محققان دانشگاه ييل دريافتند كه نوزادان افرادي را كه به ديگران كمك ميكنند به آنهايي كه هيچ كاري انجام نميدهند و يا در اهداف ديگران مداخله ميكنند ترجيح ميدهند.
به گزارش ايسنا، اين موضوع ثابت ميكند كه توانايي ما در ارزيابي افراد يك سازش بيولوژيكي فراگير و ناآموخته است.
اين تحقيق تمايل نوزادان شش و 10 ماهه را نسبت به اين كه به كداميك از دو بازيگر جذب ميشوند مورد بررسي قرار ميدهد. در اولين بخش اين آزمايش نوزادان يك شخصيت چوبي را به عنوان كوهنورد مشاهده كردند. در ابتدا كوهنورد در پايين يك تپه قرار داشت و تلاش او براي بالا رفتن بينتيجه ميماند تا اين كه به كمك يك شخصيت مثلثي شكل به بالا حل داده ميشد و يك شخصيت چهارگوش مانع از رسيدن كوهنورد به بالا ميشد.
در طول آزمايش بعد از اين كه نوزادان حوادث را به ميزان كافي مشاهده كردند محققان نظر نوزادان را به شخصيت كمك كننده و شخص بازدارنده با ديدن اين كه به كدام يك تمايل نشان ميدهند اندازه گرفتند.
14 نفر از 16 نوزاد 10 ماهه و همه 12 نوزاد شش ماهه شخيصت كمك كننده را ترجيح دادند. در مرحله دوم امكان اين كه نوزادان فقط به مسير حركت اشكال توجه داشتند مورد بررسي قرار گرفت. در مرحله سوم نوزادان هر دو رده سني شخصيت كمك كننده را به كمك گروه بي طرف و سپس آن گروه بي طرف را به شخصيت كه مانع بالا رفتن بود ترجيح دادند.
محققان ميگويد: وجود توانايي ارزيابي اجتماعي در مراحل اوليه نوزادي بيانگر اين است كه شناخت افراد بر مبناي برخورد آنها با ديگران در فرايند تكاملي و يا گسترش دنياي اجتماعي يك نكته كليدي است. بدون شك توانايي تشخيص افراد مفيد (كمك كننده) از افراد بي مصرف و طرفداري از گروه اول در فعاليتهايي چون شكار دسته جمعي، سهميه بندي غذا و يا جنگ بسيار ضروري بود.
اين تواناييها همچنين ميتواند نقطه شروع توجه اخلاقي و پيشرفت مفاهيم انتزاعي درست و نادرست باشد.
ارزشيابي نوزادان تنها بر اساس آنچه آنها به عنوان تماشاگر مشاهده ميكردند بود نه روابط و يا تجربيات خودشان با آن شخصيتها.
مرحله بعدي كشف پيچيدگي اين مطلب خواهد بود كه مثلا آيا نوزادان به برخورد با افرادي كه شخصيتهاي بازدارنده را تنبيه ميكنند تمايل دارند يا افرادي كه آنها را تشويق ميكنند.