۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۷:۴۶
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۴۰۰۴۷۳
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۳:۵۲ - ۰۶-۰۴-۱۳۹۴
کد ۴۰۰۴۷۳
انتشار: ۱۳:۵۲ - ۰۶-۰۴-۱۳۹۴

سوغات فرنگ(36): پانتئون، معبد خدایان در پاریس

صمدعلی لکی زاده
تاریخش را یادداشت نکرده ام، اما در سال 1995 میلادی بود که در روزنامه " لوفیگارو " خواندم که به زودی خاکستر جسد شیمی دان و فیزیک دان معروف خانم ماری کوری و شوهرش پییر کوری از گورستانی کوچک در فرانسه که تا آنجا دفن بود، نبش قبر شده و به "پانتئون" در پاریس منتقل و اینجا دفن خواهد شد.

سوغات فرنگ(36): پانتئون، معبد خدایان در پاریس

از آنجا که همسرم دبیر شیمی بود، او را از این خبر مطلع کردم و قرار شد به خاطر علاقه خانم هم که شده، پس از انتقال خاکستر جسد، سر قبر این بانوی شیمی دان برویم و خانم به قول خودش به این استاد ندیده که بعنوان اولین بانوی دریافت کننده جایزه نوبل و نخستین کسی که دو بار جایزه نوبل برده است و به گردن همه ابناء بشر بخصوص معلمین شیمی حق دارد، ادای احترام کند.

سوغات فرنگ(36): پانتئون، معبد خدایان در پاریس

پانتئون یا معبد خدایان نام بنایی است در روبروی دانشگاه معروف سوربون در محله لاتین پاریس که ابتدا به نیت کلیسا ساخته شده بوده است ولی اکنون بزرگان علم و ادب و هنر و مشاهیر فرانسوی از رشته های مختلف در آن دفن هستند و به همین دلیل هم اسم دیگر این مکان معبد خدایان ( خدایان علم و ادب و اندیشه و هنر و ...) است.
خود کلمه پانتئون از ریشه لاتین ( یونانی ) است. این بنا در سال 1790 ساخته شده و در سال 1851 ، فوکو فیزیکدان فرانسوی با نصب آونگ بزرگی به ارتفاع 67 متر زیر گنبد بزرگ آن، گردش زمین را به نمایش گذاشت.

بالاخره یک روز شنبه با خانم آنجا رفتیم. ساختمان بلند و باشکوهی بود با گنبدی بزرگ و زیبا.
وارد شدیم و از قسمتهای مختلف آن دیدن کردیم. دیدنی ترین قسمت برای ما زیر زمین بنا بود که محل قرار گرفتن تابوتهای سنگی و بعضا مجسمه های سنگی مشاهیر در کنار، یا روی تابوتشان بود.

سوغات فرنگ(36): پانتئون، معبد خدایان در پاریس


در حالی که خانم برای رسیدن به تابوت ماری کوری بی تابی می کرد من در کنار تابوت فلاسفه و اندیشمندان علوم سیاسی و جامعه شناسی و ادبایی مثل ویکتور هوگو، ژان ژاک روسو، ولتر، امیل زولا ... که کتابها یا اندیشه هایشان را در درسهای فلسفه سیاسی در غرب در دانشگاه خوانده بودم ایستاده و با دیدن اسم و مجسمه و تابوتشان به مرور اندیشه هایشان و آموخته های خودم از آنان در سر کلاسهای استاد دکتر افتخاری و استاد دکتر بشیریه پرداختم.

یادش به خیر دکتر افتخاری با لهجه شیرین آذری وقتی فلسقه سیاسی در غرب را درس می داد و از اندیشمندی به اندیشمند دیگر و از عصری به عصر دیگر می رفت مدام یادآوری می کرد که هدف تمامی اندیشه ها و مکاتب فلسفی و سیاسی ، حتی آنهایی که با هم در تضاد هستند، یکی و آن ارائه طریقی برای رساندن انسان به سعادت و نیک بختی بوده است.


سوغات فرنگ(36): پانتئون، معبد خدایان در پاریس


در درس تاریخ یا اصول عقاید هم یکی از اساتید می فرمود هدف همه انبیای الهی یکی و آن رهنمون کردن انسان به طریق سعادت و خوشبختی بوده است. شعر حافظ هم از نظرم گذشت که فرموده است:

جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ، ره افسانه زدند

در مجموع روز بسیار خوبی بود و یاد آور ایام خوش دانشجویی و کلاس و درس و دانشگاه. آن یکی دو ساعت که در خدمت اساتید بزرگ و مشاهیر علم و ادب بودم تداعی کننده تمام عیار دانشگاه بود.
حس عجیبی به من دست داده بود و از خودم ناراضی بودم که به رغم همسایگی با این بزرگان چرا اینقدر دیر به خدمتشان رسیده ام. همچنین یاد ایام دانش آموزی در دوره دبیرستان افتادم که از فرط علاقه به مطالعه، بعضی وقتها تا دیر وقت و تا بسته شدن درب تنها کتابخانه کوچک شهرمان در سالن کتابخانه می ماندم.
مسئول کتابخانه که عشق و علاقه من به کتاب و کتابخوانی را می دید و البته بخاطر کوچک بودن محیط مرا به خاطر شرکت در مسابقات مختلف کتابخوانی و ... می شناخت چند بار لطف کرد و اجازه داد پس از بسته شدن درب کتابخانه هم در آنجا بمانم.
درب مخزن کتابخانه را باز می گذاشت و درب بیرون را قفل می کرد و می رفت! شبهای فراموش نشدنی و باشکوهی بودند. آن چند شب با نگاه به قفسه های کتابها و دیدن اسامی نویسندگان بخصوص مشاهیر احساس می کردم همه نشسته اند و به من نگاه می کنند و چقدر خود را در برابر آن همه دانشمند و شاعر و نویسنده و ...کوچک و حقیر می یافتم!


سوغات فرنگ(36): پانتئون، معبد خدایان در پاریس

تا یکی دو ساعت پس از نیمه شب بیدار می ماندم و لابلای قفسه های کتابها می گشتم و هر بار یکی را برداشته و به مطالعه بخشی از آن می پرداختم تا بالاخره در وسط مخزن کتابخانه خوابم می برد. آبدارچی کتابخانه فردای آن چند شب کمی زودتر می آمد تا پیش از آمدن رئیس و کتابدار و تنها کارمندی که داشت، مرا بیدار کرده و راهی منزل کند.

ماری کوری در اصل لهستانی بود و خاصیت رادیو اکتیویته را کشف نمود و جانش را هم در این راه داد. او و شوهر فرانسوی اش پیر کوری دو عنصر پلونیوم و رادیوم را کشف کردند.
در سال 1903 جایزه نوبل فیزیک و در سال 1911 جایزه نوبل شیمی را برد. او با اینکه پس از ازدواج شهروند فرانسه شده بود ولی یک میهن پرست واقعی بود و نخستین عنصری را که کشف کرد به افتخار میهن و زادگاهش لهستان، پولونیوم نام نهاد (
Poland نام انگلیسی و pologne نام فرانسوی لهستان است) بعدها، ایامی که در لهستان ساکن بودیم از منزل مادام کوری در ورشو که اکنون تبدیل به موزه شده است نیز دیدن کردیم.

با دیدن پانتئون به ذهنم رسید در ایران هم شاید بشود چنین کار زیبایی را انجام داد. البته به خاطر آموزه های دینی نبش قبر مسلمانان جز در موارد خاص و استثنایی مجاز نیست و در مورد درگذشتگان از مشاهیر نمی شود مانند خانم ماری کوری عمل کرد ولی لا اقل در خصوص مشاهیر معاصر و آیندگان که می شود چنین کرد.
همسرم به من یادآوری کرد که در بهشت زهرا قطعه مخصوص هنرمندان را داریم. همچنین در تبریز مقبره الشعرا را داریم ولی منظور من نه فقط هنرمندان که همه مشاهیر بزرگ و برجسته در رشته های مختلف علوم و فنون بود.


ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۵۲ - ۱۳۹۴/۰۴/۰۶
2
13
البته خاصیت رادیو اکتیو را هانری بکرل کشف کرد که اونم فرانسوی بود و ماری کوری شروع به تحقیق درباره این مواد کرد که به علت کار با این مواد سرطان خون گرفت
ولی وقتی آدم این ها را میبینه چقدر افسوس میخوره که این همه دانشمند و فرزانه کشور ما داشته اما چه قدر در سطح جهانی گمنام هستند فقط دلمون خوشه گودال های ماه را به اسمشون نام گذاری کردند
وبگردی