۳۱ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۳:۴۷
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۳۰۷۹۹۳
تاریخ انتشار: ۱۷:۲۲ - ۱۷-۰۹-۱۳۹۲
کد ۳۰۷۹۹۳
انتشار: ۱۷:۲۲ - ۱۷-۰۹-۱۳۹۲

میراثِ ماندگارِ ماندلا

حسن فرطوسی*
ماندلا، آن مردِ بزرگ از این دنیا رفت. شخصیتِ دوست داشتنی، مثال زدنی و الهام بخش او، شگفتی و ستایش بسیاری را به همراه داشت. او نمادِ  صلح و آشتی در دنیای امروز شده بود.

صلح طلبیِ اجتماعی وی زاییده صلح و هماهنگی درونی، و شفافیتِ قصد و رسالتِ درونی او بود. مردی با قلبی به روشناییِ قلبِ پرندگانی که سرود آزادی را در دنیا سر می دهند. همان که اصالت و نجابت اخلاقی را با تواضع و فروتنی و شوخ طبعی با هم داشت. با روحی متعادل، عدالت طلب و مساوات خواه و با مدیریتِ بالای هیجان و عواطف در روند فعالیت ها و مبارزات سترگ و خستگی ناپذیرِ ظلم ستیزانه اجتماعی و سیاسی خویش. آموزش و آگاهی بخشی را تضمین کننده عدالت و برابری آدمیان می دانست و نوع بشر را از یک ریشه دیدن و مشترکات انسانی را فهمیدن و قدر نهادن، از ویژگی های ارزشمند او بود.

سلولی تنگ و تاریک بر رنج های بی شمار آن مرد شهادت می دهد. و سینه دیوار آن زندانِ نمور، چوب خط های دورانی که او در حسرت آزادی بر آن حک می کرد را همچنان بر خود دارد و بدان می بالد. بیست و هفت سال زندان، فرصتی گران بها برای تصفیه و پالایشِ درون در اختیار وی گذارده بود. بیشترین فشارها که اجازه ندادن حضور بر سر جنازه مادر یا فرزند درگذشته را نیز در برمی گرفت، نتوانست روح تعالی طلب او را درگیر و آلوده نماید.

دوران تیرگی و سختی، خلوص و تزکیه درونی را برایش به ارمغان آورد. گویی دستگاهِ تصفیه ای در ذهن و جانش نهاده بود که رنج های ناشی از تبعیض و تحقیر و دردهای شکنجه را به عشق و ایمان و سعه صدر تبدیل می کرد. بارقه هایِ امید را در سهمگین ترین و پرخفقان ترین حالاتِ نومیدی و ضعف و استیصال همچنان در دل زنده نگه داشته و پرورانده بود. دل را از کینه به یک سَره شسته بود. با درک این نکته که کینه توزی در فطرت آدمی نیست بلکه بشر کینه ورزی را می آموزد، نیک یافته بود که عشق را نیز می توان آموخت. چرا که عشق به قلب آدمی موافق طبع تر می آید. ایمان به نوعِ بشر و طینت و گوهر مشترکِ انسان ها را به گونه ای در وجودِ خود پرورانده بود که در انتخابِ این نگاهِ سرشار از محبت، تردیدی به خود راه نداد.

او از سنخ مردان بزرگ و موثری بود که بدخواهان و رقیبانش نیز به وقت حاجت، بر درِ حبس گاهِ او رفته و از او درخواست همکاری برایِ هدایت سکان کشتیِ جامعه پرتلاطم به سوی صلح و آشتی می کردند و البته که دستِ پر بازمی گشتند.

دورانِ سیاه و طولانیِ زندان و جدا شدن قهری از زندگی روزمره و مردم و دنیا مانع آن نشد تا روح و زبانِ دنیایِ آینده یِ آن روز را درنیابد. آن هم در همان زمان که انقلابی گریِ انتقام جویانه سراسر آفریقا و سایر کشورهای استعمارزده یِ دنیا را فرا گرفته بود.

 او به فراست فهمید که نفرت و خشونت، جز خود نمی آفرینند و تضمین آزادی و حقوقِ مردمانش که همه چیزش بودند، با درک عمیقِ از "واقعیت، همچنان که هست" و پذیرش آن و آرمان ها را بر اساسِ آن درک و پذیرش جامه عمل پوشاندن، محقق می شود. و با همین رویکرد بود که آن تصمیم بزرگ را گرفت. تصمیمی سرنوشت ساز برای خود، کشور و مردمش و دنیا.

تصمیمی که بر اساس آن، وی آمد تا طرحی نو دراندازد. مبارزه توأم با خشونت را به کناری نهد و به جایش مبارزه برای دستیابی به حقوقِ مسلوب از طریقِ تأکید بر مقاومت مسالمت آمیز را انتخاب کند. عظمتِ این تصمیم در این جا نهفته است که نه برای دیگران و نه برای خودش، در آن روزهای سخت و پر رنج، ثمربخش بودنِ این راهبردِ نوین و البته ناآشنا را در آن وضعیت بغرنج به روشنی نمی دیدند. و همین نگرشِ راهبردی بود که بعدها کشورِ رها از چنگِ آپارتاید را بدان جا هدایت کرد که مجرمان را در پیشگاهِ عدالت بنشاند، بر اساس قانون محکومشان کند.

 اما در نهایت برای آنان طلب بخشایش نماید. توصیه یِ زرینِ "العفوُ عند المقدرة" (بخشایش، به هنگامِ توان مندی) پیامبر رحمتِ اسلام را، که از قضا دوستش می داشت و حرمت می نهاد، به خوبی در دنیایِ تشنه به انتقام و کینه جویی و عقده گشایی آزمود و نتیجه والایش را نیز به چشم دید و به دیگران نیز نشان داد. در نامه ای که در بحبوحه بهار عربی به فرزندان جوان خود، انقلابیان پر حرارت و آرمان خواه، نوشت، به ندایِ آسمانیِ پیامبر خدا که برخلافِ صدایِ تلافی جویانه ی بعضی فاتحانِ مکه، روز فتح را روز مرحمت و شفقت و بخشایش خوانده بود، اشاره کرده بود و تجلیِ روحِ عمیقِ انسانیِ اسلام را در این فرصت تاریخی، تمنا کرده بود. البته که جوانان ترجیح دادند به ندایش گوش و دل نسپارند. و صد البته که نتیجه غلبه هیجانِ انتقام جویِ آنان بر عقلانیتِ درگذرنده از خشم و کینه، به چشم دیده شد.

ماندلا، حقوقدانی بود که در درس های دانشکده حقوق نمره های پایین اخذ می کرد، اما به گونه ای حقوق را فهمید و زیست که افکار وی و مدل های کنش هایِ تأثیرگذار و ژرف وی بر دنیای حقوق بشر و حقوق عمومی، امروزه از دل و زبان استادان تراز اول حقوق به دانشجویان تشنه یادگیری انتقال می یابد. اولین وکیل دادگستریِ سیاه پوست در آفریقایِ جنوبی، واجب تر و مهم تر از حقوقِ مردمانِ بی پناهش نیافت تا وکالت بی مزدشان را بر عهده بگیرد. در طولِ دوران گذراندن محکومیت های جانکاه خویش، خودسازی و خواندن و فکر کردن و نوشتن را پیشه ساخت. پس از به دست گرفتنِ قدرت، در اداره امور کشور پرتنش خود، به شناخت و تشخیص هایِ خود، که اغلب نیز به واقعیت نزدیک بودند، بسنده نکرد.

 برایِ ساختنِ کشوری که کرامت و پیشرفت مردمانش را به تناسب زمانه و پیشرفت های دنیا با هم تأمین نماید، دانست که باید از کارشناسی و عقل جمعی بهره ها ببرد. کارشکنی ها و بهانه هایی که از گوشه و کنار دیده و شنیده می شد نتوانست در عزم جدی برای دستیابی بدین مهم خللی وارد کند. کم نبودند آنان که بر این دیدگاه بودند که یک کشور بلازده، با اکثریتِ مردمان آفریقایی و به دور از تحصیلات عالی و پایین بودن سطح فرهنگی و اقتصادی، ظرفیتِ این میزان از استانداردهای بالا را در بسطِ توسعه و دموکراسی و تمرکززدایی ندارد. با هوشمندی و درایت سیاسی خود و به همراه متانت و بی آلایشی معنویت گرایانه، تمام نیروی خود را بر آن گذارد تا با بهره گرفتن از متخصصان زبده از طریقِ نهادسازی، آرمان ها و ارزش های به دست آمده را از طریقِ سامان دهی نظام سیاسی-اداریِ نوین نهادینه سازد.

با تجربه ترین و خبره ترینِ استادانِ حقوق اساسی و اداری دنیا را به مددِ مشاوره برای سیاست مداران و دولت مردان خود دعوت کرد تا بر اساسِ تازه ترین دریافت هایِ بشر، یکی از غنی ترین و تضمین کننده ترین قوانین اساسی دنیا را تدوین کنند و حقوق بشر و دموکراسی را در کنارِ طراحی بهترین شیوه های تمرکززدایی، در بند بندِ قوانین جاریِ نظام جدید کشور بدمند. همچنان که مجمع "بزرگان" را به منظور تبادل تجربیات برای تأمل و تدبیر در معضلات پیچیده داخلی و جهانی و ارائه راه حل در مورد آن ها، تأسیس کرد. ایده ای که ای بسا از میراث سنتِ مشورت پسندِ خاندانِ مقتدر و محبوبش آموخته بود. و چنین شد که در پسِ دوره محدودِ بر سرِ کار بودن خود، کشوری سرشار از تنوعِ غنی فرهنگی با یازده زبان رسمی و صدها گروه نژادی و قومی، اما موفق و سربلند در روند پیشرفت و توسعه پس از خود بر جای گذاشت.

با وجودی که شکوه و فرهمندی شخصیت بالنده اش، دل مردم و هواداران بی شمارش را تسخیر کرده بود، اما به دنبال تقدس سازی از خود نبود. گویی خود را بسانِ یک انسانِ زمینی با نگاهی به آسمان بیشتر می پسندید. زندگی اش بالا و پایین ها و مشکلاتی را در خود داشت که در نهایت بی آن که دربندِ قضاوت آدمیان باشد، زیستنِ به روندِ معمولی را ترجیح داد. هنگامی که در رابطه با همسر دومش که به اتهامی مجرم شناخته شد و او از نفوذ فوق العاده ای که داشت برای رهانیدنش استفاده نکرد، به نتیجه رسیدند که نمی توانند زندگی مشترک خود را ادامه دهند. در آن هنگام ترس از دست دادن وجهه را به کنار گذاشته و از یکدیگر جدا شدند.

همان همسری که سال ها برای آزادی وی از زندان تلاش کرده بود و مخاطب دل نوشته و رنج نام های فراوانی از وی بود. یا آن جا که فارغ از دغدغه تصویر منزه اش در نزد افکار عمومی، برای خدمت به علم و فرهنگ سازی در میان مردم، علت بیماری و مرگ تنها پسر بازمانده اش را همان که بود اعلام کرد. صریحاًً گفت که فرزندم بخاطر ابتلای به بیماری ایدز جان باخت. وآرزو کرد که ایدز ریشه کن شود.

او همچنان که قدردانِ خصوصیاتِ نیک خویش بود، از غلبه هوای نفس خویش نیز بیمناک بود. و شاید به همین خاطر بود که پس از پایان دوران ریاست جمهوری خویش، با وجود اصرار فراوان بر ماندن بر سر قدرت، ترجیح داد که به هوای این که همچون پیرمردی لبخند بر لب از دنیا برود، نقش سفیر صلح در دنیای خشونت زده امروز را برعهده بگیرد. به مشاوره دولت های بعدی بسنده کند..  بی آن که به شهوت بر سر قدرت ماندنِ تا بهنگام مرگ را مجالی برای ظهور دهد. همچنان که بسیاری از حاکمان معاصرش در آفریقا و بسیاری نقاط جهان کردند. در اوج قدرت و محبوبیت حاضر شد همه را به کناری نهد، چرا که در پی نهادینه کردن انتقال مسالمت آمیز قدرت و ریشه دار کردن روند دموکراسی بود. قدرت و ماندگاری را در مفاهیمی عمیق تر و آینده نگرتر از حساب سود و زیان روزمره آدمیان و تکیه زدن بر منصب عالی می دید. و چنان نیز ماند و به مثابه ی یک چهره بین المللی افتخار آفرین، ماندگار شد.

"راه دشوار آزادی" را به سخت جانی، اما چه نیک و مؤمنانه طی کرد تا توانست تندیسی ارزشمند از فضایل اخلاق سیاسی، پس از خود به جای بگذارد. اگر ماندلا در عصر امروزین نبود، بی شک رهروانِ مسیر آزادی خواهی، عدالت طلبی و کرامت خواهیِ انسانی که دغدغه صلح طلبی و رعایت اخلاق سیاسی را نیز دارند، الگویِ انسانیِ و ماندگار زنده و ارزنده ای را کم داشتند.

*دانشجوی دکترایِ حقوق، دانشگاه ژنو.


ارسال به دوستان
وزیر تندرو اسرائیل درباره حادثه اصفهان : ضعیف / آژانس : آسیبی به تاسیسات هسته ای ایران نرسیده واکنش یک کاربر عرب‌ به حادثه اصفهان (عکس) دولت سوسیال دموکراتیک چیست؟ پیدا شدن بقایای موشک احتمالا اسرائیلی در عراق (+عکس) غیرقابل دسترس ترین مکان عبادت روی سیاره زمین! (+عکس) آدینه با داستان/ مرد خیلی پیر با بال‌های خیلی بزرگ اوروک ؛ از مهم ترین مراکز مذهبی در بین النهرین(+عکس) واکنش‌ های بین‌المللی به حادثه اصفهان؛ عمان: اقدام اسرائیل را محکوم می‌کنیم / انگلیس:کاهش تنش‌ها ضروری است/ هلند: از نزدیک وضعیت ایران را پیگیری می‌کنیم وتو امریکا در برابر 12 رای مثبت به عضویت فلسطین در سازمان ملل بخشی از طنزها در فضای مجازی درباره خسارت شدید حمله دیشب ریزپرنده ها به اصفهان (عکس) فعال رسانه‌ای اصولگرا: طراحانِ بازگشتِ گشت ارشاد در شهرک‌های سازمانی زندگی می کنند! عضو دفتر رهبری: برخی مسئولان به دلیل اقدامات نامناسب در برخورد با بی حجابی تذکر گرفتند چرا سعودی‌ها بازیگردان بازار نفت جهان هستند؟/ سه «بزرگترین» نفتیِ دنیا در عربستان شبکه اسرائیلی از زبان نتانیاهو: به دنبال جنگ با ایران نیستیم! / ماموریت‌های مهم‌تری در جبهه غزه و لبنان داریم آژانس بین‌المللی انرژی اتمی: هیچ آسیبی به تاسیسات هسته‌ ای ایران وارد نشده است
وبگردی