آفتاب يزد
جديدترين سوژهاي كه نشان دهنده حاكميت معيارهاي چندگانه – و در واقع سنجش افعال و اعمال با افراد و نهبا ذات اعمال – است، مرتبط با انتخابات و مهمترين چالش آن يعني بررسي صلاحيت كانديداها ميباشد. در پي اعتراضهاي شديد به رد صلاحيتهاي گسترده و بخصوص عدم احراز صلاحيت برخي از افراد سرشناس و خوش سابقه، سياستمداران محافظه كار يا اصولگرا، تلا ش كردند ضمن اذعان به احتمال برخي اشتباهات، مباني كلي بررسي صلا حيتها را موردتاييد قراردهند.اين افراد، گويي از ميان سخنان رهبر فقيد انقلاب، تنها اين جمله را به ياد دارند كه <ميزان حال فعلي افراد است.> اين نـخـسـتـين برخورد دوگانه است. يعني از دهها سخن انتخاباتي امام، از جمله اين سخن ايشان كه <اين ملت افراد صالح را ميشناسد و لازم نيست حالا ما چند سال به آنها درس بدهيم> تنها برخي سخنان، مورد توجه برخي مدعيان پيروي از امام قرار ميگيرد. دوگانگي ديگر، نحوه برخورد با دستور رهبر فقيد انقلاب در خصوص <ملا ك بودن حال فعلي> است. رئيس مجلس سه روز قبل گفته است: <اشخاصي بودند كه مسئول بودند و ديدگاههايي داشتند كه بعداً آن ديدگاههاي خود را عوض كردند و بنابراين نميتوان گفت كه چون فردي سي سال پيش مسئوليتي داشته، بايد صلاحيت آن را تاييد كرد. افرادي بودند كه روزي در اين كشور مسئوليتهاي بزرگ داشتند ولي سرنوشتهاي عجيبي پيدا كردهاند، بنابراين ملا ك وضع فعلي است.> آقاي حداد عادل در حالي از <عدم امكان تاييد صلاحيت به خاطر مسئوليت سي سال پيش> سخن ميگويد كه همين روزها، هر روز در سه شيفت كاري، كساني را در برابر خود ميبيند كه سابقه 2 تا 5 دور نمايندگي مجلس دارند و در حال حاضر براي برنامه ريزي مالي سال آينده كشور فعاليت ميكنند، اما صلا حيت آنها تاييد نشده است! اما به فرض كه اظهارات رئيس مجلس دقيق باشد، آيا ملاك بودن وضع فعلي به اين معناست كه تمام سوابق مثبت گذشته افراد را به كناري نهاده و يك سابقه – مثلا ً تحصن چهار سال پيش – را بهانه رد صلا حيت قرار دهند؟ آيا در تفسير از <ملا ك حال فعلي افراد است> فعاليتهاي قبل و بعد ازچهار سال گذشته بايستي فراموش شود و به يك مقطع زماني محدود در چهار سال قبل – اگر بتوان آن را دليل شرعي و قانوني براي رد صلا حيت دانست – استناد گردد؟ آيا تفسير <حال فعلي> نيز بدون هيچگونه ضابطهاي در اختيار بعضي افراد خاص است كه آن را در هر <مقطع زماني> كه خود ميخواهند تعريف كنند و براساس آن، به قضاوت نسبت به ديگران بپردازند؟ در ضمن آيا آقاي حداد عادل حاضرند به دست اندركاران انتخابات توصيه كنند كه مثلا ً تعيين صلاحيت اعضاي نهضت آزادي نيز براساس معيار <ملا ك، وضع فعلي است> انجام شود؟
البته اظهارات يك چهره ديگر شاخص اصولگرايان– كه هم زمان با سخنان رئيس مجلس بيان شده است– فرضيه برخورد دوگانه يا چند گانه را تقويت ميكند. اين اصولگراي كهنه كار، سه روز قبل اظهار داشته است: <اگر بگوئيم برخي سخنان امام <ره> تا زمان حضرت مهدي (عج) است، آن وقت ديگر حكومت معنا پيدا نميكند.> اين سخنان در حالي بيان شده است كه در زمان استقرار مجلس ششم، تلا ش نمايندگان آن مجلس براي اصلا ح قانون گزينش و يا برخي قوانين ديگر تنها با اين استدلال كه <مخالف يك نـظـريه يا دستور امام است> توسط شوراي نگهبان رد ميشد و اكنون نيز برخي گروهها به استناد مرقومه دو دهه قبل رهبر فقيد انقلاب در مورد آنها، فاقد مشروعيت و صـلاحـيـت معرفي ميشوند. البته برخورد رسانههاي محافظه كار و فعالان مدعي اصولگرايي با اظهارات اين چهره سرشناس در خـصوص اعتبار دستورات امام نيز نشانه ديگري از برخوردهاي چندگانه محافظه كاران ميباشد.
نـگـارنـده تـرديـد نـدارد كـه امـروز فـقـط برخي از اصولگرايان مجاز هستند كه بگويند <برخي سخنان امام نميتواند تا زمان حضرت مهدي (عج) باشد> و اگر مثلاً يكي از اصلا ح طلبان بگويد <سخنان امام <ره> در مورد برخي گروهها و فعالان سياسي تا زمان حضرت مهدي نخواهد بود و ميزان حال فعلي افراد است> قاعدتاً پيش بيني برخوردها وفضاسازيها عليه او مشكل نخواهد بود. اين هم نمونهاي ديگر از يك بام و چند هوا است كه محافظه كاران تا جايي كه ميتوانند از مزاياي آن سوء استفاده ميكنند. اما اي كاش ميدانستند كه اعتماد سوزي و سست كردن بنيانها با بـرخـوردهاي چندگانه، هزينه هايي دارد كههر نوع شيريني مقطعي امروز را به كام <معيارسازان چندگانه> تلخ خواهد كرد.
جمهوري اسلامي
اهميت شهيد « عماد مغنيه » را بايد در اهميت مقاومت لبنان جستجو كرد. مقاومت لبنان براي همه مسلمانان بويژه در جهان عرب يك درس بزرگ و براي نسل جوان يك الگوي عملي است . اين درس و اين الگو در جنگ 33 روزه لبنان بسيار برجسته شد و از مرحله نظري به مرحله عملي رسيد . اطلاعات منتشر نشده اي وجود دارند كه نشان ميدهند بلافاصله بعد از پايان جنگ 33 روزه لبنان و شكست بزرگ رژيم صهيونيستي از حزب الله لبنان چند جريان عمده متشكل از جوانان پرانگيزه در كشورهاي عربي تاسيس شده اند كه با مطالعه افكار و اعتقادات و برنامه هاي حزب الله لبنان درحال آماده شدن براي گسترش مقاومت از نوع مقاومت لبنان در سراسر جهان عرب هستند.
از همين قبيل جريان هاي جهادي در چند كشور اسلامي غيرعربي نيز شكل گرفته اند كه درحال رشد هستند و به مراحل عملي نزديك مي شوند. اين حركت عظيم كه هنوز خود را نشان نداده به دليل خودجوش بودن و الگو گرفتن از حزب الله لبنان از نفوذ بيگانگان مصون است و قدرت بلامنازعي را در مصاف با آمريكا و رژيم صهيونيستي در سرتاسر جهان وارد عمل خواهد كرد.
علاوه بر اين بسياري از تشكل هاي سياسي ـ مبارزاتي جهان عرب و اسلام كه داراي سابقه زيادي هستند نيز تحت تاثير مقاومت لبنان قرار گرفته و روحيه جهادي حزب الله لبنان موجب پيدايش تحول عميقي در آنها شده است كه آثار عظيم خود را در آينده نشان خواهد داد . جنبش اخوان المسلمين يكي از اين تشكل هاست كه رهبر آن در جريان جنگ 33 روزه لبنان آشكارا از حزب الله لبنان حمايت و به سيد حسن نصرالله پيشنهاد كرد نيروهاي جهادي اخوان المسلمين از مصر را براي همراهي حزب الله در نبرد با ارتش رژيم صهيونيستي به لبنان اعزام نمايد. اين نفوذ عميق و تاثيرگذاري گسترده حزب الله لبنان منحصر به اخوان المسلمين نيست و حزب الله براي همه جنبش هاي آزاديخواهانه جهان اسلام به يك فرهنگ پرافتخار تبديل شده است كما اينكه دبيركل حزب الله لبنان نيز اكنون پرچم افتخار و سرفرازي براي همه جوانان جهان اسلام اعم از مسلمان و غيرمسلمان است .
اهميت مقاومت لبنان درست در همين نقطه است كه ميتوان درك كرد چرا آمريكا و صهيونيسم جهاني از اين مقاومت و ستون هاي آن كه شهيد عماد مغنيه يكي از آنها بود بشدت احساس خطر مي كنند. اين يك تشخيص كاملا درست است و البته چنين مقاومتي حق مردم لبنان و فلسطين و همه ملت هاي عرب و مسلمان است كه زير سلطه و ستم آمريكا و صهيونيسم درحال خرد شدن هستند. اين واقعيت نيز كاملا روشن است كه خون افرادي همانند شهيد عماد مغنيه درخت مقاومت را تنومندتر خواهد كرد و سخن مهم سيد حسن نصرالله دبيركل حزب الله لبنان كه در مراسم وداع با پيكر پاك سردار سرافراز مقاومت لبنان شهيد عماد مغنيه گفت : « اين سخن را با مسئوليت من در تاريخ بنويسيد كه سقوط اسرائيل آغاز شده است » را عملي خواهد ساخت .
كيهان
روزنامه كيهان در سرمقاله امروز خود با عنوان "ظهور و سقوط افراطيون "به قلم مهدي محمدي آورده است:
دو هفته گذشته را تا آنجا كه به انتخابات مجلس هشتم مربوط مي شود، مي توان روزهاي ساخته شدن و فروريختن پروژه ها خواند. جناح افراطي جبهه اصلاحات، در اين مدت به دلايلي كه اندكي از آن را بازخواهيم گفت با دستپاچگي همه ظرفيت ذهني و سياسي خود را بسيج كرد تا با طراحي و اجراي چند پروژه خاص، مسير فعلي تحولات سياسي را كه كاملا برخلاف ميل اين گروه در حال شكل يافتن است متوقف يا لااقل مختل كند، اگر چه اكنون مي توان ديد كه توفيق چنداني در اين كار نداشته است.
خلاصه قصه اين است كه از ماه ها قبل معلوم بود سرنوشت جناح افراطي جبهه اصلاحات بيش از هر چيز به اين بستگي دارد كه تا چه حد بتواند روند امور در دو صحنه «درون جبهه اصلاحات و در مواجهه با ديگر اصلاح طلبان كه خود را جناح معتدل مي نامند» و «بيرون جبهه اصلاحات و در مواجهه كليت سيستم سياسي» را هوشمندانه مديريت كند. اگر تندروها مي توانستند با رقباي درون جبهه اي خود تعاملي هوشمندانه برقرار كنند و در عين حال در رويارو شدن با نهادهاي قانوني نظام تدبير و عقلانيت را بر احساسات غلبه دهند، شايد مي توانستند عاقبتي غير از آنچه اكنون در آستانه آن قرار دارند براي خود رقم بزنند اما اشتباه محاسبه هاي پي در پي باعث شده است كه اوضاع طور ديگري جلو برود به طوري كه در حال حاضر تقريبا همه جناح هاي نظام به اين نتيجه گيري نزديك شده اند كه تندروها تا آخر خط راهي ندارند.
مهم ترين عاملي كه در درون جبهه اصلاحات به انزواي تندروها انجاميده و بالاتر از آن فضايي به وجود آورده كه جناح معتدل خود داوطلب حذف آنها شده، «روند بررسي صلاحيت ها» بوده است. روند قانوني و طبيعي بررسي صلاحيت ها كه اكنون در حال طي شدن است مناسبات تندروها با ديگر گروه هاي حاضر در جبهه اصلاحات را دچار بحران كرده است. حزب اعتماد ملي به عنوان ليدر جريان معتدل در جبهه اصلاحات از مدت ها قبل اعلام كرده بود كه تصميم قطعي خود را براي جدا كردن خرج خود از تندروها گرفته است. از حدود يك ماه قبل علائمي پديدار شده -وقبلا درباره آنها بحث كرده ايم- كه كارگزاران هم علاقه اي به هم سرنوشت شدن با افراطي ها ندارد. بنا بر آخرين خبرها حتي جناحي در درون حزب مشاركت هم خود را آماده مرزبندي با تندروها مي كند و علاقمند است به مجموعه جريان هايي كه به ضابطه«رقابت بدون ساختارشكني» معتقدند بپيوندد. تحليل اين جناح اين است كه بهتر است به جاي مشاركت در پروژه خنده دار فرمايشي جلوه دادن انتخابات - كه خود بهتر از هر كسي مي دانند تا چه حد غير واقعي است- روندهاي قانوني موجود را بپذيرند و به سهم واقعي اصلاح طلبان از مجلس هشتم كه توسط مردم توزيع مي شود و حالا خودشان هم فهميده اند يك فراكسيون اقليت بيش نيست رضايت بدهند و بعد هم به تعاملات فراكسيوني درون مجلس براي پيشبرد اهدافشان -كه لزوما ساختارشكنانه نخواهد بود- بينديشند. در مقابل تندروهايي كه هنوز تنشان داغ است ظاهرا قصد دارند به اسلاف خود در نهضت آزادي بپيوندند و مرده ريگ «سازش در خارج تساهل در داخل» را با عنوان پر طمطراق «جبهه دموكراسي خواهي و حقوق بشر» احيا كنند؛ كانديداي ناكام اصلاح طلبان تندرو در انتخابات رياست جمهوري نهم هم ظاهرا مددكار است.
مجموعه عوامل اصلي كه باعث شده تندروها اينگونه در جبهه اصلاحات به حاشيه رانده شوند و هيئت و هويتي بيش از يك اقليت كوچك و بداخلاق از آنها باقي نماند را مي توان در 3 علت خلاصه كرد: 1- اصلاح طلبان معتدل دريافته اند كه مثل هر نظام سياسي ديگر در دنيا، اگر به چارچوب هاي جمهوري اسلامي پاي بند باشند، اين نظام امكان رقابت با ساير گروه هاي سياسي درون خود را تمام و كمال براي آنها فراهم مي كند و اين احتمال كاملا وجود دارد كه روزي بتوانند از خلال يك رقابت دموكراتيك اكثريت را در نهادهاي مختلف حكومتي به دست بياورند. درباره مورد خاص انتخابات مجلس هشتم هم همانطور كه اعضاي دو حزب كارگزاران و اعتماد ملي در اين چند روز بارها گفته اند امكان رقابت براي آنها كاملا فراهم است به گونه اي كه حتي از زحمات شوراي نگهبان در بررسي صلاحيت ها تقدير هم كرده اند. به وجود آمدن امكان مشاركت در فرايندهاي سياسي درون نظام، براي جناح معتدل جبهه اصلاحات -چيزي كه ربطي به بررسي اخير صلاحيت ها ندارد و از ابتدا هم بنا به اخبار كاملا دقيق وجود داشت- اولين عامل فاصله گذاري عمدي آنها با تندروهاست. 2-همانطور كه گفته شد جناح معتدل مي داند اساسا اگر كار به دست مردم باشد -كه هست- سهم اصلاح طلبان از مجلس هشتم بيش از يك اقليت نخواهد بود پس شلوغ كاري براي افزايش اين سهم در واقع طلب روزي ننهاده كردن و هزينه بي جا در ازاي دستاورد اندك پرداختن است. 3- جناح معتدل مي داند همراهي با پروژه هايي مانند قهر و تحريم در واقع معنايي جز پيوستن به اپوزيسيون ندارد و چون واضح است اولا برخورد نظام با اپوزيسيون طبعا متفاوت از برخوردي خواهد بود كه با نيروهاي درون سيستم مي كند و ثانيا مطمئن هستند حتي در ميان اپوزيسيون هم هيچ قادر به دست و پا كردن پايگاه مطمئني براي خود نخواهند بود، به سمت اين ديدگاه متمايل شده اند كه از تندروي تا آن حد كه بوي همراهي با اپوزيسيون بدهد حتما بايد اجتناب كنند. با توجه به مجموعه اين 3 عامل مي توان نتيجه گرفت كه تندروها در مديريت مناسبات خود با ديگر اصلاح طلبان تقريبا به طور كامل شكست خورده اند و محتمل ترين پديده اي كه بايد در آينده خيلي نزديك انتظار آن را بكشند «حذف درون جبهه اي» است.
وقتي به بيرون جبهه اصلاحات آنجا كه تندروها بايد مناسبات خود را با مجموعه نظام سياسي تنظيم كنند نظر كنيم، اوضاع به مراتب خراب تر است. ظرف دو هفته گذشته اصلاح طلبان افراطي به خيال خودشان يك مجموعه عمليات كاملا هدفمند در سطح رسانه ها تعريف كرده بودند كه نهايتا قرار بود نظام را بويژه در بحث رد صلاحيت ها وادار به امتيازدهي كند. اين عمليات به طور خاص از دو آبشخور ويژه تغذيه مي كرد. اول، تلاش براي ربط دادن يك برساخته رواني موهوم يعني رقابتي نبودن انتخابات به توهمي ديگر تحت عنوان دخالت نظاميان در انتخابات و دوم، تلاش براي القاي خط تقابل اصولگرايان با انديشه و حتي خانواده حضرت امام(ره) كه البته بي ارتباط با مورد اول هم نبود. درايت اصولگرايان اكنون همه اين خطوط عمليات رواني را كور كرده است. با وجود جوسازي سنگين رسانه هاي اصلاح طلب به همراهي ضد انقلاب خارجي، هوشمندي فرماندهان نظامي دلير ايران در تذكر به موقع اين نكته كه هيچ تعلقي به هيچ حزب و گروه خاصي در كشور ندارند و وظيفه ذاتي خود را دفاع از اصول اسلام و انقلاب مي دانند، فرصت بهانه جويي را از فرصت طلبان ستاند ضمن اينكه تندروها احتمالا خيلي زود فهميدند در حالي كه خود مستظهر به تاييدات بي دريغ جناب جرج بوش هستند قيل و قال درباره سخني كه يكي از دلسوختگان نظام اسلامي از سر درد بر زبان رانده، دردي از آنها دوا نخواهد كرد. در مرحله بعد، واكنش قاطع اصولگرايان نسبت به يك خط مشكوك كه قصد داشت كدهاي لازم براي مقابل قرار دادن اصولگرايان با خانواده امام(ره) را در اختيار دشمن فرصت طلب قرار دهد، اين خط را هم سوزاند. در عين حال كه درست مثل مورد مربوط به ادعاي حمايت نظاميان از يك جناح خاص، افراطي ها از مقطعي به بعد دريافتند تاكيد بيش از اندازه بر خط امام(ره) حتي كار دستشان خواهد داد چون براي اهل سياست در ايران -حتي تازه كارترين آنها- تقريبا هيچ كاري آسان تر از نشان دادن فاصله عميق ميان آنچه امام مي خواست و مي كرد و آنچه اصلاح طلبان در پي آنند نيست. خلاصه اينكه در شرايط فعلي و بعد از تلاش ناكام جناح تندرو براي پروژه سازي با هدف تضعيف يا در هم ريختن روحيه انتخاباتي اصولگرايان، شرايط سياسي به گونه اي پيش مي رود كه حلقه افراطي جبهه اصلاحات ناگزير بايد همين روزها تاكتيك فرار به جلو را كنار بگذارد و درباره آينده سياسي خود تصميم بگيرد: ماندن در حلقه نظام اسلامي و برخوردار شدن از همه مواهب آن كه البته بدون اثبات قابل اطمينان اين نكته كه آقايان ديگر سوداي بازي كردن نقش «دشمن در خانه» را ايفا نخواهند كرد امكان ندارد و يا خارج شدن از جرگه ياران نظام و پيوستن به دشمن كه اگرچه خسارتي متوجه نظام اسلامي نخواهد كرد اما براي خود آنها حامل بزرگترين خسارتي خواهد بود كه در عمر سياسي خويش متحمل شده اند.
حزب الله
روزنامه حزب الله در سرمقاله امروز خود با عنوان "وعده هايي كه حاشا ميشود" آورده است:
در تاريخ سياسي كشور ما وعده دادن قبل از انتخابات و حاشا كردن يا به فراموشي سپردن آن بعد از انتخاب شدن يكي از به يادماندني ترين اتفاق ضمني است كه در كنار حماسه هاي حضور ميليوني شهروندان در اذهان مي ماند.چه بسيار مردان سياستي كه از شهرهاي دورافتاده، نامزد نجات همشهريان خود از فقر و عقب ماندگي مي شوند و بعد از نشستن بر صندلي هاي گرم ونرم پارلمان تمام آن وعده ها را فراموش كرده و در كنج عافيت طلبي خود به چانه زني هاي حزبي مي پردازند اگر نگوييم كه بر سفره خانه ملت، انبان خود پر مي كنند!
هنوز طنين بيدارگر آيت الله طالقاني در مجلس پيچيده است كه به اولين مجلس انقلابي هشدار مي داد: آن روز كه نرمي كرسي ها را چشيديد روز غفلت شما و به انحراف رفتن خانه ملت است!
صداي عدالت
روزنامه صداي عدالت در سرمقاله امروز خود با عنوان « بيت امام اهل بيت انقلابند» به قلم ابوالفضل فاتح آوره است: وقتي در دي ماه 1356 روزنامه اطلاعات اقدام به انتشار مقاله موهن به حضرت امام كرد، آمران،ناشر و نويسنده مقاله، امام را شخصيتي فراموش شده در جامعه ايران تلقي مي كردند و تصورميكردند كه با انتشار آن مطلب، تير خلاص به آخرين اميدهاي باقي مانده به امام در كشورمي زنند. غافل از آنكه بعد مسافت موجب فراموشي امام از سوي مردم نشده بود و همان مقاله به رغم نويسنده و ناشرش، نقطه عطفي درتاريخ انقلاب شد و چنان موجي از خشم در ميان مردم دامن زد كه سالها پيروزي انقلاب را نزديكتر ساخت.
در نخستين سالهاي دهه شصت، شهيد مظلوم بهشتي آماج اهانتها و اتهامات ناجوانمردانه بني صدر و منافقين قرار گرفت . تصور باطلشان آن بود كه تبليغات زهرآگين كارگر افتاده است و ديگر بهشتي در قلوب ملت ايران جايگاهي ندارد. اما به شهادت تاريخ، مظلوميت و خون پاك بهشتي طومار منافقين و بني صدر را درهم پيچيد و بار ديگر ارزيابي نادرست از و اكنشهاي ملت ايران را به تصوير كشيد.
وقتي دربهمن 57، امام عظيمالشان انقلاب اسلامي، قدوم مبارك خود را به وطن گذاشتند، استقبال بينظير از ايشان براي تحليلگران چندان غيرمنتظره نبود. اما هنگامي كه ده سال بعد به رغم فشارهاي همه جانبه قدرتهاي خارجي به ملت از جمله سالها جنگ تحميلي ، با رحلت امام بزرگترين بدرقه تاريخ ايران از ايشان صورت گرفت ، بسياري از تحليلگران مجدادا در تحليل واكنش هاي ملت ايران عاجز ماندند.
آري ايرانيان همان ملتي هستند كه به رغم بسياري از ملل اسلامي و به رغم فضاي مسلط دوران صدر اسلام، تشيع را برگزيدند و بي آنكه مفتخر به حضور پيامبر(ص) در ميان خود شده باشند ، در هسته پايبندترين پيروان به اهل بيت (عليهم السلام) قرار گرفتند.
اين روزها كساني ميپرسند آيا انقلاب اسلامي به رسم بسياري از انقلابها فرزندان خود را خواهد بلعيد؟ و آيا به رسم وقايع پس از رحلت پيامبر(ص) دچار انحراف خواهد شد؟ شايد اگر اين انقلاب در ميان ملت ، سرزمين و مذهب ديگري روي مي داد، پاسخ نگران كننده بود. اما تاريخ گواهي مي دهد ايرانيان، انقلابشان به رسم خاستگاه شيعي و ايرانيش دچار چنان سرنوشتي نمي شود، انشاء الله.
بيداري ديني و ملي درماجراي غم انگيز اخير اهانت به بيت شريف حضرت امام و شخصيت والا و ذخيره انقلاب حضرت حجت الاسلام والمسلمين حاج سيد حسن آقا نيز از همين قاعده تبعيت مي كند. كساني كه چنين خبط و جفاي نابخشودني را مرتكب شدند درك درستي از اين ملت شريف، مسئولين و دلبستگي هاي حقيقي شان نداشتند و نمي دانستند زمانه ازملت ايران ملتي فراموشكار نساخته است. آنان قادر به فهم اين نكته بودند كه خاندان خميني اهل بيت انقلابند و مردم ايران مردمي قدرشناس و وفادار. آنان نميدانستند كه با نوشته خود بازگشت به خميني و عشق به خميني را شعله ور تر مي سازند. آنان تاريخ را نخوانده بودند و نميدانستند كه كربلا محصول سقيفه بود و انقلاب ما به لطف خدا سقيفه نداشته است تا نظاره گر تعدي به حريم اهل بيتش باشد.
و البته در اين ميان كساني كه زمينه هاي اين فضاي مسموم را پديد آوردند و بازار حرمت شكني پيشكسوتان انقلاب و نظام را گرم كردند . كساني كه جز خود همه را به كيش ناحق راندند. كساني كه ميخواستند از سيستاني تا صانعي را به راه راست هدايت كنند. لابد به محصول عمل خود انديشه ميكنند.
كساني كه تصور كرده اند دشمن و نفاق فقط در جبهه ديگران نفوذ ميكنند آيا هرگز انديشيدهاند دشمني با انقلاب در جبهه آنان چگونه خواهد بود. قطعا ترويج انديشه جدايي دين از سياست و تضعيف ركن ولايت فقيه و رهبري در تقابل آشكار با ارزشهاي بنيادي و راه روشن امام است.
خدا رحمت كند آيت الله توسلي را كه اين روزها تا آخرين لحظه خطر بدعتها، انحرافات و اهانتها را به ما يادآور شدند و چه بسا جان خود بر سر اين مهم گذاشتند.امثال ايشان مورد وثوق و اعتماد امام بودند. جا دارد انديشه كنيم.
سياست روز
"تاثيرمنفي بدحسابيدولت بربخش خصوصي" عنوان سرمقاله امروز سياست روز به قلم نادر كريمي است كه در آورده است: عليرغم آنكه دولت در ايران عمده پول و قدرت اقتصادي كشور را دراختيار دارد و اكثر پروژههاي بزرگ اقتصادي ـ صنعتي در ايران به نحوي از انحاء به دولت باز ميگردد اما غالب مجريان بخش خصوصي اذعان دارند كه دولت تاكنون كارفرماي مناسبي نبوده است. در واقع نه فقط دولت كه ساير نهادهاي دولتي ويا ماهيتا دولتي از بدحسابترين مشتريان هستند. مشترياني كه چون گاهي انحصار پروژههارا در اختيار دارند، همواره در سطح كارفرما باقي ميمانند.
اگر بنا باشد كه اين يادداشت با بيان مصاديق و مشاهدات ادامه يابد نه فقط نگارنده كه بخش عمدهاي از خوانندگان ميتوانند فهرست بلندي از بيانضباطي زماني، مالي و رفتاري مديران و كارفرمايان حكومتي را ارائه كنند. كارفرمايان حكومتي هم با شنيدن اين گلايهها معمولا با بيتفاوتي پاسخ ميدهند كه چارهاي جز طي شدن مراحل طولاني و وقتگير بروكراسي اداري وجود ندارد و هر آنكه با فيل دوستي كند بايد خانهاي در خور فيل بنا كند. همين كارفرمايان البته در جمعهاي خصوصي اضافه ميكنند كه گاهي پولها و اعتبارات تخصيص يافته براي انجام يك پروژه با دستور مقامات قدرتمند و ارشد براي امر ديگري هزينه ميشود و به همين دليل اجراي پروژه ناممكن ميشود و يا پرداخت هزينههاي پروژه به اتمام رسيده مقدورنميگردد.
اين مديران و تصميمگيران كه عمدتا متشرع هستند و مقيد به احكام اسلامي ، توضيح نميدهند كه در ميان قدرت قاهره حكومت و خردهفرمايشهاي مديران و رؤسا، حقالناس چه جايگاهي پيدا ميكند و چگونه ميتوان تضييع حقوق شهروندان در دادگاه الهي را پاسخگو بود؟
قدس
روزنامه قدس با عنوان «جبران شكست با ابزار ترور» به قلم غلامرضا قلندريان آورده است: در پي اظهارهاي «ايهود باراك» وزير جنگ رژيم صهيونيستي در كميسيون امور خارجه و دفاع اين رژيم مبني بر صدور دستورهاي لازم به ارتش صهيونيستي براي كسب آمادگي جهت آغاز حمله وسيع به نوار غزه، جمعه شب هواپيماهاي اف 16 اين رژيم، به يك مجتمع مسكوني واقع در اردوگاه آوارگان فلسطيني شهيد و بيش از 50 نفر ديگر نيز زخمي شدند.
هدف از اين حمله، ترور يكي از رهبران جنبش جهاد اسلامي فلسطين اعلام شده است. ادامه اين ترورها در فلسطين با ترور «عماد مغنيه» يكي از فرماندهان حزبا... لبنان نشان ميدهد اين رژيم براي سرپوش گذاشتن بر شكت برنامههاي سياسي، اقتصادي و نظامي خود در برابر جنبشهاي مقاومت در فلسطين و لبنان، ترور رهبران مقاومت را دوباره در دستور كار خويش قرار داده است.
انتشار گزارش وينو گراد درباره علل شكست در جنگ 33 روزه كه باعث گسترش شكاف ميان دستگاههاي سياسي و نظامي رژيم صهيونيستي شده است و همزمان با آن هجوم مردم نوار غزه به مرز مصر و شكستن محاصره اقتصادي كه شيوهاي نوين را براي ناكام گذاشتن طرح احداث ديوار حايل در مناطق مختلف فلسطين ارايه كرده است و يا اجراي عمليات شهادتطلبانه در «ديمونا» با وجود تدابير امنيتي گسترده در آن، به لحاظ وجود پايگاه هستهاي در اين شهر كه در جريان آن تعدادي از دانشمندان هستهاي اين رژيم كشته و زخمي شدند، از جمله شاخصهايي است كه نشان ميدهد توسط رژيم صهيونيستي به تشديد حملات تروريستي عليه رهبران گروههاي مقاومت، ناشي از استيصال اين رژيم است كه البته واكنش گروههاي مقاومت به اين ترورها، بر چالشهاي اين رژيم خواهد افزود.
بر اساس شواهد، پس از سخنان اخير سيدحسن نصرا... در مراسم تشييع پيكر شهيد «عماد مغنيه» درباره گسترش ابعاد برون مرزي حملات تدافعي جنبش مقاومت اسلامي لبنان، موجي از وحشت صهيونيستها و نظاميان آن را فرا گرفته است. از طرف ديگر، به نظر ميرسد هدف ديگر اين رژيم در تشديد حملات به غزه، منحرف كردن افكار عمومي از اجراي طرحهاي توسعهطلبانه جديد اسرائيل در بيتالمقدس، شرقي است كه در جهت تكميل يهوديسازي قدس، احداث بيش از 1100 واحد مسكوني جديد را در برنامه كار خود قرار داده است.