عصر ایران؛ هومان دوراندیش - مذاکرات هستهای دولت روحانی، در آخرین روزهای سالِ رفته موضوع انتقاد اصولگرایان بود و در نخستین روزهای سالِ آمده نیز، همچنان در بر همان پاشنه میچرخد. پیروز مجتهدزاده، استاد ژنوپلیتیک دانشگاه تهران و دانشگاه جرج واشنگتن، جزو مدافعان سیاست خارجی دولت روحانی است. وی در این گفتگو، به سوالات عصر ایران درباره نقدهای وارد شده بر عملکرد دولت روحانی در سیاست خارجی، بویژه در مذاکرات هستهای، پاسخ میدهد.
***
*تغییر سیاست خارجی ایران در سال 1392، قطعا یکی از مهمترین تحولات سال گذشته بود. عملکرد دولت روحانی در حوزه سیاست خارجی در هشت ماه گذشته، چقدر شما را به آیندهای بهتر امیدوار کرده است؟ چرا؟
به نظر من سیاست خارجی ایران در سال 1392 تغییر نیافت بلکه سخن درستتر این است که سیاست خارجی ایران در دوران پس از انتخابات ریاست جمهوری خرداد 1392 در راستای درستتری تبیین شده است؛ والّا مذاکرات با 1+5 از سال ها پیش شروع شده بود. اما آن دور از مذاکرات در هالهای از ابهام و بی تکلیفی پی گیری می شد که از سوی هر دو طرف اعمال می شد. آنچه در رفتار طرف ایرانی مذاکرات یادشده به وضوح دیده میشد عدم اعتماد به نفس ملی آشکاری بود که در نتیجه اعمال مخالفت نسبت به متن و مفهوم مذاکرات از سوی گروههای فشار داخلی ایران اعمال میشد. در حالی که ملت ایران در انتخابات دور یازدهم ریاست جمهوری با پیام قاطع و رسای خود تکلیفها را روشن و ماموریتها را مشخص کرد. در پیگیری این ماموریت ملی جدید بود که دولت یازدهم از سوی ملت تشویق شد تا با قاطعیت و وضوح کامل دریابد که باید این مذاکرات را به سرانجام مثبتش هدایت کند و در ایران راه دریابد که باید همه تلاش خود را برای اصلاح روابط خارجی کشور به کار گیرد.
در این زمینه، تا کنون نتایج خوبی حاصل کرده است که چشمگیرترین آن را باید در دیدار هیات های پارلمانی کشورهای اروپایی از ایران جست و جو کرد که مشخصا برای توسعه همکاریهای اقتصادی میان ایران و آن کشورها صورت گرفت و در راس همه آن دیدارها باید از دیدار کاترین اشتون، مسؤل روابط خارجی اتحادیه اروپا، از ایران در روزهای پایانی 1392 یاد کرد که گذشته از برخی شعارپردازی های سیاسی قابل پیشبینی درباره حقوق بشر و غیره، مشخصا ویژگی مهم این دیدار اعلام حسن نیت بود برای توسعه روابط ایران و اتحادیه اروپا.
در این رابطه، با توجه به جنجال های محدودی که در رابطه با شعارپردازی های حقوق بشری خانم اشتون در تهران راه افتاد، باید توضیح داده شود که غرب هیچ گاه در رابطه با شعارپردازیهای حقوق بشری در روابط خارجی صداقت نشان نداده است و بیشتر ترجیح داده که از جنجال آفرینیها در زمینه حقوق بشر و دموکراسی به عنوان اهرمی برای گرفتن دست بالا در معاملات سیاسی – اقتصادی استفاده کند .
تاریخ به ما می گوید هیچ دولتی در جهان به اندازه دولت های فرانسه، بریتانیا و ایالات متحده آمریکا از شعارپردازی در زمینه حقوق بشر و دموکراسی در روابط خارجی سوء استفاده نکرده است، ولی همین تاریخ باز هم به ما میگوید این دولتها در روابط خارجی خود با دوستان و متحدانی مانند عربستان سعودی، اسرائیل، امارات متحده عربی، قطر، کویت، پاکستان و غیره هرگز چماق حقوق بشر و دموکراسی را بلند نمی کنند ولی این چماق را با چه هو و جنجال بزرگی به عنوان اهرم بالا گرفتن دست خود در روابط با رژیمهای پیشین و کنونی ایران به دست میگیرند و به هنگام معاملههای پرسود اقتصادی، این شعارپردازیها را چه آسان و ارزان به طرف میفروشند. به این دلیل دست که من آموختهام که وقت خود را برای این شعارپردازیها تزویرآلود غرب بیهوده نکنم.
برخی از منتقدین تندروی سیاست خارجی دولت، توافق هستهای با 1+5 را "هولوکاست هستهای" نامیدند. درباره این نام گذاریها چه نظری دارید؟
من امیدوارم روزی دریابیم اغراقگویی در اختلاف نظرهای سیاسی – اجتماعی، نتیجه عکس می دهد. من پایبند به اصول دموکراسی هستم و از حق بیان همگان دفاع می کنم ولی اغراقگویی به منظور ایجاد جنجال و اغتشاش را هرگز جایز نمی دانم. اگرچه در توافقهای هستهای ژنو می توان مشکلاتی را دید و ایرادهایی را به گونه مستند و منطقی مطرح کرد، ولی باید به عرض رسانم شعارهایی که شما یاد آوری کردید نه تنها نمی تواند حتی قابل یک لحظه تامل باشد، بلکه همانند مقایسه کردن توافق ژنو با قرارداد ترکمانچای می تواند به بی اعتباری خود شعارپردازان ختم شود و بی اعتبار شدن هریک از طرفها در بحثی ملی به سود روند دموکراتیزه شدن جامعه نیست.
*منتقدین میانهروی دولت هم بر این نکته تاکید میکنند که پرداختن به سیاست خارجی و غفلت از توسعه روندهای دموکراتیک در داخل کشور، نهایتاً به زیان دولت روحانی تمام خواهد شد. درباره این نقد چه نظری دارید؟
من حقیقتا در ایجاد رابطه متضاد میان پرداختن به سیاست خارجی و پرداختن به روند توسعه دموکراسی در داخل، دشواری دارم. نمی دانم چرا باید این دو را ضد و نقیض یا مانعةالجمع فرض کرد؟ چرا باید فکر کنیم پرداختن به سیاست خارجی سبب غفلت از توسعه روند دموکراتیزه کردن جامعه داخلی خواهد بود؟ آیا منظور این است که یک دولت فقط توان یک کار را دارد و نمی تواند هنگام پرداختن به آن یک کار به وظایف خود در حوزههای دیگر بپردازد؟ اگر شناخت ما از ظرفیت مدیریت کشور در یک دولت تا این اندازه محدود باشد، حتما باید توصیه کنیم دولت دست از توسعه اقتصادی کشور هم بردارد تا مبادا در زمینه پرداختن به توسعه روندهای دموکراتیک در جامعه دچار غفلت شود.
از دید من واقعیت درست بر عکس این تصورات نسنجیده است. شما شنیدهاید که هر اندازه تعداد سفارتخانههای خارجی، به ویژه سفارتخانههای قدرتهای بزرگ، در یک کشور بیشتر باشد، شمار ناظران بین المللی بر روند دموکراتیزه شدن کشور بیشتر شده است. به گمان من کاملا آشکار است که هر اندازه یک کشور در جامعه جهانی منزویتر باشد راحتتر و بی دردسرتر می تواند روند دموکراتیزه شدن جامعه را ضعیف کند. این معادله تجربه شده در همه جای جهان دموکراتیک باید به ما این را بیاموزد که برای توسعه دموکراسی در کشور و سریع تر کردن آهنگ رشد سیاسی از راه دموکراتیزه کردن جامعه، باید توسعه روابط خارجی را تشویق کرد.
در اینجا باید قاطعانه عرض کنم که علت حمایتها و تشویق های صریحی که من در زمینه مذاکرات هسته ای ارزانی دولت می کنم همین امر مهم توسعه روابط خارجی کشور است تا هم ایران بتواند در جایگاه رفیع تمدنیاش در خانواده جهانی قرار گیرد و هم تحت تاثیر این روابط خارجی توسعه یافته، بتواند روند دموکراتیزه شدن جامعه و هویت سیاسی و وقار دموکراتیک ایرانی را در خانواده جهانی اعتلا دهد.
*رییس جمهور روحانی در واکنش به انتقادها از توافقنامه ژنو، منتقدان را بیسواد خواند. این ادبیات آیا به سود همان کسانی نیست که خواستار سیاست خارجی تنشزا بین ایران و غرب هستند؟
ولی من بر این گمان بودهام که ایشان این کلمه را در مورد کسانی به کار گرفتند که استادان باسواد دانشگاهها را اخراج کرده و جای آنان را گرفتهاند و استفاده از مفهوم و معنای مورد نظر را کاملا درست و بجا و گویا میدانم؛ اما فکر می کنم بجای استفاده از کلمات پوست کندهای که بازگوینده حقایق هستند، بهتر است که از گزینههای ملایم تر استفاده شود.
شما می دانید که خود من هم یکی از قربانیان این توطئههای ضد علمی در ایران هستم و کسانی که از بیگانه ترین افراد با دانش جغرافیای سیاسی و ژئوپولیتیک شمرده می شوند، مرا از دانشگاههای تربیت مدرس و شهید بهشتی اخراج کرده و درسهایم را به سود خود سرقت کرده اند. با این حال، من حتی در شرح احوال مربوط به این دسیسهها علیه خودم، از کلماتی پوست کنده استفاده نمیکنم، چنان که در رنج نامه سرگشاده مفصلی که در سایت شخصی ام منعکس است، در همین رابطه ها ضمن تشریح مفصل و مستند اقدام افراد فاقد صلاحیت علمی در اخراجم از دانشگاههای یاد شده، بحث های خود را به دور از استفاده از کلماتی گویا ولی پوست کنده، مستند به اسناد و شواهد گویا و رسا ساخته ام.
حال اینجا من، یک معلم ساده، نیستم که کلامم به زیر ذره بین میرود، بلکه این رئیس دولت در کشور ایران با فرهنگ و تمدن والا و چند هزار سالهاش است که کلامش مورد دقت همگان قرار می گیرد. این مقام، ضمن اثبات مدیریت بهینه امور جامعه، قطعا میداند که در مقام الگوی اخلاق سیاسی و فرهنگی جامعه، وظایف خطیری نیز بر عهدهاش است که دقت فراوانی را در بیان مطالب میطلبد.
در همان حال، من به هیچ وجه این بحث را دال بر نقطه ضعفی در نقش آفرینیهای سیاسی – اجتماعی آقای دکتر روحانی نمی دانم چون خوب می دانم که ایشان هم مانند من و شما اسیر این فرهنگ سیاسی کینه توزی و نفرت اندوزی و انتقام جویی هستند که در شصت سال اخیر جامعه اخلاقی ما را به تباهی کشانده است و این نتایج سیاسی دلخراش را برای ما به ارث گذاشته است. من حُسن کار آقای حسن روحانی را در آموختن سریع از تجربیات زندگی روزمره میبینم و دعا می کنم بتواند با درایت و هوشیارییی که دارد، خود را از باقیماندههای میراثبر این فرهنگ سیاسی ایران برباد دهنده دور سازد.
*شماری از نمایندگان مجلس بابت محرمانه اعلام شدن متن مذاکرات ایران و 1+5 منتقد جواد ظریف هستند. در این اختلاف حق را به کدام و می دهید؟این مطلب خود یکی دیگر از بارزههای چشمگیر برخوردهای عجولانه سیاسی میان گروههای حزبی در فرهنگ سیاسی عقب نگاه داشته شده ماست که در شصت سال گذشته به گونه وحشتناکی خشونت آمیز شده است. این همه کم حوصلگی و عجله در قضاوت در اموری که به سرنوشت صلح و آرامش محیط سیاسی کشور مربوط می شود، توجیهی ندارد جز آنچه عرض کردم.
در اصل و اساس اگرچه نظارت بر امور اجرایی و انتقاد به منظور راهنمایی از وظایف نمایندگان مجلس است، ولی قضاوتهای عجولانه و خشمگین مانند آنچه تا کنون از جانب برخی از نمایندگان شاهد بوده ایم، از جمله مقایسه توافقهای ژنو با قرار داد ترکمانچای، به هیچ وجه اجازه نخواهد داد که امور به گونه صلح آمیز به سود منافع ملی اداره شود. من واقعا مطمئن نیستم آنان که بابت محرمانه اعلام شدن متن مذاکرات ایران و1+5 در مراحل پیش از رسیدن به نتایج نهایی به جد منتقد آقای ظریف هستند دقیقا بدانند که مطابق عرف بین الملل متن این گونه مذاکرات بسیار حساس بین المللی در چه مراحلی باید محرمانه باشند و در چه مراحلی نباید!
تا آنجا که من می دانم در این گونه موارد، متن مذاکرات بین المللی که مستقیما به صلح و امنیت ملی، منطقه ای و جهانی ارتباط پیدا می کند، می تواند به تصمیم مشترک طرفین محرمانه اعلام شود و در صورت حصول توافق، این متن و محتوای مذاکرات می تواند بر ملا شود. هیجان و عجله به خرج دادن برای افشای متن و محتوای مذاکرات پیش از رسیدن به نتایج نهایی به دلیل خصومتهای حزبی نه تنها میتواند به زیان منافع ملی طرفین تمام شود، بلکه میتواند دستآویزهای خطرناکی را در اختیار دشمنان در کمین نشستهای مانند اسرائیل بگذارد تا همه چیز را ریشه کن کنند.
همه ما در یک سال اخیر شاهد و ناظر این گونه تلاشهای ضد بشری دشمن اسرائیلی توافقهای ایران و غرب بوده ایم. این هیجان و عجله هنگامی سوال برانگیزتر میشود که از جانب نمایندگان پارلمان کشورهای درگیر در مذاکرات صورت گیرد؛ چون آنان قطعا خوب میدانند که شکل قانونی یافتن توافقها بستگی به رای و نظر آنان دارد و آنان تا از جزئیات متن و محتوای مذاکره شده باخبر نشوند و اطمینان حاصل نکنند که خطایی پیش نیامده است آن توافقها را تایید و تصویب نخواهند کرد. آیا از درس روزگار شصت سال اخیر نیاموخته ایم که نباید مرتکب قصاص قبل از جنایت شویم؟
*این نقد هم مطرح شده است که تیم مذاکرهکننده ایران نیاز به تقویت دارد. آیا این توصیه ضرورتی دارد؟ و اگر این تیم نیاز به تقویت دارد، تقویت آن از چه حیث و در چه جهتی باید باشد؟من نمی دانم! این سوال را شما باید نزد کسانی مطرح کنید که این پیشنهاد را مطرح می کنند. من فقط می توانم گمانه زنی کنم که شاید منظور مطرح کنندگان این پیشنهاد افزودن افرادی از تیم های مذاکره کننده قبلی است که در آن صورت من ضرورتی برای این کار نمی بینم، چراکه افراد و گروه های مذاکره کننده پیشین قطعا میزان مهارت و ورزیدگی خود را در عمل نشان دادهاند؛ آنچنان که تیم کنونی سرگرم نشان دادن میزان مهارت و ورزیدگی خود هستند.
از سوی دیگر، به جایی نرسیدن مذاکرات در گذشته نمی تواند دال بر کاردانی و ورزیدگیهایی باشد که تیم مذاکره کننده کنونی را نیازمند استفاده از وجود آنان سازد. در غیر این صورت، مطمئن هستم که منظور این دسته از منتقدین استفاده کاری از کاردانی و شایستگیهای افرادی باشد که به گونه مستقل و با برخورداری از بیطرفی دانشگاهی در این رابطه وارد بحث و نظر دهی می شوند و اغلب این نظر دادن های علمی بی طرفانه در سطح بین المللی برای پیشبرد اهداف ملی ایران در کشمکش های هسته ای مثمر ثمر فراوان بوده است.
اگر این منتقدان واقعا خواهان استفاده از تخصص، کاردانی، و اعتبار بین المللی این گونه کارشناسان ایرانی هستند، باید به خود زحمت دهند و چارهای بر تنگ نظریهای حزبی و جناحی موجود در کشورما بیابند تا اداره امور کشور ما بیش از این یک امر حزبی و قبیله ای فرض نشود.
*شما تا چه حد برای حل و فصل نهایی مساله فعالیتهای هستهای ایران در دوران ریاست جمهوری حسن روحانی، شانس قائل هستید؟
این امر تماما بستگی به این دارد که دولت ایشان برخورداری از اعتماد به نفس حاصل شده از اعلام اراده ملی در انتخابات را به نمایش بگذارد و ضمن آموختن از انتقادهای و راهنمایی های معقول، اجازه ندهد که برخوردهای نامعقول و ناشی از عجلههای حزبی و جناحی و هیجان زدگیهایی که بیشتر یادآور برخوردهای قبیلهایست در عزم راسخش تزلزل ایجاد کند. دولت کنونی خوب است به یاد آورد که بروز تزلزل در عزم و اراده دولت های هفتم و هشتم تا چه اندازه اقبال بزرگ آن دو دولت را برباد داد و عزم راسخ دولت های نهم و دهم تا چه اندازه طرح های گاه بی معنی آن دولتها را کاملاً به ثمر رساند.
*اخیراً یکی از نمایندگان اصول گرای مجلس، دولت روحانی را متهم کرده که در برخورد با مخالفان داخلیاش، در حال به راه انداختن نوعی مککارتیسم در ایران است. درباره این نقد چه نظری دارید؟ آیا چنین برچسبی بر پیشانی دولت روحانی میچسبد؟ پیشنهاد من این است که آن آقایان و خانم هایی که عادت دارند اصطلاحات سیاسی ویژه جوامع دیگر را استفاده کنند، پیش از استفاده از این اصطلاحات و تمثیل ها به معنی و مفهوم عملی و کاربردی آنها در جامعه اصلی پرداخته و بیاموزند که استفاده درست آنها در رابطه با وضعیت فرهنگ سیاسی جامعه ما آیا عملی است یا نیازمند جرح و تعدیل است: مک کارتیسم در دولت دست چپی یا دست راستی یا میانهرو؟ "مککارتیسم دولت روحانی" در جامعه ایران که هم به سرمنزل دموکراسی نرسیده است و هم از گرایشهای واقعی یا تخیلی کمونیستی بی نصیب است، چه معنا و محمل کاربردی می تواند داشته باشد؟