۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۴:۱۹
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۳۸۰۷۵۹
تاریخ انتشار: ۰۷:۵۶ - ۱۸-۱۱-۱۳۹۳
کد ۳۸۰۷۵۹
انتشار: ۰۷:۵۶ - ۱۸-۱۱-۱۳۹۳

حسرت پانورامای رومانتیک در جنوب وستفالن

بعد حتما حال زندگی مان بهتر می شود. حتما کمی زحمت می دهیم به خودمان و بعد از کلی وقت یادمان می رود که چقدر حیف از گل های سردار و پورعلی و قوچان نژاد. فراموش مان می شود که چه قدر روح بی رحم فوتبال تیر خلاصی چسباند تخت سینه هایمان امسال و برمی گردیم به زندگی.

عصر ایران ، علی رضا ارژنگ زاده - توی دنیا چیزهای زیادی هست که آدم را غمگین می کند. مثلا همین که دو هفته بعد از شروع نیمه ی دوم فصل، روی آخرین پله ی بوندسلیگا، درست در وسط جایی که نباید، دورتموند دوست داشتنی ما ایستاده باشد.

همین که عصر به عصر، تمام آخر هفته های امسال را نشسته ایم و تماشا کرده ایم شاید اتفاق بهتری بیفتد و هنوز نیفتاده.

شاید همه ی بدبیاری های دنیا یک شبه تمام بشود و هنوز نشده. نشسته ایم و چرتکه انداختیم که با این سه امتیاز احتمالی چند پله بالاتر می رویم و هنوز نرفتیم. انگار که یک نفر آن بالا دارد بازی درمی آورد.

 انگار که یک عالم خودش را به آب و آتش می زند برای مرگ خوش رنگ ترین پیراهن دنیا. که همین جا بماند و سقوط کند. که شهرتش لکه دار شود و شعله های زرد دیوار انسانی اش بمیرد. که شبیه این یکی قهرمان قدیمی اروپا هم برود از خاطر و خاطره ها.

برای ما اما، هنوزهای هفتگی، به این زودی ها هرگز نمی شوند. نباید هم بشوند. وقتی ده سال آزگار، از آستانه ی ورشکستگی 2003 تا پله های استیج نایب قهرمانی ویمبلی ناخن جویدیم و منتظر ماندیم، یک نیم فصل که دیگر این حرف ها را ندارد برای مان.

پس، قاطی این همه شب تکراری، روزهای خوب هم حتما پیدایشان می شود دوباره. حتما یک روز بیدار می شویم از این کابوس زهرماری دوم و کلوپ دوست داشتنی مان را می بینیم که کاغذ پاره های روی نیمکت را توی جیبش چپانده و کنار خط بالا و پایین می پرد.

 رویس و گندوگان و بقیه را می بینیم که دوباره می لرزانند دست و پای هر تیمی را. منتظر شالکه و بایرن می مانیم، وقتی هیچ چیزی نداریم برای نگرانی. چشم انتظار زمین هایی سبزی که تمام جاهای خالی شان پر شده از سربازهای زرد کلوپ، روی زانو نشستن هایمان برای تمام آخرین دقایق یک چهارم و نیمه نهایی لیگ قهرمانان. برای کارهای بزرگی که روی زمین مانده، شب های شگفت انگیزی که بزرگ ترهای فوتبال بیایند و دوباره متلاشی بشوند وسط سروصدای هشتاد و پنج هزار نفری وستفالن.

 بعد حتما حال زندگی مان بهتر می شود. حتما کمی زحمت می دهیم به خودمان و بعد از کلی وقت یادمان می رود که چقدر حیف از گل های سردار و پورعلی و قوچان نژاد. فراموش مان می شود که چه قدر روح بی رحم فوتبال تیر خلاصی چسباند تخت سینه هایمان امسال و برمی گردیم به زندگی.

به جایی که ورای تمام حرکات موزون سی آر هفت و بیل و خامس، فوتبال نمایش نامه های بهتری هم دارد برای مان؛ وقتی توی یک پانارومای رومانتیک تمام جنوب وستفالن دوباره پر باشد از غریوهای شادی بیست و پنج هزار عاشق کله شق و ما هم فکر کنیم به فردای قبل از مرگ مان که توی واقعیت و نه رویا، بار سفر بستیم و برای یک بار هم که شده جزیی از بزرگ ترین دیوار انسانی دنیا هستیم.

برچسب ها: دورتموند
ارسال به دوستان
وبگردی