برای من سخت است که در باره جایگاه میلتون فریدمن چیزی بگویم نه به این دلیل که فرزند اوهستم به این دلیل که در کارهای بزرگی که انجام داد من متخصص نیستم. به طور مشخص اگر در باره اقتصادکلان که تخصص من نیست سوال نکنید یا حداقل پرسش های تخصصی مطرح نکنید،می توانم در باره جایگاه فریدمن صحبت کنم اما انتظار نداشته باشید...
اقتصاد نیوز - تنها پسر میلتون فریدمن بزرگترین اقتصاددان 100 سال گذشته و یکی از بزرگترین اقتصاددانان تاریخ علم اقتصاد است اما به اندازه پدر شهرتی در آکادمی و محافل علمی ندارد. با این حال وجه تمایز او با پدر، دولت حداقلی و دنیای بدون دولت است.اگرچه میلتون فریدمن به دولت حداقلی اعتقاد داشت اما پسرش دیوید فریدمن پا را جلوتر گذاشته و به دنیای بدون دولت فکر میکند. دیوید فریدمن دکترای فیزیک دارد اما در حال حاضر در دانشگاه سانتاکلارا درس حقوق میدهد. او لیبرترینی پرشور است که به صراحت از دنیای بدون دولت سخن میگوید.
ـ آقای فریدمن ما پیش از این هم در باره پدرتان پروفسور میلتون فریدمن با شما گفت وگو کرده ایم.پیش از این شما از سخن گفتن در باره جایگاه پدر،اکراه داشتید اما این واقعیت بر هیچ کس پوشیده نیست که میلتون فریدمن یکی از اثرگذار ترین اقتصاددانانی است که در یک قرن گذشته علم اقتصاد به خود دیده است.با این حال سوال من این است که آیا با تحولاتی که در حوزه اقتصاد کلان رخ داده،جایگاه پدر شما همچنان در صدر است؟
برای من سخت است که در باره جایگاه میلتون فریدمن چیزی بگویم نه به این دلیل که فرزند اوهستم به این دلیل که در کارهای بزرگی که انجام داد من متخصص نیستم. به طور مشخص اگر در باره اقتصادکلان که تخصص من نیست سوال نکنید یا حداقل پرسش های تخصصی مطرح نکنید،می توانم در باره جایگاه فریدمن صحبت کنم اما انتظار نداشته باشید پاسخ های من خیلی قابل استناد باشد.به هرحال از نظر من ،عنوان بزرگترین اقتصاددان رتبه ای مفید برای بزرگ ترین اقتصاددان صد سال گذشته نیست. فریدمن یک چهره برجسته در علم اقتصاد در قرن بیستم است. اگر من بخواهم یک فرد را به عنوان چهره قابل مقایسه با پدرم انتخاب کنم، احتمالاً آن فرد آلفرد مارشال خواهد بود که علم اقتصاد نئوکلاسیک را پایه گذاشت. او در قرن بیستم کارهای زیادی انجام داد. اما اغلب دوران زندگیاش به کمی بیشتر از صد سال قبل برمیگردد. فون میزس و فونهایک هم کارهای بااهمیتی در عرصه اقتصاد انجام دادهاند. اما فکر نمیکنم هیچکدام از آنها اثری را که پدر من اکنون بر علم اقتصاد دارد، از خود به جا گذاشته باشند.اجازه بدهید کمی صریح تر صحبت کنم.وقتی از من می پرسند آیا میلتون فریدمن بزرگ ترین اقتصاد دان صد سال گذشته و یکی از 5 اقتصاددان بزرگ تاریخ این علم است؟ پاسخ برای من روشن است اما سخت می توانم پاسخ را به زبان بیاورم.چون شبیه خودستایی است اگر این صفات را در باره پدرم به کار ببرم اما وقتی بگویید در باره میلتون فریدمن صحبت کن و نه در باره پدرت،به راحتی می توانم بگویم او بزرگ ترین و اثر گذار ترین اقتصاددان قرن بیستم بود ویکی از بزرگ ترین اقتصاددانان است که تاریخ به خود دیده است.
ـ علم اقتصاد در سال های گذشته به واسطه تجربه بحران های متعدد و گسترش تکنولوژی و دانش بشری،به شکل عجیبی رشد کرده است.به خصوص در حوزه اقتصادکلان که نگرش ها نسبت به دوره آقای فریدمن به کلی تغییر کرده است.پرسش مهم این است که فکر می کنید پس از درگذشت پروفسور فریدمن سیاست اقتصادی در آمریکا چقدر تغییر کرده و به ظور مشخص چقدر به ایده های جان مینارد کینز نزدیک شده است؟
اجازه بدهید ابتدا در باره کینز صحبت کنم. اگر به آموزه های مکتب کینز به عنوان آموزه های علم اقتصاد توجه کنیم،جایگاه او را برجسته و حائز اهمیت می دانیم.همین قضاوت را باید در باره آموزه های میلتون فریدمن و دیگر اقتصاددانان بزرگ دنیا داشته باشیم.دانشمندان علم اقتصاد در دوره های مختلف با مسائل مختلف مواجه بوده اند و وجود مشکلات باعث شده که آنها برای یافتن راه حل تلاش کنند.هم کینز و هم فریدمن در این زمینه تلاش کرده اند و باید به تلاش آنها احترام گذاشت. با این حال ممکن است عمر یافته های یکی از این دو کوتاه تر و عمر یافته های دیگری طولانی تر باشد.بحرانی که درسال های گذشته در بازارهای مالی رخ داد، تا حدودی نشان داد که سیاست مداران به ایده های کینز علاقه دارند.می دانید چرا؟ به این دلیل که آموزه های کینز برای دولت ها محبوب تر است.شما دو مشاور دارید که یکی می گوید برو کنار و دخالت نکن و دیگری توصیه می کند خرج کن تا بحران برطرف شود.همیشه دیدگاه های کینزی برای دولت ها مطلوب تر است.چرا؟ چون به دولت ها بهانه دخالت بیشتر در اقتصاد می دهد. اما این اتفاق در بلندمدت به سود اقتصاد نیست و من همان طور که بارها گفته ام، اطمینان دارم که که وقوع بحران مالي یا بروز مشکلات در اقتصاد دلیلی بر این که کینزین ها درست می گویند نیست.همان طور که پیش از این هم گفتم، دولت ها علاقه دارند کسی به آنها بگوید چکار کنند تا از بحران خارج شوند.راه حل کینزین ها هم بر همین پایه استوار است اما راه حل افرادی نظیر میلتون فریدمن معمولا خوشایند دولت ها نیست چون آنها را از دخالت بیشتر و تزریق پول منع می کنند اما دیدگاه های کینزی به دولتها بهانههایی برای هزینه کردن بیشتر پول میدهد. بنابراین مشخص است که چرا با فریدمن مخالفت میشود و چرا به کینز ابراز علاقه میکنند. اما نکته دیگری که باید در مورد یافته های فریدمن بدانیم این است که دیدگاه او در مورد سیاست پولی، هنوز پراثر و بانفوذ است. در دیگر حوزهها نیز دیدگاههای اصلیاش تقریباً محک و استاندارد علم اقتصاد به حساب میآید.کدام سیاست پولی بدون توجه به یافته های میلتون فریدمن موفق بوده است؟کدام دولت بدون توجه به یافته های فریدمن موفق به کاهش تورم شده است؟ بنابراین امروز اقتصاددانان خیلی بهتر از دیروز میتوانند گفتههای پدرم را به آزمون بگذارند و حتماً بارها این کار صورت گرفته است. امروز همه میدانیم دیدگاههایی که فریدمن اعتقاد داشت درست بود. او البته تنها یک اقتصاددان نبود. نظریهپرداز و اصلاحطلب اجتماعی هم بود که باید سهم بزرگی در نظریات اقتصادی برایش قائل شد.
- فکر می کنید اگر پروفسور فریدمن هنوز زنده بود، همچنان بر ایدهها و نظرات خود مثل آن چه در قالب تئوریهای پولی تبیین کرده است، پافشاری میکرد؟
اقتصاددانان بزرگی پس از میلتون فریدمن با تکیه بر یافته های او به مطالعه علم اقتصاد پرداختند.این جا می گوییم آنها روی شانه های میلتون فریدمن ایستادند و به رشد علم کمک کردند.همان طور که فریدمن روی شانه های آلفرد مارشال و دیگران ایستاد تا علم اقتصاد را توسعه دهد.شما سوال کردید اگر فریدمن زنده بود آیا هم چنان بر ایده های خود در مکتب پولی پافشاری می کرد؟ به نظرمن به احتمال زیاد همینگونه بود. به این دلیل که اگر آن دیدگاه اشتباه بود حتماً اقتصاددانان دیگر آن را نقض میکردند یا نظریه دیگری مطرح میشد.فریدمن بخشی از دیدگاه های کینز را رد کرد اما هنوز اقتصاددانی به وجود نیامده که بخشی از دیدگاه های فریدمن را نقض کند. به طور مثال دیدگاه های فریدمن در مورد تاریخ پولی نشان داد که این حقایق اساسی به خصوص در مورد رکود بزرگ چیزی نبوده که مردم تصور میکردند و تئوریهایشان را بر اساس آن ساختهاند. این کار اثر مثبت و بزرگی بر فهم ما از این وقایع داشت وحتی به نوعی منجر به موفقیت فرید من شد. می پرسید چرا؟ به این دلیل که تلاش های کينز براي درک چيزي که او معتقد بود در طول رکود بزرگ اتفاق افتاده يک پايه تئوريک ايجاد کرد تا بعدها نظريهپردازاني همانند فريدمن وارد شدند و آن را نقد کردند و با مطالعات خود، تصور دیگری ساختند.البته من در جایگاهی نیستم که بخواهم در این مورد نظر قطعی بدهم. نمیدانم اخیراً شواهد و مدارکی به دست آمده که بر اساس آن بگوییم او ممکن است نظرش را تغییر میداد یا خیر. با این حال من معتقدم بسیاری از نظریههای پدر من مثل حمایت از بازار آزاد، سیاستهای خاصی مثل نرخ شناور ارز، حذف تعرفه و هدایت تحصیلات به سمت و سویی نزدیکتر به بازار آزاد درست بوده و هست. فرضیه درآمد دائمی او یک پیشرفت قابل توجه در درک ما از این بود که چگونه مردم در طول زمان انتخاب میکنند. آثار نظری فریدمن همچنین درک و فهم ما از علم اقتصاد را تا حد زیادی بالا برده اما تضمین نمیکند که تمام آن درست باشد. من هم به اندازه کافی که بتوانم قضاوت کنم آگاه نیستم که آیا در نهایت مشخص خواهد شد که قسمتهایی از این نظریات اشتباه بوده یا خیر.
ـآقای فریدمن،میلتون فرید من لیبرال بود اما آنارشیست نبود. در نظریههایش بر دولت حداقلی تکیه داشت اما هرگز در نبود دولت، مدیحهسرایی نکرد. دیوید فریدمن اما از اندیشه پدر گذر کرده است.فکر می کنید اگر پدر زنده بود و با ایده های شما مواجه می شد،چه واکنشی نشان می داد؟
پاسخ به این پرسش خیلی سخت است.من فرزند بزرگ ترین اقتصاددان قرن هستم اما ممکن است با برخی دیدگاه های او موافق نباشم.میلتون فریدمن هم احتمالا همه دیدگاههای من را قبول ندارد.این خیلی عجیب است که میان پدر و پسر در مورد مسائل مختلف اختلاف نظر وجود داشته باشد؟ با این حال اجازه بدهید خیلی صریح بگویم اگر پرسش شما در باره من وپدرم باشد،پاسخ من مشخص است.بله حتما میان پدر و پسر در باره مسائل مختلف اختلاف نظر وجود دارد.اما وقتی شما بپرسید میان دیدگاه های دیوید فرید من و میلتون فرید من اختلاف وجود دارد،من خود را کنار می کشم.می دانید چرا؟ چون فردی که با او مقایسه می شوم،بزرگ ترین اقتصاددان قرن است و من هیچ وقت خود را درمقامی که او به دست آورده نمی بینم.هرگز نمی شود پسر فرید من را با خود او مقایسه کرد.با این حال احتمال می دهم اگر فرید من زنده بود،همچنان مدافع بازارآزاد،آزادی انتخاب،مالکیت خصوصی،قانون و همه مشتقات نظام فکری سرمایه داری بود.دیدگاههای من در اقتصاد کلان هیچ تفاوتی با دیدگاههای پدرم ندارد. هر چند اقتصاد کلان حوزه اصلی کاری و مطالعاتی من نیست اما فکر میکنم یک جامعه با مالکیت خصوصی و بدون وجود دولت احتمالاً کار خودش را به پیش خواهد برد. شاید اشتباه کنم اما میلتون فریدمن هم فکر میکرد ممکن است این ایده درست کار کند. اما او میگفت احتمالاً اینگونه نخواهد بود. تفاوت دیدگاه ما در دو جمله آخر خلاصه میشد و این نظر، محدوده تفاوت دیدگاه اقتصادی من و پدرم بود.