۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۵:۳۰
کد خبر ۳۴۹۶۸۰
تعداد نظرات: ۴ نظر
تاریخ انتشار: ۱۵:۴۷ - ۱۸-۰۵-۱۳۹۳
کد ۳۴۹۶۸۰
انتشار: ۱۵:۴۷ - ۱۸-۰۵-۱۳۹۳

خاطرات خبرنگاران پارلمانی: از علاقه نماینده به مصاحبه تا تذکرات قاضی پور و شماره ندادن به خبرنگار زن

دیدم داره همچنان با تعجب منو نگاه می کنه! ازش خواستم بشینیم روی مبل های لابی و از اول برایش داستان اینترنت و گوگل و ... را توضیح دادم.
خاطرات خبرنگاران پارلمانی: از علاقه نماینده به مصاحبه تا تذکرات قاضی پور و شماره ندادن به خبرنگار زن
عصرایران؛ هانیه خاکپور - 17 مرداد روز خبرنگار است و به همین مناسبت مرور خاطرات تعدادی از خبرنگاران پارلمانی خالی از لطف نیست.

یحیی زاده و تحقیق و تفحص از  تربیت بدنی 

نام مرحوم یحیی زاده با تحقیق و تفحص از سازمان تربیت بدنی گره خورده بود. این نماینده در زمان حیاتش به عنوان ستون اصلی تحقیق و تفحص از سازمان تربیت بدنی شناخته می‎شد.
یکی از دوستانمان در خبرگزاری موظف بود تلاش کند، نتیجه تحقیق و تفحص را از یحیی زاده جویا شود و پیگیری این دوستمان به ما هم سرایت کرد و نبود روزی که مرحوم یحیی زاده را ببینیم و از او در مورد تحقیق و تفحص نپرسیم!

یحیی زاده گاهی از تهدیدهایی که می‎شد، صحبت می‎کرد اما هرگز اجازه نداد هیچ یک از این گفته‎ها خبری شود و همیشه با پایبندی به قانون، از تلاشش برای قرائت گزارش در اسرع وقت در صحن مجلس سخن می گفت و هربار که از او می پرسیدم که چرا گزارش تفحص به صحن مجلس نمی رسد، با ناراحتی از آقای "..." به عنوان سرعت گیر مسیر رسیدن گزارش به صحن اسم می برد. سرانجام این گزارش بسیار لاغر و نحیف به صحن مجلس رسید، نکته‎ای که بدون شک، آن زمان، موجب شرمساری یحیی زاده بود.

خلاقیت عضو کمیسیون فرهنگی در انجام مصاحبه سیاسی

من خبرنگار فرهنگی بودم و قاعدتاً با نماینده ها در مورد سوژه های فرهنگی، هنری مصاحبه می کردم. یک بار یکی از نماینده های عضو کمیسیون فرهنگی مجلس هشتم به من گفت مصاحبه های ما با شما هم همه اش شده موضوعات فرهنگی. یه بار سیاسی بپرس، اجتماعی بپرس، تا ما تو اون موضوعات هم اظهارنظر کنیم. منم همانجا چشمم افتاد به خبرنگار حوزه سیاسی. صدایش کردم و از وی خواستم با این عضو کمیسیون فرهنگی، مصاحبه سیاسی داشته باشه.
 
اتفاقا سوژه روز، صحبت های مقام معظم رهبری در مورد تغییر ساختار حکومت از ریاستی به پارلمانی بود.

همکارم نظر این نماینده را در مورد همین موضوع پرسید. نماینده مجلس کمی مکث کرد، کمی فکر کرد. نمیدانست باید در چه فضایی جواب بدهد.
بعد پرسید شما راجع به این موضوع با بقیه هم مصاحبه کردید؟ همکارم گفت بله. پرسید بقیه چی گفتند؟ همکارم یه شمّه از حرفای بقیه را گفت. این نماینده هم همان حرف ها را دوباره تکرار کرد و تحویل دوستم داد.

علاقه نماینده به مصاحبه، حتی در هنگام مراسم ختم داماد جوانش

بعضی از نمایندگان مجلس علاقه عجیبی به مصاحبه دارند. یادم می‌آید برای موضوع نه چندان خاص سیاسی با یکی از اعضای کمیسیون
امنیت ملی مجلس تماس گرفتم. همان اول گفتگو احساس کردم اطرافش خیلی شلوغ است و صدای ناله و فریاد می‌آید؛ به همین دلیل از این نماینده پرسیدم کجاست و الان شرایطش برای گفتگو مناسب است یا خیر. سؤالی که جوابش ناخودآگاه به حدی تعجب به صورت من سرازیر کرد که همکارانم از شدت تعجب چهره ام، امان نمی‎دادند و در همان لحظه با کنجکاوی دلیل تعجب را از من جویا می‎شدند.

 بله ... این نماینده وظیفه شناس در مراسم ختم داماد جوانش هم دلش نیامد به خواسته خبرنگار برای مصاحبه جواب رد بدهد!! نکته‎ای که هنوز هم نمی دانم باید به حساب وظیفه شناسی‎اش بگذارم یا علاقه وافرش به مصاحبه !

تذکرهای پرهیجان قاضی پور و صفحه خالی برگه خبر

نطق ها و تذکرهای مجلس اغلب اوقات حاشیه‎هایی هستند که در جایگاهی پر رنگ تر از متن قرار می گیرند. حاشیه‌ای که گاهی نوع سخن گفتن نمایندگان مجلس به دردسری برای خبرنگاران پارلمانی تبدیل می شود. یادم می آید در صحن باید به ترتیب تمام تذکرهای نمایندگان مجلس را می‌نوشتیم و بعد سریع از پله‌های خروجی صحن بالا می رفتیم تا با شتاب هر چه تمام‌تر خبرها را برای تایپیست بخوانیم.

روال نوشتن تذکرها همیشه نیاز به سرعت و دقت در شنیدن صحبت‌های نماینده داشت که بنابر ماهیت ذاتی تذکرها، معمولا نماینده‌ها آن را با آب و تاب بسیاری ارائه می کردند. از میان نماینده‌های تذکر دهنده، همیشه از اینکه قرعه قاضی پور نماینده ارومیه به نام من بخورد هراس داشتم، نماینده‌ای که به دلیل هیجان بالا هنگام بیان تذکر،خیلی تند و در هم سخن می گوید. اما سرانجام قرعه قاضی پور در نوشتن تذکر به نام بنده افتاد و در لحظات اول فقط در تلاش بودم تا با تکیه بر درک مطلب، متوجه شوم که این نماینده مجلس چه می‌گوید، اما سرانجام وقتی تذکر به پایان رسید، من تنها در بالای برگ خبر، نوشتم: «تذکر نادر قاضی پور» و بعد از چند لحظه که به خودم آمدم با درک مطلب دوستان خبرنگار دیگر توانستم تذکر قاضی پور را به سامان برسانم.

با گذشت مدت زمانی، دیگر گوشم به تذکرهای تند و تیز قاضی پور عادت کرده است.

پزشکیان و نهج البلاغه

زمان نطق‌ نمایندگان مجلس، با وجود سختی‌ پوشش خبری آن، یکی از نکات جالب توجه مجلس است. برخی نماینده‌ها با نطق‌هایشان، مجلسِ همیشه پر از همهمه را به محیطی آرام و پر از شنونده مشتاق مبدل می کنند و برخی نیز وقتی پشت تریبون قرار می گیرند، تنها باعث می شوند  حس شوخ طبعی همکارانشان نمایان شود.

مسعود پزشکیان از جمله نمایندگان مجلسی است که همیشه نطق‎های کوبنده‌اش با تکیه بر لحن شیوایش در روایت نهج البلاغه، در ذهن خبرنگارها ماندگار می‌شود. او زمانی که پشت تریبون قرار می گیرد، خبرنگاران می دانند که باید منتظر تطبیق هوشمندانه سخنان امیرالمومنین با جامعه امروزمان باشند و این تلنگرها را به تیتر خبر خود تبدیل کنند. از سویی دیگر برخی از نماینده‎ها هم هستند که وقتی به بیان نطق می رسند، نه تنها حرفی برای گفتن ندارند که در میانه نطق با تشویق و شوخی‎های همکارانشان مواجه می شوند تا هر چه سریع تر نطق خود را به پایان برسانند!

همکاری حرفه ای سید علی حسینی با خبرنگاران پارلمانی!

گاهی مجبور می شدیم برای پیگیری موضوعات مختلف در لابی مجلس حاضر شویم، مانند شکارچی کنار در ورودی نمایندگان به صحن مجلس بایستیم و منتظر خروج نماینده مورد نظر شویم. در این میان، نگه داشتن ضبط صوت (رکوردر) برای ضبط صدای نماینده و نوشتن صحبت‎ها، پس از مدت طولانی و بعد از مصاحبه با چند نماینده، کمی خسته کننده می شد.

تنها نماینده‎ای که در مدت حضورم در مجلس، واکنشی جالب به این نکته و خستگی دست خبرنگارها که باید در کنار نگه داشتن رکوردر، به نوشتن هم می پرداختند، سید علی حسینی، جوان ترین نماینده مجلس هشتم بود.

این نماینده روحانی، زمانی که خستگی خبرنگارها را می‎دید از آنها می خواست رکوردرهایشان را به دست او بدهند تا وی در طول زمان مصاحبه، زحمت نگه داشتن آن را برعهده بگیرد. 

آقای نماینده! خبرگزاری، یک سایت اینترنتی است؛ پخش نمی شود!

اولین روز تشکیل مجلس نهم (فردای افتتاحیه) بود و نماینده ها بعد از پایان صحن علنی به لابی آمدند تا با خبرنگاران رسانه های مختلف مصاحبه کنند. نماینده های تازه وارد هم در میان آنها بودند. من هم سراغ یکی از "نماینده اولی ها" رفتم و گفتم سلام آقای ... از خبرگزاری ... هستم؛ خوش آمدید به مجلس.
این نماینده از همه جا بی خبر هم گفت: شما از کجا پخش می شید؟  
گفتم: ما پخش نمی شیم. ما یک سایت اینترنتی هستیم مثل خبرگزاری ایسنا و مهر و... .
پرسید: خبرگزاری؟!
گفتم: بله.. از طریق اینترنت می شه خبرگزاری رو دید.
دیدم داره همچنان با تعجب منو نگاه می کنه! ازش خواستم بشینیم روی مبل های لابی و از اول برایش داستان اینترنت و گوگل و ... را توضیح دادم. خلاصه یک کلاس کامیپوتر پیشرفته برای این نماینده محترم برگزار کردم! 

تلاش نماینده برای مصاحبه

اوایل مجلس نهم، تلفن خبرگزاری ما زنگ خورد. یکی از نماینده های مجلس بود که با من کار داشت. گوشی رو گرفتم. از اون طرف یکی گفت من ... هستم، می خوام مصاحبه کنم.

گفتم چشم من الان به شما زنگ میزنم.  

زنگ زدم به آقای نماینده.

من : سلام آقای ... ! من ... از خبرگزاری ... . بفرمایید در خدمتتون هستم.

آقای نماینده: سلام... بله بفرمایید.  

من: گویا شما تماس گرفته بودید و می خواستید درباره موضوعی مصاحبه کنید.

آقای نماینده: بله. خب بپرس.

من: من الان درباره چی باید سوال بپرسم؟!

آقای نماینده: من نمیدونم دیگه.. شما خبرنگارید.. سوال بپرس دیگه!!!!

من:!!!!!


تلاش یحیی زاده برای دلجویی از خبرنگاران

روزی که مهدی کوچک زاده توی صحن علنی مجلس گفت "بعضی از این خبرنگارها هرزه نگارند" ولوله ای افتاد بین خبرنگارانی که در جایگاه نشسته بودند. از اینکه همان لحظه، یکی به جهانگیرزاده - عضو وقت هیئت رئیسه مجلس - زنگ زد و اعتراض خبرنگارها را به وی رساند تا اینکه یکی از خبرنگاران نامه اعتراضی نوشت و بقیه هم زیرش را امضا کردند و تقاضای اعاده حیثیت و پاسخگویی داشتند بر اساس اصل 79.

خلاصه، منم زنگ زدم به مرحوم سید جلال یحیی زاده. گله و گلایه که کوچک زاده چنین حرفی زده و چرا هیچ کدام از نماینده ها، هیچ اعتراضی، واکنشی، چیزی نشان ندادند.
 از وی خواستم در صحن علنی همین جلسه در این باره تذکر بدهد. از بالا که نگاه می کردم، دیدم یحیی زاده رفت پیش ابوترابی -رییس جلسه، ابوترابی بود- و با وی حرف زد. البته در این جلسه، فرصت تذکر بهش داده نشد. فقط ابوترابی خودش اشاره کرد به اینکه نماینده ها "مراقب صحبتهاشون باشند که به کسی برنخوره" (نقل به مضمون).

در لابی که یحیی زاده را دیدم، گفت رییس جلسه به وی گفته لازم نیست شما تذکر بدهید؛ من خودم اشاره ای به این نکته می کنم. خدابیامرز یحیی زاده، کلی عذرخواهی کرد که وظیفه ما بود تذکر بدیم ولی اجازه ندادن. ببخشید.
روحش شاد.

مصاحبه به زبان محلی

حدود 26 ماه پیش، برای اولین بار وارد راهروی مجلس شدم، دیدم مسعود پزشکیان در حال حرف زدن با بچه هاست. رفتم جلو و شروع کردم به مصاحبه به زبان شیرین آذری. پزشکیان هم با لهجه شیرین و حالت منحصر به فرد خود، جواب سوالات من را به آذری داد. خبرنگارانی که آنجا بودند و مرا نمی شناختند به شدت شاکی شدند، چون متوجه حرفهای ما نمی شدند و به قول ما خبرنگاران، مصاحبه من با وجود حضور خبرنگاران دیگر اختصاصی قلمداد می شد.

بعد از اتمام اولین مصاحبه ام با نماینده تبریز بازهم خبرنگاران پارلمانی حاضر در راهرو به شدت به من توپیدند، البته من نه تنها از موضع خودم عقب نشینی نکردم بلکه با اکثر نمایندگان به زبان محلی آذری و کردی مصاحبه می کنم. حتی با استمرار این کارم باعث شدم که در حال حاضر دیگر خبرنگاران نیز سعی می کنند به زبان محلی نمایندگان با آنها مصاحبه کنند.

طفره نماینده جدید از دادن شماره تلفن به خبرنگاران خانم

مجلس هشتم چند روزی بود کارش را شروع کرده بود و تعداد زیادی از نماینده های سال اولی نیز حضور داشتند که از چهره ها و نگاهها و حرفهای  آنها معلوم بود چقدر محیطی که در آن قرار گرفته اند، برایشان تازگی و جذابیت دارد.
 تعداد زیاد خبرنگاران در راهروی مجلس هم برای آنها جالب بود؛ انگار این همه خبرنگار یک جا ندیده بودند. در یکی از روزهای اول کاری مجلس چند نماینده، دور هم جمع شده و مشغول گپ زدن بودند. منم موقعیت را مناسب دیدم و چون هنوز لیست شماره تلفن نماینده های تازه وارد منتشر نشده بود، به سراغ آنها رفتم تا یه مُشت شماره جدید به دست بیارم.

برای شروع با یکی از آقایان جمع سر صحبت رو باز کردم. بعد از سلام و علیک و معرفی خودم (به عنوان یکی از خبرنگاران پارلمانی خانم) شماره ایشون رو خواستم که یهو با چشمای گرد شده سوال کرد چی؟! شماره؟!
گفتم: بله؛ شماره اگه ممکنه.
گفت: برای چی شماره منو می خواین؟!
گفتم: خب مشخصه.. شما نماینده ای و من خبرنگار؛ از این به بعد زیاد با شما کار داریم، با شما مصاحبه می کنیم و خبر می گیریم.. روال کار اینه.

هنوز متعجب بود و به همکارای دیگه نماینده اش نگاهی کرد و گفت یعنی چی خب؟! همین جا که هستین مصاحبه کنید دیگه، تلفن برای چی؟

موندم واقعا چی بگم. خواستم بگم من از خیر گرفتن شماره شما گذشتم که همکاراش نگاهی بهش انداختن و با خنده گفتن نترس.. شماره بده ....

بنده خدا هم در معذوریت قرار گرفت و بالاخره شماره داد. بعد از اون، کمتر هفته ای بود که بگذره و ایشون حداقل با 3- 4 خبرگزاری مصاحبه نداشته باشه.

بازی قایم باشک خبرنگار و نماینده!

دوره هفتم مجلس تازه شروع شده بود. اینکه اقلیت و اکثریت مجلس در این دوره جایشان با هم عوض شد، مهمترین اتفاق سیاسی آن زمان بود. اصولگراها، اصلاح طلب ها رو ضعیف می دانستند و به همین خاطر در بیان اظهارنظر و نوع رفتارها هم دچار یک سری تندروی های خاصی شده بودند؛ به طوری که به خودشان حق می دادند با خبرنگاران روزنامه های اصلاح طلب با همان روشی رفتار کنند که دلشان می خواست با نماینده های جناح رقیب برخورد کنند! (البته این وسط بیشتر از اینکه زورشان به همکارانشان در طیف اصلاح طلب برسد سعی می کردند به دیوار کوتاه خبرنگاران حمله کنند.)

یکی از نمایندگان دوره هفتم، در راهروی مجلس با خبرنگار یکی از روزنامه های اصلاح طلب، سر سوالی که به مذاقش خوش نیامد درگیر شد. این درگیری از لفظ به یقه رسید؛ به طوری که نماینده جنجالی ، چانه خبرنگار را گرفت و با چند جمله او را نواخت و حتی به قصد درگیری فیزیکی به سمت خبرنگار رفت که خبرنگاران حاضر مانع شدند و نماینده ها هم رفته رفته رسیدند و وی را از انجا دور کردند.

این اتفاق روز سه شنبه در راهروی مجلس رخ داد و وقتی به روزنامه رسیدم از کاریکاتوریست روزنامه خواستم این ماجرا را به تصویر بکشد. فردای آن روز کاریکاتوری در روزنامه همراه با توضیح ماجرا چاپ شد که جناب نماینده را با همان حرکت دست به چونه خبرنگار نشان می داد. تصویری که مطلقا خوشایند نماینده مذکور نبود و نتیجه چاپ این کاریکاتور این بود که ایشان روز چهارشنبه، در به در دنبال خبرنگار روزنامه ... می گشت و از هر سمتی که می رفت، من از یه طرف دیگه می رفتم!

نکته جالب اتفاق این بود که خبرنگاران پارلمانی در برابر آن اتفاق به نوعی واکنش نشان دادند و از یکدیگر حمایت کردند. بعد از آن ماجرا تا آنجا که به یاد دارم با وجود اتفاقات مشابه در راهروهای مجلس کمتر دیده شد که خبرنگاران حرکت هایی داشته باشند که موقعیت و جایگاهشان را ارتقا بدهد و حمایتی از همکاران خودشان که به ناحق مورد عتاب برخی از نماینده ها قرار می گیرند، داشته باشند.

تیمور علی عسگری
 
هر وقت در مجلس برای مصاحبه سراغ تیمورعلی عسگری، رابط آقای هاشمی رفسنجانی با مجلس می رفتیم، همکاران تاکید می کردند اسم تیمور را نه مقابلش و نه در پیاده کردن مصاحبه به کار نبریم چون به این اسم علاقه ای ندارد همیشه هم سعی می کردم که به علی عسگری اکتفا کنم.

بعد از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، حضور آقای عسگری در مجلس به عنوان رابط پارلمانی حسن روحانی زیاد شده بود. وی را که برای کسب نظر موافق نمایندگان برای وزاری پیشنهادی به مجلس می آمد، در راهروی کمیسیون ها می دیدم.

یک روز در راهروی کمیسیون ها برای مصاحبه به طرفش رفتم، سوال اول را پرسیدم و در همان زمانی که جواب می داد ناخودآگاه به یاد اسم تیمور افتادم و به خودم می گفتم حواست باشد این اسم را به زبان نیاری. همان موقع پاسخش تمام شد. خواستم سوال بعدی را بپرسم ولی تمایلی برای جواب دادن به آن سوال نداشت. من هم که برای پرسیدن سوالم اصرار داشتم یکدفعه گفتم آقای تیموری....

یکدفعه ایستاد و نگاهم کرد. من از اتفاقی که ناخواسته افتاده بود، بسیار تعجب کردم و منتظر هر عکس العملی بودم.
دستش را تکان می داد و با عصبانیت گفت دیگه نشد... دیگه نشد... مصاحبه نمی دهم... برید خانم... دیگه مصاحبه نمی دم.
خدا رو شکر دفعه های بعدی نمی دانم چهره ام را به یاد داشت یا نه؛ اما باز هم توانستم از وی مصاحبه بگیرم.



با تشکر صمیمانه از فریبا رحمانی، وحید عظیم نیا، لیلا شریف، معصومه حاتم خانی، آرش یاوری، زهرا ترابی، مهدی قدیمی و زهره خواجوی که در تهیه این گزارش همکاری کردند. روز خبرنگار مبارک.

برچسب ها: خبرنگار ، مجلس
ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۲۳
غیر قابل انتشار: ۱
علی
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۰۶ - ۱۳۹۳/۰۵/۱۸
3
182
خاطرات جالب و پر از نکات جالب تر بود. خسته نباشید و روزتان مبارک
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۵۵ - ۱۳۹۳/۰۵/۱۸
2
150
وای بحال این ملت که نماینده از مصاحبه میترسد از اینترنت خبر ندارد میخواهد برای مردم قانون وضع کنند در عصر حجر نیز اینگونه نبود ولی هست به امید روزی در مملکت شایسته سالاری باشد نه بیسواد انتخابی.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۷:۰۹ - ۱۳۹۳/۰۵/۱۸
3
87
كاشكي مي شد هفتگي از اين داستان ها بنويسيد خسته شدم اينقدر ديدم فلان جار بمب زدن اوبا فلان حرف زد 5+1 اينجوري شد يه زره به فكر شادابي ما هه باشيد
بهرنگ
Germany
۱۷:۲۱ - ۱۳۹۳/۰۵/۱۸
2
74
منتظر خبر های خوبتان هستیم، روزتان مبارک
وبگردی