۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۷:۴۳
کد خبر ۳۵۴۹۷
تاریخ انتشار: ۱۱:۳۹ - ۲۰-۱۱-۱۳۸۶
کد ۳۵۴۹۷
انتشار: ۱۱:۳۹ - ۲۰-۱۱-۱۳۸۶

گزيده سرمقاله‌هاي روزنامه‌هاي صبح امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌‌‌هاي خود به مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه گزيده برخي از آنها در ذيل مي‌آيد.

آفتاب يزد

روزنامه آفتاب يزد در سرمقاله امروز خود با عنوان "آتش به آراي 10، 15 درصدي!‌‌ "آورده است:

در دو سه سال اخير كه اصولگرايان در قالب حاكميت يكدست مشغول حكمراني هستند عجايب بسيار ديده و شنيده شده است. در مراحل مقدماتي انتخابات مجلس هشتم هم عجايب كم سابقه‌اي مشاهده شد كه مي‌توان از آن مثنوي هفتاد مني درست كرد. اما دو نكته عجيب در اين ميان وجود دارد كه بيش از عجايب سال‌هاي اخير، جلب توجه مي‌كند. نخست آنكه رئيس دولت معتقد است <اگر در هر نقطه‌اي از جهان، انتخابات آزاد برگزار شود، مردم به انسان‌هاي آزاده و انقلا بي را‌‌ي مي‌دهند> اما عملكرد بعضي همفكران و حاميان او و نيز كساني كه توسط مقام‌هاي دولتي به عنوان اعضاي هيئت اجرائي انتخاب شده‌اند به گونه‌اي است كه گويي در غياب نظارت‌هاي سخت گيرانه، مردم ايران قادر به شناسايي انسان‌هاي آزاده و انقلا بي نيستند و ممكن است دشمن، خانه ملت را تسخير كند! دومين پديده عجيب در انتخابات اخير، نافرماني صريح عده‌اي از اصولگرايان و مدعيان اطاعت از رهبري، نسبت به دستور ايشان است كه در انتخابات، كسي حق تخريب و اتهام افكني عليه ديگران را ندارد.

عده‌اي از اصولگرايان، از چند ماه قبل حملا ت شديد همراه با ايراد اتهام‌هاي اثبات نشده عليه اصلا ح طلبان را در دستور كار خود قرار دادند و پس از يك وقفه كوتاه مدت –بعد از سخنراني مقام رهبري در يزد – بارديگر اتهام افكني‌هاي خود را به گونه‌اي آغاز كرده‌اند كه تنها مي‌توان آن را نشانه نگراني اصولگرايان حتي در انتخاباتي دانست كه اصلي‌ترين چهره‌هاي جناح رقيب، غايب هستند. آخرين نمونه ادعاي مضحك يك فعال انتخاباتي جناح موسوم به اصولگرا، در نشست مسئولا ن بسيج دانشجويي يكصد دانشگاه كشور در دانشگاه تربيت معلم تهران است. او گفته است: <يكي از تئورسين‌هاي دوم خرداد در خصوص اقدامات اين جناح سياسي در صورت پيروزي در انتخابات مجلس هشتم وعده داده است كه علا وه بر تعويض دولت از صدر تا ذيل و حاكم كردن آرامش در منطقه، كشف حجاب خواهند كرد.>‌

البته، اين نخستين بار نيست كه مدعيان اصولگرايي با اظهارنظرهاي مبهم و بدون تعيين مصداق، اتهاماتي را متوجه اصلا ح طلبان مي‌كنند. اما اتهام افكني اخير، از يكسو بسياري از ادعاهاي ماههاي گذشته را زير سوال مي‌برد و از سوي ديگر آتش زدن بر خرمني است كه عده‌اي از اصولگرايان در دو سه سال اخير با زحمت فراوان گردآورده‌اند.در ماههاي گذشته كه بحث مبارزه با بدحجابي مورد توجه فعالا ن سياسي و رسانه‌هاي داخلي و خارجي قرار گرفت، رسانه‌هاي نزديك به محافظه كاران، آمارهايي در مورد رضايت بيش از 70 درصد مردم از اجراي اين طرح ارائه دادند. اين در حالي است كه برخي سيگنال‌هاي ارسال شده توسط حاميان دولت و بعضي مديران دولتي، به مردم ثابت كرده است كه عده‌اي از اصولگرايان دولتي، مخالف اين طرح‌ها هستند. همچنين گروهي از نمايندگان اصولگراي مجلس، به صراحت مخالفت خود را با روش‌هاي بكاررفته براي مبارزه با بدحجابي بيان كرده‌اند. به عبارت ديگر، عده نسبتاً قابل توجهي – وابسته به اصولگرايان – در جامعه وجود دارند كه ضمن حمايت از حكم شرعي حجاب، روش‌هاي اخير مبارزه با بدحجابي را قبول ندارند كه اگر اين گروه را به رقم 70 درصدي حاميان طرح اضافه كنيم مشخص خواهد شد كه درصد بسيار جزئي از آحاد جامعه، با اصل حجاب مشكل دارند. در اين صورت، چگونه دوم خردادي‌ها مي‌خواهند با تبليغ كشف حجاب، بر رقيب اصولگرا پيروز شوند؟

البته اين پيروزي تنها در يك صورت قابل تحقق است: اينكه اصولگرايان بپذيرند كه را‌ي آنها در جامعه، از تعداد آراي طرفداران <كشف حجاب> كمتر است و با شعار <كشف حجاب> مي‌توان اصولگرايان قدرتمند را شكست داد! اما اين اظهارات از جهت منافع جناحي نيز دردي از گوينده اين سخن و همفكران او، درمان نخواهد كرد بلكه بسياري از تلا ش‌هاي تبليغاتي و انتخاباتي آنها را برباد خواهد داد.

در سه سال و چند ماه گذشته، بعضي از رسانه‌ها و سياستمداران مدعي اصولگرايي، به دنبال اثبات اين نكته بوده‌اند كه <در دوره حاكميت كامل اصولگرايان، بسياري از سخت گيري‌هاي گذشته، به فراموشي سپرده خواهد شد.> مثلا ً مدعي‌ترين روزنامه نزديك به اصولگرايان، روز بيستم مهر ماه سال 83 مقاله‌اي نوشت كه در بخشي از آن آمده بود: <حجاب يك امر دروني است، يونيفورم فهم است با اجبار نمي‌شود كسي را به چيزي علا قه مند كرد، هنوز صداي آقاي حداد عادل در گوشم است كه به من مي‌گفت اگر رضاشاه توانست به اجبار چادر از سر زنان ما بگيرد، ما نيز مي‌توانيم به اجبار، زنان بي حجاب را با حجاب كنيم!>‌!‌

تبليغ براي اثبات آسان گيري اصولگرايان، تنها به حكم ضروري حجاب محدود نشد. مثلا ً در زماني كه عده‌اي از نمايندگان مجلس ششم به دنبال لغو ممنوعيت استفاده از ماهواره بودند، يكي از سرشناس‌ترين چهره‌هاي جناح محافظه كار، ماهواره را <علمك شيطان> ناميد و خواستار جلوگيري از اقدام مجلس ششم شد. اما در دوره حاكميت اصولگرايان، همان چهره سرشناس و ساير همفكران او حاضر نشدند كه اظهارات رئيس جمهور اصولگرا در مورد آزادي استفاده از ماهواره – بخوانيد علمك شيطان – در ايران را مورد انتقاد قرار دهند. اصولگرايان آنقدر به جلب آراي بعضي از اقشار خاص جامعه علا قه مند بودند كه حتي مهرورزي آنها شامل حال طرفداران خوانندگان لس آنجلسي هم مي‌شد. مثلا ً يك روزنامه اصولگرا براي آنكه دل عده‌اي از هموطنان را به دست بياورد، روز هجدهم ارديبهشت ماه 85، اظهارات حمايت گرانه ليلا فروهر از يك شخصيت محبوب اصولگرايان را با آب و تاب فراوان نقل كرد.

البته نگارنده هنوز خود را مجاز نمي‌داند كه ديانت و تعصب‌هاي ديني بعضي از اصولگرايان را زير سوال ببرد. اما اگر روزي به اين اطمينان برسد، قطعاً نمونه‌هاي ديگري نيز قابل ارائه خواهد بود.

مثلا‌ً اگر قرار باشد قضاوت نسبت به بعضي مدعيان اصولگرايي، با همان ابزارها و معيارهايي انجام شود كه در يك دهه گذشته برعليه اصلا‌ح‌طلبان به كار گرفته مي‌شد، مي‌توان سكوت مرگبار در برابر اهانت به پيامبر اكرم (ص) را نيز تلا‌شي در جهت اثبات كاهش سخت‌گيري و تعصب - حتي نسبت به عزيزترين و مقدس‌ترين وجود هستي - دانست. اما صادقانه مي‌گويم كه هنوز به خود اجازه چنين قضاوت‌هايي را نمي‌دهم.

به هر حال، نمونه‌هاي فوق نشان مي‌دهد كه بعضي از اصولگرايان، تلا‌ش گسترده‌اي انجام دادند كه حتي با جلب نظر مخالفان حجـــــاب الزامي، از كاهش ميـــــــــزان راي خـــــود در جامعه جلوگيري كنند. البته آنها حق دارند، زيرا انتخابات متعدد سه چهار سال گذشته، به اصولگرايان ثابت كرده است كـه مـحبــــوب‌تريـــن شخصيت‌هاي آنهــــــــا نمي‌تواننــــــد در انتخابات مجلس و شوراها، بيش از ده پانزده درصد آراي واجدان شرايط را به خود اختصاص دهند. در چنين شرايطي انتساب كشف حجاب به دوم خردادي‌ها، در واقع برهم زدن تلا‌ش خستگي‌ناپذير بعضي از رسانه‌ها و فعالا‌ن سياسي است كه در سه سال گذشته براي افزايش را‡ي جناح خود، الزام حجاب را با كشف حجاب رضاخاني مقايسه كردند، در برابر ادعاي آزادي ماهواره سكوت نمودند و حتي براي كسب را‡ي اقليتي معدود، به ترويج اظهارات خواننده لس آنجلسي پرداختند!

امروز با قاطعيت مي‌توان گفت كه ادعاي كشف حجاب توسط دوم خردادي‌ها، چيزي بر راي كانديداهاي اصلا‌ح طلب نمي‌افزايد، اما به احتمال قوي موجب آتش زدن بر آراي چند درصدي كساني خواهد شد كه براي جلب راي آنها عده‌اي از اصولگرايان، مقاله نوشته‌اند و يا بر بعضي حوادث و اظهارات،چشم بسته‌اند!

اعتماد ملي

روزنامه اعتماد ملي در سرمقاله امروز خود با عنوان " دغدغه‌اي از انتخابات بزرگتر" آورده است:

بنا به اظهار مسوول ستاد اجرايي انتخابات اعتماد ملي، اين حزب در حدود 160 حوزه انتخابيه كانديدايي براي رقابت‌هاي انتخاباتي ندارد.

اين سخنان بدان معنا است كه پيش از شروع رسمي فرآيند نهايي انتخابات مجلس شوراي اسلا‌مي، حزب اعتماد ملي در بيشتر حوزه‌ها هيچ كانديدايي براي رقابت در اختيار ندارد.
اين وضعيت، علي‌رغم اصرار و تلا‌ش حزب اعتماد ملي براي باقي ماندن در كورس رقابت‌هاي انتخاباتي، عملا‌ حزب را در وضعيت بغرنجي قرار داده است.

خواسته‌ها و وصاياي امام راحل(ره) شركت بدون قيد و شرط در انتخابات نظام جمهوري اسلا‌مي است. اين شركت هيچ قيد و بندي را هم متصور نيست. ما به عنوان فرزندان معنوي آن معمار كبير و پايدار بر مفهومي سياسي به نام <خط امام> هيچگاه و در هيچ وضعيتي خود را از اين مسووليت ملي و ديني كنار نخواهيم كشيد.

از سوي ديگر خواست رهبري نظام نيز در اين ماه‌ها، همواره دعوت به مشاركت گسترده و همه‌جانبه، رقابتي كردن انتخابات و وجود همه سلا‌يق بوده است. نبايد اجازه داد جرياني خاص و مرموز مشروعيت انتخاباتي مجلس هشتم را به زير سوال برد و آش را‌آن‌قدر شور نمايد كه آشپز هم مسووليت آن را نپذيرد. مهم‌ترين رسالت همه نيروهاي وفادار به انقلا‌ب و نظام اسلا‌مي، فراهم آوردن مشاركت گسترده مردم است. اما اگر به نام قانون و يا فراتر از آن، خيل وسيعي از عناصر وفادار و خدوم رد صلا‌حيت شوند، چه معنايي براي مشاركت باقي خواهد ماند؟

حزب اعتماد ملي از آغاز تاسيس تاكنون و دبيركل محترم آن در تمام دوران زندگي سياسي خويش، هيچ خواست و اراده‌اي را كه به مصالح و منافع انقلا‌ب و نظام اسلا‌مي مربوط مي‌شد، بر منافع فردي و حزبي ترجيح ندادند.

اعضاي اين حزب نه در مواضع فردي و نه در تصميم‌هاي جمعي، هيچگاه از اصول مصرح قانون اساسي، ولا‌يت فقيه و ارزش‌هاي رايج جمهوري اسلا‌مي تخطي نكرده‌اند، حال طيف گسترده‌اي از آنها كه بيش از دوسوم كانديداهاي حزب اعتماد ملي را شامل مي‌شوند، نتوانسته‌اند، از فيلتر ردصلا‌حيت خارج شوند!

اين درد و شكوه را به كجا بايد برد كه از فرداي برگزاري انتخابات مسوولا‌ن حزبي بايد به ترديدهايي پاسخ دهند كه ناشي از برخورد بخش‌هايي از متوليان امر با مواضع و رجال اين حزب است.

اين پرسش‌ها، طعنه‌ها و دغدغه‌ها از اصل انتخابات مهم‌تر است، زيرا حزب اعتماد ملي را با چالشي روبه‌رو مي‌كند كه نفع آن تنها براي دشمنان انقلا‌ب، نظام اسلا‌مي و منتقدان به اصل ولا‌يت فقيه است. اگر ردصلا‌حيت‌ها شامل عناصر تندرو، بدعت‌آفرين و جنجال‌ساز بود، محل سكوت داشت، اما وقتي تمام نيروهاي مجتمع زير چتر بزرگ اصلا‌ح‌طلبي ردصلا‌حيت مي‌شوند، موضوع تفاوت مي‌يابد. هنوز فرصت باقي است، حزب اعتماد ملي بر مشاركت همه‌جانبه و وفادارانه پايمردي و پافشاري دارد. هرچند همچنان اميدوار است متوليان شوراي نگهبان به اصلا‌ح بسياري از كژي‌ها و بي‌‌انصافي‌ها و رفتارهاي غيرقانوني مرهمي نهد.


همبستگي

روزنامه همبستگي در سرمقاله امروز خود با عنوان "چرا مجلس ششم؟ "به قلم مازيار آقازاده آورده است:

چندي است كه برخي از احزاب ، اشخاص و مطبوعات و رسانه هاي جناح اصولگرا به بازخواني پرونده عملكرد مجلس ششم نشسته اند و تقريباً روزي نيست كه در مطالب روزنامه ها (كيهان و رسالت) سايت ها و نطق ها و موضع گيري هاي آنان حمله اي به مجلس ششم صورت نگيرد. قطعاً هر عقل سليمي مي داند كه هر مجلسي داراي نقاط قوت و ضعف است كه بايد به موقع و بجاي خود مورد نقد قرارگيرد. اما نكته اينجاست كه چرا اقتدارگرايان امروز و در آستانه انتخابات مجلس هشتم به فكر نقد عملكرد مجلس ششم افتاده اند و چه چيزي آنها را واداشته تا بي محابا به فكر نقد مجلس ششم بيفتند؟ به نظر مي رسد اين اقدام اقتدارگرايان يك تاكتيك سياسي و تبليغاتي از سوي آنان براي فرار از نقد عملكرد مجلس هفتم است. بايد اذعان كرد كه كارنامه عملكرد مجلس هفتم و دولت نهم آنقدر خالي از فايده و پر از اشتباه است كه نمي خواهند افكار عمومي در آستانه انتخابات مجلس هشتم به پرسش از عملكرد مجلس هفتم و اقدامات اين مجلس ساكت و مطيع (و به قول برخي از نمايندگان اصولگراي مجلس هفتم در مشت دولت نهم) در راستاي شعارهاي دهان پركن اقتصادي و رفاهي داده شده در چهار سال پيش بپردازند. در حالي كه بجاست در آستانه انتخابات مجلس هشتم به نقد عملكرد مجلس هفتم نشست و دليل اينكه امروز طراحان عمليات رواني و تبليغاتي جناح اصولگرا با مسكوت گذاردن نقدعملكرد مجلس هفتم به تخريب مجلس ششم پناه برده‌اند در اين است كه در چهار سال فعاليت مجلس هفتم هيچ سنگر قابل دفاعي ندارند كه پشت آن موضع بگيرند بنابراين به اين فكر افتاده اند كه بهتر است براي فرار از پاسخگويي و نقد مجلس هفتم موضوع انحرافي تخريب مجلس ششم را پيش بكشند تا هم به زعم خودشان حرفي براي گفتن داشته باشند... چرا كه به نظر مي رسد از باب عملكردشان در مجلس هفتم حرفي براي گفتن و ارئه گزارش به ملت ندارند و هم اينكه با انحراف افكار عمومي توجه آنها را بجاي نقد عملكرد مجلس هفتم به مجلس ششم جلب كنند و از سوي ديگر وقت فعالين سياسي و اصلاح طلب را به جاي پرداختن به نقد مجلس هفتم (كه بهترين و به موقع ترين زمان آن اكنون است) به پاسخگويي در قبال عملكردشان در مجلس ششم صرف كنند و مهم تر از همه با ايجاد انشقاق در جريان اصلاح طلب و با بزرگ كردن اظهارات و مواضع برخي افراد و جريانات اصلاح طلب ميان آنها اختلاف افكني كنند. در اين راستا ذكر نكاتي چند ضروري به نظر مي رسد: 1- احزاب و فعالين سياسي اصلاح طلب بايد توجه داشته باشند كه در دام اين تاكتيك سياسي و تبليغاتي در چارچوب عمليات رواني طراحي شده از جانب رقيب گرفتار نشوند و با تمام توان خويش به جاي پاسخ گفتن و موضع گيري در قبال تخريب عملكرد مجلس ششم به نقد اصولي و حساب شده مجلس هفتم همت گمارند چرا كه به نظر مي رسد رقيب اقتدارگرا با وقوف به عملكرد ضعيف و پر انتقاد خود در مجلس هفتم (كه حتي صداي برخي اصولگرايان مستقل را نيز بلند كرده) سعي دارد تا آتش حملات رسانه‌اي خود را به مجلس ششم متمركز كند. در اين زمينه بايد برخي از بزرگان جريان اصلاح طلب كه در هفته هاي اخير باگشودن پرونده مجلس ششم به تحقق اين استراتژي در قالب عمليات رواني اقتدارگرايان كمك كرده‌اند ، بيشتر به هوش باشند. 2- اتفاقاً اگر پرونده مجالس هفتگانه پس از انقلاب در يك نگاه منصفانه و كارشناسي مورد بازخواني و نقد قرار گيرد مجلس ششم نه تنها نمره‌اي منفي نمي‌گيرد بلكه در مقام مقايسه با مجالس قبل و بعد از خود عملكرد بسيار مثبتي داشته است. هيچ مجلسي همانند مجلس ششم در پي گيري حقوق شهروندان، نقد عملكرد دستگاههاي حاكميتي و ارايه طرح هاي راهگشاي اقتصادي موفق عمل نكرده است و اگر انسداد مصوبات مجلس ششم از سوي شوراي نگهبان نبود قطعاً امروز كارنامه با معدل بالاتري كسب مي كرد. كسانيكه امروز و گذشته به نقد (و در واقع تخريب) مجلس ششم همت گمارده‌اند خود بارها اعتراف كرده‌اند كه از شنيدن نطق‌هاي پيش از دستور مجلس ششم لرزه براندامشان مي‌افتاده است. اين اعتراف خود بهترين گواه براي اثبات عملكرد مثبت مجلسي پرسشگر و فعال در احقاق حقوق شهروندان و پرسشگري از دستگاههاي حاكميتي است. در واقع فلسفه تشكيل پارلمان نيز نظارت و پرسشگري بر قوه اجراييه در معناي خاص و حاكميت در معناي عام از سويي و احقاق حقوق ملت از سوي ديگر مي باشد و مجلس ششم در اين دو حوزه كارنامه موفقي از خود به جاي گذاشته است. كساني كه امروز نقد ، پرسشگري و طراوت مجلس ششم را مورد نكوهش قرار مي دهند و ضعف ، سستي و بي عملي مجلس هفتم را با عنوان (مجلسي آرام و غيرمتشنج) مي ستايند در واقع خواهان آرامشي گورستاني از سويي و فرار از پاسخگويي به ملت و نمايندگان منتخب آنان از سوي ديگر هستند و رد صلاحيت هاي گسترده اخير داوطلبان اصلاح طلب مجلس هشتم نيز در راستاي تشكيل چنين مجلس مطلوب و مطيع است كه نه از پرسشگري در آن خبري باشد و نه از حقوق شهروندي در آن اسمي. اين چنين مباد.


جمهوري اسلامي

روزنامه جمهوري در سرمقاله امروز خود با عنوان "آينده درخشان نهضت بيداري اسلامي" آورده است:

روزها و لحظه هاي دهه فجر انقلاب اسلامي يادآور بزرگترين تحول تاريخ ايران منطقه و جهان اسلام در جهت قدرت نمائي ملتها براي تجلي اراده ملي آنهاست . اين روزها از اين ديدگاه فرصتي براي مروري بر تاريخ معاصر است كه رمز و راز پيروزي انقلاب و برجستگي هاي منحصربه فرد آنرا براي نسل امروز و نسل هاي آينده بيان كنيم و به كساني كه از نزديك شاهد آن روزها و لحظه ها نبوده اند نشان دهيم كه در چه فضائي قرار داشتيم و انقلاب اسلامي چه فضائي را پديد آورد و اهداف و انگيزه هاي ملت براي رقم زدن اين حماسه هاي بزرگ چه بود.

خوشبختانه با عنايات الهي و به بركت استقامت ملت اين روزها بيست و نهمين سالگرد انقلاب را جشن مي گيريم و اين افتخار بزرگي براي اين ملت است كه راه پيروزي را با خون دل خوردن هاي خود هموار ساخت موانع راه را از ميان برداشت و بقاي انقلاب را با خون خود ضمانت كرد. هر چند اين پديده را مي توان از ابعاد مختلفي ارزيابي كرد ولي محور اصلي در اين ارزيابي ها اينست كه چه تحولي رخ داد كه ملت به چنين پيروزيهاي شگفت انگيزي رسيد

براي دستيابي به پاسخ موجزي در اين مقوله لازم است به اين نكته بپردازيم كه تاريخ ايران شاهد نهضت هاي فراواني بوده كه عموما در ابتداي راه يا در مراحل مياني به شكست انجاميده اند و يا حتي پس از پيروزي همانند « نهضت مشروطه » به انحراف كشيده شده اند لكن به بركت خون شهداي انقلاب و جنگ تحميلي و به پاس مجاهدات ملت اين انقلاب از انحراف مصون ماند و مراحل مبارزاتي پيروزي و تداوم را نيز يكي پس از ديگري با موفقيت پشت سر گذاشت .

كم نبوده اند حوادثي كه هر يك قرار بود نقطه پايان اين انقلاب تلقي شوند ولي دشمن و مزدورانش نتوانستند در اين مقوله به اهداف خود برسند چرا كه ملت به راه خود يقين داشت به رهبري امام خميني اطمينان داشت و بالاتر از همه به خداي بزرگ ايمان داشت و به تناسب ايمان خود به خدا توكل نمود. اين هر سه نكته اگرچه حاوي مسائل بديهي و روشني هستند ولي رمز پيروزي را همين سه اصل ساده رقم زدند هرچند استمرار و پايمردي در اين راه پرفراز و نشيب سختي هاي فراواني را در برداشت . ملت بزرگ و سلحشور ايران عقبه هاي سخت و سرنوشت ساز فراواني را پشت سر گذاشت ولي هرگز در تداوم راهي كه برگزيده بود دچار ترديد نشد.

امام خميني (ره ) آن عزيز دوران بارها به « هنر اسلام » و « هنر مردم » در اين زمينه اشاره مي فرمود. او بسيار خاضعانه سخن مي گفت و هرگز از « هنر امام » در هدايت اين خيل عظيم مشتاقان اسلام سخني به ميان نياورد.

اكنون پس از گذشت قريب 3 دهه اگر حوادث عظيم گذشته را مرور كنيم چه خواهيم ديد قرار بود شاه جنايتكار و مزدورانش انقلاب را در نطفه خفه كنند بس خودشان خفه شدند. قرار بود ساواك و دژخيمان رژيم ستم شاهي مردم را با اسلحه سركوب كنند. البته آنها هر آنچه توانستند جنايت كردند ولي جنايت آنها نيز به زيانشان تمام شد و طيف وسيع تري از مردم را عليه آنها شورانيد. دشمنان انقلاب حتي برروي سرماي زمستان 1357 نيز حساب كرده بودند . در يك پرسش و پاسخ برگزار شده در كاخ سفيد خبرنگاري از « جيمي كارتر » رئيس جمهور وقت آمريكا مي پرسد سرنوشت شاه چه خواهد شد و چرا بايستي آمريكا اصلي ترين متحدش (بخوانيد مزدورش ) در خاورميانه را از دست بدهد كارتر با خونسردي پاسخ داده بود : « اندكي صبر كنيد. سرماي زمستان فرا مي رسد و مردم ايران به خانه هايشان باز مي گردند. آنگاه شاه ايران فرصت خواهد داشت كه نظم و امنيت در كشور را دوباره برقرار سازد!»

البته اين آرزوي دشمن بود ولي همه بخاطر داريم كه آن زمستان آنقدرها كه دشمن انتظارش را مي كشيد سرد نشد و هنوز زمستان به پايان نرسيده بود كه امام خميني (ره ) به ميهن اسلامي بازگشت و نخستين شكوفه هاي انقلاب اسلامي در بهمن 1357 از دل سرماي قرون و اعصار سر بر آورد و آنچنان قدرتمندانه به پيش رفت كه همه توطئه هاي داخلي و خارجي را درهم كوبيد.

اكنون كه پس از قريب 3 دهه به پشت سر مي نگريم شاهديم كه قرار بود ايران اشغال شود و صدام با فتح تهران ظرف 3 روز مصاحبه هاي بعدي را در تهران ترتيب دهد . البته دشمن و حاميانش در طول دوران جنگ 8 ساله هر آنچه خواستند و توانستند عليه ملت بزرگ و سلحشور ايران جنايت كردند ولي خدا نخواست كه نهضت اسلامي آنان با ناكامي به پايان برسد. قرار بود از انقلاب اسلامي اثري نماند ولي امروزه از دشمنان كينه توز ما در طول جنگ تحميلي اثري جز بدنامي باقي نمانده و آنها هم كه مانده اند احساس سرخوردگي و انفعال و ناكامي و شكست مي كنند و از اين بابت خشمگين شده اند كه چرا تمامي توطئه ها به شكست انجاميده و باعث ظهور قدرت روزافزون انقلاب اسلامي شده است چرا دشمنان انقلاب اسلامي در منطقه روز به روز بيشتر احساس ضعف و ناتواني مي كنند ولي دوستان و عاشقان نهضت جهاني اسلام حتي با دست خالي هم احساس قدرت و عزت و سربلندي مي كنند

آنها از وعده هاي نصرت الهي غافلند و به اين نكته توجه ندارند كه مجاهدت در راه خدا نتيجه اي جز پيروزي ندارد. پيروزي حق در عصر حاكميت كفر و الحاد يك معجزه بزرگ است كه ما و دشمنانمان توانسته ايم جزئيات آنرا با چشم هاي حيزت زده مان ببينيم . با اين تفاوت كه ما با تمامي حيرتي كه داشته ايم در عقيده و ايمان خود نسبت به صحت راه و صحت وعده هاي الهي ثابت قدم شده ايم و دشمنان اسلام با آنهمه توان و ظرفيت و عناد و خباثت در باب علت ناكامي طرحهاي شيطاني خود هنوز هم در حيرتند كه چرا تفوق ظاهري آنها و برتري ظاهري در ظرفيت ها و تجهيزات نظامي براي آنها پيروزي را به ارمغان نياورده است

چرا شاه و مزدورانش با آنهمه جنگ افزارهاي فوق مدرن قادر به سركوب مردم مظلومي نشدند كه با دستهاي خالي قيام كرده بودند چرا صدام با در اختيار داشتن حمايت شرق و غرب نتوانست انقلاب اسلامي را از ميان بردارد چرا ارتش صهيونيستي كه چهارمين ارتش مجهز دنيا معرفي شده نتوانست در جنگ 33 روزه بر حزب الله لبنان پيروز شود و چرا مردم مظلوم فلسطين و گروههاي مقاومت اسلامي هنوز هم در نوار غزه در برابر محاصره نظامي ـ اقتصادي ـ غذائي و تبليغاتي اشغالگران و غرب وحشي مقاومت مي كنند

به راستي دنياي امروز انتظار دارد چه چيزهاي ديگري را به چشم خود ببيند تا به حقانيت اسلام و درستي راهي كه نهضت جهاني اسلام پيموده و مي پيمايد پي ببرد چه چيزهاي ديگري بايستي رخ مي داد تا پيروزي اسلام و ناكامي ابرقدرتهاي شيطاني بعنوان « معجزه بزرگ قرن » متجلي شود و همگي اعتراف كنند كه اين يك معجزه و يك پديده غيرعادي است كه از معنويت حركت عظيم ملتهاي مسلمان براي احياي اسلام در عصر حاكميت كفر و الحاد حكايت مي كند

و مگر حوادث 11 سپتامبر با تمامي آثار و تبعاتش براي به حاشيه راندن اسلام و نهضت جهاني اسلام نبود و مگر دشمنان انسانيت براي بدنام كردن مسلمانان و تحريف حقايق عيني و ملموس به اين شيوه هاي حقيرانه و كينه توزانه متوسل نشده اند و مگر هدف تمامي آنها منفعل ساختن مسلمانان در دنياي امروز نبوده و نيست پس اگر شاهد پيروزي تدريجي مسلمانان در هر گوشه از جهان و حتي در تركيه و كشورهاي با نظام لائيك هستيم بايستي آنرا از آثار و تبعات پيروزي انقلاب اسلامي و اميدواري مسلمانان براي احياي دين بدانيم و به اين نكته نيز توجه نمائيم كه اين تحول عميق پيامدهاي عظيم ديگري دارد كه قطعا مسير تاريخ را تغيير خواهد داد تحولي كه آينده درخشان نهضت بيداري اسلامي را نويد ميدهد

كيهان

روزنامه كيهان در سرمقاله امروز خود با عنوان "اينجا گاراژ نيست! " آورده است:

يكي بود، يكي نبود... مكتب خانه اي بود و استادي و شاگرداني. و استاد به يكي از شاگردان، محبت و عنايت ويژه داشت تا آنجا كه، رشك و حسادت ديگر شاگردان را برانگيخت و لب به اعتراض گشودند. استاد از آنها خواست براي يافتن علت، فردا هر يك مرغي بردارند و به خلوتي كه كسي در آن نباشد ببرند و آن مرغ ر ا سر ببرند و به مكتب خانه آورند... همه ما اين داستان را بارها شنيده و خواند ه ايم و اول تا آخر آن را خوب مي دانيم. اينكه همه شاگردان، فردا روز با مرغ هايي سربريده آمدند مگر همان شاگرد مورد التفات و محبت استاد كه گفت هيچ جا را خالي از خدا نيافتم. اما اگر كلاه خود را قاضي كنيم و اين بار، خود را يكي از شخصيت هاي داستان- يكي از همان شاگردان- ببينيم كه مرغي به كف دارد و در جست وجوي خلوتي، چه؟! چند نفر از ما، مرغ زبان بسته را سالم تحويل استاد مي داد؟

مخاطب اين پرسش مي تواند يك انسان معمولي باشد يا يك صاحب منصب و عنوان و شهرت و حيثيت. مي تواند رئيس جمهور باشد؛ فعلي، سابق، اسبق يا آتي. مي تواند رئيس مجلس باشد، رئيس فعلي، سابق يا آتي. يا شهردار امروز و ديروز و فردا باشد. يا صاحب فلان حزب و بهمان روزنامه. مي تواند قاضي باشد يا مديركل. اصلاح طلب باشد يا اصولگرا. مخاطب مي تواند هركس باشد، مشروط بر آن كه بتواند كلاه خود را قاضي كند و به محاكمه خويش تن در دهد و در وجدان خويش بپذيرد، مرگ و مير و حساب و كتابي هست. يقين كند كه «كفي بالله وكيلاً»، «كفي بالله شهيداً» و «كفي بالله حسيباً».

چنين باوري بود كه بر تاريخ سياه ايران، نقش سپيدي و سربلندي زد. دل ها كه جلا به نور ايمان يافت، باور كرد خدا همه چيز را كفايت مي كند. باور كرد كه او مي بيند و كفايت مي كند. دل هايي چنين پيراسته و صيقل خورده، تا آينه جلوه حق شدند، كاري كردند كارستان، چيزي شبيه معجزه. رحمت بي حساب پروردگار در انقلاب و جنگ و پيشرفت كشور خود را نشان داد اما گاه -در اين 30سال- ناكامي گريبان ما را گرفت آنجا كه گروهي از ما يادمان رفت عملمان را «پاي خدا بنويسيم و با او حساب كنيم». و اين، شد ماجراي پرتعليق و پرفراز و فرود حركت كاروان انقلاب ما، با همه پيروزي ها و توفيقات و گاه، ناكامي ها.

براي اين ناكامي ها يا تاخير در وصول به برخي اهداف مي توان علت هاي مختلف را شمرد؛ از دشمني ها و سنگ اندازي ها و ترفندهاي دشمنان خوني كشور و ملت تا خودخواهي و تعصب هاي ناحق قبيله اي، درگيري در اختلاف هاي كم عمق فرساينده و پرهزينه، فراموشي ارزش ها و مرزبندي نكردن با ضد ارزش ها، سهم خواهي و امتيازطلبي و... اما وجه مشترك اين علل فرصت سوز و تهديدآفرين را بايد در همان عنوان كلي «غفلت» جست؛ ساعات و لحظاتي كه فراموش كرديم دنيا، عقبه و مرصاد است كه بايد با مراقبت و ترصد متقابل از آن گذشت نه مقصود و مقصد. محضر و شهود است نه غيب و خلوت. مسابقه است اما نه براي بردن يكي به شرط باخت ديگري، مسابقه اي كه ميدان فراخ است براي بردن همه، نه عرصه اي براي رزم گلادياتورها. عرصه ايثار و فداكاري و از خودگذشتگي است، نه دور خود چرخيدن و هرگز نرسيدن.

اگر هر يك از ما -وزير و وكيل، فعال حزبي و روزنامه نگار و...- را در اتاقي مي نهادند و مي گفتند دوربين ها و ميكروفن هاي نصب شده، لحظه به لحظه حركت شما را رصد و صدايتان را ثبت مي كنند، چقدر دست از پا خطا مي كرديم؟ مگر نه اينكه جملگي تحت تعقيب و مراقبت و شنود دايمي هستيم و خود فراتر از همه مراقبت ها، شاهديم له يا عليه خويش. «اقرأ كتابك كفي بنفسك اليوم حسيبا. بخوان نامه عمل خودنگاشته ات را، امروز خود تو براي محاسبه كافي هستي» (آيه 14سوره بني اسرائيل).

تمام آنچه جان ما را نزد استاد ازلي و ابدي عالم قيمتي و بهادار مي كند، همان «صبر و احتساب» است. «صبرت واحتسبت حتي اتيك اليقين. يا علي! صبر نمودي و پاي خدا حساب كردي تا اينكه يقين بر تو آمد». اينكه حتي اگر عالمي هم براي هوا و هوس هاي پوچ مسابقه گذاشتند و حق تو را زير پا نهادند، تو ميل به باطل نكني و در چنان مسابقه سقوطي، حريف و رقيب و هم بازي نشوي و بگذاري و بگذري حتي اگر كسي متوجه نشود. كفي بالله حسيباً. خدا براي حساب كافي است. و «ان الله كان علي كل شي حسيباً. بدرستي كه خدا بر همه چيز مراقب و محاسب است» (آيه 68 سوره نساء). اين گونه بود كه رسول خدا(ص) و علي بن ابيطالب(ع) و پيروان راستين آنها تا به امروز طرحي نو در عالم افكندند تا زلال حقيقت و عدالت، اسير منجلاب هاي جاهلي نشود. آنها به دل هاي شايسته، وسعت و ظرفيت دادند تا گنجايش حق، صبر، ايثار، مجاهدت بي وقفه و خشنودي دايمي را داشته باشند. «اي كميل! اين دل ها چونان ظرف است و ارزنده ترين آنها پرگنجايش ترين آنهاست» (كلمه قصار 931 نهج البلاغه). پيروزي و ماندگاري و بركت روزافزون انقلاب اسلامي ما هم بي شك، بدون وسعت و ظرفيت يافتن دل ها و انقلاب در آنها ممكن نبوده است و روشني افق فرداي آن هم جز به همين وسعت دادن دل ها و پرهيز از مضايق آنها نمي تواند باشد.

31 مهر 3831 پرسنل وزارت اطلاعات به ديدار رهبر فرزانه انقلاب رفته بودند. مقتداي انقلاب در آن ديدار صميمي، از جمله نكته اي لطيف را متذكر شدند: «فمن يعمل مثقال ذره خيراً يره. به قدر سنگيني يك ذره- ذره كه مي دانيد چيست؟ همين چيزهايي كه در فضا و در نور آفتاب معلقند و ديده مي شوند، ذره هستند- اگر شما كار كنيد، ضايع نمي شود. فرض بفرماييد كه شما ساعت كارتان تمام شده و پنج دقيقه اضافه مي مانيد كه نه مدير مي فهمد، نه بالادست مي فهمد، نه در سوابق اثر مي گذارد و نه اضافه كار مي دهند؛ اما خدا و كرام الكاتبين اين پنج دقيقه را مي بينند و آن را در پرونده شما ثبت مي كنند؛ كه اين آقا بعد از ساعت خدمت، چون ديد اين پرونده نصفه كاره است، پنج دقيقه بيشتر كار كرد. چنين چيزي را ما در هيچ جا، غير از عرصه دين و ايمان ديني، نداريم... يك جا پول خوبي سر راه شما قرار مي گيرد؛ يك رشوه، هديه، چشم روشني- اينها اسمهاي مختلفي دارد- و شما مي توانيد بدون اين كه هيچ برگه و اثر انگشتي جا بگذاريد، امضايي بدهيد و گرفتاري براي خودتان درست كنيد، اين پول را بگيريد و بگذاريد توي جيبتان؛ اما محض رضاي خدا نمي گيريد؛ هيچ كس هم نمي فهمد، پول هم از كيسه شما مي رود؛ اما ثبت مي شود... ]روز قيامت[ چهره هايي شادند؛ چهره هايي درهم ند و گرفته. آن چهره شاد، همان چهره هاي شماست. چرا؟ براي خاطر اين كه آن چك، آن پول نقد، آن دلار و آن ارز خارجي كه بي سروصدا دادند به شما و شما مي توانستيد بگيريد و نگرفتيد، آن يك ساعتي كه در اداره بيشتر كار كرديد، آن كارهاي خلاف شهواني كه مي توانستيد مرتكب بشويد و نشديد، آن گزارش خلاف واقعي كه مي توانستيد بدهيد و نداديد- كه تاثيراتي در وضع شما يا دوستتان و دشمن تان مي گذاشت- آن جا اين اعمال صالح مي آيد به كمك شما و شما را از آن گرفتاري نجات مي دهد؛ آن جاست كه آن اعمال به درد شما مي خورد؛ آن، خيلي مهمتر از پول اينجاست... ايمان قلبي است چون با ايمان و با عشق و با محاسبه الهي كار كردند. شما در زيارت امام حسين(عليه السلام) و ديگر ائمه، يك جاهايي مي خوانيد «صبرا و احتسابا»؛ تو صبر كردي در مقابل اين حادثه و مصيبت؛ اين تكليف سنگين و اين محروميت و آن را پاي خدا حساب كردي. بيخودي كه نمي شود پاي خدا حساب كرد؛ تا براي خدا نباشد كه نمي شود پاي خدا حساب كرد؛ مگر مي شود سر خدا را كلاه گذاشت؟! انسان كاري را از روي شهوت و غضب خودش انجام دهد، بعد بگويد اين هم براي خدا! نه؛ آن كاري كه شايد براي شما خوشايند هم نيست؛ سود مادي هم ندارد؛ اما شما آن را براي خدا انجام مي دهيد، اين مي شود آن كار براي خدا؛ عمل صالح اين است... اين دل چيز عجيبي است؛ گاهي اوقات به وسيله اي كه انسان را به اوج آسمانها و اوج معنويت مي برد، تبديل مي شود؛ گاهي هم به عكس، به سنگ سنگيني تبديل مي شود كه بسته شده به پاي انسان و انسان را تا اعماق آب، تا اعماق دره فرو مي برد؛ غرق مي كند؛ پدر انسان را درمي آورد. اگر دل را به پول و به شهوت جنسي و به مقام و به اين چيزها داديد، اين همان سنگ سنگين است؛ دل ديگر نيست. در آن صورت: ده بود آن، نه دل كه اندر وي.گاو و خر بيني و ضياع و عقار. آن دلي كه انسان در آن عشق اتومبيل فلان جور دارد، آن دل نيست، گاراژ است! بنگاه معاملاتي است! آن دلي كه همه اش در آن ميل جنسي موج مي زند، ديگر دل نيست، آن عشرتخانه است. شاعر، آن زمان كه ضياع و عقار و زمين و ملك و گاو و خر در زندگي نقش داشته، از اينها نام برده و مي گويد دلي كه اينها در آن باشد، آن جا طويله است! ده است! دل نيست؛ دل جاي خداست؛ جاي نور است».

جشن 92سالگي انقلاب، فرصت بزرگ خانه تكاني جان هاست، فرصت زنگارزدايي از دل ها. كه اگر چنين شد جايي براي غافل شدن در درون جبهه انقلاب و چشم بستن بر دشمني ها و فرصت طلبي ها و رخنه جويي ها نخواهد ماند. اگر مقصد و مقتدا را گم نكنيم، مي شود كه دل ها يكي باشند. اين علي بن ابيطالب(ع) است كه در پايان نجوايش با كميل و پس از ستايش دل هاي پرظرفيتي كه آنها را حجتي براي ديگران مي داند، ديدارشان را با اشتياق تمام آرزو مي كند «علم با حقيقت بصيرت بر آنها هجوم آورده و با روح يقين هم نشينند.و آسان يافته اند آنچه را قدرتمندان عافيت زده دشوار مي دانند. و مأنوسند با آنچه جاهلان از آن دوري گزينند. در دنيا با بدن هايي زندگي مي كنند كه روح آنها آويخته به ملأ اعلاست. آنها جانشينان خداوند در زمينند و دعوت كنندگان به دين او. آه! آه كه چقدر مشتاق ديدار آنها هستم. اي كميل هرگاه خواستي برگرد.»

هراسي از دشمن نيست، كه نعمت ولايت هست. فقط بايد از خدا ترسيد، از مرصاد او. از خود بايد ترسيد، اگر آسان اسير دانه و دام مي شود و خويشتن خويش را مي بازد. هيچ تضميني براي هيچ كس نيست الا اينكه از دل و جان گفته باشي «كفي بالله وكيلاً و شهيداً و حسيباً».

حزب الله

روزنامه حزب الله در سرمقاله امروز خود با عنوان عدالت و مردمسالاري ديني آورده است:

بشر همواره در آرزوي برقراري عدالت و رفع تبعيض و نابرابري در جامعه بوده و براي رسيدن به اين آرمان و خواست به حق خود تلاش كرده است. انسان به طور طبيعي به رفتار بر پايه عدالت و انصاف گرايش دارد كه براي انجام آن به يك ساختار اجتماعي متناسب براي اجراي عدالت در جامعه نيازمند است. مفهوم واژه "عدالت " به معناي برابري و مساوات همه افراد يك جامعه در برابر قانون و حق استفاده مساوي از امكانات و ثروت جامعه، برقراري نظم، حفظ حقوق افراد و احترام به ارزش هاي اجتماعي و برقراري هر امري در موضع به حق آن است .

عدالت در "قرآن مجيد" بارها با تعابير مختلفي به كار رفته است. از جمله در آيه ???سوره نساء‌آمده است: "يا ايها الذين آمنوا كونوا قوامين بالقسط شهداء لله و...".

همچنين يكي از اهداف بعثت انبياي الهي وضع قانون و رفع ظلم و بي‌عدالتي بين مردم،بيان شده است. در نظر "افلاطون " عدالت به معناي آن است كه: "هر فردي در جامعه موظف به انجام مسووليت و وظايفي متناسب با طبيعت و ظرفيتش باشد".

در طول تاريخ بشري هميشه برداشت هاي متفاوتي از عدالت و نحوه اجراي آن شده است. برخي عدالت را در برابري بين همه افراد طبقات مختلف دانسته و برخي ديگر عدالت را در نابرابري مبتني بر استعدادهاي طبيعي افراد جامعه تعريف كرده اند.

مصداق مجسم و نمونه آرماني "عدالت " در بين مسلمانان، حضرت علي (ع) است كه در دوران حيات خود چه در مقام خليفه مسلمين و چه در منصب قضاوت، در گفتار و عمل، آئين عدالت را به طور كامل اجرا كردند. پس از پيروزي انقلاب اسلامي و شكل گيري نظام سياسي مبتني بر آموزه هاي اسلامي و ديني، در ايران فرصتي بوجود آمد تا آرزوي ديرينه و آرماني مسلمانان تحقق يابد و پايه هاي نظام جمهوري اسلامي بر مبناي عدالت علوي ملهم از آموزه هاي دين مبين اسلام، استوار شود.

در سال 1357همزمان با پيروزي انقلاب اسلامي ايران، فرصتي پيش آمد تا مسلمانان تمام آموزه هاي ديني خود را در بطن جامعه تحقق بخشند و از طريق حكومت سياسي، آن را عملي كنند.

در واقع انقلاب اسلامي ايران بر پايه استقلال، آزادي، عدالت ، جمهوريت و اسلاميت بنيان نهاده شده است . از آن رو كه برقراري عدالت صرفا به موضوع اقتصاد و معيشت مردم محدود نمي شود و همه ابعاد زندگي شخصي و اجتماعي انسان در حوزه هاي اقتصادي، سياسي فكري و فرهنگي را در بر مي‌گيرد، بنابراين رعايت حق و عدالت درهمه ابعاد زندگي عمومي و خصوصي افراد جامعه حق مردم است و بايد از سوي حاكمان اعمال شود.

اما برقراري عدالت ، تكليفي است كه بر عهده زمامداران و مسئولان جامعه نهاده شده و به واسطه قدرتي كه از جانب مردم به آنها واگذار شده بايد براي برقراي عدل و اجراي عدالت كوشش كنند.

يكي از مهمترين اهداف تشكيل حكومت اسلامي "عدالت " است . شايد به توان گفت "امنيت "، "رفاه " و "معنويت " به عنوان سه ركن ديگر نظام سياسي اسلام و مكمل هدف غايي آن است كه همانا برقراري عدالت به دست منجي عالم بشريت ، مهدي موعود،امام زمان (ع) است.

آنچه امروز در اغلب جوامع از آن به عنوان حقوق بشر ياد مي‌شود در واقع همان نهادينه كردن و اجراي عدالت در حق انسانها در تمام جوانب زندگي آنها است . امروز قرائت هاي مختلفي از دين، عدالت، حكومت، مردم سالاري و ....در جهان معاصر وجود دارد. اما پس از پيروزي انقلاب اسلامي گفتمان غالب نظام جمهوري اسلامي تكيه بر "نقش موثر مردم " در امور حكومت شد. مي توان گفت شعار "آزادي "، "استقلال " و "جمهوري اسلامي " بهترين معرف ماهيت و چارچوب هاي نظام سياسي كشور ما است .بر پايه اين شعار،واژگان "جمهوري اسلامي" مويد آن است كه مردم در مصدر امور قرار دارند و سيستم سياسي اين حكومت ريشه در خواسته‌ها و آرمانهاي ديني و مذهبي مردم دارد.

سخن از جايگاه و نقش مردم در تاسيس حكومت و نحوه اداره جامعه ،از جمله مباحت مهمي است كه ريشه هاي تاريخي عميقي در قلمرو سياست در جوامع مختلف دارد. شايد به توان گفت همان گونه كه سير تحول انديشه سياسي در دنياي غرب به سمت ارج نهادن به نقش مردم در اداره حكومت و نيز تداوم و بقاي آن از طريق حمايت كردن از رفتارهاي منطقي و اصولي حاكمان شكل گرفت، ورود واژه "مردم سالاري ديني " به ادبيات سياسي كشور و تبديل آن به گفتمان رايج سياسي پس از انقلاب، دگرگوني بزرگي در عرصه مفاهيم سياسي و مباحث نظري ايجادكرد. در عرصه سياست ، طرح الگوي مردم سالاري ديني، به عنوان مدل حاكم برسيستم سياسي كشور گامي به جلو براي استفاده از ظرفيت‌هاي جديد جامعه با الهام از آموزه هاي ديني است كه اين مهم الحمدلله در نظام جمهوري اسلامي ايران به لطف انقلاب خميني كبير و رهبري مقام عظماي ولايت محقق شده است.

 

ارسال به دوستان
وبگردی