عصر ایران ؛ علی رضا ارژنگ زاده - همه ی آدم های دنیا قصه ی خودشان را دارند. خیلی ها از همان روز اول بچه ی سر به زیر مادرشان بوده اند و تا آخر هم همین مانده اند و بعضی ها هم نه.
خیلی های اولی توی جوانی – احتمالا – زندگی راهی جلوی پایشان گذاشته و به همان راه هم رفته اند؛ بی آنکه دغدغه ی شهرت داشته باشند یا هر شب فکر کنند به رویاهای دور و درازی که دخلی به روزگارشان نداشته. هر کاری را که شروع کرده اند یا توی هر منصبی که بوده اند؛ حتما اندازه ی بنیه ی خودشان زحمت کشیده اند، هر قدر می شده خوب بوده اند، گاهی اشتباه کرده اند، بهار و تابستان و پاییز و زمستان های زندگی را دیده اند و سرآخر هم بازنشسته شده اند.
این آدم ها می توانند فقیر، معمولی یا اعیان باشند. می توانند توی زندگی خوش دیده باشند یا ندیده باشند. می توانند راضی باشند یا نباشند، اما هرچه که هستند، شبیه بعضی های دومی نیستند. خاص نیستند. عامه پسند نیستند. توی دل میلیون ها نفر نرفته اند. دل مشغولی هایشان خلاصه بوده توی دنیای خودشان. خاطره هایشان را خیلی که شریک باشند با خودشان شریک اند و دور و اطرافیانشان. هیچ سالن تئاتر یا استادیوم فوتبالی ایستاده برایشان سوت و کف نزده، هیچ وقت هم توی مخمصه ی شهرت نیفتاده اند. بنابراین وقتی پنجاه، شصت، هفتاد و هشتاد سالگی را رد می کنند فقط برای خودشان پیر می شوند و بچه هایشان. آدم های زیادی غصه ی پیر شدنشان را نمی خورند و لابد خودشان هم حقیقت را می دانند و با آن کنار آمده اند.
آن بعضی ها ولی پیر که می شوند حال و وضع سایرین را هم عوض می کنند. از یک جایی به بعد، خبر تولدشان ناخواسته سگرمه های آدم را می برد توی هم. آخِ دل آدم را در می آورد. حساب پدر و مادر که جداست، سلبریتی ها را عرض می کنیم. همین احمدرضا عابدزاده. کجا دلمان راضی می شد پنجاه سالش بشود؟ حالا کم کم شده. یا الهام پاوه نژاد و فرهاد جم که یک وقتی توی همسران، تازه عروس و تازه داماد تلویزیون بودند و حالا نقش پدر و مادرهای جا افتاده را بازی می کنند. زندگی همین طورهاست. بالا و پایینش را بگردی کلا یک چیز مجانی دارد آن هم عمر است که سال به سال درست سر موعد حسابش را صاف می کند. هم با خود آدم و هم با تک تک آدم هایی که دوستش داریم. آدم هایی که کاش همیشه خودشان کنارمان باشند و نه فقط خاطره هایشان. آدم هایی که کارلوس کی روش هم یکی از همان هاست.
کی روش حالا شصت و دو را تا آخر رفته و آماده می شود برای شصت و سومی. خیلی سال نیست می شناسیمش. نه سیبیل های دشمن شکن جوانی اش را با ما باد داده، نه کنار ما قراضه شده. اتفاقا آلبوم عکس هایش را که ورق بزنیم می بینیم خیلی هم خوب مانده لامصب. با این حال توی همین چهار سال اتفاق ویژه ی فوتبال ما بوده. ثروت عظیمی اگر برده، چهارتا چیز به فوتبال ایران اضافه کرده.
از نسل فعلی، با تمام سوپر استارهایی که ندارد، تیمی باوقاری ساخته. مشت گره کرده اش را توی دهان چوی کانگ هی –سرمربی وقت کره جنوبی – که زده، ته دلمان خنک شده. برعکس خیلی ها شانه خالی نکرده از زیر بار مسوولیت. کارنامه داشته. قبل از این جا قاطی آدم بزرگ ها بوده. وقتی گری نویل و پاترس اورا، هر دو با هم اعتراف می کنند که خنثی کردن مهاجمین بارسا و تغییر روند بازی از دفاع به ضد حمله توی نیمه نهایی لیگ قهرمانان اروپا کار او بوده، پس حتما به تیمش دل می بندیم و رویش حساب باز می کنیم.
حالا هم تولدش است. تولد مردی که در تمام این مدت برنده یا بازنده توی دل خیلی ها رفته. گاهی واقعا کاری از دستش برنیامده، گاهی اشتباه کرده، گاهی هم آرتیست بازی درآورده. اما بعد از تمام این روزها، تقویم را که برگردانیم می بنیم توی چهل و هفت بازی، بیست و پنج برد داشته. تیمش را می بینیم که سبک پیدا کرده. فوتبالی را نگاه می کنیم که توی خاک فرسوده اش، سردار و جهانبخش و پورعلی و دژاگه و قوچان نژاد سبز شده برای امروز و فردا.
توی این مدت اتفاق های زیاده افتاده و ما هم به تجربه چیزهای زیادی دریافتیم. این که خیلی ها این جا توی این جهان چندم، حتی از تحمل عاشقانه های مردم برای تیم ملی کشورشان هم عاجزند. هیچ کس نمی خواهد تاریخ را غیر واقعی تر از آن چه بوده روایت کند، اما کنار همه ی کاستی های فنی، ایرانِ کی روش تیم آشنایی است. شبیه ایرانِ خیلی ها پرت نشده توی دور افتاده ترین گوشه ی ذهن کسی. زنده هست و زندگی اش را هم مدیون همین پیرمرد شصت و چند ساله ی اجنبی است. پس سخاوت چندانی نیست یک تولد مبارک خشک و خالی گفتن. حتی اگر همین چند روز آینده را میهمانمان باشد و آخر همین هفته بیاید و ساک ببندد و برای همیشه برود. برای ما که بعد از دیدن او آدم های دیگری شدیم، این تبریک آخر سالی ارزان ترین هدیه ای است که می شود برایش فرستاد. برای مردی که حال تیم ملی را خوب کرده.
تولدت مبارک
happy birth day to you
نبردهای زندگی همیشه به نفع قوی ترین ها پایان نمی پذیرد بلکه دیر یا زود برد با آن کسی است که بردن را باور دارد
شما این را به تیم ملی ایران یاد دادید
تولدت مبارک
دمت گرم که بازیکن سالار نیستی.
به مبارکی و سلامتی
شادباش فراوان به ایشون و دوستدارانشون
فایده کیروش برای فوتبال ما همین که بازیکن سالاری و باند بازی را از بین برده در تیم ملی کافیست .دمش گرم دوسش داریم