۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۶:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۳۱۴۶۸
تاریخ انتشار: ۱۲:۲۸ - ۲۷-۰۹-۱۳۸۶
کد ۳۱۴۶۸
انتشار: ۱۲:۲۸ - ۲۷-۰۹-۱۳۸۶

گاهي محدوديت خود بزرگ بيني مي آورد

بابک رياحي پور نوازنده و آهنگساز
باربد اعلايي

آنچه مي خوانيد بخشي از گفت وگوي اعتماد درباره موسيقي تلفيقي است. اما اين بار با توجه به کنسرت بابک رياحي پور در هفته جاري (29 آذر تا اول دي) جاهايي از موضوع اوليه فراتر رفته ايم. بخش نخست اين گفت وگو روز يکشنبه منتشر شد.

- فکر نمي کنيد کاملاً منطقي است که کار شما مخاطب عام نداشته باشد؟

من اصلاً نمي خواهم مخاطب عام داشته باشم. من مي خواهم که اگر کنسرتي گذاشتم بر فرض در يک شب دو هزار نفر بيايند. فقط همين براي من کافي است. منتها حتي اين امکان را هم نداريم.

- شما به خاطر کنسرت هاي خارج از کشور و همکاري با گروه هاي پاپ از ديگر همفکران و همکاران خود در ميان مردم معروف تريد، فکر مي کنيد اگر الان در تالار بزرگ کشور کنسرت داشته باشيد بتوانيد روزي سه هزار نفر مخاطب داشته باشيد؟

اگر به من فرصت تبليغ دهند فکر مي کنم در يک شب سه هزار نفر مخاطب خواهم داشت. منتها به شرط اينکه آلبوم هايم را منتشر کنند يا درست پخش شان کنند. مطمئنم در اين شهر 12 ميليون نفري، حداقل سه هزار نفر هستند که از کنسرت من استقبال کنند. اين فقط مختص من نيست و خيلي هاي ديگر همين وضعيت را دارند.

- در حال حاضر براي آلبوم دادن مشکلي داريد؟

من با کمک دوستم شاهرخ پورميامين گروهي به اسم «آتما» تشکيل داده ايم. آتما در زبان سانسکريت يعني روح. ما در آلبومي که با همين گروه کار کرديم موسيقي يي را زده ايم که از قضا يک موسيقي کاملاً غربي از آب درآمد و هيچ رگه يي از ايراني بودن در آن نيست.

- اين به نظر خودتان عجيب نيست که در گروه آويژه و اوهام بوده ايد، و بعد آلبوم آزمون و خطا را منتشر کرده ايد. اين نمي تواند يک عقب گرد باشد؟

من مي خواستم اين آلبوم کاملاً راک باشد. اين هنوز هم جزء هدف هايم است. ديدگاهم به زندگي ديدگاه متنوعي است. حتي شايد روزي ببينيد که آلبوم «ترنس» داده ام. اما دوست دارم سبکي هم داشته باشم، منتها براي پيدا کردن اين سبک بايد امکانات برايم فراهم باشد. چه اشکالي داشت که بر فرض وزارت ارشاد شرکتي را براي عرضه کارهاي غير پاپ ايجاد مي کرد. فکر مي کنم در اين حالت موسيقي ما شکوفا مي شد و چهره هاي خوبي ظهور مي کردند. در حال حاضر اگر من يک آلبوم بدهم و آن را پيش تهيه کننده يي ببرم، اولين سوالي که از من مي کند اين است که ويولن و تنبک دارد يا نه (مي خندد)...

- اين تنوع اذيت تان نمي کند، خيلي ها در فضاي موسيقي امروز دنبال يک امضا مي گردند.

اتفاقاً در اين کارها امضا وجود دارد. نوازندگي من خودش يک امضاست. خيلي ها حتي در تيتراژ تلويزيوني هم مي توانند ساز زدن من را تشخيص دهند. اما اين تجربه آخر برايم حالت عقده کشي داشت. واقعاً خسته شده بودم از اينکه به مسائل حاشيه يي مثل مجوز و... فکر کنم. در اين آلبوم مي خواستيم خودمان را رها کنيم و چيزي را بزنيم که دوست داريم. با اين شرايط حتي گاهي افسردگي مي گيريد...

- گفته مي شود بابک رياحي پور به خاطر کنسرت هاي خارج از کشور يا حضورش در کنسرت هاي پاپ پرطرفدار به عنوان يک نوازنده، تبديل به يک چهره شد، امکاني که ديگر نوازندگان گيتاربيس نداشتند. بعضي ها اشاره مي کنند که معروفيت شما به خاطر اين حاشيه ها بوده. خود شما چه نظري داريد؟ اين موفقيت ها را نتيجه توانايي هايتان مي دانيد؟

از نظر فني مطمئن هستم که عده يي بهتر از من هم وجود دارند. در اهواز کنسرت داشتيم و با جواني آشنا شدم که 17 سالش بود و بيس مي زد. از نظر تکنيکي فوق العاده بود اما امکان ارائه کارش را نداشت و ندارد. اما من يک توانايي ديگر هم دارم و آن قابليت تطبيق و انعطاف پذيري است. مي توانم در هر نوع موسيقي خودم را پيدا کنم و ساز بزنم. در حال حاضر نوازنده هايي داريم که از نظر فني خيلي خوب هستند اما اصلاً نمي دانند به فرض در ارکستر محمد اصفهاني چطور ساز بزنند.

- چنين قابليتي در جايي به نفع شما تمام شد و آن هم جايي که سعي کرديد موسيقي غربي را با فضاي ايراني تطبيق دهيد و خودتان را تنها به کپي کردن محدود نکنيد اما از سوي ديگر ممکن است به ضرر شما تمام شود. وقتي به بزرگان موسيقي نگاه مي کنيم حداقل در دوره هايي، يک مسير ثابت پيش گرفته اند...

در زمينه نوازندگي گيتاربيس کساني مثل ويکتور بوتونا يا مارکوس ميلر را در نظر بگيريد. اينها در جاهايي ساز زده اند که باور کردنش مشکل است. منتها نمي دانم چرا چنين حالتي در ايران بد محسوب مي شود. در مورد اين شاخه و آن شاخه پريدن هم مطمئن باشيد اگر امکانات اين را داشته باشم که بتوانم با خيال راحت کنسرت دهم و آلبوم منتشر کنم، فقط کار خودم را انجام مي دادم. بر فرض براي همين کنسرت اخير دوست داشتم آن را در شهرهاي ديگري هم برگزار کنم که احتمالاً امکانش وجود نخواهد داشت.

- بعد از حضورتان در خارج از کشور گفته مي شد که احتمالاً فعاليت تان را در همان جا ادامه خواهيد داد.

همان موقع پيشنهادهاي زيادي داشتم. در بازار موسيقي ايراني در امريکا به راحتي مي توانستم جذب شوم، اما در بازار موسيقي بين المللي، نمي دانم اين اتفاق مي افتاد يا نه. در آنجا رقابت خيلي زياد است. آدم هايي هستند که بهتر از من ساز مي زنند و از طرفي اين موسيقي مال آنهاست. يکي از دلايل برگشتنم اين بود که دوست نداشتم در بازار موسيقي ايراني آنجا ساز بزنم. هدف من اين نبود که پشت سر فلان خواننده لس آنجلسي ساز بزنم. نه، عمراً.

- خودتان اشاره کرديد اين موسيقي مال آنهاست. با وجود اين نوع نگاه همچنان فکر مي کنيد کار روي يک آلبوم کاملاً راک منطقي باشد؟

اين آلبوم يک واکنش ناخودآگاه است.

- اما اعتقاد داريد در صورتي که چيزي از ايراني بودن در اين موسيقي نباشد مي توان به آنها نسبتش داد و از ميزان تاثيرگذاري آن بر جامعه ايراني کاسته مي شود؟

آنها خيلي زرنگ بودند، چون موسيقي شان بين المللي شده است. در حال حاضر موسيقي راک بين المللي است و در همه جاي دنيا موسيقي راک داريم. البته بعضي از موسيقي ها مثل کانتري و... واقعاً مال آنهاست. براي درک کامل آن بايد در همان فرهنگ بزرگ شده باشي. اما موسيقي راک از اين مسائل گذشته است و هر کشوري مي تواند موسيقي راک خودش را داشته باشد. براي مثال همين کشور ترکيه که در حال حاضر واقعاً موسيقي راک خودش را دارد.

- اگر منظورتان اين است که ما موسيقي راک خودمان را نداريم ممکن است متهم اصلي خود شما باشيد. شما از چهره هاي فعال اين نوع موسيقي هستيد...

من هم نگفتم اين نوع موسيقي را ما نداريم. در ضمن غير از من آدم هاي ديگري هم هستند. مثالش همين مسابقه موسيقي زيرزميني که چند سال قبل برگزار شد و حتي يک سال، من يکي از داورهايش بودم. وقتي ديدم اين همه گروه کار مي کنند واقعاً تعجب کردم. البته بعضي ها خوب بودند و بعضي ها هم مزخرف. اما وقتي براي آنها موقعيت فراهم باشد مي توانند پيشرفت کنند. فکر مي کنيد منظورم از موقعيت چيست؟ دو يا سه سالن کوچک در حد 200 نفر که بتوانند در آنجا خودشان را محک بزنند. اينها فرصت محک زدن ندارند و براي همين است که دچار خود بزرگ بيني مي شوند. وقتي محدود مي شوند احساس مي کنند بزرگ هستند. اين محدوديت ها، پديده هاي عجيب و غريبي به وجود آورده است. عده يي دچار افسردگي و سرخوردگي و عقده حقارت مي شوند و البته عده يي هم دچار خود بزرگ بيني. وقتي اينها نتوانستند خودشان را محک بزنند، به سمت کارهاي تکراري مزخرف کشيده شدند و با شکل ها و ريخت هاي مختلف تنها خودشان را نشان مي دهند و نه کارشان را.

- احساس نمي کنيد تا زماني که از کلام در موسيقي تان استفاده نمي کنيد مخاطبان کمتري خواهيد داشت. در همه جاي دنيا رسم است که موسيقي با کلام مخاطب بيشتري داشته باشد...

با موسيقي بدون کلام هم مي توان مخاطب داشت. به عنوان مثال در موسيقي «جو ساترياني» و «استيو واي» از کلام استفاده نمي شود اما آنها هم مخاطبان خودشان را دارند.

- اگر بر فرض مخاطبان جو ساترياني را با مخاطب گروهي مثل U2 مقايسه کنيم...

مطمئناً تعداد مخاطب اين دو با هم تفاوت زيادي دارد. موضوع اصلي اينجاست که من يا هر آهنگساز ديگري چه تعداد مخاطب خواسته باشيم. خيلي ها به من گفتند چرا در کارهايت از کلام استفاده نکردي. اما اين کنسرت براي من تجربه يي در موسيقي بي کلام است. نمي دانم، شايد در کنسرت بعدي از کلام هم استفاده کنم. ولي قبل از هر چيز مي خواهم که خودم و بچه هاي جواني که با هم کار مي کنيم به عنوان يک موزيسين مطرح شويم و نشان دهيم که مي توان يک کنسرت بي کلام و خوب برگزار کرد. اشتباه خيلي از نوازنده هاي ايراني در اين است که فکر مي کنند به واسطه خواننده ها شناخته مي شوند. اما هيچ وقت چنين اتفاقي نمي افتد و هميشه در سايه خواننده باقي مي مانند. فقط به واسطه کارهاي بي کلام و خاص است که يک نوازنده شناخته مي شود. خود من حتي بيشتر به واسطه کارهاي بي کلام در اوهام و آويژه شناخته شدم. در اين کنسرت سعي کردم به جاي استفاده از چهره هاي شناخته شده، دنبال چهره هاي جوان باشم. البته اعضاي گروه قبل از اين هم کار کرده اند. اما در هر حال اين کنسرت نشان خواهد داد که چنين موسيقي يي براي خود بچه ها هم جالب است يا نه. شايد براي خود آنها هم اين مساله زياد جالب به نظر نرسد. در مورد مخاطب هم بايد بگويم فرم موسيقي ما به گونه يي است که مخاطب جوان تري را طلب مي کند. مطمئناً مخاطب جوان از اين کنسرت استقبال خواهد کرد. اگر خواسته باشم مقايسه کنم فکر مي کنم ميانگين سني مخاطبان ما از ميانگين سني مخاطبان کنسرت رامين بهنا پايين تر خواهد بود.

- و نکته آخر؟

اميدوارم تجربياتم در کنسرت اخير موفق باشد. اگر اين طور باشد صد در صد ادامه اش خواهم داد. خيلي ها کنجکاوند که بدانند بابک رياحي پور بعد از اين همه مدت و کار با اين و آن چه کار کرده است. من خودم از اين حالت به ستوه آمده بودم و در حال حاضر چنين کنسرتي را با دل و جان برگزار مي کنم. صرفاً قصدم اين نبوده که کنسرتي داده باشم. اگر اين کار را نمي کردم بيماري روحي مي گرفتم.
ارسال به دوستان
وبگردی