۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۲:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۳۹۸۵۰۹
تاریخ انتشار: ۲۱:۲۱ - ۰۹-۰۳-۱۳۹۴
کد ۳۹۸۵۰۹
انتشار: ۲۱:۲۱ - ۰۹-۰۳-۱۳۹۴

خاطرات جالب معصومه ابتکار از شیوخ عرب که برای شکار به ایران می آمدند

در اين ميان نام شيخ بابتين، از نام هاي آشناي قصه هاي هوبره بود. بابتين از ثروتمندان كويت و بسيار علاقمند به اين نوع شكار به شمار مي رفت و اگر آقاي تهراني لحظه اي غفلت مي كرد، خبر مي رسيد كه او يا پيش قراولانش در استان خوزستان ديده شده اند.
 
کتاب خوشه های شهریور حاوی خاطرات معصومه ابتکار طی 8 سال ریاست سازمان حفاظت محیط زیست در دولت های هفتم و
 
هشتم است که در اردیبهشت سال 1388 منتشر شد. این کتاب 36 فصل دارد و فصل 10 آن با عنوان «شکار هوبره و شیوخ عرب» به روندی پرداخته که به تهیه و تصویب آیین نامه شکار منجر شد. آیین نامه ای که این روزها منتقدین و مخالفین معصومه ابتکار با عنوان شکار ویژه آن را مطرح کرده و اتهامات مختلفی را به وی می زنند.
 
   اما حقیقت قضیه چیست؟
 
شاید این فصل از کتاب خوشه های شهریور بتواند ابعادی از موضوع را روشن کند.

 
  
 نوید صبح – ساعت 9 شب بالاخره آقاي مهندس کاظم سپهرفر مديركل محيط زيست خوزستان با دفتر تماس گرفت. ساعت ها بود كه به دنبال تماس تلفني با او بوديم. ولي مديركل را كه همراه محيط بانان در بيابان هاي جنوب در تعقيب شكارچيان هوبره بود، نمي يافتيم.
 
با صدايي خسته از آن سوي سيم مي گفت: «مگر به اين سادگي  است؟ اعيان عرب با ماشين هاي آخرين سيستم مي تازند و مي روند. ولي ما بايد هر چند كيلومتر يك بار ماشين هایمان را از ميان گل و لاي با هل دادن و سلام و صلوات بيرون بكشيم. البته امشب كه بساط شكارشان به هم ريخت. فردا ببینیم چه می شود.»
 
«هوبره» نماد مقاومت سازمان شده بود و هر جا كه نام اين پرنده به گوش مي رسيد، همان جا و همان لحظه، مكان و زمان تنش و كشمكش بود. تقاضاهاي مكرر و مصرانه شيوخ ثروتمند عرب براي شكار هوبره توسط بازهاي شكاري تربيت شده از هر سو بر سر و روي سازمان مي باريد. افراد مختلف با ظاهري خيرخواهانه و اين استدلال كه ارايه مجوز به شيوخ براي شكار به نفع كشور است و آنها براي اين كار پول خرج مي كنند، واسطه مي شدند. بنابراين در يكي دو سال اول به طور دايم با انواع تقاضاها و پيغام ها از سوي اشخاص رسمي و غيررسمي روبرو بوديم و اين از معضلات جدي سازمان به شمار مي آمد.
 
 
هوبره پرنده مهاجر زيبايي است كه قدرت دفاعي عجيبي دارد و در جنگ و ستيزي تمام عيار و ديدني با باز شكاري يا مغلوب مي شود و يا نجات مي يابد. اين جنگ و ستيز البته هر پاياني داشته باشد به آسيب و جراحت هر دو حيوان مي انجامد. در حالي كه اين پرندگان جزو گونه هاي در معرض تهديد بوده و در ليست سايتيز(1) قرار دارند و ممنوعيت شكار آنها در مقررات داخلي و بين المللي محرز است. سايتيز، كنوانسيون تجارت بين المللي گونه هاي در معرض تهديد است كه ايران جزو متعاهدين آن به شمار مي آيد و ملزم به رعايت ضوابط آن است.

 در واقع مخالفت با شكار پرنده هايي مثل هوبره و باز براساس ضرورت پايبندي به مقررات داخلي و رعايت تعهدات كشور به كنوانسيون سايتيز انجام می گرفت. چنانچه اعتراضيه اي از دبيرخانه اين كنوانسيون دريافت شده بود. در اين نامه با اشاره به تجارت انواع پرنده هاي شكاري توسط كشورهاي عربي از ايران، افغانستان و پاكستان هشدار داده شده بود كه اين روند به انقراض اين پرندگان منجر مي شود.
 
اما اشتياق شيوخ عرب سبب گرمی بازار غیرقانونی قاچاق پرنده های شکاری مانند «باز» از ساليان گذشته در ایران شده بود. شيوخ، متقاضي شكار هوبره در استان هاي بوشهر، خوزستان، فارس و كرمان بودند و در اثر اين تقاضا و بازار به وجود آمده، شبكه مافيايي عظيمي براي حمايت از اين نوع شكار در بين افراد محلي و حتي برخي مسئولين شكل گرفته بود. از دلايل اين امر پولي بود كه عرب ها حاضر بودند در قبال كسب مجوز شكار خرج كنند و بنابراين با دادن وعده هايي مثل ساختن درمانگاه و غيره، برخي از مسئولين را مجاب مي كردند. اصطلاح «باز و بسته» از همين جا رايج شده بود. به اين معني كه «باز» شكاري مي گيرند و «بسته» هاي دلار مي دهند(2).
 
 البته تقابل با اين روند، كار آساني نبود. باندهاي مافيايي محلي، فقدان تحليل جامع در ميان سياستگزاران و حتي گاه استانداران و وعده هاي توخالي شيوخ، مقابله با اين مشكل را بسيار پيچيده مي كرد. بنابراین تلاش می شد مسئله به شكل ضابطه مندي ريشه كن شود.
 
در اين زمينه، اداره كل نظارت و بازرسي سازمان و مديركل آن آقاي ابوالفضل تهراني، بيشترين بار را بر دوش كشيد. در يكي دو سال نخست، نمي شد چند هفته اي بگذرد و آقاي تهراني با گزارشي از ورود يا فشارهاي شيوخ عرب براي شكار هوبره مراجعه نكند.
 
هرگاه صبح اول وقت مي رسيدم و آقاي تهراني را در دفترم منتظر مي ديديم، تا آخر خط را مي خواندم. او خبر آورده بود كه ديشب محيط بانان از استان كرمان يا خوزستان یا بوشهر گزارش داده اند كه متخلفيني را با تعداي تله صيد باز و يا تعدادي پرنده شكاري دستگير كرده اند و الان هم در حال تشكيل پرونده براي دستگاه قضايي هستند. حداكثر هر دو سه هفته يك بار منتظر بودم تا مدیرکل نظارت و بازرسی با پرونده هوبره اش وارد اتاق شود و زنگ آغاز ماجراي جديدي از كش و قوس تهران و استان و دستگاههاي ذي ربط را به صدا درآورد.    
 
در اين ميان نام شيخ بابتين، از نام هاي آشناي قصه هاي هوبره بود. بابتين از ثروتمندان كويت و بسيار علاقمند به اين نوع شكار به شمار مي رفت و اگر آقاي تهراني لحظه اي غفلت مي كرد، خبر مي رسيد كه او يا پيش قراولانش در استان خوزستان ديده شده اند.
 
در يكي از سفرهاي مربوط به سازمان منطقه اي حفاظت محيط زيست خليج فارس و درياي عمان (راپمي)، تقاضاي ملاقات شيخ بابتين به طور مكرر مطرح شد.

برايم روشن بود كه موضوع چيست و بنابراين پاسخي به تقاضاها نمي دادم. آقاي عبدالرحمن العوضي به عنوان ميزبان در آخرين شب سفر، مهماني  شامي در منزلش ترتيب داده بود و آقاي بابتين كه پاسخي دريافت نكرده بود، خود را به مهماني آقاي العوضي رساند تا شايد بتواند ملاقاتي با من داشته باشد. گويي كابوس «هوبره» نمي خواست لحظه اي ما را راحت بگذارد. خوشبختانه پذيرايي غذا براي خانم ها جدا بود و غير از سلام و عليكي سرپايي، فرصتي براي صحبت پيش نيامد.
 
البته بعضي اوقات، شكارچيان افرادي مانند بابتين بودند كه اگر چه با نفوذ و ثروتمند به شمار مي آمدند ولي سمت دولتي نداشتند. كار، آنجا پيچيده تر مي شد كه متقاضيان از مسئولين رده بالاي دولتي كشورهاي حاشيه خليج فارس بودند و  مقامات عالي رتبه استان هاي جنوبي كشور در دعوت آنها دخيل.
 
در ابتداي هر فصل شكار، طي مكاتبه اي با وزارت كشور و وزارت امور خارجه، موضوع ممنوعيت اين شكار و سياست سازمان مبني بر عدم اجازه و برخورد قاطع با متخلفين اعلام مي شد. اما به نظر مي رسيد اين روش چندان اثري ندارد.
 
يك بار که آقاي تهراني صبح اول وقت با پوشه هوبره اش وارد اتاق شد، خبر آورد يكي از وزراي مشاور كشور عمان بدون اجازه و هماهنگي با سازمان وارد استان بوشهر شده و ظاهرا تدارك مفصلي براي شكار هوبره ديده است. اين در حالي بود كه سازمان هيچ اطلاعي از موضوع نداشت. يعني همه كارها بدون اطلاع محيط زيست استان و ستاد صورت گرفته بود و  به اصطلاح، ما در مقابل عمل انجام شده قرار داشتيم.
 
همان طور که گزارش لحظه به لحظه ماجرا را می شنیدم، طبق همان عادت هميشگي گل نقش هایی را بر روي كاغذ رسم می کردم.
 
گفتم: به مدير كل استان اطلاع دهيد که بايد برود و به وزير عماني بگوید اين كار فقط با مجوز سازمان امكان پذير است و چون اساسا شكار هوبره در كشور ما غيرقانوني است، پس حضور وي به اين منظور قابل توجيه نيست.
 
آقاي تهراني كه براي پيگيري موضوع رفت، نگاهي به تصوير زير دستم انداختم. تصوير قفسي بود كه ميله هايش قطورتر از حد معمول است و هيچ دري به خارج ندارد. هنوز هم بعضي از آن تصاوير را لابلاي سوابق كارهايم دارم.
 
بعد از ساعتي خبر رسيد كه وزير در چادر مجلل و مجهز خود در يكي از مناطق دوردست استان اطراق كرده و محوطه وسيعي در اطرافش قرق است. آقای حسن رستمیان مديركل حفاظت محيط زيست بوشهر هم كه به آنجا رفته، به درون محوطه راهش نداده اند. ساعات زيادي گذشت تا اطرافيان وزير مطمئن شدند محيط بانان اجازه شكار نخواهند داد. در اين مرحله خواستم تا تماس تلفني بين من و وزير را فراهم كنند. البته اين ماجرا از همان آغاز روز شروع شد و حدود ساعت 10 شب بود كه بالاخره مهمانان ناخوانده چاره اي جز برقراري تماس تلفني نديدند.
 
آقاي تهراني خبر داد كه وزير زبان انگليسي نمي داند و مديركل تشريفاتش در كنار او واسطه تماس است. گوشي را برداشتم و ضمن خوش آمد گويي و اظهار اميدواري براي همكاري هاي متقابل در زمينه محيط زيست، یادآور شدم كه شكار در ايران فقط با مجوز سازمان امكان پذير است و در اين مورد خاص محدوديت و مقررات بسيار سختيگرانه اي وجود دارد. به طوري كه اتباع ايراني به هيچ وجه اجازه چنين شكاري ندارند و از ايشان هم به عنوان يك وزير انتظار مي رود از مقررات تبعيت كند.
 
آقاي وزير هم تشكر كرد و توضیح داد كه مقامات محلي گفته اند تمام مجوزها دريافت شده است! بعد هم قول داد در چارچوب مقررات عمل كند.
 
روز بعد خبر آوردند عده اي از همراهان وي در اطراف تالاب هله مبادرت به شكار غيرقانوني كرده اند كه مورد تعقيب گارد محيط زيست قرار گرفتند و اسلحه های آنان ضبط شد. وزیر عماني البته به فاصله چند ساعت به كشورش بازگشته بود(3).
 
در جلسه بعد هيات دولت، گزارش اين واقعه را مطرح و تاكيد كردم كه فرمانداران و بخشداران نمي توانند مجوز شكار صادر كنند. حتي مديران استاني محيط زيست هم در اين زمينه اختيارات تام ندارند. آقاي خاتمي از قاطعيت سازمان حمايت كرده و قرار شد تذكرات لازم به مسئولين ذي ربط داده شود. ولي مسئله عميق تر از آن بود كه اين گونه حل شود. به همین دلیل حتی جلسه ای ویژه با شخص رییس جمهور در این مورد داشتیم.
 
هر قدر جلو رفتيم البته از تعداد موارد و درگيري ها كاسته شد ولي در پايان تابستان و پاييز این ماجراها اوج می گرفت. از سوي ديگر تلاش هايي براي ساماندهي موضوع و ضابطه مند ساختن آن صورت مي گرفت. اين تلاش ها به تهيه آيين نامه اي براي كنترل شكار شيوخ عرب انجاميد. براساس اين آيين نامه كه در هماهنگي دقيق بين سه دستگاه و نظارت و كنترل كامل سازمان تهيه شد، اعطاي مجوز فقط به مسئولين رده اول اين كشورها و به صورت بسيار محدود به عنوان يك باور ديپلماتيك مورد تصويب نهايي قرار گرفت. براساس اين آيين نامه مي بايست كميته شكار در سازمان حفاظت محيط زيست شكل گيرد و شرايط سازمان طبق مفاد آيين نامه رعايت شود. در اين آيين نامه مشخص شد كه درخواست مجوز فقط توسط وزير امور خارجه براي موارد بسيار خاص و رده هاي اول حكومتي امكان پذير است. به اين ترتيب دولت مسئله اي كه بي حرمتي، آشفتگي و اعتراض مجامع داخلي و خارجي را به دنبال داشت ضابطه مند كرد. اگر چه  گاه شاهد تكرار اين ماجراها بوديم.
 
در سال 81، چند ماه قبل از زلزله بم(4) گزارش رسيد كه هياتي از شيوخ عرب براي شكار وارد استان كرمان شده اند. مدير كل وقت آقاي محمد حسن انجم شعاع از مديران  تلاش گر و متعهد سازمان، تمام تلاش خود را براي جلوگيري از اين تخلف انجام داد ولي ظاهرا با وعده هاي متقابلي كه بين شيوخ و ميزبانان رد و بدل شده بود، حالا در استان بودند. بنابراين محيط بانان اقدام به محاصره آنان كردند. از  سازمان مركزي نيز مكاتباتي حاوي اخطار به مراجع ذي ربط ارسال مي شد. با توجه به همراهي وزراي كشور و امور خارجه با سازمان، قرار شد به شيوخ مورد بحث اعلام شود كه منطقه را ترك كنند. اين اتفاق البته براي كساني كه معامله شان با شيوخ به نتيجه نرسيده بود، بسيار سنگين آمد. آنها قصد عقب نشيني نداشتند، بنابراين از هيچ تلاشي فروگذار نكرده و حتي به جعل نامه سازمان مبادرت كردند كه موضوع از طريق ادارات ذي ربط مورد پيگيري قرار گرفت.
 
به هر حال با هشياري مامورين محيط زيست و هماهنگي ها در دولت تقريبا ظرف دو سال توانستيم اين پديده غيرقانوني را مهار كنيم. پديده اي كه وقت و انرژي زيادي از عوامل سازمان مي گرفت و نه تنها به اعتبار بين المللي كشور، بلكه به غرور ملي ايراني خدشه وارد مي ساخت.
 
البته رسانه ها و تشكل هاي غيردولتي در اين زمينه چندان سازمان را همراهي نكردند. شايد به خاطر آن که تصور روشني از سابقه و گستردگي موضوع پيش از دوره مورد نظر نداشتند و کمیت و کیفیت اقدامات بازدارنده جدید را باور نمی كردند. به هر حال در آن زمان با توجه به فضاي باز رسانه اي به خصوص در مطبوعات و نيز افزايش توجه مردم نسبت به محيط زيست، ماجراي شكار شيوخ موضوع جالب و جذابي براي پرداختن بود. سازمان هم تلاش مي كرد با انجام مصاحبه ها، پاسخگويي به «سوالات» و البته «اتهامات»، واقعيت را روشن كند؛ ولي هميشه در اين زمينه موفق نبود.
 
از سوی دیگر فضای رسانه ملی و جوسازی های رقیب آنقدر منفی بود که هر گونه نقد سازمان از دستگاه دیگر مورد سوءاستفاده قرار می گرفت. کار در چنین فضایی بسیار سخت و مانند راه رفتن روی لبه تیغ بود. بعضی تشکل ها هم به جای مبارزه با عوامل اصلی، هر روز علیه سازمان بیانیه می دادند(5) و حتی علیه  مصوبات دولت شکایت می کردند. آیا آنها نمی دانستند که بی قانونی و سوءاستفاده از نبود یک سیاست واحد و شفاف، سبب شکار غیرمجاز و نابسامانی بیشتر شده بود؟
 
 
   
پی نوشت:
 
1- (CITES) Convention on International Trade  in Endangered  Species
 
2- هنگام بررسي سوابق موضوع به گزارشي از سال های قبل برخوردم كه حاكي از موافقت مسئولين وقت استان كرمان با برنامه شكار يكي از مقامات اماراتي در آن استان بود. اين موافقت، به شكار حدود 400 هوبره ظرف 10 روز انجاميد، در حالي كه مردم منطقه به اميد دريافت سكه و ساعت در گرماي بيابان هاي كرمان و در شرايطی تحقيرآميز منتظر مي ماندند تا شيخ از شكار بر گردد. این وضعیت علاوه بر اینکه  دور از شئونات مردم و نيز موجب نابودي گونه هوبره در منطقه می شد، تخريب پوشش گياهي و نمونه هاي با ارزش تنوع زيستي را ناشي از ورود حدود 200 نفر با 50 خودروي سنگين در مناطق حفاظت شده، به دنبال داشت. اين مورد خاص، سبب واكنش جدي مقام رهبري به رياست وقت سازمان شده بود.
 
3- از این دست ماجراها زیاد بود. مثلا فرمانده نیروی هوایی قطر از آقای محمد علی ابطحی رییس دفتر وقت رییس جمهور تقاضا کرد که بتواند 18 باز شکاری را از منطقه خجیر پرواز دهد و بعد با هواپیما آنها را تا قطر رهگیری کند و ببیند نتیجه چه می شود. اما با توجه به حساسیت منطقه خجیر و ضرورت کسب مجوز از نیروهای نظامی، به نظر می رسید کار آسانی نباشد. اقداماتی هم صورت گرفت ولی به نتیجه نرسید. از طرف دیگر با تکرار تقاضای شخصیت قطری مواجه بودیم. بالاخره با تمهیدات آقای تهرانی بازهای شکاری از منطقه ای در استان سمنان به اسم منطقه خجیر به پرواز درآمدند!
 
 
 
4- استان کرمان تا سال 81 یکی از استان هایی بود که نامش با ماجرای هوبره گره خورده بود. اما پس از زلزله سحرگاه ششم دی ماه 1381 دیگر اینگونه نبود. زلزله بم با حدود 50 هزار کشته و دهها هزار آسیب دیده، عواقب و عوارض فراوانی بر جای گذارد.  
 
چندی قبل از آن یکی از دوستان خواب دیده بود که زلزله شدیدی آمده و آقای خاتمی از میان آوارها عبور می کند. اولین جلسه هیات دولت پس از وقوع زلزله به نحوه امداد رسانی و انتقال مجروحین اختصاص یافت.  همکاری گسترده نیروهای هلال احمر، ارتش، سپاه، بسیج و استان های معین در این امر شایان توجه بود. با این حال کاستی های سیستم مدیریت بحران در کشور مشهود بود. تدوین لایحه ای برای مدیریت بهینه بحران از همین جا ناشی شد.
 
دو روز بعد در بیمارستان شریعتی تهران به عیادت مجروحین زلزله که همه بخش های بیمارستان را پر کرده بودند، رفتم. می گفتند ظرف 24 ساعت اول 8 هزار مجروح به بیمارستان های مختلف اعزام شده اند. چند نفری از آنها تحت عمل جراحی قرار گرفته و حالشان رو به بهبود بود. اما شرایط روحی همگان و فضای عمومی آشفته بود. بسیاری از مجروحین همه اعضای خانواده خود را از دست داده بودند.
 
از بم خبر رسید که یکی از محیط بانان سازمان نیز جزو کشته شدگان بوده و پس از اینکه اعضای خانواده اش را از منزل خارج کرده، خود زیر آوار مانده است. همچنین خبر دادند ساختمان اداره محیط زیست بم جزو معدود ساختمان هایی بوده که کاملا تخریب نشده و در پیگیری های بعدی دولت از پیمانکاری های ساختمانی مشخص شد وضعیت بهتری داشته است.  چند هفته بعد سفری به بم داشتم. کارهای زیادی برای امداد رسانی صورت گرفته بود و آقایان محمدعلی کریمی استاندار و علی شفیعی فرماندار بم تلاش بی وقفه ای داشتند. ولی ابعاد فاجعه آنقدر وسیع بود که اقدامات انجام شده در آن شهر سراسر مخروبه و در میان آن مردم غمگین و ماتم زده به چشم نمی آمد.
 
جمع آوری نخاله های ساختمانی در شهر شروع شده بود و کارشناسان سازمان از تخلیه نخاله ها بر روی سفره های آب شهر نگران بودند. اما در آن اوضاع کسی به تذکرات محیط زیست توجه نمی کرد.
 
چند ماه بعد دوباره و این بار همراه هیات رییس جمهور عازم بم شدم.  قنات بزرگ بم را ترمیم کرده بودند و کانکس هایی مستقر شده بود که مردم در آنها با بهره مندی از سرویس های بهداشتی زندگی می کردند. مرکز پرورش فکری کودکان و نوجوانان چادر بزرگ بازی و کتاب خوانی برای بچه ها بر پا کرده و مدارس هم براه افتاده بود. استقبال مردم از سیدمحمد خاتمی آنجا هم دیدنی بود. دولت خاتمی تا آخرین روزها موضوع بازسازی بم را به طور جدی دنبال می کرد.   
 
5- یک تشکل خاص هم در تمام  این 8 سال به سازمان حمله کرد. ولی از آنجا که در سازمان اعتقاد به فعالیت تشکل های غیردولتی وجود داشت از هر گونه برخورد حذفی پرهیز می شد. البته همین تشکل خاص در دوره بعدی در مقابل اقدامات غیرکارشناسی بسیاری که اتفاق افتاد واکنش کمرنگی از خود نشان داد.
برچسب ها: شکار ، معصومه ایتکار
ارسال به دوستان
نگاهی به شادترین کشورهای جهان از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۴ (+ اینفوگرافی) هوش اجتماعی مدیران چیست؟! لاغری در یک هفته ؛ نکات مهم برای کاهش وزن در یک هفته خودروهای مشهور با فروش غافلگیرکننده، از بیتل تا ماتیز و پژو 206 (+عکس) رگبار شدید باران از فردا شروع می شود اطلاعیه مرزبانی درباره مشکل پیش آمده برای ۶ مرزبان در مرز افغانستان کاخ سفید: هنوز در خصوص دیدار بایدن و اردوغان برنامه‌ریزی نشده است انگلیس درصدد راه اندازی گنبد آهنین روسیه: هر سلاح اتمی‌ای وارد لهستان شود، آن را هدف مشروع تلقی می کنیم تسلیت سید محمد خاتمی به سید حسین خمینی در پی درگذشت همسر شهید آیت‌الله سیدمصطفی خمینی دیدار مردم جنوب غرب تهران با رییسی (عکس) استعفای دیپلمات آمریکایی در اعتراض به جنگ غزه رئیسی: عملیات وعده صادق برای دوستان انقلاب اسلامی پیام همبستگی و برای دشمنان پیام مقاومت داشت فوتبال سری آ ایتالیا؛ برتری رم در یک دیدار عجیب دستگیری بیش از ۱۰۰ دانشجوی دانشگاه امرسون؛ حذف تصاویر حمله پلیس آمریکا به دانشجویان
وبگردی