عصرایران؛ مصطفی بدرالسادات- پرونده حسین موسویان، معاون سابق مرکز تحقيقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام و صف آرایی دو جناح عمده کشور در این خصوص را می توان یک "شرمساری ملی" به معنای کامل دانست.
در یک سو، دولت و حامیان آن قرار دارند که اصرار می کنند موسویان جاسوس بوده و اطلاعات پرونده هسته ای را به انگلیسی ها می داده است. آنها تاکید می کنند و باز هم تاکید می کنند که موسویان "باید و باید" محکوم و زندانی شود چه آنکه جای جاسوسان، "اوین" است نه مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام.
در مقابل، طیف هاشمی، روحانی، خاتمی و نیروهای پیروامون آنها قرار دارند که موسویان را بی گناه می دانند و بر تبرئه او اصرار می ورزند. حتی در برخی سایت ها ، خبری منتشر شد مبنی بر اینکه برخی از حامیان بلندپایه موسویان، تهدید کرده اند که اگر او تبرئه نشود، از سمت های خود استعفا خواهند کرد.
البته واقعیت از ما پوشیده است ؛ چه آنکه یک "پرونده کاملا امنیتی" در یک "دادرسی غیرعلنی" در حال بررسی است و شنیده هایی که گاه له و گاه علیه متهم این پرونده به گوش می رسد، نمی تواند مبنای یک قضاوت واقعی و منطبق با عدالت و انصاف باشد.
از این رو، در شرح این ماجرا، صرفا می توان به یک فصل بندی عقلی رجوع کرد و از آن به یک شرمساری ملی رسید:
این احتمال وجود دارد که موسویان واقعاً جاسوس بوده و اطلاعات محرمانه پرونده هسته ای را در اختیار انگلیسی ها قرار داده و نیز غربی ها را برای صدور قطعنامه های ضد ایرانی تشویق کرده است.
اگر چنین چیزی مقرون به واقعیت باشد، آنگاه نمی توان موسویان را با عنوانی به جز "خائن" و "جاسوس" خطاب کرد.
در چنین فرضی، یک مساله وحشتناک پدیدار می شود و آن حمایت مقامات عالیرتبه ای همانند هاشمی رفسنجانی رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام از اوست و واقعا جای شرمساری و نگرانی است که مقامات ارشد نظام برای "ناک اوت" کردن رقیب، این چنین از یک جاسوس و خائن حمایت می کنند و برای وی یقه می درانند و تهدید به استعفا می کنند.
اما در مقابل، این احتمال نیز وجود دارد که موسویان، واقعا بی گناه بوده باشد و اتهام منتسب به او، ناشی از سوء تفاهم یا حتی سناریونویسی های جناحی باشد.
در چنین فرضی نیز باید به حال مملکتی گریست که رییس جمهور و وزیر اطلاعات و سخنگوی دولت و سایر اعوان و انصار جریان حاکم، پا در یک کفش کرده اند و مصرانه خواستار مجازات یک "بی گناه" هستند تا بلکه از رهگذر ستمی که به او می شود، وجهه رقیب سیاسی مخدوش شود و بتوانند از آب گل آلوده شده، ماهی بگیرند و چند صباحی بیشتر در صدر قدرت باقی بمانند.
آیا باعث شرمساری نیست اگر یک جریان سیاسی عمده که دست بر قضا دولت را نیز در دست دارد بخش قابل توجهی از توان سیاسی و تبلیغی خود را در خدمت بیچاره کردن یک فرد بی گناه و خانواده او نماید؟
البته، باز هم تاکید می کنیم که به دلیل سری بودن پرونده، هیچ کس، جز آنانی که به پرونده دسترسی دارند از کم و کیف ماجرا خبر ندارند ولی همانطور که گفته شد ماجرا از دو حال عمده خارج نیست: یا موسویان گناهکار است یا بی گناه که در هر دو صورت ثابت می شود یکی از دو جریان عمده سیاسی کشور تا چه اندازه از مبانی اخلاق و انسانیت و وطن دوستی دور هست و چه فضای آلوده و فضاحت باری بر عرصه سیاست جاری کشور حاکم است و این چیزی نیست جز همان "شرمساری ملی"!
1- با توجه به اينکه مذاکره کننده اتمی سابق با داشتن سابقه طولانی در مديريت های اجرائی در جمهوری اسلامی ممکن است جاسوس از آب در بيايند، چگونه ميتوان به مذاکره کنندگان فعلی که اتفاقا سابقه چندانی هم ندارند، اعتماد کرد که خائن و جاسوس نشوند؟...
2- انگيزه مذاکره کننده قبلی از جاسوسی چه بوده است:
پول: اگر اينطور است چقدرپول گرفته؟
قدرت:اين نميتواند درست باشد چون در آن زمان مذاکره کننده به اندازه کافي قدرتمند بود .
اينکه بالفطره خائن و جاسوس بوده: اين هم بعيد است چون در اينصورت در طول اينهمه کار ايشان در جمهوری اسلامی بايد مشخص ميشد.
3- اين متن مذاکرات رسمي که ميگويند هر کس بخواند ميفهمد که جاسوسی شده و دولت خواهان علني شدن آن است ،را آيا بجز دولت فعلی توسط مسئولين دولت هاي قبلي خوانده يا شنيده نشده؟
اگر قبلی ها در جريان نبودند که بايد بخاطر اهمال بازخواست شوند. اگر هم ميدانستند و صدايش را در نياوردند که خوب آنها هم جاسوس و خائن هستند و بايد محاکمه شوند. اگر هم خوانده اند ولی نفهميدهاند که جاسوسی شده را که ديگر چه عرض کنم...
متن فوق نشان دهنده وضعیت واقعی امروز ایران است و مطمئن باشید بر سر نوشتن این مسئله به شما خرده خواهند گرفت ...