۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۱:۰۲
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۳۵۶۹۱۷
تاریخ انتشار: ۲۰:۲۵ - ۳۱-۰۶-۱۳۹۳
کد ۳۵۶۹۱۷
انتشار: ۲۰:۲۵ - ۳۱-۰۶-۱۳۹۳

بانک مرکزی آمریکا و شاخص شورت و زیرپوش مردانه

محمدرضا شعبانعلی
شاخص‌های مختلفی که در اقتصاد و مدیریت اندازه‌گیری و منتشر می‌شوند، کم نیستند. اما شاید اطلاع داشتن در مورد برخی از آنها، برای شما جالب باشد. شاخص MUI سالهاست در آمریکا، به عنوان یکی از شاخص‌های مورد توجه بانک مرکزی، مورد توجه و بررسی قرار می‌گیرد.
آلن گرینسپن، که از سال ۱۹۸۷ تا ۲۰۰۶، مسئولیت بانک مرکزی آمریکا (فدرال رزرو) را بر عهده داشت، در سال ۱۹۷۰ برای نخستین بار برای پیش‌بینی روند تغییرات اقتصادی از این شاخص استفاده کرد و پس از آن هم، اندازه‌گیری و گزارش آن ادامه یافت.
 
MUI مخفف Men's Underwear Index یا «شاخص لباس زیر مردانه» است و نشان می‌دهد که در یک بازه‌ی زمانی، چه میزان لباس زیر مردانه خریده شده است. لباس زیر – برای مردان – یک «نیاز انعطاف پذیر» یا Flexible Necessity محسوب می‌شود. ضمن اینکه نیازی است که برای همه و همیشه وجود دارد، اما می‌توان میزان مصرف آن را کمتر و بیشتر کرد. بر اساس نگاه گرینسپن، در زمان رونق اقتصاد مردان میزان مشخصی از مصرف لباس زیر دارند که در دوران رکود، احتمالاً این میزان کاهش می‌یابد و کشوی لباسهای زیر، یکی از آخرین نقطه‌هایی است که مورد توجه قرار می‌گیرد.
 
بسیاری از نشریات رسمی به بررسی این شاخص پرداخته و گزارش‌هایی در مورد آن ارائه کرده‌اند. واشنگتن پست، در سال ۲۰۰۹ مقاله‌ی مفصلی در این باره منتشر کرد. در ویکی پدیا هم صفحه‌ای به «شاخص لباس زیر مردانه» اختصاص یافته است. تایم هنوز هم در گزارش‌های خود، وقتی از رونق و رکود اقتصادی حرف می‌زند،‌ به نرخ سهام شرکتهایی که شورت و زیرپوش می‌فروشند اشاره می‌کند!
 
طبیعی است که شاخص MUI هم منتقدان خود را دارد. از جمله کسانی که می‌گویند بخشی از لباس زیر مردان توسط زنان خریده می‌شود و زنان در خرید لباس زیر، عملاً به وضعیت اقتصادی کشور و خانواده نگاه نمی کنند. همینطور کسانی که می‌گویند به نسبت سالهای قبل، تنوع برندها و برندهای لوکس در حوزه لباس زیر – لااقل در آمریکای شمالی – در حدی زیاد شده که «میزان فروش» و «تعداد فروش» دقیقاً به هم مرتبط نباشند.
 
امروزه، شاخص MUI را مانند سابق برای ارزیابی دائمی وضع اقتصادی کمتر مورد توجه قرار می‌دهند، اما هنوز این شاخص،‌ را شاخصی ارزشمند در تشخیص خروج از رکود در یک اقتصاد می‌دانند. چرا که وقتی اقتصاد رکود داشته و می‌خواهد رشد را آغاز کند، دیگر مهم نیست که لباس زیر مردان مارک دار است یا نه. و اینکه همسرشان آن را خریداری کرده است یا خودشان. مهم این است شورت های قدیمی، جای خود را زودتر از قبل به شورت‌های جدید می‌دهند و این خبر خوبی است…
 
مستقل از این شاخص و کاربردهای آن، چیزی که برای ما مهم است، یادآوری دوباره‌ی مفاهیم تفکر سیستمی است. اینکه همه‌ی عوامل در یک سیستم، حتی با فاصله‌ای دور به یکدیگر متصل و مرتبط هستند. اینکه دیدن روندها، حتی در مورد شاخص‌های ظاهراً کم‌اهمیت می‌تواند دیدگاه‌های تازه‌ای به ما بدهد. و مهم‌تر از همه چیز، اینکه جامعه، سیستم و اقتصاد، با اندازه‌گیری و آمار و شاخص‌ها، رشد می‌کند و توسعه پیدا می‌کند.

شاخص‌های زیادی طراحی می‌شوند و می‌بینیم که کارکردی نداشته‌اند. شاخص‌هایی مدتی مفید هستند و بعد، کارکرد خود را از دست می‌دهند. شاخص‌هایی همیشه مورد توجه قرار می‌گیرند. اما مهم این است که به سختی می‌توان جامعه‌ای را یافت که آمار و ارقام و شاخص‌ها در آن شفاف نباشند، درآمد مردم مشخص نباشد، فروش شرکتها مبهم و نادرست اعلام شود. هیچکس در مورد هیچ چیز عدد و رقم قابل اتکایی نداشته باشد. مردم در مورد افشای آمار کسب و کار و داستان رشد و رکود خود تردید داشته باشند، ولی آن اقتصاد رشد و توسعه پیدا کند.

ارسال به دوستان
وبگردی