عصرایران؛ احسان محمدی- همه چیز خاور میانه خاص است. از آن اقیانوس نفت و گازش که لب و لوچه موبور و چشم آبی جماعت را آب می اندازد تا اعدام کردن با لگد!
همه چیز این بُرش از کیک بزرگ دنیا انگار باید تفاوت کند. انگار کاکائوی بیشتری رویش ریخته اند، به همین خاطر دوست داشتنی، وسوسه انگیز، سرشار از مگس و البته تلخ است!
حتی وقتی بحث به ورزش می کشد که قوانین و مقررات یکدستی دارد و این طور نیست که مثلاً بازیکن یمن توپ را بزند زیر بغل و برود جلوی دروازه استرالیا بایستد و از پر شال عبایش قمه بیرون بکشد و بگوید بزن کنار تا گل بزنم و گرنه سرت را می برم و فیلمش را می گذارم توی یوتیوپ، اما پشت پرده اش چیزی شبیه همین است.
به همین اندازه حیرت انگیز و پر حرف و حدیث. زمانی عدی صدام پسر ارشد آن دایناسور مست وقتی رئيس كميته المپيك عراق بود، دست به شكنجه و زنداني کردن ورزشكاران بازنده می زد و با با چوب خيزران فوتباليست ها را ترکه و آنها را با الفاظی همچون "سگ" و "ميمون" مورد خطاب قرار می داد.
او پس از شكست تيم عراق در مسابقات انتخابي جام جهاني، دستور داد که موي تمام بازيكنان را زده و آنها را کچل کنند و پس از شكست 4-1 تيم عراق در برابر ژاپن در جام ملت های آسیا در سال 2000 لبنان آنها را مجبور به فرو رفتن در كانال هاي فاضلاب کرد.
عدی، "هاشم حسن"، دروازه بان و "قحطان شاطر" را تنبیه کرد و دستور داد آنها را سه روز شلاق بزنند.
آفریقا هم از این داستان های هزار و یکشب کم ندارد اما خاورمیانه همیشه یک طعم دیگر است. همین فوتبال خودمان را نگاه کنید! نلو وینگادا کم مانده کارلوس کی روش را بغل کند و بزند زیر گریه. هر دو نفر باورشان نمی شود چطور این اتفاقات ممکن است خیلی خوب و خوشمزه رخ بدهد. خاورمیانه است دیگر!
جاسم کرار هافبک خوش نقش و تندخوی استقلال تهران که با دریافت یک کارت زرد در بازی با تراکتورسازی از دربی محروم شد در گفت و گویی ضمن تبرئه خود از اینکه کارت را به عمد گرفته است، دلایل اینکه باید به اردوی تیم ملی عراق برود را ذکر کرده و گفته است:« در عراق حاشیه خیلی زیاد است. من به مدیر برنامه ام حرف زدم و گفتم که برای من مشکل درست خواهد شد، اگر من نروم تیم ملی با تفنگ من یا خانواده ام را می زنند. نمی توانم نروم»!
این که آیا کرار همه حقیقت را می گوید یا نه یکطرف قضیه است، اما فوتبال؛ ورزشی که قاعدتاً باید توام با لذت و سرخوشی باشد اینجا با بوی باروت آغشته شده است، این حکایت دیگری است. حکایت خاورمیانه!
پوریا عالمی در شعری می آورد:
خدایا من سیاسی نیستم
ولی در خاورمیانه حتا رویاهای ما سیاسی است
شبها وقتی خواب میبینیم
خواب را به پایان نبرده، با وحشت، بیدار میشویم
چرا که میترسیم در بیداری از خواب خود نتوانیم تبری جوییم
...