بين اين نهاد مردمي و مقوله‌هايي چون امنيت ملي و يا حراست از دستاوردهاي انقلاب رابطه‌اي مستقيم و اساسي برقرار است. آشنايي با برخي ويژگيها و كاركردهاي بسيج وجود اين رابطه و چگونگي آن را تبيين مي سازد.

1- جنگ تحميلي كه شكوفايي نام و عملكرد بسيج را نيز با خود به همراه داشت زماني اتفاق افتاد كه كشور نتوانست مقاومت بايسته‌اي را در ابتداي جنگ از خود بروز دهد. با ورود نيروهاي مردمي در قالب بسيج توده اي، اين شرايط فراهم شد كه مردم در راستاي سياست‌هاي دفاعي كشور ساماندهي شده و با هدايت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي نيروي عظيم و مستقلي را در خاورميانه شكل دهند؛ نيرويي كه از شرايط خاص مشخصه‌هاي تازه و بسيار متفاوت از نيروهاي نظامي مشابه حكايت مي‌كرد.

2- از مشخصه‌هاي بارز بسيج آن است كه اين نيرو داراي تحليل سياسي و توانايي بالا در تبيين و ارزيابي تهديدهاي سياسي و امنيتي است. اساسا در ميان نيروهاي نظامي و انتظامي دنيا، بسيج و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، جزو نيروهايي به شمار مي روند كه اين ويژگي بارز را دارند.

3- از مشكلات اساسي نيروهاي نظامي در كشورهاي دنيا اين است كه اين نيروها عمدتاً براي دوراني خاص يا جنگي تعريف شده‌اند و براي دوران پس از جنگ، به جمعيتي بلا استفاده و حتي نوعاً آبستن مشكلات تبديل مي‌شوند. اما بسيج علاوه بر نظامي‌گري در مواقع مورد نياز از ظرفيت و توان مؤثري براي همراهي با سياست‌هاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي نظام برخوردار است و در همه مواردي كه نظام نيازمند حضور توده‌هاي مردم در عرصه‌هاست، از مسائل بهداشتي، درماني گرفته تا مقابله با حوادث و سوانح و يا مبارزه با ناهنجاري‌هاي اجتماعي، حضور بسيج، مثال زدني است.

4- از برجستگي‌هاي بسيج كه نقش آن را در موضوعات امنيتي كشور دو چندان ساخته اين است كه بسيج نه تنها يك نيروي نظامي كه نيرويي فرهنگي و معنوي نيز هست همان موضوعي كه آزاديخواهان دنيا را خواسته يا ناخواسته به الگوبرداري از آن، مجاب نموده است. استكبار جهاني امروزه در شرايطي داعيه اداره جهان را بر زبان دارد كه در رابطه با سربازگيري و تأمين نيروهاي نظامي خود، با مشكلات اساسي رو به روست. چنين نيروهايي پس از جنگيدن و هنگام بازگشت به جامعه خود،‌ به جاي آنكه يك روحيه و دستاورد معنوي دفاع را با خود حمل كنند با ناهنجاري‌هاي فكري و ورشكستگي‌هاي روحي مختلف به كشور خود باز مي گردند. اما بسيج با بهره‌گيري از آموزه هاي ديني و معنوي خود حتي در دوران پس از جنگ نيز روحيه جهادي‌اش را حفظ كرده و علاوه بر ارائه خدمات گوناگون به جامعه، لحظه‌اي از كسب آمادگي براي دفاع از كيان كشور و انقلاب غفلت نورزيده است.

در هفته بسيج بايد از همه بسيجياني ياد كرد كه در كنار اقدام‌هاي خاص خود در جامعه، نقشي بي‌نظير را در مقابله با بحران‌هاي سياسي، امنيتي و فرهنگي كشور ايفا نمودند چنانكه بدون همت و درايت آنان هيچگاه چنين پيشرفت‌هايي در زمينه‌هاي سياسي، توسعه‌اي و فرهنگي در كشور حادث نمي‌شد.

سياست روز

روزنامه سياست روز در سرمقاله امروز خود با عنوان «رمز پيروزي اصولگرايان در انتخابات مجلس» به قلم علي يوسف پور آورده است: كمتر از 4 ماه به برگزاري انتخابات نمايندگان مجلس هشتم مانده است هر روز كه مي‌گذرد تنور انتخابات گرم‌تر مي‌شود و جناح‌هاي سياسي و نامزدهاي انتخاباتي عوامل و امكانات خويش را براي پيروزي در انتخابات بسيج مي‌نمايند.

اقدامات دولت در جهت خدمتگزاري به مردم محروم، سفرهاي استاني، ساده زيستي و كم كردن تشريفات و حذف ريخت و پاش‌هاي دستگاه‌هاي دولتي و موفقيت‌هاي بزرگ در برنامه‌هاي هسته‌اي دستگاه‌هاي دولتي و موفقيت‌هاي بزرگ در برنامه‌هاي هسته‌اي و سياست خارجي و هم‌چنين عملكرد مثبت و آرام‌بخش و همراه مجلس شوراي اسلامي و تاكيد نمايندگان مجلس هفتم بر حقوق واقعي مردم، عواملي است كه محبوبيت اصولگرايان را نزد اكثريت اقشار مردم راي دهنده فراهم كرده است.

در ايران هنوز احزاب سراسري با تشكيلات منظم و كارآمد وجود ندارد، بلكه جناح‌هاي سياسي وجود دارد كه در انتخابات شركت فعال دارند معمولا بعد از به قدرت رسيدن دولت‌هاي آقايان هاشمي و خاتمي احزاب دولت ساخته كارگزاران و مشاركت بوجود آمدند كه بعد از كنار رفتن از قدرت مانند برف آفتاب ديده اثر گذاري خويش را در صحنه سياسي كشور از دست دادند.

ابتكار تشكيل كميته 6+5 را مي‌توان بهترين گزينه براي توافق طيف‌هاي مختلف اصولگرايان در سراسري كشور دانست كه به كندي در تمامي 30 استان كشور تشكيل شده است كه مي‌توان آن را يك موفقيت بزرگ به حساب آورد. مرحله مهم و حساس به توافق رساندن نامزدهاي مطرح اصول‌گرا به تعداد مورد نياز براي تصاحب كرسي‌هاي مجلس است. مقوبليت گروه 11 نفره ، تدين و علاقمندي به آرمان‌هاي انقلاب و هم‌چنين ترجيح منافع ملي بر منافع شخصي و گروهي باعث خواهد شد كه نامزدهاي اصولگرا به تدريج به نفع افرادي كه داراي صلاحيت‌هاي لازم و مقبوليت بيشتري هستند كنار بروند. آنچه كه باعث پيروزي اصولگرايان در انتخابات گذشته گرديد اخلاص، توكل بر خداوند، وحدت و همگرايي بوده است اكنون نيز همين عوامل موجبات پيروزي نيروهاي اصولگرا كه قصد ادامه خدمت به مردم را دارند در انتخابات مجلس هشتم فراهم خواهد ساخت.

 

ارسال به دوستان
وبگردی