۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۰:۴۹
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۳۹۴۷۸۲
تاریخ انتشار: ۱۷:۲۱ - ۱۶-۰۲-۱۳۹۴
کد ۳۹۴۷۸۲
انتشار: ۱۷:۲۱ - ۱۶-۰۲-۱۳۹۴

آب فصل مشترکي ديرينه بين ايران و افغانستان

روزنامه خراسان / محسن نقيبي . کارشناس ارشد مديريت مناقشات آبي، هيدروپليتيک و ديپلماسي آب


"در تمام مناطق، فقط يک چشمه وجود دارد، و ما مجبور شديم بيشتر از نصف روز در صف بايستيم. ما اغلب نمي توانستيم لباسهايمان را بشوييم. بعضاً در روزهايي که دسترسي به آب نداشتيم، از همسايگانمان يک ليوان آب قرض مي کرديم که حداقل از تشنگي نميريم. پدرم در حاليکه شديداً مريض بود، آب را از فواصل دور حمل مي کرد. اکنون او آنقدر مريض است که ديگر قادر به کار نيست." (نقل از دختري 16 ساله در کمپ مسلخ در هرات که در مورد خشکسالي دوره 1377 تا 1381 صحبت مي کند).

"از دو ماه گذشته، آب به زمين هايم نرسيده است، درحاليکه زمين ها را معمولاً هر دو روز آب مي دادم". (جمعه روديني، کشاورز ايراني اهل سرخس، مرداد 1392)

حتما شنيده ايد که بعضي مي گويند جنگ جهاني سوم بر سر آب خواهد بود. يا شايد آن موضوع را شنيده باشيد که در ماجراي جنگ ليبي ادعا مي شد که اشغال آن کشور به دليل تصاحب و کنترلِ منابع آبي کشف شده بوده و نه منابع نفتي آن! اما از طرف ديگر، بسياري هم بر اين باورند که در مناطقي که اشتراکات اجتماعي قوي است و "قناعت" و "جوانمردي" پر رنگ است، مانند آنچه به خصوص در سرزمين هاي خشک و کويري در بين مردم مشاهده مي شود، آب نه تنها موضوعي براي اختلاف نيست، که بهانه اي براي دوستي است.

ايران و افغانستان هر دو در منطقه اي خشک و نيمه خشک قرار گرفته اند و لذا "آب" براي مردم اين دو کشور از اهميت ويژه اي برخوردار است. دو کشوري که اگرچه دست روزگار، برخي نامهرباني ها را در بينشان تحميل کرده است، با اين حال اشتراکات تاريخي و فرهنگي فيمابين شان، پيوندي ناگسستني ايجاد کرده است. در اين بين، رودخانه هاي مشترک بين دو کشور، هميشه موضوعي مهم بوده اند. رودخانه هايي که مرز هاي سياسي برايشان معنايي ندارند و لذا در آنها فقط " آب" جريان نداشته است بلکه در طول تاريخ، فرهنگ، علم و دانش و به عبارتي "عشقِ" بين مردم را به جريان انداخته است.

افغانستان با هدف توسعه اقتصادي و اجتماعي و گريز از فقر شديد در کشورش، به عنوان يکي از عمده سرچشمه هاي توليد منابع آب در آسياي مرکزي، سعي مي کند با توسعه طرح هاي متعدد زيربنايي، منابع آب کشورش را که عمدتاً مرزي و مشترک با کشورهاي همسايه است را تحت کنترل خود در بياورد. با اين حال، اين تمايل به کنترل منابع آب مرزي و مشترک، ممکن است تاثيرات منفي در کشورهاي همسايه پايين دست که به شدت به اين منابع آب وابسته هستند، بگذارد. اين کشورها نگرانند که هرگونه کاهش در جريان منابع آب مرزي و مشترک به خاطر توسعه سدسازي در افغانستان، اثرات سوء و مخرب اجتماعي- اقتصادي و ژئوپليتيکي به همراه داشته باشد.

رودخانه هريرود که بين سه کشور افغانستان، ايران و ترکمنستان مشترک است، نمونه اي از اين روايت است. رشد جمعيت و توسعه اقتصادي به همراه پيچيدگي هاي ژئوپليتيکي و عدم وجود حکمرانيِ مناسب آب در منطقه، کشورهاي حاشيه اين رودخانه مشترک را به سمت توسعه يکجانبه سدها، بدون يک همکاري سه جانبه و موثر، سوق داده و در نتيجه سطحي از تنش را در سطح جامعه و دولت هاي اين سه کشور موجب گرديده است؛ به صورتيکه افغانستان به عنوان کشور بالادست از يک سو و ايران و ترکمنستان، همراه با هم، به عنوان کشورهاي پايين دست در سوي ديگرِ منازعه و توسعه يکجانبه سد سازي قرار گرفته اند. اين نوع مدل توسعه يکجانبه سدها که مشخصا به عنوان روشي از "کنترل منابع آب" با استفاده از روابط و قدرت سياسي اقتصادي در بين کشورها صورت مي گيرد، نشأت گرفته از سياست هاي رئاليستي غربي است و نه تنها بر ساختار و بافت اجتماعي اين منطقه تاثيرگذار بوده که بر روابط هيدروپليتيکي و تعاملات مرتبط با آب هاي مرزي بين کشورها نيز اثر منفي گذاشته و مي گذارد.

مطالعات نشان مي دهد که در حال حاضر، يک نوع سيستم سياسي و اجتماعي- اقتصاديِ نامتقارن و البته کاملا به هم وابسته در بين سه کشور افغانستان، ايران و ترکمنستان وجود دارد که در آن آب، نقشي کليدي و حساس را بازي مي کند. در اين رابطه، با نگاهي بر تاريخ سياسي منطقه، مشاهده مي گردد که آب در افغانستان و در طول دوران تاريخي مختلف، به خصوص تحت شرايط "بازي بزرگ" (The Great Game)، به شدت يک موضوع سياسي و امنيتي بوده است. بنابراين، طرح هاي توسعه منابع آب مانند سدسازي ها، بيش از اينکه اهداف اقتصادي داشته باشند، به عنوان ابزاري براي پشتيباني اهداف ژئوپليتيکي به خصوص توسط قدرت هاي خارجي استفاده گرديده اند. اين موضوع، به خودي خود، به عنوان يک تهديد براي امنيت ملي در کشورهاي پايين دست تلقي مي گردد.

اما آيا اين پايان داستان است؟ راه حل چيست؟

پاسخ ساده است ... درک متقابل از نيازهاي يکديگر، داشتن قناعت و جوانمردي!

اختلاف همه جا هست! نامهرباني و ناملايمتي ها هست! بد اخلاقي و زشتي هم هست! اما از برخي حقايق و واقعيت ها نبايد به سادگي گذشت!

اين واقعيت که ايرانيانِ بسياري با جان و دل و حتي در شرايطِ جنگ با عراق و در طول تحريم و شرايط سخت اقتصادي، پذيراي برادران و خواهران افغان بوده اند را نبايد فراموش کرد. اينکه ايران هميشه از بي ثباتي و بي امنيتي در "هم سايه گي اش" رنج کشيده و حتي فرزندانش را فدا کرده، يک حقيقت است. و اينکه بسياري از ايرانيان با باور قلبي، سهمي از زندگي شان را با "هم سايه شان" تقسيم کرده اند، يک ارزش است و نه منت!

از طرف ديگر، اين واقعيت که افغانستان کشوري که پس از ساليان بي شمارِ جنگ، به دنبال سر و سامان دادن وضعيت اقتصادي و اجتماعي مردم خود است و آب و رودخانه هاي جاري در اين کشور به عنوان يکي از مهمترين منابع توليد ثروت و امنيت در اين کشور و منطقه است، مي بايست مورد پذيرش همه قرار گيرد. اينکه مردم افغانستان به اين مي انديشند که چرا منابع آبشان بدون هيچ بهره برداري مناسبي به خارج از مرزهاي کشورشان رفته و بعد مجبورند برق وارد کنند، يک واقعيت است که بايد پذيرفت. اينکه مردم افغانستان از آنچه که حقشان است، به دلايل مختلف داخلي و خارجي در طول قرن ها و از زمان رقابت هاي فيمابين بريتانيا و روسيه تزاري در قرن نوزدهم گرفته تا جدال بين آمريکا و شوروي سابق در قرن بيستم و حالا هم هنوز در کشاکش بين کشورهاي شرق و غرب و يا هند و پاکستان، بي بهره بوده اند، يک حقيقت تلخ است که بايد به "فغان" يک افغان آگاه بود.

رودخانه هريرود که بين سه کشور افغانستان، ايران و ترکمنستان مشترک است، هنوز يادآور فرهنگ و تاريخ غني "خراسان بزرگ" است. اين رودخانه، به صورت تاريخي داستان مردمي را تعريف مي کند که در شهرهايي از بلخ و هرات در افغانستان، طوس و نيشابور و سرخس در ايران و مرو و ابيورد در ترکمنستان زندگي مي کرده اند. شهرهايي که به زيبايي در شعري از لطف ا... نيشابوري به هم مرتبط اند:

"در مرو پــَـريـــر لاله آتش انگيـــخــت...دي نيلوفر به بـــلخ در آب گــــريـــخت

امروز گُل از خاک نشــــــــــابور دميد...فردا به هري باد ســمن خواهد بيـــخـت"

از شکوه و جلال شهر تاريخي هرات و مردمان دردمندش تا صفاي روحاني شهر طوس و بارگاه ملکوتي اش و زائرين دردمند، اميدوار و بي شمارش، از خواجه عبدا... انصاري (پير هرات) تا حکيم فردوسي، از پل مالان در هرات تا پل خاتون در سرخس....

از همه دلدادگي ها تا همه جدايي ها، از شباهت ها و اشتراکات تا تفاوت ها....

از يک "هري رود" تا "هريرود" تکه تکه شده! از مردمان خراسان بزرگ و باشکوه تا مردمان جدا از هم کنوني....

فقط يک راه حل مي ماند و آن نشستن بر سر يک سفره آنچنان که مولوي شاعر نامدار خراسان بزرگ مي گويد:

بشنو از ني چون حکايت مي کند

وز جدايي ها شکايت مي کند

کز نيستان تا مرا بُبريده‌اند

از نفيرم مرد و زن ناليده‌اند

سينه خواهم شرحه شرحه از فراق

تا بگويم شرح درد اشتياق

هر کسي کو دور ماند از اصل خويش

باز جويد روزگار وصل خويش

و لذا در يک شرايطِ واقعي از درک متقابل و بازگشتن به اصل خويش و باورها و سنت هاي اصيل و "قناعت" و "جوانمردي" گذشتگانمان است، که مي توان دوباره از چند متر مکعب آب به "چند متر مکعب عشق" هم رسيد!

ارسال به دوستان
وبگردی